سفارش تبلیغ
صبا ویژن
امام جواد (ع) از نگاه دیگران

شخصیت والای علمی اخلاقی امام جواد (ع)در نگاه خلفاء ، دانشمندان ،نویسندگان و تاریخ نگاران غیر شیعه؛ سندی گویا بر جایگاه رفیع این امام همام در بین مسلمانان می باشد که به عنوان نمونه  به چند مورد آن اشاره می شود  

 

مامون عباسی

 خلیفه مقتدر عباسی در پاسخ به اعتراض بزرگان بنی عباس در خصوص به تزویج در آوردن دخترش " ام الفضل " به امام جواد (ع) ،این امام همام را اعجوبه عصر خواند و گفت : " قد اخترته لتبریزه علی کافه  اهل الفضل فی العلم والفضل مع صغر سنه والاعجوبه فیه بذالک " من بدان جهت وی را به دامادی خود برگزیدم که با کمی سن در علم و فضیلت بر همه اهل زمان برتری دارد و اعجوبه ای است در علم و دانش .

 

بحارالانوار ،ج50، ص75 ? موسوعه الامام الجواد(ع)، ج1 ،ص360 و 363. اعیان الشیعه ،ج3 ،ص 129 .

 

 

 

اسقف بزرگ مسیحی

اسقف مسیحی پس از آگاهی یافتن از علم ودانش امام جواد (ع) در مسائل پزشکی گفت :

به نظر می رسد این شخص " امام جواد (ع) " پیامبری از نسل پیامبران است .

 

المناقب لابن شهر آشوب ،ج4 ،ص389  -موسوعه الامام الجواد (ع) ،ج1 ،ص362.

 

 

 

سبط بن جوزی 

یوسف بن قزا اغلی بن عبداالله  بغدا دی مشهور به سبط بن جوزی پس از بیان تاریخ تولد و شهادت حضرت می نویسد : کان علی منهاج ابیه  فی العلم والتقی و الزهدوا الجود.

 

او در علم و تقوی ،پرهیزگاری و سخاوت چون پدر بزرگوارش "امام رضا (ع)  " و دنباله رو او بود. 

 تذکره الخواص ،ص202 ? الامام جواد (ع) ،ص72 .

 

 

ابن ابی طلحه

ابن ابی طلحه در کتاب مطالب السؤول فی المناقب آل الرسول در باره شخصیت امام جواد (ع) می نویسد: او گرچه صغیر السن است ولی کبیرالقدر و رفیع الذکر می باشد .

 

کشف الغمه ،ج2 ،ص186 ? سرورالفؤاد ،ص40 .

 

 

ابن صباغ مالکی

 علی بن محمد احمد مشهور به " ابن صباغ " فقیه مالکی و متوفای 855 در مکه پس از بیان گوشه ای از خصوصیات زندگی حضرت جواد (ع) ، می نویسد:

آری چنین بود کرامات جلیل و مناقب او.

 ودر جای دیگر می افزاید:چه گوییم ما در جلالت و مقام امام چواد (ع) و فضیلت کمال و عضمت و جلال او ،حضرتش در میان طبقات ائمه (ع) سنش کمتر از همه و قدر و شانش  اعظم است . او در اندک مدتی از عمر شریفش کراماتی بسیار و معجزاتی بیشمار از خود نشان داده و معارج و فضیلت کمال را طی کرده و از رشحات و تراوش دانش و بینش خود اثرها گذاشته و از نفحات و ریزش فضل کمالش بی اندازه و شمار فیوضاتی به عالم علم نثار فرموده ، چه با مجالس و محافلی که متکلم به احکام گردیده و از مسائل ، حلال و حرام را بیان نموده و زبان دشمنان وخصم بدفرجام را به منطق صحیح و گفتار ملیح خود الکن و کلیل کرده و گه ،بسیار انجمن و محفلی که در صدر جلساء و راس خطبا وبلغاء قرار گرفته و در برابر خود تمامی فصحاء و علما و حکما را تحت شعاع گذارده .

حلیه الابرار ،ج 4،ص568 ?الفصول المهه ،ص266 ? موسوعة الامام الجواد (ع) ،ج1 ،ص364 ? سرور الفؤاد ابوالقاسم سحاب ، ص 40 و 41 .

 

 

صلاح الدین صفدی

خلیل بن ابیک  بن عبدالله ،معروف به صلاح الدین صفدی  - اهل صفد ? ادیب و مؤرخ نامدار اهل فلسطین که در حدود دویست تصنیف از وی برجای مانده ، می نویسد:

محمد بن علی ،همان جواد بن رضا (ع) بن الکاظم موسی بن الصادق جعفررضی الله عنهم است .لقب او جواد ، قانع و مرتضی است . وی از فرزندان اهل بیت نبوت است که در سخاوت شهرت داشت تا جائی که او را جواد (ع) ، نام نهاده اند  ، او یکی از امامان دوازده گانه است .

الوافی بالوافیات ،ص105 ? الامام محمد الجواد (ع) ، ص73 .

