معناشناسی لیله الرغائب
در فرهنگ قرآنی اسلامی، برای برخی از زمان ها و مکان ها اقتدار و خصوصیات ویژه ای گفته شده است. از این رو برخی از سرزمین ها چون بیت المقدس و مکه جایگاه قداست معنوی خاصی دارند و اعمال در آن مکانها از پاداش و ارزش ویژه ای برخوردار می باشد. برخی از زمان ها نیز چون سحرگاهان و فجر و لیله القدر از چنین ویژگی های خاص بهره مند هستند و خداوند در آیات و حتی سوره هایی به ارزش و جایگاه ویژه آنها اشاره کرده است و درباره شب قدر آن را برابر با هزار ماه که به اندازه عمر آدمی است دانسته است.
این ویژگی را می توان درباره برخی از ماهها چون ماه رمضان و یا ماه رجب برشمرد که از ویژگی های انحصاری برخوردار می باشند. از جمله ویژگی های انحصاری ماه رجب، لیله الرغائب است.
کلمه «رغائب» جمع «رغیبه» به معنای چیزی که مورد رغبت و میل است و نیز به معنای عطا و بخشش فراوان می باشد. بنابراین معنای اول «لیله الرغائب» یعنی شبی که میل و توجه به عبادت و بندگی در آن فراوان است و بندگان خوب و شایسته خداوند دراین شب تمایل زیادی به رفتن به درخانه خداوند و ارتباط و انس با معبود خویش دارند.
بنابر معنای دوم، «لیله الرغائب» یعنی شبی که در آن عطاء و بخشش خداوند فراوان است و بندگان مخلص خداوند با روآوردن به بارگاه قدس ربوبی و خاکساری در برابر عظمت حق شایسته دریافت انعام و عطا و بخشش بی کرانه حق می گردند.
عظمت و ارزش لیله الرغائب
درباره فضیلت و ارزش و عظمت آن می توان دو جهت زیر را بیان کرد: 1- از این جهت که اصولا شب جمعه، خود دارای ویژگی و ارزش خاصی است و اعمال عبادی فراوانی در آن وارد شده و زمان عبادت و مناجات و عرض حاجات با قاضی الحاجات است.
2- ماه رجب اولین ماه از ماههای حرام (ماه های حرام عبارتند از: رجب، ذی القعده، ذی الحجه، محرم) و ماه خدا و هنگام عبادت و دعا و استغفار است و رحمت الهی در این ماه در حال ریزش و نزول است، به همین جهت این ماه را رجب الاصب گویند، چون «صب» به معنای ریختن است. پس لیله الرغائب، شرافت و ارزش شب جمعه و ماه رجب هردو را درخود جمع نموده و ارزشی دوچندان دارد.
شیخ المحدثین عباس قمی در کتاب شریف مفاتیح الجنان درباره این شب می نویسد: بدان که شب جمعه اول ماه رجب را لیله الرغایب گویند و از برای آن عملی از حضرت رسول(ص) با فضیلت بسیار واردشده که سیدبن طاووس در کتاب اقبال و علامه مجلسی در اجازه نبی زهره آن را نقل کرده اند.
ازجمله فضیلت هایی که برای آن برشمرده اند اینکه به سبب شرافت این شب گناهان بسیار از کسانی که اعمال خاصی را انجام دهند آمرزیده می شود.
از جمله اعمال این شب نمازی است که اگر شخص آن را به جا آورد، پس از مرگ هنگامی که در قبر گذاشته شود خداوند تبارک و تعالی ثواب نمازش را به سوی او به بهترین صورت می فرستد تا همدم او شود و او را از تنهایی بیرون آورد.
این شخص با روی گشاده و درخشان و زبانی شیوا و فصیح به او می گوید: ای حبیب و دوست من! بشارت باد تو را که از هر شدت و سختی نجات یافتی.
میت می پرسد: تو کیستی؟ بخدا سوگند که من چهره ای بهتر از روی تو ندیده ام و کلامی شیرین تر از کلام تو نشنیده ام و بویی بهتر از بوی تو نبوئیده ام.
آن شخص می گوید: من ثواب آن نمازم که در فلان شب از فلان ماه از فلان سال به جا آوردی. امشب نزد تو آمده ام تا حق تو را ادا کنم ومونس تنهایی تو باشم و وحشت را از تو بردارم و چون در صور رستاخیز دمیده می شود من درعرصه قیامت، سایه بر سر تو خواهم افکند. پس خوشحال باش که هرگز خیر از تو معدوم نخواهدشد.
آن گاه شیخ عباس قمی درباره چگونه اعمال این شب می نویسد: کیفیت آن چنان است که روز پنجشنبه اول ماه رجب را روزه می داری و چون شب جمعه داخل شود مابین نماز مغرب و عشا دوازده رکعت نماز می گذاری که هر دو رکعت را با یک سلام تمام می کنی. در هر رکعت از آن نماز یکمرتبه «حمد» و سه مرتبه «اناانزلناه» و دوازده مرتبه
«قل هوالله احد» می خوانی و چون از نماز دو رکعتی فارغ شدی، هفتاد مرتبه «اللهم صلی علی محمدالنبی الامی و علی اله» می گویی و سپس به سجده می روی و هفتاد مرتبه «سبوح قدوس رب الملائکه و الروح» می گویی. پس از آن، سر از سجده برمی داری و هفتاد مرتبه «رب اغفر و ارحم و تجاوز عما تعلم انک انت العلی الاعظم» می گویی. پس از آن نیز دوباره به سجده می روی و هفتاد مرتبه «سبوح قدوس رب الملائکه و الروح» می گویی. آن گاه حاجت خود را می طلبی که برآورده خواهد شد. (مفاتیح الجنان، شیخ عباس قمی با تصرف و تخلیص)
سخن صاحب المراقبات
عارف کامل و استاد و اصل مرحوم میرزا جواد ملکی تبریزی در این باره در کتاب المراقبات خویش می نویسد: اولین شب جمعه ماه رجب را لیله الرغائب نامند. در این شب فرشتگان بر زمین نزول می کنند.
اگر شب اول ماه رجب مصادف با شب جمعه بود، سزاوار است عمل «لیله الرغائب» را نیز انجام دهد.
از پیامبر اکرم(ص) روایت شده است که فرمودند: از اولین شب جمعه د رماه رجب غافل نشوید؛ زیرا شبی است که فرشتگان آن را «لیله الرغائب» می نامند. این نامگذاری به این جهت است که هنگامی که مقداری از شب گذشت، هیچ فرشته ای در آسمان ها و زمین نمی ماند مگر این که در کعبه و اطراف آن جمع می شوند.
آن گاه خداوند می فرماید: ای فرشتگانم! هرچه می خواهید از من درخواست کنید.
فرشتگان عرض می کنند: حاجت ما این است که از روزه داران رجب درگذری.
خداوند می فرماید: این کار را انجام دادم.
عارف کامل، ملکی درباره اعمال این شب می نویسد: بهتر است کسی که این حدیث را می شنود، در این شب، زیاد بر فرشتگان صلوات فرستاده تا تکلیفی را که آیه تحیت (سوره نساء آیه 68) برای صلوات فرستادن به عهده ما گذاشته به اندازه توانایی انجام داده باشد. وی آنگاه به نقل از رسول خدا(ص) نمازی را که در بالا شرح آن گذشت نقل می کند .
