سفارش تبلیغ
صبا ویژن
کتمان کننده روز غدیر مشمول نفرین امام علی (ع) می شود

 

مسند ابن حنبل - به نقل از سماک بن عبید بن ولید عبسى -: بر عبد الرحمان بن ابى لیلى وارد شدم. به من گفت که شاهد بوده است على‏علیه السلام در

رُحبه گفت: «سوگند مى‏دهم هر کس را که شنیده و شاهد بوده است که پیامبر خدا روز غدیر خم چه گفته، برخیزد و جز کسى که او را دیده است، برنخیزد». پس، دوازده تن برخاستند و گفتند: ما دیدیم و شنیدیم که دستش را گرفت و گفت: «خدایا! دوستدارش را دوست و دشمنش را دشمن بدار؛ یاورش را یارى ده و واگذارنده‏اش را وا گذار».
و همه، جز سه نفر برخاستند. على‏علیه السلام هم آن سه را نفرین کرد و کارگر افتاد.
تاریخ دمشق - به نقل از عبد الرحمان بن ابى لیلى -: امیر مؤمنان، على بن ابى طالب، در رُحبَه براى مردم، سخنرانى کرد و گفت: «به اسلام، سوگند مى‏دهم همه آنان را که شنیده‏اند پیامبر خدا روز غدیر خم، دست مرا گرفت و گفت: "اى مسلمانان! آیا من به شما از خود شما سزاوارتر نیستم؟" [و] گفتند: چرا، اى پیامبر خدا! [و او] گفت: "هرکه من مولاى اویم، پس على مولاى اوست. خدایا! دوستدارش را دوست و دشمنش را دشمن بدار و یاورش را یارى ده و واگذارنده‏اش را وا بگذار"، برخیزند».
پس، بیش از ده تن برخاستند و گواهى دادند و برخى نیز گواهى ندادند. اینان از دنیا نرفتند، مگر آن که مبتلا به کورى یا پیسى شدند.
864.حلیة الأولیاء - به نقل از عمیرة بن سعد -: شاهد بودم که على‏علیه السلام اصحاب پیامبر خدا را بر روى منبر، سوگند داد و ابو سعید و ابو هریره و انس بن مالک هم گرد منبر بودند. على‏علیه السلام بر بالاى منبر بود و دوازده مرد هم گرد منبر بودند که اینان در میانشان بودند.
على‏علیه السلام گفت: «شما را به خدا سوگند مى‏دهم! آیا شنیدید پیامبر خدا بگوید:

"هرکه من مولاى اویم، پس على مولاى اوست"؟». همگى برخاستند و گفتند: به خدا، آرى! و یک نفر برنخاست.
على‏علیه السلام گفت: «چه چیزى تو را از برخاستن بازداشت؟». گفت: اى امیر مؤمنان! پیر و فراموشکار شده‏ام!
[على‏علیه السلام] گفت: «خدایا! اگر دروغ مى‏گوید، بر او بلایى نیکو نازل کن». آن مرد نمرد، تا آن که چنان پیسى و سفیدى‏اى در بین دو چشمش دیدیم که عمامه (دستار) هم آن را نمى‏پوشاند.
865.المعارف - درباره اَنَس بن مالک -: صورتش پیسى داشت. گروهى گفته‏اند که على‏علیه السلام از او درباره گفته پیامبر خدا: «خدایا! دوستدارش را دوست و دشمنش را دشمن بدار» پرسید. گفت: سالخورده شده‏ام و از یاد برده‏ام. على‏علیه السلام گفت: «اگر دروغ مى‏گویى، خدا تو را به چنان پیسى‏اى مبتلا کند که عمامه (دستار) هم آن را نپوشانَد».
الخصال - به نقل از جابر بن یزید جعفى، از جابر بن عبد اللَّه انصارى -: على بن ابى طالب‏علیه السلام برایمان سخنرانى کرد و پس از حمد و ثناى الهى گفت: «اى مردم! در جلوى منبرتان این چهار نفر، از اصحاب محمّدصلى الله علیه وآله هستند: انس بن مالک، براء بن عازب، اشعث بن قیس کِنْدى و خالد بن یزید بجلى». سپس به اَنَس روى

