«تکبر» یعنى آدمى، خود را نسبت به دیگران - به جهت کمالى که در خود مىبیند بزرگ شمارد؛ خواه آن کمال را داشته باشد یا نه و خواه آن صفتى را که دارد و به آن مىبالد فىالواقع هم کمال باشد یا نه (ملا احمد نراقى، معراج السعاده، انتشارات حکمت، 1366، ص 278 ؛ دستغیب شیرازى، گناهان کبیره، ص 114.) مانند تکبر شیطان نسبت به انسان، آنجا که در پاسخ خداوند که فرمود چرا به آدم سجده نکردى - گفت: من از آتش خلق شدهام و آدم از خاک آفریده شده است (اعراف (7) آیه 12.)
اما «غرور» به دو صورت منفی و مثبت وجود دارد که غرور منفی از صفات رذیله و غرور مثبت (عزت نفس) از صفات حمیده است.
*غرور به معنای منفی
غرور به معنی فریفتگی به داشته ها و جذابیت های غیر حقیقی و علائق دنیوی است که باعث می شود انسان از یاد خدا غافل شود و معنویت و سرمایه های حقیقی سعادت خود را فراموش نماید و در نتیجه آن به انواع بیماری اخلاقی و روانی مانند عجب، تکبر، خودخواهی و مانند آن مبتلا گردد.
این واژه به طور وسیعى در کلمات عرب مخصوصا در آیات قرآن مجید و روایات اسلامى به کار رفته و در گفتگوهاى روزمره فارسى زبانان نیز کم و بیش در همان معانى اصلى یا لوازم آن به کار مىرود.
«راغب» در کتاب «مفردات» واژه «غرور» (به فتح غین که معنى وصفى دارد) را به معنى هر چیزى که انسان را مىفریبد و در غفلت فرومىبرد خواه مال و مقام باشد یا شهوت و شیطان تفسیر مىکند.
در «صحاح اللغة» «غرور» به معنى امورى که انسان را غافل مىسازد و مىفریبد (خواه مال و ثروت باشد یا جاه و مقام یا علم و دانش و غیر آن) تفسیر شده است.
بعضى از ارباب لغت - به گفته «طریحى» در «مجمع البحرین» گفتهاند: «غرور فریفتگی به چیزى است که ظاهری جالب و دوست داشتنى دارد، ولى باطنش ناخوشایند و مجهول و تاریک است».
در کتاب «التحقیق فى کلمات قرآن الکریم» بعد از نقل کلمات ارباب لغت چنین آمده است: «ریشه اصلى این واژه به معنى حصول غفلت به سبب تأثیر چیز دیگرى در انسان است و از لوازم و آثار آن جهل و فریب و نیرنگ و نقصان و شکست و... مىباشد».
در «المحجة البیضاء فى تهذیب الاحیاء» که از بهترین کتب اخلاق محسوب مىشود چنین مىخوانیم: «غرور عبارت است از دلخوش بودن به چیزى که موافق هواى نفس و تمایل طبع انسانى است و ناشى از اشتباه انسان یا فریب شیطان است و هر کس گمان کند آدم خوبى است (و نقطه ضعفى ندارد) خواه از نظر مادى یا معنوى باشد و این اعتقاد از پندار باطلى سرچشمه بگیرد آدم مغرورى است و غالب مردم خود را آدم خوبى مىدانند در حالى که در اشتباهند؛ بنابراین اکثر مردم مغرورند، هر چند شکل غرور آنها و درجه آن متفاوت است». (محجه البیضاء, جلد6، صفحه293)
در تفسیر نمونه در معنى این واژه چنین آمده است: «غرور» بر وزن (جسور) صیغه مبالغه به معنى موجود فوق العاده فریبنده است و شیطان را از این رو «غرور» مىگویند که انسان را با وسوسههاى خود فریب مىدهد و غافل مىسازد و در حقیقتبیان مصداق واضح آن است وگرنه هر انسان یا کتاب فریبنده، هر مقام وسوسهگر و هر موجودى که انسان را گمراه سازد در مفهوم وسیع «غرور» داخل است.
امام علی (علیه السلام ) در نکوهش فریفتگی و غفلت می فرمایند: «طوبی لمن لم تقتله قاتلات الغرور» خوشا به حال کسی که فریبهای کشنده او را نکشته باشد. و نیز می فرمایند: «سکر الغفلة و الغرور ابعد افاقة من سکر الخمور» مستی غفلت و فریب، دیرتر از مستی مسکرات زایل می شود. حضرت در حدیثی دیگر می فرمایند: «در غفلت و فریب خوردگی آدمی همین بس که به هر آنچه نفس در نظرش بیاراید اعتماد کند».
خداوند سبحان در باره ی مغرور شدن به خدا و طمع بیهوده بستن به او می فرماید: «یا ایها الانسان ما غرک بربک الکریم الذی خلقک فسواک فعدلک فی ای صورة ما شاء رکبک» ای انسان چه چیز تو را به پروردگار کریمت مغرور ( و دلیر ) کرده است. آن که تو را آفرید و اعضایت تمام گردانید و اعتدالت بخشید و به هر صورتی که خواست تو را ترکیب داد.
امام علی (علیه السلام) می فرمایند: «پافشاری کردن بنده در معصیت و آرزوی آمرزش داشتن از خدا، مغرور شدن به خداست». در روایتی دیگر امام در خصوص فریب دنیا را خوردن می فرمایند: «از فریب دنیا بپرهیزید؛ زیرا دنیا هر خوبی و نعمتی که فریبکارانه به انسان دهد، همواره پس می گیرد و کسی را که به دنیا دل بندد و در آن جا خوش کند، کوچ دهد».
خداوند منان در باره ی چیزهایی که نباید فریفته ی آن شد می فرماید: «لا یغرنک تقلب الذین کفرو فی البلاد متاع قلیل ثم ماواهم جهنم و بئس المهاد» (آل عمران /196، 197) جولان کافران در شهرها تو را نفریبد؛ این برخورداری اندک است. پس از آن جایگاهشان جهنم است و جهنم بد آرامگاهی است.
پیامبر خدا (صلی الله علیه و اله) میفرمایند: «گناه کردن مردم تو را از گناهت غافل نکند و نعمتهای مردم تو را از نعمتهایی که خداوند ارزانیت داشته است دچار غفلت نسازد و مردم را از رحمت خدای عز و جل که تو خود بدان امید بسته ای، نومید مگردان».
*غرور بمعنای مثبت (عزت نفس)
عزت نفس از دیدگاه اخلاق و روایات اسلامی بدین معنا است که انسان آنقدر خودش را عزیز و بزرگ انگارد که حاضر نشود تن به پستی گناه و افعال و رفتار مغایر با شأن انسان و ایمان بدهد. عزت نفس، یعنی، آن که آدمی شرافت و ارزش خود را بشناسد تا در برابر حوادث و در شرایط مختلف خود را حفظ کند. اگر دیوانه ای الماسی گران قدر در دست داشته باشد آن را به مفت از دست خواهد داد؛ ولی شخص خردمند آن را حفظ خواهد کرد و جز به بهای واقعی، آن را نخواهد فروخت. آدمی اگر قدر خود را بداند آن را ارزان نخواهد فروخت.
به قول سعدی: تو به قیمت ورای دو جهانی * چه کنم قدر خود نمی دانی
گر کیمیای دولت جاویدت آرزوست * بشناس قدر خویش که گوگرد احمری
ای مرغ پای بسته به دام هوای نفس * کی بر هوای عالم روحانیان پری؟!
