حضرت على علیه السّلام گوشت و خون رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله است
(2) [تاریخ بغداد خطیب بغدادى 2/ 204] به سند خود، از «ابو العباس» روایت کرده است، در یکى از روزها، حضور پیغمبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله شرفیاب بودم .
پیغمبر صلّى اللّه علیه و آله حضرت امام حسین علیه السّلام را روى زانوى راست و «ابراهیم» را روى زانوى چپ خود نشانیده بود. گاهى حسین علیه السّلام را مىبوسید و گاهى رخسار «ابراهیم» را با بوسه خویش نوازش مىداد. در آن حال، «جبرئیل» نازل شد و فرمان الهى را به حضرتش ابلاغ کرد. پس از آنکه «جبرئیل» مرخص شد. رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله فرمود: اینک جبرئیل بر من نازل شد و اظهار داشت: اى محمد! پروردگارت ابلاغ سلام مىفرماید و در ضمن فرموده است که ما این دو کودک را براى تو نگه نمىداریم و فرمان این است که یکى از این دو تن را فداى دیگرى بنمائى. رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله بعد از شنیدن این فرمان، نگاهى به فرزندش ابراهیم علیه السّلام کرد و گریست و پس از آن، نگاهى به امام حسین علیه السّلام نمود و گریست و فرمود: مادر ابراهیم، کنیز است و هرگاه ابراهیم را از دست بدهم جز من، دیگرى در مرگ او
اندوهناک نمىشود از سوى دیگر، مادر حسین علیه السّلام فاطمه است و پدر او على علیه السّلام است که گوشت و خون من است و هرگاه رحلت کند، دخترم فاطمه و پسر عمویم على و خود من در مرگ او سوگوار مىشویم و من اندوه خود را در رابطه با درگذشت «ابراهیم» و اندوه فرزندم و همسر او ترجیح مىدهم. سپس جریان را به اطلاع «جبرئیل» رسانیدم و گفتم: ابراهیم را فدائى حسین علیه السّلام مىنمایم؛ اى جبرئیل! روح ابراهیم را قبض کن .
تمامى حدیث را در باب مناقب امام حسین علیه السّلام ایراد خواهیم کرد .
(1) [ذخائر العقبى ص 92] از «انس» روایت کرده است که در یکى از روزها پیغمبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله به منبر تشریف برد و بیانات مفصلى ایراد فرمود، سپس فرمود :
على بن ابیطالب کجاست؟ حضرت على علیه السّلام بلادرنگ خود را به حضور مقدس رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله معرفى کرد. پیغمبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله، على علیه السّلام را به سینه چسبانید و میان دو دیدگانش را بوسید و با صداى بلند خطاب به حاضران فرمود: اى گروه مسلمانان! این بزرگوار، برادر و پسر عمو و داماد من است. این بزرگوار، گوشت و خون و موى من است. این شخصیت ارزنده، پدر دو نوادهام حسن و حسین است که دو سید جوانان اهل بهشت مىباشند ...
تمام حدیث را در برخى از ابواب خواهیم آورد .
(2) [مجمع هیثمى 9/ 111] از «ابن عباس» روایت کرده است که رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله خطاب به «ام سلمه»، فرمود: همانا على بن ابیطالب گوشت و خون من است و منزلت او در نزد من، برابر با منزلت هارون علیه السّلام نزد موسى علیه السّلام است؛ جز این که پیغمبرى پس از من نخواهد بود. این حدیث را «طبرانى» هم نقل کرده است.
مؤلف گوید: این حدیث را «متقى» در [کنز العمال 6/ 154] ذکر کرده و در حدیث مزبور بجاى «ام سلمه»، «ام سلیم» آورده است (تا آنجا که گفته است) حدیث مورد بحث را «عقیلى» از «ابن عباس» روایت کرده است. «مناوى» هم
حدیث مورد نظر را در [کنوز الحقایق ص 161] به نقل از «طبرانى» و به طور اختصار متذکر است
منبع:
فضائل پنج تن علیهم السلام در صحاح ششگانه اهل سنت، ج2،
*** مارابانظرات خوددرنشرمعارف اهلبیت(ع)یاری دهید***
نوشته شده توسط شیعه مولا علی (ع)اگر خداتوفیق دهد در چهارشنبه 89/10/22 ساعت 8:11 عصر موضوع فضایل امیرالمونین علی بن ابیطالب(ع) | ***استفاده از مطالب باذکرمنبع وفرستادن صلوان باعجل فرجهم مانعی ندارد*** .التماس دعا***لینک ثابت
سخن پیامبر (ص) اگر تو نبودى ...
