در امان بودن پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ از خطا |
روزی شیخ به خانة شریف بغداد (ابو عبدالرحمن محمد بن محمد بن طاهر) رفت، فقیه نمایی از اهل سنت در مجلس حاضر بود. پس روی سخن به جانب شیخ نموده و پرسید: «آیا این مطلب صحیح است که شیعه عقیده دارد که پیامبر اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ از خطا و سهو در امان و محتاج به افراد رعیت نیست؟» شیخ مفید گفت: «بلی. ما را عقیده چنین باشد». پرسید: پس چرا خداوند او را به مشورت امر نموده است، آن جا که فرموده: «و شاوِرْهُم فِی الأمرِ»[1] بدیهی است که اگر محتاج به مشورت نباشد، هرگز خداوند او را با چنین آیهای خطاب قرار نمیدهد.» شیخ مفید گفت: «امر پروردگار، پیغمبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ را به مشورت، مسلتزم احتیاج پیغمبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ به افراد نیست و معنای امر به مشورت این نباشد که چون نیازمندی، مشورت کن، بلکه معنا این است که با آنان شورا بنمای نه این که عمل کن تا طرز فکر آنان با افکار تابناکت تقویت شود و گواه این معنا، ادامة همان آیه است که فرموده: « فَإِذا عَزَمْتَ فَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ»؛[2] هر زمان عزم کردی توکل بر خدای کن. مرد سنی پرسید: فائدة مشورتی که توأم با عمل نباشد چیست؟ شیخ در جواب گفت: مشورت به خودی خود یا از لحاظ انس و الفت میان مسلمین و یا وسیلة تقویت روحیة آنان با افکار عالیه و بلند پیغمبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ و یا برای امتیاز دادن میان افراد منافق و مؤمن است. (که از آرای ابراز شده، روحیه هر کدام به دست میآید). بنابراین مشورت کردن پیغمبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ از روی احتیاج نبوده تا با عقیدة ما سازگار باشد.[3] [1] . آل عمران، 159. [2] . همان. [3] . الوقایع و الحوادث، محمد باقر علوی، ج 1، ص 50 ـ 52. (نقل از قصص العلماء تنکابنی) |
*** مارابانظرات خوددرنشرمعارف اهلبیت(ع)یاری دهید***
نوشته شده توسط شیعه مولا علی (ع)اگر خداتوفیق دهد در یکشنبه 89/10/19 ساعت 8:25 عصر موضوع مناظرات ورفع شبهات | ***استفاده از مطالب باذکرمنبع وفرستادن صلوان باعجل فرجهم مانعی ندارد*** .التماس دعا***لینک ثابت
عمر بن عبدالعزیز برای بررسی عملکرد عامل خود در خراسان دستور داد تا علمای خراسان یک نفر را به عنوان نماینده، نزد او حاضر کنند تا حقیقت حال را از او سؤال نماید.
عالم: ای امیر! ابتدا دستور بده تا مجلس را خلوت کنند تا عرایضم را به حضور برسانم.
عمر بن عبدالعزیز: چرا مجلس را خلوت کنم؟! تو مطالبت را بگو. اگر راست بود اهل مجلس تصدیق میکنند و اگر دروغ بود تکذیب.
عالم: خلوت مجلس برای خاطر خودم نیست بلکه بخاطر شماست زیرا میترسم بعضی حرفها در میان گفته شود که امیر کراهت دارد آن حرفها را مردم بشنوند.
عمر بن عبدالعزیز مجلس را خلوت کرد و به عالم گفت: بگو هرچه میخواهی.
عالم: آیا تو خلیفه مسلمین هستی؟
عمر بن عبدالعزیز: آری.
عالم: این خلافت از کجا به تو رسیده است؟
عمربن عبدالعزیز: این چه سؤالی است که میپرسی؟! مگر تو به خلافت من اعتقاد نداری؟!
عالم: نه!
عمربن عبدالعزیز: چرا؟!