 

ابن تیمیه

ابن تیمیه می گوید : محمد فرزند علی ملقب به جواد از بزرگان و اعیان بنی  هاشم است که در سخاوت و بزرگواری شهرت تام دارد . منهاج السند ، ص 127.

 

یوسف بن اسماعیل نبهانی

یوسف بن اسماعیل نبهانی حنفی ادیب و شاعر فلسطینی ،متولد 1350 هجری که از وی سیزده کتاب مهم بر جای مانده، می نویسد:

محمد جواد فرزند علی رضا (ع) از بزرگان امامان و چراغ هدایت امت و سادات اهل بیت (ع) است که عبدالله شبراوی شافعی نیز از وی در کتاب خود " الاتّحاف بجبّ الاشراف " با ستایش و تکریم یاد کرده است . جامع کرامات الاولیاء ،ج1 ،ص100 .

 

محمود بن وهیب بغدادی فنخی

محمد الجواد (ع) فرزند علی بن الرضا (ع) است کنیه او مانند کنیه جدش محمد الباقر ،ابو جعفراست رضی  الله عنهما .

سه لقب وی جواد ، قانع و مرتضی است که مشهورترین آنها " جواد" است . رنگ پوست او سفید ،قامتش معتدل و نقش انگشترش نعم المقدّرالله، و وارث علم پدر بود.

جوهرة الکلام  ، ص147  - الامام الجواد (ع) ،ص76 .

 

علی جلال حسینی

علی جلال حسینی دانشمند بزرگ مصری می نویسد :

محمد الجواد ابو جعفر دوم فرزند علی (ع) در سال 195 هجری در مدینه دیده به جهان گشود. وی با وجود سن کم در علم و فضیلت سرآمد همه عالمان و اهل فضیلت زمان خویش بود.

الحسین ، ج 2،ص207- الامام محمدالجواد (ع) ،ص76? زندگانی امام جواد (ع)،ص200

 

خیرالدین زرکلی

خیرالدین زرکلی می نویسد :ابو جعفر جواد (ع) چون اجداد خویش مقام بلندی داشت . هوشمند و خوش بیان بود و استعداد نیرومند و اصیلی داشت.

الامام محمد الجواد (ع) ،ص76 ? زندگانی امام جواد (ع) ص200.



*** مارابانظرات خوددرنشرمعارف اهلبیت(ع)یاری دهید***  

نوشته شده توسط شیعه مولا علی (ع)اگر خداتوفیق دهد در شنبه 89/12/21 ساعت 10:33 صبح موضوع اهل بیت علیه السلام | ***استفاده از مطالب باذکرمنبع وفرستادن صلوان باعجل فرجهم مانعی ندارد*** .التماس دعا***لینک ثابت


فضایل و مناقب پیامبر

فضائل و مناقب حضرت رسالت صلی الله علیه و آله وسلم / شرف و فضل پیامبر بر همانندانش از دیدگاه قرآن

 

دعوت الهی

خداوند می فرماید: «ای پیامبر! بگو این راه من است به سوی خدا می خوانم با بصیرت. من و هر که پیرو من است و خداوند را پاکیزه می دانم و از مشرکان نیز نیستم.»

ابوبکر واسطی گفت: منظور از «به خدا می خوانم با بصیرت» آن است که خود را نمی بینم و آنها را با گواهان خود به پذیرش وامی دارم. معنای دیگر «با بصیرت» این است که باورمندم که هیچ چیز از من نیست تا بهره ای در هدایت آفریده ها بخواهم و معنای دیگر این است که نه در سود و نه در زیان، ما دستی نداریم جز اینکه خدا آنها را به ما نزدیک سازد.

معنای «من و هر که پیرو من است» بنابراین آن است که هیچ کس به مراد خود نمی رسد مگر این که خدا بخواهد و «من از مشرکان نیستم» یعنی این که هدایت را از خود بدانم یا خودم دیگران را بدان بخوانم.

حق، خداست

گفته خداوند که: ای پیامبر! بگو پروردگارم فرمان به قسط داده و این که به هر مسجدی روی نمایید و نماز بخوانید و مخلصانه او را بخواهید و بخوانید چه همان گونه که شما را آورد باز خواهد برد.

معنایش آن است که ویژگی ها و برتری های خود را در نهان جهان بدان ها می نمایانم تا برای آن که می خواهیم و دوستش داریم روشن شود که حق خداست و همه چیز جز او تباه است. به همین جهت پیامبر گفت: راست ترین سخن که عرب گفته است این کلام است که: بدانید که تمامی چیزها به جز خدا تباه و نابود است.

درخواست از خدا

موسی از خداوند خواست و گفت: «پروردگارا! سینه ام را گشاده ساز و کارم را آسان کن.» حال آن که به پیامبر بی درخواست گفته شد: آیا سینه ات را گشاده نساختیم. همین گونه ابراهیم، خدای را درخواست که: «روز رستاخیز خوارم مساز». خدا حبیب خود را بر خلیل برتری داد و به پیامبر ما گفت ـ بی سؤال ـ : روزی که خداوند پیامبر و مؤمنان همراه او را خوار نخواهد ساخت و بدو گفته شد: آیا سینه ات را گشاده نساختیم و از دوشت بارت را برنداشتیم... به راستی که با سختی آسانی است.

