سفارش تبلیغ
صبا ویژن
معاویه برعلی می گرید

ضرار در نزد معاویه از اوصاف على (ع) سخن مى‏گوید

 (5) آیا به تعریف ضرار بن حمزه لیثى نگاه نمى‏کنى: که به هنگام دخول بر معاویه (لع) در وصف مقامات سید الاوصیاء چه گفت: معاویه از او پرسید؟ على (ع) را براى من وصف کن! گفت: آیا مى‏شود مرا از آن معذور دارى؟ معاویه گفت: خیر، گفت: به خدا قسم دور اندیش بود و نیرویى عظیم و گفتارى روشن داشت که بین حق و باطل جدا مى‏کرد و به عدالت حکم مى‏کرد و اطرافش علم مى‏جوشید از تمام وجودش حکمت فوران مى‏کرد، از دنیا و زینت آن فرار مى‏کرد و با شب و وحشت آن مانوس بود. به خدا قسم زیاد اشک مى‏ریخت و بسیار فکر مى‏کرد و دستانش را به هم مى‏گرداند و به خود خطاب مى‏کرد و با پروردگارش نجوا مى‏نمود از لباسهاى زمخت خوشش مى‏آمد و از غذاهاى سخت لذت مى‏برد. به خدا قسم در بین ما مثل یکى از ما بود وقتى به پیشش مى‏رفتیم به ما نزدیک مى‏شد وقتى سؤال مى‏کردیم جوابمان مى‏داد با آنکه خیلى به ما نزدیک بود و ما با او نزدیک بودیم از هیبتش با او سخن نمى‏گفتیم و از عظمتش نگاه را بالا نمى‏گرفتیم، اگر تبسم مى‏کرد دندانش مثل لؤلؤ مرتب مى‏نمود. اهل دین را بزرگ مى‏شمرد و فقیران را دوست مى‏داشت قوى را در باطلش به طمع نمى‏انداخت و ضعیف از عدالتش مایوس نمى‏شد و خدا را شاهد مى‏گیرم که یک وقت او را در جایگاهش به هنگام شب دیدم که شب پرده آویخته و ستارگان شب در عمق آسمان فرو رفته بودند او در محراب عبادت ایستاده بود دست بر ریشش گرفته بسان مارگزیده به خود مى‏پیچید و با صداى حزین مى‏گریست مثل‏ اینکه الان صداى ایشان را مى‏شنویم که مى‏فرماید (1) اى دنیا اى دنیا آیا متعرض من مى‏شوى یا به من علاقه دارى هرگز! از من دور شو، هرگز! زمانت نرسیده است، دیگران را بفریب، من نیازى به تو ندارم، سه طلاقه‏ات کردم که بازگشتى در آن نیست، مدتت کوتاه است و اهمیتى اندک دارى، آرزوى تو کوتاه است، آه! آه! از کمى توشه و دورى سفر و وحشت راه و بزرگى آخرت، اشکهاى معاویه (لع) بر ریشش فرو ریخت و با آستینش آن را پاک کرد و قوم نیز از گریه گلوگیر شدند. و سپس گفت: به خدا قسم ابو الحسن (ص) چنین بود چه مقدار او را دوست مى‏دارى؟ گفت: به مقدار علاقه مادر موسى به موسى (ع) و از تقصیرم در محبت، از خداى عذر خواهم. معاویه گفت اى ضرار صبر تو از فراغش چگونه است؟ ضرار گفت: صبر مادرى که فرزندش بر سینه آن مادر کشته شده باشد که گریه‏اش آرام نمى‏شود و آه و حرارتش به خمودى نمى‏گراید آنگاه ضرار بلند شد در حالى که هراسناک بود. معاویه رو به اطرافیان خود آورد و گفت: اگر روزى من از بین شما بروم در بین شما کسى نیست که به همانند این ثنا، بر من ثنا گوید. کسى از حاضرین گفت :

همنشین به مقدار همنشین است.



*** مارابانظرات خوددرنشرمعارف اهلبیت(ع)یاری دهید***  

نوشته شده توسط شیعه مولا علی (ع)اگر خداتوفیق دهد در یکشنبه 89/11/10 ساعت 12:17 عصر موضوع فضایل امیرالمونین علی بن ابیطالب(ع) | ***استفاده از مطالب باذکرمنبع وفرستادن صلوان باعجل فرجهم مانعی ندارد*** .التماس دعا***لینک ثابت


علی (ع) اززبان عایشه

عایشه دختر ابی بکر بن ابی قحافه، یکی از زنان پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله و سلم است بر اساس تواریخ معتبر،عایشه میانه خوبی با علی علیه السلام و فاطمه علیها السلام و فرزندان ارجمند آنان نداشت.و این بغض و خصومت او در جنگ جمل کاملا ظاهر شد.یعنی همان زمان که او به خود اجازه می‏دهد،همه سفارشهایی را که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در مورد لزوم پیروی و اطاعت از علی علیه السلام بیان فرموده است،نادیده بگیرد،و آشکارا در مقابل آن حضرت اقدام به مبارزه کند.

اما مطلب مهم این است که حقیقتا فضیلت و کمال بی منتهای علی علیه السلام و خاندان پاک آن حضرت به اندازه‏ای درخشندگی و نور افشانی دارد،که بسان خورشید تابان،هیچ کس و هیچ چیز قادر به جلوگیری از پرتو افکنی آن نیست.به طوری که عایشه نیز با چنین طرز تفکری هرگز نتوانست فضائل و کمالات آنها را کتمان کند.اکنون به‏مواردی از سخنان و مرویات او توجه می‏کنیم:

الف:عن هشام بن عروة،عن ابیه،عن عائشة قالت:قال رسول الله صلی الله علیه وآله و سلم:ذکر علی عبادة. [1] .

هشام بن عروه از پدرش،از عایشه روایت می‏کند که گفت:رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود:یاد کردن علی عبادت است.

