آیا توسل شرک است

آیا شفا و رزق مثل همسر و اولاد صالح یا مال و غیره خواستن از 14 معصوم شرک به خدا و خواستن چیزی که مال خدا از غیر خدا نیست، اگر که نه چگونه بر گرفتن شفا یا رزق مثل همسر و اولاد صالح، ائمه(ع) را مورد خطاب قرار بدهیم که مورد نظر و عنایت آن بزرگواران قرار بگریم و از آن بزرگواران حاجت بگیریم. مثلا اگر امام رضا طلبید و به زیارت آن بزرگوار رفتیم برای گرفتن حاجت چگونه او را مورد خطاب بگیریم که مورد توجه و عنایت آن حضرت قرار بگیریم و ان شاء الله با دست پر برگردیم و حاجت روا شویم.
پاسخ :

شرک یعنی غیر خدا را پرستیدن یا غیر خدا را مستقلّ از خدا، مؤثّر در کاری دانستن یا خدا را در انجام کاری محتاج موجودی دیگر دانستن. لذا واسطه قرار دادن یک موجود بین خودمان و خدا را ابداً نمی توان شرک دانست. چون معنای واسطه بودن این است که او هیچ استقلالی در اعطاء ندارد بلکه صرفاً کانالی است برای اینکه فیض خدا به موجود دیگری برسد. مثلاً خاک واسطه است تا روزی مردم از طرف خدا به آنها برسد. یا پدر و مادر واسطه اند تا شخصی از خدا فیض وجود بگیرد. یا پزشک و دارو واسطه اند تا مردم از خدا شفا بگیرند. و ... . البته توجّه شود که گاه چیزی حقیقتاً واسطه ی فیض نیست ولی مردم آن را واسطه ی فیض قرار داده اند؛ مثلاً برخی از مردم درختی یا کوهی را ـ بی آنکه دلیلی داشته باشند ـ واسطه ی بین خود و خدا می انگارند. این کار در حقیقت نوعی بدعت است و شرک مصطلح نیست؛ ولی گاه آن را هم از اقسام شرک محسوب می کنند. چرا که این گونه افراد بدون اینکه از طرف خدا دلیلی بر کار خود داشته باشند، خودشان واسطه ای را تراشیده اند، لذا مثل این است که خودشان ادّعای خدایی نموده و به جای خدا، راه و رسمی را بنیان گذاشته اند. چون بیان اینکه واسطه های فیض کدامند، کار خداست. پس آنکه بدون دلیل موجّه، واسطه ای را می تراشد، در حقیقت به نوعی ادّعای خدایی کرده است. و مردمی هم که آن واسطه ی قلّابی را به رسمیّت می شناسند، در حقیقت به نوعی بنیانگذار آن بدعت را پرستیده و اطاعت نموده اند.

توسّل مشروع
ما به چند صورت از طریق توسل، می‌توانیم حاجات خود را طلب کنیم؛ بی آنکه دچار شرک شویم.
در توسّل، گاهى حاجت خود را از خدا مى‏خواهیم و هنگام دعا او را به حق اولیایش قسم مى‏دهیم که حاجت ما را برآورده سازد.مثلا می‌گوییم: « خدایا به حق محمد و آل محمد مریضم را شفا بده»
این روش را پیامبر اکرم(ص) تعلیم فرمود و خود نیز بدان عمل مى‏کرد. (کنزالعمال، ج 12، ص 148، ح 34425؛ مسند احمد بن حنبل، ج 4، ص 138. براى تفصیل بیشتر ر.ک: پرسش 19.) در چنین روشى هیچ‏گونه احتمال شرک وجود ندارد.
در نوع دوم توسّل، خداوند را حاجت دهنده مى‏دانیم و از اولیاى الهى مى‏خواهیم بر آمدن حاجت ما را از درگاه الهى درخواست کنند.مثلا خطاب به امام رضا علیه السلام می گوییم « یا امام بزرگوار از خداوند متعال طلب کنید همسر صالح به من عطا نماید» در خواست دعا، نه تنها مؤثر دانستن غیر خدا نیست؛ بلکه اعتراف به این مطلب است که تنها حاجت دهنده و مؤثر در عالم هستى، اوست. پس در این صورت هم شرک نیست.
در نوع سوم توسّل، به طور مستقیم و با اعتقاد به آن که تاثیر گذار اصلی خداست، حاجت خود را از اولیاى الهى طلب مى‏کنیم و این نیز شرک نیست؛ در این نوع توسل با اذن خدا چیزی را از غیر او(البته نه هر غیری بلکه هرکسی که خداوند به او اذن داده باشد) ، طلب می‌کنیم.
نکته ی بسیار مهم در این نوع توسل این است که تأثیرگذارى ائمه علیهم السلام را به صورت غیراستقلالى و وابسته به اراده و قدرت الهى می‌دانیم؛ به عبارت دیگر آنها را به نوعی اسباب فیض می‌دانیم. اسباب و واسطه‏هاى فیض، همچنان که در اصل وجود و بقاى خویش، وابسته و قائم به خدا هستند، در فاعلیت و تأثیرگذارى نیز وابسته به اراده و قدرت خداوند مى‏باشند. بنابراین نه توحید در ربوبیت به معناى انکار نقش اسباب است و نه اثبات نقش اسباب و واسطه‏هاى فیض، منافى با توحید ربوبى است. از این رو، تمسّک به آنها، منافاتى با توحید ربوبى ندارد.
بلى، اگر کسى اسباب و واسطه‏هاى فیض را، فاعل مستقل از اراده و قدرت خدا بداند و یا معتقد به مبدأ مؤثرى در عالم هستى باشد که خدا آن را سبب و واسطه فیض قرار نداده، دچار شرک گشته است.
بنابراین توسّل و حاجت خواستن از اولیاى الهى، تمسّک به رابطه‏هاى فیض الهى و اسبابى است که فاعل بودن آنان وابسته به قدرت و اراده خداوند است. در نتیجه این حاجت خواستن، شرک در ربوبیت نیست؛ همچنان که تمسّک به سایر اسباب (مثل پزشک و دارو)، شرک در ربوبیت نیست. از سوى دیگر، چون کسى آنان را «خدا» و «اللَّه» نمى‏داند؛ بلکه تمام افتخار اولیاى الهى این است که بنده و مخلوق او هستند، شرک در الوهیت (شرک در ذات) هم نیست.
در ضمن، این مساله، شرک در عبادت و پرستش نیز نخواهد بود؛ چون عبادت، خضوع و خشوع همراه با اعتقاد به الوهیت یا ربوبیت معبود است در حالی که در توسل، ما اعتقاد به ربوبیت ائمه علیهم السلام نداریم. بنابراین هیچ‏کدام از اقسام شرک، بر این نوع از توسّل، صدق نمى‏کند.
خلاصه این‌که توسّل به اولیاى الهى، اعتقاد به وساطت کسانى است که خداوند به آنان چنین منزلتى داده است. ما اولیاى الهى را نه «اللَّه» مى‏دانیم و نه اعتقاد به ربوبیت و فاعلیت استقلالى آنان داریم؛ بلکه به نظر ما، هر گونه فاعلیت و تأثیرگذارى اسباب و واسطه‏هاى فیض، وابسته به اذن، اراده و قدرت خداوند است.

