سفارش تبلیغ
صبا ویژن
البرادعی :من از نظر اعتقادی شیعه هستم و از نظر هویت سنی ؟!

برخی رسانه ها با اشاره به نماز خواندن البرادعی به سبک شیعیان در روز اول عید فطر در الازهر مصر به پاسخی که معاون رئیس جمهوری موقت مصر به تعجب کنندگان داده است پرداخته اند.

به گزارش مهر، خبرگزاری براثا گزارش داد: صدها نمازگزاری که در صبح پنجشنبه گذشته در اولین روز از عید فطر در الازهر تجمع کرده بودند تا نماز عید به جای آورند از نماز خواندن محمد البرادعی معاون امور بین الملل رئیس جمهوری موقت مصر غافلگیر شدند زیرا وی همانند شیعیان نماز خواند در حالی که البرادعی سنی است.
 
هنگامی که نماز وی تمام شد برخی از حاضران از البرادعی پرسیدند آیا شیعه شده ای؟ وی در پاسخ به آنها گفت: من از نظر اعتقادی شیعه هستم و از نظر هویت سنی و نیازی به انکار عقیده ام وجود ندارد.
 
خبرگزاری براثا در ادامه آورده است: البرادعی در شبکه اجتماعی تویتر خود در واکنش به درخواست گروههای سلفی برای ممانعت از ورود گردشگران ایرانی به مصر گفت: مصر با نبود عقل و عدم قبول دیگری پابرجا نمی ماند.


*** مارابانظرات خوددرنشرمعارف اهلبیت(ع)یاری دهید***  

نوشته شده توسط شیعه مولا علی (ع)اگر خداتوفیق دهد در یکشنبه 92/5/20 ساعت 9:42 عصر موضوع | ***استفاده از مطالب باذکرمنبع وفرستادن صلوان باعجل فرجهم مانعی ندارد*** .التماس دعا***لینک ثابت


مبانی و مزایای حقوق بشر در اسلام

انسان در نگاه اسلام

قرآن در باره هیچ موضوعی بیش تر از انسان گفت وگو نکرده است . انسان را دارای روح غیرمادی و برخوردار از سعادت ابدی به معنای واقعی کلمه معرفی کرده است . در حقیقت، هویت انسان و سرنوشت پس از مرگ او را «روح » تعیین می کند . از دیدگاه اسلام، روح، واقعیتی است ناشناخته و وصف ناپذیر .

«و یسئلونک عن الروح قل الروح من امر ربی و ما اوتیتم من العلم الاقلیلا .»

«می پرسند تو را از روح، بگو روح از فرمان پروردگار من است و شما را نداده اند از علم، مگر اندکی .» (5)

«لقد خلقنا الانسان فی احسن تقویم .»

«انسان با وجود ضعف به نیکوترین صورتی آفریده شده است .» (6)

داستان آفرینش آدم، پدر انسانیت روشن گر مقام والای آدمی است، او مستقیما با اراده خدا، از گل ساخته شده و سپس در آن «روح » دمیده شده است . از این داستان، رمز دوگانگی تن و جان آدمی را می توان دریافت:

روان متعالی او، که به سوی خدا رهسپار است و طبیعت مادی او، که در چنگال وسوسه گناه گرفتار آمده است:

«و لقد کرمنا بنی آدم و حملناهم فی البر و البحر و رزقناهم من الطیبات و فضلناهم علی کثیر ممن خلقنا تفضیلا .»

«گرامی داشتیم فرزندان آدم را و برداشتیم ایشان را در بیابان و دریا و روزی دادیم ایشان را از پاکیزه ها و برتری دادیم ایشان را بر بسیاری از آن چه آفریده ایم برتری دادنی .» (7)

قرآن، به انسان ها، ارزشی والاتر از فرشتگان می بخشد، با این همه عنصر نخستین خلقت آدمی را خاک قرار داده است تا با وقوف به این حقیقت، از خود پرستی و غرور، دوری گزیند .

نافرمانی آدم، موجب گردید که از بهشت بیرون رانده شود . در باب انگیزه خروج آدم و حوا از بهشت، مفسران تعبیرات مختلفی کرده اند، ولی قدر مسلم، بیرون راندن آن ها به خاطر سرپیچی از فرمان خدا بوده نه بدان گونه که بعضی پنداشته اند به علت چشیدن میوه درخت ادراک (معرفت .) زیرا مطابق آیات قرآن، خداوند هرگز با علاقه و اشتیاق ایشان به معرفت اشیا نه تنها مخالفتی ندارد، بلکه پیوسته آدمی را به علم آموزی و تفکر تشویق می کند .

اسلام، اندیشه سقوط اخلاقی آدم در برابر تعرض شیطان و در نتیجه انحطاط اخلاقی انسانیت را، برخلاف نظر ادیان مسیحیت و یهود، مردود می شمارد . آن چه که انسانیت را توجیه می کند، حیات اخلاقی انسان هاست .

از دیدگاه اسلام، انسان موجود تیره بختی که تنها با لطف معجزه آسای خدا از مهلکه نجات یابد، تلقی نمی شود، بلکه انسان موجود خردمندی است که از آزادی و اختیار بهره مند است و توانایی شناخت نیک و بد را داراست . او مسؤول سرنوشت خویش است و در برابر قانون الهی قرار دارد تا رفتار خود را با دستورات آن هم آهنگ سازد .

اسلام به انسان مقام «خلیفة اللهی » بخشیده و به او توانایی و شایستگی ویژه ای (نسبت به سایر موجودات عالم) ارزانی داشته است . از دیدگاه قرآن، ایشان مظهر لطف و رحمت الهی در این عالم است . در حدیث قدسی، خداوند فرموده است:

«من گنجی پنهان بودم که می خواستم خود را آشکار سازم، از این رو بشر را آفریدم تا همگان مرا بشناسند .»

بنابر مفاد این حدیث، خداوند بشر را آفرید تا خود را به جهانیان معرفی کند .

تصوف (عرفان) اسلامی بر مبنای این حدیث پدید آمده و گسترش یافته است . انسان کامل، عالم اصغری است که از درخشش عالم اکبر ظهور یافته، از این رو، نماینده خدا در این جهان خاکی است . وجود او، مظهر وجود مطلق است . این خویشاوندی بدان گونه که مسیحیت باور دارد، انسان را با وجود مطلق، متحد نمی سازد، تنها پرتوی از آن مبدا بر او تابیده است; انسان نشانه ای از آن ذات و حقیقت ناشناختنی است .

آفرینش انسان، غایت و مقصودی در خود پنهان دارد و از سربیهودگی صورت نگرفته است . مقصود از خلقت انسان، سیر تکاملی روح است . موضوع بهشت و دوزخ و مجازات و پاداش در اسلام، به کلی برای تحقق این منظور و حصول این مقصود است، و این، همان خصوصیتی است که دین اسلام را نسبت به سایر ادیان ممتاز می سازد . قرآن نموداری از انسان برتر را به پیروان خود ارایه می دهد تا به مدد اندیشه و رفتار، بدان برتری دست یابند . همگی تدابیر اسلام در مورد بشر نظیر: اصل بیم و امید، پاداش و مجازات، به خاطر بالا بردن مقام انسان صورت می گیرد . حتی ترس از خدا به خاطر ایجاد اضطراب در دل ها نیست، بلکه هشداری است به انسان تا به خلافت الهی خود بیندیشد، مسئولیت خود را احساس کند و نیک و بد را باز شناسد .

اسلام می کوشد تا بین فضیلت انسان در مقام جانشین خدا در زمین، و خلقت خاکی و بی مقدار او، که موضوع بحث و مجادله فراوان فلاسفه است، نوعی سازش و هم آهنگی به وجود آورد . بدین منظور بدی ها و ندانم کاری های بشر را امور عدمی می داند . نقص، فقدان کمال است و زشتی، فقدان زیبایی . بنابراین، انسان برای نیل به کمال انسانیت و خداگونه شدن، باید جنبه های مثبت وجود خود را تکامل بخشد; زیرا کمبودها از ارزش انسانی او خواهد کاست .

از دیدگاه اسلام (برخلاف دو دیانت یکتاپرست دیگر، که در پی ریزی فلسفه سنتی مغرب زمین سهیم بوده اند) انسان و سایر مخلوقات، صفت و حالت واجب الوجود تلقی نمی شوند، روح خدا در پیکر مسیح حلول نکرده و او فرزند خدا نیست . انسان ها در رابطه با خدا و مزیت های دیگر، برابر آفریده شده اند و این عقیده که خداوند، به بعضی انسان ها مقام فوق بشری بخشیده مورد قبول قرآن نیست . اسلام علاوه بر آن که در ذات و صفات واجب الوجود با ادیان الهی پیش از خود اختلاف نظر دارد، در طریق وصول الی الله نیز با آن مذاهب هم آهنگ و هم داستان نیست . هر فرد مسلمان با عبادت و پرهیزگاری و اطاعت از دستورات قرآن که از وحی الهی سرچشمه گرفته است، خواهد توانست به خدا تقرب جوید و این تقرب به افراد برگزیده و ممتاز، اختصاصی ندارد . خدای اسلام به همه انسان ها یک سان می نگرد و همگان از عنایت و رحمت واسعه او بهره مندند .