ب:عن عائشة،ان رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم خرج و علیه مرط مرجل من شعر أسود،فجاء الحسن فأدخله،ثم جاء الحسین فأدخله،ثم فاطمة،ثم علی،ثم قال:«انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس أهل البیت». [2] .

از عایشه روایت شد که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم بیرون آمد در حالی که عبای منقوش را که از موی سیاه بود،بر تن خود داشت.پس حسن علیه السلام آمد و پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم او را داخل آن‏کساء کرد.سپس حسین علیه السلام آمد و آن حضرت حسین علیه السلام را نیز داخل کساء نمود،آنگاه فاطمه علیها السلام و بعد علی علیه السلام آمدند و داخل کساء شدند.سپس رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم (این جملات قرآن کریم را بیان) فرمود:انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت.

ج:عن عائشة...قالت:رحم الله علیا لقد کان علی الحق... [3] ،«عایشه گفت:خدا علی را رحمت کند که حقیقتا بر حق بود...»

د:عن جمیع بن عمیر قال دخلت علی عائشة،فقلت لها:من کان احب الناس الی رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم،قالت:أما من الرجال فعلی،و أما من النساء ففاطمة. [4] .

جمیع بن عمیر گوید که بر عایشه وارد شدم،پس به او گفتم:محبوبترین مردم نزد پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم چه کسی است؟گفت:اما از مردان پس علی و اما از زنان پس فاطمه. (نزد پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم محبوبترند).ه:عن شریح بن هانی،عن ابیه،عن عائشة،قالت:ما خلق الله خلقا کان احب الی رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم من علی. [5] .

شریح بن هانی از پدرش روایت می‏کند که عایشه گفت:خلق نکرد خداوند آفریده‏ای را که نزد رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم محبوبتر از علی علیه السلام باشد.

و:عن عطاء قال:سألت عائشة عن علی علیه السلام،فقالت:ذاک خیر البشر لا یشک فیه الا کافر. [6] .

عطا گفت از عایشه در مورد علی علیه السلام سؤال کردم،عایشه گفت:او بهترین انسان است،و در این مطلب شک و تردید نمی‏کند مگر کافر.

ز:...حدثنا جعفر بن برقان قال:بلغنی ان عائشة کانت تقول:زینوا مجالسکم بذکر علی علیه السلام.

جعفر بن برقان روایت کرد که با خبر شدم که عایشه می‏گفت:مجالس و محافل خود را با یاد علی علیه السلام زیبایی ببخشید.

ح:عائشة رفعته:ان الله قد عهد إلی من خرج علی علی فهوکافر فی النار،قیل:لم خرجت علیه؟!قالت:أنا نسیت هذا الحدیث یوم الجمل حتی ذکرته بالبصرة و أنا استغفر الله. [7] .

عایشه به حدیث مرفوع (از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم) روایت کرد که:همانا خداوند مقرر نمود که هر کس بر علی،خروج کند،کافر و در آتش دوزخ است. (وقتی عایشه این حدیث را بیان کرد به او) گفته شد:چرا تو بر علی خروج کردی؟عایشه گفت:من این حدیث را در جمل فراموش کرده بودم تا آنکه در بصره به یادم آمد و توبه کردم.

ط:عن عطاء بن ابی رباح،عن عائشة،قالت:علی بن ابی طالب اعلمکم بالسنة. [8] .

عطا پسر ابی رباح،از عایشه روایت کرد که گفت:عالمترین شما به سنت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم،علی بن ابی طالب است.

ی:عن عطاء عن عائشة قالت:علی اعلم اصحاب محمدصلی الله علیه (و آله) و سلم. [9] .

از عطا روایت شد که عایشه گفت:داناترین اصحاب محمد صلی الله علیه و آله و سلم،علی علیه السلام است.

ک:عن عائشة،قالت:قال رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم،و هو فی بیتها لما حضره الموت:ادعوا لی حبیبی‏[قالت‏]فدعوت له ابو بکر فنظر الیه ثم وضع رأسه ثم قال:ادعوا لی حبیبی.فدعوا له عمر،فلما نظر الیه وضع رأسه،ثم قال:ادعوا لی حبیبی،فقلت:ویلکم ادعوا له علی بن ابی طالب،فوالله ما یرید غیره‏[فدعوا علیا فأتاه‏]فلما أتاه أفرد الثوب الذی کان علیه ثم أدخله فیه فلم یزل یحتضنه حتی قبض و یده علیه. [10] .

از عایشه روایت است که گفت،رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم به هنگام رحلت و احتضار در خانه او بود و فرمود:حبیب مرا نزدمن فرا خوانید پس ابو بکر را فرا خواندیم،حضرت نگاهی به او کرد و سپس سر خود را برگرداند و فرمود:حبیب مرا نزد من فراخوانید،پس عمر را فراخواندیم،وقتی حضرت به او نگاه کرد سر خود را برگرداند و فرمود:حبیب مرا نزد من فراخوانید،پس من گفتم:وای بر شما،علی بن ابی طالب را برای او فراخوانید،به خدا سوگند غیر از علی را اراده نفرموده است،پس علی را فراخواندند وقتی آن حضرت آمد،رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم پارچه‏ای را که روی خود داشت،کنار زد،پس علی علیه السلام را داخل آن پارچه نمود،و او را از خود جدا نکرد تا رحلت نمود،در حالی که دست پیامبر بر بدن علی علیه السلام بود.

ل:عن عائشة قالت:رأیت النبی صلی الله علیه و آله و سلم التزم علیا و قبله و[هو]یقول:بابی الوحید الشهید،بأبی الوحید الشهید. [11] .

عایشه گوید که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم را دیدم ملتزم و همراه علی بود و او را بوسید و می‏فرمود:پدرم فدای شهید تنها،پدرم فدای شهید تنها.

