سفارش تبلیغ
صبا ویژن
سیمای علی (ع) از نظر بزرگان اهل سنت

سیمای امیر المومنین علیه السلام در نگاه دیگران


  • ابوبکر

 1) از شعبی نقل شده است که گفت : ما نشسته بودیم که دیدیم علب بن ابی طالب علیه السلام به سوی ما می آید ، ابوبکر گفت :

 "من سرّه ان ینظر الی اعظم النّاس منزله عند رسول الله  فلینظر الی هذا الطالع " [1]

 "هر کس خوش دارد به کسی بنگرد که جایگاهش در نزد پامبر از همه والاتر است ، به این مرد که به سوی ما می آید ، بنگرد . "

  2) ابو حامد غزالی و ابن روزبهان خنجی شیرازی نقل کرده اند که روزی ابوبکر بر فراز منبر گفت :

 

 " اَقیلونی وَ لَستُ بِخَیرِکُم وَ علیُّ فیکَم ." [2]

 

 " مرا رها کنید ، در حالی که علی بین شماست . من بهترین شما نیستم . "

  عمر بن خطّاب

 

1) از خلیفه دوم ،عمر بن خطّاب – نقل شده است که گفت :


"اِعلَموا اَنّه لا یَتُمُّ شرف اِلّا بِوِلایه عَلِیِّ بن اَبی طالبٍ ." [3]  

 

" آگاه باشید که شرافت هیچکس جز با ولایت و محبت علب بن ابی طالب ، کامل نمی شود ."


2) عمر بن خطاب وقتی در مسایل حکومتی ، مملکت داری، قضاوت و احکام فقهی درمانده می شد ، به علی(ع)

پناه می برد و پس از رفع مشکل ، می گفت :

 

" لَولا عَلِیُّ لَهَلَکَ عُمَرُ "

 

" اگر علی نبود عمر هلاک می شد . " [4]

 یا می گفت :

 " اللهم لا تنزل بی شَدیدهً اِلّا وَ ابوالحسن اِلی جَنبی "

 " بارالها! فرود نیاور بر من کار سختی را مگر آن که ابولحسن در کنار من باشد ." [5]

 

  • حذیفه بن یمان

 ابن ابی الحدید از حذیفه بن یمان روایت کرده است که گفت :

 " روزگاری که ما شراب می نوشیدیم و سنگ می پرستیدیم ، علی – علیه السّلام- چهارده سال داشت و شب و روز با رسول خدا صلی الله علیه وآله به نماز می ایستاد. در آن هنگام ، قریشیان به رسول خدا صلی الله علیه وآله دشنام می دادند و کسی جز علی علیه السلام از ایشان دفاع نمی کرد . " [6]

عبدالفتاح عبدالمقصود(نویسنده پرآوازه مصری)

 پس از محمد(ص) کسی راندیده ام که شایسته باشد پس از او قرارگیرد .یا بتواند درردیفش بیاید، جزپدرفرزندان پاک وبرگزیده پیغمبر(علی بن ابیطالب) ومن در این سخن به طرفداری شیعه واردنشده ام ، بلکه این رایی است که حقایق تاریخ به آن گویاست . او، برتری مردی است که مادرروزگار تاپایان عمرخودچون اونزاید واوست که هرگاه هدایت طلبان به جستجوی اخبار وگفتارش برآیند ، از هر خبری برای آنان شعاعی می در خشد ، آری اومجسمه ای از کمال است که در قالب بشریت ریخته شده است .