کرد و گفت: «اى انس! اگر شنیده‏اى که پیامبر خدا مى‏گوید: "هر که من مولاى اویم، این على مولاى اوست" و امروز به ولایتم گواهى ندهى، خداوند، تو را نمیراند، تا آن که به پیسى و سفیدى‏اى مبتلایت کند که عمامه (دستار) هم آن را نپوشانَد.
و امّا تو - اى اشعث!، اگر شنیده‏اى که پیامبر خدا مى‏گوید: "هر که من مولاى اویم، این على مولاى اوست" و اکنون به ولایتم گواهى ندهى، پس خداوند، تا وقتى بینایى‏ات را نگرفته، تو را از دنیا مَبَرد!
و امّا تو - اى خالد بن یزید! -، اگر شنیده‏اى که پیامبر خدا مى‏گوید: "هر که من مولاى اویم، این على مولاى اوست. خدایا! دوستدارش را دوست و دشمنش را دشمن بدار" و اکنون به ولایتم گواهى ندهى، خدا تو را جز به مرگِ جاهلى نمیراند!
و امّا تو - اى براء بن عازب! -، اگر شنیده‏اى که پیامبر خدا مى‏گوید: "هر که من مولاى اویم، این على مولاى اوست. خدایا! دوستدارش را دوست و دشمنش را دشمن بدار" و امروز به ولایتم گواهى ندهى، خداوند، تو را جز در محلّ هجرتت نمیراند!».
به خدا سوگند، انس بن مالک را دیدم که به پیسى گرفتار شده و آن را با عمامه (دستار) مى‏پوشانَد؛ امّا پوشیده نمى‏شود، و اشعث بن قیس را دیدم که بینایى‏اش رفته بود و مى‏گفت: سپاس، خداى را که نفرین على بن ابى طالب را در کورى این دنیایم قرار داد، نه در عذاب اخروى تا معذّب باشم.
امّا خالد بن یزید، چون مُرد، خانواده‏اش خواستند او را در منزلش در قبرى که در آن کنده بودند، دفن کنند؛ امّا قبیله کنده با اسب و شتر آمدند و آنها را در جلوى در منزلش پى کردند و بدین سان، او به مرگ جاهلى از دنیا رفت.

و امّا براء بن عازب، معاویه او را به ولایت یمن - که از آن‏جا هجرت کرده بود -، گمارد و او در همان جا مرد.

 

مسند ابن حنبل: 1/253/964، تاریخ دمشق: 42/207/8684، البدایة والنهایة: 5/211.
 تاریخ دمشق: 42/208، کنز العمّال: 13/131/36417 .
 حلیة الأولیاء: 5/26، محاضرات الاُدباء: 2/415 .
 المعارف ، ابن قتیبه: 580، الإرشاد: 1/351، شرح الأخبار: 1/232/221.
 الأمالى، صدوق : 753/1012. نیز، ر.ک: روضة الواعظین: 145 .
  اُسد الغابة: 3/487/3388.
 رجال الکشّى: 1/246/95، الدرجات الرفیعة: 453.
سَراة، کوهى مشرِف بر عرفه است که تا صنعاء کشیده شده است. (معجم البلدان: 3 / 204)
أنساب الأشراف: 2/386.
المعجم الکبیر: 5/175/4996، و 5 / 171/4985 ، مناقب على بن أبى طالب: 23/33 .
 الإرشاد: 1/352، الخرائج والجرائح: 1/208/50، کشف الغمّة: 1/283.
علّامه محمّد تقى شوشترى (م 1415 ق) در قاموس الرجال (: 4 / 529) مىگوید: هیچ تردیدى نیست که او عاقبت به خیر شد و به امیر مؤمنان، اعتقادى دوباره یافت و حدیث غدیر و دیگر احادیث را درباره فضیلت علىعلیه السلام و خاندانش، مکرّر نقل کرد.
شرح نهج البلاغة: 4/74، کشف الغمّة: 1/283 .
پى کردن شتر بر سر قبر مرده، عادتى جاهلى بوده است که به قصد بزرگداشت مرده انجام مىگرفته است و بدین وسیله از مهمانى دادن مرده در زمان حیاتش تقدیر مىشده است. اسلام، این رسم جاهلى را مردود شناخت (ر.ک: سنن أبى داود: 2 / 84، النهایة: 3 / 271، بلوغ الارب: 2 / 309). (م)
برخى این بخش از حدیث را با تاریخ، همخوان نمىدانند (ر.ک: معجم رجال الحدیث: 4 / 187).