پی نوشت :

1- ابن مغازلی در حدیث 243 از مناقب،ص 206،ط.1

 

2- زمخشری در تفسیر کشاف،ج 1،ص 369،ذیل آیه 61 از سوره آل عمران،فمن حاجک...،

3-ابن کثیر در البدایة و النهایة،ج 7،ص 305،حدیث.14.

4- حاکم در المستدرک،ج 3،ص 154 و.157

 

5- ابن عساکر در شرح حال امام علی علیه السلام از تاریخ دمشق،ج 2،ص 162،حدیث 648،شرح محمودی.

6- شیخ سلیمان قندوزی حنفی در ینابیع المودة باب مودة،الثالثة،ص.293.

7- شیخ سلیمان قندوزی حنفی در ینابیع المودة،باب مودة الثالثة،ص.294.

8- سیوطی در تاریخ الخلفاء،ص 171،و شیخ سلیمان قندوزی حنفی در ینابیع المودة،فصل سوم ص 343

9- «بوستان معرفت» ص 658،به نقل از حسکانی در شواهد التنزیل جزء اول،ص 35،حدیث.40.

10-ابن کثیر در البدایة و النهایة،ج 7،ص 360 (عن عبد الله بن عمر).

11- هیثمی در مجمع الزوائد،ج 9،ص 138

نویسنده : محمد ابراهیم سراج

 



*** مارابانظرات خوددرنشرمعارف اهلبیت(ع)یاری دهید***  

نوشته شده توسط شیعه مولا علی (ع)اگر خداتوفیق دهد در چهارشنبه 89/11/6 ساعت 8:51 صبح موضوع فضایل امیرالمونین علی بن ابیطالب(ع) | ***استفاده از مطالب باذکرمنبع وفرستادن صلوان باعجل فرجهم مانعی ندارد*** .التماس دعا***لینک ثابت


امام علی از دیدگاه دانشمندان غیر مسلمان

فواد جراق مسیحی

هرگاه دشواری های زندگی به من روی می آورند ،چون بخواهم از رنج روزگار آسوده شوم،به آستان علی پناه می برم

....وافرادی چون "جبران خلیل جبران"و"ایلیا پاولویچ پطروشفسکی"و"پروفسور هانری کربن" و"میخائیل نعیمه"وتعدادی از افراد بزرگ در رشته های مختلف در باب امام علی(ع) سخنانی گفته اند.

مادام دیالافوا ـ سیاح فرانسوی ـ گوید : « احترام علی ( علیه السلام ) در نزد شیعه به منتهی درجه است ، و حقاً هم باید این طور باشد ؛ زیرا این مرد بزرگ علاوه بر جنگ ها و فداکاری ها که برای پیشرفت اسلام کرد ، در دانش ، فضایل ، عدالت و صفات نیک بی نظیر بود ، و نسلی پاک و مقدس هم از خود باقی گذارد . فرزندانش نیز از اوپیروی کردند ، و برای پیشرفت مذهب اسلام مظلومانه تن به شهادت دادند . امیرالمومنین علی ( علیه السلام ) کسی است که همه ی بت هایی را که اعراب ، شریک خدای یگانه می پنداشتند شکست ، و وحدت و یگانه پرستی را تبلیغ کرد . علی کسی است که تمام اعمال و رفتارش نسبت به مسلمانان منصفانه بود . علی ( علیه السلام ) کسی است که تهدید و نویدش قطعی بود . « مادام دیالافوای مسیحی » در ادامه ی این بحث ، خطاب به خود چنین می گوید :
چشمان من ! گریه کنید و اشک های خود را با آه و ناله ی من مخلوط نمایید ! و برای اولاد پیامبر ( صلی الله علیه و آله ) که مظلومانه شهید شدند ، عزاداری کنید » .

 

 

مادام دیالافوا ـ سیاح فرانسوی ـ گوید : « احترام علی ( علیه السلام ) در نزد شیعه به منتهی درجه است ، و حقاً هم باید این طور باشد ؛ زیرا این مرد بزرگ علاوه بر جنگ ها و فداکاری ها که برای پیشرفت اسلام کرد ، در دانش ، فضایل ، عدالت و صفات نیک بی نظیر بود ، و نسلی پاک و مقدس هم از خود باقی گذارد . فرزندانش نیز از اوپیروی کردند ، و برای پیشرفت مذهب اسلام مظلومانه تن به شهادت دادند . امیرالمومنین علی ( علیه السلام ) کسی است که همه ی بت هایی را که اعراب ، شریک خدای یگانه می پنداشتند شکست ، و وحدت و یگانه پرستی را تبلیغ کرد . علی کسی است که تمام اعمال و رفتارش نسبت به مسلمانان منصفانه بود . علی ( علیه السلام ) کسی است که تهدید و نویدش قطعی بود . « مادام دیالافوای مسیحی » در ادامه ی این بحث ، خطاب به خود چنین می گوید :
چشمان من ! گریه کنید و اشک های خود را با آه و ناله ی من مخلوط نمایید ! و برای اولاد پیامبر ( صلی الله علیه و آله ) که مظلومانه شهید شدند ، عزاداری کنید » . (1)

ژنرال سرپرسی سایکس ـ از مشاهیر خاورشناسان انگلیسی ـ می گوید : « او [ علی بن ابیطالب ( علیه السلام ) ] از میان خلفا به شرافت و بزرگواری نفس مشهور ، و به غایت مراقب حال زیردستان خود بود . القائات فرستاده ها و نماینده ها در او تأثیری نداشت . به هدیه های آنان ترتیب اثر نمی داد ، با حریف مکار و غدار خود معاویه ابداً طرف نسبت نبود که برای رسیدن به مقصودی که داشت سخت ترین جنایات را مرتکب شده و رذل ترین وسایل را برای پیشرفت خودش بر می انگیخت . دقت و مراقبت های خیلی سخت او [ علی ( علیه السلام ) ] در امانت و دیانت باعث شده بود که اعراب حریص که تمام امپراطوری را غارت کرده بودند از وی ناراضی باشند . لیکن صداقت ، صحت عمل ، دوستی کامل ، ریاضت ، عبادت از روی صدق ، خلوص یا تجرد، وارستگی ، آداب و خصایل محموده ی قابل توجهی که در او وجود داشت حقیقتاً صورت قابل ستایشی به وی داده بود . این که اهالی ایران در او مقام ولایت قایل شده و او را به اصطلاح سرپرست حقیقی و مربی الهی می دانند واقعاً این قاعده قابل تحسین و شایان بسی تمجید است . اگر چه مقام و مرتبه ی او خیلی بالاتر از این ها است » . (2)