انسان های عالم و مومن و متقی معمولا بسیار بزرگوار و با شخصیت هستند و افراد جاهل، گناه کار و خطا پیشه دارای شخصیتی متزلزل و حقیر می باشند.
شاید مهمترین اثری که گناه بر شخصیت انسان می گذارد، احساس حقارت و ذلت است. زیرا گناه ریشه در حب دنیا دارد و دنیا با همه عظمت اش در پیشگاه خداوند و عوالم دیگر هستی کوچک و حقیر است و باعث حقارت اهل دنیا می شود.
کسی که بر این اعتقاد است که باید به مقام عالی انسانی برسد هرگز به خود اجازه ی گناه نمی دهد. کسی که خود را بزرگوار می انگارد هرگز به کارهای پست تن در نمی دهد. پستی و رفتار ناهنجار معمولا از کسانی صادر می شود که برای خود ارزشی قایل نیستند. عزت نفس (همان غرور به معنای مثبت) یعنی عزت و بزرگی و عظمت نفس خود را حفظ کردن و تن ندادن به ذلت و اموری که شأن انسان را به پایین می آورد.
به طور خلاصه علم و عمل به شخصیت انسان بزرگی و عزت می دهد و در مقابل، نادانی و گناه باعث حقارت نفس آدمی می شود. انسان های بزرگ به خصوص معصومین (علیهم السلام) از بالاترین درجه عزت نفس برخوردار بوده اند و هر کسی به مقدار عظمت و بزرگی شخصیت اش عزت نفس دارد و تن به هر کار پستی نمی دهد.
غرور مثبت یا همان اعتماد به نفس؛ یعنى، علاوه بر اینکه انسان خودش را مثبت ارزیابى مىکند، به این باور هم رسیده که توان کافى براى انجام کارهایش دارد و مىتواند از توانمندىهاى خود، به خوبى در جهت نیل به اهدافش استفاده کند.
به عبارت دیگر خود را باور کرده و توانمندىهایش را به صورت واقع بینانه ارزیابى مىکند و در هر شرایطى، مىتواند از این توانمندىها به خوبى استفاده کند و هیچگاه شکستها موجب تغییر این باورها نسبت به خودش نمىشود؛ بلکه شکستها را به خوبى تحلیل و سپس به عنوان سکوى پرش براى دستیابى به اهداف خود از آن استفاده مىکند.
*نتیجه اینکه:
1- معنای غرور وسیعتر از معنای تکبر است.
2- تکبر در هیچ شرایطی برای مؤمن پسندیده نیست.
3- غرور به معنای مثبت (عزت نفس) امرى پسندیده و مطلوب است و مؤمن باید براى تقویت آن کوشا باشد. به طورى که با حفظ عزت نفس بتواند در مقابل گناه، خود را حفظ کند و در تأمین نیازهاى خود هیچگاه در مقابل متمکنین و پولداران، خود را خوار و ذلیل نکند و مناعت طبع را پیشه خود سازد.
*براى آگاهى بیشتر ر.ک:
الف. مهدى نراقى، جامع السعادت؛
ب. شهید دستغیب، گناهان کبیره.
*کتابهای زیر جهت مطالعه معرفی می گردد .
1- اخلاق اسلامی - محمد علی سعادت
2- اخلاق در قرآن (3 جلد ) - مصباح یزدی
3- خودسازی برای خود شناسی - مصباح یزدی
4- انسان کامل - مرتضی مطهری
پیروز باشید.
*** مارابانظرات خوددرنشرمعارف اهلبیت(ع)یاری دهید***
نوشته شده توسط شیعه مولا علی (ع)اگر خداتوفیق دهد در یکشنبه 90/2/4 ساعت 9:37 صبح موضوع دانستنی های مذهبی | ***استفاده از مطالب باذکرمنبع وفرستادن صلوان باعجل فرجهم مانعی ندارد*** .التماس دعا***لینک ثابت
برخی معتقدند منظور از بال ملایکه قدرت آنهاست نه بال جسمانی ، و برخی معتقدند گاهی ملایکه تمثل پیدا می کنند.به صورت های مختلف ، مانند فرشتگانی که به صورت میهمان بر حضرت ابراهیم(ع) وارد شدند.وگاهی با بال تمثل پیدا می کنند.
برخی نیز معنای بال داشتن را توانایی حضور ملائکه در مراتب گوناگون معنا کرده اند همان اثری که برای پرندگان در نتیجه داشتن بال حاصل می شود.
علامه طباطبایی در این مورد می نویسند: « کلمه اجنحة جمع جناح است، که در پرندگان به منزله دست انسان است، و پرندگان به وسیله آن پرواز مىکنند، و به فضا مىروند و برمىگردند، و از جایى به جاى دیگر نقل مکان مىکنند. وجود فرشتگان نیز مجهز به چیزى است که مىتوانند با آن کارى را بکنند که پرندگان آن کار را با بال خود انجام مىدهند، یعنى ملائکه هم مجهز به چیزى هستند که با آن از آسمان به زمین و از زمین به آسمان مىروند، و از جایى به جاى دیگر که مامور باشند مىروند، قرآن نام آن چیز را جناح (بال) گذاشته، و این نامگذارى مستلزم آن نیست که بگوییم ملائکه دو بال نظیر بال پرندگان دارند، که پوشیده از پر است، چون صرف اطلاق لفظ مستلزم آن جناح، نیست، هم چنان که الفاظ دیگرى نظیر جناح نیز مستلزم معانى معهود نمىباشد مثلا، وقتى کلمه عرش و کرسى و لوح و قلم و امثال آن را در باره خداى تعالى اطلاق مىکنیم، نمىگوییم عرش آنها و کرسى و لوح و قلمش نظیر کرسى و لوح و قلم ماست، بله این مقدار را از لفظ جناح مىفهمیم که: نتیجهاى را که پرندگان از بالهاى خود مىگیرند، ملائکه هم آن نتیجه را مىگیرند، و اما اینکه چطور آن نتیجه را مىگیرند از لفظ جناح نمىتوان به دست آورد.» ( ترجمه المیزان، ج17، ص: 6)
آیت الله محمد شجاعی نیز در توضیح بیشتر کیفیت این حضور می نگارد: « اینکه گفته می شود ملائکه دارای « جناح » هستند، یعنی ملائکه وسیله ای یا وسایلی دارند که به کمک آن می توانند در جاها و مراتب گوناگون حضور یابند. به بیان دقیق تر، جناح ملائکه، ملائکه دیگری هستند که در مراتب پایین تر تحت فرمان مَلَک برتر و بالاتر بوده و فرشته بالاتر توسط فرشته پایین تر، امر و مشیّــت حق تعالی را محقّق می سازد.
برای مثال میکائیل سلام الله علیه جناح هایی یعنی ملائکه ای در همه آسمانها و زمین دارد و وقتی این فرشته عظیم الشأن می خواهد کاری را در آن مراتب وجودی مختلف انجام دهد، با ملائکه ای که جناح های او هستند، آن را انجام می دهد و به تعبیر دیگر آنها وسیله و فرمانبر میکائیل برای تحقـــق اوامر او می باشند. با جناح زمینی اش در زمین حاضر می شود، با جناح برزخی اش، در برزخ حاضر می گردد و با جناح تجردی اش در عالم تجرد و... .