توضیح بیشتر
باید توجه داشت که توسل به اولیای الهی در میان همه فرق مسلمانان اعم از شیعه و سنی امری مقبول و پذیرفته شده است و حتی در موارد متعددی نقل شده که مسلمانان و حتی خلفای اهل سنّت از جمله عمر بن الخطاب پس از رحلت پیامبر بر سر قبر آن حضرت حاضر شده و به ایشان متوسل می شدند و تنها وهابی ها با توسّل مخالفند؛ که البته از ایشان چنین کاری بعید نیست. فرقه ای که نطفه اش را انگلیس بگذارد بهتر از این نمی شود.
یکى از اصول مسلم اسلامى «توحید ربوبى» است. توحید در ربوبیت، به این معنا است که «تنها خداوند مالک حقیقى عالم هستى است و تدبیر همه موجودات عالم را بر عهده‏دارد و مى‏تواند به صورت مستقل و بدون نیاز به همکارى یا اذن و اجازه موجود دیگر، در امور هستى تصرف کند و آن را سامان دهد و اگر یکى از مخلوقات او، به تدبیر و تنظیم امور موجود دیگرى دست مى‏زند، این عمل او وابسته به اذن و اراده و قدرت خداوند و غیرمستقل است». براین اساس، هرگونه تدبیر امور عالم هستى و برآوردن نیازها و حاجات موجودات - از جمله انسان - به طور مستقل از آن خداوند است و تنها او است که حاجت‏ها و نیازها را برطرف مى‏سازد. بله، غیر خدا با اذن و اجازه خداوند و متکى به اراده و قدرت او مى‏تواند در تدبیر پاره‏اى از امور انسان نقش داشته باشد. اما این نقش استقلالى نیست؛ بلکه تبعى و با اذن و قدرت الهى است؛ یعنى، خداوند، خودش آنان را وسیله و سبب در انجام دادن و تدبیر بعضى از امور قرار داده است. بنابراین ما مى‏توانیم از پیامبران و ائمه معصومین(ع)« بخواهیم حاجت ما را برآورند؛ اما باید به این نکته توجه کنیم که آنان، هرگز نمى‏توانند مستقل از اراده و مشیت الهى عمل کنند؛ زیرا آنان متکى به اراده، خواست و قدرت خداوند و واسطه در برآمدن حاجات ما مى‏باشند.

