خطاب نواقص العقول در مورد زنان در خطبه 80 نهج البلاغه است . این خطبه پس از فراغت از جنگ جمل بیان شده، جنگ جمل فاجعهاى بود که به رهبرى عایشه به راه افتاد و هزاران نفر از مسلمانان در آن کشته شدند. طبرى تعداد قربانیان این جنگ را حداقل 10 هزار نفر کشته در اطراف شترى که به عنوان نشان و علامت جبهه عایشه بود ذکر نموده است. خطابات موجود در این خطبه در حقیقت موشکافى یکى از زمینههاى روانى، شخصى و شخصیتى فاجعه جمل و به گفته یکى از مفسّرین و مورخین مشهور اهلتسنّن، تعریضى به رفتار عایشه مىباشد.
با صرف نظر از اینکه این حدیث ناظر به جنگ جمل و نقش تحریکآمیز عایشه است، و با صرف نظر از اینکه آیا تفاوت حجم مخ و مخچه زن و مرد و نوع رابطه عصبی بین دو نیم کره مغز ،بیانگر تفاوت کمّى و کیفى عقل زن و مرد باشد، این حقیقت قابل انکار نیست که به کارگیرى و بهرهگیرى زن و مرد از عقل و عاطفه متفاوت است تعقل زنان و بهرهگیرى آنان از دریافتهاى عقلى نسبت به مردان کمتراست، همان طور که عاطفه و احساسات مردان نسبت به زنان کمتر است، براساس نظام احسن آفرینش و به مقتضاى حکمت الهى، مسئولیت بین انسانها تقسیم و براى انجام آن مسئولیتها امکانات، شرایط و تجهیزات متناسب با آن در اختیار افراد قرار داده شد و این شاهکار خلقت است که زنان داراى عاطفه و احساسات بیشتر باشند تا مادرى مهربان براى فرزندان باشند و بتوانند نقش تربیتى خود را به درستى ایفا کنند.
همان طور که مردان براى مدیریت منزل و انجام کارهاى سخت نیاز به قوه تعقل بیشتر و قدرت جسمى بیشتر دارند. بنابراین عبارت خطبه نهجالبلاغه به هیچ وجه در مقام تحقیر زنان به طور مطلق نیست بلکه صرفا تبیین تفاوت تکوینى و تشریعى در مورد توانایىهاى زن و مرد و لزوم تطبیق وظایف و مسئولیتها با توانایىهاست. ضمن آنکه هشدارى است براى انسانها که عدول از این توانایىها و وظایف فردى زمینهساز فجایعى مانند آنچه در جمل گذشت مىگردد.
با این مقدمه به سراغ تبیین معنا و منظور عبارت «نواقص العقول» در مورد زنان مىرویم.
دیدگاه اسلام درباره زن و مرد
بنا بر دیدگاه اسلام زن و مرد هر دو در گوهر شریف انسانیت مشترک هستند. در عین حال نظام زیباى آفرینش هر یک از این دو را با ابزارهاى ویژهاى مجهز ساخته و به تناسب آن رسالت و مسئولیت خاصى نیز بر دوش هر کدام نهاده است. تجهیز هر یک از دو صنف فوق به گونهاى است که از ترکیبشان شرایط و بستر مطبوع و دلپذیرى براى ایجاد خانواده و کانونى فعال و پر مهر و صفا پدید مىآید. هر یک در کنار دیگرى مىتواند آرامش و رشد بیابد. همچنین زمینه مناسبى براى رشد و تربیت سالم فرزندان به وجود مىآید. در این تقسیم طبیعى آنچه معمولاً در مرد ظهور و بروز بیشترى دارد، قدرت و توانایى بیشتر براى انجام کارهاى سخت و طاقتفرسا مىباشد و نیز زیرکى و حسابگرى در امورى است که به تعقّل و دوراندیشى نیازمند است و آنچه در زن نمود و پیدایى بیشتر دارد؛ لطافت، زیبایى، مهر، عاطفه، شور و احساس قلبى است.
آنچه گفته شد، به معناى بىخردى زن یا بىعاطفگى مرد نیست و به معناى آن نیست که هر زنى، کماندیشتر از هر مردى و هر مردى، کم عاطفهتر از هر زنى است؛ بلکه مىتوان گفت که به طور متوسّط غالب کُنشهاى مرد، رفتارهاى حسابگرانه، و غالب کُنشهاى زن کردارهاى مهرانگیز و عاطفى است.
علاوه بر اینکه هر یک از ویژگىهاى زن و مرد در جاى خود بسیار ضرورى است و این تقسیم تکوینى به هیچ روى نشانگر ارزشگذارى مرد در برابر زن و فرومایگى زن نیست؛ بلکه هر یک جلوهاى خاص از اسماى حُسناى الهى است. به قول شاعر:
جهان چون چشم و خط و خال و ابروست
که هر چیزش به جاى خویش نیکوست
عقل زن و مرد
درباره عقل زن و مرد گفتنى است؛ عقل بر دو گونه است:
1. عقلى که معیار کمال و قرب الهى است: «العقل ماعبد به الرحمان واکتسب به الجنان»؛ «عقل آن است که با آن خدا پرستش مىشود و بهشتها به وسیله آن به دست آید». این عقل همان «عقال» و زانوبند هواها و امیال نفسانى است.
2. عقل حسابگر، ابزارى و اینتسترومنتال (Instrumental Reason)که کاربرد آن بیشتر در تنظیم معاش و سیاسات است. در این زمینه هر چند به طور معمول مرد از زن پیشى مىگیرد؛ ولى این معیار کمال نیست و چنانکه گفته شد نوعى تقسیم کار طبیعى و تکوینى است و در مقابل آن زن نیز از مهر و عاطفه افزونترى برخوردار است.
از توضیح یاد شده روشن مىشود که تعبیر امیرمومنان علیهالسلام تحقیر کننده زن و برترى ارزشى مرد بر زن نیست؛ بلکه هشدار به کسانى است که در هر مسئلهاى انتظار حرکتى مردگونه از زنان دارند. سخن آن حضرت در واقع توجه به این نکته است که زن موجودى سراپا شور و احساس و عاطفه است و در برخورد با او نباید انتظار حسابگرىهاى مردانه را داشت؛ بلکه باید دقیقا روانشناسى او را به دست آورد و به تناسب آن با وى روبهرو شد.
از نظر یافتههاى علم روانشناسى، زنان و مردان در نوع هوش با هم متفاوت هستند. مردان، هوشیارى با دید متمرکز دارند و زنان هوشیارى با حواس و دید باز. همین مسأله در نوع قضاوت مرد و زن تأثیر مىگذارد. مردان به طور معمول در صدور رأى تمام جوانب مخفى را مىبینند، اما خانمها به طور غالب به اشدّ مجازات فکر مىکنند، زیرا همانگونه که در ابراز محبت سریع هستند در اعمال خشم هم شدید هستند.
نکته دیگر این است که زنان همیشه خواهان برقرارى ارتباط هستند. از این رو تمایل دارند تا دیگران را در تصمیمگیرىهاى خویش شرکت دهند و چون سلیقههاى افراد گوناگون است روند انتخاب و تصمیمگیرى زنان نسبت به مردان که محور تصمیمگیرىهاى آنها، خودشان و قدرت تعقّل آنهاست، کندتر خواهد بود.
روان شناسان مىگویند: مردان در ابتدا خودشان تصمیم مىگیرند و بعد آماده هستند که بر مبناى اطلاعات دیگران تصمیم خویش را تغییر دهند، اما زنان با دخالت دادن دیگران در تصمیمگیرىها و در نظر گرفتن تمام سلیقهها و خواستههاىافراد خانوادهتصمیم مىگیرندو سعى مىکنند در تصمیمگیرىهاى خود، نظر همه را تا حدّى تأمین کنند.جان گرى روان شناس مشهور مىگوید: «مرد ابتدا هدف را پیدا مىکند، بعد حرف مىزند و زن حرف مىزند و هدف را پیدا مىکند».
البته ناگفته نماند که واقعیت فوق سبب برترى مطلق هوشى مرد بر زن نیست بلکه تفاوت هوشى زن و مرد را سبب مىگردد. بىشک سطح هوش هیجانى، کلامى و هنرى زنان بالاتر از مردان و در مقابل سطح هوش مکانیکى و ریاضى و فلسفى مردان قوىتر است و یکى از رموز وظایف مادرى و همسرى در زن و وظایف اجتماعى و حکومتى در مرد مبتنى بر همین تفاوت در هوش است.
