با عرض تسلیت به مناسبت شهادت صادق آل محمد صل الله علیه و آله
امام صادق علیه السلام:
أکمَلُ الناسِ عَقلاً أحسَنُهُم خُلقاً؛
عاقل ترین مردم خوش خلق ترین آنهاست.
کافی(ط-الاسلامیه) ج 1، ص 23 ، ح 17
دین اسلام همواره پیروان خود را به حُسن خلق و نرمخویی و ملایمت در گفتار و رفتار فراخوانده و از درشتی و تندخویی بازداشته است؛ چون این آموزه یکی از مهمترین عوامل قدرت، موفقیت و پیروزی انسان در زندگی است. چنانچه همین، عامل موفقیت پیامبران الهی بویژه پیامبر گرامی اسلام(ص) در جذب قلوب انسانها و گسترش دین بوده است. از آن روی خدای مهربان پیامبران و سفیران خود را از میان انسانهای مهربان و خوش اخلاق برگزیده تا بهتر و آسانتر در قلبها نفوذ کنند و آنان را به سوی معرفت الهی رهنمون باشند. خدای تعالی درباره حضرت محمد مصطفی(ص) که مصداق کامل حُسن خلق است، میفرماید: «وَ إِنَّکَ لَعَلى خُلُقٍ عَظیم»؛ و یقیناً تو بر ملکات و سجایاى اخلاقى عظیمى قرار دارى.
البته خوشرفتاری باید به گونهای باشد که وقار و متانت از دست نرود. برای رسیدن به چنین صفاتی لازم است انسان خود را به صفاتی مزیّن کند که از فرد، شخصیّتی متین و باوقار و در عین حال خوش مشرب و دوست داشتنی و محبوب بسازد؛ صفاتی مانند: تواضع، انسان دوستی، صداقت، فداکاری، گذشت، مهربانی، و سایر صفات نیک انسانی.
آثار دنیوی و اخروی خوش اخلاقی
برخی از آثار و پى آمدهاى مادى و معنوى حسن خلق و خوش اخلاقی به شرح زیر است:
1. از بین بردن گناهان؛ رسول خدا(ص) فرمود: «اخلاق نیک، گناهان را ذوب میکند [و آثار بد آنرا میشوید]».[17]
2. پاداش روزهدار شب زندهدار؛ در حدیث دیگرى از همان حضرت میخوانیم: «دارنده حُسن خلق پاداشى همچون روزهدار شب زندهدار دارد».[18]
3. زدودن کینهها؛ در حدیثی از پیامبر خدا(ص) میخوانیم: «خوشرویى، کینه را میزداید».[19]
4. جلب محبت خدا و مردم؛ حضرت امام باقر(ع) میفرماید: «نیکوکارى و خوشرویى، محبّتآفریناند، انسان را به خدا نزدیک و داخل بهشت میکنند».[20] و امام صادق(ع) فرمود: «کارهای نیکو و خوشرویى، جلب محبت کنند و به بهشت در آورند، و بُخل و ترشرویى و عبوس بودن، از خدا دور کنند و به دوزخ درآورند».[21]
5. در حدیث دیگرى از امیرمؤمنان على(ع) میخوانیم: «هیچ زندگى، گواراتر از زندگى آمیخته با اخلاق نیک نیست».[22]
و روایات زیاد دیگری که از مجموع آنها اهمیّت و آثار فوق العاده حُسن خلق به معنای اول و دوم آن، در زندگى مادى و معنوى انسانها، و تأکیدى که اسلام بر این امر دارد، به خوبى نمایان است، به گونهاى که میتوان حُسن خلق را یکى از اساسیترین تعلیمات اسلام شمرد.
حال می بینید که سعادت دنیا و آخرت در گرو خوش اخلاقی آن برای رضا و قرب خدا می باشد پس عقل حکم می کند که راهکار های خوش اخلاقی را یافته و با ممارست و مسئلت توفیق آن از خداوند آن درون خود نهادینه کرده که هم خود از ان نفع ببریم و هم دیگران
و درآخر از خداوند رئوف می خواهیم که توفیق نهادینه کردن این ویژگی را به همه مردم جهان عنایت بفرماید
آمین
پی نوشت:
*** مارابانظرات خوددرنشرمعارف اهلبیت(ع)یاری دهید***
نوشته شده توسط شیعه مولا علی (ع)اگر خداتوفیق دهد در چهارشنبه 94/5/21 ساعت 9:50 صبح موضوع | ***استفاده از مطالب باذکرمنبع وفرستادن صلوان باعجل فرجهم مانعی ندارد*** .التماس دعا***لینک ثابت
به گزارش بلاغ، جعفر یوسفی، یکی از غواصانی است که در عملیات کربلای 4 حضور داشت. او که اکنون استاد دانشگاه است، آن روزها در لشگر 21 امام رضا(ع) بود و خاطرات زیادی از این عملیات دارد. عملیاتی که در آبهای سرد و خروشان اروند انجام شد. عملیاتی که میگویند شکست خورد اما یوسفی میگوید شکست نبود و مقدمهای بود برای پیروزی کربلای 5 و ضربه محکم رزمندگان ایرانی به بعثیها.
یوسفی در این مصاحبه خاطراتی را بازگو میکند که شاید تا به حال گفته نشده است. از جنازه آزادهای که حتی با ریختن آهک هم از بین نرفت، تا پیکر آزادهای که با وجود عفونتهای زیادی که داشت، بوی عطر میداد. از سلاحهای سنگینی که دشمن در خط گذاشته بود تا سنگری که اگر منفجر میشد، تمام رزمندگان را شهید میکرد. در ادامه بخش اول از گفتوگو با این غواصان آزاده عملیات کربلای 4 را میخوانید:
این روزها با آمدن پیکر 270 شهید تازه تفحص شده و حضور 175 غواص شهید دست بسته کربلای 4 کشور حال و هوای متفاوتی به خود گرفته است، همه مردم دوباره به یاد 8 سال دفاع مقدس افتادهاند و میخواهند بیشتر در مورد آن و به خصوص کربلای 4 بدانند. شما در این عملیات حضور داشتید، لطفا از آن روزها بگویید.
3 قاشق عسل میخوردیم تا بتوانیم به آب سرد اروند بزنیم
بچههای غواص گروه ما از بچههای گروه تخریب و رزمندههای اطلاعات عملیات بودند که از زبدهترین نیروها به حساب میآمدند و قرار بود خط را بشکنند. آنها آموزشهای لازم را در نقاط مختلف دیده بودند و همه در خرمشهر مستقر شده بودند. ما هر روز صبح تمرین میکردیم. آب اروند به ظاهر آرام بود اما در دل بسیار خروشان و حالتی گردابی داشت. آب بسیار سرد بود و ما را اذیت میکرد. بچهها برای اینکه توانشان را از دست ندهند هر وقت به داخل میرفتند، 3 قاشق عسل میخوردند. زمانی که باران میآمد رود طغیان میکرد و هر چه در آب بود از غواص گرفته تا پل ها را با خود میبرد. رزمندگان به سختی در این آب گلآلود کار میکردند.
رزمندگان صبحها تمرین میکردند و شبها با تمام خستگیشان در حسینیه جمع میشدند و عبادت میکردند. آن زمان نیروهای زیادی وارد خرمشهر نشده بودند تا دشمن از عملیات آگاه نشود. با این حال دشمن با استفاده از جاسوسانی که از رود عبور میکردند و وارد خرمشهر میشدند از عملیات آگاه شده بود و امنیت کامل در منطقه حاصل نشده بود.
