حرص را از رذایل اخلاقى و متعلق به قوه شهویه است و در تعریف آن چنین آمده است: «حرص صفتى است نفسانى که انسان را به اندوختن بیش از احتیاج خود وامىدارد و از شعب حب دنیا و از صفات مهلکه و از اخلاق گمراه کننده است، حرص به بیابانى مىماند که کرانههاى آن ناپیداست و همچون سرزمین وحشتناک بى انتهاست که هر قدر حریص در آن پیش مىرود به آخر آن نمىرسد.
حرص همان زیاده خواهی و افراط در خواستن در امور دنیوی است.
گویند: آدمیزاد پیر می شود اما دو خصلت در او جوان می شود، یکی حرص و دیگری آرزوی طولانی.
امام على بن الحسین(ع): نخستین سرچشمه گناه و معصیت پروردگار تکبر ذکر شده بود که گناه بزرگ ابلیس بود و به خاطر آن به فرمان خدا پشت کرد و از کافران شد; سپس حرص به عنوان دومین سرچشمه گناه و ترک اولى از ناحیه آدم و حوا معرفى شده بود و بعد از این دو، حسد بود که سرچشمه گناه بزرگ فرزرند آدم(قابیل) گردید و برادرش هابیل را به قتل رسانید. (1)
طمع، حرص در روایات اسلامى
1- در حدیثى از پیامبر اکرم(ص) مىخوانیم که به امیرمؤمنان على(ع) فرمود: «اعلم یا على! ان الجبن و البخل و الحرص غریزة واحدة یجمعها سوء الظن!; بدان اى على! که ترس و بخل و حرص، یک غریزه هستند و همه در سوء ظن(به خدا) خلاصه مىشوند!» (2)
2- على(ع) فرمود: «الحرص مطیة التعب!; حرص مرکب رنج و زحمت است!» (3)
3- على(ع) فرمود: «الحرص عناء المؤبد; حرص مایه رنج و زحمت ابدى است». (4)
4- على(ع) مىفرماید: «الحریص فقیر و لو ملک الدنیا بحذافیرها!; آدم حریص فقیر است هر چند تمام دنیا را مالک شود!» (5)
5- على(ع) مىفرماید: «اغنى الغنى من لم یکن للحرص اسیرا!; از همه بى نیازىها بالاتر بى نیازى کسى است که اسیر چنگال حرص نباشد!» (6)
6- رسول خدا(ص) مىفرماید: «ان الدینار و الدرهم اهلکا من کان قبلکم و هما مهلکاکم!; دینار و درهم(سکههاى طلا و نقره) پیشینیان شما را هلاک کردند شما را نیز هلاک مىکنند!» (7)
7- امام باقر(ع) مىفرماید: «مثل الحریص على الدنیا مثل دودة القز، کلما ازدادت من القز على نفسها لفا کان ابعد لها من الخروج! حتى تموت غما!; آدم حریص نسبتبه دنیا مانند کرم ابریشم است که هر چه بیشتر بر اطراف خود مىتند(و پیله را ضخیمتر مىکند) سختتر مىتواند از آن خارج شود و سرانجام در درون پیله خود مىمیرد!» (8)
8- على(ع) مىفرماید: «الحرص ینقص قدر الرجل، فلایزید فى رزقه!; حرص قدر آدمى را پایین مىآورد، بى آنکه چیزى بر رزق او بیفزاید!» (9)
راه درمان طمع و حرص
مرحوم فیض کاشانى در «المحجة البیضاء» مىگوید: داروى بیمارى حرص سه رکن دارد «صبر» و «علم» و «عمل» که مجموع آن پنج چیز مىشود.
نخست اقتصاد و میانهروى در هزینههاى زندگى، زیرا کسى که هزینههایش افزون گردد، زندگى آمیخته با قناعت او را سیر نمىکند، بنابراین رعایت اعتدال و میانهروى در صرف اموال دشمن حرص است.