مخاطب حضرت حق

از دیگر نکته ها در این باب آن است که: خداوند همه آفریده ها را مخاطب ساخته و به سوی او خوانده و بدو راه نموده و پوشیده و پیدا را نشانش داده است و گفته: این چنین به ابراهیم نهان آسمان و زمین را نمایاندیم.

و گفته دیگر خداوند: «آیا به آفریده های خدا نمی نگردند.» و آیا در خویشتن نمی اندیشند؟ و آیا در شتر نمی نگرند که چگونه آفریده شده... . اما آن گاه که پیامبر را مخاطب می سازد می گوید: آیا نمی بینی ـ ای محمد ـ که خدا چگونه سایه را می گسترد. چون خطاب به دوست است به نام او آغاز می نماید و می گوید: آیا به پروردگارت نمی نگری...

خلیل و حبیب

در تفاوت خلیل (ابراهیم) و حبیب (محمد) گفته اند: خُلّت (دوستی) آن است که دل را به جنبش می آورد و محبت (دوستی) چیزی است که در هستی دل یعنی ژرفای آن جا گرفته باشد و محبت را محبت نامیده اند چون همه چیز را جز محبوب از دل می زداید. بنابراین، حبیب از خلیل برتر است و به ابراهیم گفت: «فرمانی را که گرفته ای به جای آر» و به پیامبر صلی الله علیه و آله ما فرمود: «به زودی چندانت ببخشیم که خشنود گردی».

همین گونه، گفت وگو در برتری حبیب بر خلیل است و دیگر این که حضرت آدم را وقتی خداوند از توبه اش یاد می کند، می گوید: «آدم خداوند را سرپیچید و گمراه گشت». از خطای آدم پیش از توبه یاد می کند و بعد خداوند او را برگزید و بر او بخشود و راه را نشانش داد.

اُنس و محبت

همچنین خطای داود را یاد می آورد و می گوید: «او را بخشودیم» و نیز از سلیمان آگاهی داده است که راستی که سلیمان را آزمودیم و بر صندلی چون پیکری انداختیمش بعد بازگشت و گفت: پروردگارا! مرا ببخش. اما به پیامبر می گوید: خدا ببخشاد تو را چرا آنها را اجازت دادی؟

برخی گفته اند: پیامبر را با مهر خود اُنس داد تا نهراسد و از عتاب بیمی در دل نیاورد و خداوند باز هم گفت: تا خداوند بیامرزد گناهان پیشین و پسین تو را. نخست از آمرزش سخن رانده و گناهش را بخشوده و بعد گناه را آورده است. همچنین برخی گفته اند که: همه آنها را که خداوند به تمامی پیامبران بخشیده مانند آنها را به تنهایی به پیامبر ما داده و برای او افزوده است شکافت ماه و جوشش آب از انگشتان و معراج و دیگر چیزها را.

سوگند به جان محمد

خداوند پس از آن پیامبران را یاد می کند و ویژگی های آنان را برمی شمارد برای ابراهیم، دوستی (خلّت) را و برای موسی، هم سخنی (کلام) را و برای سلیمان، قدرت (ملک) را و برای ایوب، بردباری (صبر) را یاد می کند اما برای پیامبر هیچ یک از کرامت های خود را اضافه نکرد و گفت: به جان تو سوگند ای محمد! که آنان ایمان نیاورده اند تا در اختلاف های خود تو را فرمانروا نسازند. و گفت: هر کدام با تو پیمان بندند با خدا پیمان بسته اند.

گفت: تو آنان را نکشتی بلکه خداوند آنان را کشت و تو تیر نیفکندی آنگاه که تیر انداختی، خدا تیر افکند.

جز این چیزی برای پیامبرش نگفت، چون او را این گونه فرزانه ساخت. پیامبر صلی الله علیه و آله گفت: «خداوندا! با تو است که دلیرم، با تو است که می تازم، با تو است که می کشم، با تو است که دگرگون می گردم».

معنای آیات

شبلی را از معنای این آیه پرسیدند: اگر بر آنها آگاه گردی از آنها می گریزی و پر از هراس آنها می شوی. گفت: یعنی اگر بر همه آنچه از ما جداست آگاه شوی، از آنها می گریزی و به سوی ما پناه می بری.