یکی از ویژگیهای این عملیات، شناسایی سخت آن بود. غواصان باید زمانبندی بسیار دقیقی انجام میدادند زیرا آب اروند به دلیل جزر و مد در روز تغییر جهت میداد و این سختی ناشی از سرعت زیاد آب را افزایش میداد. غواصان این عملیات کسانی بودند که نمیتوانستند در عمق عمل کنند و با وزنههایی که به خود میبستند و سلاحهایی که همراه داشتند 20 تا 30 سانتیمتر زیر آب حرکت میکردند. آنها بدون نیاز به کپسول اکسیژن کار میکردند. به دلیل سرعت زیاد آب طنابهایی در رود پیشبینی شده بود که هر یک از نیروها یک گره از طناب را میگرفت تا ستون از یکدیگر جدا نشود.
ما باید در جزیره ماهی عمل میکردیم که در عمق خاک عراق بود و برای همین باید پیش از همه رزمندگان به آب وارد میشدیم. عصر بود که ما به منطقه رهایی پا گذاشتیم. پیش از آن در یک پاساژ جمع شده بودیم. در آنجا توپی منفجر شده بود و خون و گوشت رزمندگان قبلی بر روی دیوار بود. عصر عملیات بچهها وصیتنامههایشان را نوشتند و هر یک به نماز مشغول شدند. پس از نماز مغرب و عشاء به آب زدیم. تعداد زیادی از بچهها میدانستند که دیگر امکان برگشت ندارند چون تنها در صورت موفقیت کامل عملیات همه افراد زنده میماندند. با وجود آب رودخانه کسی امکان برگشت نداشت.
کربلای 4 شکست نبود، در واقع عراقیها را به خواب برد
پس از خروج از آب ما وارد جاده شدیم. باید 20 متری از ساحل جلوتر میرفتیم و در کانالها قرار میگرفتیم. کانال هایی که در برابر نخلها وجود داشت. تا ما پا به جاده گذاشتیم بعثیها جاده را بمباران کردند و عده زیادی شهید شدند. این نشان میداد که آنها از قبل از حمله ما باخبر بودند. ولی چارهای نبود و باید کار ادامه پیدا میکرد. تعداد زیادی از رزمندگان در کربلای 4 شهید شدند به صورتی که صدام نام این عملیات را «دروی عظیم» گذاشت و پس از آن جشن گرفت و به حج رفت. اما کربلای 4 باعث شد تا بعثیها به خواب فرو روند و در عملیات کربلای 5 که یک ماه بعد انجام شد شکست سختی بخورند. اگر چه تعداد زیادی از غواصان در این عملیات شهید شدند ولی تلفات زیادی هم از دشمن گرفتند یکی از رزمندگان نقل میکرد که کانالهای بعثیها پر از جنازه شده بود.
روایت لحظههای رزم غواصان کربلای 4 در برابر نیروهای بعثی
با اینکه آب به شدت سرد بود و عملیات پراضطرابی در پیش داشتیم اما همه آرام بودند و انگار رو به بهشت قدم بر میداشتند. هیچ کس احساس سستی نمیکرد. وقتی ما واردآب شدیم عراقیها به شدت و با تجهیزات کامل آب را به آتش کشیدند. صدای مهیبی در آب میآمد که موج عظیمی داشت ولی ما برای اینکه لو نرویم سر از آب بیرون نمیآوردیم. حجم آتش باعث شده بود که عده زیادی از غواصان در آب رها شوند و آب آنها را با سرعت به سمت پتروشیمی عراق ببرد.
بعثیها بچههای ما را با سلاحهای سنگین و کالیبر بالا میزدند
با این وجود تعدادی از غواصان به مقصد رسیدند. از دو گردانی که قرار بود به جزیره ماهی برسد تنها یک دسته از یک گردان به جزیره رسید. عراقیها چند کار قابل توجه تاکتیکی در منطقه انجام داده بودند. اول اینکه در طول 60 تا 70 متر از ساحل تمام نیزارها را از بین برده بودند تا جایی برای پناه گرفتن وجود نداشته باشد. همچنین خورشیدیهای بلندی را در آب گذاشته بودند. آنها همچنین هیچگونه سلاح کوچکی در خط نداشتند و چون میدانستند غواصها تنها با کلاشینکف، نارنجک و آر پی جی به ساحل میرسند با سلاحهای سنگین کالیبر بالا آنها را هدف میگرفتند.
لباس تنگ غواصی باعث میشد خون مجروحان به سرعت تخلیه شود
من و شهید مومن اولین نفراتی بودیم که از آب در آمدیم. عمده بچههای غواص با تیرهای کالیبر بالا زخمی میشدند، با سلاحهایی مانند دوشکا. طبیعتا وقتی فردی تیر کالیبر 60 بخورد بدنش به کلی از بین میرود. در ضمن چون لباس غواصها بسیار تنگ بود سرعت تخلیه خون بدنشان زیاد بود. عمده بچههایی به خاک پا گذاشتند زخمی بودند. تعداد ما تنها 15 نفر بود. یک گردان که نتوانسته بود به ساحل برسد و بقیه هم که شهید شده بودند. با این حال خط به راحتی شکست و من به همراه شهید مومن شروع به پاکسازی سنگرها کردیم.
ماجرای سنگری که جا ماند و پاکسازی نشد
ما روبروی هر سنگری که میرسیدیم نارنجکی میانداختیم تا بعثیها را از بین ببریم اما یکی از سنگرها جا ماند وقتی که برگشتیم متوجه شدیم که سنگر پر از آر پی جی 11 بود و اگر ما در آنجا نارنجک میانداختیم همه شهید میشدند و کل کانال منفجر میشد.
ما خط را شکستیم ولی مشکل اساسی این بود که پشت ما اروند بود و روبرویمان سنگرهای عراقی بر ما مشرف بودند. کانالهای عراقیها که در آن پناه گرفته بودیم ما را محافظت میکرد اما بعثیها از داخل نخلستانها با تکتیرانداز ما را میزدند. ما با این امید که گردانهای دیگر به ما میرسند و بعد از اینکه خط شکست نیروهای آبی - خاکی وارد عراق میشوند آنجا ماندیم. اما با توجه به اتفاقاتی که افتاد، بیشتر قایقها را زدند و نیروهای آبی - خاکی نتوانستند به ما برسند زیرا ما در عمق خاک عراق بودیم.
در تاریکیهای شب بود که «مومن» از پا افتاد، نمیدانم تیر به کجایش خورد اما در لحظه شهید شد. همه غواصانی که به جزیره رسیده بودیم یکجا جمع شدیم. باید تا صبح صبر میکردیم زیرا جهت آب به سمت عراق برگشته بود و نمیتوانستیم به آب بزنیم. وقتی جزیره را گرفتیم برای مدتی مسیر آب به سمت ایران تغییر کرد ولی در شب باز هم جهت آب به سمت عراق بود. در روز هم نمیتوانستیم در آب شنا کنیم چون ما را میزدند. باید منتظر میماندیم تا بهترین زمان که آب به سمت ایران برود و خود را در اختیار آب بگذاریم.
تنها سلاحمان یک قبضه آر پی جی 11 بود
10، 12 نفری میشدیم که در همان سنگر پاکسازی نشده باقی ماندیم. همه بجز 2،3 نفر مجروح شده بودند. هیچ اسلحه و نارنجکی نداشتیم و تنها آر پی جی 11 سنگر در اختیارمان بود. آن را به سمت بعثیها برگرداندیم به ترتیب یک گلوله را به سمت راست کانال و بعدی را به سمت چپ کانال میزدیم تا بعثیها نتوانند به سمت ما بیایند. آنها میخواستند ما را اسیر کنند. چون از گروههای نخست عملیات بودیم میخواستند از ما اطلاعات بگیرند. ما فاصله زیادی با بعثی ها نداشتیم و فرماندهشان را میدیدیم که میگفت به سمت داخل آر پی جی شلیک کنید تا اسلحه از کار بیفتد. آنها میدانستند که ما سلاح نداریم. فرمانده بعثی نیروهایش را مجبور میکرد که به سمت داخل لوله اسلحه نشانهگیری کنند ولی تا میخواستند شلیک کنند آر پی جی شلیک میشد و بعثیها از بین میرفتند.
