عالم زاهد ومحب صادق مرحوم حاج شیخ محمد شفیع محسنی جمی - اعلی اللّه مقامه - که قریب دوماه است به دار باقی رحلت فرموده ، نقل انتقام علوی(ع ) نمود که در کنگان یک نفر فقیر در خانه ها مدح حضرت امیرالمؤ منین علیه السلام می خوانده ومردم به او احسان می کردند، تصادفا به خانه قاضی سُنی ناصبی می رسد و مدح زیادی می خواند، قاضی سخت ناراحت می شود در را باز می کند و می گوید چقدر اسم علی را می بری چیزی بتو نمی دهم مگر اینکه مدح عمر کنی ! و من به تو احسان می کنم ، فقیر می گویداگر در راه عمر چیزی به من بدهی از زهرمار بدتر است و نخواهم گرفت . قاضی عصبانی می شود و فقیر را به سختی می زند، زن قاضی واسطه می شود و به قاضی می گوید دست از او بردار؛ زیرا اگر کشته شود تو را خواهند کشت ، بالاخره قاضی را داخل خانه می آورد و از فقیر کاملا دلجویی می کند که فسادی واقع نشود. قاضی به غرفه اش می رود پس از لحظه ای زن صدای ناله عجیبی از او می شنود، وقتی که می آید می بیند قاضی حالت فلج پیدا کرده و گنگ هم شده است . بستگانش را خبر می کند از او می پرسند چه شده ؟ آنچه که از اشاره خودش فهمیده شد این بود که تا به خواب رفتم مرا به آسمان هفتم بردند و بزرگی سیلی به صورتم زد و مرا پرت نمود که به زمین افتادم . بالجمله او را به مریضخانه بحرین می برند و قریب دوماه تحت معالجه واقع می شود و هیچ فایده نمی بخشد. او را به کویت می برند، مرحوم حاج شیخ مزبور فرمود، تصادفا در همان کشتی که من بودم او را آوردند و به اتفاق هم وارد کویت شدیم . به من ملتجی شد و التماس دعا می کرد، من به او فهماندم که از دست همان کسی که سیلی خورده ای باید شفا بیابی و این حرف به آن بدبخت اثری نکرد و بالجمله چندی هم به بیمارستان کویت مراجعه کرد فایده نبخشید و فرمود تا سال گذشته در بحرین او را دیدم به همان حال با فقر و فلاکت در دکانی زندگی می کرد و گدایی می نمود. نظیر حال این قاضی داستان ابوعبداللّه محدث است و خلاصه آن چنین است در مدینه المعاجز، صفحه 140 از شیخ مفید - علیه الرحمه - نقل نموده نزد جعفر دقاق رفتم و چهار کتاب در علم تعبیر از او خریدم ، هنگامی که خواستم بلند شوم گفت به جای خود باش تا قضیه ای که به دوست من گذشته برایت تعریف کنم که برای یاری مذهبت نافع است . رفیقی داشتم که از من می آموخت و در محله باب البصره مردی بود که حدیث می گفت ومردم از او می شنیدند به نام ابوعبداللّه محدث و من و رفیقم مدتی نزد او می رفتیم و احادیثی از او می نوشتیم و هرگاه حدیثی در فضائل اهل بیت (علیهم) املا می کرد در آن طعن می زد تا روزی در فضائل حضرت زهرا(علیها) به ما املا کرد سپس گفت اینها به ما سودی نمی بخشد؛ زیرا علی علیه السلام مسلمین را کشت و نسبت به حضرت زهرا هم جسارتهایی کرد!! جعفر گفت سپس به رفیقم گفتم سزاوار نیست که از این مرد چیزی یاد بگیریم چون دین ندارد و همیشه به علی و زهرا جسارت می کند واین مذهب مسلمان نیست ، رفیقم سخنانم را تصدیق کرد و گفت سزاوار است به سوی دیگری رویم و با او باز نگردیم . شب در خواب دیدم مثل اینکه به مسجد جامع می روم و ابوعبداللّه محدث را دیدم و دیدم که امیرالمؤ منین علیه السلام بر استر بی زینی سوار است و به مسجد جامع می رود، با خود گفتم وای اگر گردنش را به شمشیرش بزند پس چون نزدیک شد با چوبش به چشم راست او زد و فرمود ای ملعون ! چرا من و فاطمه را دشنام می دهی ؟ پس محدث دستش را روی چشم راستش نهاد و گفت آخ کورم کردی ! جعفر گفت بیدار شدم و خواستم به سوی رفیقم بروم و به او خوابم را بگویم ناگاه دیدم او به سوی من می آید در حالی که رنگش دگرگون شده گفت : آیا می دانی چه شده ؟ گفتم بگو، گفت دیشب خوابی درباره محدث دیدم و خوابش بدون کم و کاست با خواب من یکی بود با او گفتم من هم چنین دیدم و می خواستم بیایم با تو بگویم بیا تا با قرآن پیش محدث برویم وبرایش سوگند بخوریم که چنین خوابی دیده ایم و با هم توطئه نکرده ایم و عنایت علوی او را اندرز دهیم تا از این اعتقاد برگردد پس بلند شدیم به در خانه اش رفتیم ،در بسته بود، کنیزی آمد و گفت نمی شود او را حالا دید، دو مرتبه در را کوبیدیم باز همین جواب را داد، سپس گفت : شیخ دستش را روی چشمش گذاشته و از نیمه شب فریاد می زند و می گوید علی بن ابی طالب علیه السلام مرا کور کرد و از درد چشم فریادرسی می کند به او گفتیم ما برای همین به اینجا آمدیم ، پس در را باز کرد و داخل شدیم پس او را دیدیم به زشت ترین صورتها فریادرسی می کند و می گوید مرا با علی بن ابیطالب علیه السلام چکار که دیشب چشم مرا با چوبش زد و کورم کرد. جعفر گفت آنچه ما در خواب دیدیم او برایمان گفت ،به او گفتیم از اعتقادت برگرد و دیگر به ساحت مقدسش جسارت نکن ، گفت خدا پاداش خیر به شما ندهد اگر علی چشم دیگرم را کور کند او را بر ابوبکر و عمر مقدم نخواهم داشت ، از نزدش برخاستیم ، سه روز دیگر به دیدنش رفتیم دیدیم چشم دیگرش نیز کور شده و باز از اعتقادش برنگشت ، پس از یک هفته سراغش را گرفتیم گفتند به خاکش سپرده اند و پسرش مرتد شده و به روم رفته از خشم علی بن ابیطالب علیه السلام. منبع : سایت اندیشه قم |
*** مارابانظرات خوددرنشرمعارف اهلبیت(ع)یاری دهید***
نوشته شده توسط شیعه مولا علی (ع)اگر خداتوفیق دهد در پنج شنبه 90/2/8 ساعت 9:21 صبح موضوع داستان های آموزنده | ***استفاده از مطالب باذکرمنبع وفرستادن صلوان باعجل فرجهم مانعی ندارد*** .التماس دعا***لینک ثابت
در میان بنى اسرائیل زن بد کاره اى بود که بسیارى از جوانان را شیفته خود کرده بود، روزى در نزد وى جوانى گفت : اگر آن عابد مشهور هم این زن را ببیند شیفته وى مى شود، زن با شنیدن این سخن سوگند خود که به خانه نمى روم تا عابد را منحرف کنم ، همان شب به طرف خانه عابد آمد، در زد و گفت : اى عابد امشب مرا پناه ده که در خانه تو شب را صبح کنم ، عابد امتناع نمود، زن گفت : بعضى از جوانان قصد تجاوز به من را دارند، از ایشان گریخته ام اگر در را باز نکنى ، کارى زشت صورت مى گیرد، عابد با شنیدن این سخن در را باز کرد.
زن چون وارد خانه شد، براى فریب عابد لباسهاى خود را افکند، همینکه نگاه عابد به زیبائى و جمال زن افتاد عنان شهوت از دست داد، وقتى به خود آمد که دست خود را بر بدن آن زن دید در همان ساعت بخود آمد، دست بر داشت ، در آنطرف ظرفى بر آتش بود دست خود را بر روى آتش نهاد، زن گفت چه مى کنى ؟ گفت : دست خود را به آتش دنیا مى سوزانم شاید از آتش آخرت نجات یابم ، زن به عجله بیرون شتافت و فریاد زن عابد را دریابید که دست خود را سوزاند.