در حدیثى از پیامبر اکرم(ص) مىخوانیم: «من اقتصد اغناه الله، و من بذر افقره الله; کسى که اعتدال در هزینههاى زندگى را رعایت کند خدا او را بى نیاز مىکند و کسى که اسراف و تبذیر کند فقیرش مىسازد». (10)
دوم هنگامى که مال به اندازه کافى براى زیستن دارد، نگران آینده نباشد چرا که بسیارى از حریصها به خاطر تامین آینده حرص مىزنند، آیندهاى که با تدبیر در موقع خود قابل تامین است، این همان است که قرآن مىگوید: «الشیطان یعدکم الفقر و یامرکم بالفحشاء...; شیطان شما را(به هنگام انفاق) وعده فقر و تهیدستى مىدهد و به فحشاء (و زشتىها) امر مىکند!» (11)
سوم در فواید قناعت و عزت حاصل از آن و زیانهاى حرص و طمع و ذلت ناشى از آنها بیندیشد تا انگیزهاى براى قناعت و فاصله گرفتن از حرص او گردد، پیغمبر اکرم(ص) فرمود: «عز المؤمن استغناه عن الناس; عزت مؤمن از بىنیازى او از مردم است». (12)
چهارم در تاریخ گذشتگان مخصوصا گروهى از یهود حریص و دنیاپرستان از اقوام دیگر بیندیشد و حال آنها را با حال انبیاء و اولیاء الله مقایسه کند و عقل خود را در این میان به داورى طلبد که آیا به آن گروه بپیوندد یا به این گروه؟ آنهایى که با افتخار زیستند و با افتخار از جهان چشم پوشیدند و به جوار رحمتحق با روحى پاک و اعمالى صالح شتافتند، یا کسانى که بدنام زیستند و بدنام از دنیا رفتند و با کوهى از گناه به سوى سرنوشتشومشان در قیامتشتافتند؟!
پنجم در خطرات مال و ثروت بى حساب بیندیشد و آفات دنیا و آخرت این کار را در نظر بگیرد و نیز در آرامش و منیتحاصل از قناعت و عاقبت محمود آن فکر کند، همیشه در امر دنیا به زیردستان خود نگاه کند، نه به آنها که بالادست او هستند، چرا که شیطان دائما او را تحریک مىکند که به افراد بالاتر نگاه کند و به او مىگوید تو چه چیز از آنها کم دارى؟ چرا تلاش نمىکنى؟ ببین آنها چگونه غرق ناز و نعمتند و از لذایذ دنیا بهره مىگیرند؟! تو از خوف خدا بر خود تنگ گرفتهاى و دائما حلال و حرام مىکنى، مگر آنها خوف از خدا ندارند یا تو از آنها دیندارترى؟! (13)
پىنوشتها:
1- سفینة البحار، جلد 2، صفحه 458(ماده کبر).
2- میزان الحکمة، جلد 1، صفحه 588، شماره3139.
3- غرر، حدیث 820; میزان الحکمة، جلد 1، صفحه586، شماره3596.
4- غررالحکم، حدیث 982; میزان الحکمه، جلد 1، صفحه586، شماره 3592.
5- غررالحکم، حدیث1753; میزان الحکمه، جلد 1، صفحه587، شماره 3615.
6- اصول کافى، جلد 2، صفحه316، حدیث76، باب «حب الدنیا و الحرص علیها».
7- اصول کافى، جلد 2، صفحه316، حدیث6، باب «حب الدنیا و الحرص علیها».
8- غررالحکم، حدیث 1550; تصنیف الغرر، صفحه 294.
9- غررالحکم.
10- میزان الحکمه، جلد3، صفحه2557.
11- بقره، 268.
12- شرح فارسى غررالحکم، جلد 5، صفحه 338.
13- اقتباس از المحجة البیضاء، جلد6، صفحه 58 تا 54(با تلخیص).
*** مارابانظرات خوددرنشرمعارف اهلبیت(ع)یاری دهید***
نوشته شده توسط شیعه مولا علی (ع)اگر خداتوفیق دهد در سه شنبه 93/7/15 ساعت 10:19 صبح موضوع | ***استفاده از مطالب باذکرمنبع وفرستادن صلوان باعجل فرجهم مانعی ندارد*** .التماس دعا***لینک ثابت
فرمود:« وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذینَ قُتِلُوا فی سَبیلِ اللَّهِ أَمْواتاً بَلْ أَحْیاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُون ــــــ هرگز گمان مبر کسانى که در راه خدا کشته شدند، مردگانند! بلکه آنان زندهاند، و نزد پروردگارشان روزى داده مىشوند. »(آلعمران:169)
این آیه صرفاً نمی خواهد بگوید که زنده بودن شهدا تفاوت اساسی با زنده بودن دیگر مردگان دارد ؛ بلکه در درجه ی نخست می خواهد این توهّم عمومی و ناخودآگاه را دفع کند که مرگ یعنی نیست شدن. یعنی می خواهد بفهماند که مرگ در اصطلاح قرآن با مرگ در اصطلاح مردم عادی تفاوت دارد. چون مردم عادی مرگ را مساوی نیست شدن می پندارند ؛ حتّی همین مسلمین فعلی نیز در عین اعتقاد به حیات بعد از مرگ ، ناخودآگاه گرفتار این توهّم می شوند ؛ لذا این توهّم به وفور در تعابیرشان به چشم می خورد. پس فرمود: « وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذینَ قُتِلُوا فی سَبیلِ اللَّهِ أَمْواتاً » ؛ یعنی این توهّم را از سرتان بیرون کنید که مردن یعنی مردن عرفی (نابود شدن یا خاک شدن). لذا ذکر این آیه از این حیث فقط از باب بیان مصداق می باشد ؛ و الّا تمام مردگان حیات برزخی دارند.