برای فهم بهتر حقیقتِ جنــاح ملائکه، از فعل روح و نفس خود با بدنمان استفاده می کنیم. روح ما جناح ها دارد؛ وقتی روح شما می خواهد در عالم مُبصِرات و دیدنی ها وارد شده و مثلاً از مَناظر زیبای باغ یا گلستان یا بوستانی لذت ببرد، با جناح و قُوّه باصره حاضر می شود؛ در این حضور زمان هم مطرح نیست و همین که روح خواست ببیند، قوای باصره به کار افتاده و این امر را برای روح مُحقق می سازد. در اینجا باصره جناح روح و با آن یکــی است و در عین حــال روح ، روح است و باصره، باصره.
از این رو وقتی تصاویر زیبا را تماشا می کنید، « شما » نگاه می کنید؛ آن که نگاه می کند و لذت می برد و کار دیدن را انجام می دهد آن « حقیقت شما » و « روح شما » است. روح شما با جناح باصره این فعل را انجام می دهد؛ ولی چون باصره وسیله دیدن است، در این فعل اصلاً مطرح نیست، به صورتی که وقتی از شما می پرسند چه می کنید؟ می گویید: می بینم؛ نمی گویید باصره ام در اینجا می بیند؛ باصره ام را اینجا استخدام کرده ام تا به کمک او شکل ها و مَناظر را ببینم، ولی در عین حال باصره، جلوه و جناح روح در امر دیدن است.
درخصوص شنیدن اَصوات و آهنگ ها نیز مساله چنین است؛ روح شما در این جا با جناح و قوه سامعه حاضر می شود و با این جناح کار می کند. اگر روح شما بخواهد به عوالم بالا رفته و در معارف عالیه سیر کند، با جناح عقل در عالم بالا و عوالم برتر حاضر می شود و ... .
جناح ملائکه نیز این چنین است؛ یعنی فرشتگان با جناح هایی که دارند، کارهای مختلف انجام می دهند و با اَجنِحه خود، در آن مرتبه حاضر شده و فعل و اَمر و مَشیَّــت حـقّ را مُحقق می سازند.» ( ملائکه اثر استاد شجاعی ص 29 و 30 )
از دید حکما ملائک در یک تقسیم بندی کلی بر سه گونه اند: پایین ترین مرتبه ملائک، ملائکه الارض نامیده می شوند که احتمالا موجوداتی جسمانی هستند لکن جسم آنها، جسم لطیف و نامرئی است نظیر طایفه جنّ که آنها هم مخلوقاتی جسمانی هستند ولی جسمشان نامرئی است. این گروه از ملائک اگر بال داشته باشند، بال آنها احتمالا بال جسمانی خواهد بود. در برخی روایات وارد شده که برخی از جنها نیز قادر به پرواز در هوا هستند حال اگر فرض کنیم که این قبیل ملائک بال دارند می توان گفت که آنها بال دار آفریده شده اند تا سریعتر بتوانند در زمین سیر کند، همان طور که پرندگان با پرواز زودتر به مقصدشان می رسد. به عبارت دیگر ملائکه الارض- اگر حتما جسمانی باشند و حتما بال داشته باشند- در بال داشتن حکم پرندگان را دارند یعنی به همان علت بال دارند که پرندگان بال دارند یا به همان علت پرواز می کنند که بشر با ساختن هواپیما خواسته است پرواز کند.
اما گروه دوم ملائک، ملائک ساکن عالم مثال(عالم برزخ) هستند. این ملائک مثل موجودات جسمانی دارای شکل و رنگ و اندازه و امثال آن هستند. در این گونه ملائک حرکت به معنی مادی آن معنی ندارد لذا اگر بال داشته باشند، بال آنها برای حرکت نیست. بلکه بال آنها از مشخصات وجودی آنهاست. البته گمان نشود که این ملائک به شکل انسان بالدارند، بلکه اشکال متنوعی دارند و بعید نیست که فقط برخی از ملائک برزخی بال داشته باشند. اگر بخواهیم از دید فلسفی این مطلب را تحلیل کنیم شاید بتوان این فرضیه را مطرح کرد که این ملائک بالدار ، صورتهای مثالی (برزخی) پرندگان زمین هستند ؛ چون طبق حکمت صدرایی، موجودات عالم مثال نزولی(عالم برزخ نزولی) علت موجودات عالم ماده اند؛ یا به عبارت دیگر موجودات عالم ماده از عالم مثال نزولی تنزّل یافته اند؛ بر این مبنا می توان گفت که موجودات مثالی بالدار در عالم ماده به صورت پرندگان متجلی شده اند ؛ و آن موجودات مثالی یا ملائک مثالی در واقع مدبّر این موجودات مادی هستند. این فرضیه فسلفی شاید با برخی روایات و آیات نیز قابل توجیه باشد. خداوند متعال می فرماید: « وَ إِنْ مِنْ شَیْءٍ إِلاّ عِنْدَنا خَزائِنُهُ وَ ما نُنَزِّلُهُ إِلاّ بِقَدَرٍ مَعْلُومٍ؛ هیچ چیز نیست مگر آنکه گنجینههاى آن نزد ماست و ما آن را جز به اندازهاى معین فرو نمىفرستیم»(حجر/21) طبق این آیه هر چه در عالم ماده است از عالم غیرمادی تنزل یافته است. همچنین خداوند متعال فرمود: « فالمدبرات امرا»(نازعات/5). « ابن عباس در تفسیر این آیه گفته است خدا فرشتگانی دارد غیر از حفظه که هر چه بر زمین افتد حتی یک برگ می نویسند»(بحارالانوار/56، ص206) شاید مراد از این مدبرات امر ، همان ملائکی باشند که از عالم مثال موجودات مادی را تدبیر می کنند.
امام باقر(ع) فرمودند: « برای خدای تبارک و تعالی فرشته ای است به شکل خروس سفید که سرش زیر عرش است و پاهایش در عمق زمین هفتم یک بال آن در مغرب است و بال دیگر آن در مشرق، خروسها بانگ نمی کنند مگر زمانی که او بانگ کند. پس زمانی که بانگ کند بال زند و سپس گوید: « سبحان الله، سبحان الله العظیم الذی لیس کمثله شیء پس خدای تبارک و تعالی جوابش می دهد و می گوید هر که بداند تو چه می گویی سوگند دروغ به من نمی خورد.»(من لایحضره الفقیه، ج1، ص483)
احادیث دیگری نیز مشابه این حدیث نقل شده ا ست در بحارالانوار ج24، ص254 و ج40، ص283 و ج56، ص174 و 183 و ج62، ص9.
از این روایات شاید بتوان استفاده نمود که این خروس ملکوتی که فرشته ای است از فرشتگان الهی مدبر خروس های زمینی است و از این جهت است که او هم به شکل خروس و دارای بال است و بعید نیست که دیگر پرندگان نیز دارای چنین ملکی در عالم ملکوت باشندیا این خروس غیر مادی و ملکوتی مدبّر آنها هم باشد ؛ کما اینکه دیگر موجودات عالم ماده نیز ممکن است مدبراتی شبیه خود در عالم مثال و مافوق آن داشته باشند.