 

  [1]. مفتاخ انّجا ، بدخشی ، ٌ 29

[2]. امام امیر المومنین علی (ع) از دیدگاه خلفا ، ص 58، به نقل از " سرّ العالمین غزالی"

[3]. بشاره المصطفی ، ص 345

[4].مناقب خوارزمی ، صفحه 81 / ذخائر العقبی ، صفحه 82 / الریاض النضره ، جلد 3 ، صفحه 161

[5]. کنز العمال ، جلد 5 ، صفحه 257

[6]. شرح نهج البلاغه ( ابن ابی الحدید ) ، جلد 13 ، صفحه 234

 

 



*** مارابانظرات خوددرنشرمعارف اهلبیت(ع)یاری دهید***  

نوشته شده توسط شیعه مولا علی (ع)اگر خداتوفیق دهد در یکشنبه 89/11/3 ساعت 10:10 صبح موضوع فضایل امیرالمونین علی بن ابیطالب(ع) | ***استفاده از مطالب باذکرمنبع وفرستادن صلوان باعجل فرجهم مانعی ندارد*** .التماس دعا***لینک ثابت


اعتراف خلفا به اعلمیت امیرالمومنین

اعتراف ابوبکر به اعلمیت امیرالمومنین علیه السلام

چون ابوبکر مسند خلافت را از امیرالمؤمنین علیه‏السلام غصب کرد،و در برابر فشار اعتراضات مردم به ویژه احتجاجات علی علیه‏السلام قرار گرفت،در خانه خودش را به روی مردم بست،و سپس به مسجد آمد و خطاب به مردم گفت:

«اقیلونی اقیلونی فلست بخیرکم و علی فیکم»

مرا رها کنید، مرا رها کنید، من برتر و افضل شما نیستم در حالی که علی علیه‏السلام در میان شما است. [1]

***

 اعتراف عمر به اعلمیت امیرالمومنین علیه السلام

قال عمر بن خطاب:

«لو لا علی لهلک عمر» و «لا بقیت لمعضلة لیس لها ابوالحسن علیه‏السلام» و «لا یفتین احد فی المسجد و علی حاضر» و «اقضا کم علی» و «لا ابقانی الله بارض لست فیها یا اباالحسن!» و «لا ابقانی الله بعدک یا علی» و «أللهم لا تنزل بی‏شدیدة الا و ابوالحسن الی جنبی» [2]

در این گفته ها- به ترتیب- عمر می‏گوید:

اگر علی نبود عمر هلاک می‏گردید!

من در هیچ مشکلی نباشم مگر این که ابولحسن علیه السلام حضور داشته باشد.

هیچکس حق ندارد با حضور علی علیه‏السلام در مسجد فتوی دهد.

در قضاوت علی از همه داناتر است.

خداوند مرا در زمینی که تو در آن نیستی نگه ندارد ای ابالحسن!

یا علی! خدا مرا بعد از تو نگه ندارد.

خداوندا! برای من مشکلی نرسان، مگر این که علی در کنارم باشد.

 **

وهمچنین در نزاعی که بین دو نفر روی داده بود امیرالمومنین علیه‏السلام رو به عمر کرد و گفت:آیا مایلی من درباره این دو نفر قضاوت کنم؟

عمر گفت: سبحان الله! چگونه مایل نباشم و حال آنکه از رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم شنیده‏ام که فرمود:

علی بن ابی‏طالب علیه‏السلام از همه شما داناتر است.[3]

-------------------------------

[1].حق الیقین شبر ج1 ص180 و با تفاوت الفاظ مختصر کنزالعمال ج5 ص631 ش14112 و ص607 ش14073 و ص600 ش 14064 الامامة والسیاسة دینوری ج1 ص 14 تاریخ طبری ج2 ص450 و460 شرح نهج‏البلاغه ابن ابی‏الحدید ج17 ص155 و156 و ج6 ص20

[2].شرح ابن ابی‏الحدید ج1 ص4 مقدمه، و ص18 ،مناقب خوارزمی ص48 و58 و 60 طبقات ابن‏سعد ص 860 تاریخ ابن‏عساکر ج2 ص 325 الصواعق ص76 الغدیر ج3 ص97 و98 از دهها مدرک دیگر اهل سنت.