*** مارابانظرات خوددرنشرمعارف اهلبیت(ع)یاری دهید***  

نوشته شده توسط شیعه مولا علی (ع)اگر خداتوفیق دهد در شنبه 92/7/6 ساعت 12:50 عصر موضوع | ***استفاده از مطالب باذکرمنبع وفرستادن صلوان باعجل فرجهم مانعی ندارد*** .التماس دعا***لینک ثابت


عدیر در کلام سعد بن ابی وقاص و عبدالله بن عمر

سعد بن ابى وقّاص

.تاریخ دمشق - به نقل از سعد بن ابى وقّاص -: چهار چیز را براى على‏علیه السلام شاهد بودم: ...، چهارم: روز غدیر خُم، پیامبر خدا برخاست و سخنان رسایى گفت. سپس سه بار گفت: «اى مردم! آیا من به مؤمنان، از خود آنها سزاوارتر نیستم؟». گفتند: چرا.
گفت: «اى على! نزدیک بیا». پس دست او و دست خودش را تا آن‏جا بالا برد که سفیدى زیر بغل‏هایشان را دیدم و سه بار گفت: «هر که من مولاى اویم، پس على مولاى اوست».
.خصائص أمیر المؤمنین - به نقل از سعد -: ما با پیامبر خدا از مکّه مى‏آمدیم و به سمت مدینه مى‏رفتیم. چون به غدیر خُم رسید، مردم را نگاه داشت و هر کس را که رفته بود، بازگردانْد و آنان هم که عقب مانده بودند، ملحق شدند.
چون مردم به گرد او جمع شدند، گفت: «اى مردم! آیا رساندم؟». گفتند: آرى.
گفت: «خدایا! گواه باش». سه بار این را گفت. سپس سه بار گفت: «اى مردم! چه کسى ولىّ شماست؟». گفتند: خدا و پیامبرش.
پس، پیامبر، دست على‏علیه السلام را گرفت و او را ایستاند و سپس گفت: «هر که خدا و پیامبرش ولىّ اویند، پس این، ولىّ اوست. خدایا! دوستدارش را دوست و دشمنش را دشمن بدار».

عبد اللَّه بن عمر

826.شرح الأخبار - به نقل از عبد اللَّه بن عمر -: روز غدیر با پیامبر خدا بودم. فرمان داد زیر درختان آن‏جا را بروبند و شنیدم که مى‏گوید: «اى مردم! آیا من به مؤمنان، از خود آنها سزاوارتر نیستم؟». همگى پاسخ دادیم: چرا، اى پیامبر خدا!
پس، دستش را بر دست على بن ابى طالب‏علیه السلام نهاد و آن را تا آن‏جا بالا برد که سفیدى زیر بغل‏هاى هر دو را دیدیم. سپس گفت: «هر که من مولاى اویم، این على مولاى اوست. خدایا! دوستدارش را دوست و دشمنش را دشمن بدار! یاورش را یارى ده و واگذارنده‏اش را وا بگذار».



*** مارابانظرات خوددرنشرمعارف اهلبیت(ع)یاری دهید***  

نوشته شده توسط شیعه مولا علی (ع)اگر خداتوفیق دهد در شنبه 92/7/6 ساعت 11:47 صبح موضوع | ***استفاده از مطالب باذکرمنبع وفرستادن صلوان باعجل فرجهم مانعی ندارد*** .التماس دعا***لینک ثابت