استاد ملکی تبریزی این پرسش را مطرح می کند که: ظاهر روایت این است که «لیله الرغائب» اولین شب جمعه ماه رجب است؛ و اگر اعمالی که در این روایت ذکر شده از اعمال این شب بوده و شب جمعه اول ماه، مصادف با اول ماه شد، چگونه می توان این عمل را به جا آورد؟
وی پاسخ می دهد از آن جایی که پنج شنبه قبل از جمعه اول، جزء ماه رجب نیست؛ باید در پاسخ بگوییم که اگر بخواهیم به ظاهر روایت عمل کنیم، این اعمال درصورتی است که شب اول ماه شب جمعه نباشد؛ و اگر شب جمعه بود، شب جمعه دوم، این اعمال انجام می شود؛ گرچه لیله الرغائب نباشد. چون در روایت تصریح نشده که این اعمال حتماً باید در لیله الرغائب باشد. ولی راه دوم و سومی هم هست که صحیح تر به نظر می رسد. راه دوم این است که این اعمال را بدون روزه انجام دهیم و راه سوم این است که روزه را هم بگیریم گرچه روزه در رجب نباشد. (کتاب المر اقبات/ مرحوم آیت الله حاج میرزا جواد مالکی تبریزی(ره) )اجمالاً آنکه لیله الرغائب، اولین شب جمعه ماه رجب است که برای آن اعمال و فضایل بسیاری نقل کرده اند که از آن جمله می توان به روزه پنجشنبه و استغفار زیاد در آن شب اشاره کرد. کسی که می خواهد به ثواب و پاداش اعمال این شب برسد می بایست به اعمال آن اهتمام جدی بورزد.
نویسنده:فرشته محیطی
منبع: کیهان
*** مارابانظرات خوددرنشرمعارف اهلبیت(ع)یاری دهید***
نوشته شده توسط شیعه مولا علی (ع)اگر خداتوفیق دهد در پنج شنبه 90/3/19 ساعت 11:7 صبح موضوع | ***استفاده از مطالب باذکرمنبع وفرستادن صلوان باعجل فرجهم مانعی ندارد*** .التماس دعا***لینک ثابت
1ـ نه امام به معنی خاصّ آن، بلکه وجود حجّت خدا بر روی زمین، شرط بقای بشر بر روی زمین است؛ یعنی اگر حجّت خدا در میان بشر نباشد، یک نفر از بشر هم بر روی زمین باقی نمی ماند؛ و زمین همه را در خود فرو می برد. دقّت شود که این حکم ثابت برای حجّت خداست؛ و اختصاص به امام اصطلاحی متکلّمین ندارد. حجّت خدا بر روی زمین، گاه پیغمبر است و گاه امام اصطلاحی متکلّمین. و در هر دو حال، گاه آشکار است و گاه پنهان. البته برای لفظ امام معنای عامّی نیز مطرح است که به معنی عامّ کلمه شامل انبیاء نیز می شود. لذا می توان گفت: اگر امامی بین بشر نباشد، نسل بشر نابود می شود؛ که در این عبارت، لفظ امام، در معنی عامّش به کار رفته است.
طبق روایات اهل بیت(ع) وجود امام عامّ و معصوم در بین بشر، شرط بقای بشر است. لذا اوّلین بشر مخلوق باید امام باشد، و تا بشر هست باید امامی بین آنها باشد، و آخرین بشری هم که از زمین برگرفته می شود، باید امام باشد. پس اگر یک لحظه امام از زمین برگرفته شود، زمین به لرزه در می آید و افراد بشر را در خود فرو می برد. لذا تا امام بعدی نصب نشده، امام قبلی از زمین برگرفته نمی شود. در این باره نظر شریف شما را جلب می کنیم به ملاحظه ی پاره ای از احادیث اهل بیت(ع).
امام صادق(ع) فرمودند: « الْحُجَّةُ قَبْلَ الْخَلْقِ وَ مَعَ الْخَلْقِ وَ بَعْدَ الْخَلْق ــــ حجّت خدا پیش از خلق، با خلق، و بعد از خلق است» (الکافی، ج1،ص177)
یعنی اوّلین انسانی که خلق می شود باید حجّت خدا باشد، و تا خلق هستند حجّت خدا با آنهاست؛ و آخرین انسانی هم که از زمین برداشته می شود، حجّت خداست.
« عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ أَبِی الْعَلَاءِ قَالَ قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع تَکُونُ الْأَرْضُ لَیْسَ فِیهَا إِمَامٌ قَالَ لَا قُلْتُ یَکُونُ إِمَامَانِ قَالَ لَا إِلَّا وَ أَحَدُهُمَا صَامِت ــــــ حسین بن ابى العلاء گوید: به امام صادق عرض کردم، آیا ممکن است زمین باشد و امامى در آن نباشد؟ فرمودند: نه . گفتم: دو امام در یک زمان مىشود؟ فرمودند: نه، مگر اینکه یکى از آنها خاموش باشد.» (الکافی، ج1،ص178)
امام صادق علیه السلام فرمودند: « إِنَّ اللَّهَ أَجَلُّ وَ أَعْظَمُ مِنْ أَنْ یَتْرُکَ الْأَرْضَ بِغَیْرِ إِمَامٍ عَادِل ــــ خدا برتر و بزرگتر از آن است که زمین را بدون امام عادل واگذارد.» (الکافی، ج1،ص178)
امام باقر علیه السلام فرمودند: « وَ اللَّهِ مَا تَرَکَ اللَّهُ أَرْضاً مُنْذُ قَبَضَ آدَمَ ع إِلَّا وَ فِیهَا إِمَامٌ یُهْتَدَى بِهِ إِلَى اللَّهِ وَ هُوَ حُجَّتُهُ عَلَى عِبَادِهِ وَ لَا تَبْقَى الْأَرْضُ بِغَیْرِ إِمَامٍ حُجَّةٍ لِلَّهِ عَلَى عِبَادِه ــــــ به خدا سوگند از زمانى که خدا آدم را قبض نمود زمینى را بدون امامى که به وسیله ی او بسوى خدا رهبرى شوند وانگذارد و او حجّت خداست بر بندگانش و زمین باقی نمی ماند بدون امامى که حجت خدا باشد بر بندگانش. » (الکافی، ج1،ص179)
دقّت شود! منظور از اینکه فرمود: « زمین باقی نمی ماند ... » این نیست که زمین نابود می شود؛ بلکه منظور این است که زمین دارای انسان، همواره دارای حجّت خدا هم هست و لحظه ی بدون حجّت باقی نمی ماند.
« عَنْ أَبِی حَمْزَةَ قَالَ قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع أَ تَبْقَى الْأَرْضُ بِغَیْرِ إِمَامٍ قَالَ لَوْ بَقِیَتِ الْأَرْضُ بِغَیْرِ إِمَامٍ لَسَاخَت ــــــ ابو حمزة گوید به امام صادق علیه السلام عرض کردم: آیا زمین بدون امام می ماند؟ فرمودند: اگر زمین بدون امام باشد فرو رود.» (الکافی،ج1،ص179)
« عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْفُضَیْلِ عَنْ أَبِی الْحَسَنِ الرِّضَا ع قَالَ قُلْتُ لَهُ أَ تَبْقَى الْأَرْضُ بِغَیْرِ إِمَامٍ قَالَ لَا قُلْتُ فَإِنَّا نُرَوَّى عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع أَنَّهَا لَا تَبْقَى بِغَیْرِ إِمَامٍ إِلَّا أَنْ یَسْخَطَ اللَّهُ تَعَالَى عَلَى أَهْلِ الْأَرْضِ أَوْ عَلَى الْعِبَادِ فَقَالَ لَا لَا تَبْقَى إِذاً لَسَاخَت ـــــــ محمد بن فضیل گوید: به امام رضا علیه السلام عرض کردم: آیا زمین بدون امام باقى می ماند؟ فرمودند: نه، گفتم: براى ما از حضرت صادق علیه السلام روایت شده که زمین بدون امام باقى نباشد مگر اینکه خداى تعالى بر اهل زمین یا بر بندگان خشم گیرد، فرمودند: نه، باقى نماند، در آن صورت فرو رود.» (الکافی، ج1،ص179)
حضرت باقر (ع) فرمودند: « لَوْ أَنَّ الْإِمَامَ رُفِعَ مِنَ الْأَرْضِ سَاعَةً لَمَاجَتْ بِأَهْلِهَا کَمَا یَمُوجُ الْبَحْرُ بِأَهْلِه ــــــ چنانچه امام از زمین بر گرفته شود زمین با اهلش مضطرب گردد چنان که دریا اهلش را با موج تکان می دهد.» (الکافی، ج1،ص179)
امام صادق (ع) می فرمودند: « لَوْ لَمْ یَبْقَ فِی الْأَرْضِ إِلَّا اثْنَانِ لَکَانَ أَحَدُهُمَا الْحُجَّة ــــــ اگر در زمین جز دو نفر باقى نباشند حتماً یکى از آن دو امام است.» (الکافی، ج1،ص179)
نتیجه:
از این رویات استفاده می شود که وجود امام، شرط بقای نوع بشر بر روی زمین است. امّا برخی ها با نظر سطحی به این احادیث، چنین برداشت نموده اند که اگر امام روی زمین نباشد، زمین به کلّی نابود می شود؛ حال آنکه از احادیث چنین برداشتی نمی شود. حتّی برخی ها از این احادیث استفاده نموده اند که اگر امام نباشد، کلّ جهان به هم می ریزد؛ که ابداً چنین معنایی از این احادیث قابل برداشت نیست.