عالم: اگر تو بگویی خلافت من از طرف خدا و رسولش به من واگذار شده قطعاً دروغ گفتهای و اگر بگویی اجماع مسلمین بوده باز دروغ گفتهای زیرا من و بسیاری از مسلمانان نفهمیدیم که تو چه وقت خلیفه شدی و ما هرگز رأی به خلافت تو ندادهایم.
و اگر بگویی خلافت از پدرانم به من ارث رسیده چرا تنها تو صاحب ارث شدی با اینکه پدرت اولاد زیادی داشت.
عمربن عبدالعزیز: ساکت شد و جوابی نداد.
عالم: الحمد لله که اقرار به حق کردی و پذیرفتی که این خلافت حق کس دیگری است. آنگاه افزود: ای عمر! اگر کسی مال مسلمین را غصب کند آیا آن مال بر او حلال است؟
عمربن عبدالعزیز: قطعاً حرام است و تصرف در آن مال جایز نیست.
عالم: اگر کسی خلافت را از صاحب آن غصب کند و بیت المال مسلمین را به زور از ایشان بگیرد آیا گناهانش به گردن خود او نیست؟
عمربن عبدالعزیز: قطعاً گناه بر گردن غاصب خلافت است.
عالم: پس تو چرا خودت را به خطر سقوط در جهنم میاندازی و چرا خلافت را قبول کردهای و در مال مسلمین تصرف میکنی؟!
به خدا قسم اولین نفر ما بواسطة اولین شما (ابوبکر) هلاک شد و اوسط ما با اوسط شما و آخرین ما با آخرین شما هلاک خواهند شد.
این مطالب را گفت و از حضور عمر بن عبدالعزیز برخاست و رفت.[1]
*** مارابانظرات خوددرنشرمعارف اهلبیت(ع)یاری دهید***
نوشته شده توسط شیعه مولا علی (ع)اگر خداتوفیق دهد در یکشنبه 89/10/19 ساعت 8:24 عصر موضوع مناظرات ورفع شبهات | ***استفاده از مطالب باذکرمنبع وفرستادن صلوان باعجل فرجهم مانعی ندارد*** .التماس دعا***لینک ثابت
«آیه تطهیر» درباره پیغمبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله و حضرت على علیه السّلام و حضرت فاطمه زهرا و امام حسن و امام حسین علیهم السّلام نازل شده است
(2) [صحیح مسلم] در کتاب «فضایل صحابه» در باب فضایل اهل بیت پیغمبر صلّى اللّه علیه و آله، به سند خود، از «صفیّه دختر شیبه» او هم از «عایشه» روایت کرده است، بامداد یکى از روزها رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله گلیمى را که از پشم سیاه بافته شده بود، بر دوش داشت و عازم بود از خانه بیرون برود، در آنحال، حسن بن على علیه السّلام وارد شد، حضرت او را در زیر آن گلیم جاى داد پس از آن، حسین علیه السّلام وارد شد، او را هم در زیر گلیم قرار داد بعد از آن، فاطمه علیها السّلام آمد، او را هم در زیر گلیم برد پس از آن، على علیه السّلام آمد، او را هم در زیر گلیم در آورد سپس این آیه را تلاوت کرد :
إِنَّما یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً مؤلف گوید: این حدیث را «حاکم نیشابورى» در [مستدرک الصحیحین 3/ 147] نقل کرده و گفته است: این حدیث طبق نظریه «بخارى »
و «مسلم» از احادیث صحاح است. «بیهقى» هم، در [سنن 2/ 149] این روایت را نقل کرده است و «ابن جریر» در [تفسیر 22/ 5] حدیث مزبور را از «عایشه» نقل کرده است و «سیوطى» در «الدّر المنثور»، ذیل آیه تطهیر، در سوره احزاب، به نقل آن پرداخته و گفته است: این حدیث را «ابن ابى شیبه» و «احمد» و «ابن حاتم» روایت کردهاند. و «زمخشرى» در «کشّاف» در ذیل آیه مباهله، به مناسبتى متعرض نقل حدیث مزبور گردیده است و «فخر رازى» هم، در تفسیر آیه مباهله به نقل آن حدیث پرداخته است و اظهار مىدارد این روایت تا حدى مورد اتفاق مفسّران و محدّثان است و صحت آنرا پذیرفتهاند .