واقعه غدیر ازابو سعید خُدْرى

تاریخ دمشق - به نقل از عبد اللَّه بن شریک، از سهم بن حصین اسدى -: من و عبد اللَّه بن علقمه که روزگارى از دشنامگویان على‏علیه السلام بود، به مکّه وارد شدیم. به او گفتم: آیا مى‏خواهى با ابو سعید خدرى تجدید عهدى کنیم؟ گفت: آرى. پس نزد او رفتیم.
[عبد اللَّه بن علقمه] گفت: آیا فضیلتى درباره على شنیده‏اى؟
گفت: «آرى. چون برایت نقل کردم، آن را از مهاجران و انصار و قریش بپرس. پیامبر خدا روز غدیر خم برخاست و بیان رسایى کرد و گفت: "اى مردم! آیا اختیار من به مؤمنان، از خود آنها بیشتر نیست؟". گفتند: چرا. سه بار این سخن را تکرار کرد و سپس گفت: "اى على! نزدیک بیا". پس، پیامبر خدا دو دست او را بالا برد - تا

آن‏جا که به سفیدى زیر بغلشان نگریستم - و سه بار گفت: "هر که من مولاى اویم، على مولاى اوست"».
عبد اللَّه بن علقمه گفت: تو خودت این را از پیامبر خدا شنیدى؟ ابو سعید گفت: «آرى» و به گوش‏ها و سینه‏اش اشاره کرد و گفت: «دو گوشم آن را شنید و دلم آن را حفظ کرد».
عبد اللَّه بن شریک مى‏گوید: عبد اللَّه بن علقمه و سهم بن حصین بر ما وارد شدند و چون نماز ظهر را خواندیم، عبد اللَّه بن علقمه برخاست و سه بار گفت: من به درگاه خدا از دشنام دادن به على توبه مى‏کنم و از او آمرزش مى‏طلبم.

 

.أنساب الأشراف - به نقل از ابو هریره -: در غدیر خم به پیامبر خدا نگریستم، در حالى که ایستاده سخنرانى مى‏کرد و على هم در کنارش بود. پس دست او را گرفت و ایستاند و گفت: «هر که من مولاى اویم، این مولاى اوست».
.المصنّف - به نقل از ابو یزید اودى، از پدرش -: ابو هریره به مسجد در آمد و گِردش جمع شدیم. جوانى به سوى او برخاست و گفت: تو را به خدا سوگند مى‏دهم، آیا شنیدى که پیامبر خدا بگوید: «هر که من مولاى اویم، پس على مولاى اوست. خدایا! دوستدارش را دوست و دشمنش را دشمن بدار!»؟
گفت: آرى.
جوان گفت: من از تو بیزارم! گواهى مى‏دهم که تو با دوستداران او دشمنى ورزیدى و با دشمنان او دوستى کردى. پس مردم، او را با سنگ‏ریزه زدند.

تاریخ دمشق: 42/228 و 229، الأمالى، طوسى: 247/433 .
 أنساب الأشراف: 2/356.
 المصنّف فى الأحادیث والآثار: 7/499/29، تاریخ دمشق: 42/232/8737، و 42 / 231/8734



*** مارابانظرات خوددرنشرمعارف اهلبیت(ع)یاری دهید***  

نوشته شده توسط شیعه مولا علی (ع)اگر خداتوفیق دهد در شنبه 92/7/6 ساعت 11:46 صبح موضوع | ***استفاده از مطالب باذکرمنبع وفرستادن صلوان باعجل فرجهم مانعی ندارد*** .التماس دعا***لینک ثابت


غدیر چشمه جوشان حق

خداى متعال چنین انسانى را با این همه کرامات و فضایل ، پس از رحلت پیامبر با کرامت خود ، جهت رهبرى حکومت اسلامى ، و بیان معارف الهى و ارشاد انسان در حیات معنوى ، که در تمام زمان ها مورد نیاز جهانیان است ، انتخاب کرد و وى را تجلى گاه ولایت مطلقه قرارداد ، و به فرمان مطاعش پیامبر را در روز غدیر مأمور به معرفى او فرمود :

( یَا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِن رَبِّکَ وَإِن لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ ) .

« اى پیامبر ! آنچه از سوى پروردگارت [ درباره ولایت و رهبرى على بن أبى طالب امیرمؤمنان (علیه السلام) ] بر تو نازل شده ابلاغ کن ; و اگر انجام ندهى پیام خدا را نرسانده اى . و خدا تو را از [ آسیب و گزند ] مردم نگه مى دارد ; قطعاً خدا گروه کافران را هدایت نمى کند » .