وقتى مردم رسیدند دیدند دستش سوخته است
*** مارابانظرات خوددرنشرمعارف اهلبیت(ع)یاری دهید***
نوشته شده توسط شیعه مولا علی (ع)اگر خداتوفیق دهد در چهارشنبه 90/2/7 ساعت 12:59 عصر موضوع داستان های آموزنده | ***استفاده از مطالب باذکرمنبع وفرستادن صلوان باعجل فرجهم مانعی ندارد*** .التماس دعا***لینک ثابت
چگونه انسان ها می توانند ظرف و جودی خود را بیشتر کنند آیا انسان های معمولی می توانند مقام آن به اندازه ائمه اطهار شود
در واقع در اینجا با دو پرسش روبرو هستیم. اول آنکه آیا انسان های معمولی میتوانند ظرف وجودی خود را تا مقام ائمه اطهار بالا ببرند و دوم آن که چگونه میشود به ظرفیت وجودی بالا دست یافت.
پاسخ به پرسش اول را در چند بند متذکر میشویم:
1. ائمه اطهار علیهم السلام، دارای اراده بشری میباشند و مانند دیگر مردم زندگی میکنند؛ آنان نیز مانند دیگران در تحصیل هرچه بیشتر مقامات معنوی کوشیده و اهل صبر و جهاد و زهد و تقوا هستند. و در این زمینه فرقی بین آنها و دیگران وجود ندارد.
2. خداوند متعال به قابلیت ممتاز ائمه اطهار، برای تحصیل مقامات معنوی و نیز شایستگی آنان برای بر عهده گرفتن مسؤولیت هدایت جامعه علم دارد. در حقیقت شایستگی ایشان که بخش عمدهای از آن ناشی از افعال اختیاری ایشان است؛ از قبل نزد خداوند معلوم بوده و همین قابلیت مبتنی بر اختیار، موجب گزینش آنان شده است. نه اینکه خداوند بدون هیچ وجهی آن بزرگواران را انتخاب کرده و مقام عصمت یا ظرف وجودی بالا عطا کند. در واقع خداوند با علم به ممارست آنان و بندگی آنان، چنین مقامی را به ایشان اعطا کرده است.
3. سپردن هر مسؤولیتی با دادن امکانات لازم آن همراه است. امامت جامعه نیز از این قاعده مستثنی نبوده و یکی از امکانات مورد نیاز، دارا بودن ظرفیت وجودی بالا میباشد که از لوازم امامت محسوب میگردد.
4. خداوند به ازای هر موهبتی که به انسان میدهد در آخرت آن انسان را به دلیل اعطای این موهبت بازخواست خواهد کرد. اگر ائمه یا دیگران دارای ظرف وجودی بالایی میباشند، دارای مسؤولیت سنگینتری نیز میباشند. مانند این که بگوییم اگر تیغ در دست جراح کمی بلغزد میتواند آثار جبران ناپذیری داشته باشد در حالی که لغزش تیغ در دستان یک کیف ساز چنین آثاری را ندارد.
5. دسترسی به ظرفیت وجودی بالا برای همگان میسر است؛ چنان که در احوال حضرت سلمان نسبت به اباذر آمده که «لو علم أباذر ما فی قلب سلمان لقتله» (اگر اباذر، آنچه را که در قلب سلمان است میدانست او را به قتل میرساند) (آشنایی با علوم اسلامی، شهید مطهری، بخش عرفان). این مطلب نشاندهنده آن است که ظرفیت وجودی سلمان بسیار بیشتر از أباذر بوده است که توانسته مطالبی را در خود جای دهد که أباذر را یارای تحمل آن نیست.
6. فیاضیت و عدالت الهی ایجاب میکند که هر کس قابلیت رسیدن به کمال را دارد و همه شرایط لازم نیز برای رسیدن به آن فراهم شده است، اما قصور از ماست که نمیتوانیم از این شرایط فراهم آمده استفاده نماییم.