منبع:
گفت: نقل کرد بمن پدرم على بن ابى طالب (ع) گفت: پیامبر خدا (ص) فرمود:
اگر تو نبودى مؤمنان بعد از من شناخته نمىشدند. (1) 102- خبر داد بما احمد فرزند محمد فرزند عبد الوهاب فرزند طاوان که خبر داد بما قاضى ابو فرج احمد فرزند على فرزند جعفر فرزند محمد فرزند معلى خیوطى که نقل نمود بما ابو عبد اللَّه محمد فرزند حسین فرزند سعید زعفرانى که نقل کرد بما احمد فرزند ابو خیثمه که خبر داد بما مصعب و گفت: حسین بیست و پنج بار با پاى پیاده بحج رفته است. (2) 103- خبر داد بما محمد فرزند احمد فرزند سهل نحوى (اجازة) که ابو القاسم على فرزند طلحه نحوى بآنها خبر داده و گفت: نقل کرد بما ابو بکر احمد فرزند محمد فرزند فضل فرزند جراح که نقل نمود بما محمد فرزند قاسم و گفت:
نقل کرد بمن پدرم که نقل نمود بما احمد فرزند عبید که خبر داد بما واقدى که نقل کرد بما فرزند ابو سبرة از ثور فرزند یزید از عکرمة از ابن عباس که مردى باو گفت:
آیا على بن ابى طالب خودش مباشر جنگ میشد؟ گفت: بخدا قسم! مردى را مانند على ندیدم که جان خود را در معرض تلف و نابودى افکندهتر باشد، بیشتر اوقات دیدم که بدون زره و لباس جنگى در حالى که شمشیر دستش بود بسوى مردى که زره و سلاح جنگى کامل داشت خارج گردیده و باو حمله مىبرد، و او را مىکشت. (3) 104- گفت: و نقل کرد بما محمد فرزند قاسم که نقل کرد بما احمد فرزند هیثم که نقل کرد بما ابو غسان مالک فرزند اسماعیل که نقل کرد بما حکم فرزند عبد الملک از حارث فرزند حصیرة از ابو صادق از ربیعة فرزند ناجد از على (ع) گفت: رسول خدا (ص) فرمود: یا على خدا در تو مثلى از عیسى بن مریم قرار داده است «یهود باندازهاى او را دشمن مىداشتند که بمادرش تهمت و بهتان زدند، و نصارى بحدى دوست مىداشتند که در باره او چیزى را بناحق ادعا کردند آگاه باشید دو گروه در باره من بهلاکت و بدبختى رسید: آن کس که در محبت
و دوستى من از اندازه و میزان خود تجاوز نموده و غلو کرد، و با صفتى که در من نیست مرا توصیف کرد. و دیگرى کینهتوز و افترا بند که شدت نفرت و دشمنىاش او را واداشت که بمن بهتان بگوید.
