«یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ اتَّقُواْ اللّهَ وَابْتَغُواْ إِلَیهِ الْوَسِیلَةَ...؛ ای کسانی که ایمان آورده اید از خداوند پروا کنید و به او تقرب جویید...».[1]
توسل یکی از راههایی است که حتی نبی اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ برای حاجات خود به کار می برد. چنان که هنگام دفن مادر گرامی علی ـ علیه السلام ـ فاطمه بنت اسد چنین دعا میَ کنند «خداوندا به حق انبیاء قبل از من مادرم را بیامرز و مکانش را وسیع گردان».[2]
پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ به شخصی که حاجت خود را از پیامبر خواست طریقه توسل را این گونه آموزش می دهد. ابتدا وضو بساز و دو رکعت نماز حاجت به جای آور و این گونه بگوی «بار خدایا از تو درخواست می کنم و به تو روی می آورم به پیامبرت، پیامبر رحمت. ای محمد! من به حق تو به سوی خدایم روی می آورم تا حاجتم برآورده شود. خدایا پیامبرت را در مورد من شفیع قرار ده».
و نکته مهمی که در بحث توسل باید به آن توجه کرد این است که: گاهی انسان به خواسته اش می رسد به سبب توسل ولی همیشه این گونه نیست زیرا توسل و دعا، شرایط و موانع دارد. که اجمالاً به قسمتی از آن اشاره می شود:
1. باید با کمال اعتقاد و اخلاق در نیت باشد. امام علی ـ علیه السلام ـ می فرماید: «إن العطیة علی قدر النیة؛ به درستی بخشش و عطاء به اندازه نیت دعا کننده و اعتقاد او به دعا هست».[3]
2. حاجت مورد نظر مشروع و معقول باشد امام علی ـ علیه السلام ـ می فرماید: «ای کسی که دعا می کنی آن چه را ناشدنی و نارواست از خدا مخواه».[4]
3. متوسل شونده دارای ایمان و عمل صالح باشد و گناه و ظلم را ترک کند و توبه کند.
امام صادق ـ علیه السلام ـ می فرمایند: «در دعا ابتدا باید خدا را ستود سپس به گناه اعتراف کرد و آن گاه حاجت خود را خواست».[5]
4. دعا کننده باید کسی را که می خواند بشناسد. امام صادق ـ علیه السلام ـ در سئوال عده ای که از عدم اجابت دعایشان گِله کردند چنین جواب می دهد «چون کسی را می خوانید که او را نمی شناسید».[6]
5. متوسل شونده باید حضور قلب و رقت قلب داشته باشد چنان که رسول اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ می فرمایند: «بدانید خداوند دعایی را که از دل غافل باشد نمی پذیرد».[7]
6. دعا کننده باید آداب دعا و توسل را مراعات کند و باید قبل از دعا 1. بسم الله بگوید؛ 2. صلوات بر محمد ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ و خاندان ایشان بفرستد؛ 3. از صالحین شفیع قرار دهد؛ 4. تضرع و زاری کند؛ 5. دو رکعت نماز بخواند؛ 6. خواسته خود را زیاد نشمرد؛ 7. در خواسته خود بلند همت باشد؛ 8. برای همه دعا کند؛ 9. به صورت پنهانی دعا کند؛ 10. به اجابت دعای خود خوشبین باشد؛ 11. پافشاری کند؛ 12. قرآن بخواند؛ 13. از مکان های مقدس مخصوصاً بقعه حسینیه استفاده کند.
با وجود این شرایط، انشاء الله هیچ دعایی بدون اجابت نمی ماند در نهایت این که ذخیره برای آخرت انسان می شود یا دفع بلا می کند چنان چه امام سجاد ـ علیه السلام ـ می فرمایند: «المؤمن دعائه علی ثلاث إما ان یدخّر له، و اما ان یعجّل له و اما ان یدفع عنه بلاءا یرید أن یصیبه؛ دعای مؤمن از سه حال خارج نیست، یا برایش ذخیره می شود، یا در دنیا برآورده می شود، یا بلایی که می خواهد به او برسد دفع می کند».[8]
و حتی امام صادق ـ علیه السلام ـ می فرمایند: «یتمنّی المومن أنه لم یستجب له دعوة فی الدنیا مما یری من حسن الثواب؛ مومن پاداش نیک آخرت را که می بیند آرزو می کند کاش هیچ دعایی از او در دنیا مستجاب نمی شد».[9]
بنابراین علت عدم اجابت دعا و تأخیر آن یا به خاطر نرسیدن زمان اجابت است و خداوند می خواهد ندای بنده خود را با تأخیر در اجابت، زیادتر بشنود و یا به خاطر مصلحت نبودن و یا چیزی زیادتر دادن است چنان چه امام علی ـ علیه السلام ـ می فرمایند: «تأخیر در اجابت دعا تو را نومید نکند، زیرا بخشش بسته به نیت تو است، چه بسا که در برآوردن خواسته ات تأخیر شود، تا بدین طریق خواهنده را پاداش بزرگتر و امیدوار را بخشش بیشتر دهد، بسا باشد که چیزی بخواهی و به تو داده نشده اما دیر یا زود بهتر از آن به تو داده شود، یا برای خیر و مصلحت تو از تو دریغ شده است، و بسا خواسته ای که اگر برآورده شود موجب نابودی و تباهی دین تو گردد».[10]
مطالب بالا در مورد توسل و شرایط آن بود و توسل برای شفای بیماری خود نوعی توسل است و همان شرایط بالا را می طلبد.
