وجوب نبوت رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله از روزگارى بود که حضرت آدم علیه السّلام در میان روح و جسد قرار داشت

(2) [صحیح ترمذى 2/ 282] به سند خود، از «ابو هریره» روایت کرده است، روزى که گروهى از اصحاب، در محضر رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله شرفیاب بودند، پرسیدند: وجوب و گزینش مقام نبوت براى شما، از چه هنگامى بوده است؟ در پاسخ فرمود: از آن هنگام که حضرت آدم علیه السّلام در میان روح و جسد بود  .

(3) [مستدرک الصحیحین 2/ 600] به سند خود، از «عرباض بن ساریه سلمى» روایت کرده است که از رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله شنیدم مى‏فرمود: به راستى که در آغاز کتاب تکوین، در پیشگاه خداى تعالى به عنوان خاتم پیغمبران نام برده شده‏ام. و این موقعیت از آن هنگام نصیب من شد که آدم علیه السّلام در طینت آفرینش قرار گرفته بود  .

(4) [حلیة الاولیاء 7/ 122] به سند خود، از «میسرة الفجر» روایت کرده است که از مقام نبوى صلّى اللّه علیه و آله، پرسیدم: از چه هنگامى نام شما در پرونده رسالت نگاشته شده بود؟ حاضران از شنیدن این گفتار، ناراحت شده و او را از ابراز چنین‏

سؤالى، سرزنش کردند و امر به سکوتش نمودند  .

رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله خطاب به آنان، فرمود: او را از سؤالى که کرده است، ملامت نکنید و بگذارید تا پاسخ او را اظهار نمایم. آنگاه پیغمبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله فرمود: نبوت من، از آن هنگامى است که حضرت آدم علیه السّلام در میان روح و جسد بود  .

(1) [تاریخ بغداد 3/ 70] به سند خود، از «ابو هریره» روایت کرده است که از پیغمبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله سؤال شد: از چه هنگامى حکم نبوت شما به امر الهى صادر شده است؟ فرمود: از هنگامى که خداى تعالى طینت حضرت آدم علیه السّلام را به دست تواناى خود سرشت و روح خویش را در او دمید

میلاد رسول اکرم صلّى اللّه علیه و آله

(2) [طبقات ابن سعد 1/ 63] با سندهاى متعدده، روایت کرده است که «آمنه بنت وهب»، مادر گرامى رسول اکرم صلّى اللّه علیه و آله، گفت: از هنگامى که به رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله حامله بودم تا هنگامى که آن حضرت ولادت یافت، هیچگونه رنج و زحمتى در خود احساس نکردم، و هنگامى که به دنیا آمد، نور درخشانى همراه با او، مشاهده کردم که فاصله شرق و غرب را روشن نمود. آنگاه به دو دست خود تکیه زد و مشتى از خاک را در دست مبارک گرفت و سر بسوى آسمان بلند کرد  .

بعضى از راویان گفته‏اند: هنگامیکه متولد شد، بر دو زانوى خود، قرار گرفت و سر بطرف آسمان بالا برد و نورى از او درخشید که از درخشش آن، کاخهاى شام و بازارهاى آن را مشاهده مى‏کردم و گردنهاى شتران بصرى را مى‏دیدم. «1  »

(1) [طبقات ابن سعد 1/ قسم 1/ 64] به سند خود، از «ابن عباس»، او هم از «عباس بن عبد المطلب»، نقل کرده است که گفت: هنگامى که رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله متولد شد، ختنه شده و ناف بریده بود. در این موقع که «عبد المطلب» شگفت‏زده شده بود، موقعیت آن حضرت را دریافت و از این پیشآمد، فال نیک زد و گفت: این کودک داراى مقام ارجمندى است. چنان شد که او گفته بود  .