حقوق اقلیت ها

باید اذعان کنیم که مبانی و اصول دیانت اسلام در حمایت از حقوق اقلیت ها، در قرن هفتم میلادی برای نخستین بار، گام بزرگی بوده است که در راه تامین عدالت و آزادی و برابری انسان ها برداشته شده است .

به شهادت تاریخ، در نخستین مراحل پیروزی اسلام، رفتار پیامبر صلی الله علیه و آله با کسانی که هنوز مسلمان نشده بودند، کاملا جوانمردانه بوده است .

در دورانی که سرنوشت انسان ها را زر و زور تعیین می کرده و آزادی، تنها متعلق به زورمندان و توان گران بوده است، پیامبر اسلام در جزیرة العرب، صدای آزادی و برابری در داده و امیدی در دل های محرومان و ستم کشان پدید آورده است . با توجه به این نکته، بی انصافی است که رفتار ناشایست یکی از فرمانروایان ستم گر را در گوشه ای از قلمرو اسلام، بهانه کرده و در عدالت اسلامی تردید روا داریم . شک نیست که حکام محلی، نسبت به رفتار بیگانگان واکنش هایی نشان می داده اند، ولی ملاک قضاوت باید ایدئولوژی اسلام و رفتار پیامبر و جانشینان او در سی سال اولیه ظهور این دیانت باشد، نه فی المثل رفتار معاویه و فرمانروایانی از این قبیل که متاسفانه به نام اسلام حکومت کرده اند .

در فقه اسلامی فصلی به «ذمه » اختصاص داده شده که به معنای امان یا حمایت آمده است . ذمه قراردادی بود که مسلمانان پس از پیروزی بر دشمن، به منظور حمایت و امان دادن به او تنظیم می کرده اند و به امضای طرفین می رسیده است . بنابر قرارداد مذکور، پیروان ادیان دیگری که سرزمینشان به تصرف سپاه اسلام در آمده بود، می توانستند در بین امت مسلمان به آسودگی زندگی کنند و حکومت اسلام امنیت آنان را از هر جهت ضمانت می نمود در قبال این ضمانت، اصل ذمه، مبلغی به بیت المال می پرداختند که «جزیه » نامیده می شد .

از نظر حقوقی، قرارداد با اهل ذمه را می توان عهدنامه سیاسی (کنوانسیون) تلقی نمود که پیروان یکی از ادیان الهی در سرزمین مغلوب، از سوی قوم غالب یعنی مسلمانان امان می یابند و هیچ کس حق تجاوز به حریم آنان را نخواهد داشت . در برابر این تعهد، قوم شکست خورده باید مبلغی را به صندوق حکومت بپردازد و مقررات عمومی اسلام را رعایت کند . این قرارداد دو جانبه، بیش تر به سود اقوام شکست خورده است تا اسلام، زیرا انگیزه انسانی و اخلاقی عامل موافقت با آن بوده است .

در این جا لازم است یادآور شویم که تنظیم قرارداد صلح با شرایط ذمه یا تامین و حمایت ملت شکست خورده یکی از تجلیات انسان دوستانه اسلام است که به کلی با آن چه در حقوق غرب نسبت به رفتار با ملل مغلوب آمده، تفاوتی آشکار دارد .

نکته جالب دیگر، روشن بینی و آشنایی مسلمانان با مسایل سیاسی در 1500 سال قبل است . یعنی در دورانی که حقوق سیاسی وجود نداشته و حاکم بر مقدرات مردم، زورمندی و توانگری بوده است، در قرارداد اهل ذمه، با روشنی و صراحت، وظایف و تکالیف طرفین و حقوقی که نسبت به هم دارند، مشخص شده که جای هیچ گونه ابهام و تفسیری را باقی نمی گذارد .

«جزیه » در حقیقت نوعی مالیات سرانه بود که از همه اقلیت ها وصول می شد . تنها کودکان، زنان و افراد سالخورده و علیل از پرداخت آن معاف بودند . نرخ جزیه یا مالیات، به توانایی مادی افراد بستگی داشته و از طبقات کم درآمد مبلغ کم تری وصول می شده است . سرپرست خانواده یا رئیس قبیله، مسؤول وصول جزیه برای حکومت بوده اند .

تحمیلاتی که به گروه اقلیت می شده، در قبال حمایتی که دولت اسلامی از آن ها به عمل می آورد; در مقایسه با رفتار ملل فاتح نسبت به افراد تابع کشور مغلوب، کاملا متعادل و انسانی بوده است . پرداخت مبلغی در ازای بهره مندی از مزایای قانونی اقامت در بین مسلمانان و یا الزام به حفظ نظم و اطاعت از مقررات اجتماعی اسلام، به خاطر امنیت جامعه، رفتاری خلاف عدالت محسوب نمی شود . مخصوصا که گروه های اقلیت، آزادی کامل داشته اند که در هر کجا مایلند اقامت گزینند و حکومت اسلام، حمایت از جان و مال و نوامیس آنان را متعهد بوده و حتی در برابر دشمن خارجی از آنان دفاع می کرده است .

نشانه هایی از بدرفتاری مسلمانان با گروه های اقلیت، موجود نیست، بر عکس، شواهد تاریخی در حسن سلوک و مهرورزی اسلام با این گروه ها وجود دارد . پیامبر صلی الله علیه و آله در یکی از دستورات صریح خود فرموده است:

«هرکس یکی از افراد مورد حمایت اسلام را از پا در آورد، بهشت را نخواهد دید .»

علی علیه السلام در خطبه های خود از برابری حقوق مسلمان و غیر مسلمان، یاد کرده و فرموده است:

«اینان جزیه می پردازند، ولی با مسلمانان برابرند .»

رهبران دینی یهودی و مسیحی، در انجام وظایف خود، آزادی کامل داشته اند و رسمیت آن ها مورد تایید حکومت بوده است . اعتمادی که اهل کتاب به پیامبر و جانشینان او داشتند، در قراردادها منعکس است، و هیچ گونه دلیلی بر ناخشنودی اقلیت مدینه و شهرهای دیگر از مجریان قانون اسلام در دست نیست .

تساهل دینی در اسلام، برخلاف برداشت اروپائیان از این واژه به بی بند و باری و سهل انگاری اطلاق نمی شود . دیانت اسلام به گروه های غیرمسلمانی که در درون جامعه مسلمان، زندگی می کنند، آزادی انجام فرایض دینی و حفظ آداب و رسوم قومی را داده و آن ها را در حمایت خود گرفته است . این رفتار مردمی، به تعبیر اسلام، «تساهل » نامیده شده و مجامع جهانی، امروزه این تفکر عالی اسلام را به مقررات حمایت از آزادی های انسان، افزوده اند و از سخت گیری های اکثریت نسبت به اقلیت، در میان افکار و عقاید خود، چشم پوشیده اند .

در تاریخ اروپا می خوانیم که قرن ها، آبای کلیسا نسبت به غیر مسیحیان سخت گیری و شکنجه روا می داشته اند و حتی به متفکران و اهل علم، اجازه ابراز عقاید و نظریات خود را (به علت آن که مخالف با مفاد انجیل است) نمی دادند . عده ای از دانشمندان در سراسر اروپا تحت فشار کشیشان قشری و جامعه متعصب بوده اند .

برداشت اسلام از حقوق اقلیت، هرگز نباید پدیده ای قرون وسطایی و قدیمی جلوه کند . پذیرش حق آزادی بیان و آزادی رفتار، برای انسان ها پدیده ای است که از احترام به شخصیت و اعتقاد به اصالت بشر، سرچشمه گرفته و هنوز هم تفکری پیشرفته است، و می تواند کمال مطلوب ابدی، برای فرهنگ بشری باشد . علمای حقوق بین الملل، مسلما ناگزیر خواهند بود در فرضیه های خود به منظور پی ریزی اساس تفاهم و هم بستگی بیش تر ملت ها، با اندیشه های مترقی اسلام آشنا شوند . این حقیقت مورد پذیرش تاریخ است که قرآن با ارایه مقرراتی در حمایت از گروه های اقلیت، توانسته است ضرورت کاربرد اصل تساهل دینی را در برخورد عقاید و آرای امروز نیز اعتبار بخشد . اصلی که در بسیاری از نظام های سیاسی - اجتماعی معاصر رعایت نمی شود . حقوقدانان بین المللی و بشر دوستان معاصر، هنوز به خاطر تدوین مقرراتی برای حفظ اقلیت های بیگانه در درون جوامع اروپایی تلاش می کنند .