دوم اینکه خداوند متعال با این بیان خواست ، مردم را ترغیب به شهادت طلبی نماید. چون وقتی کسی فهمید که اوّلاً مردن مساوی نیست شدن نیست و ثانیاً مردن با شهادت یعنی در نزد خدا روزی خوردن ، پس مشتاق آن می شود ؛ و مرگ در راه خدا را بر مرگ عادی ترجیح می دهد. چون مرگ با شهادت، فرد را وارد بهشتی مخصوص می کند؛ لذا فرمود: « عند ربهم یرزقون».
مطلب سوم اینکه شهدا اگر چه در اصل زندگی برزخی با دیگر مردگان تفاوتی ندارند، ولی کیفیّت زندگی آنها یکسان نیست. طبق روایات ، بسیاری از مردگان یا در جهنّم برزخی اند یا در عالم برزخ به حال خود رها شده اند تا قیامت برپا شود ، امّا شهدا یقیناً در بهشت برزخی متنعّم می باشند. و البته کسان دیگری چون مومنان و علمای حقیقی و دیگر کسان که در روایات ، همدرجه ی شهدا یا افضل از آنها شمرده شده اند نیز چنین می باشند. تعبیر « عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُون » نیز همین تفاوت را بیان می دارد.
مطلب چهارم آنکه اکثر مردگان بعد از مردن ، اثر دنیایی ندارند ، لذا در این دنیا حقیقتاً مرده اند و تنها حیات برزخی دارند ؛ آنهم با آن کیفیّت که گفته شد ؛ امّا شهدا و برخی بندگان دیگر خدا ، همچنان یک نحوه حیات دنیایی نیز دارند. چرا که آنها در دنیا اثر می گذارند ؛ و اثر برای موجود زنده است نه برای مرده. شهدا از یک طرف راه حقیقت را حفظ نموده اند و این راه همچنان انسان پرورش می دهد ؛ لذا نام و یاد شهدا همواره با این حقیقت الهی یکی شده و همواره حماسه می آفریند و شور برمی انگیزد. بنا بر این شهید با یک نحوه توجّه عنایی، به راه خودش که راه حقّ است، نظارت دارد؛ و روندگان آن راه را مورد توجّه قرار می دهد. شهدا در دل این گونه انسانهای راهرو حقّ، الهام می کنند و برای آنها دعا می کنند و در هدایت باطنی آنها مؤثّر واقع می شوند؛ که شواهد عینی فراوانی از این امور دیده شده است. البته از دیگر کارگزاران حقیقی اسلام و بخصوص از علمای ربّانی نیز مشابه این امور مشاهده شده است. لذا در ادامه ی آیه ی مورد بحث فرمود: « فَرِحینَ بِما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَ یَسْتَبْشِرُونَ بِالَّذینَ لَمْ یَلْحَقُوا بِهِمْ مِنْ خَلْفِهِمْ أَلاَّ خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ ــ یَسْتَبْشِرُونَ بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ وَ أَنَّ اللَّهَ لا یُضیعُ أَجْرَ الْمُؤْمِنینَ ـــــــ آنها بخاطر نعمتهاى فراوانى که خداوند از فضل خود به ایشان بخشیده است، خوشحالند؛ و بخاطر کسانى که هنوز به آنها ملحق نشدهاند (مجاهدان و شهیدان آینده) ، خوشوقتند؛ که نه ترسى بر آنهاست، و نه غمى خواهند داشت. و از نعمت خدا و فضل او مسرورند؛ و خداوند، پاداش مؤمنان را ضایع نمىکند» (آلعمران:170 و 171)
این آیات بیان می کنند که آنها حتّی بعد از شهادت نیز راهیان راه خودشان را مشاهده می کنند و به خاطر آنها خوشنودند و با عنایتی که به آنها دارند می دانند که آنها نه ترسی خواهند داشت و نه غمی.