(2) [هیثمى در مجمع 8// 220] از «عثمان بن ابى العاص» روایت کرده است که مادرم گفت: به خاطر دارم که پیش از تولد رسول اکرم صلّى اللّه علیه و آله به دیدار «آمنه بنت وهب» رفتم، در همان هنگام، آثار حمل از وى ظاهر گردید، ناخودآگاه به آسمان توجه کردم، دیدم ستارگان به زمین مى‏آیند، آنچنان که بیم آن داشتم که روى سرم فرو بریزند و هنگامى که متولد شد، نورى از حضرتش، مشاهده کردم که خانه و صحن آن را روشن ساخت و به هر چیزى که مى‏نگریستم آن را نورانى مى‏یافتم! «هیثمى» گفته، این روایت را «طبرانى» هم، نقل کرده است  .

(3) [تاریخ بغداد 1/ 329] به سند خود، از «انس» روایت کرده است که رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله فرمود: از امتیازاتى که دارم اینکه هنگام تولدم ختنه شده به دنیا آمدم و کسى عورت مرا ندید

اوصاف رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله در تورات و انجیل

(2) [مسند امام احمد حنبل 2/ 174] به سند خود، از «عطاء بن یسار» نقل کرده است که گفت: به ملاقات «عبد الله بن عمرو بن عاص» رفتم و از وى خواستم، مرا از اوصاف پیغمبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله، آنچنان که در تورات آمده است، آگاه سازد  .

وى گفت: به خدا سوگند! اوصاف رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله در تورات به همان گونه توصیف شده است که حق تعالى، در قرآن متذکر گردیده است. در قرآن کریم خطاب به رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله مى‏فرماید: یا أَیُّهَا النَّبِیُّ إِنَّا أَرْسَلْناکَ شاهِداً وَ مُبَشِّراً وَ نَذِیراً؛ اى پیغمبر، ما تو را به آن دلیل برانگیختیم، تا گواه بر آفریدگان ما باشى و آنها را به بخشایش ما بشارت دهى و از شکنجه ما، بیمناک سازى  .

در تورات، اضافه بر آن چنین فرموده است: تو استوانه استوارى براى مردم مکه میباشى و تو، بنده و رسول منى، تو را «متوکّل» نامیدم. تو تندخو، و سخت‏دل نیستى و در بازارها، فریاد نمى‏کشى  .

«یونس» علاوه بر مطالب مذکور، چنین اضافه کرده است: پیغمبر ما، بدى را به بدى پاسخ نمى‏دهد و از کار جاهلان چشم پوشى مى‏کند و آنها را مى‏بخشد

و از این جهان به جهان دیگر نخواهد شتافت مگر اینکه مردمى را که از حق تعالى، منحرف‏اند، به راه راست هدایت کند و آنها را به یکتائى خدا بخواند و دیدگان کور را، بینا و گوشهاى کر را، شنوا و دلهاى تیره را، روشن گرداند  .

«عطا» گفته است: براى بهره‏گیرى بیشتر از اوصاف رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله با «کعب» ملاقات کردم و در پاسخ سؤال من، اوصاف رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله را به همان طریق که شنیده بودم، بیان کرد، تنها تفاوتش آن بود که الفاظ را به زبان معمولى خودش مى‏گفت؛ چنانکه «عمیا» را که در اصل حدیث آمده است، «عمومى» و «صما» را «صمومى» و «غلفا» را «غلوفى» بیان کرده است  .

(2) [حلیة الاولیاء 5/ 386] به سند خود، از برادرزاده «کعب»، از «کعب» نقل کرده است که ما صفت پیغمبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله را در سطرى از کتاب خدا که در جمله‏

«مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ  »

است، دریافته‏ایم و در وصف پیروان او چنین آمده است  :

آنان «حمّاد» اند، یعنى همواره و در هر حال، از خدا سپاسگزارى مى‏کنند و او را به بزرگوارى یاد مى‏کنند و طلوع و غروب خورشید را رعایت کرده و نمازهاى پنجگانه را در اوقات معیّنه، انجام مى‏دهند و تا آنجا رعایت اوقات نماز مى‏کنند که اگر در جایگاه کثیفى هم باشند، به اقامه نماز مى‏پردازند! «ازار» مى‏پوشند و رعایت نظافت و طهارت مى‏کنند و هنگام راز و نیاز، مانند زنبوران در کندوى خودشان، به مناجات با خدا مى‏پردازند .