2ـ حقیقت حجّت الهی، شرط وجود و بقاء عالم هستی.
برای حجج الهی ـ از آدم(ع) گرفته تا امام زمان(عج) ـ حقیقت واحدی است در صدر عالم خلقت که او را حقیقت محمّدیه یا وجود نوری رسول الله(ص) یا وجود نوری اهل بیت(ع) یا روح القدس یا روح کلّی حجج الهی می گویند. پس دقّت شود که آن حقیقت قدسی، از سنخ بشر نیست؛ بلکه حقیقتی است فوق مادّی و بلکه فوق ملائک که از یک جهت واسطه ی فیض است برای تمام موجودات عالم، و از جهت دیگر، غایت نهایی تمام موجودات عالم است. لذا فرض عدم او مساوی است با فرض عدم تمام موجودات عالم. چون بدون آن نور قدسی، فیض وجود به هیچ موجودی نمی رسد. او در اصل خلقت موجودات، واسطه ی فیض است؛ و در بقاء آنها نیز واسطه ی فیض می باشد. لذا بدون او، نه عالم مادّه وجود خواهد داشت، نه عالم ملکوت و نه عالم جبروت و نه ملائک. این حقیقت واحد، همان روحی است که در سوره ی قدر از او یاد شده؛ و همان است که بر مریم (س) نازل گشت و عیسی روح الله را در وجودش دمید؛ و همان است که در آدم(ع) دمیده شد؛ و جز در خلیفة الله دمیده نمی شود؛ و همان است که خداوند متعال در موردش فرمود:« وَ یَسْئَلُونَکَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّی وَ ما أُوتیتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلاَّ قَلیلاً ـــــ و از تو درباره ی روح سؤال مىکنند، بگو: روح از امر پروردگار من است؛ و جز اندکى از دانش، به شما داده نشده است» (الإسراء:85) و فرمود: « یَوْمَ یَقُومُ الرُّوحُ وَ الْمَلائِکَةُ صَفًّا لا یَتَکَلَّمُونَ إِلاَّ مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمنُ وَ قالَ صَواباً ـــــ روزى که روح و ملائکه در یک صف مىایستند و هیچ یک، جز به اذن خداوند رحمان، سخن نمىگویند، و او درست مىگوید» (النبأ:38) و فرمود: « رَفیعُ الدَّرَجاتِ ذُو الْعَرْشِ یُلْقِی الرُّوحَ مِنْ أَمْرِهِ عَلى مَنْ یَشاءُ مِنْ عِبادِهِ لِیُنْذِرَ یَوْمَ التَّلاقِ. ـــــ بلند مراتب ، صاحب عرش ، می افکند روح را از امرش بر آنکه می خواهد از بندگانش ، تا بیم کند روز ملاقات را.»(غافر:15)
توضیح:
مراد از « امر » عالم امر است که در مقابل عالم خلق می باشد. یعنی روح، از عالم امر است نه از عالم خلق؛ یعنی از سنخ اسماء الله می باشد.
و اینکه فرمود: « من امر ربّی» یعنی آن روح از امر ربّ من است نه از امر ربّ شما. در این مطلب اشارت عرفانی بسیار عمیقی است که بی مقدّمات عرفانی نمی توان بازش کرد.
نتیجه:
این روح القدس همان حقیقت واحدی است که عرفا او را جان هستی و یا روح عالم یا جان جانان می نامند. پس تک تک حجج الهی با حقیقتی قدسی در ارتباطند که روح کلّی آنها محسوب می شود؛ و روح جزئی آنها را تدبیر می نماید؛ و فرض نبود همین روح کلّی است که مساوی است با فرض نبود کلّ عالم. امّا اکثر آنها که می گویند: امام روح عالم است، و بدون او عالم نابود می شود، فهمی از این حقیقت ندارند؛ و خیال کرده اند که نبود وجود جسمانی امام، مساوی است با نبود عالم.
شواهد روایی بر این مطالب.
رسول خدا(ص) فرمود:« أَوَلُّ مَا خَلَقَ اللَّهُ رُوحِی ــ اوّل چیزی که خدا خلق نمود، روح من بود»(بحار الأنوار، ج54 ،ص309 )
« عن أَبِی عَبْدِ اللَّهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ (ع): قَالَ فِی الْأَنْبِیَاءِ وَ الْأَوْصِیَاءِ خَمْسَةُ أَرْوَاحٍ رُوحُ الْبَدَنِ وَ رُوحُ الْقُدُسِ وَ رُوحُ الْقُوَّةِ وَ رُوحُ الشَّهْوَةِ وَ رُوحُ الْإِیمَانِ وَ فِی الْمُؤْمِنِینَ أَرْبَعَةُ أَرْوَاحٍ أَفْقَدَهَا رُوحَ الْقُدُسِ رُوحُ الْبَدَنِ وَ رُوحُ الْقُوَّةِ وَ رُوحُ الشَّهْوَةِ وَ رُوحُ الْإِیمَانِ وَ فِی الْکُفَّارِ ثَلَاثَةُ أَرْوَاحٍ رُوحُ الْبَدَنِ رُوحُ الْقُوَّةِ وَ رُوحُ الشَّهْوَةِ ثُمَّ قَالَ رُوحُ الْإِیمَانِ یُلَازِمُ الْجَسَدَ مَا لَمْ یَعْمَلْ بِکَبِیرَةٍ فَإِذَا عَمِلَ بِکَبِیرَة فَارَقَهُ الرُّوحُ وَ رُوحُ الْقُدُسِ مَنْ سَکَنَ فِیهِ فَإِنَّهُ لَا یَعْمَلُ بِکَبِیرَةٍ أَبَدا ــــــــــــ حضرت صادق علیه السّلام فرمودند: در انبیاء و اوصیاء پنج روح است ؛ روح بدن و روح القُدُس و روح القوّة و روح الشهوة و روح الایمان. و در مؤمنین چهار روح است که روح القدس را ندارند ، ولى داراى روح بدن و روح قوت و روح شهوت و روح ایمانند ؛ و در کفّار سه روح است روح بدن و روح قوت و روح شهوت. سپس فرمودند: روح ایمان با بدن هست تا وقتى که شخص ، مرتکب گناه کبیرهاى نشده وقتى کبیرهاى انجام داد روح ایمان از او جدا مىشود ولى روح القُدُس در هر کس بود هرگز گناه کبیره انجام نمی دهد.»( بحار الأنوار ،ج25 ،ص54)
« عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ (ع) قَالَ :سَأَلْتُهُ عَنْ عِلْمِ الْعَالِمِ فَقَالَ یَا جَابِرُ إِنَّ فِی الْأَنْبِیَاءِ وَ الْأَوْصِیَاءِ خَمْسَةَ أَرْوَاحٍ رُوحَ الْقُدُسِ وَ رُوحَ الْإِیمَانِ وَ رُوحَ الْحَیَاةِ وَ رُوحَ الْقُوَّةِ وَ رُوحَ الشَّهْوَةِ فَبِرُوحِ الْقُدُسِ یَا جَابِرُ عَرَفُوا مَا تَحْتَ الْعَرْشِ إِلَى مَا تَحْتَ الثَّرَى ثُمَّ قَالَ یَا جَابِرُ إِنَّ هَذِهِ الْأَرْوَاحَ یُصِیبُهَا الْحَدَثَانُ إِلَّا أَنَّ رُوحَ الْقُدُسِ لَا یَلْهُو وَ لَا یَلْعَبُ. ــــــــ جابر از حضرت باقر علیه السلام نقل کرد که فرمودند: در انبیاء و اوصیاء پنج روح است روح القدس و روح الایمان و روح الحیاة و روح القوة و روح الشهوة به وسیله روح القدس ، از زیر عرش تا زیر زمین هر آنچه هست را می دانند. سپس فرمود: ای جابر! این ارواح دستخوش تغییر می شوند ولى روح القدس اهل لهو و لعب نیست.»( بحار الأنوار، ج25، ص: 55)
قَالَ النبی (ص): « خَلَقَنِیَ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى وَ أَهْلَ بَیْتِی مِنْ نُورٍ وَاحِد ... . ـــــــــ خداوند تبارک و تعاری مرا و اهل بیتم را از یک نور آفریده است.»(إرشاد القلوب إلى الصواب،ج2 ،ص415)
قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص): «خُلِقْتُ أَنَا وَ عَلِیٌّ مِنْ نُورٍ وَاحِد. ــــــ من و علی از یک نور آفریده شده ایم.» (أمالی الصدوق ،ص 236 ،المجلس الحادی و الأربعون)
قال رسول الله(ص): «اول ما خلق الله نوری ففتق منه نور عَلی ثم خلق العرش و اللوح و الشمس و ضوء النهار و نور الابصار و العقل و المعرفه ــــ اوّل چیزی که خدا خلق نمود نور من بود. پس نور علی از نور من منشعب گشت؛ سپس عرش و لوح و خورشید و روشنایی روز و نور چشمها و عقل و معرفت خلق شدند.». (بحار، ج 54، ص 170)
قال الباقر(ع): « یا جابر ان اول ما خلق الله محمداً و عترته الهداه المهتدین ... ـــ ای جابر! اوّل چیزی که خدا خلق نمود محمّد(ص) و عترت هدایت کننده و هدایت شده ی او بودند ... ». (بحار، ج 54، ص 197)
قال علی (ع): « أنا محمدٌ و محمدٌ أنا و أنا مِن محمدٍ و محمدٌ مِنّی ــــ منم محمد و محمد من است ومن از محمدم و محمد از من است »(بحار، ج 26، ص 6) و فرمود: « کلّنا واحد اوّ لنا محمد آخرنا محمد و اوسطنا محمد و کلّنا محمد... ــــ همه ی ما یکی هستیم، اوّل ما محمّد است، آخر ما محمّد است؛ وسط ما محمّد است؛ و همه ی ما محمّد هستیم ... ». (بحار، ج 26، ص 6)
در برخی روایات نیز آمده: «اوّل ما خلق الله القلم فقال له اُکتب فکتب ما کان و ما هو کائن الی یوم القیامة ــــ اول چیزی که خدا خلق کرد قلم بود پس به او گفت بنویس! پس نوشت آنچه هست و آنچه خواهد بود تا روز قیامت». (بحار، ج 54، ص 366) . از مقایسه ی این دو گونه روایات استنباط می شود که وجود انسان کامل ، قلم خلقت است. همان قلمی که کلمات وجودی با او نگاشته شده اند. علی (ع) فرمودند:« و صار محمدٌ یس و القرآن الکریم و صار محمد ن و القلم و... ــــ و محمّد(ص) گشت یس و القرآن الحکیم و گشت محمّد(ص) والقلم و ما یسطرون ... »(بحارالانوار ج26 ص 3 )
امام صادق (ع) فرمودند: « قَالَ نَحْنُ جَنْبُ اللَّهِ وَ نَحْنُ صَفْوَةُ اللَّهِ وَ نَحْنُ خِیَرَةُ اللَّهِ وَ نَحْنُ مُسْتَوْدَعُ مَوَارِیثِ الْأَنْبِیَاءِ وَ نَحْنُ أُمَنَاءُ اللَّهِ وَ نَحْنُ وَجْهُ اللَّهِ وَ نَحْنُ آیَةُ الْهُدَى وَ نَحْنُ الْعُرْوَةُ الْوُثْقَى وَ بِنَا فَتَحَ اللَّهُ وَ بِنَا خَتَمَ اللَّهُ وَ نَحْنُ الْأَوَّلُونَ وَ نَحْنُ الْآخِرُونَ وَ نَحْنُ أَخْیَارُ الدَّهْرِ وَ نَوَامِیسُ الْعَصْرِ وَ نَحْنُ سَادَةُ الْعِبَادِ وَ سَاسَةُ الْبِلَادِ وَ نَحْنُ النَّهْجُ الْقَوِیمُ وَ الصِّرَاطُ الْمُسْتَقِیمُ وَ نَحْنُ عِلَّةُ الْوُجُودِ وَ حُجَّةُ الْمَعْبُودِ لَا یَقْبَلُ اللَّهُ عَمَلَ عَامِلٍ جَهِلَ حَقَّنَا وَ نَحْنُ قَنَادِیلُ النُّبُوَّةِ وَ مَصَابِیحُ الرِّسَالَةِ وَ نَحْنُ نُورُ الْأَنْوَارِ وَ کلِمَةُ الْجَبَّارِ وَ نَحْنُ رَایَةُ الْحَقِّ الَّتِی مَنْ تَبِعَهَا نَجَا وَ مَنْ تَأَخَّرَ عَنْهَا هَوَى وَ نَحْنُ أَئِمَّةُ الدِّینِ وَ قَائِدُ الْغُرِّ الْمُحَجَّلِینَ وَ نَحْنُ مَعْدِنُ النُّبُوَّةِ وَ مَوْضِعُ الرِّسَالَةِ وَ إِلَیْنَا تَخْتَلِفُ الْمَلَائِکةُ وَ نَحْنُ سِرَاجٌ لِمَنِ اسْتَضَاءَ وَ السَّبِیلُ لِمَنِ اهْتَدَى وَ نَحْنُ الْقَادَةُ إِلَى الْجَنَّةِ وَ نَحْنُ الْجُسُورُ وَ الْقَنَاطِرُ وَ نَحْنُ السَّنَامُ الْأَعْظَمُ وَ بِنَا یَنْزِلُ الْغَیْثُ وَ بِنَا یَنْزِلُ الرَّحْمَةُ وَ بِنَا یُدْفَعُ الْعَذَابُ وَ النَّقِمَةُ فَمَنْ سَمِعَ هَذَا الْهُدَى فَلْیَتَفَقَّدْ فِی قَلْبِهِ حُبَّنَا فَإِنْ وَجَدَ فِیهِ الْبُغْضَ لَنَا وَ الْإِنْکارَ لِفَضْلِنَا فَقَدْ ضَلَّ عَنْ سَوَاءِ السَّبِیلِ لِأَنَّا حُجَّةُ الْمَعْبُودِ وَ تَرْجُمَانُ وَحْیِهِ وَ عَیْبَةُ عِلْمِهِ وَ مِیزَانُ قِسْطِهِ وَ نَحْنُ فُرُوعُ الزَّیْتُونَةِ وَ رَبَائِبُ الْکرَامِ الْبَرَرَةِ وَ نَحْنُ مِصْبَاحُ الْمِشْکاةِ الَّتِی فِیهَا نُورُ النُّورِ وَ نَحْنُ صَفْوَةُ الْکلِمَةِ الْبَاقِیَةِ إِلَى یَوْمِ الْحَشْرِ الْمَأْخُوذِ لَهَا الْمِیثَاقُ وَ الْوَلَایَة مِنَ الذَّر ـــــــــ ما جنب اللَّه و برگزیده ی خدا و منتخب پروردگار و نگهبان مواریث انبیاء و امناى خدا و وجه اللَّه و آیت هدى و عروة الوثقى هستیم. بواسطه ما خدا افتتاح نمود و به ما ختم کرد. ماییم اولینها و ماییم آخرینها. ما بهترین عالمیان و نوامیس زمان و سرور بندگان و رهبر دنیا و راه استوار و صراط مستقیم هستیم. ماییم علّت وجود و حجّت معبود. خداوند عمل هر کس که جاهل به حق ما باشد را نمىپذیرد. ما چراغدان نبوّت و چراغهاى رسالت و نور نورها و کلمة اللَّه و پرچم حق هستیم ؛ هر که در زیر آن پرچم باشد نجات یابد و هر که تخلف ورزد گمراه شود. ما پیشوایان دین و رهبران سفید چهرگان و معدن نبوت و پایگاه رسالت هستیم. ملائکه بسوى ما در رفت و آمدند. ما چراغ روشنگر و راه هدایت و رهبر بسوى بهشت و پل بر روى گذرگاهها و کوههای بزرگیم. بواسطه ما باران مىبارد و عذاب و بلا جلوگیرى مىشود. هر که شنید این هدایت را در جستجوى محبت ما در قلب خود باشد! اگر در قلب خود بغض و انکار فضل ما را دید ، بداند که از راه راست منحرف شده زیرا ما حجت معبود و مترجم وحى و خزینه ی علم و میزان دادگرى خداییم. ما شاخههاى درخت زیتون و دست پرورده پاک مردان و چراغ چراغدانى هستیم که در آن است نور نور . ما برگزیده ی کلمه پایدار تا روز قیامت هستیم که براى آن پیمان و ولایت گرفته شده از ذرات در عالم ذرّ. » (بحار الأنوار ، ج26 ،ص259)
در این حدیث شریف توجّه فرمایید به تعابیر:« نَحْنُ جَنْبُ اللَّهِ ـ نَحْنُ وَجْهُ اللَّهِ ـ بنا فَتَحَ اللَّهُ وَ بِنَا خَتَمَ اللَّهُ ـ نَحْنُ الْأَوَّلُونَ وَ نَحْنُ الْآخِرُونَ ـ نَحْنُ عِلَّةُ الْوُجُودِ ـ نَحْنُ نُورُ الْأَنْوَارِ ـ إِلَیْنَا تَخْتَلِفُ الْمَلَائِکةُ ـ بِنَا یَنْزِلُ الْغَیْثُ وَ بِنَا یَنْزِلُ الرَّحْمَةُ وَ بِنَا یُدْفَعُ الْعَذَابُ وَ النَّقِمَةُ ـ نَحْنُ مِصْبَاحُ الْمِشْکاةِ الَّتِی فِیهَا نُورُ النُّورِ.»