آگاه باشید که من پیامبر نیستم، و بر من وحى نمىشود، و لیکن تا آنجا که قدرت و توانائى دارم بکتاب خدا عمل مىنمایم پس آنچه را که از فرمانبردارى خداى بزرگ امر مىکنم براى شما و غیر شما پیروى از او لازم و فرض است، و اما اگر من و یا غیر من شما را به نافرمانى و معصیت بخدا امر کرده باشیم، بحقیقت از هیچ کسى در معصیت و گناه بخدا پیروى کردن جایز نیست، و فقط فرمانبردارى در کارهاى نیک است. (1) 105- و با سندهایش گفت: و حدیث کرد بما محمد فرزند قاسم که نقل کرد بما حسین فرزند علوان فرزند محمد قطان که نقل کرد بما على فرزند سیابه که نقل کرد بما یحیى فرزند زکریاى انصارى از عمر فرزند یعلى از ابو عبد الرحمن سلمى گفت بخدا قسم هیچ مرد قریشى را ندیدم که کتاب خدا را زیباتر و دلنشینتر از على بن ابى طالب (ع) بخواند. (2) 106- با سندهایش گفت: نقل کرد بما محمد فرزند قاسم که نقل کرد بما پدرم که نقل کرد بمن ابو عبد اللَّه یمامى ضریر که نقل کرد بما عبید اللَّه فرزند عایشه گفت: نقل کرد بمن پدرم و گفت: هنگامى که مشرکان على را در جنگ مىدیدند بعضى از آنان بر بعضى دیگر وصیت و سفارش مىکردند. (3) 107- گفت: و نقل کرد بما محمد فرزند قاسم و گفت: نقل کرد پدرم از عباس فرزند میمون از فرزند عایشه از پدرش از عوف از حسن (و الفاظ روایت مختلف است لیکن معانى آنها نزدیک بهم است): که مردى به حسن گفت. که برادران شیعى تو بتو نسبت مىدهند و مىگویند که بعلى (ع) اهانت مىکنى، و او را خوار میشمارى و میگوئى: اگر على در مدینه مىماند، و از بدترین خرماهاى
مدینه میخورد، براى او بهتر از آن بود که کرد؟ حسن از شنیدن این سخن بگریه افتاد، و گفت من این سخن را گفتهام؟ آگاه باشید بخدا قسم دیروز از شما مردى جدا گشت تیرى بود که همواره بهدف اصابت میکرد، تیرى بود که از کمان خدا جسته باشد، بعد از پیامبر این امت عارف و عابد این امت بود، و مردى بود داراى شرافت و برترى، و نزدیکترین خویشى را با رسول خدا (ص) داشت، از امر خدا خسته و رنجور نگشته و افسردگى نداشت، در مال خدا تجاوز نکرده، و او را نمىدزدید، مقاصد و هدفهاى قرآن را خواه به منفعت خود و یا بضرر خود پیاده مىنمود، و او را بباغى زیبا و دلچسب و نخلستانى پر درخت وارد میساخت، این على بن ابى طالب است اى بیخرد!. (1) 108- و با سندهایش گفت: نقل کرد بما پدرم که حدیث کرد بما ابو- عبد اللَّه یمامى ضریر که نقل کرد بما عبید اللَّه فرزند عایشه گفت: نقل کرد بمن پدرم گفت: که على بن ابى طالب محل نشر علم رسول خدا (ص) و موضع اسرار او است. (2) 109- و گفت: نقل کرد بما محمد فرزند قاسم که نقل کرد بما محمد فرزند حسین که نقل کرد بما جندل فرزند والق ثعلبى که نقل کرد بما عمر فرزند طلحة از اسباط فرزند نصر از سدى که گفت: من جوانى نورس در مدینه بودم، و نزد (احجار زیت) بازى مىکردم، شتر سوارى آمد که على بن ابى طالب را سب میکرد، و مردم بدورش گرد مىآمدند، سعد بن ابى وقاص آمده و دستهایش را بلند کرد و گفت: پروردگارا اگر این مرد بنده صالحى را بدگوئى کرده و ناسزا مىگوید نکبت و تیرهبختى او را بمردم بنمایان، در آن حال شتر مرد رم کرد، و برو افتاد و گردنش شکست، خدا او را از رحمت خود دور کرده و نابود بگرداند. (3) 110- و گفت: نقل کرد بما محمد فرزند قاسم که نقل کرد بما احمد