با این توضیح روشن مىشود که آنچه در حقیقت مورد نکوهش امیرالمؤمنین على علیهالسلام قرار گرفته است خارج شدن زن از استعدادهاى طبیعى و عمل کردن برخلاف مقتضاى خلقت و دستورات الهى است.
. تاریخ طبرى، ج 6 ص 2472.
. «هذا کلّه رمز الى عیاشه»، ابن ابىالحدید، شرح نهج البلاغه، ج6، ص 214.
. اصول کافى، ج 1، ص .
. محمد مجد، روانشناسى زن و مرد، ص 101 و 97.
. زنان و مردان، روابط، ص 140.
. براى مطالعه بیشتر ر.ک: نومان.ل.مان، اصول روانشناسى، ترجمه و اقتباس: محمد ساعتچى، چ12،موسسه انتشارات امیرکبیر، ج1 ص 646 ؛ سکلتون، تفاوتهاى فردى، ترجمه: یوسف کریمى، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى.
*** مارابانظرات خوددرنشرمعارف اهلبیت(ع)یاری دهید***
نوشته شده توسط شیعه مولا علی (ع)اگر خداتوفیق دهد در شنبه 92/10/7 ساعت 1:8 عصر موضوع | ***استفاده از مطالب باذکرمنبع وفرستادن صلوان باعجل فرجهم مانعی ندارد*** .التماس دعا***لینک ثابت
با سلام اینجانب مدیر وبلاگ پیروان14 معصوم به نیابت از تمام پیروان ادیان الهی به خصوص شیعیان و مسیحیان تمام جهان فرا رسیدن میلاد حضرت مسیح بشارت دهنده پیامبر آخر الزمان به نام احمد(محمد) صل الله علیه وآله را تبریک عرض می نمایم
--------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
تولد عیسی از منظر انجیل و قرآن
مکان تولد
تصویری که اناجیل به ما میدهند با تصویری که قرآن به ما میدهد متفاوت است، داستان انجیل اینگونه است که «حضرت مریم به همراه شوهر یا نامزدش یوسف نجار برای شرکت در سرشماری به جنوب فلسطین یعنی بیت اللحم میروند؛ در بیت اللحم[1] بخاطر شلوغی جایی را پیدا نمیکنند و مجبور میشوند در یک آغولی شب را به صبح برسانند که در همان شب، عیسی به دنیا میآید، یعنی محل تولد ایشان آغول گوسفندان و جایی بوده است که حیوانات را نگه میداشتند و دو نفر هم حضور داشتهاند؛ یکی یوسف نجار و دیگری مریم؛ در حالی که قرآن محل تولد را مکان شرقی معرفی میکند «وَ اذْکُرْ فِی الْکِتابِ مَرْیَمَ إِذِ انْتَبَذَتْ مِنْ أَهْلِها مَکاناً شَرْقِیًّا» [2]. کسی هم همراه مریم نبوده است و نگاه قرآن به مکان تولد و وقایع میلاد آن حضرت با کمال احترام و حفظ حرمت پیامبر الهی است در حالی که در انجیل تحریف شده، این وقایع به صورتی نقل شده که از ساحت مقدس انبیای الهی به دور است.
* جشن کریسمس سابقه تاریخی ندارد
در مورد زمان تولد هم تاریخهای مختلفی گفته شده است؛ خود مسیحیان با محاسبهای که ما میکنیم معتقدند حضرت مسیح، چهار سال قبل از تاریخ میلادی که اکنون برای او معین کردهاند به دنیا آمده است و این تاریخ میلادی دقیق نیست، زیرا تاریخ میلادی را ششصد سال بعد از میلاد مسیح به عنوان تاریخ میلادی قرار دادند لذا در محاسبه اشتباه کردهاند و اگر بخواهیم تاریخ دقیق میلادی را محاسبه کنیم الان در سال 2014 باید باشیم و چهار سال با تاریخ کنونی اختلاف است؛ در مورد فصل هم اطلاع دقیقی در دست نیست و اینکه مسیحیان زمستان و کریسمس را به عنوان زمان تولد مسیح جشن میگیرند دقیق نیست و به احتمال زیاد این را از «میترا پرستان» گرفتهاند؛ گفتنی این امر ضروری است که جشنهای کریسمس از قرن چهاردهم به بعد متداول شده است و جشنهایی به نام جشن کریسمس [3] تا قبل از این قرن نداشته ایم.
چگونگی تولد:
در مورد چگونگی تولد، اختلافی بین قرآن و اناجیل وجود دارد، اناجیل میگویند: وقتی عیسی مسیح در آن آغول گوسفندان که عیسی به دنیا آمد، فرشتگان، چوپانهایی که در اطراف آن منطقه بودند را خبر کردند که بیائید در اینجا نوزاد مبارکی به دنیا آمد است و مجوسیهایی که از شرق به آن منطقه آمده بودند به دنبال یک ستاره که در محل تولد، طلوع کرده بود به آن منطقه رفته بودند؛ و وقتی هم که مردم به آنجا آمدند، همگان فکر میکردند که عیسی فرزند مریم و یوسف است و طبق گزارش اناجیل، هیچ کس اطلاع نداشت که حضرت عیسی پدر ندارد.
اما از منظر اسلام اینگونه نیست و اسلام، نامی از یوسف نجار نمیبرد و بیان میکند که در محل تولد حضرت عیسی فقط حضرت مریم (س) هست و وقتی که به واسطه روح القدس به این فرزند آبستن میشوند در ابتدا خیلی ناراحت میشوند، ولی خدا در این خصوص و برای تسلی دل حضرت مریم میفرماید که این امر الهی است.
همگان از تولد عیسی تعجب میکنند و به او تهمت میزنند و حضرت عیسی بخاطر رفع این تهمت در گهواره سخن میگوید و مسئله تولد عیسی به سرعت در بین بنی اسرائیل میپیچد:
«فَأَتَتْ بِهِ قَوْمَها تَحْمِلُهُ قالُوا یا مَرْیَمُ لَقَدْ جِئْتِ شَیْئاً فَرِیًّا (27)یا أُخْتَ هارُونَ ما کانَ أَبُوکِ امْرَأَ سَوْءٍ وَ ما کانَتْ أُمُّکِ بَغِیًّا (28)فَأَشارَتْ إِلَیْهِ قالُوا کَیْفَ نُکَلِّمُ مَنْ کانَ فِی الْمَهْدِ صَبِیًّا (29)قالَ إِنِّی عَبْدُ اللَّهِ آتانِیَ الْکِتابَ وَ جَعَلَنی نَبِیًّا (30)وَ جَعَلَنی مُبارَکاً أَیْنَ ما کُنْتُ وَ أَوْصانی بِالصَّلاةِ وَ الزَّکاةِ ما دُمْتُ حَیًّا (31)وَ بَرًّا بِوالِدَتی وَ لَمْ یَجْعَلْنی جَبَّاراً شَقِیًّا (32)» [4]
حتی در انجیل «متی» اولین مطلبی که در این خصوص آورده است، نسب نامه عیسی (ع) است و در حقیقت نام اجداد یوسف نجار را میشمارد و در واقع ایشان را فرزند یوسف نجار معرفی میکند.
* جایگاه مادر حضرت عیسی(ع)
در این مورد بین قرآن و اناجیل اختلاف است؛ بطوری که حضرت مریم در قرآن، شخص پاک و پاکیزه و معصوم و دارای علو درجه یاد میشود؛ مثلا در قرآن آمده:
«وَ إِذْ قالَتِ الْمَلائِکَةُ یا مَرْیَمُ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفاکِ وَ طَهَّرَکِ وَ اصْطَفاکِ عَلى نِساءِ الْعالَمینَ» [5] یا در آیهای او را «صدیقه» معرفی میکند «وَ أُمُّهُ صِدِّیقَةٌ» [6]
اما در اناجیل، مریم را یک زن عادی معرفی میکند و تنها امتیاز او این است که فرزندی به دنیا میآورد که بعدها «فرزند خدا» نامیده شد و مسیحیت بعد از قرنها متوجه این مطلب شدند که باید جایگاه مریم را بالا ببرند تا اینکه در قرن گذشته کلیسا اعلام کرد که بر ما الهام شده مریم هم مانند عیسی به آسمانها رفته است. این تفکرات دقیقاً بر عکس نظر قرآن کریم است، زیرا قرآن کریم چهرهای عالی از حضرت مریم (س) معرفی کرده است و او را بانویی عابده و دارای کرامات معنوی بسیار دانسته است.
