*** مارابانظرات خوددرنشرمعارف اهلبیت(ع)یاری دهید***
نوشته شده توسط شیعه مولا علی (ع)اگر خداتوفیق دهد در یکشنبه 89/12/22 ساعت 9:20 عصر موضوع دانستنی های علمی | ***استفاده از مطالب باذکرمنبع وفرستادن صلوان باعجل فرجهم مانعی ندارد*** .التماس دعا***لینک ثابت
چگونه می توان رازدار و امین بود و سعه صدر داشته باشیم و هر چیزی را بازگو نکنیم به خصوص اگر چیز محرمانه باشد و کسانی فشار زیادی بیاورند تا بازگو کنیم؟
در ابتدا باید عرض نمایم همانگونه که انسان برای رانندگی نیاز به کسب مهارتهای رانندگی دارد و اگر بدون کسب این مهارتها اقدام به رانندگی کند به خود و دیگران آسیب جدی خواهد زد، همانطور هم اگر ما اقدام به رانندگی در جاده زندگی بدون کسب مهارتهای لازم نماییم برای خود و دیگران مشکل آفرین خواهیم شد. و صد البته که آسیبهایی که از این ناحیه وارد می شود از آسیب های رانندگی بدون گواهی نامه به مراتب بدتر و مشکل ساز تر خواهد بود. ما در بحثهای روان درمانگری و مشاوره بحثی به نام مهارتهای زندگی داریم در این بحثها مهارتهای لازم برای زندگی و چگونگی بدست آوردن آنها مورد بحث قرار گرفته است. البته در کتب روایی ما نیز اشاره مفصلی به این مهارتها و راهکارهای کسب آن شده است مثلا علی علیه السلام می فرماید اگر آدم صبوری نیستی خود را به صبوری بزن تا از افراد صبورگردی. که از این روش در روشهای اصلاح و تربیت به نام روش تاثیر ظاهر بر باطن یاد می شود. شما می توانید این راهکارها را با مراجعه به کتابهایی چون منتخب میزان الحکمه که روایات را موضوع بندی کرده بدست آورید این کتاب ارززشنمد را موسسه علمی و فرهنگی دارالحدیث چاپ کرده است.
1- ابتدا باید بطور مفصل و هر روز مثلا چند دقیقه که رفته؛ رفته؛ زیادتر هم میشود، در ذهن خود موفقیتهایی را که جرات ورزی در زندگی شما ببار خواهد آورد را مجسم کنید، تصور کنید که مثلا پدرتان و یا مادرتان و یا مثلا کسی که طرز نگاه و تشویق او به شما در زندگی تان خیلی مهم است با دیدن این تحول عظیم در شما چقدر خوشحال خواهد شد وچقدر به شما افتخار خواهد کرد. وجایگاه اجتماعی شما چقدر از رتبه فعلی خود به درجات بسیار بالا تری صعود خواهد کرد. این کار انگیزه شما را در به چنگ آوردن مهارت جرات ورزی را بالا خواهد برد.
2- باید به عقب ماندگیها و ضربات بیشماری که کمرویی برایتان ببار آورده و خواهد آورد فکر کنید تا انگیزه لازم جهت رهایی از دام آن برایتان ایجاد شود.
3- مسالة دیگری که باید به آن توجه داشته باشید اینست که: یکی از دلایل گرفتار شدن افراد در دام بی جراتی، رودربایستگی و انفعال، عدم آگاهی آنها ازحدود حقوق خود و دیگران است، لذا شما موقعیت هایی را که در آنها ناجرات مندانه عمل میکنید، شناسایی کنید و سپس با تحلیل منطقی این موقعیت ها، خود را برای مواجهه صحیح و جرات مندانه در موقعیت مشابه بعدی آماده کنید.
4- توجه داشته باشید که پرویی و پرخاشگری هیچ ربطی به جرات مندی و قاطعیت ندارد محبت و احترام به دیگران کاملا با جرات ورزی قابل جمع است.