  جانین ـ شاعر آلمانی ـ گوید : « علی ( علیه السلام ) را جز آن که دوست بداریم و شیفته او باشیم چاره ای نداریم ؛ زیرا جوان شریف و بزرگواری بود ، وجدان پاکی داشت که از مهربانی و نیکی لبریز بود ، و قلبش مملو از یاری و فداکاری بود ، و از شیر شرزه شجاع تر بود ، ولی شجاعتی ممزوج با رقت ، لطف ، دلسوزی ، مهر و عاطفه » . (3)

  پروفسور استانسیلاس ـ گوریارد ـ فرانسوی ـ گوید : « معاویه از بسیاری جهات برخلاف قواعد اسلام رفتار کرده است ، چنان که با علی بن ابی طالب ( علیه السلام ) که پس از پیغمبر اسلام ( صلی الله علیه و آله ) بزرگ ترین ، شجاع ترین ، پرهیزگارترین ، فاضل ترین ، و خطیب ترین افراد عرب به شمار می رفت ، در افتاد » . (4)

  جرجی زیدان ـ نویسنده و دانشمند مسیحی عرب ـ گوید : « معاویه و دوستانش برای پیشرفت مقاصد فردی خود از هیچ جنایتی دریغ نداشتند ، اما علی ( علیه السلام ) و همراهان او ، هیچ گاه از راه راست ، و دفاع از حق و شرافت ، تخطی و تجاوز نمی کردند ... » . (5)

جرجی زیدان : « اگر بگویم مسیح از علی ( علیه السلام ) بالاتر است عقلم اجازه نمی دهد ، و اگر بگویم علی ( علیه السلام ) از مسیح بالاتر است دینم اجازه نمی دهد » . (5)

بارون کاردایفو ـ دانشمند فرانسوی ـ گوید : « علی ( علیه السلام ) مولود حوادث نبود ، بلکه حوادث را او به وجود آورده بود ؛ اعمال او مخلوق فکر و عاطفه و مخیله ی خود اوست ؛ پهلوانی بود در عین دلیری دلسوز و رقیق القلب ، و شهسواری بود که هنگام رزم آزمایی ، زاهد از دنیا گذشته بود . به مال و منصب دنیا اعتنایی نداشت ، و در حقیقت جان خود را فدا نمود . روحی بسیار عمیق داشت که ریشه ی آن ناپیدا بود و در هر جا خوف الهی او را فرا گرفته بود » . (6)

ایلیا پاولویچ ـ پطروشفسکی مورخ و خاور شناس روسی ـ گوید : « علی ( علیه السلام ) ، پرورده ی محمد ( صلی الله علیه و آله ) عمیقاً به وی در امر اسلام وفادار بود . علی ( علیه السلام ) تا سر حد شور و عشق پای بند دین ، صادق و راستگو بود . در امور اخلاقی بسیار خرده گیر بود . هم سلحشور بود و هم شاعر ، و همه ی صفات لازمه ی اولیاء الله در وجودش جمع بود ... » . (7)

 بارون کارادوو ـ مورخ و محقق فرانسوی ـ گوید : « علی ( علیه السلام ) آن شجاع هبی همتا و قهرمان یکه تازی بودکه پهلو به پهلوی پیامبر می جنگید. و به اعمال برگزیده و معجزه آسایی قیام نمود ؛ در معرکه ی بدر ، بیست ساله بود که با یک ضرب دست ، یکه سوار قریش را دو نیم کرد؛ در احد شمشیر پیامبر ( ذوالفقار ) را به دست گرفت و بر سرها ، خود ( کلاهخود ) می شکافت و بر تن ها جوشن می درید ، و در یورش بر قلعه های یهود خیبر ، با یک دست دروازه سنگین آهنین را از جای کند ، و آن را بالای سر خود سپر ساخت . و اما پیامبر ( صلی الله علیه و آله ) ، او را بسیار دوست می داشت و به او بسی وثوق داشت . روزی به سوی علی ( علیه السلام ) اشاره کرد و گفت : « من کنت مولاه فعلی مولاه » . (8)

جرج جرداق ـ نویسنده ی مسیحی عرب ـ می گوید : « علی بن ابی طالب ( علیه السلام ) ـ در منبر ، با آرامش خاطر و اعتماد کامل به خویشتن و سخن عادلانه ی خود ، می ایستاد و سخن می گفت : او بسیار زیرک و سریع الادراک بود . و راز دل مردم ، هو س ها و خواست های درونی آنان را به خوبی می دانست . دلی داشت مالامال از مهر ، آزادی ، انسانیت و فضیلت ، ... علی بن ابی طالب ( علیه السلام ) با راستی و راست گویی در زندگی شناخته شد و امتیاز یافت » . (9)
« واقعاً سزاوار است که در جهان امروز ، آتش افروزان جنگ ، عوامل و مسببان بدبختی های ملت ها و افراد ، به سخنان و کمک قهرمان اندیشه ی عربی ، بزرگ مرد وجدان انسانی علی بن ابی طالب ( علیه السلام ) گوش فرا دهند و آن ها را حفظ کنند و در مقابل گوینده ی بزرگ آن سخنان ، سر تعظیم فرود آوردند .» (10)