اسارت برای من غیرقابل هضم بود
ما تا صبح مقاومت کردیم گلولههایی که به سمت ما میزدند به آر پی جیها میخورد و هر لحظه امکان انفجار وجود داشت. ما دو راه بیشتر نداشتیم یا باید شهید میشدیم و یا اسیر. من در عملیاتهای زیادی شرکت کرده بودم و هر نوع تصوری از زخمی شدن تا شهادت داشتم ولی تنها اسیر شدن بود که برای من غیرقابل هضم بود. برای من مهم بود که وقتی من و دشمن با یکدیگر روبرو میشویم و دیگر امکان مقاومت ندارم چه اتفاقی میافتد. با این حال لحظه اسارت یکی از آرامشبخشترین لحظههای زندگی من بود. ما به بعثیها گفتیم میخواهیم اسیر شویم و با دستانی خسته و خم از سنگر بیرون آمدیم.
تا اینجا مصاحبه که رسیدیم، یوسفی گفت میخواهد با یکی دیگر از غواصان کربلای4 تماس بگیرد تا او هم خاطراتش را برای ما بگوید و پس از آن یوسفی خاطرات اسارت را بازگو کند. مرتضی شهبازی پشت خط تلفن آمد و از اصفهان شروع به بازگویی خاطراتش از شبهای پر ماجرای کربلای 4 در خرمشهر کرد
*** مارابانظرات خوددرنشرمعارف اهلبیت(ع)یاری دهید***
نوشته شده توسط شیعه مولا علی (ع)اگر خداتوفیق دهد در چهارشنبه 94/3/27 ساعت 9:27 صبح موضوع | ***استفاده از مطالب باذکرمنبع وفرستادن صلوان باعجل فرجهم مانعی ندارد*** .التماس دعا***لینک ثابت
وَ قَرْنَ فِی بُیُوتِکُنَّ وَ لا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجاهِلِیَّةِ الْأُولى وَ أَقِمْنَ الصَّلاةَ وَ آتِینَ الزَّکاةَ وَ أَطِعْنَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ إِنَّما یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً (احزاب- 33)
1.در چندین روایت شان نزولی برای این ایه شریفه بیان شده است . مثلا ثعلبى در تفسیر خود از ام سلمه نقل کرده که پیامبر ص در خانه خود بود که فاطمه ع پارچه حریرى نزد آن حضرت آورد، پیامبر ص فرمود: همسر و دو فرزندانت حسن و حسین را صدا کن، آنها را آورد، سپس غذا خوردند بعد پیامبر ص عبایى بر آنها افکند و گفت:
اللهم هؤلاء أهل بیتی و عترتى فاذهب عنهم الرجس و طهرهم تطهیرا:
خداوندا اینها خاندان منند، پلیدى را از آنها دور کن، و از هر آلودگى پاکشان گردان و در اینجا آیه إِنَّما یُرِیدُ اللَّهُ نازل شد ... من گفتم آیا من هم با شما هستم اى رسول خدا!، فرمود: انک الى خیر تو بر خیر و نیکى هستى (اما در زمره این گروه نیستى) .
و نیز ثعلبى خود از عایشه چنین نقل مىکند: هنگامى که از او در باره جنگ جمل و دخالت او در آن جنگ ویرانگر سؤال کردند (با تاسف) گفت:
این یک تقدیر الهى بود!، و هنگامى که در باره على ع از او سؤال کردند چنین گفت:
تسئلنى عن احب الناس کان الى رسول اللَّه (ص) و زوج احب الناس، کان الى رسول اللَّه لقد رأیت علیا و فاطمة و حسنا و حسینا علیهم السلام و جمع رسول اللَّه (ص) بثوب علیهم ثم قال: اللهم هؤلاء أهل بیتی و حامتى فاذهب عنهم الرجس و طهرهم تطهیرا، قالت: فقلت یا رسول اللَّه! انا من اهلک قال تنحى فانک الى خیر!: آیا از من در باره کسى سؤال مىکنى که محبوبترین مردم نزد پیامبر ص بود، و از کسى مىپرسى که همسر محبوبترین مردم نزد رسول خدا ص بود، من با چشم خود، على و فاطمه و حسن و حسین را دیدم که پیامبر ص آنها را در زیر لباسى جمع کرده بود و فرمود:
خداوندا! اینها خاندان منند و حامیان من، رجس را از آنها ببر و از آلودگیها پاکشان فرما، من عرض کردم اى رسول خدا آیا من هم از آنها هستم؟ فرمود:
دور باش، تو بر خیر و نیکى هستى (اما جزء این جمع نمىباشى) .
این گونه روایات با صراحت مىگوید که همسران پیامبر ص جزء عنوان اهل بیت در این آیه نیستند.
2.مورد آیه تطهیر همان مورد حدیث کساء است و میان این دو تفاوتی نیست . اصل واقعه در حدیث کساء و نزول آیه تطهیر، بنا بر اتّفاق شیعه و سنّى، امرى قطعى و روشن است و جاى هیچ شکّ و شبهه اى در آن وجود ندارد؛ هر چند اختلاف هایى در الفاظ روایات، شرایط، مکان و زمان جریان کساء و نزول آیه تطهیر مشاهده می شود.
روایات بسیار فراوانى در مورد حدیث کساء به طور اجمال وارد شده که از همه آنها استفاده مىشود، پیامبر ص، على و فاطمه و حسن و حسین را فرا خواند- و یا به خدمت او آمدند- پیامبر ص عبایى بر آنها افکند، و گفت:
خداوندا! اینها خاندان منند، رجس و آلودگى را از آنها دور کن، در این هنگام آیه إِنَّما یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ نازل گردید.
دانشمند معروف حاکم حسکانى نیشابورى در شواهد التنزیل این روایات را به طرق متعدد از راویان مختلفى گرد آورى کرده است .
در اینجا این سؤال جلب توجه مىکند که هدف از جمع کردن آنها در زیر کساء چه بوده؟
گویا پیامبر ص مىخواسته است کاملا آنها را مشخص کند و بگوید آیه فوق، تنها در باره این گروه است، مبادا کسى مخاطب را در این آیه تمام بیوتات پیامبر ص و همه کسانى که جزء خاندان او هستند بداند.
حتى در بعضى از روایات آمده است که پیامبر ص سه بار این جمله را تکرار کرد: خداوندا اهل بیت من اینها هستند پلیدى را از آنها دور کن ، (اللهم هؤلاء أهل بیتی و خاصتى فاذهب عنهم الرجس و طهرهم تطهیرا) .
ج: در روایات فراوان دیگرى مىخوانیم: بعد از نزول آیه فوق، پیامبر ص مدت شش ماه، هنگامى که براى نماز صبح از کنار خانه فاطمه (سلام اللَّه علیها) مىگذشت صدا مىزد:
الصلاة یا اهل البیت! إِنَّما یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً:
هنگام نماز است اى اهل بیت!، خداوند مىخواهد پلیدى را از شما اهل بیت دور کند و شما را پاک سازد.
این حدیث را حاکم حسکانى از انس بن مالک نقل کرده است .