فرزند اسحاق وراق که نقل نمود بما عثمان فرزند ابو شیبة که نقل کرد بما وکیع از ابو لیلى و از حکم از عبد الرحمن فرزند ابو لیلى از ابو لیلى که او همراه على (ع) در سفرها میرفت، دید على (ع) در فصل تابستان لباس زمستان و در فصل زمستان لباس تابستانى را میپوشد، ابو لیلى مىگوید: از سبب این کار پرسیدم؟
فرمود: رسول خدا (ص) در روز جنگ خیبر مرا خواست در حالى که من از درد چشم مینالیدم، بحضورش شرفیاب شده از آب دهانش به چشم من مالید، چشمهایم خوب شده و فرمود: خدایا از سرما و گرما او را نگهدار و بعد از این دعاى پیامبر (ص) سردى و گرمى را در خود نیافته و نه چشیدم. (1) 111- خبر داد بما ابو بکر احمد فرزند طاوان (اجازة) که ابو احمد عمر فرزند عبد اللَّه فرزند شوذب بآنها نقل کرده و گفته است که نقل کرد بما محمد فرزند یونس فرزند حسین گفت: که نقل کرد بما محمد فرزند حنان مازنى که نقل کرد بما عبید اللَّه فرزند عایشه که نقل کرد بما عمر فرزند عبد الملک و گفت:
از ابو هارون عبدى شنیدم میگفت: که نقل کرد بما ابو سعید و گفت: با رسول خدا «ص» بودیم رسول خدا «ص» بمردم عطا نمود؛ و بعلى عطا نکرد، ابو سعید گفت: دگرگونى چهره على «ع» از این پیش آمد محسوس بود و دیده مىشد پس پیامبر بازو یا بازوان او را گرفته و سپس فرمود:
آیا خوشنود نمىشوى آنگاه که من عطا شدم بتو عطا شود، و آنگاه که بمن لباس پوشیده شد، بتو پوشیده شود. (2) 112- خبر داد بما احمد فرزند محمد (اجازة) که ابو احمد عمر فرزند عبد اللَّه فرزند شوذب بآنها نقل کرده و گفت: نقل کرد بما محمد فرزند عبد الملک که نقل کرد بما ابو معمر رفیق عبد الوارث که نقل کرد بما عبد الوارث از ایوب از عکرمة از ابن عباس: که رسول خدا (ص) قوچى براى حسن و قوچى براى حسین (ع) عقیقه کرد.
(عقیقه گوسفندى است که در روز هفتم تولد نوزاد در موقع تراشیدن موى سر بکشند)
(1) 113- خبر داد بما احمد فرزند محمد (اجازة) که ابو احمد عمر فرزند عبد اللَّه فرزند شوذب بآنان نقل نموده و گفت: که نقل کرد بما محمد فرزند عثمان که نقل کرد بما ابو شعیب عبد اللَّه فرزند حسن و گفت: خبر داد بما عبد اللَّه فرزند عمر از قاسم فرزند حفص عمرى گفت: نقل کرد بما عبد اللَّه فرزند دینار از ابن عمر که پیامبر (ص) هنگام تولد حسن و حسین بگوشهاى آنان اذان گفت. (2) 114- خبر داد بما ابو محمد حسن فرزند احمد فرزند موسى غندجانى که نقل کرد بما ابو حسن احمد فرزند محمد فرزند موسى فرزند صلت مالکى که نقل نمود بما ابو بکر محمد فرزند قاسم فرزند بشار انبارى نحوى که نقل کرد بما احمد فرزند هیثم که نقل کرد بما مسلم فرزند ابراهیم که نقل کرد بما ربیع فرزند مسلم از محمد فرزند زیاد از ابو هریره که بر حضور پیامبر (ص) خرمائى از خرماهاى صدقه آورده شد، و حسن بن على (ع) نزد ایشان بود، پیامبر خدا خرما را تقسیم نمود در آن هنگام حسن خرمائى را بدهان گذاشته و خواست بخورد و رسول خدا «ص» او را نمىدید، وقتى که باو نگاه کرده و دید، فرمود: کخ کخ و از دهان حسن خرما را بیرون آورده و فرمود:
سید صدقه نمىخورد
مناقب الإمام علی علیه السلام-ترجمه مرعشى نجفى، صص:102-98
*** مارابانظرات خوددرنشرمعارف اهلبیت(ع)یاری دهید***
نوشته شده توسط شیعه مولا علی (ع)اگر خداتوفیق دهد در چهارشنبه 89/10/22 ساعت 9:29 صبح موضوع فضایل امیرالمونین علی بن ابیطالب(ع) | ***استفاده از مطالب باذکرمنبع وفرستادن صلوان باعجل فرجهم مانعی ندارد*** .التماس دعا***لینک ثابت
گفتار پیامبر «ص» اى على آن کس که میمیرد و ترا دشمن میدارد پروائى ندارد ...
