به گزارش مرکز خبر حوزه ، حجت الاسلام سید محمدرضا حسن زاده طباطبایی از کارشناسان عرصه ادیان ، طی نوشتاری با عنوان "سای بابا ، شخصیت ، فریب ها و ادعاها" ، به نقد فرقه انحرافی سای بابا پرداخت . در این نوشتار آمده است:
چنان که در خبرها نیز شنیده یا خوانده اید، باگوان شری ساتیا سای بابا که خود را خدای خالق و هستیبخش میپنداشت، 11 سال زودتر از پیشبینی خود، طعم مرگ را چشید تا یک خدای دروغین دیگر رسوا شود.وی بنیانگذار نحله شخصی و انحرافی موسوم به سای بابا است و مرگ، چند روز پیش در 85 سالگی به سراغ او آمد. مرگی که موجب شد یکی از صدها نیرنگ «سای بابا» برملا شود؛ چرا که پیشگویی کرده بود در سن 96 سالگی خواهد مرد و هشت سال بعد روح او در جسمی دیگر در شهر میسور به بدن فردی دیگر منتقل خواهد شد.
سای بابا کیست؟
حدود ??? سال قبل در هند فردی به نام شیردی بابا معروف شد. وی یک روحانی با ایمان بود و انسان ها را به نیکی و افکار و رفتار درست دعوت می کرد. در آن زمان مردم توجه زیادی به شیردی بابا نکردند و حکومت ها او را طرد کردند. شاید یکی از دلایل این برخورد هندی ها با شیردی بابا این بود که او به اسلام علاقه زیادی داشت و بعضی از تعالیم او از اسلام گرفته شده بود. اما سال ها بعد از وفات شیردی بابا عده ای با حمایت و برنامه ریزی دولت های استعمارگر، جانشین تازه ای برای شیردی بابا پیدا کردند و او را ملقب به سای بابا کردند.
«باگوان شری سای بابا» یا همان « یا سو آمی ساتیا سای بابا» در ?? نوامبر ???? در یکی از ایالت های هندوستان به دنیا آمد. سای بابا در سن چهارده سالگی، مدعی شد روح خداوند در جسم او رفته است و علنا گفت که برای هدایت انسانها بر روی زمین ظهور کردهاست و تلاش وی بر این است که با نگاهی پلورالیستی همه پیروان ادیان را به سمت خویش بکشاند.
وی بیش از پنجاه میلیون نفر را تنها تا سال ???? به مریدی خود در آورده بوده است. اما سای بابا به جذب مسلمانان و مسیحیان توجه ویژه ای نشان می داد که نکته قابل تاملی است.
او خودش را سای بابا نامید و گفت که تجسم بعدی “شیر دی سای بابا” است که درویشی مسلمان بوده و ده ها سال پیش در ایالت”ماهاراشترا” سکونت داشته است.
اولین چیزی که در اسم سای بابا جلب توجه می کند شایبه ی فارسی بودن این اسم است. سای بابا شکلی دیگر از همان (شاه بابا) ی خودمان در زبان فارسی است که با کمی تحریف و تغییر در زبان های اردو و هندی به این شکل تلفظ می شود.
علاوه بر نکته ای که در نام این شخص در ارتباط با اسلام وجود دارد ، به طور کلی این شخصیت را بسیار به اسلام پیوند می زنند و این مساله در سخنرانی ها ، نام گذاری ها و تبلیغات این فرقه انحرافی شرق آسیایی ، مشهود است.
سای بابا در ایران نیز مریدان بسیاری دارد که او را می پرستند. سایت رسمی وی به زبان فارسی به نام ایران بابا نیز بسیار فعال است و از ظاهر آن مشخص است که سرمایه گذاری زیادی روی آن صورت گرفته است.
این سایت به صورت کاملا رایگان به تولید محتوای ارائه شده از سوی سای بابا در بین ایرانیان می پردازد. تا کنون نزدیک به یک صد نرم افزار و لوح فشرده تبلیغی از سای بابا به زبان فارسی با شمارگان بالا در کشور توزیع شده است .
مهربابا
مهربابا سه بار به ایران سفر کرد یکبار در ژانویه ???? که با کشتی از بمبئی به بندر بوشهر رسید و به سبب بیماری همراهانش به سرعت به هند بازگشت. بار دوم در سپتامبر ???? که در این سفر از شهرهای خرمشهر، دزفول، خرمآباد، ملایر، اصفهان، یزد، کرمان، بم و دزد آب (زاهدان) دیدن نمود.
تصویری از مهربابا
مهربابا در این سفر ملاقاتهایی با ایرانیان داشت و مریدانی چند را جذب کرد سپس از راه زمینی و از بین راه کویری دزدآب و بعد از طریق قطار به هند بازگشت. در اول ژانویه ???? مهربابا برای سومین بار با قطار راهی ایران شد. تبلیغات ، حضور و توجه ویژه مهربابا به ایران سبب شد تا الان زمینه پذیرش سای بابا در ایران به راحتی فراهم باشد و سایت ها و نرم افزارها و تبلیغات گسترده و موثری از این ها را شاهد هستیم.
سای بابا چند روز پیش در سن هشتاد و پنج سالگی درگذشت. وی در روستای پوتاپارتی در جنوب هند در ایالت «آندرا پرادش» زندگی می کرد و در اواخر عمر به بیماری مبتلا شده و در بیمارستان پوتاپارتی در همین ایالت ، به علت مشکلات تنفسی بستری بود و میلیون ها نفر از پیروانش اطراف این بیمارستان تجمع کرده بودند.
سای بابا برای دعوت خود معبد بزرگی به نام پراشانتی نیلایام به معنای آشیانه ی صلح برین، تأسیس کرده بود که به مناسبت اعیاد همه ی ادیان، هم چون کریسمس، عید فطر، عید نوروز، سال نوی چینیان و اعیاد هندو ها مراسمی را برگزار می کرد.
ویژگی های برجسته در مکتب انحرافی سای بابا
1. تناسخ و انکار معاد: سای بابا به تناسخ معتقد است و بر این اساس پیش گویی کرده است که در سن ??سالگی این جسم خود را ترک خواهد کرد و هشت سال بعد روح او در جسمی دیگر در شهر میسور به بدن فردی دیگر منتقل خواهد شد. در حالی که خداوند متعال با مرگ وی ، میان حقیقت و دروغ بزرگی که گفت ،یازده سال فاصله انداخت. و مَکَرُوا و مَکر الله و الله خیرُ الماکرین.
تناسخ از ویژگی های مشهور ادیان شرق آسیا است. بر اساس اعتقاد خرافی تناسخ روح انسان در چرخه های متوالی بازپیدایی تحت تاثیر قانون کارما در صعود یا تنزل است تا این که با تلاش از حذف کارما از این دریای سامسارا نجات یافته و به موکشا و رهایی برسد.