5- قبل از اینکه در جمع همکلاسی ها حاضر شوید و یا در میان جمع دوستان ویا فامیل شروع به صحبت کنید ، خود را آرام سازید، مثلا با چند تنفس عمیق برخودتان مسلط شوید و آنگاه سعی نمایید بیانات خود را بصورت آرام، مودبانه ولی قاطعانه مطرح کنید.
6- برخی از جملاتی را که افراد جرات مند و قاطع بصورت آرام و مودبانه در برخورد با دیگران بکار میبرند را یاد بگیرید و در خلوت، جلوی آینه بایستید و با خود تمرین کنید تا بتوانید انها را در موقعیتهایی که گفتید براحتی بکار ببرید.
7- «نه» گفتن را تمرین کنید که در صورت لزوم وموقعیت های اجتماعی مختلف در جاهایی که لازم است براحتی نه بگوید.
8- چون شهرستان محل سکونت خود را ذکر نکرده اید من نمی دانم که آیا امکان شرکت در گروههای آموزش مهارت جرات مندی را دارید؟ یا نه اما در صورت امکان سعی کنید حتما در این کلاسهای عملی شرکت کنید زیرا شرکت در این کلاسها می تواند بصورت محسوسی جرات مندی شما را افزایش دهد.
9- راهکار دیگر تقویت اراده است، افراد کمرو بخاطر پایین بودن اراده توان انجام برخی از کارها را ندارند در حالیکه اگر اراده تقویت شود براحتی قادر به انجام ان کار خواهند بود. البته ضعف اراده می تواند علل مختلفی داشته باشد که باید ملاحظه و بررسی گردد تا راهکار مناسب تجویز گردد.
10- اضطراب جزء جدایی ناپذیر کمرویی است ویکی از روشهای مهم در درمان کمرویی شناخت کانون اصلی اضطراب است، بدین معنی که شخص باید شناسایی کند که در چه موقعیت هایی اضطراب به او روی می آورد تا با مطرح کردن آن به یک مشاور مبادرت به درمان ان نماید.
11- استفاده از روش ریلکسیشن می تواند تاثیر بسزایی در کاهش تنش حاصل از اضطراب داشته باشد لذا توصیه می شود این روش را تحت نظر یک مشاور فرا گیرید و قبل از ورود به کانون های اضطراب بکار گیرید.
12- فرد کمرو باید تدریجا و با برنامه ریزی رویة زندگی خود در عرصه اجتماعی عوض کند تا وضع روحی او کم کم بهبود یابد. مثلا با خود قرار بگذارد که به دید و بازدید خویشاوندان برود اما در اوایل بیش از ده دقیقه توقف نداشته باشد و کم کم مدت آنرا بیشتر کند.
13- سعی کنید که به هر بهانه ای شده با دیگران صحبت نمایید و یا مثلا به بهانه های مختلف در جمع دیگران مطلبی هر چند کوتاه را بازگو کنید.
1- افراد کمرو می توانند از طریق الگو گیری از افراد جرات مند و اسرتیو کم کم به این مشکل خود فایق آیند. مثلا ملاقات با اشخاص جرات مند، رفت و آمد داشتن با آنها، دیدن فیلمها و یا خواندن داستانها.
2- ارتباط با خدا در بالا بردن آرامش و زدودن اضطراب که نقش مهمی در تداوم کمرویی دارد بسیار موثر است.
3- ورزش کردن عامل مهمی در تقویت اراده دارد و ضعف اراده که از ریشه های کمرویی را کاهش می دهد.