پاسخ پرسش دوم:
واقعیت آن است که ظرفیت موجودات و انسان ها، همانند ظرفهایى نیست که براى برخى نصف و براى برخى تمام آن پر شده باشد؛ بلکه هر موجودى متناسب با وضعیت و موقعیت خود، ظرف و ظرفیتش شکل خواهد گرفت. همه ظرفها متناسب با ظرفیت خود، پر است و به هر مقدار که قابلیتها و استعدادها بیشتر شود و فعلیت پیدا کند، به همان مقدار ظرفها نیز بزرگتر خواهد شد. به طور مثال هر مقدار معلومات و درجات علمى انسان افزایش یابد، ظرف قلب و سینه او گشادتر خواهد شد.
همچنین هر کدام از جمادات، گیاهان و حیوانات، عرصه خاصى براى ظهور ظرفیت خود دارند. به طور مثال دانه گندم در مدت چند ماه و با رعایت اصول کاشت و داشت و برداشت، مىتواند تبدیل به خوشهاى هفتاد دانهاى شود. البته هر مقدار عوامل تأثیرگذار کم شود، دانههاى کمترى به بار خواهد نشست و هر گاه عوامل اصلاح، ارتقا یابد، دانههاى بیشترى به ثمر خواهد رسید. نسبت به دیگر انواع گیاهان و حیوانات نیز این چنین است.
درباره اختلاف قابلیتها و تفاوت موجودات، اشاره به چند نکته شایان توجه است:
یکم. این طور نیست که هر موجودى، تنها دریک شرایط خاص قرار بگیرد و تنها یک نوع قابلیت داشته باشد، بلکه چه بسا وضعیت آن تغییر کند و در نتیجه قابلیت آن نیز ارتقا یابد. به طور مثال فسیلها طى چند هزار سال، به زغال سنگ و سپس به رگههاى الماس تبدیل مىشود. با ترکیب دو گونه از میوهها و یا گلها نیز میوه جدید و یا رنگ و ترکیب جدید حاصل مىآید. اما تمامى این گونه تغییرات نظاممند و از روى حساب و کتاب است.
دوم. ایجاد تغییر، گاهى از سوى «عوامل خارجى» است؛ مانند بیشتر تغییراتى که در جمادات و گیاهان اتفاق مىافتد که عوامل انسانى، محیطى و... در آنها تأثیرگذار مىباشند. گاهى نیز علاوه بر عوامل خارجى، عوامل شخصى و درونى موجب ایجاد تغییر و تفاوت قابلیتها مىشود که درباره انسانها بیشتر این گونه است. به طورى که اراده افراد و عوامل درونى آنان، علاوه بر عوامل محیطى و ژنتیکى در وضعیت شان تاثیر فراوانى دارد و اراده و انگیزه انسانها چه بسا موجب تفاوت قابلیت بسیار در میان آنها شود.
البته برخى واقعیات و حقایق نیز هیچ گونه تغییرى نمىیابند و همواره ثابتاند؛ اصول عقلى مانند «محال بودن اجتماع نقیضین» و یا «معادلات ریاضى» این چنیناند.
چنین نظامى به طور طبیعى از سوى خداوند بر جهان هستى حاکم است. به همین جهت گفته مىشود: قابلیتها را خداوند داده است. اما این اراده الهى گزاف و بىدلیل نیست، بلکه متناسب با وضعیت خود موجودات است. به طور مثال اگر یک دانه گندیده زیر پا لگدمال شود، قابلیت تبدیل شدن به خوشه را از دست مىدهد و اگر زیر خاک قرار گیرد و بقیه شرایط آب و نور فراهم شود که سبز شده و تبدیل به خوشه مىگردد. اگر آنچه زیر خاک کاشته شده، گندم باشد، گندم مىروید و اگر دانه سیب باشد، محصول آن سیب خواهد بود.
نکته ی مهم ان است که:
ذات اقدساله همه انسانها رابراى ظرفیت عدالت آماده کرده است؛ این حداقل است. عادل یعنى کسى که واجبات را انجام مىدهد و حرام را ترک مىکند. این حداقل وظیفه هر مسلمانى است.
خداوند به همه ما استعداد کسب عدالت داده و راه آن را هم نمایانده است. عدالت مراتب دارد. از ضعیفترین مرحله عدالت که همان انجام واجبات و ترک محرمات است تا نزدیک مقام عصمت، مراتب بسیار وجود دارد.