* اسامی و القاب
برای حضرت عیسی؛ القاب متفاوتی؛ در مسیحیت گفته شده است؛ که خیلی از این اسمها ساختگی است و واقعیت ندارد؛ ولی اسامی معروف ایشان در بین مسیحیت عبارتند از: «عیسی» که در اصل «یشوع» بوده به معنی «نجات دهنده» و یهودیان آن را «یسوس» میخواندند و در عربی هم «عیسی» میگویند و اسامی دیگری هم برای ایشان گفتهاند مانند؛ بنده خدا؛ منجی؛ را ه؛ حقیقت، شبان؛ نیکو؛ کلمه خدا؛ زندگی و... اما در قرآن تنها دو نام برای ایشان آمده است یکی «عیسی» که 23 بار در قرآن آمده است و دیگری «مسیح» که 9 بار در قرآن ذکر شده است.
در قرآن آمده است:
«إِذْ قالَتِ الْمَلائِکَةُ یا مَرْیَمُ إِنَّ اللَّهَ یُبَشِّرُکِ بِکَلِمَةٍ مِنْهُ اسْمُهُ الْمَسیحُ عیسَى ابْنُ مَرْیَمَ وَجیهاً فِی الدُّنْیا وَ الْآخِرَةِ وَ مِنَ الْمُقَرَّبینَ» [7]
که هم نام «مسیح» و هم نام «عیسی بن مریم» در آن آمده است و جالب است که همواره «عیسی بن مریم» گفته است.
* مسیح برای تشکیل حکومت آمده بود
کلمه مسیح به قدرت سیاسی؛ اجتماعی مسیح اشاره دارد و در فرهنگ یهودیان، «مسیح» یعنی کسی که برای بدست گرفتن قدرت اجتماعی آماده شده و این لفظ برای طالوت، داود و حضرت سلیمان (ع) نیز بکار رفته است و در معنای لغوی یعنی کسی که با روغن مقدس، تعمید یافته است؛ و داستان آن از این قرار است که: وقتی خواستند «طالوت» را به عنوان حاکم برای یهودیان انتخاب کنند؛ سموئیل نبی ایشان را با روغن مقدس تعمید داد و بعد از ایشان داود را و ..... غسل تعمید دادند، پس تعمید دادن با روغن مقدس برای بدست گرفتن قدرت است؛ حضرت عیسی هم اگر مسیح نامیده میشود چون ایشان برای ایجاد حکومت اقدام کرده است.
متاسفانه مسیحیان برای رسیدن به اهداف شوم خود از ایشان چهرهای معرفی میشود که گویا ایشان با حکومت و کارهای اجتماعی کاری نداشت و فردی گوشه گیر و منزوی بود ! در حالیکه حضرت مسیح هم مثل سایر انبیاء الهی میخواستند احکام الهی را اجرا کنند و لفظ «مسیح» اشاره به این دارد که آن حضرت هم میخواسته حکومتی بر قرار کند و اتفاقا این مبارزه را هم شروع کردند و اولین درگیری ایشان با کاهنان معبد حضرت سلیمان بود، حکومت داخلی یهودیها را بزرگان بنی اسرائیل به عهده داشتند و آن حضرت با کاهنان درگیر میشوند که چرا احکام شریعت را خوب اجرا نمیکنند.
* مسیح پیش از بعثت
در قرآن درباره دوره قبل از بعثت ایشان مطلب خاصی نداریم؛ و مهمترین مطلبی که درباره این دوره گفته شده است، مسئله سخن گفتن در گهواره است که ایشان در گهواره سخن میگوید و خودش را بنده خدا معرفی میکند بیش از این درباره دوره کودکی ایشان به طور صریح مطلبی نداریم و از اناجیل هم گزارش دقیق و واضحی درباره کودکی ایشان به ما نرسیده است.
* دوران بعثت
اما وقتی ایشان به بعثت میرسند قرآن چهر های از اعمال و تکالیف ایشان معرفی میکند که ایشان چه کارهایی را انجام میدادند و چه تعالیمی داشتهاند؛ اولین کارهایی که قرآن از ایشان خبر میدهد، معجزاتی است که از ایشان سر زده است مانند شفای بیماران،؛ شفای کور مادر زاد؛ شفای کسی که مبتلا به پیسی شده است؛ زنده کردن مردگان؛ ساختن پرنده از گل و دمیدن روح در او به اذن الهی و تاکید هم میشود که همه اینها به اذن الهی است در سوره مائده آیه 110 میفرماید:
«إِذْ قالَ اللَّهُ یا عیسَى ابْنَ مَرْیَمَ اذْکُرْ نِعْمَتی عَلَیْکَ وَ عَلى والِدَتِکَ إِذْ أَیَّدْتُکَ بِرُوحِ الْقُدُسِ تُکَلِّمُ النَّاسَ فِی الْمَهْدِ وَ کَهْلاً وَ إِذْ عَلَّمْتُکَ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ التَّوْراةَ وَ الْإِنْجیلَ وَ إِذْ تَخْلُقُ مِنَ الطِّینِ کَهَیْئَةِ الطَّیْرِ بِإِذْنی فَتَنْفُخُ فیها فَتَکُونُ طَیْراً بِإِذْنی وَ تُبْرِئُ الْأَکْمَهَ وَ الْأَبْرَصَ بِإِذْنی وَ إِذْ تُخْرِجُ الْمَوْتى بِإِذْنی وَ إِذْ کَفَفْتُ بَنی إِسْرائیلَ عَنْکَ إِذْ جِئْتَهُمْ بِالْبَیِّناتِ فَقالَ الَّذینَ کَفَرُوا مِنْهُمْ إِنْ هذا إِلاَّ سِحْرٌ مُبینٌ [8]
که اکثر معجزات مسیح در این آیه آمده است و در اناجیل هم به این معجزات اشاره شده است بجز سخن گفتن در گهواره و ساختن پرنده که این دو را در اناجیل نداریم؛ اما تعجب اینجاست که در انجیل یوحنا اولین معجزه ایشان را ساختن شراب میداند. [9]
* نماز و عبادت
در اوصاف ایشان نماز و عبادت ذکر شده است که «وَ جَعَلَنی مُبارَکاً أَیْنَ ما کُنْتُ وَ أَوْصانی بِالصَّلاةِ وَ الزَّکاةِ ما دُمْتُ حَیًّا» [10] تصریحا به نماز و زکات اشاره میکند که ایشان از عابدان و زاهدان بودهاند و هیچ گاه شریعت را کنار نگذاشتهاند.
تناقض گویی که مسیحیت دچار آن میباشد این است که چرا مسیحیان به شریعت عمل نمیکنند و باید به این سئوال جواب دهند که چطور بود که حضرت عیسی (ع) اعمال عبادی اش را انجام میداد، ولی مسیحیان از عیسی تبعیت نمیکنند؛ از منظر قرآن، ایشان شریعت داشته و خودش هم به شریعت عمل میکرده است و دیگران را هم دعوت به آن شریعت کرده است و از نظر اخلاقی هم ایشان بسیار انسان نیکوکاری بودهاند «وَ بَرًّا بِوالِدَتی وَ لَمْ یَجْعَلْنی جَبَّاراً شَقِیًّا» [11] خدا به من وصیت کرده است که به مادرم نیکی کنم و جبار و شقی نباشم، برخلاف انجیل یوحنا که چهرهای پرخاشگر نسبت به مادر از ایشان نشان میدهد در همان انجیل یوحنا در «داستان شراب» وقتی مادرش به او میگوید، شراب ندارم، عیسی میگوید: «ای زن مرا با تو چکار است»[12] و یک حالت پرخاشگری دارد بر خلاف قرآن که او را نسبت به مادر بسیار نیکو کار میشمارد و همچنین چهره عیسی در قرآن به عنوان شخصی مبارک مطرح میشود که «وَ جَعَلَنی مُبارَکا» [13] و انسانی صالح معرفی میگردد «وَ زَکَرِیَّا وَ یَحْیى وَ عیسى وَ إِلْیاسَ کُلٌّ مِنَ الصَّالِحینَ» [14] و اینها همه نشان میدهد که اسلام چه چهره عالی از مسیح معرفی میکند و اناجیل سعی میکنند که عیسی را از آن مقام بلند بکاهند .