در این حدیث، گاه اشاره ی حضرتش به وجود جسمانی اهل بیت(ع) است و گاه وجود نوری آن بزرگواران. مثلاً آنجا که فرمود: « :« نَحْنُ جَنْبُ اللَّهِ»، « نَحْنُ وَجْهُ اللَّهِ»، « بنا فَتَحَ اللَّهُ وَ بِنَا خَتَمَ اللَّهُ» ، « نَحْنُ الْأَوَّلُونَ وَ نَحْنُ الْآخِرُونَ» ، «نَحْنُ عِلَّةُ الْوُجُودِ»، « نَحْنُ نُورُ الْأَنْوَارِ» ، «بِنَا یَنْزِلُ الْغَیْثُ وَ بِنَا یَنْزِلُ الرَّحْمَةُ» مقصود حضرتش، وجود نوری حجّت خداست. امّا آنجا که فرمود: «إِلَیْنَا تَخْتَلِفُ الْمَلَائِکةُ» و « نَحْنُ مِصْبَاحُ الْمِشْکاةِ الَّتِی فِیهَا نُورُ النُّورِ» منظورشان وجود جسمانی حجّت الهی بود که فرشتگان واسطه اند بین وجود نوری او و وجود مادّی اش؛ و در همین بدن ظهور نموده است آن نور قدسی؛ لذا او همچون چراغ و چراغدان است.
و آخرین حدیث از خدای تعالی که خطاب به اشرف مخلوقات و ارشد سفرای الهی فرمود: « لولاک لما خلقت الافلاک ـــ اگر تو نبودی افلاک را نمی آفریدم»
*** مارابانظرات خوددرنشرمعارف اهلبیت(ع)یاری دهید***
نوشته شده توسط شیعه مولا علی (ع)اگر خداتوفیق دهد در چهارشنبه 90/3/18 ساعت 11:51 عصر موضوع | ***استفاده از مطالب باذکرمنبع وفرستادن صلوان باعجل فرجهم مانعی ندارد*** .التماس دعا***لینک ثابت
حضرت امام خمینى(ره):
آقاى خامنهاى، نعمتى است که خدا به ما داده و در بین متعهدان به اسلام و مبانى اسلامى، چون خورشید، روشنى مىدهند
آواى دعوت او در جهان طنینانداز است
من آقاى خامنهاى را بزرگ کردم.(1) (او کسى است) که آواى دعوت او به صلاح و سداد در گوش مسلمین جهان طنینانداز است؛(2) متعهد و مبارز در خط مستقیم اسلام و عالم به دین سیاست.(3)
چون خورشید روشنى مىدهند
اینجانب که از سالهاى قبل از انقلاب با (ایشان) ارتباط نزدیک داشتهام و همان ارتباط بحمدالله تعالى تاکنون باقى است، (ایشان) را یکى از بازوهاى تواناى جمهورى اسلامى مىدانم و شما را چون برادرى که آشنا به مسائل فقهى و متعهد به آن هستید و از مبانى فقهى مربوط به ولایت مطلقه فقیه جدا جانبدارى مىکنید، مىدانم و در بین دوستان و متعهدان به اسلام و مبانى اسلامى، از جمله افراد نادرى (هستند) که چون خورشید روشنى (مىدهند).(4)
نعمتى است که خدا به ما داده است
شما اگر گمان بکنید که در تمام دنیا، (در بین) رئیسجمهورها و سلاطین و امثال اینها، (مىتوانید) یک نفر را مثل آقاى خامنهاى پیدا بکنید که متعهد به اسلام باشد و خدمتگزار و بناى قلبىاش بر این باشد که به این ملت خدمت کند، پیدا نمىکنید. من ایشان را سالهاى طولانى مىشناسم و در آن زمانى که اول نهضت بود، ایشان وارد بود و به اطراف براى رساندن پیامها تشریف مىبردند و بعد از این هم که این انقلاب به اوج خودش رسید، ایشان همه جا حاضر واقعه بود تا آخر و حالا هم هست. (او) یک نعمتى (است که) خدا به ما داده (است).(5)
در پناه خود حفظ فرماید
ما در پیشگاه خداوند متعال و ولى بر حق او حضرت بقیةالله ارواحنا فداه افتخار مىکنیم به سربازانى در جبهه و در پشت جبهه که شبها را در محراب عبادت و روزها را در مجاهدت در راه حق تعالى به سر مىبرند. من به شما خامنهاى عزیز تبریک مىگویم که در جبهههاى نبرد با لباس سربازى و در پشت جبهه با لباس روحانى به این ملت مظلوم خدمت نموده و از خداوند تعالى سلامت شما را براى ادامه خدمت به اسلام و مسلمین خواستارم(6) (و) ان شاء الله تعالى خداوند، امثال جناب عالى را که جز خدمت به اسلام نظرى ندارید، در پناه خود حفظ فرماید.(7)
1- صحیفه نور، ج 15، ص 139
2- صحیفه نور، ج 15، ص 41
3- صحیفه نور، ج 15، ص 179
4- صحیفه نور، ج 15، ص 173
5- صحیفه نور، ج 17، ص 170
6- صحیفه نور، ج 15، ص 41
7- صحیفه نور، ج 20، ص 171
8- سایت خبرگزاری فارس
*** مارابانظرات خوددرنشرمعارف اهلبیت(ع)یاری دهید***
نوشته شده توسط شیعه مولا علی (ع)اگر خداتوفیق دهد در یکشنبه 90/3/15 ساعت 6:0 صبح موضوع | ***استفاده از مطالب باذکرمنبع وفرستادن صلوان باعجل فرجهم مانعی ندارد*** .التماس دعا***لینک ثابت
هیچگاه دستور نمی دادند
------------------------------
خانم فریده مصطفوی دختر حضرت امام می گوید: هیچ وقت ما ندیدیم ایشان به خانم بگویند فلان کار را برای من انجام بده یا حتی یک چای برای من بریزید. همیشه ما یا کارگر منزل را خطاب می کردند. اگر یک وقت هیچکس نبود، صدا می زدند:
خانم ! بگویید یک چای برای من بیاورند
اگر کسی در منزل نبود قهراً خانم این کار را خودشان می کردند ولی ایشان چنین دستوری نمی دادند. همیشه خیلی به خانم احترام می گذاشتند و مقید بودند اظهار محبت و علاقه را جلوی ما فرزندان علنی کنند.(پا به پای آفتاب، ج1، ص97،(همسر حضرت امام)
*****
امام کاری را به خانم نمی دادند
-------------------------------------
خانم فاطمه طباطبایی، عروس حضرت امام نقل می کند: امام کاری را به خانم نمی دادند، خانم می گویند وقتی یک دکمه پیراهنشان می افتاد می گفتند: می شود این را بدهید بدوزند. نمی گفتند: خودت بدوز یا احیاناً اگر روز بعد دوخته نشده بود نمی گفتند: چرا ندوخته اید. می گفتند: کسی نبود بیاید بدوزد. تا آخر عمرشان هیچ وقت به خانم نگفتند یک لیوان آب بده.