[3].بحار: ج 40 ص_306 نقل از داستانهای بحارالانوار، ج2 ،ص51



*** مارابانظرات خوددرنشرمعارف اهلبیت(ع)یاری دهید***  

نوشته شده توسط شیعه مولا علی (ع)اگر خداتوفیق دهد در یکشنبه 89/11/3 ساعت 10:7 صبح موضوع فضایل امیرالمونین علی بن ابیطالب(ع) | ***استفاده از مطالب باذکرمنبع وفرستادن صلوان باعجل فرجهم مانعی ندارد*** .التماس دعا***لینک ثابت


منم آن امام مبین

عمار بن یاسر گوید: در یکی از جنگها با امیرالمؤمنین علیه‏السلام بودم که به سرزمین مورچگان رسیدیم، آن زمین پر از مورچه بود، گفتم: یا امیرالمؤمنین فکر می‏ کنی از خلق خداوند کسی هست که تعداد این مورچه‏ها را بداند؟

حضرت فرمود: آری ای عمار، من مردی را می‏شناسم که تعداد آنها را می‏داند، و می‏داند چند عدد از آنها نر و چند عدد از آنها ماده است!

گفتم: کیست؟فرمود:

ای عمار آیا در سوره یس نخوانده‏ای: «و کل شی ء احصیناه فی امام مبین؛ ما همه چیز را در امام مبین جمع کرده‏ایم.»

عرض کردم: آری ای مولای من، خوانده‏ام.فرمود:

منم آن امام مبین. [1]

-------------------------------

[1].بحارالانوار، ج40،  ص 176-  ینابیع المودة، ص 77



*** مارابانظرات خوددرنشرمعارف اهلبیت(ع)یاری دهید***  

نوشته شده توسط شیعه مولا علی (ع)اگر خداتوفیق دهد در یکشنبه 89/11/3 ساعت 10:6 صبح موضوع فضایل امیرالمونین علی بن ابیطالب(ع) | ***استفاده از مطالب باذکرمنبع وفرستادن صلوان باعجل فرجهم مانعی ندارد*** .التماس دعا***لینک ثابت


مژده حضرت عیسی علیه السلام

ملاقات راهب با امیر المؤمنین علیه السّلام در راه صفّین‏

 

ابان از سلیم نقل مى‏کند که گفت: با امیر المؤمنین علیه السّلام از صفّین مى‏آمدیم. لشکر نزدیک صومعه یک راهب پیاده شدند. از صومعه پیرمرد سالخورده زیبا و خوش رو و خوش سیما و خوش چهره‏اى بیرون آمد در حالى که کتابى در دستش بود. نزد امیر المؤمنین علیه السّلام که رسید[1]  بعنوان خلافت بر آن حضرت سلام کرد.[2]

حضرت فرمود: مرحبا اى برادرم شمعون فرزند حمون، حالت چطور است؟ خدا ترا رحمت کند.

او پاسخ داد: بخیر است اى امیر المؤمنین و اى آقاى مسلمین و اى وصىّ رسول رب العالمین. من از نسل مردى از حواریّین «3» برادرت عیسى بن مریم هستم. من از نسل شمعون بن یوحنّا وصىّ حضرت عیسى بن مریم هستم که از بهترین دوازده نفر حواریّین‏[3] آن حضرت و محبوبترین آنان نزد او و مقدم آنها در پیشگاه او بود و عیسى بن مریم علیه السّلام به او وصیت کرد و کتابها و علم و حکمتش را به او سپرد. و خاندانش همچنان بر دین او ثابت ماندند و به آئین او پایدار بودند و کافر نشدند و تبدیل و تغییرى ندادند.

 

کتابهاى حضرت عیسى علیه السّلام بخطّ شمعون‏

 

آن کتابها که املاء عیسى بن مریم علیه السّلام و دستخط پدرمان است نزد من است. در آنها هر کارى که مردم بعد از او انجام مى‏دهند با ذکر یک یک پادشاهان و اینکه هر یک چقدر پادشاهى مى‏کند و در زمان هر کدام چه وقایعى اتّفاق مى‏افتد آمده است.