تفسیر نمونه، ج17، ص: 300
3. نزول آیه تطهیر و داستان کساء در ماه ذی الحجه بوده است، امّا این که دقیقاً در چه روزی از این ماه بوده، چیزی در منابع اسلامی یافت نشد، ولی این قطعی است که نزول آیه تطهیر و داستان کساء پیش از روز مباهله بود، و در باره روز تحقق مباهله دیدگاه های مختلفی نقل شده که مشهور میان دانشمندان، این است که 25 ماه ذى الحجّه، روز مباهله است.
4. مشهور است که امام حسین علیه السلام در روز سوم ماه شعبان سال چهارم هجری در مدینه به دنیا آمد و حضرت زینب کبرى (س) روز پنجم جمادى الاول سال 5 یا 6 هجرت در مدینه چشم به جهان گشود. بنا بر این در زمان نزول آیه تطهیر یا حضرت زینب و ام کلثوم متولد نشده بودند و یا اگر هم متولد شده بودند مشمول آیه تطهیر نبوده اند و زیر کسایی که معرف اهل بیت معصوم ع است داخل نشده اند .
*** مارابانظرات خوددرنشرمعارف اهلبیت(ع)یاری دهید***
نوشته شده توسط شیعه مولا علی (ع)اگر خداتوفیق دهد در چهارشنبه 94/2/23 ساعت 11:44 صبح موضوع | ***استفاده از مطالب باذکرمنبع وفرستادن صلوان باعجل فرجهم مانعی ندارد*** .التماس دعا***لینک ثابت
در مرحله اول بایستی برخورد بسیار مؤدبانه واخلاقی باشد وتا حد ممکن از نگاه کردن به چشم وصورت واندام ایشان پرهیز شود ، اگر بتوان نگاه را کنترل کرد ، ازبسیاری از گناهان جلو گیری می شود!
ودرمرحله دوم باید با زبان تاثیر امر به معروف ونهی از منکر کرد ، اکنون شیوه های تاثیر امر به معروف ونهی ازمنکررا بررسی می کنیم ؛ اهمیت شیوه ها : پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: ( هر که امر به معروف می کند ،باید شیوه اش نیز معروف باشد). قرآن می فرماید : نیکی در این نیست که از بی راهه به خانه ها وارد شوید ، نیکی دراین است که از راه آن وارد شوید. امام باقر (علیه السلام) ذیل این آیه فرمود : خانه ها را از راهش وارد شوید یعنی هر کاری را از راهش انجام دهید ! آری برای هرمعروف ومنکری ، از هر شخصی درهر مکانی وهر زمانی، شیوه ای خاص لازم است که اگرمراعات نشود ، امکان دارد اثر منفی دهد.
شیوه آئینه وار
حدیثی از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل شده که فرمود: ( المومن مراه المومن ) مومن آئینه مومن است . اگر در این حدیث کوتاه دقت کنیم، نکاتی درباره شیوه امر به معروف درک می کنیم ؛ از جمله :
1- آئینه از روی صفا عیب را می گوید ، نه از روی انتقام ، غرض وکینه
2- آئینه زمانی عیب را نشان می دهد که خودش گردوغبار زده نباشد.
3- آئینه مراعات مقام ومدال را نمی کند.
4- آئینه عیب را بزرگتر از آنچه هست ،نشان نمیدهد.
5- آئینه همراه با نشان دادن عیب ،نقاط قوت را نیز نشان میدهد.
6- آئینه عیب را روبرو می گوید نه پشت سر.
7- آئینه عیب را بی سروصدا می گوید.
8- آئینه عیب را در دل نگه می دارد و همین که از کنارش رد شدی عیب از صفحه اوپاک می شود.
9- آئینه را اگر شکستی ، خرده های آن هم زشت و زیبا را نشان میدهد.مومن را اگر شکستی وتحقیر کردی ،باز دست از حرفش بر نمی دارد.
10- اگر آئینه عیب مرا گفت ، باید خودم را اصلاح کنم ،؛ نه آنکه آئینه را بشکنم .آری! اگر مسلمانی نهی ازمنکر کرد ،شما گناه را از خود دور کن وبه انتقاد کننده اعتراض نکن.
ای غزالی گریزم از یاری که اگر بدکنم نکو گوید // مخلص آن شوم که عیبم را همچو آیینه روبه رو گوید
نه که چون شانه با هزار زبان پشت سر رفته ،موبه مو گوید
توجه دادن به کرامت وارزش انسان :
اگرانسان بداندکه جانشین خداست.اگرانسان بداندکه فرشتگان بر اوسجده کرده اند اوموجودی است که روح خدا دراو دمیده شده است؛ تنها موجودی است که خداوند درآفرینش او خود را ستوده است؛ همه چیز را به تسخیر او درآورده است؛ در آفرینش ، بهترین شکل را به او عطا کرده است؛ برای او ، انبیا وکتب آسمانی فرستاده است؛ او را موجودی فنا ناپذیر قرار داده است، ارزش اوبهشت است ونه کمتر ؛ خداوند انواع فضیلت ها وکرامتها را به او مرحمت کرده است.
اگرانسان به این کرامت ها ومقامات توجه کند ، هرگز خودرا به کارهای زشت آلوده نخواهد کرد.راستی! چرا عمر ما چراگاه شیطان باشد؟ ما که جانشین خدائیم ،چرا با دشمن خدا قرین باشیم؟ حضرت علی (علیه السلام) فرمود : کسی که کرامت و ارزش خود را شناخت دنیا و هوسها نزد او ناچیز می شود.
روایت: شخصی به نام شقرانی در زمان امام صادق (علیه السلام) مرتکب شراب خواری شد .امام صادق (علیه السلام) به او فرمود: ای شقرانی ! کار زشت از هر کس که سر زند ، زشت است ؛ ولی اگر از تو سر زند ، زشت تر است؛ همان گونه که کار نیکو از هر کس نیکوست ؛ ولی اگراز تو سر زند ، نیکوتر است . این به خاطر جایگاه تو است . تو از وابستگان ما هستی . پس ، قدر خود را بدان !
واما شیوه های امربه معروف ونهی از منکر :
1- آماده سازی
سخن حق ، همچون شکر است ؛ اگر شکر را به همین شکل در گلوی کسی بریزیم ، امکان دارد خفه شود. باید شکر را با آب مخلوط کرده تا تبدیل به شربت شود وبرای همه افراد قابل استفاده وتحمل باشد .
یکی از اساتید بزرگ می فرمود :از خاطرم نمی رود زمانی که می خواستم درباره روایات کفن در تلویزیون صحبت کنم ، فکر کردم که بعضی مردم تحمل شنیدن ندارند، لذا بحث را این گونه آماده کردم که : از نیازهای عمومی وهمگانی ، نیاز به لباس است. اسلام برای هر فصل و زمان وکاری لباس در نظر گرفته ودستوراتی داده است؛ مثل لباس کودک، لباس کار ، لباس جنگ ، لباس نماز عید ،لباس نماز باران ،لباس احرام و حج ، لباس عروس ، لباس دادن به برهنه ها ، نظافت لباس ،وصله کردن لباس ،رنگ لباس ، دوخت لباس ، جنس لباس و...وبرای هر یک ازعناوین هم حدیثی ونکته ای گفتم . کم کم مردم را برای شنیدن بحث آخرین لباس (کفن) و روایات کفن آماده کردم .ولی اگر از ابتدا می گفتم : موضوع بحث امروزم کفن است ، شاید میلیون ها نفر تلویزیون را خاموش می کردند.
2- تلقین
چه بسیارند افرادی که از انجام معروف هراس دارند وچه بسیارند کسانی که جدا شدن از بعضی منکرات را برای خودمحال می پندارند ، در صورتی که تلقین صحیح وبیان نمونه ها در این زمینه کارگشا خواهد بود.