به این نکته توجه داشته باشید که کلید حل مشکل شما تمرین و تمرین و تمرین آنچیزهایی است که گفته شد. و همیشه بیاد داشته با شما پیرو کسی هستید که فرمود: از بزدلی و ناجرات ورزی بپرهیزید که ننگ و نقص است.(علی علیه آلاف التحیه و السلام) منتخب میزان الحکمه روایت 1046
*** مارابانظرات خوددرنشرمعارف اهلبیت(ع)یاری دهید***
نوشته شده توسط شیعه مولا علی (ع)اگر خداتوفیق دهد در یکشنبه 89/12/22 ساعت 11:32 صبح موضوع دانستنی های مذهبی | ***استفاده از مطالب باذکرمنبع وفرستادن صلوان باعجل فرجهم مانعی ندارد*** .التماس دعا***لینک ثابت
آیا شفا و رزق مثل همسر و اولاد صالح یا مال و غیره خواستن از 14 معصوم شرک به خدا و خواستن چیزی که مال خدا از غیر خدا نیست، اگر که نه چگونه بر گرفتن شفا یا رزق مثل همسر و اولاد صالح، ائمه(ع) را مورد خطاب قرار بدهیم که مورد نظر و عنایت آن بزرگواران قرار بگریم و از آن بزرگواران حاجت بگیریم. مثلا اگر امام رضا طلبید و به زیارت آن بزرگوار رفتیم برای گرفتن حاجت چگونه او را مورد خطاب بگیریم که مورد توجه و عنایت آن حضرت قرار بگیریم و ان شاء الله با دست پر برگردیم و حاجت روا شویم.
پاسخ :
شرک یعنی غیر خدا را پرستیدن یا غیر خدا را مستقلّ از خدا، مؤثّر در کاری دانستن یا خدا را در انجام کاری محتاج موجودی دیگر دانستن. لذا واسطه قرار دادن یک موجود بین خودمان و خدا را ابداً نمی توان شرک دانست. چون معنای واسطه بودن این است که او هیچ استقلالی در اعطاء ندارد بلکه صرفاً کانالی است برای اینکه فیض خدا به موجود دیگری برسد. مثلاً خاک واسطه است تا روزی مردم از طرف خدا به آنها برسد. یا پدر و مادر واسطه اند تا شخصی از خدا فیض وجود بگیرد. یا پزشک و دارو واسطه اند تا مردم از خدا شفا بگیرند. و ... . البته توجّه شود که گاه چیزی حقیقتاً واسطه ی فیض نیست ولی مردم آن را واسطه ی فیض قرار داده اند؛ مثلاً برخی از مردم درختی یا کوهی را ـ بی آنکه دلیلی داشته باشند ـ واسطه ی بین خود و خدا می انگارند. این کار در حقیقت نوعی بدعت است و شرک مصطلح نیست؛ ولی گاه آن را هم از اقسام شرک محسوب می کنند. چرا که این گونه افراد بدون اینکه از طرف خدا دلیلی بر کار خود داشته باشند، خودشان واسطه ای را تراشیده اند، لذا مثل این است که خودشان ادّعای خدایی نموده و به جای خدا، راه و رسمی را بنیان گذاشته اند. چون بیان اینکه واسطه های فیض کدامند، کار خداست. پس آنکه بدون دلیل موجّه، واسطه ای را می تراشد، در حقیقت به نوعی ادّعای خدایی کرده است. و مردمی هم که آن واسطه ی قلّابی را به رسمیّت می شناسند، در حقیقت به نوعی بنیانگذار آن بدعت را پرستیده و اطاعت نموده اند.
توسّل مشروع
ما به چند صورت از طریق توسل، میتوانیم حاجات خود را طلب کنیم؛ بی آنکه دچار شرک شویم.
در توسّل، گاهى حاجت خود را از خدا مىخواهیم و هنگام دعا او را به حق اولیایش قسم مىدهیم که حاجت ما را برآورده سازد.مثلا میگوییم: « خدایا به حق محمد و آل محمد مریضم را شفا بده»
این روش را پیامبر اکرم(ص) تعلیم فرمود و خود نیز بدان عمل مىکرد. (کنزالعمال، ج 12، ص 148، ح 34425؛ مسند احمد بن حنبل، ج 4، ص 138. براى تفصیل بیشتر ر.ک: پرسش 19.) در چنین روشى هیچگونه احتمال شرک وجود ندارد.