* مناظره حضرت رضا(ع) با دانشمند مسیحی
مسیحیت، حضرت عیسی را به عنوان پسر یکی از اقانیم سه گانه [15] معرفی میکنند و در مناظرهای که امام رضا(ع) با یکی از مسیحیان داشتند، حضرت خطاب به ایشان میگویند که حضرت عیسی اشکال بزرگی داشت و آن هم این بود که اصلا عبادت نمیکرد. آن عالم مسیحی ناراحت میشود و میگوید: «خیر ایشان شب و روز نماز میخواند» و بر صحبت خود نیز خیلی تاکید میکند در این وقت حضرت میفرمایند این مطلب که ایشان اهل عبادت بودهاند دلیل بر این مطلب است که ایشان خدا نیست و بنده خدا بودهاند.[16] و این همه تاکید در اناجیل بر عبادت کردن ایشان دلیل بر همین مطلب است و قرآن هم او را به عنوان یک پیامبر معرفی میکند [17]
* تعالیم مسیح
قرآن بر دو نکته تاکید میکند یکی اینکه حضرت عیسی تایید کننده تورات بوده است «مُصَدِّقاً لِما بَیْنَ یَدَیَّ مِنَ التَّوْراةِ»؛ و این مطلب در اناجیل هم آمده است که «من نیامده ام که تورات را نسخ کنم بلکه آمده ا م آن را کامل کنم». حضرت عیسی(ع) خود شریعت داشته و تکمیل کننده شریعت موسی بوده است و در ادامه همین آیه جنبه بشیر بودن ایشان را مطرح میکند که بشارت دهنده به رسالت حضرت محمد(ص) است «وَ مُبَشِّراً بِرَسُولٍ یَأْتی مِنْ بَعْدِی اسْمُهُ أَحْمَدُ» [18] در اناجیل، نکته دوم را نگفتهاند مگر انجیل «برنابا» که بشارت دادن را آورده است و مسیحیان آن انجیل را قبول دارند.
* سرنوشت مسیح:
در مورد سرنوشت مسیح همه اناجیل، گزارش تقریبا واحدی دارند که بر اساس آن؛ بزرگان معبد سلیمان جمع شدند و توطئهای چیدند و حضرت را دستگیر کردند و تحویل حاکم رومی دادند و حاکم رومی هم ابتدا نمیخواست ایشان را اعدام کند و در آخر تحت فشار یهودیان ایشان را به مکان اعدام مجرمین بردند و در کنار دو نفر دیگر ایشان را به صلیب کشیدند، حضرت هم در آنجا جان داد و ایشان را در قبری گذاشتند و بعد از مدتی دیدند در قبر نیست و از میان مردگان بر خواسته است و به آسمان رفته است؛ ولی قرآن این مطلب را قبول ندارد[19]و تصریح میکند که حضرت مسیح زنده است و او را به صلیب نکشیدهاند، بلکه فردی را اشتباهی که مجرم هم بود به صلیب کشیدند. در برخی متون دیگر اسلامی آمده است که آن حضرت هنگام ظهور حضرت مهدی (عج) به زمین بازخواهند گشت.
* حواریون:
حوارییون، استمرار دهندگان نهضت مسیح هستند و در اناجیل اربعة در بخش «اعمال رسولان» به حوارییون پرداخته است.
قرآن حواریون را انسانهایی پاکیزه، مومن و خوش قلب معرفی میکند[20] و چهره وجیهی از ایشان بیان میکند و وصی حضرت عیسی هم از بین آنها بودهاند، اما در اناجیل اینگونه نیست بلکه چهرههای نامناسب و زشتی از آنان معرفی میکند که ایشان افرادی کم فهم و سست دل و بی ایمان بودهاند و خیلی در اجتماع تاثیر گذار نبودهاند [21]؛ بر خلاف اسلام که ایشان را مومن و وارسته میداند.
اناجیل اربعة چهرهای از مسیح معرفی میکند که هرچند گزارش کاملی هم نمیدهد ولی با وجود همه اینها آن چهرهای که اناجیل از ایشان ترسیم میکنند غیر از آن چهرهای است که مسیحیان به آن توجه دارند.
حضرت عیسی آمده بود تا قوانین شریعت و الهی را اجرا بکند و نیامده بود تنها خودش و چند نفر را نجات بدهد، آن حضرت اهل کوشش و جهاد بودند؛ در «لوقا» باب 12 آیه 49 تا 53 آمده است «من آمده ام تا آتشی در زمین بپا افروزم پس آن چه میخواهم الان در گرفته است» پس معلوم میشود که حضرت عیسی(ع) برای مبارزه آمده است و حتی یارانش را دعوت میکند تا شمشیر و ادوات جنگی تهیه کند تا بتواند مبارزه کنند و کسی که شمشیر ندارد جامه خود را فروخته و آن را بخرد» – لوقا باب 32 آیه 7 –
این که نسبت به مسیح میگویند: به سیاست کاری نداشته است اینگونه نبوده است بلکه مستقیما به پادشاه حمله میکند، مسیحیان میگویند که آن حضرت سکولار بود اصلاً اینگونه نیست، ایشان فردی سیاسی و مبارز و قوی بوده است و سیاست او عین دیانت او و دیانت او عین سیاست او بوده است.
پینوشتها:
[1] - بیت اللحم یکی از شهرهای ایالت ناصره در فلسطین امروزی میباشد .
[2] - مریم: 16
و در این کتاب از مریم یاد کن، آنگاه که از کسان خود، در مکانى شرقى به کنارى شتافت.
[3] - کریسمَس (به انگلیسی: Christmas) (به فرانسوی: Noël) روزی است که برپایه گاهشماری مسیحیان زادروز عیسی دانسته میشود و بزرگترین جشن مسیحیان جهان میباشد. مسیحیان این روز را با آیینهای ویژه برگزار میکنند. برای نمونه درخت کریسمس را میآرایند و شخصیتی به نام بابانوئل در این روز پیشکشهایی به مردم میدهد. بیشتر مسیحیان این جشن را در 25 دسامبر برگزار میکنند.
سرچشمه این جشن را در مهرپرستی -که کیش رومیان پیش از گرویدن به مسیحیت بود- میدانند؛ منبع: محمد بهشتی؛فرهنگ صبا / ویکیپدیای انگلیسی،نسخه 22 دسامبر 2006
[4] - مریم آیات 27-32
(مریم) در حالی که او را در آغوش گرفته بود، نزد قومش آورد; گفتند:) «ای مریم! کار بسیار عجیب و بدی انجام دادی! (27)ای خواهر هارون! نه پدرت مرد بدی بود، و نه مادرت زن بد کارها (28)(مریم) به او اشاره کرد; گفتند:) «?گونه با کودکی که در گاهواره است سخن،) بگوییم؟!» (29)(ناگهان عیسی زبان به سخن،) گشود و) گفت: «من بنده خدایم; او کتاب (آسمانی) به من داده; و مرا پیامبر!) قرار داده است! (30)و مرا - هر جا که باشم- وجودی پربرکت قرار داده; و تا زمانی که زندهام، مرا به نماز و زکات توصیه کرده است! (31)و مرا نسبت به مادرم نیکوکار قرار داده; و جبار و شقی قرار نداده است! (32)
[5] - (3) آلعمران: 42
و [یاد کن] هنگامى را که فرشتگان گفتند: «اى مریم، خداوند تو را برگزیده و پاک ساخته و تو را بر زنان جهان برترى داده است.»
[6] - المائدة: 75
مَا الْمَسیحُ ابْنُ مَرْیَمَ إِلاَّ رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ وَ أُمُّهُ صِدِّیقَةٌ کانا یَأْکُلانِ الطَّعامَ انْظُرْ کَیْفَ نُبَیِّنُ لَهُمُ الْآیاتِ ثُمَّ انْظُرْ أَنَّى یُؤْفَکُونَ
مسیح، پسر مریم جز پیامبرى نبود که پیش از او [نیز] پیامبرانى آمده بودند؛ و مادرش زنى بسیار راستگو بود. هر دو غذا مىخوردند. بنگر چگونه آیات [خود] را براى آنان توضیح مىدهیم؛ سپس ببین چگونه [از حقیقت] دور مىافتند
[7] - آلعمران: 45
[یاد کن] هنگامى [را] که فرشتگان گفتند: «اى مریم، خداوند تو را به کلمهاى از جانب خود، که نامش مسیح، عیسى بن مریم است مژده مىدهد، در حالى که [او] در دنیا و آخرت آبرومند و از مقربان [درگاه خدا] است.»