(1) [صحیح ترمذى 2/ 209] به سند خود، از «عمرو بن ابى سلمه»، ربیب پیغمبر صلّى اللّه علیه و آله (پسر زن)، نقل کرده است، هنگامى که آیه تطهیر :
إِنَّما یُرِیدُ اللَّهُ ... نازل شد رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله در خانه «امّ سلمه» بود، در این رابطه، رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله، حضرت على و حضرت فاطمه و امام حسن و امام حسین علیهم السّلام را به حضور طلبید و آنان را در حالیکه حضرت على علیه السّلام پشت سر مبارک رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله بود، در زیر کساء قرار داد و آنگاه گفت: بار خدایا! اینان اهل بیت من هستند، پلیدى را از آنان بر طرف کن و آنها را پاک و پاکیزه گردان. «امّ سلمه» از فرصت استفاده کرد به عرض رسانید: آیا من هم، از ایشانم؟ رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله فرمود: تو در جاى خودت باش، تو سرانجام خوبى خواهى داشت .
مؤلف گوید: این روایت را «ترمذى» در (2/ 308) هم، روایت کرده و در باب «فضایل» از «امّ سلمه»، «معقل بن یسار»، «أبو حمراء» و «أنس»، روایت کرده است و «طحاوى» نیز، در [مشکل الاثار 1/ 335] به نقل آن پرداخته است و «ابن اثیر جزرى» هم، در [اسد الغابة 2/ 12] نقل کرده است و «ابن جریر طبرى» نیز، در [تفسیر 22/ 6 و 7] آنرا نقل کرده و اظهار مىدارد: این حدیث از «امّ سلمه» روایت شده است .
(2) [سیوطى در الدّر المنثور] در تفسیر آیه تطهیر در سوره احزاب [ج 5/ 198 و 199] گفته است: «ابن مردویه» از «امّ سلمه» روایت کرده است که آیه
تطهیر در خانه من نازل شد و در آن هنگام، هفت تن در خانهام بودند: «جبرئیل»، «میکائیل»، على، فاطمه، حسن و حسین علیهم السّلام و من هم، در کنار در خانه ایستاده بودم و عرض کردم: یا رسول الله! آیا من از اهل بیت شما بشمار نمىآیم؟ فرمود :
سرانجام کار تو بخوبى منتهى مىشود و تو از همسران پیغمبر صلّى اللّه علیه و آله هستى.
(1) [همان کتاب] «ابن مردویه» و «خطیب» از «ابو سعید» روایت کردهاند، در روزى که نوبت «امّ سلمه» بود، رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله در منزل او تشریف داشت، در آن هنگام «جبرئیل» نازل شد و «آیه تطهیر» را آورد. رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله، حسنین و فاطمه و على علیهم السّلام را بحضور طلبید و آنها را نزدیک خود آورده در زیر عباى خود قرار داد. در آن موقع میان آنها و «امّ سلمه» پردهاى حایل بود. رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله فرمود:
بار خدایا! اینان اهل بیت من هستند؛ پروردگارا! پلیدى را از آنها دور کن و آنان را آنچنان که شایسته است، پاکیزه فرما. «امّ سلمه» گفت: یا نبىّ الله! آیا من هم، از آنان هستم؟ فرمود: اى امّ سلمه! تو از حدّى که دارى تجاوز مکن که سرانجام تو بخوبى منتهى خواهد شد.
(2) [همان کتاب] «ترمذى» به روایت صحیح، و «ابن جریر»، «ابن منذر» و «حاکم» به روایتى که صحت آنرا امضاء کرده است و «ابن مردویه» و «بیهقى» در «سنن»، از چندین طرق از «امّ سلمه»- رضى الله عنها- روایت کردهاند که گفت:
آیه تطهیر در خانه من نازل شد و در آن هنگام، فاطمه، على و حسنین علیهم السّلام در خانه من بودند. رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله به منظور عظمت دادن به خاندان خویش، عباى خود را بر فراز سر آنان قرار داد و فرمود: بار خدایا! اینان اهل بیت من هستند. اینک، پلیدى را از آنان برطرف فرما (به عبارت بهتر، آنان را مصداق «آیه تطهیر» قرار داده) و بخوبى هر چه تمامتر، آنان را پاکیزه گردان.