در نوع دوم توسّل، خداوند را حاجت دهنده مىدانیم و از اولیاى الهى مىخواهیم بر آمدن حاجت ما را از درگاه الهى درخواست کنند.مثلا خطاب به امام رضا علیه السلام می گوییم « یا امام بزرگوار از خداوند متعال طلب کنید همسر صالح به من عطا نماید» در خواست دعا، نه تنها مؤثر دانستن غیر خدا نیست؛ بلکه اعتراف به این مطلب است که تنها حاجت دهنده و مؤثر در عالم هستى، اوست. پس در این صورت هم شرک نیست.
در نوع سوم توسّل، به طور مستقیم و با اعتقاد به آن که تاثیر گذار اصلی خداست، حاجت خود را از اولیاى الهى طلب مىکنیم و این نیز شرک نیست؛ در این نوع توسل با اذن خدا چیزی را از غیر او(البته نه هر غیری بلکه هرکسی که خداوند به او اذن داده باشد) ، طلب میکنیم.
نکته ی بسیار مهم در این نوع توسل این است که تأثیرگذارى ائمه علیهم السلام را به صورت غیراستقلالى و وابسته به اراده و قدرت الهى میدانیم؛ به عبارت دیگر آنها را به نوعی اسباب فیض میدانیم. اسباب و واسطههاى فیض، همچنان که در اصل وجود و بقاى خویش، وابسته و قائم به خدا هستند، در فاعلیت و تأثیرگذارى نیز وابسته به اراده و قدرت خداوند مىباشند. بنابراین نه توحید در ربوبیت به معناى انکار نقش اسباب است و نه اثبات نقش اسباب و واسطههاى فیض، منافى با توحید ربوبى است. از این رو، تمسّک به آنها، منافاتى با توحید ربوبى ندارد.
بلى، اگر کسى اسباب و واسطههاى فیض را، فاعل مستقل از اراده و قدرت خدا بداند و یا معتقد به مبدأ مؤثرى در عالم هستى باشد که خدا آن را سبب و واسطه فیض قرار نداده، دچار شرک گشته است.
بنابراین توسّل و حاجت خواستن از اولیاى الهى، تمسّک به رابطههاى فیض الهى و اسبابى است که فاعل بودن آنان وابسته به قدرت و اراده خداوند است. در نتیجه این حاجت خواستن، شرک در ربوبیت نیست؛ همچنان که تمسّک به سایر اسباب (مثل پزشک و دارو)، شرک در ربوبیت نیست. از سوى دیگر، چون کسى آنان را «خدا» و «اللَّه» نمىداند؛ بلکه تمام افتخار اولیاى الهى این است که بنده و مخلوق او هستند، شرک در الوهیت (شرک در ذات) هم نیست.
در ضمن، این مساله، شرک در عبادت و پرستش نیز نخواهد بود؛ چون عبادت، خضوع و خشوع همراه با اعتقاد به الوهیت یا ربوبیت معبود است در حالی که در توسل، ما اعتقاد به ربوبیت ائمه علیهم السلام نداریم. بنابراین هیچکدام از اقسام شرک، بر این نوع از توسّل، صدق نمىکند.
خلاصه اینکه توسّل به اولیاى الهى، اعتقاد به وساطت کسانى است که خداوند به آنان چنین منزلتى داده است. ما اولیاى الهى را نه «اللَّه» مىدانیم و نه اعتقاد به ربوبیت و فاعلیت استقلالى آنان داریم؛ بلکه به نظر ما، هر گونه فاعلیت و تأثیرگذارى اسباب و واسطههاى فیض، وابسته به اذن، اراده و قدرت خداوند است.