مطلب دیگر آنکه: خود توسّل، امری است نیکو و ثواب اخروی دارد. اساساً خدا این راه را باز گذاشته تا بندگان به بهانه ی حاجت خواهی، همواره با الگوهای خودشان (ائمه و انبیاء و اولیاء) در ارتباط وجودی باشند. لذا هیچ توسّل مشروعی بی ثمر نیست و هیچ توسّل کننده ای هم دست خالی برنمی گردد؛ چه حاجت مورد نظرش را بدهند یا ندهند. امّا چنین نیست که ما هر چه خواستیم همان را بدهند. خداوند متعال هیچ دعا و خواستی را برنمی گرداند. اگر عین خواسته ی بنده، حقیقتاً به صلاح اوست، همان را می دهد؛ و اگر به صلاحش نیست یا حاجت دنیوی دیگر را از او برمی آورد؛ یا بلایی را از او دور می سازد؛ یا نعمتی اخروی را برایش ذخیره می کند. پس در هیچ حالی نباید از دعا و توسّل مأیوس شد. وظیفه ی ما خواستن است؛ چرا که این خواستن، ما را با خدا و اولیایش مرتبط ساخته موجب رشد حقیقی ما می شود؛ رشدی که در برزخ و آخرت خود را نشان می دهد. پس وظیفه ی ما خواستن و خواستن و خواستن است؛ چه حاجت ما عیناً برآورده بشود و چه نشود؛ و کار خدا مراعات مصالح حقیقی بنده اش می باشد؛ خدا خود بهتر می داند که بنده اش را چگونه ادراه کند. لذا فرمود: « عَسى‏ أَنْ تَکْرَهُوا شَیْئاً وَ هُوَ خَیْرٌ لَکُمْ وَ عَسى‏ أَنْ تُحِبُّوا شَیْئاً وَ هُوَ شَرٌّ لَکُمْ وَ اللَّهُ یَعْلَمُ وَ أَنْتُمْ لا تَعْلَمُون‏ ـــــ چه بسا چیزى را خوش نداشته باشید، حال آن که خیرِ شما در آن است؛ و چه بسا چیزى را دوست داشته باشید، حال آنکه شرِّ شما در آن است؛ در حالی که خدا مى‏داند، و شما نمى‏دانید. » (البقرة:216).



*** مارابانظرات خوددرنشرمعارف اهلبیت(ع)یاری دهید***  

نوشته شده توسط شیعه مولا علی (ع)اگر خداتوفیق دهد در شنبه 89/12/21 ساعت 12:13 عصر موضوع دانستنی های مذهبی | ***استفاده از مطالب باذکرمنبع وفرستادن صلوان باعجل فرجهم مانعی ندارد*** .التماس دعا***لینک ثابت


امام جواد (ع) از نگاه دیگران

شخصیت والای علمی اخلاقی امام جواد (ع)در نگاه خلفاء ، دانشمندان ،نویسندگان و تاریخ نگاران غیر شیعه؛ سندی گویا بر جایگاه رفیع این امام همام در بین مسلمانان می باشد که به عنوان نمونه  به چند مورد آن اشاره می شود  

 

مامون عباسی

 خلیفه مقتدر عباسی در پاسخ به اعتراض بزرگان بنی عباس در خصوص به تزویج در آوردن دخترش " ام الفضل " به امام جواد (ع) ،این امام همام را اعجوبه عصر خواند و گفت : " قد اخترته لتبریزه علی کافه  اهل الفضل فی العلم والفضل مع صغر سنه والاعجوبه فیه بذالک " من بدان جهت وی را به دامادی خود برگزیدم که با کمی سن در علم و فضیلت بر همه اهل زمان برتری دارد و اعجوبه ای است در علم و دانش .

 

بحارالانوار ،ج50، ص75 ? موسوعه الامام الجواد(ع)، ج1 ،ص360 و 363. اعیان الشیعه ،ج3 ،ص 129 .

 

 

 

اسقف بزرگ مسیحی

اسقف مسیحی پس از آگاهی یافتن از علم ودانش امام جواد (ع) در مسائل پزشکی گفت :

به نظر می رسد این شخص " امام جواد (ع) " پیامبری از نسل پیامبران است .

 

المناقب لابن شهر آشوب ،ج4 ،ص389  -موسوعه الامام الجواد (ع) ،ج1 ،ص362.

 

 

 

سبط بن جوزی 

یوسف بن قزا اغلی بن عبداالله  بغدا دی مشهور به سبط بن جوزی پس از بیان تاریخ تولد و شهادت حضرت می نویسد : کان علی منهاج ابیه  فی العلم والتقی و الزهدوا الجود.

 

او در علم و تقوی ،پرهیزگاری و سخاوت چون پدر بزرگوارش "امام رضا (ع)  " و دنباله رو او بود. 

 تذکره الخواص ،ص202 ? الامام جواد (ع) ،ص72 .

 

 

ابن ابی طلحه

ابن ابی طلحه در کتاب مطالب السؤول فی المناقب آل الرسول در باره شخصیت امام جواد (ع) می نویسد: او گرچه صغیر السن است ولی کبیرالقدر و رفیع الذکر می باشد .

 

کشف الغمه ،ج2 ،ص186 ? سرورالفؤاد ،ص40 .

 

 

ابن صباغ مالکی

 علی بن محمد احمد مشهور به " ابن صباغ " فقیه مالکی و متوفای 855 در مکه پس از بیان گوشه ای از خصوصیات زندگی حضرت جواد (ع) ، می نویسد:

آری چنین بود کرامات جلیل و مناقب او.