شیعه ، در نزول این آیه در روز غدیر ، هیچ تردید و شکى ندارد ، بزرگان اهل سنت همچون : سیوطى در جلد دوم « در المنثور » صفحه 298 ، شوکانى در جلد سوم « فتح الغدیر » صفحه 57 ، بدرالدین حنفى در جلد هشتم « عمدة القارى » ص 584 ، فخر رازى در جلد سوم « تفسیر کبیر » صفحه 636 ، نظام الدین نیشابورى در جلد ششم تفسیر خود صفحه 170 ، آلوسى در جلد دوم « روح المعانى » صفحه 348 ، ابن صباغ در « فصول المهمة » صفحه 27 ، واحدى در « اسباب النزول » صفحه 150 ، شیخ سلمان بلخى در « ینابیع المودة » باب 39 و بسیارى دیگر از بزرگان آن قوم در کتب حدیث ، تاریخ و تفسیر خویش آورده اند که : این

آیه در روز غدیر براى معرفى على (علیه السلام)به ولایت ، امامت ، حکومت و ارشاد مردم نازل شده است . آیه شریفه :

( إِنَّمَا وَلِیُّکُمُ اللهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاَةَ وَیُؤْتُونَ الزَّکَاةَ وَهُمْ رَاکِعُونَ ) .

« سرپرست و دوست شما فقط خدا و رسول اوست و مؤمنانى [ مانند على بن ابى طالب اند ] که همواره نماز را برپا مى دارند و در حالى که در رکوعند [ به تهیدستان  ]زکات مى دهند » .

به نقل امام فخر رازى در جلد سوم تفسیر کبیر صفحه 431 ، ثعلبى در کشف البیان ، زمخشرى در جلد اول « کشاف » صفحه 422 ، طبرى در جلد ششم تفسیر صفحه 186 ، ابوالحسن ربانى در تفسیر ، قُرْطبى در جلد ششم تفسیر صفحه 221 ، فاضل نیشابورى در جلد اول « غرائب القرآن » صفحه 461 ، واحدى در « اسباب النزول » صفحه 148 ، ابوبکر جصاص در تفسیر « احکام القرآن » صفحه 542 ، حافظ ابوبکر شیرازى در « فیما نزل من القرآن فى امیرالمؤمنین » ، قاضى بیضاوى در جلد اول تفسیر صفحه 345 ، ابن ابى الحدید در جلد سوم « شرح نهج البلاغه » صفحه 275 ، و بسیارى دیگر از بزرگان اسلام ، از مفسران حدیث و تاریخ نویسان براى اثبات ولایت مطلقه على (علیه السلام) که تجلى ولایت خدا و رسول است ، در قرآن مجید نازل شده است .

چون در روز غدیر از جانب حق به وسیله پیامبر ابلاغ شد که على بن ابیطالب مظهر حق و تجلى گاه ولایت مطلقه الهیه است و مردمان تا روز قیامت ، پس از پیامبر به حکومت ، ولایت ، ارشاد ، هدایت ، علم ، بینش و حقیقت کرامت او در ظاهر و باطن زندگى نیاز دارند ، و اتصال به صراط مستقیم الهى جز از طریق

 قبول ولایت ، حکومت ، امارت و حکم او ممکن نیست ،براى رشد و کمال و تأمین خیر دنیا و آخرت مردم ، به غیر توسل و تمسک به حبل ولایت او راهى نمى باشد . آیه شریفه :

( الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِى وَرَضِیتُ لَکُمُ الاِْسْلاَمَ دِیناً )

« امروز [ با نصبِ على بن ابى طالب به ولایت ، امامت ، حکومت و فرمانروایى بر امت ] دینتان را براى شما کامل ، و نعمتم را بر شما تمام کردم ، و اسلام را برایتان به عنوان دین پسندیدم » .

بنابر نقل سیوطى در جلد دوم « دُرّ المنثور » صفحه 256 . و ابن کثیر در جلد دوم تفسیرش صفحه 14 و سبط ابن جوزى در تذکرة صفحه 18 و خطیب بغدادى در جلد هشتم تاریخ صفحه 290 و بسیارى دیگر از دانشمندان ، بر پیامبر نازل شد و حضرت رسالت پناه از شدت خوشحالى فریاد زدند:

اللهُ اَکْبَرُ عَلى اِکْمالِ الدِّیْنِ وَ اِتْمامِ النِّعْمَةِ وَ رِضا الرَّبِ بِرِسالَتِى وَوِلایةَ عَلِىّ بْنِ اَبِیْطالِب بَعْدِىْ .