از طرفی قیودی هم داشتند مثلاً خانم می گفتند که وقتی می خواستند با خانواده های جدید رفت و آمد کنند باید با امام مشورت می کردند. امام به ایشان گفته بودند که ابتداءً و به طور ناشناس خانه کسی نرود. چون ممکن است مناسب نباشد. یا اگر می خواهند بیرون بروند به ایشان بگویند که کجا می خواهند بروند.(همان، ص170)
*****
کمک به همسر در کار منزل و بچه داری
---------------------------------------------
عروس حضرت امام(ره) خانم فاطمه طباطبایی نقل می کند که: خانم می گفتند: چون بچه هایشان شب تا صبح گریه می کردند و ایشان مجبور بودند تا صبح بیدار بمانند، امام شب را تقسیم کرده بودند. یعنی مثلاً دو ساعت ایشان بچه را ساکت می کردند و خانم می خوابیدند و بعد دو ساعت خودشان می خوابیدند و خانم بچه را نگه می داشتند. البته روزها که مشغول درس و بحث بودند، فرصتی برای نگهداری بچه ها نداشتند.
فرزندانشان تعریف می کنند که ایشان با آن ها بازی می کردند یعنی بعد از تمام شدن درس، ساعتی را به بازی با بچه ها می پرداختند و به این ترتیب به خانم در کار تربیت بچه ها کمک می کردند.
امام به پسر و نوه هایشان القا می کردند که از زنانشان انتظار کاری نداشته باشند واگر کار کردند، محبت کرده اند. البته به دخترها نیز توصیه می کردند که کار کنند.
*****
کمک در آشپزخانه
---------------------
خانم دباغ نقل می کند: روزی بر حسب اتفاق تعداد میهمانان منزل امام زیاد شد، پس از صرف غذا ظرف ها را جمع کردم و به آشپزخانه بردم. با زهرا- دختر آقای اشراقی- آماده شدیم که ظرف ها را بشوئیم. اما دیدم که خود امام هم بلافاصله به آشپزخانه آمدند. از زهرا پرسیدم:
"حاج آقا چرا به آشپزخانه آمده اند؟ "
و حق داشتم که تعجب کنم، زیرا وقت وضو نبود؛ اما امام آستین هایشان را بالا زدند و فرمودند:
چون ظرف های امروز زیاد است آمده ام کمکتان کنم.
بدنم شروع به لرزیدن کرد. خدایا چه می بینم! به زهرا گفتم تو را به خدا از امام خواهش کنید که ایشان تشریف ببرند. خود ما ظرف ها را می شوئیم(همان، ص173)
******
دختر حضرت امام خانم فریده مصطفوی نقل می کند: امام همیشه در کارهای منزل کمک می کردند و به ما نیز می گفتند:
کمک از بهشت آمده است.
مثلا خودشان چای می ریختند. حتی وقتی لیوان آبی می خواستند، به کسی دستور نمی دادند، بلکه خودشان به آشپزخانه می رفتند و لیوان را آب می کردند. می گفتیم که: " چرا به ما نگفتید " امام می گفتند:
*******
خودم باید کار کنم
---------------------
در جمع نشسته بودیم، می دیدیم که آقا دارند به طرف آشپزخانه می روند. از ایشان سوال می کردیم، می گفتند:
می روم آب بخورم
می گفتیم: "به ما بگویید تا برایتان آب بیاوریم. " می گفتند:
مگر خودم نمی توانم این کار را انجام بدهم؟
بعد با خنده می گفتند:
انسان باید خودکفا باشد.(همان، ص103)
*****
سفارش حضرت امام(ره) در مراسم ازدواج
----------------------------------------------
در زندگی تان گذشت داشته باشید.
دکتر محمود بروجردی، داماد حضرت امام نقل می کند: خاطراتی از حضور امام در مراسم عقد و ازدواج دارم. امام همیشه نائب یا وکیل زن می شدند. آن روزی که این افتخار نصیب من شد که با این بیت شریف وصلت کنم، ایشان در منزل حاج آقا مصطفی تشریف داشتند. آیت الله حاج علی آقا صافی(اخوی آیت الله حاج آقا لطف الله صافی، عضو سابق فقهای شورای نگهبان) نماینده من شدند و خطبه عقد را خواندند.
من هم آن طرف اتاق، تقریبا رو به رویشان نشسته بودم. بعد ایشان دعا کردند. در مراسم عقد دخترم هم در خدمت امام بودیم، ایشان خیلی دعا کردند. هم برای دخترم و هم برای دامادم یکی از مسائلی که ایشان خیلی در نصایحشان می فرمودند، این بود که توکل به خدا داشته باشند و در زندگی آنان گذشت داشته باشند. زن و شوهر ممکن است با هم اختلاف داشته باشند. اگر هر دو یک سنگ باشند و هیچ کس از موضع خودش عدول نکند، همیشه این اختلاف باقی خواهد ماند. ولی اگر یکی کوتاه بیاید، دیگری اصلاح خواهد شد توکل کردن به خدا هم برای جهان مادی است و هم برای آن دنیا (دنیای معنوی). وقتی انسان به خدا توکل کرد، همه چیزش بر آن مبنا استوار خواهد شد.
مسئله ای که امام (ره) خیلی بر آن تأکید داشتند و حساسیت زیادی در مورد آن به خرج می دادند نماز اول وقت بود. این را پدرم هم نقل می کردند که ایشان از همان نوجوانی و جوانی، اول وقت به نماز می ایستادند.(همان، ص 161-162)
*****
با هم رفیق باشید
---------------------
دختر حضرت امام، فریده مصطفوی نقل می کند که: برخورد امام با دامادها و عروس هایشان خیلی محترمانه و دوستانه بود. منتها چون دامادها به همه اهل منزل محرم نیستند با رفت و آمد زیاد داماد موافق نبودند. از این جهت همیشه با دامادها فاصله داشتند زیرا در مسأله محرم و نامحرم سختگیر بودند. در ابتدای عقد نصیحت می کردند که سعی کنید با هم رفیق باشید. به مرد می گفت:
ناراحتی بیرون را به داخل منزل نیاورید
و به زن هم توصیه می کرد:
تو هم ممکن است در خانه خیلی کار کرده و خسته باشی ولی نباید خستگی خودت را به شوهرت منتقل کنی. به استقبالش برو و زندگی گرمی را برای خودتان درست کنید.(همان، ص106)
*****
با مهربانی وارد خانه شوید
-----------------------------
خانم فریده مصطفوی در ادامه می گوید: امام در ابتدای عقد به دختران و پسران سفارش می کردند:
سعی کنید با هم رفیق باشید. اگر مرد هستی در بیرون از خانه مسأله داری. وقتی به خانه می آیی ناراحتی هایت را پشت در بگذار و سعی کن با لطف و مهربانی داخل خانه شوی.