اسلام و حقوق زن

نزول کتاب آسمانی قرآن بر پیامبر صلی الله علیه و آله، تنها به خاطر تغییر رسوم و دگرگونی اخلاق عرب جاهلیت نبوده است . قرآن، کتابی است حاوی دستورات منسجم و کامل که اجرای آن در شرایط تاریخی و ضرورت های اجتماعی گوناگون کاملا امکان پذیر است . در مورد حقوق زن، نخست باید دیدگاه اسلام را در باره طبیعت زن دانست .

دیانت اسلام، زنان و مردان را برابر می داند و قوانین اسلام، عموما انسان را مورد حمایت قرار می دهد نه فرد یا گروه معینی را . با این همه در مواردی از حقوق زنان بیش تر پشتیبانی کرده و مخصوصا سنت پیامبر صلی الله علیه و آله عدالت، مهربانی و نیک رفتاری با زنان را توصیه نموده و احادیث بسیاری در این باره موجود است . در مساله ازدواج که از نظر اسلام، بعد اخلاقی و تربیتی آن اهمیت فوق العاده ای دارد، اگر به مهریه تاکید شده باز به خاطر احترام و تامین زندگی آینده زن بوده است .

حدیثی از پیامبر صلی الله علیه و آله نقل شده که زن را به موجود مقدس تعبیر کرده و در حدیث دیگر مالکیت خصوصی، حق استفاده از ارث و تساوی در برابر قانون را برای زن قایل شده است .

فقهای اسلام، از تفاوتی که در سهم ارث زن و مرد وجود دارد و مرد دو برابر زن ارث می برد، بدین صورت دفاع کرده اند که این امر نه تنها تضییع حقی نسبت به زنان نیست، بلکه امتیازی هم برای آنان محسوب می شود . می دانیم که در نظام اجتماعی اسلام، به طور کلی مرد مسؤول پرداخت هزینه خانواده از هر قبیل است . در حالی که مسؤولیت و مدیریت زن در خانواده نسبت به اموری است که برای او مستلزم هزینه ای نیست، بدین ترتیب ثروت و در آمد او مانند مرد، صرف مخارج خانواده نمی شود . حال اگر، بیش تر از او ارث می برد، هرگز به خاطر برتری مرد نسبت به زن نمی باشد، بلکه به علت مخارج بیش تری است که اجبارا مرد در زندگی برعهده دارد .

از بررسی قرآن و احادیث پیامبر صلی الله علیه و آله به این نتیجه می رسیم که دین اسلام سه نوع امتیاز برای زنان قایل شده است:

اول، حق زناشویی که از نظر اسلام در عین این که پیوند معنوی و پرشکوه مرد و زن مسلمان است، اقدامی در مسیر نظم جامعه و قرارداد عادلانه ای بین طرفین است .

دوم، رعایت احترام و ادب معاشرت در روابط زن و مرد است . با شناختی که اسلام از طبیعت سرکش مردان داشته، در این مورد راه های عملی ارایه داده و صرفا توصیه اخلاقی نکرده است .

سوم، تنظیم روابط زناشویی است . زناشویی صرفا اقناع غریزه جنسی نباید تلقی شود . انگیزه های انسانی و تربیتی، علل و موجبات اساسی زناشویی است . دورنمای این مزایای سه گانه که با یک دید کلی، می توان آن ها را به صورت اصل واحدی پذیرفت، نظر اسلام را نسبت به ارزش مقام زن روشن می سازد .

مطالعه تاریخ تمدن های گذشته حاکی از پرداختن انسان به رسوم و عادات شرم آوری بوده که انقلابات و تحولات اجتماعی نظیر اسلام، سرانجام آن را از میان برده است . از جمله این عادات، رفتار غیر انسانی مردان جاهلیت با زنان و دختران عشیره بوده که پیامبر با آن مبارزه کرده است .

از دیدگاه قرآن، زن در جامعه مسلمان، از همگی حقوقی که به مرد اختصاص داده شده، بهره مند است و اصولا هیچ گاه تفاوتی بین زن و مرد وجود ندارد .

«ما از هر چیز دوگونه آفریدیم، باشد که یگانگی ما را پذیرا شوید .» (13)

افسانه اغواگری حوا و برانگیختن آدم به گناه که در انجیل آمده، و زن را شاگرد شیطان نامیده است، مورد قبول اسلام نیست و این بی احترامی نسبت به زن نه تنها در قرآن دیده نمی شود، بلکه به شهادت بعضی آیات، برتری زن نسبت به مرد، پذیرفته شده است . (14)

در آیات مذکور، آسیه همسر فرعون و مریم دختر عمران و مادر عیسی علیه السلام نمونه پاکدامنی و استقامت در برابر شداید و سختی ها معرفی شده اند . بنابر احادیث معتبر، خدیجه همسر پیامبر صلی الله علیه و آله و فاطمه علیها السلام دختر پیامبر و همسر علی علیه السلام در بزرگواری همانند مریم و آسیه اند . (15)

باید دانست که نظر قشریون و ظاهر گرایان مسلمان نسبت به زن، مطلقا با تعالیم اسلامی ربطی ندارد و نشانه بی اطلاعی و بی خبری این گروه های متعصب و بیگانه از حقایق اسلام است . این گروه ها برای زن همان حقوقی را قایلند که اعراب دوره جاهلیت قایل بودند، اینان به دستور پیامبر و تعالیم قرآن در موضوع برابری زن و مرد تسلیم نمی شوند و تنها به ظواهر دین پایبندند و با برداشت سطحی و ناقصی که از دین اسلام دارند، مقام عالی و با عظمتی را که قرآن به انسان (اعم از مرد و زن) ارزانی داشته، هرگز درک نکرده اند و در نتیجه با تندروی های ناشایسته ای به قضاوت در باره زن می پردازند . سخنانی چون «بهشت زیر پای مادران است » یا «بهترین شما کسی است که با همسر خود به مهربانی رفتار کند» ، هرگز بر زبان پیامبری که برای زن ارزش ملکوتی قایل نباشد، جاری نمی شود .

مبارزه ای که زنان مسلمان برای به دست آوردن حقوق و آزادی خود آغاز کرده اند، از پیکار زنان اروپا و آمریکا، آسان تر است، زیرا زن مسلمان برخلاف زنان مغرب زمین علیه قوانین ظالمانه ای که حقوق زنان را از یاد برده، قیام نکرده است، بلکه منحصرا با اندیشه هایی مبارزه می کند که گرفتار کوته بینی و عصبیت های جاهلیت اند و مانع رسیدن زنان به حقوق که اسلام برای آنان پذیرفته است می گردند .

دین اسلام، به مراتب بیش تر از مسیحیت و ادیان دیگر در مورد حقوق و آزادی های زن سخنی گفته است مانند: مالکیت خصوصی زن، مهریه، ارث، دریافت هزینه زندگی از شوهر سابق پس از طلاق، و امتیازات بسیار دیگر . دشواری زن مسلمان و مقاومت مردانی است که آماده اجرای احکام الهی در مورد او نیستند .

در کدام سیستم اقتصادی، از حق مالکیت زن، نظیر اسلام حمایت شده است؟ شور و حرارتی که پیامبر صلی الله علیه و آله در دفاع از آزادی و حقوق اقتصادی و اجتماعی زن، در هزار و چهارصد سال پیش، نشان داده است، واقعا شگفت انگیز است . ظهور اسلام، مقارن با فرمانروایی امپراطوران روم و ایران بود که اصولا مرد و زن از آزادی و عدالت بی بهره بودند . اروپای قرن بیستم، هنوز حقوقی را که اسلام برای زنان قایل شده است، به آنان نبخشیده است .

با توجه به این حقایق، زنان روشن فکر مسلمان، بهتر است برای مطالبه حقوق و آزادی های خود از دولت ها، به جای تکرار مطالب متفکران مغرب زمین، به اصول برابری و عدالت اسلام تمسک جویند . عدالت اسلام، از مطالعه در هم آهنگی و نظم و ترتیب کائنات پدید آمده است . نظامی که قدرت کامله خدا، ضامن استقرار و استمرار آن است . نظامی که از اصل مهم «هر چیزی به جای خویش نیکوست » پیروی می کند .