ادیان الهی مانند زرتشت ، یهودیت ، مسیحیت و اسلام همگی این اعتقاد باطل را مردود می دانند و کتاب های بسیاری نیز در نقد آن نوشته شده است .
2. پلورالیسم عرفانی: معنویت آیین سای بابا بر مبنای کثرت گرایی عرفانی تبلیغ می شود. وی تصریح می کند که همه ی ادیان حق اند و هیچ تفاوتی با یکدیگر ندارند، هر چند دین خود ساخته ی خویش را کامل ترین آنها می داند و آن را به منزله ی صد می داند که چون کسی آن را داشته باشد، حقیقت همه ی ادیان دیگر را که همگی از صد کمتر هستند، خواهد داشت. این در حالی است که همین آقای سای بابا اجازه گرایش به اسلام یا ادیان دیگر را به پیروانش نمی دهد و در عین حال از آنان می خواهد که برای تاثیر پذیرفتن از آموزه هایش ، باید دست از همه ی باورهای ذهنی و درونی پیشین خود بردارند و بدین ترتیب کثرت گرایی را معنا می کند!
3. شعبده و جادو: بسیاری از مردم گمان می کنند کارهای خارق العاده نشانه ی حقانیت یک مکتب می تواند باشد. مدعیان و سود جویان نیز از همین سادگی مردم سوء استفاده کرده و با قدرت هایی که به دست می آورند، سعی می کنند با انجام کارهایی که از توان عموم مردم خارج است و یا پیشگویی ها و پیش بینی هایی درباره ی حوادث روز مره، چنین جلوه دهند که همه ی سخنان آنان حق است و مهر تأیید الهی دارد. هرگز نمی توان انجام کارهای خارق العاده را نشانه ی حقانیت و درستی راه و روش یک عارف دانست. هر چند برخی از کارهای خارق العاده در اثر توانمندی ها و استعدادهای خدادادی است؛ اما بسیاری از آنها معلول ریاضت ها و تمرین روحی و گاهی شیطانی است. توضیح این که، روح انسانی دارای قدرتی خارق العاده و شگفت انگیز است. هر انسانی اگر بتواند غرایز حیوانی را سر کوب نماید، می تواند از قدرت خارق العاده ی روح خود استفاده کند.
کارهای خارق العاده ی ارزش دارد که در سایه ی عمل به دستورات الهی به دست آمده باشند، هر چند هیچ عارف حقیقی عملی را برای دستیابی به کارهای خارق العاده انجام نمی دهد، زیرا عرفان حقیقی چیزی جز معرفت و تقرب به خدا نیست.
نقل شده است عده ای نزد یکی از عرفا رسیدند و برخی از کرامات او را در نزد خود او بازگو کردند. به او گفتند: بر سر آب می روی؟ گفت: چوب پاره ی بر آب برود. گفتند: در هوا می پری؟ گفت: پندگان در هوا می پرند. گفتند: به شبی به کعبه می روی؟ گفت: جوگی در شبی از هند به دماوند می رود. گفتند: پس کار مردان چیست؟ گفت: آن که دل در کس نبندد جز خدای.
حال یکی از شاخصه های اصلی مکتب انحرافی سای بابا که به واسطه آن میلیون ها انسان را به خود جذب کرده است ، استفاده از همین جادو و شعبده بوده است که البته در این مسیر از هیچ گونه تقلبی فروگذار نکرده است و فریب های خود را تحت عنوان قدرت الهی تبلیغ می نماید. فیلم های مستند بسیاری در نقد و آشکار نمودن فریب های سای بابا ساخته و منتشر شده است. از جمله می توانید نزدیک به چهل مورد از آن ها را از پایگاه اینترنتی زیر مشاهده کنید: www.pedar.net
4. ادعای الوهیت: باگوان شری که در کودکی نمی توانست مگسی را از خود برماند، اکنون مدعی است که خدای خالق، برهما، خدای هستی بخش و … در او حلول کرده است. وی مردم را به ستایش و پرستش خویش فرا می خواند و ساده دلان نیز در برابرش زانو می زنند و در ایران نیز صدها پیرو فریب خورده، او را می پرستند. او به هوادارانش این متون و اذکار را توصیه می کند، تا در حالت آرامش و توجه کامل در برابر او بخوانند:
خودتان را محصور من بدانید، به من مشغول باشید
جنون بابا را در زندگی تان خلق کنید، باور کنید که از این جنون شیرین تر نیست
به عشق هم عادت کردیم، همه این سال ها، فرم های مختلفی از عشق را برای شما گرفتم
مثل کودکی پرورش تان دادم، مثل پدر و مادر ی عاشق، تا رشد کنید
من فرم برادر و خواهرتان را به خود گرفتم... .
من آمده ام تا سعادت بدهم، من آمده ام تا ببخشم
هیچ منظور دیگری از موجودیت من نیست
همه اضطراب و مشکلات خود را به من بسپارید، و از من آرامش بگیرید بیا و مرا پیدا کن، و خودت را پیدا کن
از نزدیک به من نگاه کنید، به فراسوی فرم بدن و درون نگاه کنید
5. تجاوز جنسی: در یکی از مستندهای متعددی که بی بی سی و برخی دیگر از رسانه های اروپایی علیه سای بابا ساخته اند ، وی متهم به سوء استفاده جنسی از برخی مریدان خود برای بیش از ?? سال شده است. گزارش بی بی سی حاوی مصاحبه با برخی از خانوادههایی است که از مریدان سای بابا بودهاند و به شرح چگونگی تهدیدهای وی و بهره برداری جنسی از آنان پرداخته شده. در این مستند ، بی بی سی حجم تخلفات سای بابا را به حدی می داند که نیاز به دخالت دولتهای مختلف در برابر آن را ضروری شمرده است.
6. مسیحیت زدگی: با این که سای بابا در بسیاری از گفته ها و رفتارهای خود اسلام را هدف گرفته بود ، اما یکی از ویژگی های شاخص وی استفاده از تعالیم مسیحیت در حرف هایش است که نشان می دهد او بیشتر تحت تاثیر سیاست های استعمارگران مسیحی بوده که ده ها سال هند را استعمار کرده بودند.
7. تطمیع مریدان: سای بابا قصر بسیار بزرگی در هند داشت که هر پنج شنبه از قصرش بیرون می آمد و با تردستی جواهری یا از هوا برایش می آمد یا با استفراغ پیاپی، جواهری را از درون دل خود بیرون می آورد و سپس آن جواهر را به یکی از مریدانش می داد و باز هفته بعد عده ی زیادی منتظر او می ماندند تا شاید قطعه طلایی گیرشان بیاید.
تخت های طلای سای بابا نیز دیدن داشت و افراد زیادی از سراسر دنیا فقط برای تماشای شکوه و جلال تخت وی در دیدارهای عمومی او شرکت می کردند:
آنچه باعث تاسف و تاثر است این است که شخصیتی که موفق شد ده ها میلیون انسان را به مکتب انحرافی خود جذب نماید ، آن چنان که باید مورد مطالعه و پژوهش حوزه های علمیه قرار نگرفت. در نقد مکتب و شخصیت او که در ایران اسلامی مورد توجه قرار گرفته است ، نه کتابی شایسته و در خور از سوی حوزه علمیه ارائه شده است و نه نقدی رسانه ای جامع و مطلوب.