 

متن نوشته‏هاى کتاب حضرت عیسى علیه السّلام‏

 

بسم اللَّه الرحمن الرحیم. احمد پیامبر خداست، و نام او محمد و یاسین و طه و نون و فاتح و خاتم و حاشر و عاقب و ماحى است. او پیامبر خدا و دوست خدا و حبیب خدا و برگزیده او و امین او و منتخب اوست. خداوند انتقال او را در سجده‏کنندگان مى‏دیده است- یعنى در صلب پیامبران- و با او به رحمت خویش تکلم کرده است. هر گاه خدا یاد شود او هم یاد مى‏شود. او بزرگوارترین خلق خدا در پیشگاه او و محبوبترین آنها نزد اوست. خداوند هیچ خلقى را خلق نکرده- چه ملائکه مقرّب و چه پیامبر مرسل از آدم تا دیگران- که نزد او بالاتر و محبوبتر از او باشند. خداوند در روز قیامت او را بر عرش خود مى‏نشاند و در باره هر کس که شفاعت کند مى‏پذیرد. به نام او و به یاد او قلم در لوح محفوظ در امّ الکتاب جارى گشته است. او مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ است.

سپس برادرش صاحب پرچم در روز قیامت و روز محشر کبرى است. او برادر پیامبر و وصىّ او و وزیرش و خلیفه او در امتش است. محبوبترین خلق خداوند نزد او بعد از پیامبر، على بن ابى طالب صاحب اختیار هر مؤمنى بعد از اوست.

سپس یازده امام از فرزندان اوّل نفر از دوازده نفر (یعنى على علیه السّلام)، که دو نفر از آنان همنام دو پسر هارون یعنى شبر و شبیر هستند و نه نفر از اولاد کوچکتر این دو برادر که حسین است، یکى پس از دیگرى خواهند بود. آخرین آنها کسى است که عیسى بن مریم پشت سر او نماز مى‏گذارد.

در این کتاب نام هر کدام از این امامان که به حکومت مى‏رسند، و آنان که دین خود را پنهان یا ظاهر مى‏کنند آمده است. اوّل کسى که دین خود را ظاهر مى‏کند کسى است که همه شهرهاى خداوند را از عدل و داد پر مى‏کند و بر ما بین مشرق و مغرب حکومت مى‏کند تا آنجا که خداوند او را بر همه ادیان غالب کند.

 

پیشگوئى پدر راهب در باره پیامبر و امیر المؤمنین علیهما السّلام‏

 

(آن راهب اینگونه صحبت های خود را ادامه داد:)

وقتى پیامبر مبعوث شد پدرم زنده بود و او را تصدیق کرد و به او ایمان آورد و شهادت داد که او پیامبر خداست. پدرم پیرمرد سالخورده‏اى بود که قدرت برخاستن نداشت. او وقتى از دنیا مى‏رفت به من گفت:« وصىّ محمد و جانشین او- که نام و صفت او در این کتاب است- بزودى از کنار (صومعه) تو عبور مى‏کند، آن هنگام که سه نفر از امامان ضلالت و دعوت‏کنندگان به آتش- که با نامشان و نام قبائلشان و صفتشان و اینکه هر یک از آنان چقدر حکومت مى‏کنند در این کتاب ذکر شده‏اند- یعنى فلان و فلان و فلان[4] در گذشته باشند. هر گاه عبورش بر تو افتاد نزد او برو و با او بیعت کن و همراه‏ او با دشمنش جنگ کن، چرا که جهاد همراه او همچون جهاد همراه محمد صلى اللَّه علیه و آله است و دوستدار او همچون دوستدار محمد و دشمن او همچون دشمن محمد است»[5] و [6]

 

[1].در کتاب فضائل عبارت چنین است: چهره‏هاى مردم را با دقت نگاه مى‏کرد تا به امیر المؤمنین علیه السّلام رسید.

[2]. یعنى گفت: السلام علیک یا خلیفه رسول اللَّه.

[3].« حواریّین» اصحاب خاصّ حضرت عیسى علیه السّلام را مى‏گویند.