تعدد زوجات و طلاق

انکار نمی توان کرد که اسلام حق چند همسری را برای مرد پذیرفته و اجازه طلاق را به او داده است . باید دانست که نظر قرآن و روش پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله در موضوع تعدد زوجات، مبتنی بر علل و موجباتی بوده که در جامعه ابتدایی صدر اسلام وجود داشته است . نظام چند همسری، ستم و اهانت و تحقیر زن در عرب جاهلی، سنتی پا برجا و غیر قابل انکار تلقی می شد . هدف قرآن و پیامبر صلی الله علیه و آله از همان ابتدا، متوجه رفع ستم از زن و بهبود شرایط زندگانی او بوده است ولی عملی ساختن این تصمیم، با یک دستور قاطع و بی سابقه، با توجه به فضای فکری حاکم بر جامعه آن روز، امکان عقلی نداشته است . درست به همین علت، پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله، با تدابیر ویژه ای کوشیده است که عادات ناپسند و غیر انسانی چند همسری را از جامعه اسلام زایل سازد و در راه رسیدن به این هدف، نخستین گام را که محدود ساختن تعدد زوجات و تدوین ضوابطی برای زناشویی و طلاق باشد برداشته است . در مراحل بعد، اسلام با هرگونه تبعیض و ستم، نسبت به انسان ها اعم از مرد و زن، سیاه و سفید، برده و آزاد، مبارزه کرده است .

در مورد تعدد زوجات، هدف اسلام مبارزه با ستم گری نسبت به زنان و اجرای عدالت بوده و مخصوصا پافشاری قرآن بر اجرای عدالت، خود به خود مساله چند همسری را منتفی می سازد . اگر عدالت و احترام بر روابط زن و شوهر سایه نیفکند، یقینا تک همسری نیز تفاوتی با چند همسری ندارد و به هر حال آرامش خانواده به نابودی کشیده می شود .

در باب طلاق هم اگر درست بنگریم، برای زن و شوهر هر دو حقوقی در نظر گرفته شده است . ازدواج در حقیقت نوعی قرارداد است که زن و شوهر آن را امضا می کنند . این قرارداد در مواردی که یکی از طرفین، به شرایط آن عمل نکند، قانونا نافذ نخواهد بود و اعتبار خود را از دست می دهد . قرآن، درست هنگامی که عقد زناشویی به این مرحله از تزلزل برسد و تداوم زندگی مشترک ممکن نباشد، موضوع طلاق را (آن هم با شرایط عادلانه و در چند مرحله) مطرح می سازد .

در طلاق اسلام، صلح و آشتی و بازگشت به زندگی زناشویی پیش بینی شده و مخصوصا به زنان نیز، حق جدایی از شوهر، طبق شرایطی داده شده است . مرد به دل خواه خود و بدون دلیل، هرگز نمی تواند همسر خود را طلاق دهد و در صورت طلاق شرعی، مرد مکلف است علاوه بر مهریه، ضرر و زیانی را که همسر سابق او مطالبه می کند، تمام و کمال بپردازد و رضایت خاطر او را فراهم آورد . در قرآن کریم سوره مستقلی به طلاق اختصاص داده شده و تمامی ابعاد آن با دقت نظر و موشکافی تجزیه و تحلیل شده است . علاوه بر این سوره (که حاوی دستورالعمل های کافی برای شناسایی، حفظ و تامین حقوق مادی و معنوی بانوان است) در سوره های دیگر، ضمن آیات متعددی در موضوع نکاح و طلاق گفت وگو کرده است . با این همه دین اسلام، طلاق را به جراحتی بر پیکر جامعه تعبیر نموده است . و بر پایه این تعبیر، مقررات شدیدی در راه تامین معیشت همسران مطلقه، وضع نموده تا به انحراف و فساد کشیده نشوند و جامعه را آلوده نسازند .

 

کلیات مطالب و منابع در سایت:

http://www.hawzah.net



*** مارابانظرات خوددرنشرمعارف اهلبیت(ع)یاری دهید***  

نوشته شده توسط شیعه مولا علی (ع)اگر خداتوفیق دهد در دوشنبه 92/5/14 ساعت 1:0 عصر موضوع | ***استفاده از مطالب باذکرمنبع وفرستادن صلوان باعجل فرجهم مانعی ندارد*** .التماس دعا***لینک ثابت


حقوق بشر از دیدگاه اسلام و غرب

  حقوق داخلی و حقوق بین الملل

الف) رابطه حقوق داخلی و حقوق بین الملل از دیدگاه غرب

در این زمینه می توان به سه دیدگاه اشاره کرد که دو دیدگاه را حقوقدانان غرب و دیدگاه سوم را اندیشمندان اسلامی ارائه نموده اند.

حقوقدانان غربی در زمینه رابطه حقوق بین الملل، دو دیدگاه کاملا متفاوت ارایه کرده اند:

یک دیدگاه، که در قدیم طرفداران بیشتری داشته است، نظریه ثنویت یا دوگانگی حقوق بین الملل و حقوق داخلی است. این نظریه بر این امر تأکید دارد که اصولا حقوق بین الملل از نظر مبانی، تشکیلات، قلمرو و موضوع و نیز از جنبه اجرا با حقوق داخلی کاملا متفاوت است. بنابراین حقوق بین الملل برای افراد کشور الزامی نیست و هر یک از دو حقوق در قلمرو مخصوص به خود لازم الاجرا هستند و در ظرف تعارض، حقوق داخلی بر حقوق بین الملل مقدم است مگر اینکه قوه مقننه مقررات بین الملل را همانند مقررات داخلی تصویب کند.1

دیدگاه دیگر، نظریه وحدت دو حقوق است که بیشتر حقوقدانان کنونی بدان معتقدند. بر اساس این دیدگاه، تمام اختلافات بین حقوق داخلی و حقوق بین الملل صوری است و این اختلافات به معنای دوگانگی این دو حقوق و عدم ارتباط این دو با یکدیگر نیست. بنابراین نظر، در مواردی که کشوری موجبات ضرر و زیان کشور دیگر یا اتباع آن را از طریق وضع مقررات داخلی متضاد با حقوق بین الملل یا هر عامل دیگری فراهم کرده باشد، عذر او در برابر سازمان های بین الملل به استناد قانون اساسی یا دیگر مقررات داخلی، پذیرفته نیست.

 

ب. رابطه حقوق داخلی با حقوق بین الملل از دیدگاه اسلام

طبق نظریه وحدت دو حقوق، کشورها برای هماهنگی با مقررات بین الملل از همه ارزش های مکتبی خویش باید چشم بپوشند و در داخل کشورشان نیز در صدد اجرای کامل این ارزش ها نباشند و این چیزی است که لااقل از دیدگاه اسلام نادرستی آن آشکار است. دولت اسلامی نه تنها در چارچوب معیارهای اسلامی می تواند مقرراتی وضع کند یا به پیشنهادهایی پاسخ مثبت دهد، حقوق بین الملل موظف است که روشی را برگزیند که در عین هماهنگی با ارزش ها و ایدئولوژی های متفاوت ملت ها، مشکلات جهانی را حل کند. اسلام پا را از این فراتر گذاشته و دیگران را موظف می کند که از دیدگاهای متعارض با توحید و خداپرستی دست بردارند و به سوی حقوق بین الملل الهی گام بردارند: (قُلْ یَا أَهْلَ الْکِتَابِ تَعَالَوْاْ إِلَی کَلَمَة سَوَاء بَیْنَنَا وَبَیْنَکُمْ أَلاَّ نَعْبُدَ إِلاَّ اللّهَ وَلاَ نُشْرِکَ بِهِ شَیْئاً وَلاَ یَتَّخِذَ بَعْضُنَا بَعْضاً أَرْبَاباً مِّن دُونِ اللّهِ فَإِن تَوَلَّوْاْ فَقُولُواْ اشْهَدُواْ بِأَنَّا مُسْلِمُونَ) (آل عمران: 64); بگو ای اهل کتاب به سوی کلمه حقی که بین ما و شما یکسان است بیایید ]و آن کلمه حق، این است که [جز خداوند، کس دیگر را عبادت نکنیم و چیزی را شریک او قرار ندهیم و برخی از ما برخی دیگر را غیر از خدا ارباب و صاحب خود نگیریم پس اگر آن ها ]از حق[ روی برگرداندند شما بگویید که شهادت می دهید که ما تسلیم امر خداییم.

در این آیه شریفه مشاهده می کنیم که خداوند به مؤمنان اجازه نمی دهد که به بهانه همسویی با حقوق بین الملل از اصول اسلامی خود دست بردارند. بر این اساس، در تعارض حقوق بین الملل با حقوق داخلی کشورها، در صورتی که حقوق داخلی بر اساس معیارهای صحیح و خصوصیات مکتبی یک ملت به وجود آمده باشد، بر حقوق بین الملل مقدم است.