این مشکل تنها به سای بابا نیز منحصر نمی شود. بلکه مدعیان بسیاری هستند که بدین ترتیب وجود دارند ، آن گونه که باید ، افکار و اندیشه هایشان در بوته نقد گذاشته نمی شود تا جوانان در دام فریب هایشان گرفتار نیایند. این نیز حاصل نمی شود جز این که نگاهی بین المللی جریان های فکری و عقیدتی داشته باشیم و اگر فرقه ای در آن سوی دنیا شکل گرفت ، توجه به آن را جدای از وظیفه خود محسوب ننماییم. این در حالی است که کتاب های متعددی در نقد افکار و اندیشه های سای بابا در کشورهای غربی منتشر شده است اما متاسفانه در کشور ما به جای ترجمه این گونه آثار ، به ترجمه سخنرانی ها و آثار مروج فرقه سای بابا اقدام می گردد.
کتابی در نقد سای بابا با عنوان : آواتار شب یا زوایای پنهان سای بابا
*** مارابانظرات خوددرنشرمعارف اهلبیت(ع)یاری دهید***
نوشته شده توسط شیعه مولا علی (ع)اگر خداتوفیق دهد در سه شنبه 90/3/31 ساعت 11:0 عصر موضوع | ***استفاده از مطالب باذکرمنبع وفرستادن صلوان باعجل فرجهم مانعی ندارد*** .التماس دعا***لینک ثابت
کدام رنگ خدایی است؟!
به گزارش سرویس علمی- فرهنگی مرکز خبر حوزه، حجتالاسلام مهدی رستمنژاد و آقای مهدی نوید در مقالهای با عنوان «اعجاز رنگها در قرآن» که در هفتمین شماره از دو فصلنامه «قرآن و علم» منتشر شده است به آثار روانی رنگ و اعجاز در قرآن کریم پرداختهاند. مؤلفان مقاله در باب این موضوع مینویسند:اعجاز علمی، یکی از ابعاد گوناگون اعجاز قرآن است که از جنبههای متفاوتی قابل بررسی میباشد. از شگفتیهای مطرحشده در قرآن، مسائل مربوط به رنگهاست که درمورد برخی از آنها، ادعای اعجاز شده است، این نکته قابل تأمل است که در زمان نزول قرآن،بشر به هیچ عنوان به آثار رنگها پی نبرده بود که با اثبات اعجاز علمی در «رنگها» میتوان یکی از ابعاد اعجاز علمی قرآن را به جهانیان شناساند. «مفهومشناسی رنگ» نویسندگان این نوشتار در مفهومشناسی رنگ مینویسند: رنگ یک انعکاس مرئی است که در اثر عبور و انتشار و یا بازتاب ترکیب رنگها توسط اشیاء به وجود میآید، از دیدگاه علمی ثابت شده است که همه رنگها از تشعشعهای نور خورشید است و هر شیء به میزان شفافیت و خاصیت جذب و پرتوها، بعضی پرتوها را جذب میکند، برخی را باز میتاباند، در نتیجه آن شیء را به رنگ پرتوهای بازتاب شده میبینیم. «تاریخچه» دانشهای گوناگونی از جمله فیزیک، شیمی، روانشناسی، طب و هنر، متصدی بررسی مسئله رنگ ها شده و هر کدام از یک جنبه درباره رنگها بحث کرده اند و کتابهایی نیز در تأثیرهای روانی رنگها بر انسان و درمان با رنگها از سوی دانشمندان غربی نوشته شده است. در عرصه «رنگ در قرآن مجید» نیز کتابها و مقالاتی نگاشته شده است؛ مانند کتاب «اعجاز اللوّنی فی القرآن الکریم» به قلم دکتر شهید رضا پاکنژاد در کتاب «اولین دانشگاه و آخرین پیامبر» که رساله دکترای اوست که در این نوشتار، در چند مورد ادعای اعجاز میکند، از جمله در ذیل آیه «69 سوره نحل» که قدرت شفادهندگی عسل را مربوط به رنگارنگبودن مواد اولیه عسل میداند و این را اعجاز قرآن میشمارد. وی در ذیل آیات 28 سوره فاطر و 69 سوره بقره نیز معجزه های مربوط به رنگشناسی قرآن را میآورد. در قرن یازدهم میلادی، بوعلی سینا، پزشک ایرانی، در کتاب قانون،با اشاره به کاربرد درمانی رنگها مینویسد: رنگ قرمز، فشارخون را بالا میبرد و رنگ آبی، آن را پایین میآورد و رنگ زرد التهاب و درد را کاهش میدهد. «رنگ در قرآن» مجموع الفاظ قرآنی که بر رنگها دلالت دارند،سی و پنج کلمه هستند. قرآن از رنگهای قرمز، زرد، سبز، آبی، سفید و سیاه یاد میکند، علاوه بر آن به رنگ معنوی (رنگ خدایی) نیز پرداخته است. قرآن در بسیاری از آیات عنوان کلی رنگ (الوان) را به کار میبرد و در مواردی نیز از رنگهای گوناگون یاد میکند. بنابراین آیات دربرگیرنده رنگ را میتوان به دو دسته کلی تقسیم کرد: ا-آیاتی که از واژه «لون» یا «الوان» یا «صِبْغَة» استفاده کردهاند. 2-آیاتی که از رنگهای مختلف نام برده است. نویسندگان با توجه به بررسی کلی آیاتی که از عنوان کلی رنگ «لون» یا «الوان»،استفاده شده ، مینویسند: در این مورد، واژه لون یا جمع آن الوان، نه 9 مرتبه، در هفت آیه، ذکر شده است، هفت مورد به صورت جمع و دو مورد به صورت مفرد آمده است، اما واژه «صِبغه»، دو مرتبه و در آیه 128 بقره به کار برده شده است. آیاتی که واژه لون یا جمع آن الوان، در آنها به کار رفته شامل: «بقره 69»، «روم 22»، «نحل 13»، «نحل 69»، «فاطر27»، «زمر 21»، «بقره 138» میباشد. مؤلفان در ادامه به بررسی آیات گروه اول، با توجه به کنکاشی به منابع تفسیری پرداختهاند و مینویسند: رنگشناسی از راههای خداشناسی است، وقتی انسان به اختلاف رنگها بیشتر دقت میکند، قدرت خدا را بهتر درک میکند فخر رازی میگوید: شناسایی انسان نسبت به انسان دیگر،یا باید به چشم باشد یا گوش و خدا برای تشخیص گوش،اختلاف آوازها و آهنگهای صدا و برای تشخیص چشم،رنگها و صورتها و شکلهای مختلف را آفریده است؛ به گونهای که در تمام دنیا نمیتوان دو انسان را پیدا کرد که از نظر چهره و آهنگ صدا، از تمام جهتها یکسان باشند. (مکارم شیرازی، تفسیر نمونه ج 16 ص 395). آنها همچنین خاطرنشان میکنند: قرآن مجید، رنگها را محدود به گلها، میوهها عسل و انسانها نمیداند، بنابراین در آیه 13 سوره نحل، میفرماید: آنچه را برای شما آفرید، به انواع گوناگون و رنگارنگ درآورد ، نقاش چیرهدست هستی، پدیدهها را متناسب با روح و روان آدمی نقاشی کرد، لذا تنوع رنگ ها، انسانها را از کسالت بیرون میآورد و فضایی دلپذیر را برای زندگی فراهم میسازد. به راستی اگر تمام دنیا، یکرنگ بود چه میشد؟ دانستن تأثیر روانشناختی رنگ ها بر انسان، فهم این دسته از آیات را آسانتر میسازد و این که در پایان این آیه فرمود: گوناگونی رنگها،نشانهای است برای کسانی که اهل تذکر و تفکر هستند، میتواند دانشمندان را به سمت تحقیق گستردهتر پیرامون آثار رنگها، رهنمون شود. نویسندگان با اشاره به این نکته ادامه میدهند: تنوع رنگ عسلها،از دیگر آیاتی است که واژه الوان را در بر میگیرد در آیه 69 سوره نحل، سخن از وحی به زنبور عسل است که چه مسیری راطی میکند و مادهای رنگارنگ را تولید میکند که شفایی برای مردم است، رنگهای مختلف عسل به رنگ های مختلف گلهایی مربوط است که زنبور از آن بهره میبرد. نویسندگان مقاله در ادامه مطلب به بررسی آیات گروه دوم ( رنگهای خاص) پرداخته و رنگهای بکار رفته در قرآن را مورد کنکاش قرار دادهاند و در اولین مورد به رنگ زرد میپردازند. «رنگ زرد» قرآن در مورد آثار رنگ زرد به سه مصداق «شادبودن»، «مثل آتش بودن» و پژمردگی و زردی گیاهان می پردازد قرآن کریم در آیه 69 سوره بقره میفرماید: « زرد اندک متمایل به پررنگی که ناظرین را به نشاط مسرت میرساند...» رنگ زرد، تحریک کننده فکری است و بر کمبود فکری، روحی مؤثر است و برخی حالات عصبی را آرام می کند شاید به همین خاطر است که این رنگ، برای اتاق مطالعه پیشنهاد شده است رنگ زرد، گرم کننده و از رنگهای گرم است و آزمایشهای روان شناختی،ثابت کرده که زرد زیاد، خوشحالی بخش است. همچنین رنگ زرد باعث افزایش سوخت و ساز بدن است و چون از بقیه رنگها زودتر دیده می شود، بیشتر از بقیه رنگ ها برای جلب توجه استفاده می شود. آنها همچنین میافزایند: قرآن در آیه 69 سوره بقره که در مورد رنگ «گاو بنی اسرائیل» سخن میراند، میفرماید: «رنگ آن، بینندگان را شاد میکند»، صراحت دارد که مسرت بخش بودن، اثر رنگ زرد گاو است بنابراین قرآن کریم چهارده قرن در این آیه، به اثر شادی آفرین رنگ زرد اشاره و یک قانون کلی درباره تأثیر رنگها بیان نموده است و این نکته ای است که دانشمندان در قرون اخیر بدان اشاره کردهاند. نگارندگان در دومین مصداق رنگ زرد میافزاید: یکی دیگر از کاربردهای قرآنی رنگ زرد، درباره آتش جهنم است که در آیه 33و32 سوره مرسلات اشاره شده است. در آن آیات میفرماید: «که آن آتش شرارههایی همچون قصر میافکند چنان که گویی خصوصیات آن همچون شتران زرد است». شاید وجه شبه در تشبیه شرارههای آتش به شتران زرد مو، حرارت و گرمی همراه با درخشش نور خیرهکننده زرد باشد این تشبیه در واقع حکایت از گرما و درخشندگی شرارههای آتش نیز دارد. پژمردگی و زردی گیاهان، سومین مصداقی است که نویسندگان طبق آیه 21 سوره زمر به آن می پردازد و مینویسند: خداوند در این آیه، رنگ زرد را برای حالت پژمرگی و مرگ به کار برده است که با کاربرد آن در آیه 69 سوره بقره که رنگ زرد را مسرتبخش معرفی میکند، در تعارض است. گویا این اختلاف تعبیر، به خاطر رنگهای زرد است. زرد گاهی سیر و پررنگ و گاهی بیحال و کمرنگ است. زمانی طلایی رنگ و برخی مواقع هم مایل به قهوهای است که هر کدام آثار مخصوص خود را دارند. «رنگ سبز» نویسندگان مقاله درباره آثار رنگ سبز مینویسند: رنگ سبر زیباترین رنگی است در قرآن مطرح شده است و در چند آیه به بساط بهشتیان و لباسهای ابریشمی و حریرهای سبرزنگ آنان اشاره شده است، همچنین گیاهان سبز هم چندبار در قرآن تکرار شده است. رنگ سبر، انتقالدهنده شادی، انبساط خاطر و بهجت است و نماد رویش، حیات و زندگی میباشد. نگارنده در ادامه، آیات مرتبط با رنگ سبز را مورد بررسی قرار داده است. «رنگ قرمز» مؤلفان درباره رنگ قرمز مینویسند: رنگ قرمز انرژیدهنده و محرک بسیار قوی است. به گفته بوعلی سینا، فشار خون را بالا میبرد و جزء رنگهای گرم است به هضم غذا کمک میکند و سفره قرمز، اشتها را زیاد میکند. آنها همچنین با توجه به آیه 27 سوره فاطر ادامه میدهند: خداوند در این آیه به اختلاف رنگ راهها و خطوط ایجادشده و رگههای کوها اشاره میکند که گاهی به رنگ قرمزند و این که خدا از میان همه رنگها، رنگ قرمز را بین سفیدو سیاه ذکر کرده است، شاید به خاطر غلبه آن میان کوهها باشد و شاید دلائل دیگر داشته باشد که کشف نشده است. به هر حال با اندک تأمل در این آیه، به جایگاه رنگ قرمز در زمینشناسی پی میبریم، زیرا کوههای سرخ رنگ، منبع عظیم آتشفشانی و پیوشته در تلاطم هستند و نماد اصلی این کوهها، گرم وفعال بودن آنهاست. «رنگ آبی» چهارمین رنگی که نگارندگان به آن پرداخته اند رنگ آبی میباشد این رنگ در قرآن سوره طه آیه 102 به معنای حزن و اندوه به کار رفته است. رنگ آبی در این آیه، دلالت بر ترس و وحشت نمیکند، مگر این که با رنگ سیاه ترکیب شود. واژه «زُرْقا»، »آبی پررنگ» است،برعکس آبی باز و کمرنگ، که همان رنگ آسمان و دریاهاست که بسیار