 جرج جرداق در جای دگر کتابش می نویسد : « در نظر من ، فرزند ابوطالب ( علیه السلام ) نخستین مرد عرب بود که با روح کلی ، یار و همنشین بود ؛ علی ( علیه السلام ) شهید عظمت خود شد ؛ او در حالی جان سپرد که نماز را در میان دو لب داشت ، او با دلی سرشار از عشق خدا در گذشت . تازیان ( عرب ها ) قدر و مقام راستین وی را نشناختند تا آن که از همسایگان پارسی آنان مردمانی برخاستند که گوهر و سنگریزه را به خوبی از یکدیگر باز شناختند » . (11)

 جرج جرداق مسیحی در بحث « بردگی » نظر علی ( علیه السلام ) و عمر بن خطاب را مقایسه نموده ، می گوید :
« عمر گفت : مردم را چرا به بندگی گرفتید ؟ و در حال که مادرانشان آنان را آزاده زاده اند . این گفتار متوجه اربابان است و جز نصیحتی بیش نیست . ولی علی بن ابی طالب ( علیه السلام ) بردگان را بیدار می کرد و می فرمود :
« بنده ی دیگری مباش که خداوند تو را آزاد آفریده است » بلندی اندیشه را بنگر » . (12)

جرج جرداق کلام رسایی درباره عدالت امام علی ( علیه السلام ) دارد : « قتل فی محرابه لعدالته » علی ( علیه السلام ) به خاطر عدالت خویش در محراب نمازش کشته شد » . (13)

 جرج جرداق : « آب های عالم ؛ آب حوض ، آب استخر ، آب دریاچه و آب اقیانوس قابلیت تلاطم را دارد ، ولی چیزی که متلاطم نشد ، دریای وجود علی ( علیه السلام ) بود که هیچ کس و هیچ چیزی نتوانست آن را متلاطم کند » . (14)
جرج جرداق : « علی بن ابی طالب ، در خرد ، یگانه بود ، او قطب اسلام و سرچشمه ی معارف و علوم عرب بود ، هیچ دانشی در عرب وجود ندارد ، مگر آن که اساسش را علی علیه السلام پایه گذاری کرده ، یا در وضع آن ، سهیم و شریک بوده است » . (15)
جرج جرادق : « ای دنیا چه می شود اگر تمام نیروهای خود را فشرده سازی ، و در هر زمان مردی چون علی را ، با خرد و قلب و زبان و ذوالفقارش بیاوری . اگر چه علی ( علیه السلام ) چون امویان بر مردم حکومت نکرد و رسالتش برای چنان حکومتی نبود ، اما حکومت بر دل های مردم پاک سیرت را از دست نداد . ویژگی هایی که او به عنوان یک انسان نمونه و والا داشت ، این شایستگی را به وی داد که بر دل ها سلطنت کند » . (16)
جرج جرداق ـ ادیب و نویسنده مشهور لبنانی ـ گوید : « علاقه علی ( علیه السلام ) نسبت به مردم ، و محبت و دوستی مردم نسبت به علی ( علیه السلام ) ، گواه آن است که بزرگوار حقیقی ، کسی است که دوستدار نیکی باشد و در راه آن شهید شود ، علی ( علیه السلام ) همان شهید بزرگوار است » . (17)
جرج جرداق : « آری علی ( علیه السلام ) در گذرگاه تاریخ به عنوان امام حق و نیکی ، همانند کوهی استوار قرار گرفته ، به گونه ای که حوادث کوبنده و بادهای سخت ، آن را متزلزل نمی کند . آنان که با علی بن ابی طالب ( علیه السلام ) دشمنی می کردند هم خود گمراه شدند و هم دیگران را گمراه ساختند و سرانجام سربه زیر خاک فرو بردند و خاموش شدند و از آن ها نام و نشانی ، جز لعن و نفرین اسنان های آگاه باقی نماند .
وجدان پاک انسان ها ، آن ها را از بین رفته و ذلیل می شمارد ، اگر گناه و زشتی و تبه کاری ، در پیشگاه وجدان انسان ، ارزش داشته باشد آن ها هم ارزشی دارند » . (18)
جرج جرداق : « علی بن ابی طالب ( علیه السلام ) شعله های فروزان در دل ها ، و حرارتی نیرو بخش در جان ها ، و منطقی شفابخش در عقل ها است . او مستند شناخته و معتقد است که پیامبر ( صلی الله علیه و اله ) اسلام وصیت کرده ، و حتی از صحابه ، قلم و دوات خواسته که حضرت علی ( علیه السلام ) را به جانشینی خود کتباً منصوب کند . ولتر از اجرا نشدن این وضعیت متأسف است و می گوید : آخرین اراده ی پیامبر اسلام ( صلی الله علیه و اله ) اجرا نشد»، زیرا او علی ( علیه السلام ) را به جانشینی خود منصوب کرده بود ، و حال آن که پس از مرگش ، عده ای ابوبکر را برگزیدند » . (19)
شبلی شمیل ـ از پیشتازان مکتب مادیگری ـ می گوید : « امام علی ابن ابی طالب ( علیه السلام ) بزرگ بزرگان ، یگانه نسخه ای است که نه شرق و نه غرب ، نه در گذشته و نه در امروز صورتی مطابق این نسخه ندیده است » . (20)
جبران خلیل جبران ـ یکی از بزرگترین نویسندگان و متفکران مسیحی عرب ـ می گوید : « من معتقدم که فرزند ابوطالب نخستین عرب بود که با روح کلی ، رابطه برقرار کرد . او نخستین شخصیت از عرب بود که لبانش نغمه ی روح کلی را در گوش مردمی طنین انداز نمود که پیش از او نشنیده بودند ... او از این دنیا رخت بر بست در حالی که رسالت خود را به جهانیان نرسانیده بود . او چشم از این دنیا پوشید مانند پیامبرانی که در جوامعی مبعوث می شدند که گنجایش آن پیامبران را نداشتند ، و به مردمی وارد می شدند که شایسته ی آن پیامبران نبودند ، و در زمانی ظهور می کردند که زمان آنان نبود . خدا را در این کار حکمتی است که خود داناتر است » . (21)
کارلایل ـ فیلسوف بزرگ انگلیسی ـ می گوید : « ما را نمی رسد جز آن که علی ( علیه السلام ) را دوست بداریم و به او عشق بورزیم ، چه او جوان مردی است بس عالی قدر و بزرگ نفس ، از سرچشمه ی وجدانش خیر و نیکی می جوشید ، از دلش شعله های شور و حماسه زبانه می زد ، شجاع تر از شیر ژیان بود ولی شجاعتی ممزوج با لطف ورحمت و عواطف رقیق و رافت ... در کوفه کشته شد ، شدت عدلش موجب این جنایت گردید ، چنانکه هر کس را ماند خود عادل می دید ، پیش از مرگش درباره ی قاتل خود گفت : و اگر زنده ماندم خودم نمی دانم [ با ضارب چه کار کنم ] و اگر در گذشتم کار به دست شما است ، اگر خواستید قصاص نمایید در برابر یک ضربت تنها زنید ، اگر در گذرید به تقوا نزدیک تر است . (22)