 حقوق بشر از منظر اسلام و غرب

بین اندیشمندان اسلامی و متفکران غربی در مسئله حقوق بشر، اختلافات مبنایی وجود دارد. یک مورد اساسی و مبنایی به تعریف قانون صحیح و معتبر برمی گردد. متفکران غربی قانونی را معتبر می دانند که موافق با خواسته های انسان ها و در راستای انسان محوری باشد، از این رو، منشاء اعتبار قانون را آراء و خواسته های مردم می دانند. بررسی اعلامیه های جهانی حقوق بشر و میثاقین و... نشان می دهد که اینان، محور تمام تصمیم گیری ها را امیال نفسانی افراد می دانند و در واقع امیال نفسانی مشترک بین غربی ها را در قالب قوانین و به نام حقوق بشر جای داده اند.

اما از دیدگاه اسلام قانونی صحیح و معتبر است که از سوی خدا و از طریق وحی به دست ما رسیده باشد و مطابق با مصالح واقعی انسان ها باشد و از این رو، ارزش قانون به مطابقت با مصالح مادی و معنوی انسان ها است. طبق این دیدگاه، بشر تکویناً و تشریعاً بنده خداوند متعال است و برخلاف متفکران غربی که انسان را در برابر خدا هم آزاد می پندارند، بر تسلیم و فرمانبرداری انسان ها در برابر خدا تأکید میورزد. در مقدّمه اعلامیه اسلامی حقوق بشر آمده است: «با در نظر گرفتن عقیده توحید ناب، که ساختار اسلام بر پایه آن استوار شده است; عقیده ای که بشریت را فراخواند تا جز خدا کسی را پرستش نکرده و شریکی برای او قایل نشوند و احدی را به عنوان خدا به جای الله نگیرند. ... ـ این شریعت، معنویات و ماده را با هم درآمیخت.»

این قسمت از اعلامیه برگرفته از آیه 64 سوره آل عمران است که بر اطاعت انسان ها از خداوند تأکید نموده و از شرک ورزیدن نهی فرموده است. دعوت انبیا هم بر اساس عبودیت خداوند شکل گرفته است: (وَإِذْ أَخَذْنَا مِیثَاقَ بَنِی إِسْرَائِیلَ لاَ تَعْبُدُونَ إِلاَّ اللّهَ)(بقره: 83); و زمانی که از بنی اسرائیل عهد و پیمان گرفتیم که جز خدا کسی را پرستش نکنند.

از دیدگاه اسلام، واضع قوانین خداوند است و در قرآن کریم در مورد افرادی که بدون توجه به این نکته، به وضع قوانین می پردازند آمده است: (إِنَّهُمْ کَانُوا إِذَا قِیلَ لَهُمْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ یَسْتَکْبِرُونَ) (صافات: 35); اینان این گونه بودند که تا به آن ها گفته می شد خدایی جز خدای یگانه نیست سرپیچی می کردند.

پس از آنچه بیان شد معلوم می شود که اساس تفکر اسلامی در منشأ قانونگذاری و مشروعیت مقررات حقوقی، خداوند متعال و وحی (توحید محوری) است و در اندیشه غرب اساس، انسان و خواسته های فردی او (انسان محوری) است.

  مقایسه دیدگاه اسلام و غرب در مسئله آزادی

آزادی مفهومی است که به معنای رهایی و اعمال اختیار و اراده می باشد به نحوی که شخص بتواند بدون مانعی اراده خود را اعمال کند. آزادی در زمینه های زیر مطرح است:

1. آزادی عقیده; 2. آزادی اندیشه; 3. آزادی بیان و تبلیغ; 4. آزادی رفتار; 5. آزادی از هرگونه بردگی.

 بررسی دیدگاه غرب در زمینه آزادی

موادی از اعلامیه حقوق بشر به بررسی آزادی ها و حد و مرز آن ها پرداخته است. ماده 18 و 19 بیان می دارد که هر کس، آزادی مطلق در بیان و عقیده و اندیشه دارد. ماده 18 تصریح می کند: «هر کس حق دارد که از آزادی فکر، وجدان و مذهب بهره مند شود. این حق متضمن آزادی تغییر مذهب یا عقیده و هم چنین متضمن آزادی اظهار عقیده و ایمان می باشد و نیز شامل تعلیمات مذهبی و اجرای مراسم دینی است. هر کس می تواند از این حقوق منفرداً یا مجتمعاً به طور خصوصی یا به طور عمومی برخوردار باشد» در ماده 19 آمده است: «هر کس حق آزادی عقیده و بیان دارد و حق مزبور شامل آن است که از داشتن عقاید خود بیم و اضطرابی نداشته باشد و در کسب اطلاعات و افکار و ردّ و اخذ و انتشار آن به تمام وسایل ممکن و بدون ملاحظات مرزی آزاد باشد.» البته این دو ماده مانع از آن شده که کشورها این آزادی ها را محدود نمایند و در این عمل خود به ماده 29 بند دوم همین اعلامیه استناد می کنند آنجا که می گوید: «هر کس در اجرای حقوق و استفاده از آزادی های خود، فقط تابع محدودیت های است که به وسیله قانون منحصراً به منظور تامین، شناسایی و مراعات حقوق و آزادی های دیگران و برای مقتضیات صحیح اخلاقی و نظم اخلاقی و نظم عمومی و رفاه همگانی در شرایط یک جامعه دموکراتیک وضع گردیده است.» بند سوم از همین ماده اعلان می دارد که این حقوق و آزادی ها، در هیچ موردی نمی تواند بر خلاف مقاصد و اصول ملل متحد اجرا گردد. پس آشکار می شود که از دیدگاه خود غربی ها آزادی ها، مشروط به موارد زیر هستند:

1. عدم مزاحمت با شناسایی و مراعات حقوق و آزادی های دیگران;

2. رعایت مقتضیات صحیح اخلاقی;

3. نظم عمومی جامعه، رفاه همگانی در شرایط یک جامعه دموکراتیک;

4. عدم مخالفت با مقاصد و اصول ملل متحد;

5. بر علیه حقوق و آزادی های مندرج در اعلامیه حقوق بشر حقی برای فردی یا جمعیتی ایجاد نشود.

در ماده 19 پیمان بین المللی حقوق مدنی و سیاسی هم، چنین آمده است: «اعمال حق آزادی اندیشه و بیان، مستلزم وظایف و مسئولیت های ویژه ای است و در نتیجه ممکن است تابع محدودیت های معین بشود که البته باید در قانون تصریح شده و برای امور زیر ضرورت داشته باشد: احترام به حقوق یا حیثیت دیگران، حفظ امنیت ملی، نظم عمومی، سلامت یا اخلاق عمومی.»

در ماده 20 همین پیمان نیز، هرگونه تبلیغ برای جنگ و هرگونه دعوت به کینه ملی، نژادی یا دینی که محرک تبعیض یا خصومت یا اعمال خشونت باشد، ممنوع شده است. بنابراین، حق آزادی بیان مطلق نیست. اما همواره هرگونه محدودیت برای این حق باید بر معیارهای مشروعیت، قانونمندی، تناسب و ضرورت های دموکراتیک استوار باشد.»6

در ماده 14 اعلامیه حقوق بشر آمده است: «هر کس حق دارد در برابر تعقیب، شکنجه و آزار، پناهندگی جستوجو کند و در کشورهای دیگر پناه اختیار کند.» اما در بند دوم این ماده متذکر می شود که در موردی که تعقیب مبتنی بر جرم عمومی و غیرسیاسی یا رفتارهایی مخالف با اصول و مقاصد ملل متحد باشد، نمی تواند از این حق استفاده کند. پس می بینیم که این حق هم دارای محدودیتی است.

 بررسی دیدگاه اسلام در باب آزادی

در اسلام بر آزادی انسان ها در مقابل غیر خداوند، تأکید زیادی شده است. بررسی آیات و روایات نشان می دهد که اهمیتی که اسلام برای آزادی قائل است هیچ دین و مذهب دیگری قائل نشده است. اما باید توجه داشت که این آزادی، آزادی در مقابل دیگران است و شامل آزادی از خدا، قوانین الهی و مقررات اخلاقی و منطقی مورد تایید دین اسلام نمی باشد. به عبارت دیگر، آنجا که صحبت از خدا می کنیم آزادی بندگان محدود می گردد. مفاد آیه 64 سوره آل عمران هم اعلان آزادی و حریت کامل انسان ها در مقابل غیر خدا است. نباید یک نفر جامعه را ملک خود بداند بلکه همه باید وارد مملکت خداوند شوند; چرا که صاحب اختیار همه، اوست تا تبعیض ها و ظلم و نابرابری ها ریشه کن شود. برای بررسی دقیق دیدگاه اسلام می توان آزادی ها را به چند دسته تقسیم کرد:

1. آزادی های شخصی: از دیدگاه اسلام هر کس حق زندگی، آزادی و امنیت شخصی دارد و کسی نمی تواند متعرض حیات یا زندگی شخص دیگر شود. حتی بر عهده حکومت است که از حق حیات و امنیت افراد دفاع و مراقبت نماید. قتل نفس، جرم محسوب می شود. در قرآن کریم در این باره آمده است: (أَنَّهُ مَن قَتَلَ نَفْساً بِغَیْرِ نَفْس أَوْ فَسَاد فِی الأَرْضِ فَکَأَنَّمَا قَتَلَ النَّاسَ جَمِیعاً)(مائده: 32); هر کس، دیگری را بدون حق قصاص و یا بدون آنکه فسادی در زمین کرده باشد، به قتل برساند مثل آن است که همه مردم را کشته است. طبق این آیه، قتل یک نفر برابر با قتل همه افراد جامعه شمرده شده و از این رو، جرمی سنگین محسوب می شود و مجرم باید تاوان آن را پس بدهد; چرا که یک جامعه را با خطر رو به رو کرده است.

