وظایف همسرداری برگرفته از زندگی حضرت فاطمه (س)
الف - زهرا از دیدگاه علی (ع)
پاسخ صریح وزیبای علی (ع) به پیامبر (ص) در فردای عروسی ، فاطمه را بهترین یار ومدد کاردر طاعت حق معرفی می کند . وقتیکه پیامبر (ص) از او پرسید : زهرا را چگونه یافتی ؟ عرض کرد : نعم العون علی طاعهالله . فاطمه چه خوب یاوری برای طاعت الهی است
ب - ایثار وتعاون زهرا (س)
ایثار واز خودگذشتگی یکی از مهمترینعوامل استحکام روابط میان اعضای یک مجموعه است ، نمونه ای از ایثار وگذشت در زندگیهر انسانی نشانه بزرگی روح وعلو همت اوست . در زندگی فاطمه (س) وایثار در برابر شویبزرگش نمونه های بارزی به چشم می خورد . هنگامی که پیامبر آندو را مشغول کار دید ازآنها پرسید کدامیک از شما خسته ترید ؟ هر یک از آنها دیگری را مقدم دانسته واو راخسته از مشقت کار ذکر کرد.
د - تقسیم کار:
یکی از نمادهای زندگی مشترک زندگی علی (ع) وفاطمه (س) تقسیم مطلوب وظایف ناشی از زندگی مشترک بود . وقتی که پیامبر تقاضاکردند تا کارها را میان آن دو تقسیم کند ، رسول خدا (ص) کارهای خانه را به فاطمه (س) سپرد ومسئولیت خارج از منزل را به علی (ع) واگذار کرد . زهرا (س) بارها اظهارخشنودی می کرد ورضایت خود را از تقسیم ابراز میداشت .
ذ - محبت به همسر (رعایت یکدیگر)
پیامبر اکرم (ص) بارها دختر وداماد گرامی اش را به محبت یکدیگر سفارشمی فرمود . روزی به زهرا فرمودند : دخترم شوهر تو بهترین همسرهاست تو را ازنافرمانی او بر حذر می دارم . سپس به علی (ع) فرمود : علی جان به همسرت مهربانی کنزیرا فاطمه پاره تن من است . رنج او رنج من است وشادی او خشنودی من است .
ه - رازداری زهرا(س)
روزی فاطمه (س) به حضورپدرش رسید درحالیکه آثار ضعف وگرسنگی از چهره فرخنده اش نمایان بود . رسول خدا (ص) با مشاهدهاین حالت دستهایش را به سوی آسمان بلند نمود وگفت : خدایا گرسنگی فرزندم را به سیریتبدیل کن ووضع او را سامان بده .
آری زهرا (س) از فقر خانه علی شکوه نمی کند وپیامبر بدوناینکه زهرا سخنی یه او بگوید از ضعف وگرسنگی او باخبر می شود . که این خود یکی ازنمونه های پایبندی یه اساس واسرار خانواده است .
ز- فداکاری وصبر بر فقر :
صبح یکی از روزها که علی (ع) وفاطمه در کنار هم بودند علی (ع) برای رفعگرسنگی شدید خود از همسرش غذایی را طلب کرد . زهرا (س) گفت : خود دو روز است کهچیزی نخورده ام وهر چه در خانه بود برای شما وفرزندان آورده ام .
علی(ع) فرمود : چرا مرا از این امر آگاه نساختی ، تا برای تهیه غذا اندیشه کنم . زهرا(س) پاسخ داد : از خدای خود شرم کردم که چیزی از تو بخواهم که انجام آن برای تودشوار باشد.
ح - نگاه شفا وروح بخش :
امیرالمؤمنین(ع) می فرمایند : هیچ گاهفاطمه از من نرنجید. واو نیز هرگز مرا نرنجاند . او را به هیچ کاری نرنجاند. او رابه هیچ کاری مجبور نکردم . وهر گاه بصورت ورخساره اش نظاره می کردم تمام غصه های منبرطرف می شد . ودردهایم را فراموش می کردم . بخدا قسم هرگز کاری نکردم که فاطمهخشمگین شود . او نیز هیچ گاه مرا خشمگین نکرد . آری فاطمه (س) برای ایجاد یک محیطآرام وبا صفا در درون خانه بود وآنچه می گفت در جهت اهداف همسر فداکار ودلاورش بود .