توضیح بیشتر
باید توجه داشت که توسل به اولیای الهی در میان همه فرق مسلمانان اعم از شیعه و سنی امری مقبول و پذیرفته شده است و حتی در موارد متعددی نقل شده که مسلمانان و حتی خلفای اهل سنّت از جمله عمر بن الخطاب پس از رحلت پیامبر بر سر قبر آن حضرت حاضر شده و به ایشان متوسل می شدند و تنها وهابی ها با توسّل مخالفند؛ که البته از ایشان چنین کاری بعید نیست. فرقه ای که نطفه اش را انگلیس بگذارد بهتر از این نمی شود.
یکى از اصول مسلم اسلامى «توحید ربوبى» است. توحید در ربوبیت، به این معنا است که «تنها خداوند مالک حقیقى عالم هستى است و تدبیر همه موجودات عالم را بر عهدهدارد و مىتواند به صورت مستقل و بدون نیاز به همکارى یا اذن و اجازه موجود دیگر، در امور هستى تصرف کند و آن را سامان دهد و اگر یکى از مخلوقات او، به تدبیر و تنظیم امور موجود دیگرى دست مىزند، این عمل او وابسته به اذن و اراده و قدرت خداوند و غیرمستقل است». براین اساس، هرگونه تدبیر امور عالم هستى و برآوردن نیازها و حاجات موجودات - از جمله انسان - به طور مستقل از آن خداوند است و تنها او است که حاجتها و نیازها را برطرف مىسازد. بله، غیر خدا با اذن و اجازه خداوند و متکى به اراده و قدرت او مىتواند در تدبیر پارهاى از امور انسان نقش داشته باشد. اما این نقش استقلالى نیست؛ بلکه تبعى و با اذن و قدرت الهى است؛ یعنى، خداوند، خودش آنان را وسیله و سبب در انجام دادن و تدبیر بعضى از امور قرار داده است. بنابراین ما مىتوانیم از پیامبران و ائمه معصومین(ع)« بخواهیم حاجت ما را برآورند؛ اما باید به این نکته توجه کنیم که آنان، هرگز نمىتوانند مستقل از اراده و مشیت الهى عمل کنند؛ زیرا آنان متکى به اراده، خواست و قدرت خداوند و واسطه در برآمدن حاجات ما مىباشند.
مطلب دیگر آنکه: خود توسّل، امری است نیکو و ثواب اخروی دارد. اساساً خدا این راه را باز گذاشته تا بندگان به بهانه ی حاجت خواهی، همواره با الگوهای خودشان (ائمه و انبیاء و اولیاء) در ارتباط وجودی باشند. لذا هیچ توسّل مشروعی بی ثمر نیست و هیچ توسّل کننده ای هم دست خالی برنمی گردد؛ چه حاجت مورد نظرش را بدهند یا ندهند. امّا چنین نیست که ما هر چه خواستیم همان را بدهند. خداوند متعال هیچ دعا و خواستی را برنمی گرداند. اگر عین خواسته ی بنده، حقیقتاً به صلاح اوست، همان را می دهد؛ و اگر به صلاحش نیست یا حاجت دنیوی دیگر را از او برمی آورد؛ یا بلایی را از او دور می سازد؛ یا نعمتی اخروی را برایش ذخیره می کند. پس در هیچ حالی نباید از دعا و توسّل مأیوس شد. وظیفه ی ما خواستن است؛ چرا که این خواستن، ما را با خدا و اولیایش مرتبط ساخته موجب رشد حقیقی ما می شود؛ رشدی که در برزخ و آخرت خود را نشان می دهد. پس وظیفه ی ما خواستن و خواستن و خواستن است؛ چه حاجت ما عیناً برآورده بشود و چه نشود؛ و کار خدا مراعات مصالح حقیقی بنده اش می باشد؛ خدا خود بهتر می داند که بنده اش را چگونه ادراه کند. لذا فرمود: « عَسى أَنْ تَکْرَهُوا شَیْئاً وَ هُوَ خَیْرٌ لَکُمْ وَ عَسى أَنْ تُحِبُّوا شَیْئاً وَ هُوَ شَرٌّ لَکُمْ وَ اللَّهُ یَعْلَمُ وَ أَنْتُمْ لا تَعْلَمُون ـــــ چه بسا چیزى را خوش نداشته باشید، حال آن که خیرِ شما در آن است؛ و چه بسا چیزى را دوست داشته باشید، حال آنکه شرِّ شما در آن است؛ در حالی که خدا مىداند، و شما نمىدانید. » (البقرة:216).