امام باقر(ع) فرمودند: « ملائک حامل عرش در این زمان چهار عددند، یکی به صورت خروس است که از خداوند عزوجل طلب رزق می کند برای پرندگان و یکی به صورت شیر است که طلب رزق می کند از خداوند متعال برای درندگان و سومی به صورت گاو نر است که طلب روزی می کند برای چهارپایان و آن دیگری به صورت بنی آدم است که طلب رزق می کند از خداوند متعال برای فرزندان آدم(ع) و زمانی که قیامت شود حاملان عرض هشت عدد خواهند شد، خداوند عزوجل فرمود: « و یحمل عرش ربک فوقهم یومئذ ثمانیه» » (من لایحضره الفقیه، ج1، ص483)
اما گروه سوم ملائک، ملائک مقرّبند که فراتر از عالم مثال و ساکن عالم عقولند. این گونه ملائک نه تنها از ماده که از آثار ماده نظیر شک و رنگ و اندازه و ... نیز منزّهند. بنابراین در این گونه از ملائک بال به معنی خاصّ آن که در ذهن ماست، معنی ندارد و اگر در مورد آنها نیز گفته شود که بال دارند شاید مراد مرتبه وجودی آنهاست یعنی هر چه ملکی بالهای بیشتری داشته باشد مرتبه وجودی او قویتر است گویی که بال د رعالم عقول، واحد سنجش شدت وجودی است. والله اعلم. البته این ملائک می توانند در عالم مثال نیز تنزل نمایند و این امکان وجود دارد که هر ملک مقربی در تنزل مثالی به مقدار شدت وجودیش دارای بال باشد. در روایت است که پیامبر(ص) فرمودند: « برای خدا فرشته ای است به نام دردائیل که شصت هزار بال دارد ... .»
و باز روایت شده از امام صادق(ع) از پدرش از جدش که فرمود: « در عرش تمثال همه مخلوقات خشکی و دریاست و این تأویل قول خداست که: « و اِن من شیءٍ الا عندنا خزائنه و ... .» » (روضه الواعظین، ج1، ص47) همچنین می توان گفت که ملاک مقرب نیز واقعا بال دارند ولی بال عقل نه بال حسی یا مثالی(برزخی) چون بال در ذهن ما نیز فارغ از شکل ورنگ و ماده است لذا بر همه بالها با هر رنگ و شکل و اندازه ای صدق می کند.
در مورد ملائکه عالم عقول روایات فراوانی است؛ حکما و عرفا نیز در این باب سخنان فراونی دارند لکن بیان آنها از حد این نامه فراتر بوده و محتاج مقدماتی است که تحصیل آنها سالها طول می کشد.
اما در مورد فطرس ملک، با وجود اینکه این جریان در چند روایت از معصوم(ع) روایت شده و در کتب مختلفی نقل شده از جمله در کامل الزیارات ابن قولویه که از کتب معتبر حدیث می باشد (کامل الزیارات، 140). همچنین در ضمن دعای مربوط به روز سوم شعبان که شیخ طوسی در مصباح المتهجد از قاسم بن علاء همدانی وکیل امام هادی(ع) از امام زمان(عج) نقل کرده است این جمله آمده است که «وعاذ فطرس بمهده...؛ و پناه آورد فطرس به گهواره او ... » (مصباح المتهجد، ص 826 - 827)، اما اشکالاتی که به ذهن می رسد از دو ناحیه است، یکی مسأله تصویر جسمانی که از ملائکه ارائه می گردد و دیگر منافات داستان با عصمت ملائکه که مورد تصریح قرآن کریم است.
اشکال اول با توضیحات فوق قابل حل است اما در مواجهه با اشکال دوم، دو نظر مختلف ارائه شده است:
عدهاى از بزرگان معتقدند، داستان فطرس با آیات صریح قرآن که ویژگىهاى فرشتگان را برشمرده، آنها را بندگان مطیع و کریم و شایسته خداوند معرفى مىکند و از هر نوع سرپیچى و نافرمانى پیراسته مىداند، سازگارى ندارد؛ پس باید این گونه روایات را نادرست شماریم؛ و به فرض درستىشان، بدان سبب که نکتهاى فراتر از ادراک ما دارند، باید علمش را به اهلش یعنى اولیاى برگزیده الاهى واگذاریم و خود را در فهم آن ناتوان بدانیم.
در مقابل عدهاى بر این باورند که فرشتگان اصناف و درجههاى گوناگون دارند. گروهى مقرّبند و گروهى در درجه پایینتر جاى گرفتهاند. روایاتی که هر گونه نافرمانى و سرپیچى را از فرشتگان نفى مىکنند، به فرشتگان مقرب مربوط است. فطرس از فرشتگان مقرب نبود تا از هر نوع سرکشى پیراسته باشد؛ به ویژه آن که تخلّف و سرپیچى فطرس در برخى روایات کندى و سستى ورزیدن خوانده شده که نوعى ترک اولى است نه گناه. چنان که پیامبران(ع) نیز درجات مختلف دارند: «تلک الرسل فضّلنا بعضهم على بعض؛8 بعضى پیامبران را بر بعضى برترى بخشیدیم.»
عدهای از انبیاء ترک اولى داشتند؛ ولى جمعى مانند پیامبر بزرگوار اسلام(ص) و خاندان پاکش جز اراده الاهی ارادهای نداشتند و حتى از ترک اولی نیز پیراسته بودند.
در این بین آنچه به حق نزدیک تر به نظر می آید نظر اول است.
علّامه طباطبایی در کتاب « الرسائل التوحیدیة»، ص140 ، فرموده اند: تمام ملائک به نصّ قرآن کریم و بنا به احادیث متواتر، معصوم می باشند. احادیثی هم که در باب گناه نمودن هاروت و ماروت و دردائیل و فطرس آمده، اوّلاً احادیثی برخلافشان وجود دارد. ثانیاً اینها خبر واحدند؛ و خبر واحدی که در برابر نصّ آیات قرآن و احادیث متواتر قرار داشته باشد ارزشی ندارد.
خود اهل بیت(ع) نیز به صراحت فرموده اند: هر گاه سخنی به ما نسبت دادند که خلاف قرآن است، آن را به دور اندازید.
خداوند متعال در وصف ملائک فرموده است: «لا یَعْصُونَ اللَّهَ ما أَمَرَهُمْ وَ یَفْعَلُونَ ما یُؤْمَرُون ــــ و هرگز فرمان خدا را مخالفت نمىکنند و آنچه را فرمان داده شدهاند اجرا مىنمایند» ( التحریم:6).
عقلاً نیز گناه نمودن برای ملائک مجرّد فرض ندارد. چون گناه وقتی معنا دارد که تکلیفی باشد؛ و تکلیف جایی معنا دارد که تکامل راه داشته باشد؛ و تکامل جایی معنا دارد که حرکت ( خروج تدریجی از حالت بالقوّه برای رسیدن به حالت بالفعل) معنی داشته باشد؛ و حرکت جایی معنی دارد که حالت بالقوّه ممکن باشد؛ و قوّه از خواصّ مادّه است. پس موجود مجرّد، که مادّه ندارد، قوّه هم ندارد؛ و چون قوّه ندارد، حرکت اصطلاحی هم ندارد؛ و چون حرکت ندارد، تکامل (رسیدن به غایتی خاصّ) هم برایش فرض ندارد؛ و چون تکامل ندارد، تکلیف هم در موردش فرض ندارد. چون تکلیفی که کمالی در پی ندارد، عبث است. و حکیم کار عبث نمی کند.