آرامبخش است. در ادامه به بررسی رنگ آبی پررنگ و آبی کمرنگ پرداخته و میافزایند: قرآن هیچگاه بر خلاف حکم قطعی علم، سخن نمیگوید و اگر از نظر علمی رنگ آبی آرام بخش است، مراد رنگ آبی روشن میباشد، که قرآن به صراحت درباره آن اظهار نظری نکرده است و اگر قرآن کریم، چهره مجرمان را با آبی، رنگآمیزی میکند، مرادش آبی تیره و مایل به سیاه میباشد، نه آبی روشن. از این آیه میتوان استفاده کرد که رنگ آبی تیره، مانند سایر رنگهای تیره، غمانگیز و شوم است. «رنگ سفید و سیاه در قرآن» نویسندگان در ادامه بحثی اعجاز رنگها در قرآن، به رنگهای سیاه و سفید میپردازند و مینویسند: رنگ سفید، رنگ طهارت، پاکی، خلوص، خیر و عدالت است و با رنگ سیاه در تعارض است این رنگ ویژگیها و صفات مثبت و پسندیدهای را به تصویر میکشد و در قرآن، رنگ سفید به صورت صریح در یازده مورد استفاده شده است که در چهار مرتبه به صورت تقابل با رنگ سیاه آمده است. پژوهشگران این مقاله با اشاره به آیات 106 و 107 سوره آلعمران میافزایند: «سفید» در این آیات، نماد ایمان و سعادت و «سیاه» نشانه جهل و شقاوت و کفر میباشد. قرآن برای بیان سعادت مؤمنان، چهرهای سفید ازآنان ارائه می دهد و بدبختی کافران را با رنگ سیاه نشان میدهد و این به خاطرخواص ویژه این دو رنگ است. «بررسی واژه صبغه در قرآن» بررسی واژه «صبغه» در قرآن، از جمله مواردی است که در بحث اعجاز رنگها مورد کنکاش قرار گرفته است،پژوهشگران در این قسمت با اشاره به آیه 138 سوره بقره مینویسند: قرآن در این آیه میفرماید: تنها رنگ خدایی را بپذیریدکه همان رنگ ایمان، توحید خالص و اسلام است و رنگهای نژادی، خرافات، نفاق و شرک را از زندگی ظاهری و باطنی خود حذف کنید. رنگ خدایی، همرنگ با فطرت و منطق است و چشم اولیای خدا را نوازش میدهد و خریدار آن خدا و بهای آن بهشت میباشد. پس از میان رنگها، رنگ خدایی بهترین و زیباترین رنگ است «و من احسَنُ من الله صبغة». البته تا انسان رنگ هوسها، نژادها و قبیلهها را کنار نگذارد، نمیتواند رنگ وحدت، برادری و تسلیم بپذیرد و رنگ خدایی پیدا کند.
*** مارابانظرات خوددرنشرمعارف اهلبیت(ع)یاری دهید***
نوشته شده توسط شیعه مولا علی (ع)اگر خداتوفیق دهد در شنبه 90/3/28 ساعت 3:0 عصر موضوع | ***استفاده از مطالب باذکرمنبع وفرستادن صلوان باعجل فرجهم مانعی ندارد*** .التماس دعا***لینک ثابت
به گزارش فارس، "علوی امین " استاد دانشگاه الازهر مصر دیروز در گفتوگو با شبکه خبری العالم اظهار داشت: در واقع این گروه بقایای خوارج هستند که کینه و دشمنی با پیامبر و آل رسول اکرم را به دل گرفتند و کار خود را با شهادت امام علی ( ع ) و فرزندانش آغاز کردند.
استاد دانشگاه الازهر مصر تصریح کرد: مسئله تخریب بارگاهها به دست وهابیهای تکفیری و مقاومتی که در برابر آن صورت میگیرد، موضوع تازهای نیست.
در روزهای اخیر حملات وهابیها و سلفیهای تکفیری به مساجد و اماکن مقدس صوفیها شدت یافته است بطوریکه در حمله به ضریح "سیدی عزالدین " این مکان کاملا در آتش سوخت و نیروهای آتش نشانی فقط توانستند ار رسیدن آتش به مسجد مجاور آن جلوگیری کنند.
شیخ الازهر مصر گفت: اگر برنامه وهابیون تکفیری خدشهدار کردن چهره انقلاب مصر باشد به آنها اعلام می کنیم که راه به جایی نخواهند برد و تنها ننگ و خواری نصیب آنها میشود.
امین تاکید کرد: وهابیها مانند کفار مکه هستند، زمانی که در جنگ احد، مسلمانان را دور زدند و از پشت به آنها حمله کردند.
وی سفارش رسول اکرم (ص) درباره سلفیهای تکفیری ( خوارج ) را یادآور شد و گفت: خوارج و وهابیها در همه زمانها و در هر مکانی وجود دارند و در مصر نیز به بارگاه نیکان و پرهیزگاران و شخصیتهای محبوب امت رسول الله حملهور شدهاند.
او تاکید کرد: وهابیها برنامههایی نخ نما شده را اجرا میکنند که هدف از آنها فقط تثبیت حاکمیت آنان و دور زدن انقلاب مردمی در مصر است، اما اگر بخواهند به هر یک از بارگاههای مقدس تعرض کنند، با واکنش قاطعانه مسلمانان مواجه خواهند شد.
امین افزود که همه علمای دانشگاه الازهر بدون استثنا اقدامات و فراخوانهای وهابیها را محکوم میکنند و آمادگی دارند که برای حفاظت از این بارگاههای مقدس که نمادی از نمادهای ایمان در میان مسلمانان محسوب می شود، جان خود را فدا کنند.
وی سپس با رد ادعای وهابیها مبنی بر اینکه بزرگداشت قبور پیامبر و اهل بیت و پرهیزگاران و نماز خواندن در حرمهای مربوط به آنان به معنی عبادت آنها است؛ تاکید کرد: عبادت فقط از آن خداست و هیچ شریکی ندارد اما وهابیها سعی میکنند که ملتها را بترسانند تا مردم از قیام ضد حکام مستبد خود بپرهیزند.
استاد دانشگاه الازهر هشدار داد که توطئههای آمریکا در چارچوب هرج و مرج سازنده، عامل این گونه تلاش های وهابیها است اما آنها باید بدانند که ملت مصر هوشیار است و از حقیقت آن چه که اطراف این کشور می گذرد، به خوبی آگاه است.
وی تصریح کرد که ملت مصر به عشق به اهل بیت پیامبر اکرم ( ص) پایبند است و در آخرین بزرگداشت شهادت امام حسین ( ع ) بیش از 10 میلیون نفر از مردم مصر به زیارت بارگاه مقام امام حسین ( علیه السلام )[راس الحسین] شتافتند زیرا امام حسین با انقلاب جاویدان خود اسلام را حفظ کرد.