[8] - المائدة: 110
[یاد کن] هنگامى را که خدا فرمود: «اى عیسى پسر مریم، نعمت مرا بر خود و بر مادرت به یاد آور، آنگاه که تو را به روحالقدس تأیید کردم که در گهواره [به اعجاز] و در میانسالى [به وحى] با مردم سخن گفتى؛ و آنگاه که تو را کتاب و حکمت و تورات و انجیل آموختم؛ و آنگاه که به اذن من، از گِل، [چیزى] به شکل پرنده مىساختى، پس در آن مىدمیدى، و به اذن من پرندهاى مىشد، و کور مادرزاد و پیس را به اذن من شفا مىدادى؛ و آنگاه که مردگان را به اذن من [زنده از قبر] بیرون مىآوردى؛ و آنگاه که [آسیب] بنىاسرائیل را -هنگامى که براى آنان حجّتهاى آشکار آورده بودى- از تو باز داشتم. پس کسانى از آنان که کافر شده بودند گفتند: این[ها چیزى] جز افسونى آشکار نیست.
[9] - انجیل یوحنا باب دوم
و در روز سیّم در قانای جلیل عروسی بود و مادر عیسی در آنجا بود و عیسی و شاگردانش را نیز به عروسی دعوت کردند و چون شراب تمام شد مادر عیسی بدو گفت شراب ندارندعیسی به وی گفت ای زن مرا با تو چه کار است ساعت من هنوز نرسیده است مادرش به نوکران گفت هر چه به شما گوید بکنید و در آنجا شش قدح سنگی بر حسب تطهیر یهود نهاده بودند که هر یک گنجایش دو یا سه کیل داشت عیسی بدیشان گفت قدحها را از آب پر کنید و آنها را لبریز کردندپس بدیشان گفت الآن بردارید و به نزد رئیس مجلس ببرید پس بردندو چون رئیس مجلس آن آب را که شراب گردیده بود بچشید و ندانست که از کجا است لیکن نوکرانی که آب را کشیده بودند میدانستند رئیس مجلس داماد را مخاطب ساخته بدو گفت هر کسی شراب خوب را اوّل میآورد و چون مست شدند بدتر از آن لیکن تو شراب خوب را تا حال نگاه داشتیو این ابتدای معجزاتیست که از عیسی در قانای جلیل صادر گشت و جلال خود را ظاهر کرد و شاگردانش به او ایمان آوردند
[10] - مریم: 31
و هر جا که باشم مرا با برکت ساخته، و تا زندهام به نماز و زکات سفارش کرده است،
[11] - مریم: 32
[12] - انجیل یوحنا باب دوم
[13] - مریم: 31
[14] - (6) الأنعام: 85
وَ زَکَرِیَّا وَ یَحْیى وَ عیسى وَ إِلْیاسَ کُلٌّ مِنَ الصَّالِحینَ (85)
[15] - آشنایی با ادیان بزرگ حسین توفیقی؛ ص 150
از آنجا که مسیحیان معتقدند روح القدس پیوسته کلیسا را ارشاد میکند،آنان از رویایمان خود میگویند که فهمیدن راز تثلیث پیوسته به کمک پاپها،شوراها،اندیشمندانو عارفان،به رشد و پیشرفت خود ادامه خواهد داد.نخستین شوراهای کلیسایی اعلامکردند که خدا یکتا،ولی دارای سه اقنوم است.کلمه اقنوم از ریشه یونانی و به معنای راهوجود است.بر این اساس،اقانیم سه گانه سه راه یا سه حالت برای وجود خدا و عمل اوست.نویسندگان مسیحی عرب زبان برای رساندن مفهوم تثلیث،از واژه یونانی الاصل«اقنوم»و از کلمه«صفت»(به معنای مظهر)استفاده کردهاند. معادل لاتینی کلمه «اقنوم»(به معنای نقاب)است.
[16] - مجموعه آثار استاد شهید مطهرى ج5 119
در مجلس مباحثهاى که مأمون براى علماى مذاهب و ادیان تشکیل داده بود و حضرت رضا (ع) نماینده مسلمانان بود، بین حضرت رضا و عالم مسیحى درباره الوهیّت یا عبودیّت عیسى (ع) بحث درگرفت. عالم مسیحى براى عیسى مقام الوهیت و فوق بشرى قائل بود. حضرت رضا (ع) فرمود: «عیسى مسیح همه چیزش خوب بود جز یک چیز و آن این که بر خلاف سایر پیامبران به عبادت علاقهاى نداشت!» عالم مسیحى گفت: «از تو اینچنین سخن عجیب است، او از همه مردم عابدتر بود».همینکه حضرت رضا اعتراف عبادت عیسى را از عالم مسیحى گرفت، فرمود: «عیسى چه کسى را عبادت مىکرد؟» آیا عبادت دلیل عبودیّت نیست؟ آیا عبودیّت دلیل عدم الوهیّت نیست؟
[17] - مائدة: 75
مَا الْمَسیحُ ابْنُ مَرْیَمَ إِلاَّ رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُل
[18] - صف: 6
وَ إِذْ قالَ عیسَى ابْنُ مَرْیَمَ یا بَنی إِسْرائیلَ إِنِّی رَسُولُ اللَّهِ إِلَیْکُمْ مُصَدِّقاً لِما بَیْنَ یَدَیَّ مِنَ التَّوْراةِ وَ مُبَشِّراً بِرَسُولٍ یَأْتی مِنْ بَعْدِی اسْمُهُ أَحْمَدُ فَلَمَّا جاءَهُمْ بِالْبَیِّناتِ قالُوا هذا سِحْرٌ مُبینٌ (6)
(61) الصف: 6
و هنگامى را که عیسى پسر مریم گفت: «اى فرزندان اسرائیل، من فرستاده خدا به سوى شما هستم. تورات را که پیش از من بوده تصدیق مىکنم و به فرستادهاى که پس از من مىآید و نام او «احمد» است بشارتگرم.» پس وقتى براى آنان دلایل روشن آورد، گفتند: «این سحرى آشکار است.»
[19] - نساء: 157
وَ قَوْلِهِمْ إِنَّا قَتَلْنَا الْمَسیحَ عیسَى ابْنَ مَرْیَمَ رَسُولَ اللَّهِ وَ ما قَتَلُوهُ وَ ما صَلَبُوهُ وَ لکِنْ شُبِّهَ لَهُمْ وَ إِنَّ الَّذینَ اخْتَلَفُوا فیهِ لَفی شَکٍّ مِنْهُ ما لَهُمْ بِهِ مِنْ عِلْمٍ إِلاَّ اتِّباعَ الظَّنِّ وَ ما قَتَلُوهُ یَقیناً (157)
و گفته ایشان که: «ما مسیح، عیسى بن مریم، پیامبر خدا را کشتیم»، و حال آنکه آنان او را نکشتند و مصلوبش نکردند، لیکن امر بر آنان مشتبه شد؛ و کسانى که در باره او اختلاف کردند، قطعاً در مورد آن دچار شکّ شدهاند و هیچ علمى بدان ندارند، جز آنکه از گمان پیروى مىکنند، و یقیناً او را نکشتند.
[20] - آلعمران: 52-53
فَلَمَّا أَحَسَّ عیسى مِنْهُمُ الْکُفْرَ قالَ مَنْ أَنْصاری إِلَى اللَّهِ قالَ الْحَوارِیُّونَ نَحْنُ أَنْصارُ اللَّهِ آمَنَّا بِاللَّهِ وَ اشْهَدْ بِأَنَّا مُسْلِمُونَ (52) رَبَّنا آمَنَّا بِما أَنْزَلْتَ وَ اتَّبَعْنَا الرَّسُولَ فَاکْتُبْنا مَعَ الشَّاهِدینَ (53)
چون عیسى از آنان احساس کفر کرد، گفت: «یاران من در راه خدا چه کسانند؟» حواریون گفتند: «ما یاران [دین] خداییم، به خدا ایمان آوردهایم؛ و گواه باش که ما تسلیم [او] هستیم. پروردگارا، به آنچه نازل کردى گرویدیم و فرستاده[ات] را پیروى کردیم؛ پس ما را در زمره گواهان بنویس.