ط- تقویت روانی شوهر مجاهد :
هنگامی که علی (ع) از جبهه باز میگردد. فاطمه (س) به استقبال اومی رود وبا رویی گشاده ولبخند حاکی از رضایت وافتخاربه او مینگرد ، لباس وشمشیر خون آلود او را می شوید واز حوادث میدان جنگ می پرسد . وبدین وسیله نقش خود را در جهاد سرنوشت ساز اسلام ودر تقویت روانی شوی مجاهدش ایفامی کند .
ی - تسلیم اختیارات شوهر :
خلیفه اول ودوم چندین بار تقاضایملاقات حضرت فاطمه (س) کرده بودند وفاطمه نپذیرفته بودند . علی (ع) در آخرین روزهایواپسین عمر زهرا (س) نزد او آمد وتقاضای آنان را برای ملاقات با فاطمه بازگو کردواز او اجازه خواست . زهرا (س) چنین گفت : خانه از آن شما ودر اختیار شمایم آنچهخود صلاح می دانی عمل کن
ک - محبت به همسر :
روزی پیامبر از فاطمه سلام الله پرسیدشوهرت با تو چگونه است ؟ فاطمه (س) عرض کرد: خوب است اما زنان قریش مرا با ازدواجبا کسی که دستش از مال دنیا خالی است سرزنش می کنند . پیامبر فرمود : دخترم شوهر توبهترین همسرهاست . به او محبت کن ! تو را از نافرمانی او برحذر می دارم .
ر- زهرا (س) وتربیت فرزندان : ( وراثت در شخصیت فرزندان زهرا (س) )
یکی از عوامل موثر در تشکیل شخصیت فرزندان زهرا (س) وراثت است . زیرادر این خانواده مادر از مقام عصمت بهره مند است . در وجود مطهر او هیچ رجس وگناهیراه ندارد. چنانچه در زیازت امام حسین (ع) داریم که : گواهی می دهم که شما دراصلاب پاک وارحام مطهر بودید وهیچ غباری از شرک وجهالت بر دامن شما ننشست .
ن_ زهرا مادی پاکدامن :
امام حسین (ع) در روز عاشورا حقیقتی رابازگو کرد تا از آن طریق بر حقانیت خود تاکید ورزد . بدین جهت در آن روز تاریخیفرمود : شهامت ، آزاد منشی وکرامت خود را مرهون پاکدامنی وطهارت مادرم زهرا (س)هستم .
س - اعتقاد به عقیقه :
حضرت زهرا (س) هرگاه صاحب فرزندی می شدبرای او گوسفندی را عقیقه می داد . سپس روز هفتم تولد هر یک از عزیزانش ، سر او رامی تراشید وبرابر وزن موهای او نقره صدقه میداد . برای همسایه ها هدیه می فرستادودیگران رادر شادی خود سهیم می نمود .
ع - عواطف مادری ونقش آن در تربیتفرزند :
سلمان می گوید : روزی فاطمه زهرا(س) را دیدم که مشغول آسیاب بود . دراین هنگام فرزندش حسین گریه کرد وبیتابی نمود . عرض کردم برای کمک به شما آسیاب میکنم یا بچه را آرام می نمایم . ایشان فرمود من به آرام کردن فرزند اولی هستم . شماآسیاب را بچرخانید .
ص - بازی وتحرک :
حضرت فاطمه (س) با فرزندانش همبازی میشد وبه این نکته توجه داشت که در بازی نوع الفاظ وحرکات مادر سرمشق کودک قرار میگیرد . نقل شده است که حضرت با فرزندش امام حسن (ع) بازی می کرد واو را بالا میانداخت وبرایش شعر می خواند .