درباره آیه: پاک است خدایی که بنده اش را شبانه از مسجدالحرام به مسجد اقصی برد، مسجدی که پیرامونش را فرخنده ساختیم. برخی گفته اند: اگر معراج فقط روحی بود چنان که مخالفان گفته اند، نمی گفت: «بنده اش را» چون اسم بنده فقط بر جسم و پیکر راست می آید نه بر روح. در باب آیه: و بزرگواری خدا درباره تو بسیار است گفته اند: یعنی برگزیدن و برکشیدن تو کاری سترگ است چه پیامبری و رسالت را پاداشی نیست و صرف استحقاق است و اگر تنها برای پاداش و استحقاق بود او را بر دیگر پیامبران برتری نمی داد، چون آنها هم بیشتر از پیامبر عمر کرده اند و هم بیشتر او را پرستیده اند و نیز در باب آیه: برای حکم پروردگارت بردبار باش چون تو در چشم مایی. دیگران را می فرماید بردبار باشید تا پاداش گیرید اما پیامبر را می گوید در چشمان ما بردباری را پیشه کن، چه پیامبر را فراتر از آن می داند که در برابر کاری پاداش گیرد و آن برتری جایگاه ویژه او در پیشگاه خداست.

افضلیت رسول بر دیگر پیامبران

 

امّت اجماع کردند بر اینکه بعضی از پیامبران فاضل تر از بعضی دیگرند و هم بر این که محمّد صلی الله علیه و آله فاضل تر از همه است و بر آن چند حجت دلالت می کند:

حجّت اول: اینکه خدای تعالی می گوید: «وَ مَا أَرْسَلْناکَ إِلاّ رَحْمَةً لِلْعالَمینَ» پس چون رحمتی برای همه جهانیان باشد لازم می آید که از همه جهانیان فاضل تر باشد.

حجّت دوم: اینکه خدای تعالی می گوید «وَ رَفَعنا لَکَ ذِکرَکَ» و در معنیِ آن گفته اند که خدای تعالی یاد محمد صلی الله علیه و آله را به ذکر خود در کلمه شهادت مقرون ساخته و همین طور در اذان و در تشهُّد و حال آنکه پیامبرانِ دیگر چنین نیستند.

* * *

 

حجّت سوم: اینکه خدای تعالی طاعت او را به طاعت خود مقرون ساخته و می گوید: «مَنْ یُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطاعَ اللّهَ» و نیز بیعت او را به بیعت خود، چنان که می گوید: «إِنَّ الَّذینَ یُبایِعُونَکَ إِنَّما یُبایِعُونَ اللّهَ یَدُ اللّهِ فَوْقَ أَیْدِیهِمْ» و عزّت او را به عزّت خود وابسته و می گوید: «وَ لِلّهِ الْعِزَّةُ وَ لِرَسُولِهِ» و هم رضای او را به رضای خود، چنان که می گوید: «وَ اللّهُ وَ رسُولُهُ أَحَقُّ أَنْ یُرْضُوهُ» و سرانجام اجابت او را به اجابت خویش پیوند داده و می گوید: «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اسْتَجِیبُوا لِلّهِ وَ لِلرَّسُولِ».

حجّت چهارم: این است که خدای تعالی دستور داده که به هر سوره یی از قرآن تحدّی کند و لذا می گوید: «فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِثْلِهِ» و کوتاه ترین سوره ها سوره کوثر است که عبارت از سه آیه است و خدا آنان را به همه سه آیه از آیات قرآن تحدّی کرده و چون همه قرآن شش هزار آیه است و این یک آیه است، لازم می آید که معجزِ قرآن معجزی یگانه نباشد، بلکه دو هزار معجزه را فزون تر باشد و چون این ثابت شد پس گوییم: خدای تعالی تشریف موسی را به هفت آیه بَیِّنه ذکر کرد، پس برای این که تشریف برای محمّد صلی الله علیه و آله به سبب این همه آیات حاصل آید، سزاوارتر است.

حجّت پنجم: اینکه معجزه رسول ما از معجزات انبیای دیگر فاضل تر است، پس واجب می کند که رسول ما فاضل تر از پیامبران دیگر باشد. بیان اولی به استناد به قول آن حضرت صلی الله علیه و آله است که: «القرآنُ فی کلامِ کَآدَمَ فی الموجودات» و بیان دومی چنین است که، خلعت هرگاه شریف تر باشد، خداوند آن نزد پادشاه گرامی تر باشد.

حجّت ششم: این است که معجزه آن حضرت صلی الله علیه و آله قرآن است و آن از جنس حروف و اصوات است و آنها اَعراضی هستند که باقی نمی مانند و حال آنکه معجزات پیامبران دیگر از جنس امور باقی است و لیکن خدای سبحان، معجزه محمد صلی الله علیه و آله را تا پایان دهر باقی ساخت و حال آنکه معجزات انبیای دیگر را فانی و منقضی گردانید.

حجّت هفتم: این است که خدای تعالی پس از آنکه احوال پیامبران را حکایت کرد گفت: «أُولئِکَ الَّذِینَ هَدَی اللّهُ فَبِهُداهُمُ اقْتَدِهْ» پس محمد صلی الله علیه و آله را فرمود به اقتدای به کسانی که پیش از او بودند. حال باید گفت که یا او را به اقتدایِ ایشان امر کرد در اصول دین و آن جایز نیست زیرا تقلید است و یا در فروع دین و آن نیز جایز نیست زیرا شرعِ او، شریعت های دیگر را نسخ کرد، پس باقی نمی ماند جز اینکه مراد به آن، محاسنِ اخلاق باشد.