انسان نباید از دعا و توسل مأیوس گردد و کرم و بخشش خداوند خیلی بیشتر از آن است که مریضی را شفا ندهد. مگر این که مصلحتی در عدم آن باشد.
[1] . مائده / 35.
[2] . کنز العمال، ج2، ص148، ح34425.
[3] . نهج البلاغه، نامه 31.
[4] . محمدی ری شهری، محمد، منتخب میزان الحکمه، ج1، ص361، ح2152.
[5] . همان، ص357، ح2135.
[6] . همان، ص355، ح2116.
[7] . همان، ج1، باب دعاء، ص362، ح2169.
[8] . همان، ص355، ح2122.
[9] . همان، ص362، ح2170.
[10] . همان، ج2، باب الدعا، ص362، ح2165.
*** مارابانظرات خوددرنشرمعارف اهلبیت(ع)یاری دهید***
نوشته شده توسط شیعه مولا علی (ع)اگر خداتوفیق دهد در سه شنبه 89/12/10 ساعت 2:9 عصر موضوع دانستنی های مذهبی | ***استفاده از مطالب باذکرمنبع وفرستادن صلوان باعجل فرجهم مانعی ندارد*** .التماس دعا***لینک ثابت
پیامبر ـ صلّی اللّه علیه و آله و سلّم ـ و ائمه معصومین ـ علیهم السّلام ـ در برابر خداوند فقر محض اند و ذاتاً هیچ قدرت و استقلالی ندارند نظیر دیگر مخلوقات، هر چه آنها دارند از آن خداوند می باشد.
توضیح مطلب این است که براساس توحید خالقیت و ربوبیت، هیچ موجودی در عالم جز خداوند استقلال ندارند و همچنانکه اصل خلقت و وجود مخلوقات از آن خداوند است تدبیر و ادارة جهان و تصرف در امور عالم همه از آن او است و هیچ تأثیر در عالم بدون اذن تکوینی خداوند متعال امکان ندارد تحقق یابد.
موضوع توسل که به مبنای تقرب جستن به خدا است و وسیله قرار دادن به سوی او[1] باید در این راستا معنا شود و مورد توجه قرار گیرد، انبیاء و اولیاء، ذاتاً هیچ مقامی ندارند و هر آنچه به آنها داده شده است از جمله مقام شفاعت و واسطة فیض بودن برای بندگان الهی تفضل الهی است. و در قبال آن تکالیف سختی نیز به عهده آنان گذاشته شده است.
در مقام توسل به مقربان الهی، توجه اصلی ما در رفع نیاز و عرض حاجات، خداوند قادر و علیم می باشد منتهی ما این تقاضای خود را از رهگذر توسل به اولیاء الهی مطرح می کنیم. نه اینکه در توسل، ما نگاه استقلالی به انبیاء و اولیاء داشته باشیم که موجب شرک در ربوبیت بشود و آنان را ذاتاً مؤثر در عالم بدانیم بلکه آنها را صرفاً واسطه و وسیلة قضاء حاجت در نظر می گیریم چنان که خود کلمة توسل این معنا را می رساند.
بنابراین ما در راه درمان دردهای لاعلاج و صعب العلاج و رفع و دفع هرگونه گرفتاری ها و ناملایمات از باب (و ابتغوا الیه الوسیله)[2] به خاندان پیامبر ـ صلّی اللّه علیه و آله و سلّم ـ متوسل می شویم و آنان را در پیشگاه الهی شفیع قرار
می دهیم و به خاطر منزلت آنان عندالله، حوائج خود را از خداوند می خواهیم»[3] زیرا خداوند آنان را واسطة فیض و رحمت قرار داده و حوائج و نیازهای مادی و معنوی دیگران را به برکت و آبروی آنان و در ذیل توجه و توسل به آن وجودات مقدس، برآورده می کند و از خطاهای آنان چشم پوشی می نماید.
با توجه به آنچه اشاره شد ـ باید نگاه ما نگاه توحیدی باشد یعنی همة شئونات و مقامات فرشتگان و انبیاء و اولیاء را مستقل از خدا در نظر نگیریم، همان چیزی که در عصر جاهلیت مشرکان در مورد مقدسین و احبار و رهبان خود قائل بودند و قرآن آنان را تخطه نمود «اتَّخَذُوا أَحْبارَهُمْ وَ رُهْبانَهُمْ أَرْباباً مِنْ دُونِ اللَّهِ»[4] یعنی آنها مقامات روحانی خود را در عرض خدا مطرح می کردند و برای آنان مقام ربوبیت قائل بودند و آنان را مستقلاً در تصرف به امور عالم مؤثر می دانستند. بلکه در نگرش توحیدی، مسأله توسل کاملاً هماهنگ با نظام خلقت است و نقش اولیاء الهی در طول فاعلیت خداوند و به اذن او مدنظر می باشد و این چیزی است که مورد تأیید قرآن و سنت می باشد.