2. آزادی های عمومی و حقوق سیاسی: حدود 300 آیه در قرآن وجود دارد که مردم را به اندیشه و تفکر و تعقل دعوت می کند7 و این نشانه اهمیت آزادی در دیدگاه اسلام می باشد. در مورد آزادی دین و مذهب هم، این امر بر کسی پوشیده نیست که اسلام، کسی را به خاطر عقیده غیر اسلامی، مجازات نمی کند و بر این اساس اسلام اقلیت های مذهبی را به رسمیت شناخته است. اما در مورد آزادی بیان هم باید گفت: سیره پیامبر و ائمه(علیهم السلام) بر احترام به آزادی عقیده و انتقادپذیری بوده است. البته این آزادی ها تا هنگامی معتبر است که حقوق دیگران مراعات گردد و مزاحم آزادی های دیگران نباشد و امنیت جامعه را به خطر نیندازد. برخی از اندیشمندان مسلمان، قلمرو آزادی در اسلام را از جنبه دیگری مدّنظر قرار داده اند: «در فقه اسلامی، احکام به دو دسته الزامی و غیر الزامی تقسیم می شود که دستورات الزامی شامل واجبات و محرمات می گردد. احکام غیر الزامی، که در سه نوع مستحبات، مکروهات و مباحات مطرح می شود، در حقیقت قلمرو آزاد زندگی بشر می باشد. و انسان می تواند بر اساس این تقسیم بندی در خارج از قلمرو احکام الزامی، در انتخاب راه و شیوه زندگی آزاد باشد و در این قلمرو وسیع، به قانونگذاری در زمینه های مختلف زندگی از جمله حقوق بشر بپردازد. این قوانین را می توان بر اساس اصل احترام به قراردادها، به صورت قراردادی بر خود و دیگران الزام آور ساخت. در اسلام توصیه شده، که در این قلمرو آزاد زندگی بشر، که بسی فراخ تر از بخش مربوط به احکام الزامی است، از محدود ساختن خود و حتی از تکلیف در به دست آوردن حکم الزامی شرعی خودداری نماید. امام علی(علیه السلام) در این زمینه می فرمایند: «اِنَّ اللّه... سکت عن اشیاء و لم یدعها نسیاناً فلا تتکلفوها.»8خداوند در مورد اموری سکوت کرده و این سکوت او ناشی از نسیان و فراموشی نبوده بلکه خداوند از روی اراده در مورد این امور سکوت کرده است. پس شما در این موارد خود و دیگران را به تکلّف نیندازید. اسلام کمال اهمیت را برای آزادی های بشر قائل است مشروط براینکه موجب اهانتواخلال درشرفوکرامت انسان هانباشد.

 مقایسه دیدگاه اسلام و غرب در مسئله اقلیت های دینی و مذهبی

الف. دیدگاه غرب

در اعلامیه جهانی حقوق بشر در برخی از مواد به عدم تبعیض بین گروه های مذهبی اشاره شده است. از جمله ماده 2 تأکید دارد که هر کس بدون هیچ گونه تمایز، از تمام حقوق و کلیه آزادی هایی که در اعلامیه مذکور آمده است، بهره مند است. همچنین در ماده 16 بند 1 بیان می دارد که «هر زن و مرد بالغی حق دارد بدون هیچ گونه محددودیت از نظر نژاد، ملیت، تابعیت یا مذهب با همدیگر زناشویی کنند» و در ماده 18 تأکید دارد که «هر کس حق دارد از آزادی فکر و وجدان و مذهب بهره مند شود. این حق متضمن آزادی تغییر مذهب یا عقیده و همچنین آزادی اظهار عقیده و ایمان می باشد و نیز شامل تعلیمات مذهبی و اجرای مراسم دینی است. هر کس می تواند از این حقوق منفرداً یا مجتمعاً به طور خصوصی یا به طور عمومی برخوردار باشد.»

جامعه بین الملل به مواد این اعلامیه هم بسنده نکرده و در 18 دسامبر 1992 نوآوری های قابل ملاحظه ای را در حمایت از حقوق اقلیت ها پدید آورد و اعلامیه ای را در این خصوص منتشر کرد. اما باید پذیرفت که علی رغم این تلاش ها حقوق اقلیت ها در مرحله اجرا، دچار مشکلات اساسی است. «نخستین سد در مقابل گسترش ابعاد حقوق اقلیت ها "حق اساسی دولت ها" است که توسط حقوق بین الملل عمومی حمایت می شود. بنا به بند 4 ماده 18 اعلامیه، هیچ یک از مفاد اعلامیه حاضر، نباید طوری تفسیر شود که هرگونه فعالیت مغایر با اهداف و اصول سازمان ملل متحد از جمله حاکمیت برابر، تمامیت ارضی و استقلال سیاسی دولت ها مجاز باشد.»9

باید در نظر داشت که ایجاد یک نظام حمایتی بین المللی برای اقلیت ها، بدون توجه به منافع مسلم دولت ها قابل تصور و عملی نیست; زیرا دولت ها موضوع اصلی حقوق بین الملل محسوب می شوند و تأمین حقوق دولت ها از اهداف اصلی نظام بین الملل است. لذا در بند 2 از ماده 4 همین اعلامیه بر این امر تأکید شده است که اعمال خاصی که از نظر قوانین داخلی خلاف محسوب می شود یا مغایر با ضوابط بین المللی باشد، از حمایت این ماده مستثنی می باشد. در این ماده دولت ها موظف به اتخاذ تدابیری جهت ایجاد شرایط مساعد برای اقلیت ها هستند تا بتوانند ویژگی های هویت خویش را ابراز نمایند.

اشکال دیگر این است که مواد این اعلامیه ها خالی از ابهام نیست; زیرا تنها تعهد دولت ها این است که برای حمایت از حقوق اقلیت ها نهایت تلاش خود را مصروف دارند ولی دولت ها تعهدی نسبت به نتیجه این گونه اقدامات ندارند.

اشکال دیگر عدم نظارت بر اجرای صحیح این اقدامات است و همچنین به دلیل اینکه این اعلامیه خصیصه الزام آور بودن را ندارد لذا این مواد نمی تواند تأثیر چندانی بر رفتار دولت ها بگذارد.

 ب. دیدگاه اسلام

در بررسی این مسئله از دیدگاه غرب به این امر پی بردیم که نهایت کاری که حقوق بین الملل پی گیری می کند رفع تبعیض است. اما در دیدگاه اسلام علاوه بر رفع تبعیض، باید حقوق متناسب با فرهنگ و آداب و مذهب اقلیت ها هم فراهم گردد.

«اقلیت های مذهبی نه تنها در حقوق عمومی با سایر ملت مساوی اند و آزادی کامل دارند بلکه در رقابت اجتماعی مانند معاملات، محدود به قوانین اسلامی نیستند. مثلا در خرید و فروش کالاهایی که در اسلام ممنوع است مانند خمر، خنزیر و آلات لهو به شرط آنکه در مذهب شان منعی وجود نداشته باشد و در صورتی که طرف معامله مسلمان نباشد، آزادند ولی نباید به این امور تظاهر کنند.»10

در اسلام نسبت به تساوی حقوق ملت های مسلمان و غیر مسلمان، آیات و روایات زیادی وجود دارد. در سوره حجرات آیه 13 چنین آمده است: (یَا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاکُم مِّن ذَکَر وَأُنثَی وَجَعَلْنَاکُمْ شُعُوباً وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِندَاللَّهِ أَتْقَاکُمْ); ای مردم! ما شما را از مرد و زنی آفریده ایم و شما را گروه ها و قبیله هایی قرار داده ایم تا همدیگر را بشناسید. گرامی ترین شما در نزد خداوند پرهیزگارترین شماست.