« الله اکبر بر کمال دین و تمام نعمت و خوشنودى پروردگار به رسالت من و ولایت على بن ابیطالب بعد از من » .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

مائده (9) : 67 .

مائدة (9) : 55 .

مائده (9) : 3 .

بشارة المصطفى : 211 ; البلد الامین : 261 ; بحار الانوار : 37/156 ، باب 52 .

براى اطلاع بیشتر در این زمینه مى توانید به کتاب هاى : الغدیر ، عبقات ، احقاق الحق ، غایة المرام و اکثر کتب روائى ، تفسیرى و تاریخى اهل سنت مراجعه نمایید .



*** مارابانظرات خوددرنشرمعارف اهلبیت(ع)یاری دهید***  

نوشته شده توسط شیعه مولا علی (ع)اگر خداتوفیق دهد در شنبه 92/7/6 ساعت 11:8 صبح موضوع | ***استفاده از مطالب باذکرمنبع وفرستادن صلوان باعجل فرجهم مانعی ندارد*** .التماس دعا***لینک ثابت


غدیر در اشعار أبوتمام طآئی و عَبْدِی کوفی

 

و شاعر معروف عرب و عربیت ابو تمام: ادیب قرن دوم و سوم در این موضوع چنین گوید:

و یوم الغدیر استوضح الحق اهله                بضحیآء لا فیها حجاب و لا ستر

اقام رسول الله یدعوهم بها                    لیقربهم عرف و یناهم نکر

یمد بضبعیه و یعلم انه                    ولى و مولاکم فهل لکم خبر

یروح و یغدو بالبیان لمعشر                           یروح بهم غمر و یغدو بهم غمر

فکان لهم جهر باثبات حقه                             و کان لهم فى بزهم حقه جهر

1- «و در روز غدیر حق مى‏خواست‏براى اهلش واضح شود در روز روشن آفتاب برآمده که در آن هیچ حجاب و پرده‏اى نبود.

2- رسول خدا على را بر پا داشت، و مردم را در آن روشنائى فراخواند، تا اینکه شایستگى و پسندیدگى به آنها نزدیک شود، و زشتى و بدى از آنها دور گردد.

3- دو بازوى على را به بالا مى‏کشید، و مردم را اعلام مى‏نمود که اوست ولى خدا و مولاى شما! پس آیا شما چنین علم و اطلاع حاصل از مشاهده را دارید؟!

4- پیامبر با بیان و وضوح، شب و صبحگاه به جماعتى رفت و آمد داشت که شبانگاه آنها در ظلمت‏شدید فرو مى‏رفتند، و صبحگاه نیز در ظلمت‏شدید فرو مى‏رفتند.

5- و آن جماعت چنان بودند که براى اثبات حق على و اعتراف به آن، سخن خود را بلند و آشکارا کردند، همچنانکه براى گرفتن و ستردن حق على نیز سخن بلند کرده و آشکارا نمودند».

و عبدى کوفى از شعراء اهل بیت و معاصر حضرت صادق علیه السلام در ضمن قصیده‏اى طولانى چنین گوید:

و کان عنها لهم فى خم مزدجر                   لما رقى احمد الهادى على قتب

و قال و الناس من دان الیه و من                       ثاو لدیه و من مصغ و مرتقب

: قم یا على فانى قد امرت بان                   ابلغ الناس و التبلیغ اجدربى

انى نصبت علیا هادیا علما                        بعدى و ان علیا خیر منتصب

فبایعوک و کل باسط یده                         الیک من فوق قلب عنک منقلب

عافوک لا مانع طولا و لا حصر                          قولا و لا لهج‏بالغش و الریب

و کنت قطب رحى الاسلام دونهم                          و لا تدور رحى الا على قطب

و لا تماثلهم فى الفضل مرتبة                        و لا تشابههم فى البیت و النسب 

1- «و چون حضرت احمد که هادى امت است در خم بر روى کوهان‏هاى شتر بالا رفت، افرادى از آن جماعت‏بودند که پیوسته مى‏خواستند خلافت را از على منع و طرد کنند و به دور افکنند.