پس گویی خدای تعالی می گوید: ما تو را بر احوال و سیرت های ایشان آگاه کردیم؛ پس تو زیباترین و بهترین آنها را برگزین و در همه آنها از ایشان اقتدا کن و این اقتضا می کند که در او همه خصال پسندیده که در آنها پراکنده بود جمع باشد و این واجب می کند که او از ایشان فاضل تر باشد.

حجّت هشتم: این است که آن حضرت صلی الله علیه و آله به سوی همه آفریدگان مبعوث بوده و این اقتضا می کند که مشقّت او بیشتر بوده باشد، پس واجب می کند که فاضل تر باشد، اما اینکه او بر همه خلق مبعوث بوده بنابر قول خدای تعالی است که: «وَ ما اَرْسَلْناکَ اِلاّ کافَّةً لِلنّاسِ» و امّا اینکه همین اقتضا می کند که مشقّت او بیشتر باشد، به دلیل این است که انسانی تنها بدونِ مال و یار و مددکاری، هرگاه به همه جهانیان بگوید: «یا اَیُّها الکافِرُونَ» همه دشمن او شوند و در این حال از همه ترسان باشد.

حجت نهم: این است که دین محمد صلی الله علیه و آله برترین ادیان است، پس لازم می آید که محمد صلی الله علیه و آله فاضل ترین پیامبران باشد. بیان معنیِ آن چنین است که خدای تعالی، اسلام را ناسخی برای ادیان دیگر قرار داده و واجب است که ناسخ فاضل تر باشد، زیرا آن حضرت صلی الله علیه و آله می گوید: «مَن سَنَّ سُنَّةً فَلَهُ اَجْرُها وَ اَجْرُ مَنْ عَمِلَ بها اِلی یَوْمِ الْقِیامَةِ» پس چون این دین فاضل تر و به ثواب بیشتر است، واضعِ آن نیز به ثواب از واضعان ادیان دیگر بیشتر است، پس لازم می آید که محمد صلی الله علیه و آله از پیامبران دیگر فاضل تر باشد.

حجّت دهم: این است که امت محمد صلی الله علیه و آله فاضل ترین امت ها است. پس واجب می کند که محمد صلی الله علیه و آله فاضل ترین پیامبران باشد. بیان بخش اول چنین است که خدای تعالی می گوید: «کُنْتُمْ خَیْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنّاسِ».

بیان بخش دوم چنین است که امت این فضیلت را برای پیروی محمد صلی الله علیه و آله به دست کردند. خدای تعالی می گوید: «قُلْ إِنْ کُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللّهَ فَاتَّبِعُونی یُحْبِبْکُمُ اللّهُ» و فضیلتِ تابع مایه فضیلتِ متبوع است و نیز آن حضرت صلی الله علیه و آله به ثواب بیشتر بوده زیرا وی به انس و جن مبعوث بوده، پس واجب می کند که ثواب او بیشتر باشد زیرا کثرتِ پیروان را در علوّ شأن متبوع اثری هست.

حجّت یازدهم: این است که آن حضرت صلی الله علیه و آله خاتم رسولان بوده پس واجب می کند که فاضل تر باشد.

حجّت دوازدهم: این است که تفضیل بعضی از پیامبران بر بعضی دیگر به چند دلیل باشد. یکی از آنها کثرتِ معجزاتی است که دلیل بر صدق ایشان می کند و موجب تشریف ایشان است و از این ها در حتی پیامبر ما ـ که درود بر او باد ـ اموری است که از سه هزار بیشتر است.

فضائل رسول اللّه

 

آفتاب نوربخش

بدان که حضرت جلّت از عنایت بی علت خواجه صلی الله علیه و آله را نسبت از آدم و آدمیان منقطع می کند و نسبت او با عالم نبوت و رسالت درست می گرداند که «ما کانَ مُحمّدٌ اَبا اَحَدٍ مِن رِجالِکُم وَ لکِنْ رَسولَ اللّه ِ وَ خاتَمَ النَّبِیِّینَ». محمد نه از شما و عالم شما بود و لکن رسول خدا و خاتم انبیا بود، همه عالم را از نور او روشنایی است؛ او را با عالم آب و گل چه آشنایی است؛ آدم طفیل محمّد بود، تو مپندار که محمد طفیل آدم بود.

آنکه شنیده ای که خواجه را سایه نبود، راست است از دو وجه: یکی وجه آنکه خواجه آفتاب بود که «وَ سِراجا مُنِیرا» و آفتاب را سایه نباشد، (دوم وجه، آنکه او سلطان دین بود و سلطان خود سایه حق باشد که «السُّلطان ظِلُّ اللّه ُ» و سایه را سایه نباشد)، چون سرو کار او با خلق بودی، آفتاب نوربخش بودی، خلق اولین و آخرین را از نور او آفریدند و چون با حضرت عزّت افتادی، سایه آن حضرت بودی تا سرگشتگان تیه ضلالت چون خواستندی که در حق گریزند، در پناه دولت و مطاوعت او گریختندی که «مَن یُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ اَطاعَ اللّه َ».