امین تاکید کرد که جریان وهابی بر اساس اندیشه ویران کردن قبور و از جمله قبور بزرگان دین شکل گرفت و در مصر نیز ریشه دوانده است.
وی افزود: وهابیون، افرادی منحرف از اسلام هستند و باید دانست که شکلگیری این گونه گروه ها توطئه بیگانگان برای ایجاد هرج و مرج در کشورهای اسلامی و برافروختن آتش فتنه در میان مسلمانان است.
*** مارابانظرات خوددرنشرمعارف اهلبیت(ع)یاری دهید***
نوشته شده توسط شیعه مولا علی (ع)اگر خداتوفیق دهد در جمعه 90/3/27 ساعت 3:43 عصر موضوع | ***استفاده از مطالب باذکرمنبع وفرستادن صلوان باعجل فرجهم مانعی ندارد*** .التماس دعا***لینک ثابت
اذا جادت الدنیا علیک فجد بها على الناس طرا انها تتقلب فلا الجود یفنیها اذا هى اقبلت و لا البخل یبقیها اذا هى تذهب (على علیه السلام)
سخاوت از طبع کریم خیزد و محبت و جاذبه را میان افراد اجتماع برقرار میسازد،شخص سخى هر عیبى داشته باشد در انظار عموم مورد محبت است.
على علیه السلام در سخاوت مشهور و کعبه آمال مستمندان و بیچارگان بود هر کسى را فقر و نیازى میرسید دست حاجت پیش على علیه السلام مىبرد و آنحضرت با نجابت و اصالتى که در فطرت او بود حاضر نمیشد آبروى سائل ریخته شود.
حارث حمدانى دست نیاز پیش على علیه السلام برد،حضرت فرمود آیا مرا شایسته پرسش دانستهاى؟
عرض کرد بلى یا امیر المؤمنین،على علیه السلام فورا چراغ را خاموش کرد و گفت این عمل براى آن کردم که ترا در اظهار مطلب خفت و شکستى نباشد.
روزى مستمندى برعلى علیه السلام وارد شد و وجهى تقاضا کرد،على علیه السلام بعامل خود فرمود او را هزار دینار بدهد عامل پرسید از طلا باشد یا نقره؟فرمود براى من فرقى ندارد هر کدام که بدرد حاجتمند بیشتر میخورد از آن بده.
معاویه که دشمن سرسخت آنحضرت بود روزى از یکى پرسید:از کجا میآئى؟
آن شخص از راه تملق گفت از پیش على که بخیلترین مردم است!معاویه گفت واى بر تو از على سخىتر کسى بدنیا نیامده است اگر او را انبارى از کاه و انبارى از طلا باشد طلا را زودتر از کاه میبخشد.
یکى از مباشران على علیه السلام عوائد ملک او را پیش وى آورده بود آنحضرت فورا در آمد خود را بفقراء تقسیم نمود عصر آنروز همان شخص على علیه السلام را دید که شمشیرش را میفروشد تا براى خانواده خود نانى تهیه کند.
على علیه السلام هیچگاه سائل را رد نمیکرد و میفرمود:اگر من احساس کنم که کسى از من چیزى خواهد خواست پیش از اظهار او در اجابت دعوتش پیشدستى میکنم زیرا حقیقت جود نا خواسته بخشیدن است.
على علیه السلام میفرمود حاجتمندان حاجت خود را روى کاغذ بنویسند تا خوارى و انکسار سؤال در چهره آنها نمایان نشود.على علیه السلام چهار درهم پول داشت یکى را در موقع شب انفاق نمود و یکى را در روز و یکدرهم آشکارا و یکدرهم در نهان آنگاه این آیه نازل شد که مفسرین شأن نزول آنرا در مورد انفاق آنحضرت نوشتهاند:
الذین ینفقون اموالهم باللیل و النهار سرا و علانیة فلهم اجرهم عند ربهم و لا خوف علیهم و لا هم یحزنون (1) .
کسانیکه اموال خود را در شب و روز،نهانى و آشکارا انفاق میکنند براى آنها نزد پروردگارشان پاداشى است و ترس و اندوهى بر آنها نباشد (2) .
پس از قتل عثمان که على علیه السلام بمسند خلافت نشست عربى نزد آنحضرت آمد و عرض کرد من بسه نوع بیمارى گرفتارم،بیمارى نفس،بیمارى جهل،بیمارى فقر!على علیه السلام فرمود مرض را باید بطبیب رجوع کرد و جهل را بعالم و فقر را بغنى.
آن مرد گفت شما هم طبیب هستید و هم عالم و هم غنى!
حضرت دستور داد از بیت المال سه هزار درهم باو عطاء کردند و فرمود هزار درهم براى معالجه بیمارى و هزار درهم براى رفع پریشانى و هزار درهمبراى معالجه نادانى (3) .
علماء و مفسرین عامه و خاصه نقل کردهاند على علیه السلام در مسجد نماز میخواند و در رکوع بود که سائلى در حالیکه سؤال میکرد از کنار او گذشت و آنحضرت انگشتر خود را که در دست داشت با اشاره باو بخشید،سائل وقتى از او دور شد با رسول اکرم صلى الله علیه و آله برخورد نمود حضرت پرسید چه کسى این انگشتر را بتو داد؟سائل اشاره بعلى علیه السلام نمود و گفت این شخص که در رکوع است آنگاه آیه:انما ولیکم الله و رسوله...که آیه ولایت بوده و ضمنا اشاره بخاتم بخشى آنحضرت است نازل شد (4) . (در بخش پنجم در ترجمه و تفسیر آیه مزبور بحث خواهد شد)
على علیه السلام تنها به بخشش مال اکتفاء نمیکرد بلکه جان خود را نیز در راه حق ایثار نمود،در شب هجرت بخاطر پیغمبر صلى الله علیه و آله از جان خود دست شست و باستقبال مرگ رفت،معنى پر مغز ایثار همین است که جز على علیه السلام کسى بدان پایه نرسیده است.
ایثار مقدم داشتن دیگران است بر نفس خود و کسى تا تسلط کامل بر نفس نداشته باشد نمیتواند مال و جان خود را بدیگرى بدهد،این صفت از سجایاى اخلاقى و صفات ملکوتى است که در هر کسى پیدا نمیشود،على علیه السلام با زحمت و مشقت زیاد نانى تهیه کرده و براى فرزندان خود مىبرد در راه سائلى رسید و اظهار نیازمندى کرد حضرت نان را باو داد و با دست خالى بخانه رفت،روزى با غلام خود قنبر ببازار رفت و دو پیراهن نو و کهنه خرید کهنه را خود پوشید و نو را بقنبر داد.