*** مارابانظرات خوددرنشرمعارف اهلبیت(ع)یاری دهید***
نوشته شده توسط شیعه مولا علی (ع)اگر خداتوفیق دهد در یکشنبه 90/2/4 ساعت 8:12 صبح موضوع دانستنی های مذهبی | ***استفاده از مطالب باذکرمنبع وفرستادن صلوان باعجل فرجهم مانعی ندارد*** .التماس دعا***لینک ثابت
فلسفه و فواید روزه: روزه یکی از احکام انسان ساز اسلام است، که آگاهی از همه فواید و پی بردن به فلسفه کامل آن همچون سایر احکام الهی برای انسان عادی ممکن نیست، دانش محدود بشر نمیتواند راهگشای همه اسرار نهفته باشد و اندیشه را به پاسخ همه مجهولات رهنمون شود، شاید روزی دانش انسان به حدی از کمال برسد که دریچه تازه ی بر روی بشر بگشاید و حکمتها و دستورات اسلام را باز شناسد..... . بنابراین ندانستن فلسفه احکام الهی نباید ما را از انجام آن باز دارد و موجب نا فرمانی و عصیان شود، چرا که این اطاعت کورکورانه نیست، بلکه بر علم و یقین تکیه دارد زیرا مسلمانان میدانند که خدای جهان بر همه چیز دانا و از همه چیز آگاه است و نقص و نیازی در ذات متعال او نیست که از اعمال سودی بخواهد یا از زیانی بهراسد، خدای مهربان خیر محاست و برای بندگان خود جز خیر و سعادت نمیخواهد، پس اگر به چیزی فرمان میدهد خیر و سعادت ما در آن است و کمال و تعالی ما بدان بستگی دارد و هر چیزی را نهی میفرماید برای ما زیان بخش است و بر مصالح مادی و معنوی ما لطمه میزند. فواید طبی و بهداشتی روزه که از سودمندیهای کوچک این فریضه انسان ساز است بحدی است که شاید نیاز به توضیح و تکرار نداشته باشد و بیشتر مردم کم و بیش از آن آگاهند .
ما به اختصار به گوشه ای از این فواید انسان ساز اشاره میکنیم :
فایده طبی روزه
معده و دستگاه گوارش از اندام پرکار بدن آدمی است، با سه وعده غذا که معمول مردم است؛ تقریباً در همه ساعات دستگاه گوارش به هضم و تحلیل و جذب و دفع مشغول است. روزه باعث میشود از یکسو این اعضا استراحت کنند و از فرسودگی مصون بمانند و نیروی تازه ای بگیرند و از سوی دیگر ذخایر چربی که زیانهای مهلکی دارند تحلیل رفته و کاسته شوند. در روایات اسلامی حتی به فواید جسمی روزه نیز تصریح شده تا برخی از سست عنصران، اگر نه با ایمان کامل لااقل با توجه به فواید بهداشتی روزه این فریضه ثمر بخش را بجای آورند و از سودمندیهای گوناگون آن در حد خود بهره ور شوند. پیامبر گرامی اسلام (ص) در همین رابطه فرموده اند: «صوموا تصحوا» روزه بگیرید تا سالم بمانید. و نیز در روایات بسیاری پیشوایان گرامی اسلام فرموده اند: « معده آدمی خانه بیماریهای اوست و پرهیز از غذا درمان آن است» بدیهی است آنگاه فواید بهداشتی روزه بهتر به دست میآید که روزه دار امساک روز را با زیاده روی در شب تلافی نکند، که پر خوری خود موجب زیانهای چشم گیری برای دستگاه گوارش است. با پیشرفت دانش پزشکی، برخی از پزشکان و متخصصان دریافته اند که امساک از خوردن و آشامیدن، عالی ترین روش درمانی است، یکی از پزشکان میگوید: « طرح درمان به وسیله روزه بسیار چنان معجزه آساست که بکار بستن آن مسیر، طرحها و برنامه های طب عملی و جراحی را تغییر خواهد داد، زیرا روزه راه تازه ای به روی دانش پزشکی میگشاید؛ و سلاح موثری برای مبارزه با بیماریها به این دانش میبخشد، سلاحی که میتوان آن را از راههای گوناگون مورد استفاده قرار داد تا انسان را در مبارزه با علت بیماریها برای بهبود بیماران به نتیجه مطلوب و آشکار رسانند. » با روزه و امساک میتوان بیماریها را بهبود بخشید و معالجه کرد. البته در صورتی که با اعتدال و زیاده روی مقرون باشد و در هنگام سحر و افطار در خوردن و آشامیدن افراط نشود. بررسی فواید بهداشتی و طبی روزه در این مختصر نمی گنجد، آنانکه به توضیح بیشتر علاقمندند میتوانند به کتابهایی که در این زمینه تألیف شده است مراجعه نمایند. باید توجه داشت، بر خلاف تصور کوتاه اندیشان، روزه هیچگونه ضرری برای افراد سالم مکلف ندارد و اگر کسی بیمار باشد و نتواند روزه بگیرد و با این کار بیمار تر شود و یا روزه باعث گردد که بیماریش ادامه یابد کار حرامی مرتکب شده و روزه اش نزد خدا پذیرفته نیست، بیماری که روزه برای او ضرر دارد نباید روزه بگیرد و فقط لازم است در روزهای دیگر قضای آن را بجا آورد و جبران کند. افراد سالم باید بدانند که روزه نه تنها زیانی برایشان ندارد بلکه چنان که گفتیم، موجب تندرستی و صحت مزاج است و بگفته برخی شکم پرستان که خود روزه نمیگیرند و دیگران را نیز از روزه باز میدارند و تلقین میکنند که روزه موجب زخم معده میشود، نباید اعتنا کرد، اینگونه دروغها تنها بهانه افراد سست عنصری است که که اسیر شکم خویشند و از عزم و اراده انسانی در آنان خبری نیست. « روزه باعث استراحت معده است و در حال روزه اسید معده بجای غذا به وسیله صفرا خنثی میشود و زخم ایجاد نمیگردد »
روزه عامل باز دارنده از گناه
روزه، بویژه روزه ماه مبارک رمضان که در اسلام بر همه مسلمین مکلف که بتوانند روزه بگیرند واجب است، واجب است، عامل مؤثری است در ایجاد و تقویت روحیه تقوی و پرهیز کاری؛ قرآن مجید این فایده بزرگ را با جمله « لعلکم تتقون » یاد آور میشود و این عبادت را عامل مهم تقوی میشمارد. تقوی و پرهیز کاری در تربیت و سازندگی و شخصیت اسلامی یک مسلمان نقش بسیار مهمی دارد و برای رسیدن به همین اثر پر ارزش است که بهترین عبادت در ماه صیام و در حال روزه اجتناب از گناه است. پیامبر بزرگوار (ص) در خطبه ای فضیلتهای ماه رمضان را برای مسلمانان بیان فرمود علی (ع) پرسید: بهترین اعمال در این ماه چیست؟ پیامبر پاسخ دادند: «الورع عن محارم الله» اجتناب و پرهیز از گناهان. روزه دار با بکار بستن این دستور الهی که شرط کمال روزه است، روحیه تقوی را در خود زنده میکند و این مراقبت ثمر بخش در ماه مبارک رمضان و در حال روزه بسیار آسان تر است چرا که گرسنگی و تشنگی و دیگر محدودیتهای روزه شعله های سرکش غرایز حیوانی و هوسها را تا حد چشمگیری خاموش میسازد و حتی اگر موقت هم باشد گریبان عقل و جان را از چنگال شهوت رها میسازد و برای روزه دار زمینه ای آماده برای تمرین تقوی و پرهیزگاری فراهم میشود و با مراقبت و تمرین پیاپی در یکماه نیروی بازدارنده از گناه در او به وجود میآید و خصلت خودداری در او ریشه میگیرد و رشد میکند و او با گذراندن این برنامه یکماهه توفیق می یابد که پس از ماه روزه نیز پرهیزکار باقی بماند. بدین ترتیب به مقام پر ارج تقوی که به تعبیر قرآن و فرموده پیشوایان معصوم ما کرامت انسان بدان وابسته است برای همیشه نایل آید .