[4]. راهب از روى تقیه، نام ابو بکر و عمر و عثمان را تصریح نکرده است.

[5]. در کتاب فضائل عبارت چنین است: دوستدار او همچون دوستدار خدا و محمد است و دشمن او همچون دشمن خدا و محمد است.

[6]. اسرار آل محمد؛ترجمه کتاب سلیم بن قیس هلالی، صفحه366

 سایت :http://www.aboutorab.com



*** مارابانظرات خوددرنشرمعارف اهلبیت(ع)یاری دهید***  

نوشته شده توسط شیعه مولا علی (ع)اگر خداتوفیق دهد در یکشنبه 89/11/3 ساعت 10:5 صبح موضوع فضایل امیرالمونین علی بن ابیطالب(ع) | ***استفاده از مطالب باذکرمنبع وفرستادن صلوان باعجل فرجهم مانعی ندارد*** .التماس دعا***لینک ثابت


سب علی سب خداست

کسى که حضرت على علیه السّلام را سبّ کند و ناسزا بگوید خدا را سبّ کرده است‏

 (2) [مستدرک حاکم 1/ 121] به سند خود، از «ابو عبد اللّه جدلى» روایت مى‏کند که بحضور «امّ سلمه» رسیدم، گفت: آیا در میان شما و در جرگه شما کسى هست که به حضرت رسول اکرم صلّى اللّه علیه و آله ناسزا بگوید و آن حضرت را، سبّ کند؟! گفتم: معاذ اللّه- یا گفته است سبحان اللّه، و یا کلمه دیگر که ناظر به همان معنى است- «امّ سلمة» گفت: چگونه پیغمبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله را ناسزا نمى‏گویند، حال آنکه از رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله شنیدم، فرمود: کسى که به على علیه السّلام ناسزا بگوید، به من ناسزا گفته است!! «حاکم» گوید: این حدیث صحیح است  .

 (3) مؤلف گوید: در احادیث آینده مى‏آید که پیغمبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله فرموده است  :

کسى که مرا سبّ کند، خدا را سب کرده است. و نتیجه این دو مقدمه آنست، کسى که على علیه السّلام را سب کند، خدا را سبّ کرده است. «امام احمد» روایت مزبور را در [مسند 6/ 323] و «نسائى» در [خصائص ص 24] نقل کرده‏اند  .

 (1) [همان کتاب 3/ 121] به سند خود، از «ابو عبد اللّه جدلى» روایت مى‏کند، خردسال بودم که عازم حج بیت الله گردیدم. در مدینه به گروهى از مردم برخورد کردم و همراه آنان حرکت کردم تا اینکه به خانه «امّ سلمه»، همسر پیغمبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله وارد شدیم. پس از آنکه حضّار نشستند، از «امّ سلمه» شنیدم که صدا زد  :

اى شیب بن ربعى! مردى که آثار خشکى و خشمگینى از وى ظاهر بود، پاسخ داد  :

چه مى‏فرمائى، اى مادر! فرمود: آیا معمول شماست که هرگاه مجلسى منعقد مى‏سازید، پیغمبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله را سب مى‏کنید و به آن حضرت ناسزا مى‏گوئید؟! وى پاسخ داد: هرگز چنان نیست! «ام سلمه» گفت: آیا در مجالستان، از على علیه السّلام نکوهش مى‏کنید؟ در پاسخ گفت: در پاره‏اى از امور دنیوى از وى بدگوئى مى‏نمائیم. «ام سلمه» گفت: این سؤال بدان جهت بود که از رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله شنیدم، مى‏فرمود: کسى که به على علیه السّلام ناسزا بگوید، به من ناسزا گفته است. و کسى که مرا سب کند، خدا را سب کرده است  .

مؤلف گوید: «متّقى» این حدیث را در [کنز العمال 6/ 401] نقل کرده و مى‏گوید: «ابن ابى شیبه» حدیث فوق را نقل کرده است  .