پیامبر اکرم ـ صلّی اللّه علیه و آله و سلّم ـ می فرماید: «اذا سَئلتم الله فاسلو الی الوسیله»[5] هنگامی که حوائج خود را از خداوند خواستید از طریق توسل و توجه به من وارد شوید و من را وسیلة حاجت خود قرار دهید تا خداوند خواستة شما را به اجابت برساند.
نتیجه: اینکه موضوع توسل یکی از معارف رفیع و امیدبخش اسلام است که ریشه در قرآن و سنت دارد. در هنگام توسل نظر اصلی، عنایت خداوند می باشد منتهی برای مقبول واقع شدن عرض حاجت، این تقاضا از طریق واسطه قرار دادن اولیاء و آبرومندان درگاه الهی و به وسیله پیامبر ـ صلّی اللّه علیه و آله و سلّم ـ و ائمه معصومین ـ علیهم السّلام ـ مطرح می شود. طبیعی است توسل و توجه به آنان هم روح امید را در انسانهای گناهکار زنده می کند و هم آثار تربیتی فراوانی خواهد داشت چون لازمة توسل و توجه به اولیاء الهی معرفت و شناخت آنان و در نتیجه هدایت و اصلاح رفتار افراد می باشد زیرا تا انسان سنخیتی با آنان نداشته باشد و ارتباط معنوی برقرار ننماید، به سراغ آنان نخواهد رفت و امید به عنایت آنان نخواهد داشت چون توسل بدون شناخت و معرفت، معنا نخواهد داشت.
معرفی منابع جهت مطالعه:
1. شیعه شناسی و پاسخ به شبهات، علی اصغر رضوانی، چاپ اول، 1382، نشر مشعر.
2. التوسل بالنبی، نوشته ابی حامد بن مرزوق، چاپ اول، 1396 هـ.ش.
----------------------------------------------------------------------------------------------
[1] . الصحاح الجوهری، مادة «وسل» و لسان العرب همین ماده.
[2] . سوره مائده، آیه 35، «برای تقرب به خداوند وسیله فراهم کنید».
[3] . توسلات یا راه امیدواران، ص 14، تألیف محمدمهدی تاج لنگرودی، چاپ اول، 1345 ش، تهران.
[4] . سوره مبارکه توبه، آیة 31.
[5] . المیزان، علامه طباطبایی، ج 5، ص 341، چاپ بیروت، مؤسسه اعلمی.
*** مارابانظرات خوددرنشرمعارف اهلبیت(ع)یاری دهید***
نوشته شده توسط شیعه مولا علی (ع)اگر خداتوفیق دهد در سه شنبه 89/12/10 ساعت 2:4 عصر موضوع دانستنی های مذهبی | ***استفاده از مطالب باذکرمنبع وفرستادن صلوان باعجل فرجهم مانعی ندارد*** .التماس دعا***لینک ثابت
امّا ثمره توسل به چه کسی برمیگردد؟ روشن است به متوسلشونده نه به امام معصوم امّا چرا خداوند ما را وادار کرده از طریق ائمه حاجات خود را از خداوند بخواهیم احتمال دارد برای الگوگیری باشد و سعی کنیم خودمان را شبیه آن ذوات مقدسه نمائیم و در مسیر آن ها حرکت کنیم و ممکن است از این راه ما را وادار نماید به شناختن معصومین ـ علیهمالسلام ـ و مراجعه به ائمه-علیهم السلام- و ممکن است از این راه همراه قرآن و همسان بودن امامان با قرآن را تفهیم نماید تا سعی کنیم از این ها جداً نشویم و امکان دارد همه این امور باشد.
توسل و وسیله در اصل به معنی تقرب جستن و یا چیزی که باعث تقرب به دیگری از روی علاقه و رغبت میشود, میباشد. بنابراین وسیله معنی بسیار وسیعی دارد هر کاری و هر چیزی را که باعث نزدیک شدن به پیشگاه مقدس پروردگار میشود شامل میگردد که مهم ترین آن ها ایمان به خدا و پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله ـ و جهاد و عبادات هم چون نماز و زکات و روزه و زیارت خانه خدا ـ و شفاعت پیامبران و امامان و بندگان صالح خدا میباشد و همه در مفهوم توسل داخل است. توسل وسیله قرار دادن مقام انسان صالحی در پیشگاه خدا و طلب چیزی از خداوند به خاطر او است.[2]
استاد شهید مطهری میفرمایند: توسل باید به کسی و از کسی باشد از اولیاء خدا که خداوند او را وسیله قرار داده. بطور کلی توسل به وسائل و سبب و اسباب با توجه به اینکه خدا سبب را آفریده و او را سبب قرار داده و از ما خواسته از این وسائل استفاده نمائیم به هیچ وجه مانعی ندارد و عین توحید است.[3]
و امّا دعاها به چند دسته تقسیم میشود:
1. دعاهائی که بدون واسطه چیزی از خداوند متعال میخواهیم.
2. دعاهائی که یکی یا چند نفر از آبرومندان نظام هستی را واسطه قرار میدهیم تا زودتر نظر خداوند را جلب نمائیم.
3. خداوند را به خودش یا اسماء و صفاتش قسم میدهیم.