طبق این آیه، اسلام قوم گرایی و نژادپرستی را محکوم می نماید. در روایتی از پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) آمده است: «یا ایها الناس الا ان ربکم واحد و ان اباکم واحد الا لا فضل لعربی علی الاعجمی و لا لاعجمی علی عربی و لا لاسود علی الاحمر و لا لاحمر علی الاسود الا بالتقوی.»11; ای مردم همانا پروردگار شما یکی است و پدر شما یکی است. فضلیتی برای عرب بر عجم و برای عجم بر عرب و سیاه پوست بر سرخ پوست و سرخ پوست بر سیاه پوست نیست مگر به تقوی.

اسلام در مورد حقوق مربوط به فرهنگ های خاص نه تنها مقرارت حقوقی و تکلیفی خود را به هیچ یک از اقوام و ملل تحمیل نمی کند، بلکه مطابق آیات شریف قرآنی و دیگر مبانی فقهی آن ها را در طرز اندیشه و رفتاری که درباره مقررات خود دارند، آزاد می گذارد.12

در این مورد آیه 64 سوره آل عمران، که قبلا ذکر گردید و آیه 8 سوره ممتحنه، می تواند مورد استناد قرار گیرد. در آیه 8 سوره ممتحنه آمده است: (لَا یَنْهَاکُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِینَ لَمْ یُقَاتِلُوکُمْ فِی الدِّینِ وَلَمْ یُخْرِجُوکُم مِّن دِیَارِکُمْ أَن تَبَرُّوهُمْ وَتُقْسِطُوا إِلَیْهِمْ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُقْسِطِینَ); و اما آن هایی که چنین نکردند و با شما نجنگیدند و شما را از سرزمین هایتان بیرون نکردند خدا شما را از احسان به آنان و رفتار عادلانه با ایشان نهی نکرده است; زیرا خدا عدالتورزان را دوست دارد.

مولای متقیان علی(علیه السلام) در فرمانش به مالک اشتر فرمود: «و اشعر قلبک الرحمه للرعیه و المحبه لهم و اللطف بهم و لاتکونن بهم سبعا ضاریا تغتنم اکلهم فانهم صنفان اما اخ لک فی الدین و اما نظیر لک فی الخلق»13; قلب خویش را نسبت به ملت خود مملو از رحمت و محبت و لطف کن و همچون حیوان درنده ای نسبت به آنان مباش که خوردن آنان را غنیمت شماری; زیرا آن ها دو گروه بیش نیستند: یا برادان دینی تو هستند و یا انسان هایی همچون تو.

  وضعیت حقوق بشر در جمهوری اسلامی ایران

تاکنون دیدگاه اسلام و غرب را در زمینه حقوق بشر بررسی کرده و این دو را با هم مقایسه نمودیم. اینک درصددیم تا از برخی مواضع جمهوری اسلامی ایران در زمینه حقوق بشر بحث به میان آوریم. مثلا چرا ایران اسلامی جلوه عملی و اجرایی احکام اسلامی را در قالب قوانین کشوری بیان نموده است و در واقع، به حقوق بشر اسلامی چهره عملی داده است؟ اما پیش از هر چیز باید یادآور شد که جمهوری اسلامی ایران برخی از معاهده های بین المللی مربوط به حقوق بشر را امضا کرده و متعهد به اجرای آن شده است. یکی از این معاهده ها، معاهده بین المللی رفع هر نوع تبعیض نژادی است که در سال 1969 به امضا حدود 150 کشور از جمله ایران رسید. این دولت ها متعهد شده اند سیاست هایی را دنبال کنند که هدف آن از بین بردن تبعیض نژادی و حمایت از گروه های قومی ای است که در معرض آسیب قرار دارند. البته، ماده 14 این معاهده کمیته ای را منظور نموده تا شکایت های افراد یا گروه هایی از افراد را بر ضد دولت ها بررسی کند. از این رو، این معاهده حق دادخواهی فردی را به رسمیت شناخته است.

معاهده ای هم در زمینه منع شکنجه در سال 1984 و رفع هر نوع تبعیض بر ضد زنان در سال 1981 به اجرا درآمده است. ولی به دلیل عدم عضویت ایران در این معاهدات، تعهدی در این خصوص ندارد. ولی جمهوری اسلامی به عنوان یکی از کشورهای سازمان ملل ملزم به رعایت حقوق بشر در تمام این زمینه ها می باشد; زیرا در این زمینه، اعلامیه جهانی حقوق بشر و منشورهایی که راجع به حقوق بشر است، ایران را مکلف می کند که به این حقوق احترام بگذارد.

در اینجا این سؤال مطرح است که جمهوری اسلامی ایران به عنوان یک کشور اسلامی، تا چه حد می تواند پذیرای این حقوق بین المللی باشد و آیا تا به حال توانسته در وضع قوانین داخلی، بین دیدگاه موجود جهانی در مورد حقوق بشر و دیدگاه اسلام پیوند برقرار کند یا خیر؟

برای پاسخ به این سوال، برخی قوانین اساسی و داخلی جمهوری اسلامی ایران، که برگرفته از احکام اسلامی است را بررسی می کنیم.

مجموعه فصل سوم قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، که شامل اصول 19 تا 41 می باشد، همچنین اصول سوم و نهم صریحاً حقوق انسانی اتباع ایرانی را همان گونه که در میثاق بین المللی حقوق مدنی و سیاسی مطرح گردیده، به رسمیت شناخته است.14 اصل برابری که در اعلامیه جهانی حقوق بشر بر آن تأکید شده از اصول مسلم حقوق اسلام است و در برخی از آیات قرآن از جمله آیه 13 سوره حجرات، بدان تأکید شده است.

در اصولی از قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران به مسئله برابری اشاره و تأکید شده است. از جمله در اصل سوم قانون اساسی رفع تبعیضات ناروا و ایجاد امکانات عادلانه برای همه در تمام زمینه های مادی و معنوی و همچنین تأمین حقوق همه جانبه افراد از زن و مرد و ایجاد امنیت قضایی عادلانه برای همه و تساوی عموم مردم در برابر قانون، از وظایف دولت جمهوری اسلامی ایران شمرده شده است. در اصل 19 قانون اساسی هم بیان می دارد که مردم ایران از هر قوم و قبیله که باشند از حقوق مساوی برخوردارند و رنگ، نژاد، زبان و مانند این ها سبب امتیاز نخواهد شد. اصل 20 هم مقرر می دارد که همه افراد ملت اعم از زن و مرد، یکسان در حمایت قانون قرار دارند و از همه حقوق انسانی، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی با رعایت موازین اسلام برخوردارند. البته به این نکته باید توجه داشت که مراد از تساوی حقوق، که در اصل 19 و 20 آمده، تساوی در برابر قانون است. دلیل ما اصل سوم قانون اساسی است که یکی از وظایف دولت را تأمین حقوق همه جانبه افراد و تساوی افراد و تساوی عموم در برابر قانون می داند.

اصل دیگری که در اعلامیه جهانی حقوق بشر بر آن تأکید شده و از اصول مسلم حقوق اسلامی است، اصل آزادی است که در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران در مواد بسیاری بر این امر تأکید شده اشت. هر چند در حدود و اشکال آن اختلافاتی با دیدگاه جوامع غربی وجود دارد.

در اصل 12 آزادی عقیده و انجام اعمال مذهبی سایر مذاهب اسلامی پذیرفته شده است، آنجا که بیان می دارد: «دین رسمی ایران اسلام و مذهب جعفری اثنی عشری است و این اصل الی الابد غیر قابل تغییر است و مذاهب دیگر اسلامی اعم از حنفی، شافعی، مالکی، حنبلی و زیدی دارای احترام کامل می باشند و پیروان این مذاهب در انجام مراسم مذهبی طبق فقه خودشان آزادند.»

در اصل 13 هم آزادی عقیده و انجام مراسم دینی اقلیت های مذهبی شامل زرتشتی، کلیمی و مسیحی را به رسمیت شناخته است. البته در اصل 14 علی رغم اینکه بیان می دارد که دولت جمهوری اسلامی ایران و مسلمانان موظفند نسبت به افراد غیر مسلمان با اخلاق حسنه و قسط و عدل اسلامی عمل نمایند در عین حال این امر را ذکر می کند که این امتیازات و آزادی ها تا هنگامی است که اینان بر ضد اسلام و جمهوری اسلامی ایران توطئه و اقدام نکنند.