(3) [همان کتاب] «ابن جریر» و «ابن ابى حاتم» و «طبرانى» از «ابو سعید خدرى» روایت کردهاند که رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله فرمود: آیه تطهیر در شأن من، على،
فاطمه، حسن و حسین علیهم السّلام نازل شده است
ادامه مطلب ...
*** مارابانظرات خوددرنشرمعارف اهلبیت(ع)یاری دهید***
نوشته شده توسط شیعه مولا علی (ع)اگر خداتوفیق دهد در یکشنبه 89/10/19 ساعت 11:30 صبح موضوع آیات در شان اهل بیت | ***استفاده از مطالب باذکرمنبع وفرستادن صلوان باعجل فرجهم مانعی ندارد*** .التماس دعا***لینک ثابت
نماز بدون درود بر «محمّد و آل محمّد صلّى اللّه علیه و آله» پذیرفته نمىشود
(2) [سنن بیهقى 2/ 379] به سند خودش، از «ابو مسعود» نقل کرده است که گفته: هر گاه نماز گزارم و در آن نماز، بر «محمد و آل محمد» درود نفرستم، یقین دارم که نماز کاملى بجاى نیاوردهام.
مؤلف گوید: بار دیگر حدیث مزبور را با اندک فاصلهاى روایت کرده است و در آن حدیث، بجاى «صل على محمد و آل محمد»، «على محمد و آل محمد» آورده است و «دارقطنى» هم، در [سنن خود/ 163] به ذکر این حدیث پرداخته است.
(3) [سنن دارقطنى ص 136] به سند خود، از «ابو مسعود انصارى» روایت کرده است، رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله فرمود: کسى که نماز بگزارد و در آن نماز، بر من و اهل بیتم درود نفرستد، نمازش مقبول نخواهد بود.
(4) [ذخائر العقبى ص 199] از «جابر» روایت کرده است که مىگفت: هر گاه نماز بگزارم و در آن نماز، بر «محمد و آل محمد صلّى اللّه علیه و آله» درود نفرستم، گمان ندارم آن
نماز مقبول پیشگاه الهى قرار بگیرد.
(1) [الصواعق المحرتة ص 88] شافعى گفته است:
یا اهل بیت رسول اللّه حبّکم فرض من اللّه فى القرآن انزله
کفاکم من عظیم القدر انّکم من لم یصلّ علیکم لا صلوة له
؛ «اى خاندان رسول اکرم صلّى اللّه علیه و آله، محبت و علاقهمندى به شما، از سوى خدا تعالى واجب شده است و وجوب آنرا خداى بزرگ در قرآن کریم نازل کرده است.
درباره بزرگى شما همین بس که هر گاه کسى در هنگام نماز درود بر شما نثار نکند، نمازش مقبول پیشگاه حق تعالى نخواهد بود».