محدثین و مورخین،همچنین مفسرین ذیل تفسیر آیات سوره دهر (هل اتى) هر یک با مختصر تفاوتى در الفاظ و عبارات در مورد ایثار على علیه السلام بطورخلاصه چنین نوشتهاند که حسنین علیهما السلام مریض شدند پدر و مادر آنها و حتى خود حسنین نذر کردند که پس از بهبودى سه روز بشکرانه آن روزه بگیرند فضه خادمه منزل نیز از آنها پیروى نمود.
چون خداوند لباس عافیت بآنها پوشانید بنذر خود وفا کرده و مشغول روزه گرفتن شدند،على علیه السلام سه صاع جو از شمعون یهودى که همسایهشان بود قرض کرد و بمنزل آورد حضرت زهرا علیها السلام روز اول یکصاع از آنرا آرد نموده و (بتعداد افراد خانواده) پنج گرده نان پخت،شب اول موقع افطار سائلى پشت در صدا زد اى خانواده پیغمبر من مسکین و گرسنهام از آنچه میخورید مرا اطعام کنید که خدا شما را از طعامهاى بهشتى بخوراند،خاندان پیغمبر هر پنج قرص را بمسکین داده و خود با آب افطار کردند.
روز دوم فاطمه علیها السلام ثلث دیگر جو را آرد کرد و پنج گرده نان پخت شامگاه موقع افطار یتیمى پشت در خانه حرفهاى مسکین شب پیشین را تکرار کرد باز هر پنج نفر قرصهاى نان را باو داده و خود با آب افطار کردند.روز سیم فاطمه علیها السلام بقیه جو را بصورت نان در آورد و موقع افطارى اسیرى پشت در آمد و سخنان سائلین دو شب گذشته را بزبان آورد باز خاندان پیغمبر نانها را باو دادند و خودشان فقط آب چشیدند روز چهارم حسنین علیهما السلام چون جوجه میلرزیدند وقتى پیغمبر صلى الله علیه و آله آنها را دید فرمود پناه مىبرم بخدا که شما سه روز است در چنین حالید جبرئیل فورا نازل شد و 18 آیه از سوره هل اتى را (از آیه 5 تا آیه 22) در شأن آنها و توضیح مقامات عالیهشان در بهشت برین برسول اکرم صلى الله علیه و آله قرائت کرد که یکى از آیات مزبور اشاره بانفاق و اطعام سه روزه آنها است آنجا که خداوند تعالى فرماید:
و یطعمون الطعام على حبه مسکینا و یتیما و اسیرا (5) .
و در آخر آیات نازله هم از عمل بیریا و خالصانه آنها قدردانىکرده و فرماید:ان هذا کان لکم جزاء و کان سعیکم مشکورا.یعنى البته این (مقامات و نعمتهاى بهشتى که در آیههاى پیش آنها را توضیح داده) پاداش عمل شما است و سعى شما مورد رضایت و قدردانى است (6) .
پىنوشتها:
(1) سورة بقره آیه 274
(2) کشف الغمه ص 93ـینابیع المودة ص 92ـمناقب ابن مغازلى ص 280
(3) جامع الاخبار ص 162
(4) مناقب ابن مغازلى ص 313ـکفایة الطالب ص 250 و کتب دیگر.
(5) سوره دهر آیه .8
(6) شواهد التنزیل جلد 2 ص 300ـامالى صدوق مجلس 44 حدیث 11ـکشف الغمه ص 88 و کتب دیگر .
*** مارابانظرات خوددرنشرمعارف اهلبیت(ع)یاری دهید***
نوشته شده توسط شیعه مولا علی (ع)اگر خداتوفیق دهد در پنج شنبه 90/3/26 ساعت 12:41 عصر موضوع | ***استفاده از مطالب باذکرمنبع وفرستادن صلوان باعجل فرجهم مانعی ندارد*** .التماس دعا***لینک ثابت
فبشر عباد الذین یستمعون القول فیتبعون احسنه اولئک الذین هدیهم الله و اولئک هم اولو الالباب.
(سوره زمر آیه 18)
در اینکه هر کسى باید معتقدات خود را محترم شمارد شکى نیست ولى باید دانست که چه بسا برخى از معتقدات پایه علمى و منطقى نداشته و از دوران کودکىدر اثر تربیت محیط خانواده و اجتماع در مغز اشخاص جایگزین میگردد و مسلما تغییر چنین افکارى در اثر عادت و استمرار که براى انسان طبیعت ثانوى میباشد بآسانى صورت نگرفته بلکه مستلزم جهد و کوشش در کشف حقیقت و تحقیق و تتبع در ماهیت ایدئولوژىهاى مختلف و انتخاب منطقىترین نظریات خواهد بود و در این راه باید هر گونه تعصب خشگ و غیر منطقى که آدمى را از رسیدن بحقایق و واقعیات باز میدارد کنار گذارده شود.
بحث و تحقیق در باره امامت و خلافت اسلامى در این کتاب مخصوصا در فصول گذشته این بخش بقدرى که کسالت آور نباشد بعمل آمد و تمام مطالب آن که مورد استدلال ما بود از کتب معتبره اهل سنت روایت شد و از منابع تشیع چیزى نقل نگردید اکنون نیز بدون حب و بغض از شما مىپرسیم که اگر بعقیده شما خلافت باید بشورا و اجماع گذارده شود پس چرا عمر را اجماع مسلمین خلیفه نکرد بلکه او بوصیت ابو بکر خلیفه شد؟
شما میفرمائید پیغمبر خلیفهاى تعیین نکرده بود و ابو بکر را اجماع مسلمین خلیفه نمود ما مىپرسیم چرا ابو بکر از پیغمبر تبعیت نکرد و خلافت را پس از خود بشورا واگذار ننمود؟
ابو بکر در نامههاى خود مىنوشت از جانب ابو بکر خلیفه رسول خدا پس اگر پیغمبر خلیفه معین نکرده بود ابو بکر چرا خلافت خود را منسوب به پیغمبر میدانست؟
جریان انتخاب خلیفه پس از عمر بشکل تازهاى در آمد او خلافت را در شوراى شش نفرى محدود نمود و مخالفین از آنها را محکوم بقتل دانست.
اگر خلافت باجماع و شورا حاصل میشود باید همه مردم در آن شرکت کنند تشکیل شوراى شش نفرى چه معنى داشت؟گذشته از این آراء اکثریت در هر شورائى معتبر و قابل اجراء است دیگر کشتن اقلیت و مخالفین یعنى چه؟
در فصول پیشین ثابت شد که امامت منصب الهى است و امام را نمیتوان از طریق اجماع و شورا انتخاب نمود و چنانچه این امر باجماع هم واگذار میشد اجماعحقیقى فقط در باره خلافت على علیه السلام بوقوع پیوست که عموم مردم برضایت و میل خود بخانه وى هجوم کرده و باصرار زیاد با آنحضرت بیعت نمودند چنانکه خودش فرماید:انبوه مردم چون یال کفتار بود و از فشار آنها دو طرف جامه و رداى من پاره شد.