 ودر جای دیگر می افزاید:چه گوییم ما در جلالت و مقام امام چواد (ع) و فضیلت کمال و عضمت و جلال او ،حضرتش در میان طبقات ائمه (ع) سنش کمتر از همه و قدر و شانش  اعظم است . او در اندک مدتی از عمر شریفش کراماتی بسیار و معجزاتی بیشمار از خود نشان داده و معارج و فضیلت کمال را طی کرده و از رشحات و تراوش دانش و بینش خود اثرها گذاشته و از نفحات و ریزش فضل کمالش بی اندازه و شمار فیوضاتی به عالم علم نثار فرموده ، چه با مجالس و محافلی که متکلم به احکام گردیده و از مسائل ، حلال و حرام را بیان نموده و زبان دشمنان وخصم بدفرجام را به منطق صحیح و گفتار ملیح خود الکن و کلیل کرده و گه ،بسیار انجمن و محفلی که در صدر جلساء و راس خطبا وبلغاء قرار گرفته و در برابر خود تمامی فصحاء و علما و حکما را تحت شعاع گذارده .

حلیه الابرار ،ج 4،ص568 ?الفصول المهه ،ص266 ? موسوعة الامام الجواد (ع) ،ج1 ،ص364 ? سرور الفؤاد ابوالقاسم سحاب ، ص 40 و 41 .

 

 

صلاح الدین صفدی

خلیل بن ابیک  بن عبدالله ،معروف به صلاح الدین صفدی  - اهل صفد ? ادیب و مؤرخ نامدار اهل فلسطین که در حدود دویست تصنیف از وی برجای مانده ، می نویسد:

محمد بن علی ،همان جواد بن رضا (ع) بن الکاظم موسی بن الصادق جعفررضی الله عنهم است .لقب او جواد ، قانع و مرتضی است . وی از فرزندان اهل بیت نبوت است که در سخاوت شهرت داشت تا جائی که او را جواد (ع) ، نام نهاده اند  ، او یکی از امامان دوازده گانه است .

الوافی بالوافیات ،ص105 ? الامام محمد الجواد (ع) ، ص73 .

 

ابن تیمیه

ابن تیمیه می گوید : محمد فرزند علی ملقب به جواد از بزرگان و اعیان بنی  هاشم است که در سخاوت و بزرگواری شهرت تام دارد . منهاج السند ، ص 127.

 

یوسف بن اسماعیل نبهانی

یوسف بن اسماعیل نبهانی حنفی ادیب و شاعر فلسطینی ،متولد 1350 هجری که از وی سیزده کتاب مهم بر جای مانده، می نویسد:

محمد جواد فرزند علی رضا (ع) از بزرگان امامان و چراغ هدایت امت و سادات اهل بیت (ع) است که عبدالله شبراوی شافعی نیز از وی در کتاب خود " الاتّحاف بجبّ الاشراف " با ستایش و تکریم یاد کرده است . جامع کرامات الاولیاء ،ج1 ،ص100 .

 

محمود بن وهیب بغدادی فنخی

محمد الجواد (ع) فرزند علی بن الرضا (ع) است کنیه او مانند کنیه جدش محمد الباقر ،ابو جعفراست رضی  الله عنهما .

سه لقب وی جواد ، قانع و مرتضی است که مشهورترین آنها " جواد" است . رنگ پوست او سفید ،قامتش معتدل و نقش انگشترش نعم المقدّرالله، و وارث علم پدر بود.

جوهرة الکلام  ، ص147  - الامام الجواد (ع) ،ص76 .

 

علی جلال حسینی

علی جلال حسینی دانشمند بزرگ مصری می نویسد :

محمد الجواد ابو جعفر دوم فرزند علی (ع) در سال 195 هجری در مدینه دیده به جهان گشود. وی با وجود سن کم در علم و فضیلت سرآمد همه عالمان و اهل فضیلت زمان خویش بود.

الحسین ، ج 2،ص207- الامام محمدالجواد (ع) ،ص76? زندگانی امام جواد (ع)،ص200

 

خیرالدین زرکلی

خیرالدین زرکلی می نویسد :ابو جعفر جواد (ع) چون اجداد خویش مقام بلندی داشت . هوشمند و خوش بیان بود و استعداد نیرومند و اصیلی داشت.

الامام محمد الجواد (ع) ،ص76 ? زندگانی امام جواد (ع) ص200.