3- استفاده از هنر ، شعر وطنز
نقش هنر در دعوت مردم به فساد وانحراف ،بر کسی پوشیده نیست . سامری با هنر مجسمه سازی توانست مردم رامنحرف وبنی اسرائیل را گوساله پرست کند.زیبا گویی ، فصاحت وبلاغت ، بهترین اهرم برای جذب مردم است؛ همانگونه که قیافه زیبا و موزون نقش مهمی در تاثیر کلام دارد.در قرآن ، امر شده است که هنگام رفتن به مسجد ، زینت های خود را با خود بردارید.سخن زیبا ومجادله نیکو از سفارشهای قرآن کریم است.یکی از نامهای قرآن ، احسن القصص است. آری ، قصه گویی یک هنر است.
4- انصاف در برخورد
قرآن کریم در نهی از شراب ، اول از منافع مادی ومالی آن سخن گفته است وبعد می فرماید : (ضررش از نفعش بیشتر است) خداوند در برخورد با کافران ومنافقان ومشرکان ، همواره از عبارت (اکثرهم) استفاده می کند، یعنی همه آنان را نفی نمی کند بلکه می فرماید: بیشتر آنها چنین هستند در برخورد با خلافکاران نیز باید ابتدا نقاط قوت ومثبت آنها را بگوییم وسپس آنها را متذکر کنیم .
5- امید دادن
گاهی انسان گنهکار با خود می گوید :دیگر ازما گذشته است ، ما دیگرراهی برای بازگشت نداریم. ما دیگر جهنمی شده ایم . این گونه افراد هر روز به گناه بیشتری گرفتار می شوند. چون قامت ما برای غرق است--------- در کم و زیاد او چه فرق است ، باید به آنها از عفو الهی واز پذیرفتن توبه ولطفی که خداوند به توبه کنندگان دارد، بگوییم و خاطراتی ازتوبه کنندگان بیان کنیم تا گناه ، او را به یاس نکشاند . باید به او تذکر داد که یاس ازگناهان کبیره است .
6 – تغافل
گاهی بایدانسان خود را به غفلت بزند وتظاهر کند که من متوجه خلاف تو نشدم تا از این طریق شخصیت افراد شکسته نشود.قرآن می فرماید : برادران یوسف که پس از ده ها سال او را دیدند ونشناختند ، به او گفتند : ما قبلاً برادری داشتیم به نام یوسف که دزد بود. یوسف خود را به تغافل زد ونگفت که آن برادر من هستم وچرا به من نسبت دزدی میدهید . البته تغافل در مورد خلافه های شخصی ، جزئی وفردی است ؛ و گرنه درمسائل مهم که دشمنان وکفار برای براندازی نظام اسلامی نقشه می کشند ، تغافل بزرگترین خواست دشمن است.
7- توجه به ظرفیت افراد
امام صادق (علیه السلام) شخصی را برای ماموریتی به منطقه ای فرستاد . او درگزارش خود به امام ، از مردم منطقه به شدت انتقاد کرد .امام فرمود : ایمان ده درجه دارد . بعضی یک درجه ایمان دارند وبعضی دو درجه ، بعضی هم هفت تا ده درجه . نباید کسانی که ایمان کامل تری دارند ، از دیگران توقع بیش از ظرفیت داشته باشند . در شیوه تبلیغ انبیا می خوانیم که می فرمودند : ما ماموریم طبق ظرفیت افراد با آنان صحبت کنیم.
8- کنایه گویی
قرآن به حضرت عیسی (علیه السلام) می فرماید : آیا تو به مردم گفتی که من ومادرم را خدا بگیرید؟! در جای دیگر ،خداوند، پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را مخاطب قرار داده و می فرماید : اگر پدر و یا مادرت نزد تو به پیری رسیدند ، تو با آنان درشتی نکن !
در حالی که همه می دانیم حضرت عیسی مردم را به توحید دعوت می کرد وپیامبر اسلام درکودکی پدر ومادر خود را از دست داده بود.این گونه خطاب ها در حقیقت به مردم است.
9 – ایجاد محبت
در بخش مهمی از قرآن ، خداوند نعمت های خود را می شمارد تا عشق انسان را نسبت به خود زیاد کند.قرآن که مردم را امر به عبادت می کند ، می فرماید : پروردگار کعبه را پرستش کنید ؛ زیرا او شما را از گرسنگی وترس نجات داد.نمونه هایی از سیره پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) درباره جذب دلها:
1- هر گاه سه روز، یکی از یاران را نمی دید ، به سراغش می رفت.
2- از مریض ها در دورترین نقطه شهر، عیادت می کرد.
3- مردم را با بهترین نام صدا می زد . حتی نام زنان وکودکان را با کرامت می برد.
در تاریخ زندگی اهل بیت علیهم السلام نیز خاطرات فراوانی به چشم می خورد که یک نمونه از آن را نقل می کنیم :مردی شامی به امام حسن مجتبی (علیه السلام) جسارت کرد.حضرت ایشان را به منزل بردند وچنان موردتفقد قرار دادندکه او از حرفهای خود شرمنده شد.در روایات می خوانیم : با هر کس که با تو قطع رابطه کرد ، ارتباط برقرار کن وهر کس به تو بدی کرد ، تو با او خوبی کن.
10- تحریک عواطف
شخصی به مادرش تندی کرد .روز بعد ،امام صادق (علیه السلام) او را دید و به او فرمود : چرا با مادرت تندی کردی؟مگر نمی دانی که شکم مادرت منزل تو بود؟ دامان مادرت گهواره تو بود؟ شیر مادر غذای تو بود؟سپس فرمود : پس با او خشن نباش.
11- مخفیانه ومختصر باشد
در حدیث می خوانیم : هر کس برادر دینی خود را مخفیانه موعظه کند ،او راآراسته کرده ،ولی هر کس آشکارا موعظه کند، او را شرمنده کرده است. درحدیث می خوانیم :هر گاه کسی را موعظه می کنی ؛ خلاصه بگو!
گرنصیحت کنی ، به خلوت کن که جز این ، شیوه نصیحت نیست
هر نصیحت که بر ملا باشد آن نصیحت به جز فضیحت نیست
12- نمایاندن الگوها
معرفی چهره های موفق وتجلیل از آنها ، در دعوت مردم به معروف نقش موثری دارد . این که هر سال مردم در عاشورا فریاد (یاحسین )سر می دهند ، زمینه دوری از پذیرش طاغوت و وفاداری به نظام اسلامی می شود.
قرآن می فرماید : مردم دنیا از همسر فرعون درس بگیرند که چگونه جذب مال ومقام وقدرت فرعون نشد .درجای دیگری می فرماید :از حضرت ابراهیم وحضرت محمد (علیه السلام) درس بگیرید ؛ زیرا این دو بزرگوار اسوه والگو هستند.
قرآن کریم به پیامبر عزیز می فرماید: از طریق حکمت و منطق یا موعظه ونصیحت و یا جدال نیکو مردم را به راه خدا دعوت کن!همان گونه که شیطان انسان را گام به گام به سوی فساد می کشاند راه اصلاح وامر به معروف ونیز گام به گام باشد
در قرآن درمورد تحریم ربا این مراحل به چشم می خورد :
در مرحله اول ، قرآن می فرماید :آنچه به مال شما از طریق ربا اضافه می شد ،نزدخدا افزایش نیست.
در مرحله دوم ، قرآن ربا خواری را از عادات زشت یهودیان می شمارد.
درمرحله سوم ،قرآن انسان را از ربای مضاعف و زیاد نهی می کند.