و در سطر دیگر چنین یافته‏ام: «محمد» که برگزیده ماست، تندخو و سخت دل نیست و در بازارها فریاد نمى‏کشد و بدى را به بدى، پاداش نمى‏دهد.

از کرده‏هاى افراد نادان، چشم‏پوشى مى‏کند و براى آنان آمرزش مى‏طلبد.

زادگاهش، مکّه است و هجرتش، به مدینه و آوازه و حکومتش، سراسر شام را فرا مى‏گیرد!

(2) [طبقات ابن سعد 1/ قسم 2/ 89] به سند خود، از «سهل»، آزادشده «عتیبه»، که مردى ترسا و از مردم «مریس» بود و روزگارش را به یتیمى، تحت‏

کفالت مادرش و عمویش، سپرى کرده بود و انجیل خوانده و از چگونگى آن، اطلاع داشته است، روایت کرده است که گفت: در یکى از روزها، کتاب عمویم را که خود نگاشته بود، مطالعه مى‏کردم و پیدا بود که یادداشتهائى از احوال خود و بستگانش را نوشته بود، در ضمن یادداشتها، به مطالبى که مربوط به خودم بود رسیدم و از دیدن آنها ناراحت شده و عبارتها را با دست خود محو کردم؛ در تعقیب آن به فصلهائى از یادداشتها رسیدم که آنها به یکدیگر چسبیده بود، آنها را از یکدیگر گشودم، در آنها اوصاف محمد صلّى اللّه علیه و آله به این شرح نوشته شده بود:

محمد صلّى اللّه علیه و آله اندامى متوسط دارد که نه طولانى است و نه کوتاه، چهره‏اش سپید رنگ است و موهاى سرش از دو طرف بافته شده، مهر نبوت در میان دو شانه‏اش جلوه‏گر است، عباپوشى را بسیار دوست مى‏دارد، صدقه نمى‏پذیرد، بر الاغ و شتر سوار مى‏شود و خود از حیوان، شیر مى‏دوشد و جامه کهنه و وصله‏دار مى‏پوشد و کسى که به اینگونه لباس بسنده کند، خود خواه و متکبر نمى‏باشد و او چنان لباسى استفاده مى‏کرد و متکبر نبود و او از بازماندگان حضرت اسماعیل علیه السّلام، و نامش «احمد» است.

«سهل» گفته است: هنگامى که به این بخش از اوصاف رسول اکرم صلّى اللّه علیه و آله رسیدم، عمویم وارد شد و به مجردیکه مرا سرگرم خواندن آن یادداشت‏ها دید، پیش آمده ضربه‏اى به من وارد آورد و گفت: چرا این اوراق را گشودى و به چه اجازه‏اى به خواندن آنها پرداختى؟ در پاسخ گفتم: در این اوراق، اوصاف پیغمبر احمد صلّى اللّه علیه و آله، نگاشته شده است. گفت: آرى! او هنوز ظهور نکرده است‏

ادامه مطلب .....



*** مارابانظرات خوددرنشرمعارف اهلبیت(ع)یاری دهید***  

نوشته شده توسط شیعه مولا علی (ع)اگر خداتوفیق دهد در پنج شنبه 89/10/16 ساعت 10:2 صبح موضوع فضایل و مناقب پیامبر(ص) | ***استفاده از مطالب باذکرمنبع وفرستادن صلوان باعجل فرجهم مانعی ندارد*** .التماس دعا***لینک ثابت