امام قسم اول که در اکثر دعاهای وارده از معصومین اینگونه است مثل این فراز از دعا کمیل که دارد. بار خدایا بیامرز گناهانی که بدرند پردهها را، بار خدایا بیامرز برایم گناهانی که فرو بارند بدبختیها را و… و در دعای شریف ابو حمزه ثمالی دارد خدایا بمن بده بینائی در دین خودت، و فهم در حکمت، خردهبینی در دانشت.
و اما در قسم سوم در دعاهای زیادی آمده که خدایا (أَتوسل الیک با حب اسمائک)[4] یا (فانی بک الیک اتوسل)...[5]
امّا قسم دوم که ائمه-علیه السلام- را واسطه قرار بدهیم خداوند متعال در قرآن مجید دستور میدهد به آوردن وسیلهای کسانی که ایمان آوردهاید پرهیزگاری پیشه کنید و وسیلهای برای تقرب به خدا انتخاب نمائید.[6]
از معصومین و آبروداران نظام هستی رسیده است که آنان وسیله تقرب به خداوند منان هستند (هم الوسیلة الی الله)[7] و ده ها مورد.
سهوردی شافعی میگوید استغاثه و تشفع از بزرگان دین و قسم دادن خداوند به حق آن ها سیره انبیاء و مرسلین بوده است حالا قبل از تولدشان یا بعد از آن.[8]
علاوه همچنان که استفغفار و توبه خود انسان مجرم, وسیله کسب رحمت و مغفرت پروردگار غفار است همچنین رفتن به سوی رسول خدا و ائمه_علیهم السلام- و متوسل شدن به آن ذوات مقدسه نیز وسیله ای برای جلب رحمت و عنایت حضرت حق میباشد.
و باز توسل یک امر عقلائی است: گناهکار و خاطی وقتی دید استاد یا پدر و سید به او توجه نمیکند و از او بخاطر تمرد و گناهان زیاد و مشی برخلاف رضایت او ناراضی است در این موارد به وسیله شخصی که مورد احترام پدر و مولی می باشد به آن ها تقرب میجوید و مولی هرگز او را رد نمیکند. و ما هم بخاطر تمرد و گناهان زیاد انبیاء و ائمه-علیهم السلام- را که آبروداران نظام هستی میباشند شفیع و واسطه قرار میدهیم و به این بزرگان توسل میجوئیم تا ما را دوباره فیض حضور بدهد و گناهان را عفو نماید.[9]
چنان که در روایتی آمده است (همانا روز قیامت پیامبر اکرم دامن کبریائی حضرت حق را میگیرد و ائمه-علیهم السلام- دست توسل به پیامبر گرامی اسلام میزنند و شیعیان تمسک به ائمه ـ علیهم السّلام ـ مینمایند و مراد از این توسلات گاهی برای بخشیده شدن گناهان است و در عدهای برای توفیق در پیمودن راه تکامل میباشد و گروه سوم برای اخذ کردن راه دین و مشی در جادة مستقیم صورت میگیرد.)[10]
آیتالله مکارم میفرمایند: امام و پیامبر همانند قلب در جامعه بشری هستند میدانیم هنگامی که قلب میتپد خون به تمام عروق میفرستد وتمام سلولها را تغذیه مینماید و از آنجا که امام معصوم یک انسان کامل و پیشرو و قافله انسانیت سبب نزول فیض الهی میگردد و هر فرد به مقدار ارتباطش با پیامبر و امام از فیض بهره میگیرد.[11]
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1. توسل یا استمداد از ارواح مقدسه، استاد سبحانی، نشر قدر 1362.
2. عدل الهی، استاد مطهری، تهران انتشارات حسینیه ارشاد.
3. تفسیر نمونه، جلد چهار،ص366 ذیل آیه، 35 سورة مائده.
4. توسل از دیدگاه عقل و قرآن و حدیث، سید محمد ضیاءآبادی، بنیاد بعثت، 1362، مؤسسه اهلالبیت.
[1] . موسوی خمینی، سید روح الله، چهل حدیث، مرکز نشر فرهنگی رجاء، 1368، ص 533.
[2] . مکارم شیرازی، ناصر و جمعی از همکاران، تفسیر نمونه، تهران، دالکتب الاسلامیة، 1396، ذیل آیه 35 سورة مائده.
[3] . مطهری، مرتضی، عدل الهی، چاپ حسینیه ارشاد، 1349، ص188.
[4] . مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، مؤسسة الوفاء، بیروت، ج95، ص 448.
[5] . همان، ج87.
[6] . مائده/ 35.
[7] . تفسیر نورالثقلین، ج1، ص626، نقل از: سید محمدضیاء آبادی، توسل از دیدگاه عقل و قرآن، تهران، بنیاد بعثت، 1362.
[8] . همان.
[9] ، سید محمد ضیاءآبادی. توسل ازدیدگاه عقل وقرآن وحدیث, همان
[10] . خرازی، توسل، ناشر مرکز الغدیر للدراسات الاسلامیة.
[11] . مکارم شیرازی، ناصر، اصول عقاید، قم، انتشارات نسل جوان، چاپ دهم، ص246.