ق - رعایت عدالت در میان کودکان :
روزی امام حسن (ع) نزد پیامبر آمد واظهار تشنگی کرد وتقاضای آب نمود . رسول خدا (ص) بی درنگ برخاسته وظرفی برداشت واز گوسفندی مقداری شیر دوشید وبه امامحسن (ع) داد و در این هنگام که امام حسین (ع) خواست تا ظرف شیر برادرش را بگیرد . اما پیامبر در حمایت از امام حسن (ع) مانع گرفتن ظرف او شد . فاطمه (س) عرض کردگویا حسن برای شما عزیزتر است . پیامبر فرمود ند : هر دو برایم عزیز ومحبوبند . چوناول حسن تقاضای آب کرد او را مقدم داشتم .
سخنان برگزیده از حضرت زهرا(س)
· در خدمت مادر باش زیرا بهشت در زیر پای مادران است .
· آنگاه در که روز قیامت برانگیخته شوم ، گناهکاران امت پیامبر اسلام را شفاعت خواهمکرد.
· اگر به آنچه تو را به آن فرمان می دهیم عمل کنی واز آنچه بر حذر میداریم دوری کنی ، از شیعیان مایی والا هرگز.
· از دنیای شما محبت سه چیز در دل مننهاده شد ؛ تلاوت قرآن ، نگاه به چهره پیامبر خدا وانفاق در راه خدا .
· خوشرویی در هنگام روبه رو شدن با مؤمن ، بهشت را بر فرد خوش رو واجب می کند .
منابع و مأخذ
1. الفراتی ،فاضل (1381) ،پرتوی بزرگواری حضرت زهرا ،ترجمه : محمد حنیفزاده
2. بغدادی ،ام الحسین ( 1372 ) ،زهرا بوی خوش محمد ،مترجم :محمد مهدوی دامغانی
3. دخیل ،علی محمد علی ( 1366 ) ،زندگی فاطمة اطهر ( ع ) . مترجم :محمد علی امینی
4. رضائیان یزدی ،وحید ( 1379 ) ، ریحانة خانة وحی
*** مارابانظرات خوددرنشرمعارف اهلبیت(ع)یاری دهید***
نوشته شده توسط شیعه مولا علی (ع)اگر خداتوفیق دهد در سه شنبه 90/2/13
ساعت 12:8 عصر موضوع دانستنی های مذهبی |
***استفاده از مطالب باذکرمنبع وفرستادن صلوان باعجل فرجهم مانعی ندارد*** .التماس دعا***لینک ثابت
پس اوّل کسى که بیرون رفت از طریق حق از طایفه امامیه جماعت «کیسانیّه» بودند. و ایشان اصحاب مختارند و نام کیسانیه بر آن جماعت به این سبب واقع شده که نام مختار اوّلا «کیسان» بوده و بعضى گفتهاند که مختار را به این اسم از براى آن مسمّى ساختهاند که پدر او برداشت او را در حالتى که در نهایت کوچکى بود به خدمت حضرت امیر المؤمنین علیه السّلام آورده در پیش روى آن حضرت بر زمین گذاشت. پس امیر المؤمنین علیه السّلام مالید دست مبارک خود را بر سر او و گفت: «کیّس کیّس»؛ عاقل است عاقل. پس لازم شد از این رهگذر نام «کیسان» از براى مختار.
پس کیسانیّه را به این نام از این جهت مىنامند که منسوباند به «کیسان». یعنى اصحاب مختار چنان که گذشت. و فرقه دیگر از ایشان گمان کردهاند که محمد بن على عامل گردانید مختار را بر عراقین بعد از قتل امام حسین علیه السّلام و امر کرد به او که طلب کند خون امام حسین علیه السّلام و نامید او را کیسان؛ زیرا مىدانست مذهب او را و ایستادگى او را به این امر. و به درستى که این سخنان در معنى اسم مختار به کیسان منقول است از طایفه کیسانیه و دیگرى نقل نکرده. و اما ما نمىدانیم که چرا مختار را کیسان نامیدهاند و محقّق نیست معنى این پیش ما.