البته در ترجمه ای که بر مبنای المیزان صورت گرفته، معنایی برای آیه ذکر شده که در رساندن مقصود گویاتر است. در این ترجمه آمده : « آنان به فضل و رحمتى که از خداوند نصیبشان گردیده شادمانند و به آن مؤمنان که هنوز به آنها نپیوستهاند و بعداً در پى آنها به راه آخرت خواهند شتافت مژده دهند که از مردن هیچ نترسند و از فوت متاع دنیا هیچ غم مخورند. و آنها را بشارت به نعمت و فضل خدا دهند و اینکه خداوند اجر اهل ایمان را هرگز ضایع نگرداند».
حاصل کلام آنکه:
شهدا، هم در دنیا اثر وجودی قابل توجّهی دارند؛ هم در برزخ، از حیات برتری برخوردارند. افراد عادی برزخی، صرفاً زنده اند؛ امّا شهدا و همترازان آنها، فراتر از این زنده بودن عادی، حیات طیّبه ی الهی نیز دارد.
کما اینکه مؤمنان در دنیا نیز دو گونه حیات دارند. یک حیات حیوانی مثل حیات حیوانات و کفّار و فسّاق و منافقان ، و حیات دیگری که حیات ایمانی و مؤمنانه است. در روایات نیز آمده که حیوانات را سه مرتبه روح است؛ و کفّار هم سه مرتبه روح دارند. امّا مؤمنان چهار مرتبه روح دارد؛ و انبیاء را پنج مرتبه روح است. البته هر مرتبه نیز خودش مراتبی دارد. و شهدا در مراتب عالی روح الایمان قرار گرفته اند.
بر همین اساس است که خداوند متعال، کفّار ظاهراً زنده را در همین دنیا نیز جزء مردگان محسوب می کند. چرا که آنها زنده به حیوانیّت و مرده در انسانیّت هستند. فرمود:
« وَ ما یَسْتَوِی الْأَحْیاءُ وَ لاَ الْأَمْواتُ إِنَّ اللَّهَ یُسْمِعُ مَنْ یَشاءُ وَ ما أَنْتَ بِمُسْمِعٍ مَنْ فِی الْقُبُور ـــ و هرگز مردگان و زندگان یکسان نیستند. خداوند پیام خود را به گوش هر کس بخواهد مىرساند، و تو نمىتوانى سخن خود را به گوش آنان که در گور خفتهاند برسانى.» (فاطر:22).
« إِنَّکَ لا تُسْمِعُ الْمَوْتى وَ لا تُسْمِعُ الصُّمَّ الدُّعاءَ إِذا وَلَّوْا مُدْبِرینَ ـــ مسلّماً تو نمىتوانى سخنت را به گوش مردگان برسانى، و نمىتوانى کران را هنگامى که روى برمىگردانند و پشت مىکنند فرا بخوانى» (النمل:80).
در این آیات شریفه به وضوح از کفّار با عنوان مرده یاد شده است؛ حال آنکه ظاهراً زنده اند. چرا که اینها در حقیقت حیوانات زنده اند نه انسانهای زنده. اینها حتّی اگر عالِم هم باشند، همانند الاغی هستند که بار کتاب می برد. مَثل اینها مثل چهارپایانی است که فقط ظاهر سخنان را می شنوند ولی حقیقت آنها را در نمی یابند. لذا فرمود:« وَ مَثَلُ الَّذینَ کَفَرُوا کَمَثَلِ الَّذی یَنْعِقُ بِما لا یَسْمَعُ إِلاَّ دُعاءً وَ نِداءً صُمٌّ بُکْمٌ عُمْیٌ فَهُمْ لا یَعْقِلُونَ ـــــ مَثَل(تو در دعوت) کافران، بسان کسى است که(گوسفندان و حیوانات را براى نجات از چنگال خطر،) صدا مىزند؛ ولى آنها چیزى جز سر و صدا نمىشنوند. آنها کر و لال و نابینا هستند؛ از این رو تعقّل نمی کنند» (البقرة:171).