درمرحله چهارم ، قرآن ، ربا گرفتن رابه منزله اعلام جنگ باخدا می داند.
14- تکرار
چون برنامه اسلام تنها آموزش نیست ، بلکه تربیت هم هست ،لذا اوامر ونواهی باید تکرار شود. برای هر غفلت ،یک تذکر لازم است. شما درنماز ده ها بار (الله اکبر ) را در رکوع وسجود وقیام تکرار می کنید .یاد خدا غذای روح است وباید همچون غذای جسم تکرار شود.
15 -مماشات
حضرت ابراهیم (علیه السلام) برای نهی از بزرگ ترن منکر (شرک) از راه مدارا ومماشات وارد شد وگام به گام به انتقادات خوداضافه کرد.بار اول فرمود: خورشید غروب می کند ومن غروب شدنی را دوست ندارم .( انی لااحب الافلین) بار دوم فرمود: ماه پرستی انحراف است وخدا مرا گرفتار آن نکند . ( لئن لم یهدنی ربی ...)بار سوم فرمود: من بیزارم از هر چه که شما شریک خدا می دانید .( انی بری ء مما تشرکون)
16- حکمت ، موعظه ،جدال نیکو
قرآن کریم به پیامبر عزیز می فرماید: از طریق حکمت و منطق یا موعظه ونصیحت و یا جدال نیکو مردم را به راه خدا دعوت کن!در امر به معروف ونهی ازمنکر باید روی مسائلی تکیه کرد که قابل خدشه نباشد.به سخنان محکمی که موردقبول همه است، حکمت گفته می شود.مراد از موعظه حسنه ، موعظهای است که بر اساس محبت و با بیان نیکو باشد و در زمان و مکان مناسب با شیو ه های صحیح انجام شود. ومراد از مجادله نیکو نیز پذیرفتن نقاط قوت دیگران واستدلال و مقابله به مثل در شیوه ها است.
17 - ریشه مفاسد را بخشکانیم
قرآن می فرماید : ( سوء ظن نبرید وتجسس نکنید ) ؛ زیرا سوء ظن ، سرچشمه تجسس وتجسس ، سرچشمه غیبت می شود.اگر قرآن ،زنان را از پایکوبی ویا گفتار همراه با ناز وکرشمه وتحریک آمیز نهی می کند ،به خاطر خشکاندن سرچشمه گناه است. درمسائل سیاسی واجتماعی نیز برای اصلاح دولت ها باید دولتمردان اصلاح شوند وبرای اصلاح نسل نو ،باید خانواده ها اصلاح شوند.قرآن می فرماید : با رهبران کفر مبارزه کنید.
18- احترام به ارزشهای دیگران
قرآن کریم ،به تورات وانجیل وانبیای گذشته احترام می گذارد و مراکز عبادت سایر ادیان را محترم می شمارد ؛ حتی برای حفظ آن ، دفاع را لازم میداند. در سفارش های اسلامی نیز آمده است: (بزرگان هر قوم را احترام کنید!)
19 - با انجام معروف ،زمینه را بر منکر تنگ کنیم
قرآن می فرماید : (راه جلوگیری از فحشا ومنکر ، انجام معروفی همچون نماز است.)هنگامی که خداوند می خواهد حضرت آدم را از غذایی منع کند، ابتدا اجازه بهره برداری از غذاهای دیگر را به او میدهد ومی فرماید : (از هر غذایی در بهشت استفاده کن؛ ولی از این غذا استفاده نکن!)تفریح و ورزش از معروف هایی است که جلو بسیاری از مفاسد، امراض ومنکرات رامی گیرد. زهد وعدالت مسئولان مملکتی،از معروف هایی است که می تواند جلوبزرگترین منکرات را که بدبینی به حکومت اسلامی است ،بگیرد.
20- توجه به زمان
در روایات می خوانیم : هنگام مسافرت ، خانواده خود را به تقوی سفارش کنید ؛ زیرا در آستانه جدایی ،علاقه ها اوج می گیرد و زمینه پذیرش در انسان زیاد می شود.در حدیث می خوانیم : به هنگام خشم وغضب ، کسی را ادب نکنید زیرا در معرض افراط هستید .در قرآن نیز نسبت به استغفار در سحر مکرر سفارش شده است.
21- اعراض
قرآن میفرماید : ( هر گاه کسانی را دیدی که در آیات ما به یاوه سرائی نشسته اند ، پس به عنوان اعتراض ،مجلس آنان را ترک کن ! یا مسیر حرف را تغییر ده ! واگرشیطان تو را به فراموشی انداخت ، تا متوجه شدی جلسه را ترک کن وبا ستمگران منشین).در حدیث می خوانیم : (سزاوار نیست که مومن درمجلس گناهی که نمی تواند آن را تغییر دهد بنشیند.)پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) می فرماید : گناهکاران را با قیافه عبوس ملاقات کنید !
ودر پایان از خداوند قادر وبخشاینده مسئلت داریم که به زنان ودخترانمان توفیق داشتن صفات حیا وپاکدامنی و مردان وپسرانم توقیق داشتن صفات حیا وغیرت عطا کند.الهی آمین.
اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل الفرجهم
التماس دعا
*** مارابانظرات خوددرنشرمعارف اهلبیت(ع)یاری دهید***
نوشته شده توسط شیعه مولا علی (ع)اگر خداتوفیق دهد در دوشنبه 93/11/20 ساعت 1:40 عصر موضوع | ***استفاده از مطالب باذکرمنبع وفرستادن صلوان باعجل فرجهم مانعی ندارد*** .التماس دعا***لینک ثابت
پیامبر اسلام از رحمت ورأفت عام و عطوفت تام بهره مند بودتا جایی که خداوند او را رحمة للعالمین یاد نمود . این رحمت و مهربانی اختصاص به مسلمانان نداشت. آن حضرت همان گونه که بر هدایت مردم مکه و بت پرستان تلاش بسیار داشت ، برای هدایت اهل کتاب نیز چنین بود و به تعبیر قرآن حریص بر هدایت مردم بود و این مسئله یکی از جلوه های اساسی رحمت او بر عالمیان است.
آن حضرت در برخورد انسانی و محبت به دیگران گوی سبقت را از همگان ربوده است. اینک نمونه ای از برخورد کریمانه پیامبر بامخالفان:
حسن سلوک و رفتارپیامبر اسلام با کفار مورد اذعان و اعتراف دشمنان آن می باشد. اما برخی از مورخان اروپایی مدعی اند این سلوک و رفتار انسانی پیامبر اسلام مربوط به زمانی است که اسلام ضعیف بود و چاره ای جز مدارا و ملاطفت نبود. این سخن نادرست است چرا که پیامبر در هنگامی که پیروز بود با دشمنانش بسیار مدارا نمود ، به عنوان نمونه به برخی از وقایعی را یاد می کنم که متعلق به زمانی است که قدرت و شوکت دشمنان و مخالفان در هم شکسته و رسول اکرم (ص) با اقتدار تمام بر اوضاع مسلط بود:
1. برخورد با کفار و مشرکان:
1. 1. هنگامی که پیامبر اکرم (ص) از غزوه ذات الرقاء بر می گشتند در مسیر برای اتراق زیر درختی مشغول استراحت شدند. جابر انصاری می گوید:
در این هنگام بود که حضرت پیامبر (ص) ما را فرا خواندند وقتی که خدمت آن حضرت (ص) حاضر شدیم فرد بادیه نشینی را مشاهده کردیم که در کنار پیامبر (ص) نشسته است آن حضرت (ص) فرمودند این شخص شمشیرم را بیرون کشیده که ناگهان بیدار شدم و خطاب به من گفت چه کسی تو را از دست من نجات می دهد. فرمودم خداوند و شمشیر از دستش افتاد.» جابر انصاری می گوید: «با این وجود حضرت پیامبر هیچ گونه عتاب و سرزنشی نکردند و او را آزاد کردند. (1)
1. 2. فتح مکه در سال هشتم هجری به وقوع پیوست، وقتی امر پروردگار عالم نسبت به تحکیم دین اسلام و تربیت مسلمین تحقق یافت و خداوند منان دل هایشان را برای تقوا آزمایش نمود و از طرفی دیگر کاسه ظلم و تجاوز قریش لبریز شد و در انکار آیات حقانی اسلام از هیچ کوششی دریغ نورزیدند که آنگاه اراده الهی بر این تعلق گرفت که کام پیامبر (ص) و اصحابش را با فتح مکه شیرین کند و کعبه را از لوث وجود بت و شرک، پاک نماید و مکه را به حالت اصلی آن برگرداند.