[عقائد فرقه کیسانیه]
(2) شیخ- ایّده اللَّه- مىفرماید که این طایفه قائل شدهاند به امامت ابو القاسم محمّد بن امیر المؤمنین علیه السّلام پسر خولة الحنفیّه. و گمان کردهاند که او مهدى است که پر خواهد کرد زمین را از عدل و داد همچنان که پر شده است از ظلم و جور. و اعتقاد کردهاند که او زنده است و نمىمیرد تا آنکه اظهار کند حق را و دست آویز نمودهاند براى اثبات امامت او قول امیر المؤمنین علیه السّلام را در روز بصره به او که تو پسر منى حقّا و گفتهاند که او علمدار امیر المؤمنین علیه السّلام بود همچنان که امیر المؤمنین علیه السّلام علمدار حضرت رسول اکرم صلّى اللَّه علیه و آله بود. و این دو معنى دلیل شده است
از براى ایشان بر اینکه او سزاوارتر است از همه مردم به مقام امیر المؤمنین علیه السّلام (1) و استدلال کردهاند این طایفه دو قول خود که او مهدى است به قول پیغمبر صلّى اللَّه علیه و آله که فرموده است:
«لن تنقضى الایّام و اللّیالی حتّى یبعث اللَّه عزّ و جلّ رجلا من اهل بیتى اسمه اسمى و کنیته کنیتى و اسم ابیه اسم ابى، یملأ الأرض قسطا و عدلا کما ملئت ظلما و جورا»
«1»؛ یعنى منقضى نمىشود ایام و لیالى تا آنکه برانگیزاند حق تعالى مردى را از اهل بیت من که نام او نام من باشد و کنیت او کنیت من باشد و نام پدر او نام پدر من باشد، پر کند آن مرد زمین را از قسط و عدل همچنان که پر شده است از ظلم و جور.
و این طایفه مىگویند که از جمله نامهاى امیر المؤمنین علیه السّلام عبد اللَّه است؛ زیرا فرموده است امیر المؤمنین علیه السّلام که من عبد اللَّهام و برادر رسول صلّى اللَّه علیه و آلهام و من صدّیق اکبرم نمىگوید این سخن را غیر از من و بعد از من مگر کسى که کذّاب و بهتانکننده باشد. «2» و این جماعت استدلال کردهاند بر حیات محمد بن حنفیه که او را امام مىدانند به این روش که هر گاه ثابت شد امامت او و اینکه او قائم آل محمد صلّى اللَّه علیه و آله است، پس باطل خواهد بود که دیگرى غیر از او، امام باشد و جایز نیست اینکه بمیرد پیش از ظهور؛ زیرا خالى مىماند زمین از حجتى از جانب اللَّه تعالى. پس ناچار است بنا بر صحت این سخنان که او زنده باشد و غایب تا آخر الزمان.
و به درستى که این طایفه همگى رفتهاند بر اینکه محمد بن حنفیه رحمه اللَّه امام است بعد از امام حسن و امام حسین علیهما السّلام و حکایت شده است از بعضى «کیسانیّه» که
محمد بن حنفیه را امام دانستهاند بعد از امیر المؤمنین علیه السّلام و به امامت امام حسن و امام حسین علیهما السّلام قائل نشدهاند. بلکه مىگویند امام حسن علیه السّلام در باطن دعوت مىکرد مردم را به امامت محمد بن حنفیه و امام حسین علیه السّلام خروج به سیف کرد به اذن محمد بن حنفیه و هر دو ایشان علیهما السّلام دعوت مردم مىکردند به سوى او و حاکم بودند از جانب او.
و حکایت شده از بعض کیسانیه که محمد بن حنفیه رحمه اللَّه وفات کرد و امامت حاصل شد بعد از او در ولد او. منتقل شد از ولد او به ولد عباس بن عبد المطلب رحمه اللَّه.