نقش روزه در تقویت اراده انسان
با روزه داری که، امساک در خوردن و آشامیدن و خود داری از برخی چیزهای دیگر است در واقع با خواهشهای خویش میجنگد و در برابر غرایز خود مقاومت میکند، تمرین این عمل اراده و تصمیم را در انسان نیرومند میسازد و جان را از قید حکومت و سلطه هوسها و خواهشها میرهاند. پیشوایان اسلام فرموده اند: «افضل الناس من جاهد هئاه و اقوی الناس من غلب هواه» بهترین مردم کسی است که با هوای نفس مبارزه کند و نیرومند ترین انان کسی است که بر آن پیروز شود. پس روزه داران بهترین مردمند چرا که با خواسته های نفسانی مبارزه میکنند و اگر با مراقبت و کوشش از روزه خویش این بهره را بگیرند که بر نفس خود مسلط شوند از نیرومند ترین مردم نیز خواهند بود .
صفای دل و پاکی
روزه چراغ معرفت و آگاهی را در درون بر میافروزد: اندرون از تعام خالی دار تا در آن نور معرفت بینی روزه و بویژه روزه یکماهه رمضان موجب میشود که حکومت شهوات و امیال شیطانی جای خود را به حکومت تقوی و پیروی از دستورات الهی بدهد و تیرگی و هوسها و شهوات در جان آدمی به نورانیت و روشنی باطن تبدیل شود. در سایه همین صفا و پاکی حاصل از روزه است که روزه دار با خود آگاهی نه تنها دهان و شکم را از خوردن و آشامیدن که دست و پا و چشم و گوش و زبان و همه اعضای خویش را از آنچه خدا حرام فرموده نگاه میدارد و میتواند به آن درجه از تقوی نایل آید که حتی از اندیشه و فکر گناه نیز دوری گزیند و این اوج نورانییت روزه است. امیر مومنان علی علیه السلام نیز به همین مرتبه اشاره میفرماید: «صیام القلب عن الفکر فی الاثام افضل من صیام البطن عن الطعام» روزه دل از اندیشه گناهان برتر از روزه شکم از خوردن و آشامیدن است. و البته این بدان معنا نیست که ظاهر روزه و امساک از خوردن و اشامیدن را رها کنیم بلکه لازم است به ان اکتفا ننماییم و همراه با آن بکوشیم که به نتایج معنوی روزه نیز برسیم. خوشبختانه با انقلاب مقدس اسلامی هم در ملت و جوانان ما تحولی چشمگیر بوجود آمد و هم مراکز فساد و تباهی از میان برداشته شد و شایسته است که از این پس بکوشیم نتایج معنوی پر ارزش تری از روزه کسب کنیم. باری صفا و پاکی حاصل از روزه و خود داری و پرهیز کاری روزه دار همچون سپری است که روزه دار را از اتش عذاب الهی که مولود گناهان است مصون میدارد. پیامبر عزیز اسلام (ص) فرمودند: «الصوم جنه من النار» روزه سپری است که روزه دار را از آتش جهنم حفظ میکند .
روزه و صبر
«صبر» از خصایلی است که در اخلاق اسلام بر آن بسیار تأکید شده است ، انسان مسلمان در زندگی فردی و اجتماعی خویش در راه هدفهایی مبارزه میکند و با مشکلاتی نیز روبرو است بدون خصلت صبر، پیروزی بر مشکلات و رسیدن به هدفها آسان نیست . صبر و مقاومت بر نیروی پایداری انسان میافزایدو اراده را توانا میسازد هیچ جامعه ای اگر تحمل ناگواریها را نداشته باشد بر مشکلات خویش و بر دشمنان خویش نمیتواند پیروز گردد. با صبر و مقاومت است که میتوان به به پیکار ستمگران رفت و دست استعمار گران را کوتاه نمود و روزه – بویژه در روزهای گرم و طولانی تابستان که فشار تشنگی طاقت فرسا میشود بطور چشمگیری به انسان صبر و مقاومت میبخشدو تحمل رنج و سختی را بر آدمی آسان میسازد. قرآن کریم با توجه به همین اثر که از روزه به صبر تعبیر کرده است : و استعینوا بالصبر و الصلوه ......... از صبر (روزه ) – و نماز کمک بگیرید......... امامان معصوم ما علیهم السلام «صبر» را در این آیه به روزه تفسیر کرده اندو پیامبر گرامی (ص) نیز ماه رمضان را ماه صبر نامیده اند: «شهر الصبر و ان الصبر ثوابه الجنه» (رمضان ماه صبر است و پاداش صبر بهشت است) و امام صادق علیه السلام نیز بهمین ویژگی روزه اشاره فرموده است: هر گاه برای کسی حادثه ای جانکاه پیش آمد روزه بگیرد که خدا فرموده است « و استعینوا بالصبر و الصلوه ».
روزه و قناعت
اسلام بر خلاف مکاتب مادی شرق و غرب دنیا و نعمتهای مادی آنرا وسیله ای برای تکامل معنوی و رسیدن به سعادت جاوید میداند و بهمین دلیل فرهنگ اسلام فرهنگ لذت جویی و مصرف نیست بلکه فرهنگ قناعت و ایثار است. در روشهای مادی تن آدمی و خور و خواب آن اصالت داردو حرص و آز برای برخورداری بیشتر گریبانگیر افراد است و در اسلام اصالت با معنویت انسان است و قناعت و ایثار و فداکاری از راههای وصول به مراتب بلند انسانیت محسوب میشود. روزه فریضه ای است که مسلمانان را از غرقه شدن در مادیگرایی و حرص و آز برای لذتهای مادی و مسابقه برای مصرف و تن پروری میرهاند و به او می اموزد که به فکر دیگران باشد و بر خواهشهای جسمانی خویش مسلط گردد و به مصرف به مقدار نیاز قناعت ورزد و از اصراف و تبذیر بپرهیزد. روزه به مسلمانان می آموزد که با کم هم میتوان زیست و حرص و تمع فقط غرق شدن در مادیات و انحراف از معنویات است و برای زیستن لازم نیست که با همه وجود تن و لذتهای آن پرداخت.