امیرمومنان(ع) نیز در بیان اقسام دانشمندان فرمودند: « ... و دیگرى که او را دانشمند نامند امّا از دانش بىبهره است، یک دسته از نادانىها را از جمعى نادان فرا گرفته، و مطالب گمراه کننده را از گمراهان آموخته، و به هم بافته، و دامهایى از طنابهاى غرور و گفتههاى دروغین بر سر راه مردم افکنده، قرآن را بر امیال و خواستههاى خود تطبیق مىدهد، و حق را به هوسهاى خود تفسیر مىکند. مردم را از گناهان بزرگ ایمن مىسازد، و جرائم بزرگ را سبک جلوه مىدهد. ادّعا مىکند از ارتکاب شبهات پرهیز دارد امّا در آنها غوطه مىخورد. مىگوید: از بدعتها دورم، ولى در آنها غرق شده است. چهره ی ظاهر او چهره ی انسان، ولی قلبش قلب حیوان درنده است. راه هدایت را نمىشناسد که از آن سو برود، و راه خطا و باطل را نمىداند که از آن بپرهیزد. چنین کسی مرده ی زندگان است.» (نهج البلاغة، خطبه 87)
پس کافر زنده به حیات حیوانی و مرده به حیات انسانی است. کما اینکه شهید، و همردیفان شهید، افزون بر حیات حیوانی و انسانی، از نوعی حیات برتر به نام حیات طیّبه ی الهی نیز برخوردار می باشند. کما اینکه معصومین(ع)، افزون بر این اقسام حیات، حیات قدسی نیز دارند که به واسطه ی روح القدس می باشد.
*** مارابانظرات خوددرنشرمعارف اهلبیت(ع)یاری دهید***
نوشته شده توسط شیعه مولا علی (ع)اگر خداتوفیق دهد در دوشنبه 93/6/31 ساعت 1:0 صبح موضوع | ***استفاده از مطالب باذکرمنبع وفرستادن صلوان باعجل فرجهم مانعی ندارد*** .التماس دعا***لینک ثابت
حضرت امیرالمومنین علی علیه السلام فرمود:
روزی رسول خدا صلی الله علیه و آله بر ما در منزل وارد شد. فاطمه علیها السلام نزدیک دیگ غذا نشسته بود و من هم برایش عدس تمیز میکردم. آن حضرت مرا با لقب ابالحسن میخواندند، عرض کردم: بفرمایید.
اظهار داشتند: بشنو از من آنچه را که به دستور پروردگارم میگویم! هیچ مردی نیست که در کارهای منزل به همسرش کمک کند، مگر اینکه پاداش او به هر تار مویی که بر بدنش روییده باشد، ثواب یک سال عبادتی است که تمام روزهایش را روزه گرفته و تمام شبهایش را به عبادت ایستاده، شب زنده داری کرده باشد و خداوند به او ثوابی میبخشد که به انبیای صابر خود مثل حضرت داوود و یعقوب و عیسی علیهم السلام بخشیده باشد.
ای علی! کسی که در کارهای خانه به همسر خود بدون سرکشی و دلتنگی و تکبر خدمت نماید، پروردگار اسمش را در دفتر شهدا ثبت میکند و برایش به هر روز و شبی ثواب هزار شهید و به هر قدمی که بر میدارد به آن مرد ثواب حج و عمره میدهد و به هر قطره ای که از بدنش عرق بیاید یک خانه در بهشت برایش منظور مینماید.
ای علی! یک ساعت خدمت کردن به همسر در کارهای خانه بهتر از عبادت هزار سال و هزار حج و هزار عمره و بهتر از آزادی هزار بنده در راه خدا و هزار جنگ در راه دین و عیادت از هزار مریض و هزار نماز جمعه و هزار تشییع جنازه و هزار گرسنه ای که برای رضای خداوند رحمان سیر گردد و هزار برهنه را پوشاند و هزار اسب در راه پروردگار دادن و برایش بهتر از هزار دینار به مستمندان صدقه دادن و بهتر از تلاوت تورات و انجیل و زبور و قرآن است و بهتر از آزاد کردن هزار اسیر و بخشیدن هزار شتر به فقراست و چنین مرد خدمتکار به همسر، از دنیا بیرون نمیرود مگر این که جایگاه خوب خود را در بهشت ببیند.