2- و در حالى که بعضى از آن جماعت‏به پیامبر نزدیک بودند، و بعضى در کنار آنحضرت سکنى گزیده بودند، و بعضى گوش فرا مى‏دادند، و بعضى انتظار وقوع حادثه‏اى را داشتند، پیغمبر صلى الله علیه و آله گفت:

3- بپاخیز اى على! زیرا که من مامور شده‏ام به اینکه تبلیغ کنم و به مردم برسانم، و تبلیغ براى من سزاوارتر است.

4- من على را به عنوان هدایت و علم رهبرى بعد از خودم نصب کردم و بدرستى که على بن ابیطالب بهترین فرد پسندیده و انتخاب شده و گزیده شده براى منصب امامت است.

5- پس آن جماعت‏با تو (اى على) بیعت کردند و هر یک از آنها دست‏خود را براى بیعت‏به سوى تو دراز کرد، و لیکن این بیعت از فراز دل و قلب بود نه از درون آن، و خواسته آنان از تو منقلب و به سوى غیر تو منعطف و متوجه بود.

6- ایشان تو را از هر بدى و علت و ناپاکى مبرا و منزه مى‏دانستند، نه ازجهت‏سعه و قدرت تو منعى بود، و نه از جهت گفتار و سخن تو کوتاهى و ضعفى بود، و نه از جهت تحریض و اصرار به غش و خیانت و شک و تهمت متهم بودى!

7- تو اى على قطب آسیاى اسلام و محور گردش آن بودى نه ایشان، و هیچگاه چرخ آسیا بدون قطب نمى‏گردد.

8- نه در فضیلت و شرف هم رتبه ایشان بودى! و نه در اصالت‏خاندان و نسب شبیه آنان بودى‏»!

بارى اینها همه شواهدى است که معناى مولى، امام و پیشوا و حاکم بر مقدرات مردم و صاحب اختیار امور دنیوى و اخروى آنان از جانب حضرت حق تعالى است.یعنى آن که به مقام فناء فى الله رسیده و بین او و حضرت حق در سیر مراتب تقرب، هیچ بعد و فاصله‏اى نمانده است، تمام حجاب‏ها و فاصله‏هاى ظلمانى و نورانى برداشته شده است، و اینست‏حقیقت ولایت که همان مقام عبودیت‏حقه حقیقیه و آخرین درجه سیر از کمالات بشر است.

 

منابع:

     «دیوان‌ أبی‌ تمام‌ طائی‌» ص‌ 143. و شرح‌ حال‌ أبو تمام‌ را خطیب‌ در «تاریخ‌ بغداد»، ج‌ 8، از سص‌ 248 تا ص‌ 253، تحت‌ عنوان‌  حبیب‌ بن‌ أوس‌ أبو تمام‌ طائی‌  شاعر آورده‌ است‌.

و در «مناقب‌» ابن‌ شهرآشوب‌ ج‌ 1، ص‌ 539 این‌ پنج‌ بیت‌ را با یک‌ بیت‌ دیگر آورده‌ است‌؛ و آن‌ بیت‌ اینست‌:

 أحجَّةُ ربّ العالمین‌ و وارثُ النَّبیِّ ألا عهدٌ و فیّ و لا اصر

از أبو محمّد سفیان‌ بن‌ مصعب‌ عَبدی‌ کوفی‌ است‌ (الغدیر، ج‌ 2، ص‌ 292).

 



*** مارابانظرات خوددرنشرمعارف اهلبیت(ع)یاری دهید***  

نوشته شده توسط شیعه مولا علی (ع)اگر خداتوفیق دهد در شنبه 92/7/6 ساعت 10:44 صبح موضوع | ***استفاده از مطالب باذکرمنبع وفرستادن صلوان باعجل فرجهم مانعی ندارد*** .التماس دعا***لینک ثابت


<   <<   16   17   18   19   20   >>   >
http://www.games-casino.us/
با کلیک روی +۱ ما را در گوگل محبوب کنید