 (2) [ذخائر العقبى ص 66] از «ابن عباس» روایت مى‏کند که خدا گواه است از پیغمبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله شنیدم، مى‏فرمود: کسى که از على علیه السّلام نکوهش کند، مرا سبّ کرده است. و کسى که مرا، سب کند، خدا را سبّ کرده است. و کسى که خدا را سبّ کند، خداى تعالى او را به روى به آتش دوزخ مى‏افکند  .

 «محب طبرى» گوید: «ابو عبد الله جدلى» این حدیث را آورده است. «على بن سلطان» هم در [شرح مرقات 5/ 538] به نقل آن پرداخته و مى‏گوید: «ابو عبد الله جدلى» هم آنرا روایت کرده است  .

 (3) [الریاض النضرة 2/ 166] از «ابن عباس» روایت مى‏کند زمانیکه او نابینا شده بود، روزى وارد مجلسى از مجالس قریش شد. در آن مجلس، از

حضرت على علیه السّلام بدگوئى مى‏شد و حضرتش را سبّ مى‏کردند  !

 (1) «ابن عباس» به کسى که دستش را گرفته بود، گفت: آیا نمى‏شنوى که اینان به سبّ خداى تعالى اقدام کرده‏اند! وى که از سخن او به شگفت آمده بود، گفت: سبحان الله! کسى که از خدا بدگوئى بکند، مشرک است. «ابن عباس» روى به حضّار کرد و گفت: کدامیک از شما به سبّ رسول اللّه صلّى اللّه علیه و آله پرداختید؟ در پاسخ گفتند: این چه سؤالى است؟

کسى که از پیغمبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله نکوهش نماید، کافر است. پرسید: آیا هیچیک از شما از على علیه السّلام نکوهش مى‏کند؟ گفتند: این عمل اتفاق مى‏افتد و از نکوهش و سبّ على علیه السّلام دریغ نمى‏داریم! «ابن عباس» گفت: خدا گواه است که از رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله شنیدم، مى‏فرمود: کسى که على علیه السّلام را سبّ کند، مرا سبّ کرده است. و کسى که مرا سبّ کند، خدا را سب کرده است. و کسى که خدا را سب کند، خدا او را به روى به آتش دوزخ مى‏افکند  .

 «ابن عباس» بازگشت و به آن شخص که دستش را گرفته بود و عصاى دست او بود، گفت: آیا آنچه را که اظهار کردند شنیدى؟ گفتم: آرى. مقدارى از آن را شنیدم. «ابن عباس» گفت: هنگامى که از نتیجه ناسزا گفتن به على علیه السّلام اطلاع یافتند، رخسارشان را چگونه یافتى؟ گفتم  :

         نظروا الیک بأعین محمّدة             نظر التیوس الى شفار الجازر

  ؛ هنگامى که آن سخنان را بیان مى‏کردى، با چشمهاى خون فرا گرفته به تو مى‏نگریستند؛ آنچنان که بزها به مژگان شتران، نگاه مى‏کنند! «ابن عباس» گفت: پدر و مادرم فداى تو! بیش از این بگو، گفتم  :

         جزر الحواجب ناکسى أذقانهم             نظر الذّلیل الى العزیز القاهر

 ؛ چشم‏هایشان مژه مى‏زد، و چانه‏هایشان بزیر افتاده بود؛ طورى به تو نگاه مى‏کردند که انسان بیچاره به عزیز با شوکتى مى‏نگرد! گفت: پدر و مادرم فداى تو! باز هم بیشتر بگو، گفتم: به غیر از آن دو بیت،

بیت دیگرى حاضر ندارم، لیکن این شعر را در برابر تقاضاى تو مى‏گویم:

         أحیائهم حزنى على أمواتهم             و المیّتون مسبّة للغابر

؛ زندگان آنها بر مردگانشان محزونند و مردگان آنها مورد نکوهش آیندگان مى‏باشند.