از مرز عدالت که بگذریم - البته عادل ممکن است سهواً خلاف کند؛ ولى معصوم سهواً هم خلاف نمىکند - به ملکه عصمت مىرسیم. اگر کسى در راستاى کسب عدالت تمرین کرد، کمکم به مرز عصمت نزدیک مىشود؛ یعنى اگر قبلا هم معصوم نبود، از این به بعد مىتواند معصوم باشد.
البته عصمت نیز درجات فراوان دارد. معصوم شدن مخصوص کسى نیست، وجود مبارک حضرت زینب و حضرت ابوالفضل و بسیارى از فرزندان اهل بیت (علیهم السلام) شاید به درجاتى از عصمت رسیده باشند؛ ولى ذات اقدس اله پستهاى کلیدى مثل نبوت، امامت و خلافت را به افراد خاص مىدهد؛ یعنى به کسى که مىداند با این که مىتواند بلغزد تا آخر عمر نمىلغزد (دقت کنید). خداوند به چنین افرادى مقام میدهد: «اللَّهُ أَعْلَمُ حَیْثُ یَجْعَلُ رِسالَتَهُ»{سوره انعام (6): آیه 124.}
حضرت على (علیه السلام) در نهج البلاغه مىفرماید: اگر تمام اقالیم هفتگانه را به من دهند و بگویند به مورى ظلم کن، نمىکنم؛ یعنى من با آن که مىتوانم، ظلم نمىکنم: «وَ اللَّهِ لَوْ أُعْطِیتُ الْأَقَالِیمَ السَّبْعَةَ بِمَا تَحْتَ أَفْلَاکِهَا عَلَى أَنْ أَعْصِیَ اللَّهَ فِی نَمْلَةٍ أَسْلُبُهَا جُلْبَ شَعِیرَةٍ مَا فَعَلْتُهُ».
نکته مهم این است که بدانیم این مسیر با علم و عمل برخواسته و در راستای ایمان طی می شود. مهمترین عامل افزایش ظرفیت انسان این است که اولا ایمان داشته باشد و ثانیا سعی کند علومی که در راستای ایمان است کسب نماید و ثالثا به هر چه آموخت عمل کند. این راهبرد و راهکار دائما به او کمک می کند تا ظرفیت خویش را بیافزاید و به خدای متعال که ظرف بی نهایت هستی است نزدیک شود.
ذکر برخی راهکارها جهت افزایش ظرفیت وجودی:
1- شناخت خدا:
امام رضا (علیه السلام) مى فرمایند: «اول عبادة الله معرفته؛ اولین مرتبه عبادت خدا، معرفت و شناخت خدا مى باشد.» بنابراین اولین و مهمترین حرکت ما جهت رشد ظرفیت های وجودی مان، شناخت آفریدگار و خالقمان است؛ زیرا بدون شناخت حضرت حق تعالی و کسب معرفت نسبت به ذات اقدس الهی، ارتقاء وجودی ممکن نیست.
در این باب اگر زمینه مطالعاتى شما کم است از کتاب هاى اعتقادى آقاى محسن قرائتى شروع کنید؛ ولى بعداً مسیر مطالعاتى شما در کتابهاى استاد مطهرى باشد. اما اگر در گذشته مطالعاتى داشته اید از کتاب توحید استاد مطهرى شروع کنید.
2- شناخت دستورات خدا و عمل به آنها:
جهت شناخت دستورات عملى باید به رساله هاى عملیه مجتهدین کرام رجوع شود. بنابراین با رجوع به رساله مى توان واجب و حرام الهى را شناخت. بسیاری از افراد ممکن است با دستورات الهی کاملاً آشنا بوده و از حرام و حلال الهی مطلع باشند، ولی به هنگام بروز خواهش های نفسانی و وسوسه های شیطان از فرامین الهی سرپیچی نمایند.
اما افرادی که تصمیم به کسب سعه ی وجودی دارند، دستورات الهی را بر دستورات نفس و شیطان، در عمل ترجیح می دهند. امام سجاد (علیه السلام) مى فرمایند: «من عمل بما افترض الله علیه فهو من اعبد الناس؛ هر کس به آنچه خدا بر او واجب کرده عمل کند از عابدترین مردم مى باشد». بنابراین انجام واجبات و ترک محرمات بر هر چیزى ترجیح دارد.