مؤلف گوید: دو بیت مزبور را «شبلنجى» در [نور الابصار ص 104] آورده است و بزودى در باب آینده به بخشى از اخبار اشاره مىشود که در آنها آمده است که در تشهّد نماز دستور داده است، بر «محمّد و آل محمّد» درود بفرستند. چنانکه در این حدیث آمده است: «هر گاه یکى از شما به تشهّد نماز مىپردازد، بر اوست که بگوید:
«اللّهمّ صلّ على محمّد و (على) آل محمّد»
از این حدیث پیداست که امر به گفتن صلوات فرموده است و «امر» هم، دلیل بر وجوب است و هر گاه یکى از واجبات نماز بدون جهت ترک شود، نماز باطل است و مقتضاى قاعده، بطلان نماز است تا آنجا که اگر آن واجب، بطور سهو هم ترک شود، باز هم، نماز باطل است مگر اینکه دلیلى بر صحت آن نماز دلالت کند، از قبیل:
«لا تعاد الصلوة الّا من خمس»
(تا به آخر حدیث). «فخر رازى» در تفسیرش، در ذیل تفسیر «آیه مودّت»، سوره «شورا» اظهار داشته است: درود فرستادن بر آل پیغمبر صلّى اللّه علیه و آله از موقعیت بزرگ و بىسابقهاى برخوردار است؛ به همین دلیل است که دعاى براى اهل بیت را پایانگیر تشهّد نماز قرار داده است و فرموده است در پایان تشهّد بگویید:
«اللّهم صلّ على محمّد و على آل محمّد»
*** مارابانظرات خوددرنشرمعارف اهلبیت(ع)یاری دهید***
نوشته شده توسط شیعه مولا علی (ع)اگر خداتوفیق دهد در یکشنبه 89/10/19 ساعت 11:18 صبح موضوع فضایل امیرالمونین علی بن ابیطالب(ع) | ***استفاده از مطالب باذکرمنبع وفرستادن صلوان باعجل فرجهم مانعی ندارد*** .التماس دعا***لینک ثابت
دعا بدون درود بر محمّد و آل محمّد صلّى اللّه علیه و آله، به اجابت نمىرسد
(2) [کنز العمال 1/ 173] هیچ دعائى بوجود نمىآید مگر اینکه میان آن دعا و خداى تعالى، حجاب و مانعى ایجاد مىشود و تا بر محمد صلّى اللّه علیه و آله درود نفرستد، دعاى او به اجابت نمىرسد و در صورتى که درود بر محمّد صلّى اللّه علیه و آله بفرستد، آن حجاب بر طرف مىگردد و دعا وارد مىشود و مورد اجابت قرار مىگیرد و هر گاه درودى بر محمّد نفرستد، دعا باز مىگردد و به اجابت نمىرسد. این حدیث را «دیلمى» از حضرت على علیه السّلام روایت کرده است .
مؤلف گوید: حدیث مذکور را «ابن حجر» در [صواعق ص 88] یاد کرده است و چنین نقل نموده است: «دیلمى» از رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله روایت کرده است که فرمود: دعاى دعاکننده به هدف اجابت نمىرسد مگر اینکه پیش از آن، بر محمّد و آل محمد صلّى اللّه علیه و آله درود بفرستد و بگوید :
«اللّهمّ صلّ على محمّد و آله »
(3) [فیض القدیر 5/ 19] «طبرانى» در «الاوسط» از حضرت على علیه السّلام به
روایت موقوف »
نقل کرده است. هر گونه دعائى از رسیدن به هدف اجابت ممنوع است مگر آنکه براى اجابت آن، بر «محمّد و آل محمّد صلّى اللّه علیه و آله» درود بفرستد .
«هیثمى» رجال سند این حدیث را از ثقات یاد کرده است .
مؤلف گوید: حدیث مزبور را «متّقى» در [کنز العمال 1/ 214] از «عبید الله بن ابو حفص عیشى» در کتاب حدیثش و «عبد القهار رهاوى» در «اربعین» اش و «طبرانى» در «الکبیر» و «بیهقى» در «شعب الایمان» نقل کردهاند .
(1) [فیض القدیر 3/ 543] دعاى دعوت کننده از نیل به حضور خدا و اجابت آن، مردود است مگر آنکه بر «محمّد صلّى اللّه علیه و آله و اهل بیت رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله» درود بفرستد. این حدیث را «ابو الشیخ» از حضرت على علیه السّلام روایت کرده است .
و در شرح آن گفته است: «بیهقى»، حدیث مزبور را از «شعب الایمان» به همان طریق که ذکر شده است، به حدیث مرفوع و موقوف، نقل کرده است. گذشته از این، «ترمذى» هم، آن روایت را از «ابن عمر» با اندک تغییرى روایت کرده است .
مؤلف گوید: روایتهاى مزبور را دو روایت دیگر تأیید کردهاند یکى از آنها، روایتى است که «متّقى» متعرض شده است .