 «محب طبرى» گوید: «ابو عبد اللّه ملّا» این حدیث را روایت کرده است.

مؤلف گوید: «شبلنجى» هم حدیث مزبور را در [نور الابصار ص 99] نقل کرده و مى‏گوید: «ابن عباس» در مسیر خود به صفه زمزم رسید و در آنجا با جمعى از شامى‏ها روبرو شد که از حضرت على علیه السّلام نکوهش مى‏کردند! در اینجا به بخشى از اخبار مى‏رسیم که مناسب است آنها را در پایان این باب ذکر کنیم.

 (1) از جمله: «متّقى» در [کنز العمال 6/ 405] از «ابو صادق» روایت مى‏کند که حضرت على علیه السّلام فرمود: در حسب من همین بس که پیوند من، به رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله منتهى مى‏شود و در دین من همین بس که آئین آن حضرت را برگزیده‏ام؛ بنابراین کسى که حقیقتى از من فرا بگیرد، از رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله فرا گرفته است. «خطیب» این حدیث را در «المتفق» و «ابن عساکر» نقل کرده‏اند.

 (2) از جمله: «هیثمى» در [مجمع 9/ 129] از «ابو بکر بن خالد بن عرفطه» نقل مى‏نماید که گفت: در ملاقاتى که با «سعد بن مالک» داشتم به او گفتم: بطورى که اطلاع یافته‏ام، شما در کوفه، در مجامعى که گرد مى‏آورید، از حضرت على علیه السّلام نکوهش مى‏کنید و به سبّ او مى‏پردازید! «سعد» گفت: چنین نیست، به خدائى که جان «سعد» در دست تواناى اوست، حقیقتى را از رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله درباره على علیه السّلام شنیده‏ام که اگر ارّه بر سرم گذارند، هرگز از على علیه السّلام نکوهش نخواهم کرد! «هیثمى» گفته است: «ابو یعلى» این حدیث را نقل کرده و سندش حسن است.

 (1) مؤلف گوید: «نسائى» این حدیث را در [خصائص ص 24] نقل کرده است، جز اینکه متن حدیثش مضطرب است. «1»

 (2) از جمله: «ابن حجر» در [صواعق ص 117] گفته است که «بارزى» از «منصور» نقل کرده است که مردى را در شام دید که صورتش، مانند صورت خوک بود! از او پرسید: چرا به این حالت گرفتار شده‏اى؟ در پاسخ گفت: علتش آنست که هر روز هزار مرتبه، و هر جمعه چهار هزار مرتبه، على و فرزندانش را سب مى‏کردم! شبى رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله را در خواب دیدم- و خوابش را که طولانى بود برایم نقل کرد و از آن، به این مقدار اکتفا مى‏نمائیم که- امام حسن علیه السّلام از آن مرد بحضور رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله شکایت نمود. رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله او را لعنت کرد و آب دهان به روى او انداخت و محلى که آب دهان پیغمبر صلّى اللّه علیه و آله به آنجا رسیده بود، به صورت خوک بر چهره‏اش نقش بست! و نشانى براى شناسائى این ملعون شد و مردم از این نشانه به ذات پلید او پى مى‏بردند.

منبع :

 فضائل پنج تن علیهم السلام در صحاح ششگانه اهل سنت‏ -  آیة اللّه فى العالمین حاج سید مرتضى‏ فیروزآبادى یزدى‏



*** مارابانظرات خوددرنشرمعارف اهلبیت(ع)یاری دهید***  

نوشته شده توسط شیعه مولا علی (ع)اگر خداتوفیق دهد در شنبه 89/11/2 ساعت 10:2 صبح موضوع فضایل امیرالمونین علی بن ابیطالب(ع) | ***استفاده از مطالب باذکرمنبع وفرستادن صلوان باعجل فرجهم مانعی ندارد*** .التماس دعا***لینک ثابت


<   <<   11   12   13   14   15   >>   >
http://www.games-casino.us/
با کلیک روی +۱ ما را در گوگل محبوب کنید