*** مارابانظرات خوددرنشرمعارف اهلبیت(ع)یاری دهید***
نوشته شده توسط شیعه مولا علی (ع)اگر خداتوفیق دهد در سه شنبه 89/12/10 ساعت 2:1 عصر موضوع دانستنی های مذهبی | ***استفاده از مطالب باذکرمنبع وفرستادن صلوان باعجل فرجهم مانعی ندارد*** .التماس دعا***لینک ثابت
سؤال: آیا این درست است که پیامبر به علّت مسمومیت از دنیا رفته که به دست عایشه همسر او بود انجام شد لطفا ماجرای آن را بیان کنید و اگر در کتب اهل سنت نیز هست آن را نیز بیان کنید؟
الف) شیعیان و شهادت رسول اکرم
1. شیخ مفید قدس سره الشریف می گوید: رسول الله ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ ... و قبض بالمدینة مسموما یوم الاثنین للیلتین بقیتا من صفر». رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ در روز دوشنبه 28 صفر در مدینه در حالی که مسموم شده بود از دنیا رفت.
2. شیخ طوسی (ره) می گوید: محمد بن عبدالله... و قبض بالمدینة مسموما یوم الاثنین للیلتین بقیتا من صفر سنة عشرة من الهجرة».
3. علامه حلّی نوشته: «محمد بن عبدالله.... و قبض بالمدینة مسموما یوم الاثنین للیلتین بقیتا من صفر سنة عشرة من الهجره».
و نیز دانشمندان و مورخین دیگر از شیعیان در کتاب هایشان به این حقیقت اشاره و یا تصریح نموده اند.
ب) دانشمندان و مورخین اهل سنت و شهادت پیامبر اکرم
1. حاکم نیشابوری عالم معروف سنی می گوید: «داود بن یزید گوید که ابن شعبی که می گفت: به خدا قسم رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ با سم کشته شد».[1]
2. عبدالرزاق صنعانی می گوید: «از عبدالله بن مسعود روایت شده است که می گفت: اگر نه بار قسم بخورم که رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ کشته شده است برایم محبوب تر است از این که یک بار قسم بخورم که او کشته نشده است، زیرا خداوند او را پیامبر و شهید قرار داده است».[2]
این مطلب را ابن سعد در «الطبقات الکبری»، احمد بن حنبل در «مسند»، ابن کثیر دمشقی در «البدایه و النهایه» و در «السیرة النبویه»، و جلال الدین سیوطی در «الحاوی للفتاوی فی الفقه و علوم التفاسیر»، هیثمی در «مجمع الزواید و منبع الفوائد» نقل کرده اند و حاکم نیشابوری بعد از نقل این روایت می گوید: این حدیث طبق شرایطی که بخاری و مسلم برای صحت روایت قائل هستند، صحیح است.[3]
نکته ای که بعد از ملاحظه این روایات تأمّل در آن لازم است این است که چه کسی و یا کسانی آن حضرت را مسموم کردند و در چه زمانی این مسمومیت صورت گرفته است؟
در پاسخ به این پرسش ناگزیریم دو طایفه از روایاتی که در منابع معتبر اهل سنت نقل شده را مورد بحث و بررسی قرار دهیم:
1. محمد بن اسماعیل بخاری می گوید: «عایشه گفته است که رسول خدا در مریضی خود که در آن از دنیا رفت می فرمود تاکنون درد غذایی را که در خیبر خوردم احساس می کردم و الآن زمانی است که احساس کردم شریان های قلبم از آن پاره شده است».[4]
این در حالی است که پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ پیش از خوردن آن سم در جنگ خیبر از مسموم بودن گوشت گوسفند آگاه شد و از خوردن خودداری فرمودند چنان چه ابن کثیر دمشقی تصریح می کند: «و فی للصحیح للبخاری «عن ابن مسعود قال: لقد کنّا نسمع تسبیح الطعام و هو یؤکل» یعنی بین یدی النبی و کلّمه ذراع الشاة المسمومة و اعلمه بما فیه من السم».[5] در صحیح بخاری از ابن مسعود نقل شده است که می گفت: ما صدای تسبیح گفتن غذا را هنگامی که رسول خدا از آن تناول می فرمود، می شنیدیم، یعنی در جلوی پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ . و گوشت سر دست مسموم با حضرت سخن گفت و ایشان را از سمی بودنش آگاه ساخت.
2. روایت دیگری که هم بخاری و هم مسلم و دیگر بزرگان اهل سنت نقل نموده اند این است که: «عایشه گفته است در کام رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ در زمان مریضی ایشان به زور دواء ریختیم، پس به اشاره به ما فهماندند که به من دوا نخورانید ما با خود گفتیم این از آن جهت است که مریض از دواء بدش می آید و وقتی حضرت بهتر شد، فرمود: آیا من شما را از این که به من دواء بخورانید نهی نکردم؟ پس فرمود: باید در دهان هر کسی که در این خانه است، در جلو چشم من دوا ریخته شود، غیر از عباس که او شاهد ماجرا نبوده است».[6]
ابن حجر عسقلانی در شرح و توضیح این روایت می نویسد: «قوله لددناه» ای جعلنا فی جانب فمه دواه بغیر اختیاره و هذا هو اللدود. این که گفته «لددنا» یعنی این که ما در دهان آن حضرت بدون این که میل و رغبت داشته باشد (با زور) دوا ریختیم.