همدردی با فقیران
پیشوایان گرامی دین، در روایات و ادعیه اسلامی ماه رمضان را ماه مواسات نامیده اند. از نتایج بارز روزه برانگیختن حس همدردی نسبت به مستمندان و همنوعان تنگدست است، آنانکه زندگی آسوده ای دارند و رنج فقیر و طعم گرسنگی را نچشیده اند، ممکن است از حال مستمندان غافل بمانند و روزه وسیله ای است که آنان را از غفلت می رهاند و رنج مستمندان را با یاد آنان میاورد تا به دستگیری فقیران همت گمارند و به درد دل آنان برسند. از سویی به احسان و اطعام و انفاق به مستمندان در ماه مبارک رمضان بسیار سفارش شده است و از سویی دیگر گرسنگی و تشنگی روزه موجب درک رنج مستمند میگردد و بدین ترتیب ثروتمند به فقیر نزدیک می شود و احساسها رقت می یابد و احسان و انفاق فزونی میگیرد و جامعه کمک به همنوع را میاموزد. مواسات یعنی سهیم ساختن برادران در رزق و روزی و رمضان به همین جهت ماه مواسات نامیده اند تا مسلمانان به احسان نسبت به هم بپردازند و با تمرین بر این صفت ارزنده انسانی جامعه را از حقد و کینه برهانند و برادروار در کنار هم از نعمتهای الهی بهره بگیرند و شایسته است که روزه داران به همه این نکات انسانی روزه توجه کنند و بکوشند واقعاً فریضه روزه را آنچنان که باید بجا آورند و ماه مبارک رمضان را آنچنان که سزاوار این ماه است بسر آورند، تا همگان از برنامه های سازنده اسلامی بهره ور شوند. از حضرت امام حسن عسگری (ع) پرسیدند: «چرا روزه واجب شده است» فرمودند: « تا ثروتمند درد گرسنگی را در یابد و به فقیر توجه کند.» هشام از امام صادق علیه السلام علت روزه را پرسید، امام فرمود: «خداوند روزه را واجب کرد تا غنی و فقیر با هم با هم مساوی باشند و بدان جهت که غنی رنج گرسنگی را لمس نکرده تا به فقیر رحم کند و هر وقت چیزی خواسته قدرت بدست آوردن آنرا داشته است خدا خواسته است که میان بندگانش یکنواختی بوجود آورد و خواسته است ثروتمند طعم گرسنگی را بچشد و اگر جز این بود ثروتمند بر مستمند و گرسنه ترحم نمیکرد. »
نظم و انضباط
وقت شناسی و نظم و انضباط در امور از مظاهر تمدن انسانی و از عوامل مهم توفیق و پیشرفت است، شاید برخی گمان کنند که این از ویژگیهای زندگی غربیان و تمدن آنهاست در حالیکه نظم و انضباط و تنظیم اوقات از تعلیمات اصیل اسلام است. امیر المومنین علیه السلام در اولین فرازهای وصیتش به فرزند خود میفرماید: «اوصیکما و جمیع ولدی و اهلی و من بلغه کتابی بتقوی الله و نظم امرکم» شما و همه فرزندان و بستگانم و هرکسی که وصیت من به او برسد به تقوی و نظم در کارها سفارش میکنم. اصولا فرای اسلامی شاهد توجه به اسلام و نظم و انضباط است، هر یک از نمازهای پنج گانه را باید در وقت مخصوص آن بجا آورد و حتی یک دقیقه نمیتوان از حدود آن تجاوز کرد. مراسم حج باید در وقت و مکان مخصوص به خود انجام شود و روزه نیز در ماه مبارک رمضان با دیدن هلال ماه شروع و با دیدن هلال ماه شوال خاتمه میابد و نیز هر روز از سپیده دم آغاز و به مغرب پایان میپذیرد و با توجه به اینکه ماه رمضان ماه قمری است طبعاً در فصول چهار گانه سال جریان دارد و گاه در روزهای بلند تابستان و گاه در روزهای کوتاه زمستان قرار میگیرد و در همه شرایط لازم است که لحظه و دقیقه را نیز در شروع سپیده دم و آغاز مغرب در نظر داشت و بهیچ وجه روزه دار نمیتواند از نظام آن سرپیچی کند و این خود درسی است که مسلمانان نیز دقیق و منظم شوند و امور خویش را در زندگی تنظیم کنند. آنچه بر شمردیم گوشه هایی از برخی نتایج و آثار فریضه الهی روزه است و ماه روزه اضافه بر اینها سودمندیها و برکات دیگری نیز دارد که در پرورش اسلامی فرد و جامعه بسیار موثر است: ماه مبارک رمضان ماه خدا، ماه آشنایی با قرآن، ماه عبادت، ماه دعا، ماه آمرزش، ماه توبه و بازگشت از گناهان و اصلاح خود است. در این ماه به قرائت قران سفارش شده و مرسوم مسلمین است که در ماه رمضان بیشتر از ماههای دیگر قرآن بخوانند و این خود وسیله ای است که جامعه اسلامی با قرآن و معارف آن آشنایی بیشتری پیدا کنند و برای پیشرفت در صراط خدا و اسلام از کلام خدای متعال آموزش بگیرند. رمضان ماه عبادت و بندگی و راز و نیاز با معبود جهان است، در روایات اسلامی تأکید شده که در این ماه با توجه به خضوع بیشتر نمازها را بجا آورندو از نمازهای مستحبی در شب و روز غفلت نورزند و بدین ترتیب با یک تمرین یک ماهه مومنین به عبادت خالص تری موفق میشوند و جانها به خدا نزدیکتر میگردد. رمضان ماه دعا است، پیشوایان گرامی فرموده اند مومنان در این ماه و بویژه در شبهای مبارک قدر در دعا و نیایش مبالغه کنند و با توجه به اثرات سازنده دعا و نیایش روزه داران میتوانند در پیوند معنوی خویش با خدای متعال تحولی بوجود آورند و بیش از پیش به ذات متعال هستی بخش او نزدیک شوند و کسب فیض کنند رمضان ماه آمرزش و توبه و بازگشت به سوی خداست، آنانکه در زندگی خویش آلودگیهایی داشته اند میتوانند با روزه جان خویش را شستشو دهند و در خلوت سحر گاه با رو کردن به خدای متعال درون را صفا بخشند و از خدای خویش طلب آمرزش کنند و میتوانند با همین زمینه برای همیشه از کجی ها و گمراهیها دست بردارند و براه آیند. پیشوایان معصوم (ع) فرموده اند گناهان در این ماه بخشوده میشود و این مژده بزرگی است برای آنهایی که لغزشهایی داشته اند تا ناامید نباشند و از برکات این ماه استفاده کنند و بسوی خدا باز گردند و روی دل بسوی او دارند و با او پیمان بندند که از گناهان دست شویند و خود را اصلاح کنند و گذشته را جبران نمایند و بدون ترتیب گناه کار پشیمانی که که در این ماه مبارک برای خدا روزه بدارد و از گذشته خویش شرمسار باشد و از خدا آمرزش بخواهد مورد مهر و عفو خدا قرار خواهد گرفت و سعادتش تأمین میشود. از برکتهای این ماه همین انقلاب روحی و تحول درونی روزه داران و همین توفیقات عملی است که انسان آلوده را پاک میسازد و از عذاب الهی که محصول گناهان است نجات میبخشد و روزه دار را از ظلمتها به نور میکشاند، به نور تقوی، به نور فضیلتهای اخلاقی، به نور توبه و بازگشت به سوی خدا، به نور مهر و رحمت خدای متعال.
*** مارابانظرات خوددرنشرمعارف اهلبیت(ع)یاری دهید***
نوشته شده توسط شیعه مولا علی (ع)اگر خداتوفیق دهد در سه شنبه 90/1/30 ساعت 7:54 صبح موضوع دانستنی های مذهبی | ***استفاده از مطالب باذکرمنبع وفرستادن صلوان باعجل فرجهم مانعی ندارد*** .التماس دعا***لینک ثابت
یکى از علماء مى فرمودند:
من یک وقت راجع به افرادى که بد حجاب هستند فکر مى کردم حساب کردم و شمردم چند نوع بدحجاب داریم همه یک رقم نیستند.