[21] - انجیل متی باب 20 آیه 17؛ لوقا باب 25 آیه
*** مارابانظرات خوددرنشرمعارف اهلبیت(ع)یاری دهید***
نوشته شده توسط شیعه مولا علی (ع)اگر خداتوفیق دهد در چهارشنبه 92/10/4 ساعت 11:59 صبح موضوع | ***استفاده از مطالب باذکرمنبع وفرستادن صلوان باعجل فرجهم مانعی ندارد*** .التماس دعا***لینک ثابت
به نام خداوند بخشنده مهربان در این یادداشت می خواهیم در مورد عاقبت به خیر شدن صحبت کنیم و قبل از بیان مطالب شما را به حدیثی از پیامبر رحمت حضرت محمد صل الله علیه وآله وعجل الفرجهم والعن اعدائم اجمعین جلب می نمایم:
--------------------------------------------------
پیامبراکرم(ص) فرمود: «اذا اراد اللّه بعبدٍ خیراً طهّره قبل موته قیل ما طهوره العبد؟ قال: عملٌ صالح یلهمه ایّاه حتّی یقبضه علیه؛ هرگاه خداوند نسبت به بنده ای اراده خیر کند او را پیش از مرگ پاک و پاکیزه می کند. گفته شد چگونه بنده را پاک می کند؟ فرمود: عمل صالحی به او الهام می کند (که او بر آن مداومت کند) تا زمانی که از دنیا برود.»
در تعبیر دیگر آمده است که حضرت فرمود: «اذا اراد اللّه بعبدٍ خیراً عمله قیل ما عمله؟ قال یفتح له عملاً صالحاً قبل موته ثمّ یقبضه علیه؛ هرگاه خداوند به بنده ای اراده خیر کند عمل صالح به او الهام می کند قبل از مرگش سپس بر همان عمل قبض روحش می کند.»
--------------------------------------------------------------
عاقبت به خیر شدن چیست؟
مدت کوتاه زندگی انسان در دنیا را با زندگی آخرتش، که بی کرانه و بی نهایت است و پایانی برای آن نیست، نمی توان مقایسه نمود. از این رو، تحمل سختی ها و مشکلات در دورة کوتاه زندگی دنیا اگر فرجامی نیکو داشته و همراه با سعادت اخروی باشد، از آن تعبیر به عاقبت به خیری میشود. به بیان دیگر: عاقبت به معنای فرجام، پایان و نتیجه کارکردها است،و عاقبت به خیری یعنی مجموعة فعالیت ها و کارکردهایی که پایان آن خیر و خوشبختی را برای انسان به دنبال دارد.
البته خوشبختی، درجات دارد. انسان به دلیل این که تنوع طلبی و مطلق گرایی در طبیعت او نهادینه شده، به هر درجه از خوشی ها و نعمت های مادی یا معنوی دست پیدا کند، قانع نمی شود و رتبه ای بالاتر از آن را طلب میکند. این حالت نه تنها برای انسان در دنیای محدود وجود دارد، بلکه در آخرت نیز تداوم می یابد. از این رو یکی از اسامی قیامت یوم الحسره و یوم التغابن است، یعنی روزی که نه تنها گناهکاران در آه حسرت و ندامت می سوزند و احساس مغبون شدن دارند، بلکه آه و افسوس، و حسرت و ندامت شدیدی دامنگیر نیکوکاران می گردد که چرا بیشتر به کارهای نیک نپرداختند تا به عالی ترین مراتب بهشت که مرتبة رضوان الله است، نایل گردند و نهایت نزدیکی به خدا را پیدا کنند و به مطلق حقیقی متصل گردند. مرتبه ای که همة نعمت ها و خوشی ها در برابر آن ناچیز است. این مرتبه است که قرآن میفرماید: رضی الله عنهم و ضوا عنه.
پس عاقبت به خیری یعنی اتصال به فیض و رحمت مطلق و بی نهایت و نیل به نقطه ای از قرب الهی که رضایت و خشنودی خدا از انسان و انسان از خدا را به دنبال داشته باشد، و طبیعت مطلق گرای انسان با رسیدن به مقصدو مطلق حقیقی، اشباع شود و به آرامش مطلق، دست پیدا کند.
راه کارهای عملی عاقبت به خیر شدن؟
1. همیشه نماز هایتان را در اول وقت بخوان خصوصا نماز صبح
2. توسل به ائمه معصومین (علیهم السلام) خصوصا امام حسین (علیه السلام) را مداومت داشته باش لااقل در رخت خوابت سلام و لعن آخر زیارت عاشورا را یک بار با توجه بخوان. (ساده است اما بسیار کار ساز)
3. هر شب قبل از خواب از هر گناهی که در طول روز انجام داده ای توبه کن و با زبانت (نه در قلبت) به خدا بگو که همه ی آنها را ببخشد
4. اگر که متأهل هستی؛ خوش اخلاقی و مدارا و گذشت کردن با همسرت و خدمت به او و رضا نگه داشتن او را فراموش نکن هر چند که تقصیر ازتو نباشد و با هر بار مشاجره بدان که از رحمت خدا به دور می شوید
5. زندگی نامه بزرگان را مطالعه کن مثلا کتاب سیمای فرزانگان آقای رضا مختاری
6. در مراسمات دسته جمعی مثلا دعا و هیئات عزاداری شرکت کنید (تا حدی که خوشتان بیاید و هر وقت دید که خسته شدید و حوصله یتان سر رفت حتما مجلس را ترک کنید)
7. اگر بتوانی نماز شب بخوان نمی گویم همه ی یازده رکعتش را بلکه در حد یک رکعت نماز وتر با یک قنوت ساده. اگر هم هر شب نتوانستی لااقل یک شب در میان و اگر آن هم نشد لااقل شبهای جمعه.(فرض کن می خواهی روزه بگیری و برای پر کردن شکمت بیدار شوی پس نگو نمی شود زیرا سی روز ماه رمضان توانستی بیدار شوی و تو همان شخصِ در ماه رمضان هستی پس می توانی. از خدا بخواه می شود)
8. کتابهای اصلاح نفس خصوصا معراج السعاده نوشته ملا احمد نراقی را بخوان که آقای بهجت می فرمودند روزی نیم صفحه از این کتاب مطالعه شود البته از باب سوم به بعدش را بخوانید ؛ اولش مطالب سنگین دارد.
ودر آخر ازشما می خواهم که این بنده حقیر را نیز دعاکنید.انشا الله که تمام مسلمین ومردم جهان برای راه راست که راه علی واولاد معصوم(ع) هستند هدایت شوند و عاقبت آنها به خیر گردد و در پیشگاه باریتعالی روسفید باشند ومورد رضای خداوند واولیا آن قرار گیرند .وانشا الله ظهور امام زمان هرچه زودتر فرارسد که عاقبت به خیر شدن بشیرت در ظهور منجی عالم بشیرت حضرت مهدی(عج) می باشد. انشات الله که این مطالب برایتان سودمند باشد. الحمدالله رب العالمبن و صل الله علی محمد وآله الطاهرین
منابع:
سایت پرسمان
سایت حضرت استاد حسین انصاری
http://www.hawzah.net/fa/magazine/magart/89/6240/67193
*** مارابانظرات خوددرنشرمعارف اهلبیت(ع)یاری دهید***
نوشته شده توسط شیعه مولا علی (ع)اگر خداتوفیق دهد در چهارشنبه 92/8/29 ساعت 11:15 صبح موضوع | ***استفاده از مطالب باذکرمنبع وفرستادن صلوان باعجل فرجهم مانعی ندارد*** .التماس دعا***لینک ثابت
قبل از اینکه به خلاصه بیانات اخلاقی مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی مظاهری«مدّظلّه العالی» بپردازیم سخنی کوتاه با منکرین عیدغدیر بیان میکنم برادران اهل سنت و ای علما وبزرگان اهل سنت وفرقه ضاله وهابیت تاکی می خواهیدخود رابه خواب بزنید وحقیقت رابیان نکنید ،آیا خدا را با دنیا معامله می کنید شما راه دوخلیفه تان که درغدیر بودند یعنی عمر وابوبکر و با امیر المونین علی بن ابیطالب بیعت کردند و جانشینی پیامبر (ص) را به اوتبریک گفتند و بعد در سقیفه بنی ساعده هنوز پیامبر را دفن نکرده شور می گیرند وبرای خود جانشین بعد از پیامبر(ص) انتخاب می کنند نباشید. خودتان می دانید که جانشینی امام علی(ع) و غدیر مکرر در کتب صحاح سته شما آمده ،مانند علی (ع) مرد وشجاع باشید و به اشتباهات خود و حقانیت امام علی (ع) و دیگر ائمه معصوم(ع) اقرار کنید و عده زیادی را گمراه نکنید و راه شیطان را پیش نروید می دانم که حرف های من برای شما بیهوده است ولی حرف دلم را می زنم شاید عده ای هدایت شوند من این وبلاگ را درست کردم که اگر خدا بخواهد شاید وسیله ای برای هدایت عده ای باشد . انشاالله. الحمد الله که افتخارم شیعه بودن امیرالمومنین علیه السلام است مردی که دراخلاق،شجاعت،درایت،سیاست،حکمت،علم،قداست و غیره ... نظیر نداردو برازنده جانشین پیامبر مهر ومحبت صل الله علیه وآله هست
حال به خلاصه وچکیده بیانات معظم له توجه کنید:
وظایف مؤمنین در هفته ولایت
هفته ولایت -هجدهم تا بیست و چهارم ذی الحجه- هفته با عظمتی است و روزهای آن روزهای با شکوهی هستند. در هفته ولایت، آیات بسیار مهمّی نظیر آیات غدیر، آیه ولایت، آیه تطهیر و آیه مباهله، در شأن اهلبیت«سلاماللهعلیهم»نازل شده که باعث افتخار و سربلندی تشیّع است.