*** مارابانظرات خوددرنشرمعارف اهلبیت(ع)یاری دهید***  

نوشته شده توسط شیعه مولا علی (ع)اگر خداتوفیق دهد در شنبه 89/12/21 ساعت 10:33 صبح موضوع اهل بیت علیه السلام | ***استفاده از مطالب باذکرمنبع وفرستادن صلوان باعجل فرجهم مانعی ندارد*** .التماس دعا***لینک ثابت


شیطان و نماز گزار

مردی صبح زود از خواب بیدار شد تا نمازش را در خانه خدا (مسجد) بخواند. لباس پوشید و راهی خانه خدا شد. در راه به مسجد، مرد زمین خورد و لباسهایش کثیف شد. او بلند شد، خودش را پاک کرد و به خانه برگشت. مرد لباسهایش را عوض کرد و دوباره راهی خانه خدا شد. در راه به مسجد و در همان نقطه مجدداً زمین خورد! او دوباره بلند شد، خودش را پاک کرد و به خانه برگشت. یک بار دیگر لباسهایش را عوض کرد و راهی خانه خدا شد. در راه به مسجد، با مردی که چراغ در دست داشت برخورد کرد و نامش را پرسید. مرد پاسخ داد: (( من دیدم شما در راه به مسجد دو بار به زمین افتادید.))، از این رو چراغ آوردم تا بتوانم راهتان را روشن کنم. مرد اول از او بطور فراوان تشکر می کند و هر دو راهشان را به طرف مسجد ادامه می دهند. همین که به مسجد رسیدند، مرد اول از مرد چراغ بدست در خواست می کند تا به مسجد وارد شود و با او نماز بخواند. مرد دوم از رفتن به داخل مسجد خودداری می کند. مرد اول درخواستش را دوبار دیگر تکرار می کند و مجدداً همان جواب را می شنود.
مرد اول سوال می کند که چرا او نمی خواهد وارد مسجد شود و نماز بخواند. مرد دوم پاسخ داد: ((من شیطان هستم.)) مرد اول با شنیدن این جواب جا خورد. شیطان در ادامه توضیح می دهد: ((من شما را در راه به مسجد دیدم و این من بودم که باعث زمین خوردن شما شدم.))
وقتی شما به خانه رفتید، خودتان را تمیز کردید و به راهمان به مسجد برگشتید، خدا همه گناهان شما را بخشید. من برای بار دوم باعث زمین خوردن شما شدم و حتی آن هم شما را تشویق به ماندن در خانه نکرد، بلکه بیشتر به راه مسجد برگشتید. به خاطر آن، خدا همه گناهان افراد خانواده ات را بخشید. من ترسیدم که اگر یک بار دیگر باعث زمین خوردن شما بشوم، آنگاه خدا گناهان افراد دهکده تان را خواهد بخشید. بنا براین، من سالم رسیدن شما را به خانه خدا (مسجد) مطمئن ساختم.


نتیجه اخلاقی داستان:
کار خیری را که قصد دارید انجام دهید به تعویق نیاندازید. زیرا هرگز نمی دانید چقدر اجر و پاداش ممکن است ازمواجه با سختی های در حین تلاش به انجام کار خیر دریافت کنید. پارسائی شما می تواند خانواده و قوم تان را بطور کلی نجات بخشد. این کار را انجام دهید و پیروزی خدا را ببینید. اگر ارسال این پیام شما را به زحمت می اندازد یا وقتتان را زیاد می گیرد، پس آن کار را نکنید. اما پاداش آن را که زیاد است نخواهید گرفت.
ستایش خدایی را است بلند مرتبه!


*** مارابانظرات خوددرنشرمعارف اهلبیت(ع)یاری دهید***  

نوشته شده توسط شیعه مولا علی (ع)اگر خداتوفیق دهد در سه شنبه 89/12/17 ساعت 10:3 صبح موضوع داستان های آموزنده | ***استفاده از مطالب باذکرمنبع وفرستادن صلوان باعجل فرجهم مانعی ندارد*** .التماس دعا***لینک ثابت


کشف انسان عظیم الجثه

کشف جالب
 
 
 Recent gas exploration activity in the south east region of theArabian desert uncovered a skeletal remains of a human of phenomenal size.
اخیرا در یکی از مناطق جنوب شرقی عربی ( عربستان ) کاوشگران گاز بقایای اسکلت انسانی را در اندازه خارق العاده ( پیدا کردند). 
This region of the Arabian desert is called the  Empty Quarter , or in Arabic, "Rab-Ul-Khalee".
بیابان مورد نظر را  یک چهام خالی یا به عربی ربع الخالی می نامند .( به این معنی که اگر شبه جزیره ی عربستان را به چهار بخش قسمت کنیم ، یک چهارم آنرا این بیابان شامل می شود .)
 The discovery was made by the Aramco Exploration team
کشف مذکور را گروه کاوشگر آرامکو انجام داده است .
As God states in the Quran that He had created people of phenomenal size the like of which He has not created since
در قرآن کریم خداوند می فرماید مردم خارق العاده ایی را خلق کرده که تا به حال مانند آن را خلق نکرده است .
 These were the people of Aad where Prophet Hud was sent.
این مردم ( قوم ) نام عاد نامیده می شدند که برای آنها پیامبر(ی به نام ) هود فرستاده شد . 
 