و همچنین حکایت شده باز که بعضى از «کیسانیّه» مىگویند: عبد اللَّه بن محمد بن حنفیه زنده است و نمىمیرد و او قائم آل محمد صلّى اللَّه علیه و آله است و این روایت نادر و شاذ است. و نقل شده است که بعضى از ایشان مىگویند که محمد بن حنفیه مرده است و عنقریب زنده خواهد شد بعد از مرگ و او مهدى است. و منکر شدهاند که مهدى باید همیشه زنده باشد و این قول نیز نادر و شاذ است.
و جمیع آنچه ما حکایت کردیم بعد از فرقه اول از اقوال فرقههاى کیسانیه حادث شده است که ملجا شدهاند آن فرقهها به سوى آن از اقوال به سبب حیرت و جدائى ایشان از حق.
و مذهب اصل مشهور از کیسانیه آن است که حکایت کردیم که مىگویند:
محمد بن حنفیه امام است بعد از برادران خود که امام حسن و امام حسین علیهما السّلام باشند و جزم کردهاند حیات او را و اینکه او قائم آل محمد صلّى اللَّه علیه و آله است.
با آنکه از طایفه کیسانیه اصلا کسى باقى نمانده و به درستى که منقرض شدهاند به حیثیتى که معروف نیست از ایشان احدى در زمان ما مثل آنکه به عنوان حکایت منقول شود و صحت آن به ثبوت نرسیده.
*** مارابانظرات خوددرنشرمعارف اهلبیت(ع)یاری دهید***
نوشته شده توسط شیعه مولا علی (ع)اگر خداتوفیق دهد در سه شنبه 90/2/13
ساعت 9:19 صبح موضوع |
***استفاده از مطالب باذکرمنبع وفرستادن صلوان باعجل فرجهم مانعی ندارد*** .التماس دعا***لینک ثابت
هرمزان در سمت فرمانداری خوزستان انجام وظیفه میکرد. هرمزان که یکی از فرمانداران جنگ قادسیّه بود. بعد از نبردی در شهر شوشتر در نتیجه خیانت یک نفر با وضعی ناامید کننده روبرو شد، نخست در قلعهای پناه گرفت و به ابوموسی اشعری، فرمانده عربها آگاهی داد که هر گاه او را امان دهد، خود را تسلیم وی خواهد کرد. ابوموسی اشعری نیز موافقت کرد از کشتن او بگذرد و ویرا به مدینه نزد عمربن الخطاب بفرستد تا خلیفه درباره او تصمیم بگیرد. با این وجود، ابوموسی اشعری دستور داد، تمام 900 نفر سربازان هرمزان را که در آن قلعه اسیر شده بودند، گردن بزنند. (البلاذری، فتوح البُلدان، به تصحیح دکتر صلاحالدیّن المُنَجَّذ (قاهره: 1956)، صفحه 468)
پس از اینکه عربها هرمزان را وارد مدینه کردند، ... لباس رسمی هرمزان را که ردائی از دیبای زربفت بود که تازیها تا آن زمان به چشم ندیده بودند، به او پوشاندند و تاج جواهرنشان او را که «آذین» نام داشت بر سرش گذاشتند و ویرا به مسجدی که عمر در آن خفته بود، بردند تا عمر تکلیف هرمزان را تعیین سازد. عمر در گوشهای از مسجد خفته و تازیانهای زیر سر خود گذاشته بود. هرمزان، پس از ورود به مسجد، نگاهی به اطراف انداخت و پرسش کرد: «پس امیرالمؤمنین کجاست؟» تازیهای نگهبان به عمر اشارهای کردند و پاسخ دادند: «مگر نمیبینی، آن امیرالمؤمنین است.»
... سپس عمر از خواب برخاست. عمر نخست کمی با هرمزان گفتگو کرد و سپس فرمان داد، او را بکشند.