(2) 74- خبر داد بما احمد فرزند مظفر فرزند احمد عطار فقیه شافعى و گفت: نقل کرد بما ابو محمد عبد اللَّه فرزند محمد فرزند عثمان ملقب بابن سقا حافظ واسطى گفت: حدیث کرد بمن محمد فرزند على فرزند هاشم موصلىّ و گفت: نقل کرد بما محمد فرزند عبد اللَّه فرزند محمد مؤدب گفت نقل کرد بما محمد فرزند حارث مصرى گفت نقل کرد بما یزید فرزند زریع و گفت: حدیث کرد بما بهز فرزند حکیم از پدرش از جدش و جد او معاویه فرزند حیده قشیرى بود- گفت شنیدم از پیامبر خدا (ص) به على فرمود: اى على کسى
که میمیرد در حالى که ترا دشمن میدارد پروائى ندارد که در دین یهود و یا دین نصارى مرده است.
یزید فرزند زریع گفت: به بهز فرزند حکیم گفتم: آیا پدرت از جدت از پیامبر (ص) نقل نموده است؟ گفت: به خدا: نقل کرد بمن پدرم از جدم و اگر نقل نکرده باشد خدا گوشهاى مرا با آتش بسته و کر بنماید. (1) 75- خبر داد بما احمد فرزند مظفر و گفت: خبر داد بما عبد اللَّه فرزند محمد حافظ گفت نقل کرد بمن محمد فرزند على فرزند هشام فرزند یونس لؤلؤى در کوفه گفت: نقل نمود بمن جدم هشام فرزند یونس لؤلؤى و گفت: حدیث کرد بمن حسین فرزند سلیمان رفاء و گفت: نقل نمود بمن عبد الملک فرزند عمیر از انس بن مالک گفت: با رسول خدا (ص) بودیم و جماعتى از اصحاب نیز نزد او بودند، گفتند: اى پیامبر خدا تو پیش ما از جانها و فرزندانمان محبوبتر هستید، گفت در این وقت على بن ابى- طالب آمد پیامبر (ص) بسوى او نگاه کرده و بر او گفت: دروغ گفت: آن کس که گمان کرده تو را دشمن میدارد و مرا دوست میدارد. (2) 76- خبر داد بما احمد فرزند مظفر فرزند احمد عطار گفت: نقل نمود بما عبد اللَّه فرزند محمد فرزند عثمان مزنى حافظ و گفت: نقل کرد بما ابو حسین على فرزند حسین فرزند سعید قارى در نیل واسط و گفت: نقل کرد بما حسن فرزند صباح زعفرانى و از او پدرم پرسید گفت: حدیث کرد بما سفیان فرزند عیینه از فرزند ابو نجیح از مجاهد از ابن عباس گفت: در پیش پیامبر (ص) بودیم در آن هنگام على بن ابى طالب خشمناک آمد، پیامبر (ص) باو فرمود: چه چیز ترا بخشم آورده است؟ گفت پسران عمویت مرا در باره تو آزار میدهند، پیامبر خدا خشمناک بپا خواست و فرمود:
اى مردم کسى که على را بیازارد مرا آزرده است، بتحقیق على در ایمان نخستین شما و به پیمان خدا باوفاترین شما است، اى مردم کسى که على را بیازارد در روز قیامت در دین یهود و یا نصرانى برانگیخته مىشود.
جابر بن عبد اللَّه انصارى گفت: اى پیامبر خدا اگر چه گواهى و شهادت بدهد معبودى نیست جز خدا و اینکه تو محمد پیامبر خدا هستى، فرمود: اى جابر آن کلمهاى است مانع قرار میدهند از اینکه خونشان ریخته نشود، و مالهایشان مباح نگردد و اینکه جزیه ندهند در حالى که پست و زبون باشند.
منبع :
مناقب الإمام علی علیه السلام-ترجمه مرعشى نجفى، ص:85-84
*** مارابانظرات خوددرنشرمعارف اهلبیت(ع)یاری دهید***
نوشته شده توسط شیعه مولا علی (ع)اگر خداتوفیق دهد در چهارشنبه 89/10/22 ساعت 9:25 صبح موضوع فضایل امیرالمونین علی بن ابیطالب(ع) | ***استفاده از مطالب باذکرمنبع وفرستادن صلوان باعجل فرجهم مانعی ندارد*** .التماس دعا***لینک ثابت
على تنها کسى بود که به آیه نجوا عمل کرد
(2) [تفسیر ابن جریر طبرى 28/ 14] به سند خود، از «لیث» از «مجاهد» روایت کرده است که حضرت على علیه السّلام فرمود: به راستى، آیهاى در قرآن کریم نازل شده است که هیچ کس پیش از من و پس از من، به آن آیه عمل نکرده است و آن آیه نجوا است یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا ... «ابن جریر» گفته است: عمل کردن به این آیه واجب بود سپس نسخ شد .