(2) [کنز العمال 1/ 181] رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله خطاب به على علیه السّلام فرمود: یا على! هر گاه از پیشآمدى اندوهناک شدى، این دعا را بخوان :
«اللّهمّ احرسنى بعینک الّتى لا تنام و اکنفنى بکنفک الذى لا یرام »
(این دعا را ادامه داده است تا آنجا که فرموده است )
«اسئلک ان تصلّى على محمّد و آل محمّد و بک ادرء فى نحور الاعداء و الجبابرة »
. این حدیث را «دیلمى» در «مسند الفردوس» از حضرت امیر المؤمنین، على علیه السّلام، نقل کرده است .
(3) [ثعلبى در کتاب قصص خود، در قصه حضرت یوسف علیه السّلام ص 157 ]
نقل کرده است، پس از چهار روز که حضرت یوسف علیه السّلام در چاه بود، «جبرئیل» نازل شد و خطاب به او گفت: اى غلام! (غلام فرزند بالغ) چه کسى تو را در میان این چاه انداخته است؟ یوسف علیه السّلام گفت: برادران پدریم مرا در این چاه انداختهاند. «جبرئیل» پرسید: چرا و به چه سبب تو را در چاه افکندند؟ در پاسخ گفت: به جهت موقعیتى که نزد پدرم داشتم، بر من حسد ورزیدند و مرا در چاه افکندند. «جبرئیل» گفت: آیا مىخواهى از این چاه رهائى پیدا کنى؟ یوسف علیه السّلام گفت: آرى! «جبرئیل» گفت: براى رهائى خودت، از این دعا استفاده کن: «یا
صانع کلّ مصنوع و یا جابر کلّ مکسور و یا حاضر کلّ ملاء و یا شاهد کلّ نجوى و یا قریبا غیر بعید و یا مونس کلّ وحید و یا غالبا غیر مغلوب و یا علّام الغیوب و یا حیّا لا یموت و یا محیى الموتى لا اله الّا انت سبحانک، اسئلک یا من له الحمد یا بدیع السّموات و الارض یا مالک الملک و یا ذالجلال و الاکرام اسئلک ان تصلّى على محمّد و على آل محمّد و ان تجعل لى من امرى و من ضیقى فرجا و مخرجا و ترزقنى من حیث أحتسب و من حیث لا أحتسب ».
حضرت یوسف علیه السّلام دعاى مزبور را بطورى که «جبرئیل» گفته بود، خواند .
خداى تعالى او را از چاه و از گزند برادرانش رهائى بخشید و او را به ملک مصر نایل ساخت، که انتظار چنین مقامى را نداشت !
(2) مؤلف گوید: در کیفیت درود فرستادن بر «محمد و آل محمد صلّى اللّه علیه و آله» اخبار بسیار و بیشمارى رسیده است و از مراجعه کردن به «الدّر المنثور سیوطى» که در ذیل آیه کریمه سوره احزاب إِنَّ اللَّهَ وَ مَلائِکَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَى النَّبِیِّ، ابراز داشته، به این حقیقت مىرسیم و او بهمین مناسبت از «کعب بن عجره» و «یونس بن خبّاب» و «ابراهیم» و «عبد الرحمن بن ابى کثیر» و مردى از اصحاب رسول اکرم صلّى اللّه علیه و آله و «طلحه بن عبید الله» و «ابو سعید خدرى» و «ابو هریره» و «ابو مسعود» و «عقبة بن عمرو» و حضرت على علیه السّلام و «زید بن ابى خارجه» و «بریده» و «ابن مسعود»، احادیث متواترى، که همگان به نقل آنها پرداختهاند، آورده است و ما در این باب به بخشى از آنها اشاره مىکنیم.