*** مارابانظرات خوددرنشرمعارف اهلبیت(ع)یاری دهید***
نوشته شده توسط شیعه مولا علی (ع)اگر خداتوفیق دهد در شنبه 89/12/21 ساعت 12:13 عصر موضوع دانستنی های مذهبی | ***استفاده از مطالب باذکرمنبع وفرستادن صلوان باعجل فرجهم مانعی ندارد*** .التماس دعا***لینک ثابت
خلیفه مقتدر عباسی در پاسخ به اعتراض بزرگان بنی عباس در خصوص به تزویج در آوردن دخترش " ام الفضل " به امام جواد (ع) ،این امام همام را اعجوبه عصر خواند و گفت : " قد اخترته لتبریزه علی کافه اهل الفضل فی العلم والفضل مع صغر سنه والاعجوبه فیه بذالک " من بدان جهت وی را به دامادی خود برگزیدم که با کمی سن در علم و فضیلت بر همه اهل زمان برتری دارد و اعجوبه ای است در علم و دانش .
بحارالانوار ،ج50، ص75 ? موسوعه الامام الجواد(ع)، ج1 ،ص360 و 363. اعیان الشیعه ،ج3 ،ص 129 .
اسقف مسیحی پس از آگاهی یافتن از علم ودانش امام جواد (ع) در مسائل پزشکی گفت :
به نظر می رسد این شخص " امام جواد (ع) " پیامبری از نسل پیامبران است .
المناقب لابن شهر آشوب ،ج4 ،ص389 -موسوعه الامام الجواد (ع) ،ج1 ،ص362.
او در علم و تقوی ،پرهیزگاری و سخاوت چون پدر بزرگوارش "امام رضا (ع) " و دنباله رو او بود.
تذکره الخواص ،ص202 ? الامام جواد (ع) ،ص72 .
کشف الغمه ،ج2 ،ص186 ? سرورالفؤاد ،ص40 .
علی بن محمد احمد مشهور به " ابن صباغ " فقیه مالکی و متوفای 855 در مکه پس از بیان گوشه ای از خصوصیات زندگی حضرت جواد (ع) ، می نویسد:
آری چنین بود کرامات جلیل و مناقب او.ودر جای دیگر می افزاید:چه گوییم ما در جلالت و مقام امام چواد (ع) و فضیلت کمال و عضمت و جلال او ،حضرتش در میان طبقات ائمه (ع) سنش کمتر از همه و قدر و شانش اعظم است . او در اندک مدتی از عمر شریفش کراماتی بسیار و معجزاتی بیشمار از خود نشان داده و معارج و فضیلت کمال را طی کرده و از رشحات و تراوش دانش و بینش خود اثرها گذاشته و از نفحات و ریزش فضل کمالش بی اندازه و شمار فیوضاتی به عالم علم نثار فرموده ، چه با مجالس و محافلی که متکلم به احکام گردیده و از مسائل ، حلال و حرام را بیان نموده و زبان دشمنان وخصم بدفرجام را به منطق صحیح و گفتار ملیح خود الکن و کلیل کرده و گه ،بسیار انجمن و محفلی که در صدر جلساء و راس خطبا وبلغاء قرار گرفته و در برابر خود تمامی فصحاء و علما و حکما را تحت شعاع گذارده .