تنها ایرادی که بر عایشه و دیگران می توان گرفت این است که آنها علیرغم میل و رغبت و نهی پیامبر به آن حضرت دارو دادند. در نتیجه علت رحلت پیامبر به سم قطعی است، اما آیا این سهم را در حال بیماری به حضرت خوراندند یا بر اثر همان سمی بوده که در خیبر با گوشت در جسم پیامبر تأثیر کرده و آثارش تا این زمان مانده بود. بنابراین سم دادن عایشه به پیامبر در حال بیماری قطعی و روشن نبوده و گزارشی در منابع در این باره یافت نشد، تنها می توان گفت که او و زنان دیگر که در اطراف پیامبر بودند علیرغم میل و اشتها و نهی پیامبر دارو به کام پیامبر ریختند و آن حضرت پس از بهبودی شبی به آن گفت که از این دارو خودتان باید بخورید و آنان امتناع کردند.
عظیمی 1238
[2] . صنعانی، ابوبکر عبدالرزاق بن همّام، المصنف، بیروت، المکتب الاسلامی، 1403ق، ج5، ص 269، ح9571.
[3] . المستدرک علی الصحیحین، همان، ج3، ص60، ح4394.
[4] . بخاری الجعفی، ابوعبدالله محمد بن اسماعیل، صحیح البخاری، کتاب المغازی، باب مرض النبی، دار ابن کثیر، السیمامه، بیروت، 1407ق، ج4، ص1611، ح4165.
[5] . ابن کثیر دمشقی، اسماعیل بن عمر القرشی، البدایة و النهایة، بیروت، مکتبة المعارف، ، ج6، ص286.
[6] . بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح البخاری، ج4، ص1618، ح4118، ح 4189، کتاب المغازی، باب مرض النبی، ج5، ص2159، ح5382، کتاب الطب، دار ابن کثیر، الیمامة، بیروت، 1407ق؛ النیشابوری، مسلم ابن حجاج، صحیح مسلم، ج4، ص1733، ح2213، کتاب السلام، باب کراهة التداوی باللّدود، داراحیاء التراث العربی، بیروت.
*** مارابانظرات خوددرنشرمعارف اهلبیت(ع)یاری دهید***
نوشته شده توسط شیعه مولا علی (ع)اگر خداتوفیق دهد در سه شنبه 89/12/10 ساعت 1:51 عصر موضوع دانستنی های مذهبی | ***استفاده از مطالب باذکرمنبع وفرستادن صلوان باعجل فرجهم مانعی ندارد*** .التماس دعا***لینک ثابت
پرسش: چرا مردم شیفته و دلباخته على ابن ابى طالب(علیه السلام)هستند؟
پاسخ: ابن هجر از علماى اهل سنت چهل حدیث در فضائل امیرالمؤمنین انتخاب کرده و در کتاب «صواعق محرقه» نقل کرده.
در حدیث 17 به نقل از پیامبر روایت شده: هر که على را دوست دارد مرا دوست داشته، هر که مرا دوست دارد خدا را دوست دارد، کسى که على را دشمن بدارد با من دشمنى کرده و هر که با من دشمنى کند با خدا دشمنى کرده است.
او در حدیث 8 مى گوید: مرا به جز مؤمنین دوست ندارند و به جز منافقین با من دشمن نیستند.
در حدیث نهم که حدیث مدینه است، پیامبر فرمود: من شهر علمم و على درب آن شهر، هر کس بخواهد به آن وارد شود باید به جانب در رود.
این احادیث به خاطر فضایلى است که خداوند به امیرالمؤمنین عطا فرموده است.
فضایل و کمالات امیرالمؤمنین نه تنها به شهادت پیامبر در هیچ یک از صحابه وجود نداشته، بلکه به شهادت دوست و دشمن در بزرگان عالم بى نظیر بوده است و البته انسان ها فطرتاً شیفته کمالات هستند.
انسان ها فطرتاً عدالت را دوست دارند هر چند در عمل تحمل آن را کمتر دارند، ولى به عدالت گستران عشق مىورزند.
امیرالمؤمنین شخصیتى است که دشمن بزرگ آن حضرت یعنى معاویه در مقابل کمالات آن حضرت سر خضوع فرود آورده و بعد از شهادت ایشان گفته است: «مادر دهر عقیم است که فرزندى چون فرزند ابوطالب بزاید.
»
ـ از نظر علم: امیرالمؤمنین باب علم پیامبر است و عالم به ظاهر و باطن اولین و آخرین است و دشمنان همه اقرار کرده اند.
ـ از نظر شجاعت: حرف اول در جبهه هاى جهاد مى زده و پیامبر به فرمان الهى فرماندهى را به امیرالمؤمنین مى سپرده است.
ـ از نظر ایثار: در لیلة المبیت در شب هجرت به جاى پیامبر خوابید و جان خود را سپر بلاى جان پیامبر قرار داد.
ـ از نظر صبر: هنگامى که به خانه اش حمله شد، به خاطر حفظ اسلام در عین قدرت صبر پیشه کرد و شمشیر نکشید.
ـ از نظر کمک به فقرا: آیات زیادى چون آیه اطعام و ولایت و... در شأن ایشان نازل شد.