روزهای هفته ولایت باید سراسر اظهار محبّت به اهلبیت«سلاماللهعلیهم» باشد. همچنانکه باید موجب تقویت بنیه اعتقادی در زمینه امام شناسی شود و مهمتر از آن دو، این هفته باید یک معلّم اخلاق برای شیعیان باشد تا بتوانند پس از آن، به واجبات اهمیّت دهند و از گناه و معصیت اجتناب جدی داشته باشند و به انجام مستحبات نیز به قدر توان و نشاط بپردازند.
در ادامه، وظایف شیعیان در هفته ولایت، در سه بعد اساسی تبیین میگردد.
بعد اول: تعظیم شعائر الهی
در هفته ولایت، مجالس جشن و سرور، دید و بازدید و آذینبندی خیابانها و معابر عمومی، باید فراوان باشد. ذکر امیرالمؤمنین«سلاماللهعلیه» باید بسیار گفته شود. در مجالس باید سخنرانان مسئله ولایت را تبیین کنند و مداحان اشعار زیبایی در مدح اهلبیت«سلاماللهعلیهم» و در موضوع ولایت بخوانند.البته در این خصوص باید توجه شود که محتوای سخنرانیها و مداحیها باید از آیات شریف قرآن کریم گرفته شود. دست کم سیصد آیه در قرآن کریم پیرامون امیرالمؤمنین«سلاماللهعلیه» و ائمه«سلاماللهعلیهم» وجود دارد. با وجود این آیات، نباید در مجالس جشن، اشعار افراطی خوانده شود. بنابراین از خواندن اشعار و بیان سخنانی که بهانه دست بدخواهان شیعه میدهد، باید پرهیز جدی شود.
بعد دوم: تقویّت بنیه اعتقادی
نکته دیگری که باید همیشه و به خصوص در هفته ولایت به آن اهمیّت داده شود، اینکه شعار باید همراه با عقیده باشد. شیعه باید امامشناس باشد و به طور کلی در اعتقادات، مطالعه و تحقیق کامل بنماید و به صورت استدلالی مبانی اعتقادی خود را تقویت کند.
شیعه، به خصوص جوان شیعه باید بداند چرا امیرالمؤمنین علی«سلاماللهعلیه» خلیفه بلافصل پیامبر اکرم«صلیاللهعلیه وآله وسلّم» است. هر شیعهای باید با استدلال بتواند اثبات کند که چرا ائمّه دوازدهگانه«سلاماللهعلیهم» امام هستند؟
کتابهای اعتقادی همانند احقاقالحق و الغدیر در این زمینه فراوان است. جوانان باید این کتب ارزشمند را مطالعه کنند و پس از اینکه قضیه ولایت برای خودشان حل شد، با ارائه دلیل برای دیگران نیز بیان و اثبات نمایند.
در حوزههای علمیّه و دانشگاهها باید در این خصوص گفتگوهای فراوانی صورت پذیرد و به موضوع اعتقادات بیش از این اهمیّت دهند. در هفت? ولایت نیز در مجالس جشن و سخنرانیها باید دلائل شیعه برای امامت ائم? اطهار«سلاماللهعلیهم» تبیین شود و آیات مربوطه شرح داده شود.
فضائل امیرالمؤمنین«سلاماللهعلیه» و ائمّه هدی«سلاماللهعلیهم» باید برای مردم بازگو شود. مهمتر اینکه، شبهات اعتقادی باید رفع شود. مطالعه و تحقیق در موضوع ولایت باید به قدری باشد که همه بتوانند شبهاتی که در این زمینه مطرح میشود را با دلیل و برهان پاسخ گویند.
بعد سوّم: پیروی از اهلبیت«سلاماللهعلیهم»
بعد سوم وظایف شیعیان، که در هفته ولایت باید بروز و ظهور بیشتری داشته باشد، پیروی از اهلبیت«سلاماللهعلیهم» است. شیعه باید علاوه بر اظهار محبّت به ائمّه اطهار«سلاماللهعلیهم» و افزون بر اعتقاد قلبی به امامت آن بزرگوران، آنان را سرمشق خود قرار دهد و در زندگی از ایشان تبعیّت و پیروی نماید. سیمای تشیّع باید در پیشانی هر شیعهای نمایان باشد و رکن اساسی تشیّع، عمل به دستورات دینی و تبعیّت از قرآن و عترت است.
هفته ولایت، فرصت ارزشمندی برای تمرین پیروی از اهلبیت«سلاماللهعلیهم» است. در این هفته همه باید تلاش کنند گفتار و کردار خویش را با عملکرد ائمّه هدی«سلاماللهعلیهم» تطبیق دهند و در حدّ توان اعمال خود را به اعمال آن ذوات مقدس شبیه نمایند.
خدمت به خلق خدا، در سیره اهلبیت«سلاماللهعلیهم» بروز ویژهای دارد و شیعیان باید با پیروی از ایشان، هرچه میتوانند برای رفاه دیگران تلاش نمایند. رسیدگی به مستمندان باید برنامه همیشگی زندگی یک شیعه باشد. اما دست کم در هفته ولایت همه باید به قدر توان به فقرا و مستمندان رسیدگی کنند.
ساده زیستی ائمّه هدی«سلاماللهعلیهم» فضیلت دیگر سیره آن ذوات مقدساست که باید سرمشق شیعیان باشد. تجمّلات و تشریفات بیجا، مطلقاً در زندگانی حضرات ائمّ? اطهار«سلاماللهعلیهم» وجود نداشته است؛ با اینکه آن بزرگواران و به خصوص امرالمؤمنین«سلاماللهعلیه» با وجود مزارع و قناتهایی که احداث نمودند، میتوانستند به ثروت زیادی دست یابند. اما آن ثروت را به جای اینکه در راه تجمّلات به کار گیرند، صرف تقویت اسلام میکردند و به مستمندان میبخشیدند.
اهمیّت به نماز و به خصوص نماز اول وقت و به جماعت نیز در سیره امیرالمؤمنین«سلاماللهعلیه» و سایر ائمّه هدی «سلاماللهعلیهم» برجستگی دارد. نماز آن ذوات نورانی باید سرمشق شیعیان باشد.
مساجد شیعیان باید در وقت نماز، مملوّ از جمعیّت باشد و در هنگام نماز باید همهجا خلوت باشد و همه کارها تعطیل شود و همه به نماز اول وقت، در مسجد و به جماعت بپردازند. لااقل در هفته ولایت باید مساجد پر از جمعیّت باشد و همه به نماز اهمیّت بدهند تا از این نظر بتوانند شباهتی به امیرالمؤمنین«سلاماللهعلیه» پیدا کنند.
این موارد قطرهای از دریای بیکران فضائل اهلبیت«سلاماللهعلیهم» بود که باید سرمشق شیعیان گردد.