ای عزیز؛
بدان که هیچ وسیله ای به اندازه انجام واجبات و ترک معاصی، انسان را به خدا نزدیک نمی کند و قلب مؤمن را پالایش نمی دهد؛ «قال الله تبارک و تعالی: ماتحبب الی عبدی شی ٍ احب الی مما افترضته علیه؛ خداوند فرمود: بنده ام با هیچ وسیله ای دوست داشتنی تر از فرائض محبوب من نمی شود.» (میزان الحکمه؛ محمدی ری شهری، محمد، ج2، ص691)
3- استقامت در مسیر بندگى:
مهمترین نکته در رسیدن به هدف مذکور، بندگى مادام العمرى و همیشگى خدا می باشد. خداوند تبارک و تعالى به پیامبر اکرم (صلی الله علیه و اله وسلم) در قرآن چنین خطاب مى کند: «فاعبده واصطبر لعبادته؛ او را عبادت کن و در راه پرستش او شکیبا باش»، (سوره مریم، آیه 65). حضرت على (علیه السلام) مى فرمایند: «دوام العباده برهان الظفر بالسعاده» (الغرر والدرر، باب العباده، ص 24 و 318)؛ عبادت دوام دار و همیشگى، دلیل قاطع ظفر و دستیابى به سعادت و خوشبختى است.
چند توصیه ی زمینه ساز، جهت سعه ی وجودی:
- تقویت ارتباط عاشقانه با خداوند و اولیای معصومین (علیهم السلام) از طریق انجام مستحبات و زیارات و مانند آن؛ چرا که اهل بیت عصمت و طهارت (علیهم السلام) واسطه های فیض الهی هستند؛ یعنی هر خیری، از کانال آنها به بندگان می رسد. همچنین آنها باب الله هستند؛ یعنی راه گسترش ظرفیت وجودی، از طریق آنها حاصل می شود. بنابراین با تمام وجود به آن ذوات نورانی بویژه امام عصر (علیه السلام) توسل جویید و از آنها کمک بخواهید.
- ارتباط عمیق با قرآن و استفاده ی از تفاسیر
قرآن نقشه ی راهی است که از طرف محبوب به سمت محب فرستاده شده است، تا بندگان، با خواندن آن و حرکت در مسیری که توسط قرآن راهنمایی شده، به خدای مهربان برسند. بنابراین سعی کنید حداقل روزی چند آیه را با دقت در معانی و تدبر بخوانید و از تفاسیری همچون «نمونه» استفاده کنید؛ زیرا توضیح و شرح آیات الهی و نیز سخن ائمه ی اطهار (سلام الله علیهم) در باره ی آیات قرآن کریم، در تفاسیر ذکر شده است.
- اصلاح صفات شخصیتی و پاک سازی دل و درون از رذایل اخلاقی و آراسته شدن به فضایل اخلاقی از طریق راهکارهای علم اخلاق و تمرین آن ها در معاشرت با مردم و رعایت اخلاق اجتماعی.
مثلا ً اگر خدای ناکرده گاهگاهی به جای سخن راست، به دروغ متوسل می شوید، با مطالعه ی احادیث وارده در مذمت دروغ و کتب اخلاقی در این زمینه و عمل کردن به راهکارهای سفارش شده، برای ترک رذیله ی دروغ، تلاش کنید این خصلت را از خود دور کنید.
- در کارهای خود، اعمال عبادی همچون نماز را در اول وقت خود قرار دهید.
- ساعات اولیه صبح را نخوابید و از آن لحظات استفاده کنید. البته توجه داشته باشید که تدریجی اقدام نمایید. اگر تاکنون بعد از نماز صبح استراحت میکرده اید، الان مدت 10 دقیقه بعد نماز بیدار بمانید تا زمانی که بیدار ماندن 10 دقیقه برایتان آسان شود؛ آنگاه به تدریج 10دقیقه -10 دقیقه اضافه نمایید.
- براى پایبند بودن و عمل کردن به برنامه هاى طراحى شده خود، از یک برنامه تنبیه و پاداش کمک بگیرید و در پایان هر روز یا هر هفته به میزان موفقیت ها و عملى کردن برنامه هاى طراحى شد، خود را تشویق کنید و به میزان تنبلى ها و عمل نکردن به آن برنامه، خود را تنبیه کنید.