ـ از نظر تقوى: هرگز سیاست بازى را بر اصول ترجیح نداد و هرگز از اصول عدول نکرد.
ـ از نظر خلوص: خالصاً لوجه الله... اطعام مى کرد } إِنَّما نُطْعِمُکُمْ لِوَجْهِ اللهِ {آیه 9 دهر).
جهاد مى کرد، از حق خود مى گذشت، خلافت مى کرد، هدفش فقط جلب رضایت خدا بود (بقره 207 و 265).
ـ از نظر زهد: هرگز یک وعده غذاى کامل با یک خورشت آن هم نمک نخورد! و دنیا را سه طلاقه کرد.
ـ ... و در هر کمالى هیچ مانندى نداشت که با او مقایسه شود.
بنابراین چنانچه فضایل امیرالمؤمنین حتى بدون ذکر نام براى هر انسانى گفته شود، شیفته آن حضرت مى شود.
علاوه بر کمالاتى نظیر شجاعت، علم، فصاحت و سایر خصلت هاى حمیده اى که پروردگار عالم به امام(علیه السلام) عنایت فرموده است، و هر کدام به تنهایى مى تواند دلیلى بر محبوبیت آن بزرگوار باشد; پاسخ این سؤال نیازمند مقدمه مختصرى است که در زیر بدان اشاره مى شود:
اکثر مردم در این دنیا چنین مى پندارند که: حق آن ها ضایع گشته و آنچه بهره آن ها بوده است، دیگران غصب نموده اند.
اکثر کسانى که استحقاق مقام و منصبى را دارند، از آنچه که شایسته آن ها است محرومند.
چه بسا عالمانى که از متاع دنیا بهره اى نبرده، و در کنار خود جاهلى را مى بینند که از تمام امکانات زندگى بهره مند است.
چه بسیارند شجاعانى که در میدان هاى نبرد، دلاورى هایى از خود نشان داده و جان فشانى ها نموده اند; ولى در میدان زندگى از امکانات اولیه زندگى بى بهره و محرومند.
در حالى که افراد بزدل و ترسو را که از سایه آن شجاعان، در هراسند، مى بیند که مالک بخش عظیمى از دنیا گشته و مال و منال بسیار فراهم آورده اند.
چه بسا افراد عاقل و با کیاست و مدبر که روزگار را به سختى مى گذرانند، در حالى که ابلهانى را مى توان دید که گویى زر و سیم از آسمان و زمین بر ایشان مى بارد.
چه بسیار افراد مؤمنى که از روى اخلاص، در راه بندگى حق گام نهاده و عمر خویش را صرف طاعت و عبادت حق تعالى نموده اند; ولى محرومیت ها و تنگناهاى زندگى از هر سو آن ها را احاطه نموده است.
حال آن که افراد لا ابالى را مى بینند که از زندگى مرفهى برخوردارند.
چه بسیارند افرادى که به خاطر نبوغ، کیاست و تدبیر خویش استحقاق نعمت ها و مزایاى زندگى را دارند، ولى به دیگران، یعنى: کسانى که از خصایل ذاتى محرومند، محتاج گشته و مجبور به خضوع و خشوع در برابر آن ها مى گردند.
از این افراد که بگذریم در میان صاحبان حرفه و فن به همین منوال است.
آنان که از همه ماهرتر و کارآیى بیشترى دارند، نوعاً با مشقت و سختى هاى بسیار روبرو بوده و زندگى را به سختى مى گذرانند، در حالى که افرادى که شاگرد آن ها نیز نمى توانند باشند، بازارشان گرم و روزگارشان به سامان است.
علاوه بر این ها چون توده مردم، ناز و نعمت اهل دنیا و زرق و برق زندگى آن ها را از یک طرف، و محرومیت و بیچارگى خویش را از طرف دیگر مشاهده مى کنند، عموماً نسبت به دنیا دچار کینه و بغضند، و چنین احساس مى کنند که حق آن ها ضایع گشته و ثمره کار و کوشش آن ها در سفره اغنیا و ثروتمندان گرد آمده است.
پس از بیان این مقدمه باید دانست که على(علیه السلام)، نه فقط ذى حقى بود که از حقش محروم گشت، بلکه پیشواى محرومین و سید و بزرگ کسانى است که حقشان ضایع گشته
است.
بدیهى است افرادى که احساس مى کنند حق شان پایمال گشته و متحمل ذلت و خوارى شده اند، هوادار یکدیگر بوده و به دلیل مصیبتى که به آن ها رسیده و ظلمى که بر آن ها رفته است، درد مشترکى را احساس مى کنند و بر علیه کسانى که حقوق آن ها را پایمال کرده اند، یک دست و یک صدا شوند.
حال باید گفت: وقتى این محرومین که جملگى در یک سطح قرار دارند، نسبت به هم این چنین همدلى داشته و هر کدام غم دیگرى را غم خود مى دانند، نسبت به بزرگ مردى والا مقام که تمام فضایل عالى انسانى را دارا بوده، و مراتب والاى شرافت و کرامت را از آن خود ساخته است، و با وجود همه این خصوصیات، آن چنان مظلوم واقع گشته که او را مظلوم عالم مى دانند، چه احساس و قضاوتى باید داشته باشند؟!