میخائیل نعمیه ـ نویسنده صاحب نظر و متفکر مسیحی عرب ـ می گوید : « قدرت نمایی و قهرمانی امام علی ( علیه السلام ) تنها در حدود میدان های جنگ نبود ، قهرمانی بود در صفای بصیرت ، و طهارت وجدان ، و سحر بیان ، و حرارت ایمان ، و عمق روح انسانیت ، و بلندی همت ، و نرمی طبیعت ، و یاری محروم و رهایی مظلوم از چنگال متجاوز و ظالم ، و فروتنی برای حق به هر صورت و مظهری که حق برایش تجلی نماید ، این نیروی قهرمانی همیشه محرک و انگیزنده است گر چه روزگارها از آن بگذرد ...

نویسیان ـ دانشمند مسیحی ـ می گوید : « اگر امام علی ( علیه السلام ) این خطیب با عظمت و این گوینده ی زبر دست ، امروز در همین عصر ، بر منبر کوفه می نشست ، شما می دیدید که مسجد کوفه با آن همه وسعت ، از مردم مغرب زمین و دانشمندان جهان برای استفاده از دریای خروشان علم علی ( علیه السلام ) موج می زد » . (23)

واشنگتن ارونیک ـ محقق و نویسنده آمریکایی ـ می گوید : « علی ( علیه السلام ) از برجسته ترین خانواده های نژاد عرب ، یعنی قریش بود . او دارای سه خصلت بزرگ : شجاعت ، فصاحت ، و سخاوت بود . روح دلیر و شجاع او بود که او را شایسته عنوان ( شیرخدا ) نمود ، لقبی که پیغمبر ( صلی الله علیه و آله ) به او عطا فرمود» . (24)

دکتر بولس سلامه ـ ادیب و حقوق دان بزرگ مسیحی ـ می گوید : « علی ( علیه السلام ) به مقامی رسیده است که یک دانشمند ، او را ستاره درخشان آسمان علم و ادب می بیند ، و یک نویسنده برجسته ، از شیوه نگارش او پیروی می کند ، و یک فقیه ، همیشه بر تحقیقات و ابتکارات او تکیه دارد . علی ( علیه السلام ) در قضاوت های خود استثنایی قایل نمی شد ، و به طور مساوی آنچه را که شایسته بود حکم می کرد ، و تفاوتی میان ارباب و بنده نمی گذاشت . علی ( علیه السلام ) همواره از وضع رقت بار یتیمان و فقیران بسیار متأثر و غمگین می شد » . (25)

رودلف زیگر ـ محقق و نویسنده آلمانی ـ می گوید : « در صدر اسلام علی ابن ابی طالب ( علیه السلام ) ، یکی از دانشمندان بی نظیر اسلام بود . علی ( علیه السلام ) در کشورهای دیگر به خصوص در ایران به خوبی شناخته می شد در حالی که مردی جوان به شمار می آمد ، و کمتر اتفاق می افتاد که یک دانشمند جوان بتواند در خارج از زادگاه خویش معروفیت و احترام پیدا کند » . (26)

ویل دورانت ـ خاورشناس مشهور انگلیسی ـ می گوید : « علی ( علیه السلام ) در جوانی ، نمونه کامل تواضع ، تقوا ، نشاط و اخلاص ، در راه دین است . خوش منظر و نیکو خصال ، و پر اندیشه و درست پیمان بود » . (27)

لامنس ـ خاورشناس معروف بلژیکی ـ می گوید : « برای علی ( علیه السلام ) این بس است که تمام اخبار و معارف اسلامی ، از او سرچشمه می گیرد ، او حافظه و نیروی شگفت انگیزی داشته است . همه علما و دانشمندان ، اخبار و احادیث خود را برای وثوق و اعتبار به او می رسانند . علمای اسلام از مخالف و موافق ، از دوست و دشمن ، مفتخرند که گفتار خود را به علی ( علیه السلام ) مستند کنند ؛ چه گفتار او حجیت قطعی داشت و او دروازه ی شهر علم بود ، و با روح کلی پیوستگی کامل داشت » . (28)

رینولدالین نیکلسون ـ محقق و خاورشناس معروف انگلیسی ـ می گوید : « علی ( علیه السلام ) برجستگی ها و فضایل بسیار داشت . او هوشیار ، دور اندیش ، شجاع ، صاحب رای ، حلیم ، وفادار و شریف بود » . (29)

بوالفرج اهرون مشهور به ابن العبری ـ مورخ و دانشمند مسیحی ـ می گوید : « علی ( علیه السلام ) بود که در عصر خلفا ، خلأ ناشی از فقدان حضرت رسول اکرم ( صلی الله علیه و آله ) را جبران نمود . او مبارزات عقیدتی را ، پس از پیغمبر ( صلی الله علیه و آله ) بر عهده داشت . احتجاجات و مناظرات آن حضرت ، در تاریخ گواه این مدعی است .
وجود مقدس حضرتش ، در کنار خلفا ،خلأیی را که از فقدان مقام والای نبوی حاصل شده بود ، پر می کرد و کتاب های شیعه و سنی ، سرشار است از این گونه مسایل ، و نمونه بارزش سخن عمر : « لولا علی لهلک عمر» است ؛ که حداقل هفتاد بار آن ، در تاریخ ضبط گردیده است » . (30)