گروه اینترنتی قلب من
 
They were very tall, big, and very powerful, such that they could put their arms around a tree trunk and uproot it.
آنهاخیلی بلند،بزرگ ،وخیلی نیرومند بودند. چنان بودندکه می توانستند بازو هایشان اطراف یک تنه درخت بگذارندوآن راازریشه بکنند.
 Later these people, who were given all the power, turned against God and the Prophet and transgressed beyond all boundaries set by God
گروه اینترنتی قلب من
تعدادی از این مردم قدرت خود را علیه خداوند و پیامبر او صرف کردند و خداوند همه آنها را که پا را ( از فرمان خدا ) فراتر نهاده بودند، گرد آورد . 
 As a result they were destroyed
در نتیجه ( به دلیل نافرمانی ،‌ خداوند ) آنها را نابودساخت. 
Ulema"s of  Saudi Arabia  believe these to be the remains of the people of Aad.
این بقایا در عربستان سعودی متعلق هستند به ( قوم عاد)
 
گروه اینترنتی قلب من
 Saudi Military has secured the whole area and no one is allowed to enter except the ARAMCO personnel.
ارتش سعودی منطقه را تحت حفاظت دارد و هیچکس بجز کارکنان آرامکو حق ندارد وارد آن شود.
 It has been kept in secrecy, but a military helicopter took some pictures from the air and one of the pictures leaked out into the internet in  Saudi Arabia.
این مکان به شکل مخفی و پنهان حفاظت و نگهداری می شود اما یک هلیکوپتر نظامی ارتش سعودی تعدادی عکس هوایی از منطقه گرفته است که یکی از عکس ها از طریق اینترنت به بیرون نشت ( منتشر ) کرده .

گروه اینترنتی قلب من 
 
منبع:
http://urbanlegends.about.com/library/bl_giant_skeleton.htm
عکسهایی دیگر در این رابطه از سایتهای مختلف؛
گروه اینترنتی قلب من


*** مارابانظرات خوددرنشرمعارف اهلبیت(ع)یاری دهید***  

نوشته شده توسط شیعه مولا علی (ع)اگر خداتوفیق دهد در سه شنبه 89/12/17 ساعت 9:41 صبح موضوع دانستنی های علمی | ***استفاده از مطالب باذکرمنبع وفرستادن صلوان باعجل فرجهم مانعی ندارد*** .التماس دعا***لینک ثابت


حق الله ، حق الناس و حق النفس شامل چه چیز هایی می شود؟

 

  پاسخ باید در چند محور ارائه شود:

2. طبق منابع اسلامی حقوق به سه دسته قابل تقسیم است: حقوق الله، حقوق والدین، و حقوق متقابل انسانها و از آن‎جا که به گفته برخی کارشناسان رسالة الحقوق امام سجاد از اصیل‎ترین منابع حقوقی شیعه برای شناخت کیفیت و چگونگی روابط سیاسی اجتماعی، اقتصادی و حکومتی در جامعه اسلامی است.[1] لذا در این پاسخ‎نامه به اختصار برخی از موارد حقوقی که در محورهای (حق الله، حق الناس، و حق النفس) در آن رساله مطرح شده به ترتیب اشاره می ‎شود:

الف: حق الله: اولین حق که در آن رساله بیان شد و در منابع دیگر اسلامی مطرح گردیده و در واقع اساس
دین داری است (حق الله) است حقوق به حق‎هایی گفته می شود که خداوند نسبت به بندگانش دارد و این حق یعنی (حق الله) مطلق است و در ازای ادای این حقوق بندگان هیچ حقی نسبت به خداوند ندارند اما در سایر حقوق مناسبات و ادای تکلیف کاملاً متقابل و دو سویه است حقوق الله خاستگاه و منشاء سایر حقوق است ماهیت اخلاقی و ارزشی حقوق شیعی به دلیل همین خاستگاه است.
[2] خداوند حقوق فراوان بر بندگانش دارد که اعتقاد و ایمان آوردن به او و عمل به دستورات او و انجام بندگی، بخشی از حقوق الهی بر انسان است. امام سجاد ـ علیه السلام ـ درباره (حق الله) می فرماید: (بزرگترین حق خداوند این است که او را بپرستی و چیزی را شریکش ندانی، و چون از روی اخلاص این کار را کردی خدا بر عهده گرفته است که کار دنیا و آخرت تو را کفایت کند و آنچه از آن بخواهی برایت نگاهدارد.)[3]

ب: حق الناس:

اولاً باید در تعریف حق الناس گفت که حق الناس عبارت است از حقوق متقابل، این حقوق روابط انسان ها و جوامع را در مناسبات گوناگون اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، فردی، فرهنگی، مذهبی، حکومتی، بین المللی قانون مند می کند این حقوق را که خداوند واجب گردانده برای تأمین آسایش فردی و اجتماعی و اصلاح امور و جامعه انسانی است.[4]

مسئله حق الناس در محورهای مختلف مطرح است مثلاً حقوق والدین، حق فرزند به والدین، حقوق زن و شوهر (حقوق خانوادگی) حقوق برادری، حقوق اجتماعی، حقوق همسایه‎داری و موارد متعدد دیگر و چون این حقوق زیباتر از هر جا در کلام امام سجاد بازگو شده لذا به نمونه‎هایی از کلمات نورانی آن حضرت اشاره می شود تا در دل‎ها نفوذ نموده و مفید و مؤثر باشد اما قبل از طرح آن کلمات نورانی باید اشاره شود که حقوق گاهی جنبه فقهی دارد یعنی باید ادا شود و گاهی جنبه اخلاقی و تربیتی دارد گرچه واجب نیست اداء شود اما بهتر است ادا شود. اما در مجموع آنچه برای شما پرسشگر عزیز مفید و آموزنده است جنبه اخلاقی و تربیتی قضیّه است و نه جنبه علمی حقوق لذا به بخش هایی از کلام امام سجاد ـ علیه السلام ـ در این باره اشاره می شود:

ب: حقوق مردم:

1. حق پدر علمی تو و استادت تعظیم او و احترام مجلس اوست که خوب به او گوش کنی و بدو روکنی و با او یاری دهی تا آنچه را نیاز داری به تو بیاموزد به این صورت که عقل خود را خاص او سازی و فهم و هوشت را با او پردازی و دل خود را بدو دهی و خوب چشمت را با او اندازی به سبب ترک لذت و صرف نظر کردن و کم کردن از شهوات.

2. اما حقوق همسر به انسان آن است که هر کدام از دو طرف باید توجه داشته باشد خدا او را آرامش جان و راحت باش تو و انیس و نگاهدار همسرش ساخته و نیز هر کدام از زن و شوهر باید به نعمت وجود همسرش حمد کند و بداند که این نعمت خداست که به او داده و لازم است که با نعمت خدا خوش رفتاری کند و آن را گرامی دارد و با او بسازد.

3. و اما حق مادرت این است که بدانی او تو را در درون خود برداشته که احدی کسی را در آن راه ندهد و از میوه دلش به تو خورانیده که احدی از آن بدیگری نخوراند و او است که ترا با گوشش و چشمش و دستش و پایش و مویش و سراپایش و همه اعضایش نگاهداری کرده و بدین فداکاری خرم و شاد و مواظب بوده و هر ناگواری و دردی را و گرانی و غمی را تحمل کرده است تا دست قدرت خدا او را از تو دفع نموده و تو را از او بر آورده و ترا بروی زمین آورده و باز هم خوش بوده است که تو سیر باشی و او گرسنه و تو جامه پوشی و او برهنه باشد، ترا سیراب کند و خود تشنه بماند ترا در سایه بدارد و خود زیر آفتاب باشد و با سختی کشیدن تو را به نعمت اندر سازد و با بی خوابی خود ترا بخواب کند، پستانش مشک آب تو و جانش فدای تو و بخاطر تو گرم و سرد روزگار را چشیده است.

5. اما حق پدرت، باید بدانی که او ریشه تو است و تو شاخه او هستی و بدانی که اگر او نبود تو نبودی، پس هر زمانی در خود چیزی دیدی که خوشت آمد بدان که از پدرت داری خدا را سپاس گزار و شکر نما.

6. اما حق فرزندت بدان که او از توست و در این دنیا بتو وابسته است خوب باشد یا بد، تو مسئولی از سرپرستی او با پرورش خوب و رهنمائی او به پروردگارش و کمک او به طاعت وی درباره خودت و درباره خودش و بر عمل او ثواب بری و در صورت تقصیر کیفر شوی، پس درباره او کاری کنی که در دنیا حسن داشته باشد.

7. و اما حق برادرت، بدان که او دست تو است که با آن کار می کنی و پشت تو است که به او پناه می بری و عزت تو است که به او اعتماد داری و نیروی تو است که با آن یورش بری مبادا او را ساز و برگ نافرمانی خدا بدانی و نیز وسیله ظلم بحق خدا و او را درباره خودش یار باش و در برابر دشمنش کمک کار.

8. اما حق همسایه حفظ او است هر گاه در خانه نباشد و احترام او است در حضور و یاری و کمک به او است در هر حال عیبی از او وارسی نکنی و از بدی او کاوش منما که بفهمی و اگر بدی او را بدون تجسس و قصد فهمیدی باید برای آنچه فهمیدی چون قلعه محکم و چون پرده ضخیمی باشی تا اگر نیزه ها دلی را برای یافتن بشکافند بدان نرسند که بر آن پیچیده است، در سختی او را رها مکن و در نعمت بر او حسد مبر، و از لغزشش در گذر و از گناهش صرف نظر کن و اگر بر تو نادانی کرد بردباری کن و به مسالمت با او رفتار کن و زبان به دشنام از او بگردان، در این بخش حضرت، به حقوق دیگری از جمله حق دولت، حق مشاور، حق شاگرد، حق مؤذن سجد، و ... اشاره کرده اند، می توانید با مراجعه به منابع معرفی شده آن ها را مطالعه فرمایید.

ج: حقوق النفس:

در ابتداء اختصاراً باید یادآوری شود که این نوع حقوق یعنی حق نفس و اعضاء انسان به انسان بدین معناست که اگر انسان بدان ها توجه نکند در واقع به خود ظلم کرده و ضررش به خودش بر می گردد.