مؤلف گوید: حدیث مزبور را «زمخشرى» در «کشّاف» در ذیل آیه مذکور که در سوره مجادله آمده، آورده است و در پایان آن مىنویسد: حضرت على علیه السّلام فرموده است که یک دینار پول در اختیار من بود، آنرا به چند درهم تبدیل کردم و هر گاه تصمیم داشتم در خصوص کارى با رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله نجوا و مشورت کنم، یک درهم از آنها را پیش از مشورت با رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله، صدقه مىدادم. «ابن جریر» اضافه کرده است: حضرت على علیه السّلام تمام آنها را در برابر ده سؤالى که از حضرت رسول صلّى اللّه علیه و آله داشت، در راه خدا صدقه داد !
(1) «واحدى» در [اسباب النزول ص 308] از حضرت على علیه السّلام روایت کرده که فرمود: یک دینار پول داشتم آنرا با چند درهم عوض کردم و هر گاه مىخواستم با رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله مشورت و نجوائى کنم، پیش از مشورت با حضرت رسول صلّى اللّه علیه و آله، یکى از آن درهمها را صدقه مىدادم و به این ترتیب رفتار کردم تا درهمها تمام شد! سپس آیه نجوا، به آیه أَ أَشْفَقْتُمْ ... نسخ شد .
«فخر رازى» هم حدیث مزبور را در تفسیرش آورده و در پایان آن مىنویسد: «ابن جریج»، «کلبى» و «عطا» از «ابن عباس» روایت کردهاند که اصحاب رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله از مشورت کردن با آن حضرت ممنوع بودند مگر آنکه پیش از گفتگوى با رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله، مبلغى صدقه بدهند؛ در این رابطه هیچ یک از اصحاب به این دستور توجهى نکرد و تنها على علیه السّلام بود که پیش از نجواى با رسولخدا صلّى اللّه علیه و آله، یک دینار صدقه داد و با مقام نبوى گفتگو کرد سپس آیه نسخ آمد و حکم صدقه دادن پیش از نجوا، منسوخ گردید .
(2) «ابن جریر» در [تفسیر 28/ 14] به طریق دیگر، از «لیث» از «مجاهد» حدیث نجوا را نقل کرده و در آن حدیث از حضرت على علیه السّلام روایت نموده که یک دینار پول در اختیار داشتم آنرا با ده درهم عوض کردم و هر گاه براى نجوا و مشورتى حضور پیغمبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله شرفیاب مىشدم پیش از شرفیابى، یک درهم از آنها را صدقه مىدادم، تا اینکه آیه نجوا نسخ شد و کسى پیش از من به مضمون آیه نجوا عمل نکرد .
(3) [تفسیر ابن جریر 28/ 14] به سند خود، از «ابن ابى نجیح» از «مجاهد» در ذیل تفسیر آیه نجوا نقل کرده که اصحاب رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله از نجوا کردن با رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله ممنوع شدند مگر در صورتى که پیش از نجوا با آن حضرت، صدقه بدهند و به این دستور کسى جزء على بن ابیطالب علیه السّلام عمل نکرد و هنگامى که اراده کرد با رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله نجوا کند، یک دینار صدقه داد سپس آیه نجوا نسخ شد .
مؤلف گوید: حدیث نجوا را «طبرى» به طریق دیگر- با اندک اختلافى- از «ابن ابى نجیح» روایت کرده است .
(1) [سیوطى در الدّر المنثور] در ذیل آیه نجواى سوره مجادله، از «سعید بن منصور»، «ابن راهویه»، «ابن ابى شیبه»، «عبد بن حمید»، «ابن منذر»، «ابن ابى حاتم»، «ابن مردویه» و «حاکم» با اطمینان به صحت حدیثش، از حضرت على علیه السّلام نقل کرده است که فرمود: به راستى، در کتاب خدا آیهاى است که پیش از من و پس از من، کسى به آن آیه عمل نکرده است و آن آیه، آیه نجواست. جریان این بود که پس از نزول آیه نجوا یک دینار پول در اختیار داشتم آنرا به ده درهم عوض کردم و هر گاه تصمیم داشتم با رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله نجوا کنم، یک درهم از آنها را صدقه مىدادم تا اینکه با آمدن آیه أَ أَشْفَقْتُمْ ...، آیه نجوا نسخ شد. اینست که کسى پیش از من به آن عمل ننمود .