کاروان امت

اگرچه انبیا علیهم الصلوة والسلام هر یک قافله سالار کاروان امّتی بودند که «تِلک الرُّسُلُ فَضَّلنا بَعضَهُم عَلَی بَعضٍ» همه گزیدگان بودند و بعضی را بر بعضی برگزیدند تا پیشروی امتی کنند و به عرصات از راه دین و دروازه یقین درآورند؛ امّا خواجه صلی الله علیه و آله قافله سالاری بود که اوّل از کتم عدم قدم بیرون نهاد و کاروان موجودات را پیشروی کرد و به صحرای وجود آورد و چون وقت بازگشتن کاروان آمد، آن که پیشرو بود، دمدار شد.

کیمیای نبوت

فرمود که «فُضِّلَتُ عَلَی الاَنْبیا بِسِتٍّ» مرا بر انبیا فضیلت دادند به شش چیز: [اوّل آنکه هر پیغامبری را مسجدی معیّن بود که نماز در آن مسجد کردندی و جای دیگر نماز نشایستی کرد، چون نوبت به من رسید، همه بساط زمین را از بهر من مسجد کردند تا هر کجا من و امّت من نماز خواهیم کنیم.

و دیگر آنکه هیچ پیغامبر از حجاب نفس خویش به کلّی خلاص نیافته بود تا به شفاعت دیگری پردازد، و دیگر آنکه قوّت و شوکت هر یک از انبیا چندان بود که چون در مقابله خصم افتادندی، دفع خصم بکردندی ولیکن چون خصم دورتر افتادی، او را هزیمت نتوانستندی کردن و دیگر آنکه قوّت نبوّت چندان بودی هر کس را که در حال حیات رهبری امّت کنند، بعد از وفات به پیغمبری دیگر حاجت افتادی تا رهبری کنند.

ولیکن چون نبوت را نوبت به خواجه صلی الله علیه و آله رسید که محبوب ازل و ابد بود، کیمیای نبوت او به کمال قوتی بود که تصرّف آن چنان نفوذ یافت که جمله زمین دنیا را که اقطاع شیطان بود خانه خدای و مساجد عبدالرحمن گردانید و خاک تیره را به مرتبه آب طهور رسانید که «وَ تُرابُها طَهُورا» و غنیمت نجس کفّار را مال حلال پاک کرد و رایت شفاعت را به دست کفایت او داد و هر خلق که تا منقرض عالم خواهد آمد، جمله را امت او گردانید و یک ماهه خصمان را از سطوات خوف و صدمات رعب او هزیمت کرد.

فضائل امت رسول

 

عبداللّه عباس روایت کرد از رسول صلی الله علیه و آله که گفت: چون خدای تعالی موسی را الواح داد او در الواح نگرید و گفت: بار خدایا! کرامتی دادی مرا که کس را ندادی پیش از من.

خدای تعالی گفت: «اِنیّ اصطَفَیتُکَ عَلَی النّاسِ بِرِسالاتی وَ بِکَلامی فَخُذ ما اتَیتُکَ وَ کُن مِنَ الشّاکِرین» آنچه تو را دادم بستان و نگاه دار بِه جِدّ و محافظت و چنان ساز که بر دوستی محمد صلی الله علیه و آله با پیش من آیی.

موسی علیه السلام گفت: بار خدایا محمد کیست؟ گفت: احمد است، آنکه من نام او بر عرش خود نقش کرده ام پیش از آنکه آسمان و زمین آفریدم به دو هزار سال، او پیغامبر من است و صفیّ و حبیب من است و گزیده من از خلقان من و او را دوست تر دارم از جمله خلقان و جمله فرشتگان.

* * *

 

موسی علیه السلام گفت: بار خدایا چون محمد به نزدیک تر این منزلت دارد هیچ امت هستند از امت او فاضل تر؟ حق تعالی گفت: یا موسی! فضل امت او بر دیگر امتان چنان است که فضل من بر خلقانم.

موسی علیه السلام گفت: بار خدایا! کاشکی تا من ایشان را بدیدمی. گفت: یا موسی! تو ایشان را نبینی و اگر خواهی که آواز ایشان بشنوی من تو را بشنوانم. گفت: بار خدایا! خواهم. حق تعالی گفت: یا امت احمد! جواب دادند از اصلاب آبا و ارحام اُمّهات و گفتند: «لَبَّیک اللّهُمَّ لَبَّیک، اِنَّ الْحَمْدَ وَ النِّعْمَةَ لَکَ وَ الْمُلکَ لا شَریکَ لَکَ لَبَّیْکَ» آنگه حق تعالی گفت: ای امّت محمد! «اِنَّ رَحْمَتی سَبَقَتْ غَضَبی». رحمت من سابق شد خشم مرا و عفو من عقاب مرا، بدادم شما را پیش از آن که از من خواستی و اجابت کردم پیش از آن که مرا بخواندی و بیامرزیدم شما را پیش از آن که در من عاصی شدی.