ای علی! کسی که روگردانی و تکبر نکند در خدمت به همسرش بدون حساب وارد بهشت میشود.
ای علی! خدمت به همسر کفاره (پاک کننده) گناهان کبیره است و خاموش کننده آتش خشم پروردگار جبار و صداق ازدواج با حورالعین و این خدمت موجب زیادی خوبیها و علو مقام است.
ای علی! خدمتکار همسر نمیشود مگر شخص صدیق و درستکار و یا شهید و یا مردی که خداوند متعال خیر دنیا و آخرت را برایش خواسته باشد.
منبع: بحارالانوار، ج 13، ص 133 چاپ ایران و جامع الاخبار ص 102
سایت شیعه24
*** مارابانظرات خوددرنشرمعارف اهلبیت(ع)یاری دهید***
نوشته شده توسط شیعه مولا علی (ع)اگر خداتوفیق دهد در سه شنبه 93/6/11 ساعت 2:32 عصر موضوع | ***استفاده از مطالب باذکرمنبع وفرستادن صلوان باعجل فرجهم مانعی ندارد*** .التماس دعا***لینک ثابت
- این گفته منشأ علمی و منطقی ندارد، بلکه صرفا یک گفتار عامیانه است. همانطور که موارد عدیده نقض آن آشکار است. ما بسیاری از افراد صالح و وارسته را داریم که خداوند به آنها عمر طولانی عطا فرموده است. مثلا آیه الله بهجت(رحمه الله علیه)
-کم و زیاد بودن عمر انسانها به دست خداوند و در دست قدرت الهی و علم لایتناهی خداوندی است و هیچ کس از میزان و مقدار عمر خود آگاهی ندارد.
البته خداوند راههایی را به انسان نشان داده که انجام آنها باعث زیاد شدن عمر و طولانی شدن آن است، مانند صدقه دادن، نیکی به پدر و مادر، خدمت به دیگران، و ... . و همچنین مواردی را بر شمرده که انجام آنها باعث کوتاه شدن عمر انسان می شود، مانند انجام برخی از گناهان. همچنانکه رعایت برخی مسائل بهداشتی و تغذیه هم به تقدیر تکوینی خداوند، در طول عمر مؤثر است.
- شاید یکی از عواملی که باعث شده تا این گفتار در بین مردم معروف شود آن باشد که انسانهای خوب بیشتر از دیگر افراد در خاطره ها و یادها می مانند، و رحلت آنها، و لو اینکه عمری طولانی هم داشته اند، حسرت دیگران را برمی انگیزد. و بر عکس، انسانهای بدکردار و ناشایست خیلی زود از یادها می روند، و اگر هم به ذهن بیایند، کسی افسوس نمی خورد که چرا آنها مرده اند، و لو اینکه عمری کوتاه داشته اند.
بنابر این چون رفتن انسانهای خوب بیش از دیگران احساس می شود و جای خالی آنها بیشتر نمایان است، چنین تصور می شود که آنها زود از میان ما رفته اند، در صورتی که ممکن است عمری طولانی را هم سپری کرده باشند.
- کوتاه و بلند بودن عمر انسان ملاک نیست، بلکه مهم داشتن عمری با برکت و مفید است. اگر کسی عمری طولانی داشته باشد، ولی از آن بهره خوبی نبرد، این باعث افتخار او نمی شود. از اینرو عمر کوتاه و با برکت بهتر از عمر طولانی، ولی بدون خیر و برکت است. چرا که یکی از سؤالات اساسی و مهمی که در روز قیامت از انسان پرسیده می شود این است که عمرت را در چه راهی صرف کردی؟ بنابر این اگر قرار است انسانی ناشایست و نافرمان باشیم همان بهتر که عمر کوتاه باشیم، تا بار سنگین گناهان ما بیش از این سنگین نشود. ولی چه خوشبخت است آن انسانی که عمری طولانی داشته، و در طول این عمر با برکت زاد و توشه ای بس فراوان از دوستی با خداوند و انجام فرامین و دستورات او به همراه دارد.
- انسان هر چه می خواهد باید از خداوند درخواست نماید. پس چه بهتر که در کنار انجام اعمال نیک و دستورات الهی، از خداوند بخواهیم تا هم عمری طولانی، و هم عمری با خیر و بر کت به ما ارزانی دارد.
خلاصه کلام اینکه:
کوتاه بودن عمر دلیل بر خوب بودن نیست و طولانی بودن عمر دلیل بر بد بودن نیست.