هرمزان درخواست کرد، پیش از کشته شدن به او کمی آب آشامیدنی بدهند. عمر با درخواست هرمزان موافقت کرد و هنگامی که ظرف آب را به دست هرمزان دادند، او در آشامیدن آب درنگ کرد. عمر سبب این کار را پرسش نمود. هرمزان پاسخ داد، بیم دارد، در هنگام نوشیدن آب، او را بکشند. عمر قول داد تا آن آب را ننوشد، کشته نخواهد شد. پس از اینکه هرمزان از عمر این قول را گرفت، آب را بر زمین ریخت. عمر نیز ناچار به قول خود وفا کرد و از کشتن او درگذشت. این باعث بوجود آمدن فلسفه ای شد که با ریختن آب بر زمین، یعنی زندگی دوباره به شخصی داده می شود تا مسافر برود و سالم بماند
|
|
*** مارابانظرات خوددرنشرمعارف اهلبیت(ع)یاری دهید***
نوشته شده توسط شیعه مولا علی (ع)اگر خداتوفیق دهد در سه شنبه 90/2/13
ساعت 9:6 صبح موضوع |
***استفاده از مطالب باذکرمنبع وفرستادن صلوان باعجل فرجهم مانعی ندارد*** .التماس دعا***لینک ثابت
یک غذای خوشمزه را جلوی کودک بخورید بدون اینکه به او پیشنهاد دهید.
• یک اسباب بازی کوکی را کوک کنید، بگذارید کارکند، سپس آنرا به کودک بدهید.
• به کودک مکعبهای بازی را به شکل یکی در میان بدهید تا داخل یک قوطی بیندازد، بعد یک عکس از یک اسباب بازی کوچک به او بدهید تا داخل قوطی بیندازد.
• یک بازی آشنا را شروع کنید ، تا زمانی که کودک اظهاررضایت کند بازی را ادامه دهید سپس صبر کنید ، منتظر به کودک نگاه کنید و محرکی به او ارائه دهید. مثل: "چه می خواهی؟".
• یک بسته بادکنک را باز کنید ، چند تا از بادکنکها را باد کنید ، سپس در بسته را محکم ببندید و آنرا به کودک بدهید.
• یک بالن را باد کنید و بگذارید باد آن خالی شود، سپس بالن خالی را به کودک بدهید.
• غذایی را که دوست ندارد نزدیک دهانش نگهدارید.
• یک اسباب بازی یا خوراکی دلخواه را در یک جعبه شفاف با در محکم بگذارید بطوریکه نتواند آنرا باز کند، جعبه را به کودک بدهید و صبر کنید.
• دست کودک را داخل یک ماده سرد یا چسبناک (فرنی) بگذارید.
• یک توپ را به سمت کودک قل دهید. پس از چند بار قل دادن ، آن را با یک ماشین یا یک اسباب بازی چرخ دار دیگر عوض کنید.
• یک اسباب بازی را که تولید صدا می کند، در یک کیسه بگذارید. کیسه را تکان دهید و آنرا به کودک بدهید.
• یک اسباب بازی جدید برای کودک بیاورید، یا یک عمل خنده دار یا غیر معمول را شروع کنید(گذاشتن دماغ دلقک). منتظر بمانید تا کودک کاری را انجام دهد.پس از آن عمل کودک را در یک قالب زبانی در آورید( تو فکر می کنی بینی من خنده داره!).
• به کودک کمتر از حد معمول توجه کنید،بازی را ترک کنید یا پشت خود را به او کنید ، صبر کنید تا کودک تلاش کند توجه شما را جلب کند.
• هدایت اتاق را برای چند دقیقه به کودک بسپارید.صیر کنید کودک توجه شما را به شیئ که دوست دارد هدایت کند.
*** مارابانظرات خوددرنشرمعارف اهلبیت(ع)یاری دهید***
نوشته شده توسط شیعه مولا علی (ع)اگر خداتوفیق دهد در دوشنبه 90/2/12
ساعت 2:8 عصر موضوع دانستنی های علمی |
***استفاده از مطالب باذکرمنبع وفرستادن صلوان باعجل فرجهم مانعی ندارد*** .التماس دعا***لینک ثابت