پی نوشت :

1. اسد علیزاده ، اکبر ، امام علی علیه السلام از نگاه اندیشمندان غیر شیعه ، ص 100 -101 .
2. همان ، ص 101 - 102 .
3. سراج ، محمد ابراهیم ، امام علی علیه السلام خورشید بی غروب ، ص 324 .
4. همان .
5. همان ، ص 325 .
6. کریم خانی ، صمدانی ، علی علیه السلام فرانسوی ادیان ، ص 16 .
7. سراج ، محمد ابراهیم ، امام علی علیه السلام خورشید بی غروب ، ص 325 .
8. همان ، ص 331 .
9. همان ، ص 333 .
10. جرج جرداق ، امام علی علیه السلام صدای عدالت انسانی ، ترجمه ی هادی خسرو شاهی ، ج 4 ، ص 468 .
11. همان ، ص 467 .
12. جرج جرداق ، الأمام علی علیه السلام صوت العداله الأنسانیه ، ج 5 ، ص 1222.
13. جرج جرداق ، امام علی علیه السلام صدای عدالت انسانی ، ترجمه ی هادی خسرو شاهی ، ج 1 ، ص 227 .
14. مظاهری ، حسین ، چهارده معصوم ، ص 49.
15.همان ، ص 52 .
16.جرج جرداق ، الأمام علی علیه السلام صوت العداله الأنسانیه ، ج 1 ، ص 103 .
17. رهبر ، محمد تقی ، علی علیه السلام ابر مرد مظلوم ، ص 292 .
18. جرج جرداق ، امام علی علیه السلام صدای عدالت انسانی ، ترجمه هادی خسرو شاهی ، ج 6 ، ص 716 .
19. همان ، ص 716 - 717 .
20. جمعی از دبیران ، داستان غدیر ، ص 293 .
21. جعفری ، محمد تقی ، ترجمه و تفسیر نهج البلاغه ، ج 1 ، ص 171 .
22. عبدالفتاح عبد المقصود ، الأمام علی بن ابی طالب علیه السلام ، ج 1 ، مقدمه ، ترجمه ی سید محمد مهدی جعفری ، ص سیزده .
23. همان ، ص پانزده .
24. رضایی ، عبدالرحمن ، در آستانه آفتاب ، ص 39 .
25. کریم خانی ، صمدانی ، علی علیه السلام فراسوی ادیان ، ص 15 .
26. همان ، ص 20 .
27. همان ، ص 23 .
28. همان ، ص 24 .
29. همان ، ص 25 .
30.همان ، ص 27 .
31. همان ، ص 33 .

 

 



*** مارابانظرات خوددرنشرمعارف اهلبیت(ع)یاری دهید***  

نوشته شده توسط شیعه مولا علی (ع)اگر خداتوفیق دهد در یکشنبه 89/11/3 ساعت 10:25 صبح موضوع فضایل امیرالمونین علی بن ابیطالب(ع) | ***استفاده از مطالب باذکرمنبع وفرستادن صلوان باعجل فرجهم مانعی ندارد*** .التماس دعا***لینک ثابت


سیمای علی (ع) از نظر بزرگان اهل سنت

سیمای امیر المومنین علیه السلام در نگاه دیگران


  • ابوبکر

 1) از شعبی نقل شده است که گفت : ما نشسته بودیم که دیدیم علب بن ابی طالب علیه السلام به سوی ما می آید ، ابوبکر گفت :

 "من سرّه ان ینظر الی اعظم النّاس منزله عند رسول الله  فلینظر الی هذا الطالع " [1]

 "هر کس خوش دارد به کسی بنگرد که جایگاهش در نزد پامبر از همه والاتر است ، به این مرد که به سوی ما می آید ، بنگرد . "

  2) ابو حامد غزالی و ابن روزبهان خنجی شیرازی نقل کرده اند که روزی ابوبکر بر فراز منبر گفت :

 

 " اَقیلونی وَ لَستُ بِخَیرِکُم وَ علیُّ فیکَم ." [2]

 

 " مرا رها کنید ، در حالی که علی بین شماست . من بهترین شما نیستم . "

  عمر بن خطّاب

 

1) از خلیفه دوم ،عمر بن خطّاب – نقل شده است که گفت :


"اِعلَموا اَنّه لا یَتُمُّ شرف اِلّا بِوِلایه عَلِیِّ بن اَبی طالبٍ ." [3]  

 

" آگاه باشید که شرافت هیچکس جز با ولایت و محبت علب بن ابی طالب ، کامل نمی شود ."


2) عمر بن خطاب وقتی در مسایل حکومتی ، مملکت داری، قضاوت و احکام فقهی درمانده می شد ، به علی(ع)

پناه می برد و پس از رفع مشکل ، می گفت :

 

" لَولا عَلِیُّ لَهَلَکَ عُمَرُ "

 

" اگر علی نبود عمر هلاک می شد . " [4]

 یا می گفت :

 " اللهم لا تنزل بی شَدیدهً اِلّا وَ ابوالحسن اِلی جَنبی "

 " بارالها! فرود نیاور بر من کار سختی را مگر آن که ابولحسن در کنار من باشد ." [5]

 

  • حذیفه بن یمان

 ابن ابی الحدید از حذیفه بن یمان روایت کرده است که گفت :

 " روزگاری که ما شراب می نوشیدیم و سنگ می پرستیدیم ، علی – علیه السّلام- چهارده سال داشت و شب و روز با رسول خدا صلی الله علیه وآله به نماز می ایستاد. در آن هنگام ، قریشیان به رسول خدا صلی الله علیه وآله دشنام می دادند و کسی جز علی علیه السلام از ایشان دفاع نمی کرد . " [6]