*** مارابانظرات خوددرنشرمعارف اهلبیت(ع)یاری دهید***
نوشته شده توسط شیعه مولا علی (ع)اگر خداتوفیق دهد در سه شنبه 93/5/21 ساعت 9:19 صبح موضوع | ***استفاده از مطالب باذکرمنبع وفرستادن صلوان باعجل فرجهم مانعی ندارد*** .التماس دعا***لینک ثابت
سلام برملت شریف وهمیشه درصحنه ومدافع مظلومین به خصوص ملت مقاوم فلسطین و تبریک فرارسیدن عید سعید فطر به شما مردم فهیم
حال نظر شما را به نامه ی جوانی ازخطه مقاومت وایثار یعنی فلسطینی به شما ملت خیرخواه ومدافع مظلومین جلب میکنم واز شما میخواهم دعا کنید که تمام مستضعفین جهان از دست مستکبرین وخائنین جهان آزاد شوندوانشا الله امسال سال منجی عالم حضرت مهدی عجل الله التعالی الفرج الشریف باشد وما را هم از دعای خود محروم نسازید
*************************
بسم الله الرحمن الرحیم
أذن للذین یقاتلون بأنهم ظلموا وأن الله على نصرهم لقدیر.
نامه ای از سرزمین فلسطین و از غزه ى صبور به عزیزان دل، ملت مسلمان و مجاهد ایران، از طرف جوانی مثل شما برادرانم، و فرزندی مثل فرزندان شما پدران و مادران عزیز.
سپاس خدایی را که توفیق جهاد در این سرزمین مبارک را به ما عطا فرمود، و ما را با یاری خود و پشتیبانی راست قامتانی چون شما ملت ایران عزّت بخشید. سپاس خدایی را که ما را و انقلاب جهادی مان را با یاورانی چون شما شرافت بخشید، آنگاه که دیگران ما را تنها گذاشتند و رها کردند. و درود و سلام بر سرورمان رسول خدا و خاندان پاکش.
ایستادگی و استقامت شما مردم ایران و حکومت جمهوری اسلامی بر موضع حمایت و پشتیبانی از مقاومت فلسطین با سلاح را می ستایم، و از یاری و دعاى شما سپاسگزارم. و به جوانان مسلمان ایرانی می گویم: همانطور که تاکنون بر دین خود استوار بوده اید و یاور مظلومان فلسطین ى مستضعفان جهان بوده اید، همچنان در خط انقلاب و گوش به فرمان ولیّ امرتان امام خامنه ای باشید.
همچون سیدالشهداء أبی عبدالله الحسین علیه السلام به عهد خود در جهاد فی سبیل الله وفادار بمانید. و خود را براى آزادسازی قدس آماده کنید، که قدس در انتظار شما و در انتظار مسلمانانی است که إن شاء الله به زودی با امام مهدی علیه السلام وارد آن خواهند شد، تا به امید خدا به زودی با یکدیگر در قدس شریف ملاقات کنیم.
در روز جهانی قدس یاد میکنم از امام خمینی رضوان الله علیه و به روح او درود می فرستم؛ و به رهبر معظم انقلاب اسلامی امام سید علی خامنه ای سلام می کنم؛ و سلام می کنم به فرماندهان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، و به همه ى ملت ایران، از زن و مرد و پیر و جوان؛ و به همه ى شهداى باوفاى ایران درود می فرستم، خصوصاًژنرال شهید، حسن طهرانی مقدمسازنده ى موشک فجر5 که این روزها تل آویو را به لرزه در می آورد.
عزیزانم، براى ما بسیار دعا کنید و ماجراى فلسطین را در همه ى کشورها منتشر کنید و به گوش جهان برسانید. خدا شما را از شرّ دسیسه هاى شیطان بزرگ آمریکا، و اسرائیل و مزدوران آنها حفظ کند. و مجدداً به شما سلام میکنم. همواره موفق و عزیز باشید. والسلام علیکم ورحمة الله
*** مارابانظرات خوددرنشرمعارف اهلبیت(ع)یاری دهید***
نوشته شده توسط شیعه مولا علی (ع)اگر خداتوفیق دهد در سه شنبه 93/5/7 ساعت 9:8 صبح موضوع | ***استفاده از مطالب باذکرمنبع وفرستادن صلوان باعجل فرجهم مانعی ندارد*** .التماس دعا***لینک ثابت