مؤلف گوید: «متّقى» همین حدیث را در [کنز العمال 1/ 268] نقل کرده است و گروهى از محدثان را که «سیوطى» در «الدّر المنثور» نام برده و اسامى آنها را ذکر کردیم، اسم برده و اضافه کرده: اینان حدیث مزبور را به سند خود متذکر شدهاند. «محبّ طبرى» هم در [الریاض النضرة 2/ 200] به ذکر حدیث نجوا پرداخته و افزوده: «ابن جوزى» در «اسباب النزول» حدیث نجوا را آورده است .
باز گوید: «عبد الرزّاق»، «عبد بن حمید»، «ابن منذر»، «ابن ابى حاتم» و «ابن مردویه» از حضرت على علیه السّلام روایت کردهاند که فرمود: کسى غیر از من، به مضمون آیه نجوا عمل نکرد تا اینکه آیه نجوا نسخ شد و آیه نجوا بیش از یک ساعت به حکم خود باقى نماند .
باز گفته است: «عبد بن حمید»، «ابن منذر» و «ابن ابى حاتم» از «مجاهد» نقل کردهاند گفت: اصحاب رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله از نجوا کردن با آن حضرت ممنوع گردیدند مگر در صورتى که پیش از نجوا کردن صدقهاى بپردازند و از آنجا که
موضوع پرداخت صدقه عنوان شده بود هیچ یک از اصحاب با رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله نجوا نکردند و تنها على بن ابیطالب علیه السّلام بود که دینارى صدقه داد و پس از آن به نجواى با پیغمبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله پرداخت و در همین هنگام بود که چگونگى ده خصلت را از حضرت رسول صلّى اللّه علیه و آله سؤال کرد و پس از آن، آیه نجوا نسخ شد.
باز گفته است: «سعید بن منصور» از «مجاهد» روایت کرده است، کسى که نخست صدقه داد و بعد با پیغمبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله نجوا کرد و کسى که براى نخستین بار به پرداخت صدقه پیش از نجوا اقدام نمود، حضرت على بن ابیطالب علیه السّلام بود و به دنبال آن خداى تعالى نجوا را به آیه فَإِذْ لَمْ تَفْعَلُوا وَ تابَ اللَّهُ عَلَیْکُمْ نسخ فرمود.
باز گفته است: «عبد بن حمید» از «سلمة بن کهیل» ذیل آیه نجوا، روایت کرده: نخستین کسى که به مضمون این آیه شریفه عمل کرد، حضرت على بن ابیطالب علیه السّلام بود و پس از آن آیه نجوا نسخ شد.
(1) [کنز العمال 3/ 155] از «عامر بن واثلة» روایت کرده است که گفت: در روز شورا که مردم براى تعیین خلیفه به مشورت مىپرداختند کنار خانهام ایستاده بودم که در این هنگام سر و صدا اوج گرفت و شنیدم حضرت على علیه السّلام مىفرمود:
مردم با «ابو بکر» بیعت کردند در حالیکه بخدا سوگند، من از او، به امور خلافت شایستهترم و حقى است که من در خور آن مىباشم (حدیث را ادامه داده است تا آنجا که خطاب به مردم) فرمود: اى مردم! شما را بخدا سوگند مىدهم، آیا در میان شما کسى هست که- جز من- برادر رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله باشد؟ همه گفتند: خدا داناست که جز شما، دیگرى برادر رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله نمىباشد (تا آنجا که فرموده است) آیا در میان شما کسى جز من هست که دوازده مرتبه با رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله نجوا کرده باشد و هر بار پیش از نجوا صدقه داده باشد؟ آنگاه «آیه نجوا» را تلاوت فرمود. همگان اعتراف کردند: خدا مىداند جز شما، احدى به مضمون آیه نجوا
رفتار نکرد.