بهترین فرصت گرفتن انتقام از دشمنان روز فتح مکه بود. زمانی که آن حضرت (ص) و یارانش انواع واقسام کینه توزی را از سوی دشمنان خون آشام متحمل شدند.
قریش ایشان را ناسزا گفتند، تهدید کردند، برسر راه ایشان خار افکندند، بر بدن مبارک نجاست انداختند، ، به القاب بد نسبت می دادند، گاهی جادوگر می گفتند، گاهی دیوانه و گاهی شاعر، اما پیامبر رحمت در این هنگامه پیروزی رو به قریش کرد و فرمود :
یا معشر قریش ترون انی فاعل بکم ای گروه قریش نظر شما چیست من با شما چگونه رفتار خواهم کرد. قریش در حالی که بهت زده ، حیران و بیمناک بودند، گفتند: «خیرا اخ کریم و ابن اخ کریم» ما از شما انتظار خیر و نیکی داریم چون شما را برادر بزرگوار و فرزند برادر بزرگوار خود می دانیم. حضرت فرمودند: انی اقول لکم کما قال یوسف لاخوته لا تثریب علیکم الیوم اذهبوا فانتم الطلقاء من همان جمله ای را که یوسف به برادرانش گفت به شما می گویم امروز بر شما هیچ ملامت و مواخذه ای نیست بروید شما آزاد هستید.(2)
2. دربرخورد و رفتار با یهود و نصاری:
2. 1. در حیطه اخلاق گرامی آن حضرت (ص) فرق و تفاوتی میان کافر و مسلمان، دوست و دشمن و خویش و بیگانه وجود نداشت و آن ابر رحمت بر دشت و چمن به طور یکنواخت می بارید. یهود بغض شدید با آن حضرت (ص) داشت و تک تک وقایع تا زمان وقوع غزوه خیبر شاهد بر این امراست . مثلا یک بار یکی از یهود در بازار اظهار داشت«سوگند به آن ذاتی که موسی را بر تمام پیامبران برتری داده است» یکی از پرورش یافته گان مکتب نور و پروانه شمع نبوت آن را شنید و نتوانست آن را تحمل کند . از وی پرسید: آیا بر محمد (ص) نیز برتری داشت؟ او گفت آری: صحابی از شدت خشم سیلی محکم به سوی او روانه کرد. از آن جا که دشمن نیز به عدل و اخلاق منجی بشریت اعتماد داشت آن یهودی مستقیما به محضر ایشان رفت و از آن صحابی شکایت کرد. آن حضرت بر صحابی خشم گرفت و او را مورد سرزنش قرار داد (3)
2. 2. پسر یکی از یهودیان بیمار شد. پیامبر اکرم (ص) به عیادت وی رفت و او را به اسلام دعوت نمود او به سوی پدرش نگاه کرد گویا هدفش جلب موافقت پدر بود. پدرش گفت: آنچه ایشان به شما می گویند بپذیر چنانچه او مشرّف به اسلام شد و با ایمان از دنیا رفت (4)
3. مدارای آ ن ضرت (ص) نسبت به منافقین
وجود منافقان در مدینه به مراتب برای مسلمانان سنگین تر نسبت به حضور مشرکان مکه و یهود بود. اما اخلاق کریمه پیامبر اسلام با آنان نیز چون دیگران همراه با مدارا بود. به عنوان نمونه برخورد پیامبر با کارشکنی ها و اهانت های عبدالله بن ابی بن سلول سر دسته منافقان . یکی از اهانت های او به پیامبر اهانتش در غزوه بنی مصطلق بود. بدین شرح:
در ماه رجب سال ششم هجری به رسول خدا(ص) گزارش رسید که افراد قبیله «بنی مصطلق» از تیره «خزاعه» در تدارک جنگ با مسلمانان برآمدهاند. پیامبر فردی به نام «بریده» را برای کسب خبر به منطقه دشمن روانه کرد و او این گزارش را تایید نمود.
حضرت در نیمه شعبان ابوذر غفاری را جانشین خود در مدینه قرار داد و با سپاهی رهسپار «مریسیع» شد، پس از درگیری با «بنی مصطلق»، آنان با دادن ده کشته تسلیم مسلمانان شدند.در این نبرد عبدالله بن اُبی و دیگر منافقان شرکت داشتند. گروه نفاق در این نبرد به فکر تفرقه افکنی در سپاه پیامبر(ص) افتاد. در هنگام کشیدن آب از چاه دو نفر از یاران پیامبر(ص) یکی از مهاجران به نام «جهجاه به سعید» غلام عمر بن خطاب و دیگری از انصار به نام «سنان جهنی» مشغول گفتگو بودند به ناگاه فرد مهاجر کنترل خود را از دست داد و به روی فرد انصاری سیلی محکمی زد. در این موقع هر کدام به رسم جاهلی، اقوام و بستگان خود را فراخواندند، ناگهان دعوای دواین نفر به دعوای بین دو گروه از مهاجران و انصار تبدیل شد، هر گروه با شمشیرهای عریان، خود را برای خونریزی و برادر کشی آماده میکردند، در این هنگام پیامبر بزرگوار اسلام(ص) دخالت کرد و دعوا را پایان داد.
سردسته منافقان از فرصت به دست آمده بهرهبرداری کرد و در حضور جمع انصار بر ضد مهاجران و پیامبر سخنرانی کرد و گفت: «مهاجران بر ما غلبه کردند، ما از یاران محمد شدیم تا سیلی بخوریم، گویی سزای نیکی بدی است. اگر به مدینه برگردیم عزیز را ذیل میکنیم و...»
در این مجلس جوان مسلمانی به نام «زید بن ارقم» از این اهانت سخت ناراحت شد و با عبدالله به نزاع پرداخت و گفت: «ذلیل و بیچاره تو هستی، نه محمد(ص)! او عزیز است و...» عبدالله بر سرش فریاد کشید و «زید» نزد رسول خدا(ص) رفت و فتنه عبدالله را برای حضرت بیان داشت.
پیامبر به سبب مصالحی سخن زید را تأیید نکرد. خلیفه دوم، عمر، به پیامبر پیشنهاد کرد که شر عبدالله را از سر مسلمانان به وسیله یک مسلمان انصاری بر طرف کند، اما پیامبر نپذیرفت و فرمود:
«در این موقع شایعهپردازان میگویند: محمد یاران خود را میکشد.»
پیامبر(ص) از عبدالله جریان را پرسید، وی گزارش زید را تکذیب نمود.