امام خطاب به عروس خانم ها می فرمودند:
تو هم ممکن است در خانه خیلی کار کرده و خسته باشی ولی نباید خستگی خودت را به شوهرت منتقل کنی. به استقبالش برو و زندگی گرمی را برای خودتان درست کنید.(همان)
******
امام(ره) و مراسم ازدواج فرزندان و نوه هایشان
----------------------------------------------------
هم عقد می گرفتند و هم عروسی
فریده مصطفوی دختر حضرت امام نقل می کند: در مورد مراسم ازدواج فرزندانشان هم عقد می گرفتند و هم عروسی، البته خیلی مختصر و معمولی نسبت به نوه هایشان چون بعد از انقلاب بود خیلی ساده برگزار می کردند، البته جهیزیه به دخترهایشان می دادند ولی جهیزیه ای خیلی معمولی یعنی یک فرش معمولی، دو دست رختخواب و مختصری وسائل دیگر البته آن زمان هم اینقدرها جهاز مرسوم نبود.
مقید بودند که دختر باید مهریه داشته باشد آن هم باز به حد متعارف یک خانواده معمولی، از این جهت دخترهایشان هم مهریه داشتند و هم مقداری جهیزیه.(همان، ص107)
*****
من نگفتم آیینه و شمعدان برای عروس نخرید
--------------------------------------------------
بعد از انقلاب نخستین نوه امام که ازدواج کرد دختر خود من بود. اینقدر آقا سفارش کرده بودند که ساده باشد، تجملاتی نباشد که دو سه روز قبل از این که عقد باشد مادرم به من گفت: آخر شما نمی خواهید خرید کنید. آیینه و شمعدان بخرید. خانم حرفی نزدند، من هم دیگر حرفی نزدم، بعد خانم برادرم وارد شد چون خواهر داماد بود، مادرم به او گفتند: شما چه وقت می خواهید برای عروس چیزی بخرید. ایشان گفتند که امام گفته اند این کار را نکنید. مادرم چیزی جواب ندادند. بعد که سفره پهن شد همه دور هم بودیم خانم از امام پرسیدند که شما سفارش فرمودید: آیینه و شمعدان نخرند؟ شگون عروس به آیینه است. امام گفتند:
من نگفتم آیینه نخرید ولی می گویم ساده باشد.
یعنی آنقدر سفارش شده بود که خواهر داماد فکر کرده بود حتی باید آیینه هم نخرند.(روزنامه ایران، شماره 1343، زهرا مصطفوی)
*****
به مهریه توجه خاصی داشتند
---------------------------------
امام به مهریه توجه خاصی داشت و اعتقادشان بر این بود که دختر حتما باید مهریه داشته باشد. اگر کسی برای عقد نزد ایشان می آمد و مهریه را مثلاً یک جلد کلام ا... مجید ذکر می کرد، قبول می کردند ولی می گفتند که چیزی را به عنوان مهریه تعیین کنند.
در مورد تعیین مهریه نیز به عرف توجه می کردند. عقیده امام این بود که باید به حد دختر، خانواده اش و ملاکی که آنان در نظر دارند، توجه کرد. با وجود این به سایر تشریفات ازدواج اعتقادی نداشتند.(پا به پای آفتاب، ج1، ص 169، فاطمه طباطبایی)
منبع :
سایت http://www.howzeh-qom.com
*** مارابانظرات خوددرنشرمعارف اهلبیت(ع)یاری دهید***
نوشته شده توسط شیعه مولا علی (ع)اگر خداتوفیق دهد در شنبه 90/3/14 ساعت 1:0 عصر موضوع | ***استفاده از مطالب باذکرمنبع وفرستادن صلوان باعجل فرجهم مانعی ندارد*** .التماس دعا***لینک ثابت
در چهاردهمین روز از خرداد ????، دو خبر از دو حادثه بزرگ، هر یک به نوعی، ملت ایران را تحت تأثیر خود قرار دادند.
در نخستین ساعات بامدادی این روز انتشار خبر عروج ملکوتی بزرگ مرد تاریخ ایران و جهان اسلام، و رهبری که ایرانیان و مستضعفان جهان از جان عزیزترش میداشتند، چنان غم و اندوهی عظیم را بر دل این ملت حاکم ساخت که وصف آن براستی از قدرت قلم بیرون است: «غم فراق نه آن میکند که بتوان گفت»
و اما در پسین ساعات این روز ، انتشار خبر انتخاب حضرت آیتالله خامنهای به ولایت امر و رهبری نظام از سوی مجلس خبرگان، دلهای ماتم زدهی این امت را آرامش بخشید و پردههای ظلمانی نگرانی را از هم درید: «ز در درآ و شبستان ما منور کن»
اعضای خبرگان رهبری نیز در این روز دوبار در محل مجلس شورای اسلامی گردهم آمدند. صبح هنگام، اعضای این مجلس به همراه دیگر شخصیتهای بلند پایه کشوری و لشکری، در فضایی حزن آلود به وصیتنامهی سیاسی الهی حضرت امام حاوی عصاره اندیشهها ، آرمانها و تجربیات این عارف روحانی و پیر خردمند عرصه سیاست و بنیانگذار نظام جمهوری اسلامی که توسط آیتالله خامنهای قرائت گردید، گوش فرا دادند و در بعدازظهر این روز با تشکیل جلسهای فوق العاده به منظور تصمیمگیری درباره چگونگی استمرار رهبری نظام، طی اقدامی امید آفرین، مسئولیت خطیر ولایت امر را بر عهدهی آیتالله خامنهای نهادند.
تأییدات امام اما تأییداتی که هاشمی رفسنجانی از حضرت امام در این باره نقل کرد، چنینبود: بازتابهای داخلی و خارجی انتخاب آیت اللّه خامنهای به رهبری نظام جمهوری اسلامیایران، واکنشها و بازتابهایی در عرصه سیاسی داخل و خارج از کشور داشت.
در جلسهای که با حضور روسای سه قوه و برخی از آقایان، خدمت امام رسیده و نگرانی خود را از خلاء رهبری بعد از عزل آقای منتظری توسط ایشان ابراز کردیم، امامقدس سره فرمودند: «خلا رهبری پیش نمیآید، شما آدم دارید». گفتیم: چه کسی؟ ایشان در حضور آقای خامنهای فرمودند: «همین آقای خامنهای» که بعد از آن، آقای خامنهای خدمت امام عرضه داشتند که نقل مطالب این جلسه را بر ما تحریم کنید و حضرت امام نیز چنین کردند.
بعدها در جلسهای که تنهایی خدمت امام رسیدم، مطالب خود را با صراحت بیشتر بیان کرده و گفتم: آقا با وضعیت به وجود آمده، درباره رهبری چه کنیم؟ ما که کسی را نداریم و... حضرت امامقدس سره فرمودند: «با وجود آقای خامنهای چرا این قدر تردید به خود راه میدهید؟».
مرحوم حاج سید احمد خمینی نقل میکند:
وقتی که آیت اللّه خامنهای در سفر کره (شمالی) بودند، امام گزارشهای آن سفر را از تلویزیون میدیدند. منظره دیدار از کره، استقبال مردم و سخنرانیها و مذاکرات آن سفر، خیلی جالب بود. امام بعد از آنکه اینها را مشاهده کردند، فرمودند: «الحق ایشان شایستگی رهبری را دارند».
زهرا مصطفوی، دختر حضرت امام (ره) میگوید:
من مدتها قبل از برکناری قائم مقام رهبری، شخصاً از محضر امام درباره رهبری پرسیدم و ایشان از آیتاللّه خامنهای نام بردند و پرسیدم که آیا شرط مرجعیت و اعلمیت، در رهبری لازم نیست؟ ایشان نفی کردند. از مراتب علمی ایشان پرسیدم. صریحاً فرمودند که «ایشان اجتهادی را که برای ولی فقیه لازم است، دارد».