الوافی بالوافیات ،ص105 ? الامام محمد الجواد (ع) ، ص73 . ابن تیمیه می گوید : محمد فرزند علی ملقب به جواد از بزرگان و اعیان بنی هاشم است که در سخاوت و بزرگواری شهرت تام دارد . منهاج السند ، ص 127. محمد جواد فرزند علی رضا (ع) از بزرگان امامان و چراغ هدایت امت و سادات اهل بیت (ع) است که عبدالله شبراوی شافعی نیز از وی در کتاب خود " الاتّحاف بجبّ الاشراف " با ستایش و تکریم یاد کرده است . جامع کرامات الاولیاء ،ج1 ،ص100 . جوهرة الکلام ، ص147 - الامام الجواد (ع) ،ص76 . علی جلال حسینی دانشمند بزرگ مصری می نویسد : الحسین ، ج 2،ص207- الامام محمدالجواد (ع) ،ص76? زندگانی امام جواد (ع)،ص200
*** مارابانظرات خوددرنشرمعارف اهلبیت(ع)یاری دهید***
نوشته شده توسط شیعه مولا علی (ع)اگر خداتوفیق دهد در شنبه 89/12/21 ساعت 10:33 صبح موضوع اهل بیت علیه السلام | ***استفاده از مطالب باذکرمنبع وفرستادن صلوان باعجل فرجهم مانعی ندارد*** .التماس دعا***لینک ثابت
مردی صبح زود از خواب بیدار شد تا نمازش را در خانه خدا (مسجد) بخواند. لباس پوشید و راهی خانه خدا شد. در راه به مسجد، مرد زمین خورد و لباسهایش کثیف شد. او بلند شد، خودش را پاک کرد و به خانه برگشت. مرد لباسهایش را عوض کرد و دوباره راهی خانه خدا شد. در راه به مسجد و در همان نقطه مجدداً زمین خورد! او دوباره بلند شد، خودش را پاک کرد و به خانه برگشت. یک بار دیگر لباسهایش را عوض کرد و راهی خانه خدا شد. در راه به مسجد، با مردی که چراغ در دست داشت برخورد کرد و نامش را پرسید. مرد پاسخ داد: (( من دیدم شما در راه به مسجد دو بار به زمین افتادید.))، از این رو چراغ آوردم تا بتوانم راهتان را روشن کنم. مرد اول از او بطور فراوان تشکر می کند و هر دو راهشان را به طرف مسجد ادامه می دهند. همین که به مسجد رسیدند، مرد اول از مرد چراغ بدست در خواست می کند تا به مسجد وارد شود و با او نماز بخواند. مرد دوم از رفتن به داخل مسجد خودداری می کند. مرد اول درخواستش را دوبار دیگر تکرار می کند و مجدداً همان جواب را می شنود.
مرد اول سوال می کند که چرا او نمی خواهد وارد مسجد شود و نماز بخواند. مرد دوم پاسخ داد: ((من شیطان هستم.)) مرد اول با شنیدن این جواب جا خورد. شیطان در ادامه توضیح می دهد: ((من شما را در راه به مسجد دیدم و این من بودم که باعث زمین خوردن شما شدم.))
وقتی شما به خانه رفتید، خودتان را تمیز کردید و به راهمان به مسجد برگشتید، خدا همه گناهان شما را بخشید. من برای بار دوم باعث زمین خوردن شما شدم و حتی آن هم شما را تشویق به ماندن در خانه نکرد، بلکه بیشتر به راه مسجد برگشتید. به خاطر آن، خدا همه گناهان افراد خانواده ات را بخشید. من ترسیدم که اگر یک بار دیگر باعث زمین خوردن شما بشوم، آنگاه خدا گناهان افراد دهکده تان را خواهد بخشید. بنا براین، من سالم رسیدن شما را به خانه خدا (مسجد) مطمئن ساختم.
*** مارابانظرات خوددرنشرمعارف اهلبیت(ع)یاری دهید***
نوشته شده توسط شیعه مولا علی (ع)اگر خداتوفیق دهد در سه شنبه 89/12/17 ساعت 10:3 صبح موضوع داستان های آموزنده | ***استفاده از مطالب باذکرمنبع وفرستادن صلوان باعجل فرجهم مانعی ندارد*** .التماس دعا***لینک ثابت