على(علیه السلام) مردى بود که دنیا تلخى هاى بسیارى به او چشانید.
مصیبت از پى مصیبت و اندوه پس از اندوه به ایشان روى آورد و در طول زندگى خویش، هم از بیگانه و هم از آشنا، نامردمى ها دیده است.
کسانى که اصلاً قابل قیاس با وى نبوده اند را بر خود مسلط دیده و بر على(علیه السلام)، فرزندان و عشیره اش حکومت نموده و مسلط شدند.
حتى کسانى که خود، پاى بند دین و مذهب نبوده اند او را سب نموده و کافر و بى نماز مى خواندند.
سرانجام نیز این انسان بزرگوار و شریف را در محراب عبادت به شهادت رساندند.
پس از او فرزندانش یکى یکى به تیغ ستم کشته شده و حریم او به اسارت رفته، نوادگان و عموزادگانش از هر سوى تحت تعقیب قرار گرفتند و در هر کجا که به چنگ افتادند: قتل، حبس، شکنجه و آزار در انتظارشان بود.
با این که فضل و زهد، عبادت وجود، شهامت و بزرگوارى و انتفاع خلق از او و فرزندانش بر احدى ـ حتى دشمنانش ـ پوشیده نیست.
آیا مى شود بشریت خود را به چنین شخصى وابسته نداند؟ آیا مى شود دلها واله و شیداى او نبوده و در راه عشق و محبت او، از همه چیز خویش نگذرد؟ آیا انسان ها مى توانند خود را یار و یاور این مظلوم ندانسته و به خاطر ظلم و ستمى که بر او رفته است، خشمگین نباشند؟ این معنا ریشه در جان انسان ها دارد و یک امر کاملاً فطرى و طبیعى است.
حال فرض کنید: اگر جمعى کنار دریا ایستاده باشند و فردى که به شنا وارد نیست، در آب افتد و طعمه امواج دریا شود، تمام کسانى که ناظر این صحنه هستند، حد اقل بر او دل مى سوزانند و بعضى هم براى نجات آن غریق، خود را به آب مى افکنند و خود را با خطر هم آغوش مى سازند.
حال آن که در آن لحظه چشم داشت و توقع مزد و پاداش دنیوى و یا حتى اجر و ثواب اخروى را هم ندارند.
چه بسا که برخى از آن ها در اعتقاد به خدا و قیامت سست باشند و یا حتى اعتقاد نداشته باشند; ولى همان رحم و عطوفت ذاتى که انسان ها نسبت به هم دارند، آن ها را به این کار وا مى دارد.
همین طور است اگر حاکمى ستمگر بر مردم شهرى مسلط شود و آن ها را به انواع عقوبت ها معذب سازد، نوعى همدلى و همبستگى بین آن مردم پیدا مى شود و همگى براى رفع ظلم و ستم متحد مى شوند، و غم دیگران را غم خود مى پندارند.
حال اگر فردى شریف و جلیل القدر، که نزد همه آن ها محترم است بیش از دیگران مورد ظلم و آزار حاکم قرار گیرد، اموال و دارایى اش به یغما رود، همسر عفیفه اش مورد ضرب و شتم قرار گیرد، فرزندان و بستگانش به قتل رسیده و تحت تعقیب باشند، اینان بیشتر دور او را گرفته و هر چه ظلم و ستم بر او بیشتر شود گرایش مردم نسبت به او بیشتر خواهد شد; زیرا فطرت انسان ها این امر را ایجاب مى کند و على(علیه السلام) مصداق چنین فرد محبوبى است.
(1)
دوستى على، ملاک پاکى نطفه
ابوبکر مى گوید: پیامبر را در خیمه با على و فاطمه و حسن و حسین(علیهم السلام) دیدم، فرمود: اى جماعت مسلمانان، من در صلح و مسالمت با کسى هستم که با اهل خیمه در صلح باشد و با کسى که با آن ها در جنگ باشد در جنگم.
دوست دارم کسى را که آن ها را دوست داشته باشد.
دوست نمى دارد آن ها را مگر حلال زاده و دشمنى نمى کند با آنان
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 .
این مطالب از شرح خطبه 193 نهج البلاغه ابن ابى الحدید گرفته شده است.
---
صفحه 236
---
مگر حرامزاده.
(1)
احمد بن حنبل و شافعى از مالک بن انس نقل مى کنند: ما اولاد حرامزاده را از راه بغض على مى شناسیم.
(2)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 .
الریاض النضر، حافظ محب الدین طبرى، ج2 ص189 ; الغدیر 4 ص323
2 .
اسنى المطالب ص8 ; نهایة ابن الاثیر، ج1 ص118 ; الغدیر 4 ص322
*** مارابانظرات خوددرنشرمعارف اهلبیت(ع)یاری دهید***
نوشته شده توسط شیعه مولا علی (ع)اگر خداتوفیق دهد در سه شنبه 89/12/10 ساعت 11:0 صبح موضوع فضایل امیرالمونین علی بن ابیطالب(ع)، دانستنی های مذهبی | ***استفاده از مطالب باذکرمنبع وفرستادن صلوان باعجل فرجهم مانعی ندارد*** .التماس دعا***لینک ثابت