(1) مؤلف گوید: در تعقیب احادیث مذکور یک حدیث باقى مانده است که مناسب است آنرا در پایان باب حاضر متذکر شویم و آن حدیث اینست:
«زمخشرى» در «کشّاف» در تفسیر آیه نجوا در سوره مجادله، از «ابن عمر» روایت کرده است که حضرت على علیه السّلام داراى سه خصلت ویژهاى است که هر گاه یکى از آنها را دارا بودم، اثر وجودى آن خصلت براى من بیشتر بود از شتران سرخمو که در اختیار داشتم: 1- همسرى او با فاطمه علیها السّلام؛ 2- اعطاء پرچم به او در روز خیبر؛ 3- آیه نجوا
منبع :
فضائل پنج تن علیهم السلام در صحاح ششگانه اهل سنت - آیة اللّه فى العالمین حاج سید مرتضى فیروزآبادى یزدى
*** مارابانظرات خوددرنشرمعارف اهلبیت(ع)یاری دهید***
نوشته شده توسط شیعه مولا علی (ع)اگر خداتوفیق دهد در چهارشنبه 89/10/22 ساعت 7:46 صبح موضوع فضایل امیرالمونین علی بن ابیطالب(ع) | ***استفاده از مطالب باذکرمنبع وفرستادن صلوان باعجل فرجهم مانعی ندارد*** .التماس دعا***لینک ثابت
کسى که پیغمبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله، على، فاطمه و حسنین علیهم السّلام را دوست بدارد، با پیغمبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله هم درجه خواهد بود
(2) [صحیح ترمذى 2/ 301] به سند خود، از حضرت على بن ابیطالب علیه السّلام روایت کرده است که در یکى از روزها، رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله دست حسنین علیهما السّلام را بدست مبارک خود گرفته و فرمود: کسى که مرا و این دو فرزند و پدر و مادرشان را دوست بدارد، در روز قیامت، هم درجه من خواهد بود .
مؤلف گوید: این روایت را «عبد الله بن احمد بن حنبل» در [زیادات مسند پدرش 1/ 77] و «خطیب» در [تاریخ 3/ 287] روایت کردهاند و «ابن حجر عسقلانى» در [تهذیب التهذیب 10/ 430] نقل کرده و گفته است: «ابو على بن صوّاف» از «عبد الله بن احمد» روایت کرده است، هنگامى که «نصر بن على» حدیث مزبور را روایت کرد، «متوکل عباسى» که از شنیدن آن به سختى ناراحت شده بود، دستور داد هزار ضربه شلّاق به او بزنند! «جعفر بن عبد الله» درباره او با «متوکل» صحبت و وساطت کرد و مطالبى راجع به شخصیت او به «متوکل»، گفت
و از جمله اظهار داشت: «نصر بن على» از اهل سنت است و با شیعه و آئین آن، سر و کارى ندارد و سرانجام بر اثر اصرارى که درباره او نزد «متوکل» نمود، «متوکل» را وادار کرد تا از فرمانى که علیه وى داده است، صرف نظر کند .
حدیث مزبور را «متّقى» در [کنز العمال 6/ 217] روایت کرده است و اشاره نموده که حدیث مزبور را «طبرانى» از حضرت على بن ابیطالب علیه السّلام نقل کرده است و در در جلد 7 صفحه 102 اظهار داشته: این حدیث را «ترمذى»، «عبد الله بن احمد بن حنبل» در «زیادات المسند»، «نظام الملک» در «امالى»، «ابن نجّار» و «سعید بن مسعود» روایت کردهاند .
(1) [کنز العمال 6/ 217] چنین روایت کرده است که رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله فرموده است: کسى که آنان را دوست بدارد، مرا دوست مىدارد و کسى که با آنان کینهتوزى نماید، با من کینهتوزى نموده است. نوشته است مراد از «آنان»: حسن، حسین، فاطمه و على علیهم السّلام است و این حدیث را «ابن عساکر» از «زید بن ارقم» روایت کرده است
*** مارابانظرات خوددرنشرمعارف اهلبیت(ع)یاری دهید***
نوشته شده توسط شیعه مولا علی (ع)اگر خداتوفیق دهد در دوشنبه 89/10/20 ساعت 8:17 صبح موضوع فضایل امیرالمونین علی بن ابیطالب(ع) | ***استفاده از مطالب باذکرمنبع وفرستادن صلوان باعجل فرجهم مانعی ندارد*** .التماس دعا***لینک ثابت