(3) [صحیح بخارى] در کتاب «دعوات» در باب درود بر پیغمبر صلّى اللّه علیه و آله، به سند خود، از «عبد الرحمن بن ابى لیلى» روایت کرده است که گفت: «کعب بن عجره» با من ملاقات کرد و اظهار داشت آیا مىخواهى هدیهاى به تو اهداء نمایم؟ در یکى
از روزها، در حضور رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله شرفیاب بودیم، به عرض رسانیدیم: یا رسول الله! به ما آموختهاید که چگونه بر شما سلام کنیم لیکن از کیفیت درود و صلوات فرستادن بر شما بىاطلاعیم! فرمود: در هنگام درود فرستادن بر من، بگویید:
«اللّهمّ صلّ على محمّد و على آل محمّد کما صلّیت على آل ابراهیم انّک حمید مجید اللّهمّ بارک على محمّد و آل محمّد کما بارکت على آل ابراهیم انّک حمید مجید»
. مؤلف گوید: این حدیث را «بخارى» در کتاب «آغاز آفرینش» و در کتاب «تفسیر» آورده است و «مسلم» هم، در صحیح خود در کتاب «صلاة» در باب درود بر پیغمبر صلّى اللّه علیه و آله پس از تشهّد در نماز، به طرق متعددى نقل کرده است و «نسائى» و «ابن ماجه» و «ابو داوود»، در «صحاح» خودشان و «حاکم» در «مستدرک الصحیحین» و «احمد حنبل» در «مسند» اش و «ابو داوود طیالسى» در «مسند» خود و «دارمى» در «سنن» اش و «بیهقى» در «سنن» خود و «ابو ابراهیم» در «حلیه» و «طحاوى» در «مشکل الاثار» و «خطیب بغدادى» در «تاریخ» خود و گروه دیگر از پیشوایان حدیث، هر یک از آنها حدیث مزبور را به طرق متعددى، از «کعب بن عجره» روایت کردهاند.
(1) [صحیح بخارى] در کتاب «تفسیر» در باب فرمایش خداوند متعال إِنَّ اللَّهَ وَ مَلائِکَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَى النَّبِیِّ به سند خود، از «ابو سعید خدرى» روایت کرده است که گفت: به عرض رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله تقدیم داشتیم کیفیت سلام کردن بر شما را مىدانیم لیکن از کیفیت درود فرستادن بر شما اطلاع نداریم؟ رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله فرمود: بگویید:
«اللّهمّ صلّ على محمّد عبدک و رسولک کما صلّیت على آل ابراهیم و بارک على محمد و على آل محمّد کما بارکت على ابراهیم».
مؤلف گوید: حدیث مزبور را «بخارى» با اندک اختلافى در کتاب
«دعوات» در باب درود فرستادن بر رسول اکرم صلّى اللّه علیه و آله، روایت کرده است و همچنین «نسائى» در [صحیح 1/ 190] و «احمد حنبل» در [مسند 2/ 47] و «طحاوى» در [مشکل الاثار 3/ 73] روایت کردهاند.
(2) [الادب المفرد بخارى ص 93] به سند خودش، از پیغمبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله نقل کرده است که فرمود: کسى که هنگام درود فرستادن بر من بگوید:
«اللّهمّ صلّ على محمد و على آل محمد کما صلّیت على ابراهیم و على آل ابراهیم و ترحّم على محمّد و على آل محمد کما ترحّمت على ابراهیم و على آل ابراهیم»
، در روز قیامت، به شهادت او گواهى مىدهم و از او در پیشگاه خدا، شفاعت مىکنم.
(2) [همان کتاب 1/ 190] به سند خود، از «موسى بن طلحه» روایت کرده است که از «زید بن خارجه» شنیدم گفت: از رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله شنیدم، مىفرمود: بر من درود بفرستید و در دعا بکوشید و بگویید:
«اللهمّ صلّ على محمد و على آل محمد»
مؤلف گوید: این حدیث را «احمد بن حنبل» در «مسند» و «ابو نعیم» در «حلیة» و «طحاوى» در «مشکل الاثار» و «مناوى» در «فیض القدیر» در متن و شرح، از برخى محدّثان نقل کرده است و «ابن اثیر» در «اسد الغابة» متذکر شده است.
ادامه مطلب ....
*** مارابانظرات خوددرنشرمعارف اهلبیت(ع)یاری دهید***
نوشته شده توسط شیعه مولا علی (ع)اگر خداتوفیق دهد در یکشنبه 89/10/19 ساعت 11:1 صبح موضوع جایگاه حضرت علی (ع) نزد خداوند | ***استفاده از مطالب باذکرمنبع وفرستادن صلوان باعجل فرجهم مانعی ندارد*** .التماس دعا***لینک ثابت