در صحت موارد فوق و تایید امام در مورد صلاحیت آیت الله خامنهای در تصدی چنین امری، آیت الله هاشمی رفسنجانی ریاست وقت مجلس شورای اسلامی و آیت الله موسوی اردبیلی شهادت دادند که چنین تاییدی را از امام راحل شنیدند. به همین خاطر مجلس خبرگان با تصمیمی قاطع، ایشان را به عنوان رهبر جمهوری اسلامی انتخاب کرد.
پس از این انتخاب، مراجع بزرگوار تقلید، علما و شخصیتها، هر یک در پیامها، سخنرانیها، مصاحبهها و... ، ضمن تایید این انتخاب از آن به عنوان «هدایتی الهی»، «انتخابی شایسته»، «مایه دلگرمی و امیدواری ملت ایران و یأس دشمنان» یاد کرده و از مقام معظم رهبری با عنوان «شخصیتی ممتاز»، «واجد همه شرایط رهبری» و «صالحترین فرد برای این منصب» نام بردند.
آیت اللّه العظمی گلپایگانی در بخشی از پیام خود خطاب به ایشان چنین نوشت:
... از خداوند متعال مسألت دارم که تأییدات خود را بر شما در منصب حساس رهبری جمهوری اسلامی ایران مستدام بدارد.
آیت اللّه العظمی میرزا هاشم آملی نیز چنین بیان داشت:
... انتخاب شایسته شما از سوی مجلس خبرگان، موجب امید و آرامش گردید؛ چرا که شما شخصیتی متفکر، عارف به اسلام و صاحب درایت و تدبیر هستید.
آیت اللّه العظمی اراکی:
... انتخاب شایسته حضرت عالی، مایه دلگرمی و امیدواری ملت قهرمان ایران است.
آیت اللّه بهاءالدینی:
... از همان زمان، رهبری را در آقای خامنهای میدیدم؛ چرا که ایشان ذخیره الهی برای بعد از امام بوده است. باید او را در اهدافش یاری کنیم. باید توجه داشته باشیم که مخالفت با ولایت فقیه، کار سادهای نیست.
آیت اللّه مهدوی کنی:
این الهامی بود از الهامات الهی و هدایتی بود از هدایت معنوی روح حضرت امام.
آیت اللّه یوسف صانعی:
آیت اللّه خامنهای، نه تنها مجتهد مسلّم میباشد، بلکه فقیه جامع الشرایط واجبالاتباع میباشد.
آیت اللّه هاشمی رفسنجانی:
تمامی مناصبی که آیت اللّه خامنهای قبول کردند، با اصرار فراوان دیگران بوده و در قلب این مرد، غیر از اطاعت خدا و خدمت و ادای فریضه الهی، چیز دیگری وجود ندارد.
آیت اللّه صالحی مازندرانی:
حضرت آیت اللّه خامنهای، بهترین، پاکیزهترین و گواراترین ثمرهای است که شجره طیبه مجلس خبرگان، به امت اسلامی تقدیم کرده است. کسی انتخاب شد که مرد دیانت و سیاست و مرد جهاد و اجتهاد است و از شجره طیبه رسالت و ولایت میباشد.
آیت اللّه سید کاظم حائری:
آنچه برای من خیلی مشخص بود، مسأله اخلاص ایشان است که ایشان جز خدا چیزی را در نظر ندارد. اخلاص از ایشان میبارد. اخلاص ایشان خیلی روشن است برای من. ایشان به بهترین وجه ممکن، الان دارد کشور را اداره میکند.
موارد بسیار دیگری نیز در این باره وجود دارد که نقل همه آنها مجال دیگری رامیطلبد.
جناحها و احزاب سیاسی داخل کشور نیز، با وجود تفاوتهایی که در مواضع خود درباره مسائل مختلف داشتند، در برابر این تشخیص شایسته و به حق خبرگان، موضعی کاملاً متفق و هماهنگ با یکدیگر داشتند و با رهبر معظم انقلاب، به عنوان ولیفقیه واجب الاطاعه بیعت کردند.
با این حال، دشمنان و مخالفان جمهوری اسلامی ایران ادعا کردند که مراجع تقلید، رهبری آقای خامنهای را نخواهند پذیرفت و به زودی اختلاف و درگیری میان ایشان و دیگر مراجع تقلید شدت خواهد گرفت.
تایمز لندن در این باره چنین نوشت:
گزینش [آیت اللّه] خامنهای آشکارا اقدامی مصالحهآمیز برای پر کردن خلا قدرت، در دوران عزاداری بود. جدال واقعی قدرت، به بعد موکول شده است.
رادیو اسرائیل در تاریخ 27/2/68 چنین گفت:
جدال قدرت، در ایران احتمال دارد به گسترش عملیات تروریستی بینجامد.
روزنامه لوموند، چاپ فرانسه نیز طی مقالاتی ادعاهای یاد شده را تکرار کرد و مطبوعات و رسانههای گستردهای که در سراسر جهان، تحت سلطه دشمنان انقلاب اسلامی بودند، به بیان این گونه تبلیغات بیاساس پرداختند؛ اما به فاصله اندکی، همه آرزوهای پوشالین آنها نقش بر آب شد. مراجع، علما، شخصیتهای کشوری و لشکری، اقشار مختلف مردم، احزاب، مطبوعات و...، حمایت و پشتیبانی بی دریغ خود را از رهبر معظم انقلاب اعلام کردند و ایشان را، همچون بنیانگذار کبیر انقلاب اسلامیقدس سره، امام و مقتدای خود دانستند.
در پایان، روایت آن روزها را از نگاه آیت الله خامنهای می خوانیم:
«… مکرر از من به عنوان عضو شورای رهبری اسم میآوردند، که البته در ذهن خودم آن را رد میکردم، اگر چه به نحو یک احتمال برایم مطرح میشد که شاید واقعاً این مسئولیت را به من متوجه کنند. در همان موقع به خدا پناه بردم و روز شنبه قبل از تشکیل مجلس خبرگان، با تضرع و توجه و التماس، به خدای متعال عرض کردم: پروردگارا، تو که مدبر و مقدر امور هستی، چون ممکن است به عنوان عضوی از مجموعه شورای رهبری، این مسئولیت متوجه من شود، خواهش میکنم اگر این کار ممکن است اندکی برای دین و آخرت من زیان داشته باشد ، طوری ترتیب کار را بده که چنین وضعیتی پیش نیاید. واقعاً از ته دل میخواستم که این مسئولیت متوجه من نشود.
بالأخره در مجلس خبرگان بحثهایی پیش آمد و حرفهایی زده شد که نهایتاً به این انتخاب منتهی شد. در همان مجلس، کوشش و تلاش و استدلال و بحث کردم، تا این کار انجام نگیرد، ولی انجام گرفت و این مرحله گذشت. من همین الآن خودم را یک طلبه معمولی و بدون برجستگی و امتیازی خاص میدانم، نه فقط برای این شغل با عظمت و مسئولیت بزرگ بلکه – همان طور که صادقانه گفتم- برای مسئولیتهای به مراتب کوچکتر از آن، مثل ریاستجمهوری و کارهای دیگری که در طول این ده سال داشتم. اما حالا که این بار را روی دوش من گذاشتند، با قوت خواهم گرفت؛ آن چنان که خدای متعال به پیامبرانش توصیه فرمود : «خذها بقوه»
برای این مسئولیت، از خدا استمداد کردم و باز هم استمداد میکنم و هر لحظه و هر آن ، در حال استمداد از پروردگار هستم تا بتوانم این مسئولیت را در حد وسع خودم – که تکلیف هم بیش از وسع نیست – با قدرت و قوت و حفظ شأن والای این مقام ، حفظ کنم و انجام بدهم. این تکلیف من است که امیدوارم انشاءالله مشمول لطف و ترحم الهی و دعای ولیعصر (عج) و مؤمنین صالح باشم.»
*** مارابانظرات خوددرنشرمعارف اهلبیت(ع)یاری دهید***
نوشته شده توسط شیعه مولا علی (ع)اگر خداتوفیق دهد در شنبه 90/3/14 ساعت 11:53 صبح موضوع | ***استفاده از مطالب باذکرمنبع وفرستادن صلوان باعجل فرجهم مانعی ندارد*** .التماس دعا***لینک ثابت