* * *

 

کعب گوید: می یابی در تورات که موسی گفت: بار خدایا! من ذکر جماعتی می یابم که ایشان حمد تو کنند و مراقبت آفتاب کنند برای اوقات نماز و چون بر کاری عزم کنند گویند: فُلان کار بکنیم. ان شاءاللّه

بار خدایا! ایشان را از امت من کن. حق تعالی گفت: ایشان امّت محمّدند.

کعب گوید: می یابی در تورات که موسی گفت: بار خدایا! من ذکر امّتی می یابم که ایشان صدقات و کفّارات بخورند و روا باشد ایشان را و امتان را صدقات و قربات خود بنهادندی تا آتش بسوختی، و موسی علیه السلام از صدقات بندگان و پرستاران خریدی و آزاد کردی و آنچه بماندی چاهی قعیر بکندی و در آن جا انداختی تا راجع نشود یا آن که داده بودندی و این امت مستجیب باشند و مستجاب باشند و شافع و مشفوع باشند. بار خدایا! ایشان را از امت من کن.

حق تعالی گفت: ایشان امّت محمّدند.

گفت: بار خدایا! در تورات صفت قومی می یابم که چون همّت کنند به طاعتی ایشان را هنوز ناکرده، یکی را یکی بنویسند. چون بکنند یکی را ده بنویسند تا به هفتصد. چون همّت کنند به سَیّئتی و نکنند چیزی برایشان ننویسند، چون بکنند، یکی را یکی بنویسند. بار خدایا! ایشان را از امّت من کن. گفت: ایشان امّت محمّدند.

گفت: بار خدایا! در تورات صفت قومی می یابم که ایشان امّت مرحومه باشند، ضعیفان باشند، کتاب به میراث برگیرند، بعضی از ایشان ظالمٌ لِنَفسه باشند و بهری مقتصد و بهری سابقٌ بالخیرات و جمله ایشان مرحوم باشند. ایشان را از امّت من کن. گفت: ایشان امّت محمّدند.

گفت: بار خدایا! در کتاب قومی را می یابم که مُصحف های ایشان دل هاشان باشد. لباس اهل بهشت پوشند، در نماز صف کشند، در مسجدها چون صف های فرشتگان. آواز ایشان در مساجد به تسبیح و تهلیل. از ایشان کس به دوزخ نرود که آن جا بماند همیشه. ایشان را از امّت من کن. گفت: ایشان امّت محمّدند.

چون موسی علیه السلام عجب ماند از چیزهایی که خدای نهاده بود، امت محمّد را گفت: بار خدایا! پس مرا از امت محمد کن. خدای تعالی این سه آیت داد او را: «قالَ یا موسی! اِنّی اصْطَفَیتُکَ عَلَی النّاسِ بِرِسالتی و بِکَلامی...»

سرور اولاد آدم

 

جامع مراتب کمال

بدان که پیامبر ما صلی الله علیه و آله افضل و اکمل آفریدگان است، زیرا حضرتش سرور اولاد آدم و سیّد عالمیان است و او نخستین کسی است که خداوند نور او را آفرید و به خطاب «اگر تو نبودی هرگز افلاک را نمی آفریدم» مشرف گردید، پس آن حضرت، صاحب مرتبه کلیه ای است که جامع مراتب کمال ممکن برای انسان می باشد.

پس از این رو مرتبه دوم بعد از مرتبه الهیه می باشد، زیرا آن حضرت مظهر تمام صفات حق به ویژه اسم خاص حق تعالی یعنی «رحمن» است که این اسم شامل بر غایت کمال نبوت مقرون به ولایت است که از جهت صورت و معنی شمول دارد. این مقام به اعتبار قابلیت آن حضرت برای تجلی به تمام صفات و اسماء الهی و نیز قابلیت قبول فیض وجودی و هر کمال دیگری است که از این کمال سرچشمه می گیرد.

پس تمام آنچه را که انبیا و اولیا از اول تا خاتم دریافت می دارند از آن حضرت صلی الله علیه و آله می باشد. پس هر خیر و کمالی که دارند از آن حضرت است، زیرا مرتبه کلیه ای که اصل تمام مراتب است تعدد و تکثر در آن صحیح نیست و گرنه اجتماع امثال لازم می آید. زیرا وجود کلی اکملی مثل ندارد؛ پس آن حضرت صلی الله علیه و آله افضل خلایق و اکمل عالمیان است.

آفرینش نور پیامبر

جابربن عبداللّه روایت کرده که گفت: به رسول خدا صلی الله علیه و آله عرض کردم: اولین چیزی که خدا آفرید چه بود؟ فرمود: نور پیامبر تو است ای جابر! خداوند آن را آفرید سپس هر چیزی را از آن آفرید. سپس آن اندازه که خواست آن را در مقام قرب در برابر خود بپاداشت. سپس آن را چند قسم نمود. عرش را از قسمی، کرسی را از قسمی، حاملان عرش را از قسمی و خازنان کرسی را از قسمی دیگر آفرید. قسم چهارم در مقام خوف آن اندازه که خواست بپاداشت سپس آن را چند جزء کرد، فرشتگان را از جزئی، خورشید را از جزئی و ماه و ستاره را از جزئی آفرید.