یک شیعه، هم باید شعار و اظهار محبّت به اهلبیت«سلاماللهعلیهم» داشته باشد، هم از حیث اعتقادی از بنیه قوی و محکم برخوردار باشد و هم از نظر عمل، خود را شبیه اهلبیت«سلاماللهعلیهم» گرداند.
پینوشتها
================
1. مائده / 67
2. همان
3. أسدالغابة، ج 3، ص 605؛ تاریخالیعقوبى، ج 2، ص 112 و ... [با اختلاف اندکی در عبارات]
4. احزاب / 6
5. الإصابة، ج 2، ص 140؛ تذکرة الخواص، ص 37؛ العقد الفرید، ج 5، ص 61
6. الاستیعاب، ج 3، ص 1099؛ أنسابالأشراف، ج 2،ص 108؛ البدایةوالنهایة، ج 5، ص 209 و...
7. مائده / 3
8. مائده / 3
*** مارابانظرات خوددرنشرمعارف اهلبیت(ع)یاری دهید***
نوشته شده توسط شیعه مولا علی (ع)اگر خداتوفیق دهد در چهارشنبه 92/8/1 ساعت 1:23 عصر موضوع | ***استفاده از مطالب باذکرمنبع وفرستادن صلوان باعجل فرجهم مانعی ندارد*** .التماس دعا***لینک ثابت
- اطعام یتیمان و فقرا
از دیگر آداب و سنن جامعه ایرانی به هنگام عید غدیر گستردن سفره برای اطعام مردم فقیر و یتیمان و غیره بوده است. در این خصوص و به روایات متعدد و فتوای علمای بزرگ شیعه روزه این روز با سندهای مختلف در کتب ذکر شده است. روزه این روز در غالب روایات به نیت روزه شکر و سپاس بر نعمت ولایت آمده است و به دنبال آن شام عید غدیر است. حضرت صادق(ع) فرمودند: کسی که در شب عید غدیر مؤمنی را افطار دهد مانند کسی است که اطعام کرده فِئام و فِئامی را تا این که ده فِئام را شمردند. سپس حضرت(ع) را وی پرسیدند: آیا میدانی فِئام چیست؟ عرض کرد، خیر. حضرت فرمود: صد هزار، برای شخص اطعامکننده ثواب کسی است که به همان عدد از انبیاء و صدیقین و شهدا را در حرم خداوند متعال اطعام کند و سیراب نماید. بعضی از معصومین(ع) نظیر امام رضا(ع) در روز غدیر مجلسی برای افطار دادن میگرفتند. با پیروی از چنین سفارشاتی ایرانیان بویژه آنان که از وضعیت مالی نسبتاً مناسبی برخوردار بودند در روز عیدغدیر سفرههای را برای اطعام مردم ازجمله: فقرا و یتیمان میگسترانیدند. مرحوم حاج محمدتقی امراللهی از اهالی کرمان که به شغل تجارت مشغول بود ازجمله افراد خیر و نیکوکاری بود که به نیازمندان کمک مینمود. او همهسال در روز عیدغدیر سفره داشت و مردم فقیر را دعوت مینمود و ناهار مفصلی به آنها میداد.
سفارش به چنین اموری در برخی از وقفنامهها نیز ذکر شده است. به مانند وقفنامه مدرسه مبارکه سلطانی که مقرر شده بود، «در روز عید غدیر که روز هجدهم شهر ذیالحجالحرام و عید اعظم است به دستور، در مدرسه مبارکه مزبوره صرف شیلان و اطعام نمایند.(14 تومان).» لازم به ذکر است، چنین سفرههای خاصه فقرا و ایتام نبوده و گاهاً برای پذیرایی و برگزاری مراسمِ خاصِ این روز گسترده میشد. به عنوان مثال: در مقبره شاه نعمتاللهولی که از عرفای مشهود قرن هفتم و صاحب کراماتی بود و در قصبه ماهان کرمان واقع است، در گذشته و روز عید غدیر متولی حرم وظیفه داشت تا سفره عید غدیر بدهد و روز قبل از عید از استاندار وقت و روسای ادارات و اکابر صوفیه دعوت میکرد تا جهت صرف ناهار در سالن آستانه حضور به هم رسانند و برای دعوت شدگان غذاهای گوناگونی از پلو و آبگوشت و خورشتهای مختلف پخته و آماده مینمود تا مهمانان پس از صرف ناهار و کمی استراحت جهت زیارت به حرم بروند و پس از زیارت در صحن حرم اجتماع میکردند. عدهای سخنرانی و برخیها اشعاری که در مدح علی(ع) و مناسب عید غدیر ساخته بودند در آن اجتماع قرائت و انتها مجلس با سلام و صلوات و درود بر علی(ع) خاتمه میپذیرفت. در خاتمه و به جهت آنکه در این روز، که روز اعلام ولایت و حقانیت امیرالمؤمنین است و بسیار ممدوح و نیکو و باعث تعظیم شعائر الله و شادی اهل بیت(ع) و باعث تعظیم شیعه و عظمت فرقه ناجیه است و فضیلت این روز در اعطای خداوند متعال به عامل آن، به عدد قابل شمارش نیست؛ میتوان علاوه بر آدابی و سنتی که بدان اشاره شد؛ تبریک گفتن مؤمنین به یکدیگر، بر مؤمنین احسان کردن و شادنمودن، انفاق و صدقه، صلهرحم، توسعه بر عیال، زیارت مؤمنین، شکر و حمداللهی، زینتکردن، تبسمکردن، مصافحه کردن و دیدار با امام(ع) یا علماء (که به طور کلی در روزهای عید غدیر شیعیان و بزرگان به دیدن امام خود مشرف میشدند. سیره شیعه از قدیمالایام چنین بوده که بعد از غیبت حضرت صاحبالامر(ع) در ایام مخصوص به دیدن نواب خاص حضرت و بعد نواب عام آن حضرت از علماء و بعد سادات نبیالزهراء(ع) و نبی علی(ع) مشرف میشدند و این سنت حسنه تا زمان ما در اکثر شهرهای شیعهنشین ادامه دارد.) و مواردی از این دست که جزئی از صفات فاضله و اخلاق خالصانه دینی است، بر آن افزود.
- منوچهر فرمانفرما؛ خون و نفت؛ نشر ققنوس، تهران، 1378، ص 409. - کبیر، همان، ص 339. - فقیهی، همان، ص 470. - فیودورکووف؛سفرنامه بارون فیودورکووف؛ ترجمه اسکندر ذبیحیان، انتشارات فکر روز، 1372، ص234. - مرتضی کامران؛ دیدهها، شنیدهها: خاطرات میرزا ابوالقاسم خان کمالزاده؛ نشر البرز، تهران، 1370، ص 293. -باباصفری؛ اردبیل؛ انتشارات دانشگاه آزاد اسلامی، تهران، 1371، ص 121. - پ، آمده ژوبر؛ مسافرت در ارمنستان و ایران؛ ترجمه علیقلی، بیجا 1347، ص 262. - ویلیام فرانکلین؛ مشاهدات سفر از بنگال، ایران؛ ترجمه محسن جاویدان، انتشارات دانشگاه تهران، تهران 1308، ص 18. - روزنامه وقایع اتفاقیه؛ سال 1269، شماره 139، ص 2. - غلامحسینافضلالملک؛ افضلالتواریخ؛ منصوره اتحادیه (نظام مافی)، سیروس سعدوندیان، نشر تاریخ ایران، تهران، 1361، ص 368. - سیداحمد وکلیلیان؛ رمضان در فرهنگ مردم؛ چاپخانه تک چاپ، بیجا، 1370، ص 171-170. - عبدالحسین نوایی؛ ایران و جهان؛ نشر هما، تهران، 1364، ص 361. - صفری، همان، ص 114. - محمدابراهیم باستانی پاریزی؛ حماسه کویر؛ امیرکبیر، تهران، 1357، ص 145. - سایت راسخون
*** مارابانظرات خوددرنشرمعارف اهلبیت(ع)یاری دهید***
نوشته شده توسط شیعه مولا علی (ع)اگر خداتوفیق دهد در سه شنبه 92/7/30 ساعت 2:0 صبح موضوع | ***استفاده از مطالب باذکرمنبع وفرستادن صلوان باعجل فرجهم مانعی ندارد*** .التماس دعا***لینک ثابت