رسول اکرم صلى الله علیه و آله موقع رحلت کاغذ و دواتى میخواست تا چیزى بنویسد عمر ضمن اهانت بآنحضرت گفت احتیاجى بوصیت نیست کتاب خدا ما را کافى است!
ما مىپرسیم اگر وصیت لازم نبود و کتاب خدا کافى بود پس وصیت ابو بکر و عمر در موقع وفاتشان بر خلاف این قول بود و معنى قرآن و علم آنرا کسى بهتر از على علیه السلام نمیدانست زیرا قرآن به پیغمبر نازل شده و آنحضرت نیز فرموده بود:انا مدینة العلم و على بابها فمن اراد العلم فلیات الباب (1) .
و باز از برادران محترم سنى مىپرسیم اگر شما براى امامت و خلافت منشاء الهى قائل نبوده و جانشین پیغمبر را معصوم و مؤید از جانب خدا نمیدانید در اینصورت خلفاى ثلاثه چه امتیازى بصحابه و مردم دیگر داشتهاند که اکنون نیز شما در صدد دفاع از آنها هستید و چه بسا علماى عامه از نظر سواد و معلومات بر خلفاء ترجیح دارند و یقینا سواد و معلومات فخر رازى و زمخشرى و ابن ابى الحدید و امثالهم در امور دینى خیلى بیشتر از عثمان و خلفاى دیگر بوده است و بطوریکه در فصل یکم این بخش گفته شد امام و جانشین پیغمبر رهبرى ملت اسلامى را باید در سه جهت«از لحاظ حکومتـبیان معارف و احکامـارشاد حیات معنوى) بعهده بگیرد و اگر کسى از جانب خدا پشتیبانى نشود و معصوم نباشد از انجام چنین مأموریتى عاجز و در مانده خواهد شد حتى صرف نظر از بیان معارف و احکام،و ارشاد حیات معنوى از نظر حکومت ظاهرى و حل و فصل اختلافات مردم نیز نخواهد توانست وظیفهاش را انجام دهد همچنانکه خلفاء نتوانستند و دست نیاز بدامن حلالمشکلات مرتضى على زدند و در هر مطلب بغرنج و معضلى از نظر صائب و واقع بین او استفاده کردند و بنا بنقل علماء و مورخین عامه عمر در 26 مورد گفت لو لا على لهلک عمر و همچنین در جنگهاى ایران و روم که مضطرب و درمانده شده بود از على علیه السلام جویاى راه حل منطقى شد و آنحضرت او را ارشاد و هدایت نمود و بهمین سبب است که خداوند فرماید:افمن یهدى الى الحق احق ان یتبع امن لا یهدى الا ان یهدى (2) ؟آیا کسى که بسوى حق هدایت میکند براى متابعت سزاوار است یا آنکه خود راه را نمیداند تا اینکه هدایت شود؟
و جاى تعجب است که ابن ابى الحدید با آنهمه تحقیق و تتبع،در مقدمه شرح نهج البلاغه گوید :الحمد لله الذى قدم المفضول على الافضل.سپاس خدایرا که مفضول را بر افضل (ابو بکر را بر على) ترجیح داد و مقدم شمرد.در صورتیکه پاسخ این سخن در آیه مزبور داده شده است که خداوند افضل را براى متابعت و پیروى سزاوار میداند نه مفضول را و این کلام ابن ابى الحدید نسبت ناروائى است که او بساحت قدس حضرت احدیت داده است زیرا ترجیح و تقدم مفضول بر فاضل (چه رسد بر افضل) نه تنها بر خلاف حکمت الهى است حتى در میان مردم نیز چنین ترجیحى بر خلاف عقل و منطق شمرده میشود و این حزب سقیفه بود که چنین تصمیمى را اتخاذ کرد و مفضول را بر افضل مقدم شمرد!
برادران سنى ما ملاحظه میفرمایند که استدلالات ما همگى متکى بعقل و منطق بوده و مدارکى هم که براى اثبات مطالب خود در تمام فصول این کتاب ارائه میدهیم عموما مستند بکتب معتبره عامه میباشد و با اینکه در اینمورد کتب امامیه پر از دلائل محکم و متقن است مع الوصف براى جلوگیرى از هر گونه عذر و بهانهاى از نقل آنها صرف نظر نمودیم.البته حقیقت امر نزد محققین معلوم است و امروز حفظ صورت ظاهر براى صلاح اسلام و مسلمین است و رفتار خود على علیه السلام نیز با خلفاء بهمین نظر بوده است.
اگر خلافت ظاهرى باجتماع چند قبیله در سقیفه تحقق یافت باید دانست کهخلافت حقیقى الهیه یعنى ولایت منصب الهى است و على علیه السلام بولایت منصوب شده و باتفاق کل فرق اسلامى افضل و اعلم و اعدل و اشجع و اقضى و اتقاى کل صحابه بوده است همچنانکه شاعر گوید:
هو فى الکل امام الکل
من ابو بکر،و من کان عمر؟
پس لازم و واجب است که عموم فرقههاى اسلامى وصیت رسول اکرم صلى الله علیه و آله را در مورد قرآن و عترت خود که فرمود:انى تارک فیکم الثقلین کتاب الله و عترتى (3) جامه عمل بپوشانند و از تفرقه و پراکندگى در راههاى مختلف خود دارى نموده و همگى بیک شاهراه اصلى و مستقیم که ولایت ائمه معصومین علیهم السلام است قدم گذارند تا بسعادت دارین نائل گردند همچنانکه گفتار خداى تعالى شاهد و مؤید این مطلب است که فرماید:و ان هذا صراطى مستقیما فاتبعوه و لا تتبعوا السبل فتفرق بکم عن سبیله ذلکم وصیکم به لعلکم تتقون (4) .
و البته اینست راه راست من پس شما از آن متابعت کنید و راههاى دیگر را پیروى مکنید که آن راهها شما را از راه حق متفرق سازد خداوند شما را براه خود سفارش کرد تا شاید پرهیزکار باشید.
نگارنده نیز در پایان این فصل به برادران اهل سنت گوید برادر جان:
من آنچه شرط بلاغ است با تو میگویم
تو خواه از سخنم پند گیر و خواه ملال.
پىنوشتها:
(1) جامع الصیغر سیوطى جلد 1 ص 374ـمناقب ابن مغازلى ص 83ـفصول المهمه و کتب دیگر.
(2) سوره یونس آیه 35
(3) مستدرک صحیحین جلد 3 ص 109ـمناقب ابن مغازلى ص 234
(4) سوره انعام آیه 153
*** مارابانظرات خوددرنشرمعارف اهلبیت(ع)یاری دهید***
نوشته شده توسط شیعه مولا علی (ع)اگر خداتوفیق دهد در پنج شنبه 90/3/26 ساعت 12:39 عصر موضوع | ***استفاده از مطالب باذکرمنبع وفرستادن صلوان باعجل فرجهم مانعی ندارد*** .التماس دعا***لینک ثابت