*** مارابانظرات خوددرنشرمعارف اهلبیت(ع)یاری دهید***
نوشته شده توسط شیعه مولا علی (ع)اگر خداتوفیق دهد در چهارشنبه 90/2/7 ساعت 12:12 عصر موضوع دانستنی های مذهبی | ***استفاده از مطالب باذکرمنبع وفرستادن صلوان باعجل فرجهم مانعی ندارد*** .التماس دعا***لینک ثابت
در یک بررسى آمارى محققین دنیاى پزشکى در داخل و خارج اعلام کرده اند که علما و رجال مذهبى و افراد پایبند به قوانین و احکام مذهبى که شبانه روز چند بار در اوقات معین با خدا ارتباط برقرار داشته و زندگى آنان با ایمان و معنویت آمیخته است ، طول عمر بیشترى از سایر افراد بویژه افراد لاابالى و بى بند و بار و کسانى که پایبند مذهب نیستند، خواهند داشت .
در تایید فوق دکتر ویلیام پارک آمریکایى آمارى بدین مضمون منتشر نموده است :
در تمام دنیا هر دقیقه 62 نفر و هر ساعت 3767 نفر و هر روز 90410 نفر و هر سال 33 میلیون نفر به مرگ طبیعى از دنیا مى روند.. در اروپا از هر هزار نفر فقط یک نفر به صد سالگى و 10 نفر به مرز 80 سالگى مى رسند و در میان آنهایى که مى توانند خود را به مرز 80 سالگى برسانند، از هر هزار نفر 43 نفر روحانى ، 40 نفر کشاورز، 29 نفر دانشمند و نویسنده ، 26 نفر استاد و دبیر و 24 نفر پزشک مى باشند. همچنین دکتر على پریور مى نویسد:
همین چند وقت قبل بود که روزنامه هاى آمریکایى نوشته بودند، کشیشان و راهبان کمتر از سایرین به بیماریها مبتلا مى شوند و دفاعشان بهتر است . در کشور خودمان نیز آنان که ایمان بیشترى دارند کمتر بیمارند و آنها که فقط کوشش خود را در کارها دخیل مى دانند و خدایى را باور ندارند، اغلب ام الامراضند و عمرى را به تلخکامى و بیمارى به سر مى برند.
در برخى از مناطق کشور شوروى سابق از هر 100 نفر 10 نفر وارد دومین قرن زندگى خود مى شوند، این در حالى است که در مناطق مسلمان نشین شوروى که پایبند به اصول و اعتقادات دینى ومذهبى هستند، از هر 100 نفر 84 نفر وارد دومین قرن زندگى خود مى شوند که این خود حاکى از تاثیر عمیق ایمان و عبادات و عمل به دستورات مذهبى در طول عمر افراد روحانى و مذهبى است . در ایران هم اکنون جمع کثیرى از مجتهدین و مراجعه تقلید هشتاد به بالا هستند و از مراجع کسانى بوده اند که حتى نود سال به بالا هم عمر کرده اند که از آن میان مى توان به علما و مراجع زیر اشاره نمود: آیت الله بروجردى بیش از 90 سال عمر کرد. آیت الله مرعشى نجفى در سن 100 سالگى فوت نمود. آیت الله اراکى بیش از 100 سال عمر کرد. آیت الله سید على تفرشى 95 سال عمر کرد. آیت الله محسنى ملایرى 92 سال عمر کرد و بسیارى از آیات عظام . از صنف روحانى که بگذریم ، افراد مذهبى و متدین که دائما با آداب و سنن اسلامى سر و کار داشته و نماز را سر لوحه دستورات دینى خود قرار داده اند، بیشتر از دیگر مردم روى زمین عمر مى کنند. و باز در ایران خودمان کسانى چون : جواد بافرانى پیرمرد 124 ساله نایینى و بمانعلى جوانمردى پیرمرد 125 ساله شیرازى و کمر احمدى پیرمرد 135 ساله ایلامى در پاسخ خبرنگاران جراید، سحر خیزى اقامه نماز صبح ، عمل نمودن به احکام شریعت اسلامى بویژه نمازهاى پنجگانه و مانوس بودن با قرآن در طول زندگى را از عوامل موثر در طول عمر خود دانسته اند.