پیامبر(ص) فرمان حرکت صادر کرد «اسید بن حضیر» بزرگ خزرجیان خدمت ایشان رسید و عرض کرد: «هرگز شما در چنین اوضاعی که هوا به شدت گرم است، فرمان حرکت صادر نمیکردید»
پیامبر(ص) فرمود: «مگر سخن «عبدالله» را نشنیدید که چه گفت...»
هنوز سپاه اسلام به مدینه نرسیده و یا به نقلی، تازه به مدینه رسیده بود که وحی ناز شد و سخن زید بن ارقم «را تصدیق نمود و عبدالله رسوا شد. سوره منافقین نازل شد و با شدت تمام حزب نفاق را کوبید و نقاب را از چهره عبدالله برداشت.
اینک برخی از آیات سوره منافقان که در این باره نازل شد:
«إذا جاءک المنافقون قالوا نشهد إنّک لرسول الله والله یعلم إنّک لرسوله والله یشهد إنّ المنافقین لکاذبون؛ آن گاه که منافقان نزد تو آمدند و گفتند: گواهی میدهیم که تو پیامبر خدا هستی و خدا میداند که تو پیامبر هستی، خدا گواهی میدهد که آنان دروغ میگویند».
«اتخذوا أیمانهم جُنّةً فصَدّوا عن سبیل الله إنّهم ساء ما کانوا یعملون؛ سوگندهیا خود را سپر جان خود قرار دادهاند. خود و دیگران را از پیروی راه خدا باز داشتهاند، آنان چه کار بدی انجام دادهاند».
«هم الذین یقولون لا تُنْفقوا على مَن عند رسول الله حتى یَنْفَضّوا ولِلّه خزائن السماوات والأرض ولکِنّ المنافقین لا یفقهون؛ آنان کسانی هستند که میگویند: به یاران پیامبر انفاق نکنید تا از اطراف او پراکنده شوند (ولی آنان کور خواندهاند) برای خدا است گنجینههای آسمانها و زمین، منافقان نمیفهمند».
«یقولون لئن رجعنا الى المدینة لیُخْرجَنّ الأعزّ منها الأذلّ وللّه العزّة ولرسوله وللمؤمنین ولکنّ المنافقین لا یعلمون؛ میگویند: اگر به مدینه بازگردیم، عزیز ما ذلیل را بیرون میکند، عزت برای خدا و رسول اوست ولی منافقان نمیدانند».
با نزول این آیات، منافقان به ویژه رهبر آنان «عبدالله بن ابی» رسوا شدند. عدهای به عبدالله گفتند که برو نزد پیامبر(ص) و عذرخواهی کن تا برای تو دعا و استغفار نماید.
عبدالله در پاسخ برآشفت و گفت: به من گفتید، که مسلمان بشو، مسلمان شدم، گفتید که زکات بده، زکات دادم، اکنون میگویید بر او سجده کنم، من این کار را نمیکنم.
قرآن در این باره میگوید:
«و إذا قیل لهم تعالوا یستغفر لکم رسولُ الله لَوَّوْا رؤسَهم ورأیتَهم یصدّون وهم مستکبرون؛ وقتی به آنان گفته شد که بیایید پیش رسول خدا تا برای شما از خداوند آمرزش بطلبد، سرهای خود را به عنوان اعتراض بر میگردانند و متکبرانه خود را از پیروی راه خدا باز میدارند».(5)
4. شفقت بر غلامان
اما اخلاق و رفتار آنحضرت (ص) با بردگان مقهور مانند دیگر انسان ها احرار یکسان بود. پیامبر اکرم (ص) بر غلامان شفقت خاصی داشتند غلامانی که آن حضرت (ص) می گرفتند آنان را آزاد می کرد، لیکن آنان نمی خواستند از سفره احسان و کرم ایشان دور شوند و پدر و مادر قبیله و تمام وابستگان خود را رها نمایند و تمام عمر در خدمت آن حضرت می ماندند. به عنوان مثال زید بن حارثه غلام آن حضرت (ص) که آزاد شد پدرش آمد تا او را با خود ببرد ولی او آستانه رحمت منجی عالم بشریت را بر بودن در سایه عطوفت پدر ترجیح داد.
همیشه پیامبر (ص) در رابطه با غلامان توصیه خیر می کرد. جابربن عبد الله انصاری روایت می کند که رسول اکرم (ص) در رابطه با غلامان و کنیزان توصیه به نیکی می کرد و می فرمود: اطعموهم کما تاکلون و البسوهم من لبوسکم و لاتغذبوا خلق الله عز و جل از آن چه می خورید به آنان بخورانید و از آن چه می پوشید آنان را نیزبپوشانید و خلق خدا را شکنجه ندهید. .(6)
5. رحم و مهربانی سرور کائنات بر حیوانات
رسول اکرم با وجود دلیری و شجاعت بی مثالش بر حیوانات بی نهایت ترحّم داشت. رقیق القلب و مهربان بود. زود اشکشان جاری می شد. جور و ستمی را که مدت ها میان عرب نسبت به حیوانات رائج بود از بین برد و رسم شوم تعلق گردن بند بر گردن شتر را زائل کرد. رسم جاهلیت خوردن گوشت حیوانات زنده بدون ذبح را از بین برد. (7)
شداد بن اوس می گوید: که آن حضرت (ص) فرمود: ان الله کتب الاحسان علی کل شیء فاذا قتلتم فاحسنوا القتلة و اذا ذبحتم فاحسنوا الذبحتة و لیحد احدکم شفرته و لیرح ذبیحته همانا خداوند در هر مورد احسان ونیکی را لازم قرار داده است پس هر وقت حیوانی را ذبح می کنید با روش اسلامی آن را ذبح کنید و با تیز کردن کارد به ذبیحه راحتی برسانید. (8)
از آن چه گذشت جلوه های حلم و عفو تسامح و گذشت آن حضرت بیان شد و معلوم گردید که آن حضرت (ص) گنجینه رحمتی برای دوست و دشمن کافر و مسلمان مرد و زن آقا و غلام و انسان و حیوان... به طور یکسان بودند.
شخصی از محضر ایشان برای کسی درخواست دعای بدکردند که این تقاضا مورد طبع آن حضرت (ص) نبود و فرمود : من در جهان برای نفرین نیامده ام بلکه رحمتی برای عالمیان قرار داده شدم و مبعوث گردیده ام.(9)
آن حضرت به جهانیان این پیام را اعلان نمود: لا تباغضوا و لا تحاسدوا و لا تدبوا و کونواعباد الله اخوانا با یکدیگر بغض و کینه نداشته باشید نسبت به یکدیگر حسد نورزید و به یکدیگر پشت نکنیدو همه بندگان خدا و با یک دیگر برادری کنید. (10)
پی نوشت ==
1- السیرة النبویة ، الصلابی، جزء الثانی ، ص 25 .
2- زاد المعاد، ج 1، ص 424.
3- صحیح بخاری.
4- فروغ جاویدان ج 2.
5- تفسیر مجمع البیان، ج 10، ص 293؛ تاریخ الخمیس، ج 1، ص 471؛ سیره حلبی، ج 2، ص 302، به نقل از منشور جاوید، ج 4، ص 82 تا 84.
6- البخاری فی الادب المفرد ص 3.
7- صحیح مسلم، باب الزینة.
8- همان، باب الامر احسان الذبح.
9- زرقانی 9/289
10- بخاری باب الهجرة ص 897.
*** مارابانظرات خوددرنشرمعارف اهلبیت(ع)یاری دهید***
نوشته شده توسط شیعه مولا علی (ع)اگر خداتوفیق دهد در دوشنبه 93/10/29 ساعت 10:25 صبح موضوع | ***استفاده از مطالب باذکرمنبع وفرستادن صلوان باعجل فرجهم مانعی ندارد*** .التماس دعا***لینک ثابت