1- بعضى بدحجابها بسیار آدمهاى خوبى هستند، منتها محیط خانوادگى وفامیلیشان بدحجاب بوده این هم هیچ غرضى نداشته واینجور بار آمده .
2- بعضى ها مادرهایشان بدحجاب هستند و او هم یاد گرفته .
3- بعضى ها مادرهایشان حجاب دارد این لج مى کند.
4- بعضى ها مساءله را نمى دانند که بى حجابى یا بدحجابى حرام است .
5- بعضى ها مشکل روحى دارند.
6- بعضى ها کمبود دارند.
7- بعضى ها کُلاًمیخواهند به دین دهن کجى کنند.
8- بعضى هاتقلیدى هستند مثلاً چون دختر خاله اش یا همسایه اش اینجورى است آنهم باید اینجور باشد.
9- بعضى خیال مى کنند تمدّن و تجدّداست .
10- بعضى ها خانوادگى روانى و خیالى هستند.
11- بعضى ها پول گرفته اند که فرهنگ بدحجابى یا بى حجابى را رواج دهند. و فرهنگ مبتذل غربى را در کشور مذهبى بیاورند و مردم را بى قید و بى بند و بار و بى دین و لامذهب بار بیاورند و هرکارى که میخواهند انجام دهند.
12- بعضى ها بر اثر رفت و آمدها و روابط دوستانه و مسخره کردن دوستانشان ... بى حجاب یا بدحجاب شده اند
*** مارابانظرات خوددرنشرمعارف اهلبیت(ع)یاری دهید***
نوشته شده توسط شیعه مولا علی (ع)اگر خداتوفیق دهد در دوشنبه 90/1/29 ساعت 7:54 صبح موضوع دانستنی های مذهبی | ***استفاده از مطالب باذکرمنبع وفرستادن صلوان باعجل فرجهم مانعی ندارد*** .التماس دعا***لینک ثابت
استنشاق شستشوى بینى از مقدمات نماز است . شخص رسول گرامى اسلام صل الله علیه و آله همیشه هنگام وضو گرفتن آب در داخل بینى استنشاق مى نمودند و مکررا این امر مستحبى را به مسلمین توصیه مى کردند. نظافت خیشوم مجراى تنفس بینى یکى از مستحبات وضو گرفتن و نماز است . و همان طور که مى دانید میکروب ها با تنفس از راه بینى وارد بدن انسان مى شوند و بینى مانند صافى عمل مى کند؛ یعنى پیچ و خم ها و موهاى داخل بینى و مخاط مرطوب مانع ورود میکروب به داخل بدن مى شوند، پس لازم مى آید که انسان همیشه این عضو از صورت را که در حقیقت راه تنفسى است به وسیله شستشو با آب سرد پاکیزه نگاه دارد تا لانه کثافت و میکروب ها نگردد.
دکتر تومانیانس در کتاب خود مى نویسد:
در غضروفهاى بینى گاهى کرمى تولید مى شود که سبب سردرد فوق العاده شدیدى مى شود و کمى بینایى چشم ایجاد مى کند، براى دفع این کرم بهترین وسیله شستشوى بینى با آب سرد است .
چند تن از موثقین و معتمدین تحصیل کرده ایرانى در یکى از سفرهاى خود به اروپا در مطب پزشک مشهورى حاضر شده و مشاهده مى نمایند که پزشک جمجمه انسانى را تشریح مى نماید و پس از بررسى بسیار به این نتیجه مى رسد که علت مرگ صاحب جمجمه چیزى نیست ، جز اینکه در آخرین حفره هاى بینى و در جوف مخاط او کرم هاى بسیار ریز و کوچک وجود داشته است که همان ها موجب مرگ آن شخص شده است .
روزى دکتر مزبور کرم ها را براى آزمایش روى صفحه شیشه اى قرار مى دهد تا با میکروسکوپ آنها را مشاهده نماید از قضا چند قطره آب سرد روى کرم ها مى ریزد و طولى نمى کشد که کرم ها که چند روزى بود در هواى عادى زندگى مى کردند، مى میرند و بر پزشک معلوم مى شود که داروى مرگ کرم هاى مخاط، چیزى جز آب سرد نیست .
درباره انعکاسات اعصاب سمپاتیک سالها بود که اطلاعات مبسوطى کشف کرده بودند، ولى اخیرا یکى از پزشکان بزرگ فرانسه دکتر پول ژیه رئیس سابق کلینیک دانشگاه لیون ، کشف هاى عجیبى درباره اعصاب سمپاتیک کرده است . او مى گوید:
امراض بسیارى مانند ضعف اعصاب ، قانقاریا در نوک انگشتان ، امراض عصبى ، ترک هاى پوست ، بى خوابى ، مالیخولیا، هیسترى ، درد سینه ، دردهاى روماتیسمى سردردهاى سخت یا فلج و غیره ممکن است بر اثر اعصاب سمپاتیک به وجود آید.
اکنون دکتر ژیه پس از سالها تحقیق طریقه معالجه این امراض را یافته و سالها است که از آن استفاده مى کند.
اساس معالجات او عبارت از این است که بزرگترین نوک مرکز عصبى سمپاتیک که به محیط خارج تماس دارد، در میان سوراخهاى بینى واقع است و ترتیب معالجه آن چنین است که دو میله باریک را که سر آنها گرد است داخل دو سوراخ بینى بیمار مى کنند. بیمار ابتدا احساس ناراحتى مى کند. اما پس از چند ثانیه نتیجه مطلوب انجام مى گیرد؛ زیرا دکتر در میان مخاط بینى مریض سر عصب سمپاتیک را یافته و میله را به آن تماس مى دهد.
بیمار دفعتا مقدار زیادى هوا استنشاق کرده چشمانش پر از اشک مى شود، چهره اش سرخ مى گردد و گاهى عطسه مى زند ولى عمل دیگر تمام شده بیمار شفا یافته است .
با این طریق دکتر ژیه ، بسیارى از مبتلایان به امراض عصبى را معالجه کرده که واقعا تعجب آور است و رمز کار او در تحریک نوک عصب سمپاتیک در بینى است که اسلام براى این تحریک استنشاق آب خنک را تجویز کرده است .
وقتى که شما استنشاق مى کنید و با ینى خود، آب را بالا مى کشید، فورا بر روى عصب سمپاتیک شما اثر کرده و به جهت آن سوزش و اشک چشم و سرخى چهره را در خود احساس مى کنید، علاوه بر اینها سردردهایى که بر اثر هواى ناسالم و خستگى به وجود مى آید را از بین مى برد و این کارى است که یک نمازگزار واقعى هر روز چند بار هنگام وضو گرفتن انجام مى دهد.
سواى آنچه گذشت استنشاق با آب سرد فواید دیگرى نیز دارد که از جمله آنها این است که : استنشاق نمازگزار را از مبتلا شدن به امراضى چون سل و آسم و امراض ریوى و زکام ، مصون داشته و تعادل عصبى حالت نشاط، تعادل و فرح در نهاد آدمى ایجاد مى نماید.
*** مارابانظرات خوددرنشرمعارف اهلبیت(ع)یاری دهید***
نوشته شده توسط شیعه مولا علی (ع)اگر خداتوفیق دهد در پنج شنبه 90/1/25 ساعت 12:33 عصر موضوع دانستنی های مذهبی | ***استفاده از مطالب باذکرمنبع وفرستادن صلوان باعجل فرجهم مانعی ندارد*** .التماس دعا***لینک ثابت