دکتر الکسیس کارل در رابطه با سحر خیزى بویژه نیایش صبحگاهى مى نویسد:
ناپاکى اخلاقى نیز همچون کثافت بدنى مذموم است ، پیش از شروع یک روز نو هر کس باید اخلاقش را نیز همانند جسمش شستشو دهد.
حال خواننده عزیز! براى رسیدن بدین هدف ، چه عملى بهتر از اقامه نماز است . آن هم نماز صبحگاهى و بیدار بودن بعد از آن
*** مارابانظرات خوددرنشرمعارف اهلبیت(ع)یاری دهید***
نوشته شده توسط شیعه مولا علی (ع)اگر خداتوفیق دهد در چهارشنبه 90/2/7 ساعت 8:56 صبح موضوع دانستنی های مذهبی | ***استفاده از مطالب باذکرمنبع وفرستادن صلوان باعجل فرجهم مانعی ندارد*** .التماس دعا***لینک ثابت
توجه به خشوع در نماز وسیله اى است براى پرورش حضور ذهن و تمرکز حواس که در زندگى بسیار حایز اهمیت است و مى توان گفت که بیشتر موفقیتهاى انسان در نتیجه همین تمرکز فکر و توجه کامل و حضور ذهن است .
ویلیام مورتن مارستن متخصص در روان شناسى مى گوید:
افراد موفق کسانى هستند که مى توانند در امرى تمام افکار خود را متمرکز کنند و تمام دانستنیهاى خود را درباره آن بیاورند و به کار بندند. براستى اگر روح و فکر ما بطور کامل در نقطه اى متمرکز شود یا براى امرى به کار افتد نیروى شگفت انگیز و فوق العاده اى مى آفریند.
ویلیام جیمز که پدر روانشناسى جدید محسوب مى شود، مى گوید:
فرق بین افراد نابغه با دیگران ، یک موهبت فطرى نیست ؛ بلکه مربوط به توجه کاملى است که به موضوعات و نتیجه هاى آن مبذول مى دارند و میزان نبوغ بستگى به میزان و درجه تمرکز افکار شخصى دارد.
در مورد اینکه چگونه مى توان این نیرو را در خود ایجاد کرد ویلیام مولتن در مجله ریدرز دایچست مى نویسد:
این نیرو تمرکز فکر به وسیله تمرین به دست مى آید و البته تمرین احتیاج به شکیبایى و پایدارى دارد. وقتى توانستى افکارت را پى در پى 50 یا 100 بار در موضوعى متمرکز کنى لاجرم سایر افکار و خاطره ها جاى خود را به موضوع مورد نظرتان خواهد داد. سرانجام عادت خواهى کرد که در هر امرى با اراده خود ذهن را متمرکز سازى .
از تمام مطالب فوق نتیجه مى گیریم که نماز بهترین وسیله براى پرورش تمرکز فکر و حواس در انسان است . زیرا نمازگزارى که مى کوشد با تمام قدرت افکار خود را در یک جا جمع کند تا نمازش با خشوع و حضور قلب باشد، بدون تردید این عمل در وى عادت مى شود و مى تواند در هر موردى تمام افکار خود را متمرکز سازد و در نتیجه به ترقیات و اکتشافات مهمى نایل گردد.
در تایید بیشتر این موضوع ، ویلیام مولتن مى گوید:
بهترین راهى که توجه و التفات را در انسان زیاد مى کند این است که فکر و جسم هر دو باهم کار کنند.
و مى بینیم که نماز در اسلام عبارت است از عمل فکر و جسم با هم . زیرا نماز گزار در حالى که تمام افکار و توجهش به خداست به رکوع و سجود و قیام و قعود مى پردازد.
و بالاخره دکتر کارل مى گوید: به نظر مى رسد که نیایش ، وضع فکرى آدمى را از سطحى که به اقتضاى توارث و تعلیم و تربیت به دست آورده ، بالاتر مى کشد
*** مارابانظرات خوددرنشرمعارف اهلبیت(ع)یاری دهید***
نوشته شده توسط شیعه مولا علی (ع)اگر خداتوفیق دهد در چهارشنبه 90/2/7 ساعت 8:55 صبح موضوع دانستنی های مذهبی | ***استفاده از مطالب باذکرمنبع وفرستادن صلوان باعجل فرجهم مانعی ندارد*** .التماس دعا***لینک ثابت