قسم چهارم را در مقام رجاء آن اندازه که خواست بپاداشت سپس آن را چند جزء کرد. عقل را از جزئی، علم و حلم را از جزئی و عصمت و توفیق را از جزئی آفرید.

در کتاب «نور الانوار بمعرفة الابرار» از جابر روایت کرده که: رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: نخستین چیزی را که خدا آفرید نور من بود، آن را از نور خویش ابداع کرد و از جلال عظمت خود مشق ساخت. آن نور پیش رفته در اطراف قدرت به گردش پرداخت تا در طول هشتاد هزار سال به جلال عظمت رسید. سپس به جهت تعظیم پروردگار در برابر او به سجده افتاد. پس خداوند نور علی را از آن بیرون کشید و جدا ساخت. بنابراین نور من محیط به عظمت و نور علی محیط به قدرت بود.

سپس عرش، لوح، خورشید، نور، روز و چشم ها، عقل، معرفت، چشم های بندگان، گوش ها و دل هاشان را از نور من آفرید و نور من از نور خدا مشتق است. پس ما پیشینیانیم، ما پسینیانیم، ما پیشی گیرندگانیم ما تسبیح کنندگانیم، ما شفاعت کنندگانیم، ما کلمه خداییم، ما خاصان خداییم، ما دوستان خداییم ما وجه خداییم، ما جَنب خداییم، ما دست راست خداییم، ما امینان خداییم، ما گنجینه داران خداییم، ما دربان و حاجب غیب خداییم، ما معدن تنزیل و معنای تأویلیم و جبرئیل در خانه های ما فرود آمده است. ما محل های قدس اوییم، ما چراغ های حکمت و کلیدهای رحمت و چشمه های نعمتیم، ما شرف امت و سرور پیشوایانیم، ما ناموس عصر و برگزیدگان روزگاریم، ما سیاستمداران بلاد و سروران عبادیم، ما کفایت کنندگان و والیان و حامیان و دعوت کنندگان و سیراب سازندگان و شبانان راه نجاتیم. ما راه و سبیل و چشمه سلسبیلیم.

* * *

 

ما راه استوار و راه راستیم، هر که به ما ایمان آورد به خدا ایمان آورده و هر که بر ما رد کند، بر خدا رد کرده و هر که در ما شک نماید، در خدا شک نموده و هر که ما را بشناسد، خدا را شناخته و هر که از ما روی برگرداند، از خدا روی گردانیده و هر که ما را فرمان برد، خدا را فرمان برده. ما وسیله به سوی خدا و موجب رسیدن به خشنودی خداییم. عصمت و خلافت از آن ماست و نبوت و ولایت و امامت در میان ماست. ما کانِ حکمت و در رحمت و درخت عصمتیم، ما کلمه تقوی و نمونه برتر و حجت بزرگ تر و دستاویز محکمی هستیم که هر کس بدان چنگ زد نجات یافت و هر که از آن بازماند سرنگون گردید.

در سرنوشت الهی چنین است که دوست ما به آتش نرود و دشمن ما داخل بهشت نگردد.

زیرا خداوند در روز قیامت بندگان را در مورد آنچه به آنان عهد کرده بازخواست می کند نه درباره آنچه سرنوشت آنان قرار داده است.



*** مارابانظرات خوددرنشرمعارف اهلبیت(ع)یاری دهید***  

نوشته شده توسط شیعه مولا علی (ع)اگر خداتوفیق دهد در یکشنبه 89/10/12 ساعت 7:52 عصر موضوع اهل بیت علیه السلام، فضایل و مناقب پیامبر(ص) | ***استفاده از مطالب باذکرمنبع وفرستادن صلوان باعجل فرجهم مانعی ندارد*** .التماس دعا***لینک ثابت


اهل بیت (علیهم السلام)



   
زندگینامه اهل بیت (علیهم السلام)



 احادیث اهل بیت (علیهم السلام)


 
دعا و مناجات



 
اشعاری در رثاء اهل بیت (علیهم السلام)



 
گالری تصاویر



 اصحاب اهل بیت (علیهم السلام)



 خاندان اهل بیت (علیهم السلام)





*** مارابانظرات خوددرنشرمعارف اهلبیت(ع)یاری دهید***  

نوشته شده توسط شیعه مولا علی (ع)اگر خداتوفیق دهد در سه شنبه 89/10/7 ساعت 10:10 صبح موضوع اهل بیت علیه السلام | ***استفاده از مطالب باذکرمنبع وفرستادن صلوان باعجل فرجهم مانعی ندارد*** .التماس دعا***لینک ثابت


http://www.games-casino.us/
با کلیک روی +۱ ما را در گوگل محبوب کنید