عبدالفتاح عبدالمقصود(نویسنده پرآوازه مصری)

 پس از محمد(ص) کسی راندیده ام که شایسته باشد پس از او قرارگیرد .یا بتواند درردیفش بیاید، جزپدرفرزندان پاک وبرگزیده پیغمبر(علی بن ابیطالب) ومن در این سخن به طرفداری شیعه واردنشده ام ، بلکه این رایی است که حقایق تاریخ به آن گویاست . او، برتری مردی است که مادرروزگار تاپایان عمرخودچون اونزاید واوست که هرگاه هدایت طلبان به جستجوی اخبار وگفتارش برآیند ، از هر خبری برای آنان شعاعی می در خشد ، آری اومجسمه ای از کمال است که در قالب بشریت ریخته شده است .

 

  [1]. مفتاخ انّجا ، بدخشی ، ٌ 29

[2]. امام امیر المومنین علی (ع) از دیدگاه خلفا ، ص 58، به نقل از " سرّ العالمین غزالی"

[3]. بشاره المصطفی ، ص 345

[4].مناقب خوارزمی ، صفحه 81 / ذخائر العقبی ، صفحه 82 / الریاض النضره ، جلد 3 ، صفحه 161

[5]. کنز العمال ، جلد 5 ، صفحه 257

[6]. شرح نهج البلاغه ( ابن ابی الحدید ) ، جلد 13 ، صفحه 234

 

 



*** مارابانظرات خوددرنشرمعارف اهلبیت(ع)یاری دهید***  

نوشته شده توسط شیعه مولا علی (ع)اگر خداتوفیق دهد در یکشنبه 89/11/3 ساعت 10:10 صبح موضوع فضایل امیرالمونین علی بن ابیطالب(ع) | ***استفاده از مطالب باذکرمنبع وفرستادن صلوان باعجل فرجهم مانعی ندارد*** .التماس دعا***لینک ثابت


اعتراف خلفا به اعلمیت امیرالمومنین

اعتراف ابوبکر به اعلمیت امیرالمومنین علیه السلام

چون ابوبکر مسند خلافت را از امیرالمؤمنین علیه‏السلام غصب کرد،و در برابر فشار اعتراضات مردم به ویژه احتجاجات علی علیه‏السلام قرار گرفت،در خانه خودش را به روی مردم بست،و سپس به مسجد آمد و خطاب به مردم گفت:

«اقیلونی اقیلونی فلست بخیرکم و علی فیکم»

مرا رها کنید، مرا رها کنید، من برتر و افضل شما نیستم در حالی که علی علیه‏السلام در میان شما است. [1]

***

 اعتراف عمر به اعلمیت امیرالمومنین علیه السلام

قال عمر بن خطاب:

«لو لا علی لهلک عمر» و «لا بقیت لمعضلة لیس لها ابوالحسن علیه‏السلام» و «لا یفتین احد فی المسجد و علی حاضر» و «اقضا کم علی» و «لا ابقانی الله بارض لست فیها یا اباالحسن!» و «لا ابقانی الله بعدک یا علی» و «أللهم لا تنزل بی‏شدیدة الا و ابوالحسن الی جنبی» [2]

در این گفته ها- به ترتیب- عمر می‏گوید:

اگر علی نبود عمر هلاک می‏گردید!

من در هیچ مشکلی نباشم مگر این که ابولحسن علیه السلام حضور داشته باشد.

هیچکس حق ندارد با حضور علی علیه‏السلام در مسجد فتوی دهد.

در قضاوت علی از همه داناتر است.

خداوند مرا در زمینی که تو در آن نیستی نگه ندارد ای ابالحسن!

یا علی! خدا مرا بعد از تو نگه ندارد.

خداوندا! برای من مشکلی نرسان، مگر این که علی در کنارم باشد.

 **

وهمچنین در نزاعی که بین دو نفر روی داده بود امیرالمومنین علیه‏السلام رو به عمر کرد و گفت:آیا مایلی من درباره این دو نفر قضاوت کنم؟

عمر گفت: سبحان الله! چگونه مایل نباشم و حال آنکه از رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم شنیده‏ام که فرمود:

علی بن ابی‏طالب علیه‏السلام از همه شما داناتر است.[3]

-------------------------------

[1].حق الیقین شبر ج1 ص180 و با تفاوت الفاظ مختصر کنزالعمال ج5 ص631 ش14112 و ص607 ش14073 و ص600 ش 14064 الامامة والسیاسة دینوری ج1 ص 14 تاریخ طبری ج2 ص450 و460 شرح نهج‏البلاغه ابن ابی‏الحدید ج17 ص155 و156 و ج6 ص20

[2].شرح ابن ابی‏الحدید ج1 ص4 مقدمه، و ص18 ،مناقب خوارزمی ص48 و58 و 60 طبقات ابن‏سعد ص 860 تاریخ ابن‏عساکر ج2 ص 325 الصواعق ص76 الغدیر ج3 ص97 و98 از دهها مدرک دیگر اهل سنت.

[3].بحار: ج 40 ص_306 نقل از داستانهای بحارالانوار، ج2 ،ص51



*** مارابانظرات خوددرنشرمعارف اهلبیت(ع)یاری دهید***  

نوشته شده توسط شیعه مولا علی (ع)اگر خداتوفیق دهد در یکشنبه 89/11/3 ساعت 10:7 صبح موضوع فضایل امیرالمونین علی بن ابیطالب(ع) | ***استفاده از مطالب باذکرمنبع وفرستادن صلوان باعجل فرجهم مانعی ندارد*** .التماس دعا***لینک ثابت


<      1   2   3   4   5   >>   >
http://www.games-casino.us/
با کلیک روی +۱ ما را در گوگل محبوب کنید