یکی از حقوق که در آن رساله نورانی آمده و برای همگان آموزنده و مفید است جریان حقوق نفس است که به چند نمونه از آن حقوق اشاره می‎شود حضرت فرمود:

حق نفست بر تو این است که کاملاً او را در اطاعت خدا بگماری به زبانت حقش را بپردازی و بگوشت حقش را بپردازی و هم چنین سایر اعضایت، بعد فرمود:

1. حق زبانت آن است که آن را از دشنام حفظ نمایی و به سخن خوب عادتش بدهی و مؤدبش داری و آن را نگاهداری مگر در جایی که نیاز به گفتن باشد و سخن گفتن برای دنیا و یا دین شما مفید باشد. و آن را از پرگویی و
یاوه سرائی کم فایده حفظ کنی، زبان گواه خرد و دلیل عقل است و آراستگی انسان به زیور عقل و خوشی زبان اوست.

2. حق گوش پاک داشتن اوست از شنیدن هر چیزی مگر خبر خوبی که در دلت خیر پدید آورد اخلاق نیک نصیبت نماید، گوش دروازة دل است هر نوع معنی خوب یا بدی را به آن می‎رساند.

3. و اما حق چشمت این است که از هر چه روا نیست آن را بپوشانی و مبتذلش نسازی مگر بدان محل عبرت آوری که از آن بینا شوی یا دانشی بدست آوری زیرا دیده وسیله عبرت است.

4. و اما حق دو پایت این است که با آنها به جایی که روا نیست نروی و آن‎ها را براهی که باعث سبکی راه رونده است نکشانی زیرا آنها تو را حمل می‎ کنند و ترا به راه دین می برند و پیش می اندازند.

5. و اما حق دست تو این است که آن را به ناروا دراز نکنی تا بدست اندازی بدان گرفتار عقوبت آخرت خدا شوی و گرفتار سرزنش مردم در دنیا و آن را از کاری که به تو واجب کرده نبندی ولی آن را احترام کنی با این که از محرمات بسیارش بسنده و بسیاری از آنچه هم که بر او واجب نیست به کار اندازی و چون دست تو در این دنیا از حرام باز ایستاد و خود را شریف داشت یا با عقل و شرافت به کار رفت در آخرت ثواب خوب دارد.

6. و اما حق شکمت این است که آن را ظرف کم و یا بیش از حرام نکنی و از حلال هم باندازه اش بدهی و از حد تقویت به حد شکمخوارگی و بی مروتی نرسانی، و هر گاه گرفتار گرسنگی و تشنگی شد او را ضبط کنی زیرا سیری بی اندازه شکم را بیاشوبد و کسالت آورد که مایه باز ماندن و دور شدن از هر کار نیک و ارجمند است. در آن رساله نورانی حقوق های فراوان دیگر نیز مطرح شده که بدلیل طولانی شدن پاسخ از طرح آن معذوریم و برای اطلاع بیشتر به منبع ذیل مراجعه شود.[5]

و نکته پایانی اینکه خودگذشتکی و ایثار از نشانه های جوان مردی و از ویژگی های رادمردان و اولیای الهی می باشد و هر امری که بر آن از دیدگاه شرع و عقلاء ، خود گذشتگی و ایثار صدق کند نه تنها تضییع حقوق نفس نیست بلکه موجب کمال نفس می باشد .

برای اطلاع بیشتر درباره حقوق مورد نظر خود گذشته از رساله حقوق امام سجاد که بسیار مفید و آموزنده است به منابع ذیل مراجعه کنید:

1. امام خمینی، چهل حدیث ص 307، نشر آثار امام چاپ 20 سال 1378ش.

2. اداب معاشرت، نشر افق فردا، چاپ اول، 1379ش.

3. سید محمد علی جزائری دروس اخلاق اسلامی، نشر مرکز مدیریت حوزه علمیه قم، سال 1382 ش.

4. درآمدی بر حقوق اسلامی، نشر وزارت فرهنگ اسلامی چاپ اول 1368 ش.

5. شرح رسالة حقوق امام سجاد ـ علیه السلام ـ.

 

   



[1]   . همو ص 404.

[2]   . دائره المعارف التشیع، ص 404 نشر پیشین.

[3]   . تحف المعقول، ص 261، نشر کتاب خانه اسلامیه تهران، ترجمه علی اکبر غفاری.

[4]   . دائرة المعارف تشیع، ج 6، ص 404، پیشین.

[5]   . تحف العقول، از ص 361 تا ص 278، نشر کتابخانه اسلامیه تهران، با ترجمه علی اکبر غفاری.

[6]   . سوره الضحی.



*** مارابانظرات خوددرنشرمعارف اهلبیت(ع)یاری دهید***  

نوشته شده توسط شیعه مولا علی (ع)اگر خداتوفیق دهد در سه شنبه 89/12/10 ساعت 2:20 عصر موضوع دانستنی های مذهبی | ***استفاده از مطالب باذکرمنبع وفرستادن صلوان باعجل فرجهم مانعی ندارد*** .التماس دعا***لینک ثابت


<   <<   76   77   78   79   80   >>   >
http://www.games-casino.us/
با کلیک روی +۱ ما را در گوگل محبوب کنید