اما علی رغم این همه امتیازات و آزادی ها، که جمهوری اسلامی ایران برای اقلیت های مذهبی قائل شده، شاهد هستیم که مجامع بین المللی هر از چند گاهی ایران اسلامی را به نقض حقوق بشر از جمله نقض حقوق اقلیت های مذهبی محکوم می کنند که غالباً این مسئله در مورد فرقه ضاله بابیه و بهائیه است. ولی بر کسی پوشیده نیست که حزب و دسته باب و بهایی، یکی از دسته جات سیاسی مزدوری است که در قرن اخیر در هند، ترکیه و ایران بخصوص فلسطین و سایر کشورهای اسلامی و خاورمیانه آلت اجرای سیاست ها و جاسوسی برای دول استعمارگر شد و همواره تحت الحمایه آن دول، مشغول خیانت به شرق عموماً، و ملت ایران و دین اسلام خصوصاً بوده و هستند. ... اجمالا دسته بابی و بهایی یک بازی و ماجرای سیاسی بر ضد تمامیت استقلال کشور ایران بود و مزدور صهیونیزم بوده و هست که یک جاسوس روسی آن را به وجود آورد. سپس آلت اغراض ضد اسلامی و استعماری دو دولت بزرگ دیگر در ایران و کشورهای دیگر شد.15

اما در زمینه آزادی بیان هم اصل 24 قانون اساسی اظهار می دارد که نشریات و مطبوعات در بیان مطالب آزادند مگر آنکه مخل به مبانی اسلام یا حقوق عمومی باشد تفصیل آن را قانون معین می کند. این اصل به صراحت اعلام می دارد که آزادی بیان نباید به مبانی اسلام یا حقوق عمومی لطمه ای وارد کند و این در واقع با ماده 29 اعلامیه حقوق بشر بند دوم مطابقت می کند که حقوق در اعلامیه را تا جایی قابل تحقق می داند که با حقوق دیگر افراد و جامعه در تضاد نباشد. در اصل 26 قانون اساسی هم از آزادی احزاب، جمعیت ها، انجمن های سیاسی و صنفی و انجمن های اسلامی یا اقلیت های دینی شناخته شده سخن گفته و در اصل 27 بر آزادی تشکیل اجتماعات و راه پیمایی ها تأکید کرده است، ولی در هر دو اصل این قید ذکر شده که این گونه فعالیت ها نباید مخل به مبانی اسلام باشد. در اصل 28 هم آزادی شغلی را مورد اشاره قرار داده ولی با این قید که از نظر اسلام آن شغل ممنوع نباشد و با مصالح عمومی و حقوق دیگران در تضاد نباشد.

بررسی اصول دیگر قانون اساسی جمهوری اسلامی، که همه نشأت گرفته از احکام نورانی اسلام است، نشان می دهد که در اسلام آزادی به معنای وسیع تر از آنچه غربی ها ادعا می کنند وجود دارد و اقلیت ها در اسلام از ارزش والایی برخوردارند و عدالت و تساوی همه در برابر قانون از تأکیدات اسلام است و اگر ما به یک حقوق بشر ایده آل می اندیشیم، باید احکام اسلام را دقیقاً اجرا کنیم تا حق هیچ کس از افراد در سراسر جهان پایمال نگردد.

 سیدمهدی سیدیان ـ قاسم شبان نیا

منابع در سایت:

http://marifat.nashriyat.ir



*** مارابانظرات خوددرنشرمعارف اهلبیت(ع)یاری دهید***  

نوشته شده توسط شیعه مولا علی (ع)اگر خداتوفیق دهد در دوشنبه 92/5/14 ساعت 1:0 عصر موضوع | ***استفاده از مطالب باذکرمنبع وفرستادن صلوان باعجل فرجهم مانعی ندارد*** .التماس دعا***لینک ثابت


تاریخچه حقوق بشر در اسلام

هنگامی که مفاهیم حقوق بشر را در بستر تعالیم اسلام مورد بررسی قرارد می دهیم قبل از هر نوع پیشداوری باید نکاتی را به عنوان پیش فرض در زمینه تبیین مبانی و مفاهیم حقوقی مد نظر قرارداد زیرا که بی توجهی و یا بی اطلاعی از این پیش فرضها و مرز بندیها در بسیاری از موارد موجب گمراهی وانحراف از تعالیم واقعی اسلام می گردد . اینک به برخی از این اصول و پیش فرضها به منظور روشنتر شدن موضوع بحث اشاره می شود .
1 ـ مبانی فلسفی و عقیدتی بسیاری از اصولی که بنام حقوق بشر مطرح می گردد و حتی مفاهیم برخی از این اصول از دیدگاه اسلام با آنچه که در تفکر غربی تحت همین عناوین ارائه می شود متفاوت و احیانا" فاقد مشترکات اصولی است 1 .
2 ـ برای کسانی که حتی مختصر اطلاعاتی از اسلام و تاریخ آن دارند روشن است که بحث حقوق بشر از دیدگاه اسلام صرفا" یک بحث انفعالی و تطبیقی نیست و ما امروز از آن جهت به این بحث کشانده نشده ایم که در برابر اندیشه های حقوقی وسیاسی غرب تفکر مشابهی را به نام اسلام مطرح نمائیم و یا صرفا" در مقایسه دو دیدگاه خود را از عقب ماندگی تبرئه نمائیم .
اصولی چون کرامت انسان وآزادی و مساوات و برخورداری از امنیت و دفاع مشروع و تامین اجتماعی و تعلیم و تربیت ونفی اکراه و اجبار و حمایت از حقوق زن و کودک و محرومات جامعه و احترام به مالکیت و دیگر مفاهیم حقوق طبیعی و فطری و قراردادی انسان , از مفاهیم و مقوله های حقوقی و سیاسی آشنا در فقه و تاریخ اسلام می باشد .
وقتی مباحث عمده عدالت اجتماعی و مفاهیم و ارکان تحقق امت از دیدگاه اسلامی مطرح می شود خود به خود این اصول ومفاهیم که امروز به حقوق بشر شهرت یافته مورد بحث قرار می گیرد .
بدون تردید با مراجعه به نصوص اسلامی و تاریخ تحولات سیاسی و اجتماعی جوامع اسلامی در طول پانزده قرن می توان به وضوح به این حقیقت پی برد و وجود یک تصور و اندیشه مشخص اسلامی در زمینه مسائل حقوق بشر را دریافت و به این حقیقت پی برد که مسائل حقوق بشر چه در تئوری و چه در عمل همواره در تاریخ اسلام مطرح و مورد توجه بوده است 1 .
3 ـ اندیشه حقوق بشر در اسلام برمبنای تفکر توحیدی است نه اومانیسم , آنگونه که در تفکر غرب دیده می شود . براساس تفکر فلسفی اسلام , انسان یک موجود خود آفریده و یا مخلوق فعل و انفعالات کور و کر طبیعت و بطور کلی یک موجود مستقل نیست . اسنان مخلوق خداوند علیم و حکیم و تابع قوانین کلی آفرینش واراده تکوینی خداوند است که در عمل نیز باید از اراده تشریعی خدا پیروی نماید ولی در عین حال , در اندیشه اسلامی , بشر در عمل آزاد است و اجبار در عمل چه از ناحیه خداوند و چه از طرف دیگر انسانها نفی شده است و همین پیچیدگی فلسفی است که جبر تکوینی را با اختیار علیم از یک سو و تکلیف الهی و تکامل انسان را از سوی دیگر در صحنه زندگی فردی و اجتماعی انسان گرد آورده است و موجب گردیده که بحث حقوق بشر از پیچیدگی خاصی برخوردار گردد و مرزبندی بخشهای فلسفی و حقوقی و سیاسی آن دشوار تلقی شود 1 .
3 ـ مکرر ـ مفهوم اختیار آزادی انسان در تفکر اسلامی مطلق العنان بودن بشر نیست . انسان می تواند در برابر سنن آفرینش و قانونمندی حاکم بر جهان مقاومت کند و در زندگی فردی و اجتماعی از قوانین الهی سرپیچی نماید . انسان در انتخاب این دو راه که در منطق اسلام به ضلالت تعبیر شده هیچگونه مانع و رادعی از نظر تکوینی ندارد ولی آنچه که در این وادی آزادی انسان را محدود می کند احساس مسئولیت و تکلیف است که اگر بتوان در حدود آن مناقشه نمود در اصل آن نمی توان خدشه ای وارد کرد .
در تفکر اسلامی انسان آزاد ولی مسئول شناخته شده است و میزان مسئولیت انسان است که حدود آزادی او را تعیین و مشخص می کند 2 .
4 ـ اعتبارحقوق بشر والزام آور بودن آ، در تصور ما بدان خاطر است که حقوق بشر جزئی از مکتب اسلام وقوانین الهی است و ایمان به این مکتب است که به حقوق بشر اعتبار می بخشد و آن را الزام آور می کند . بهمین دلیل است که در تفکر دینی , حقوق بشر از عمق و الزام و ضمانت اجرای بیشتری برخوردار می گردد .
5 ـ همه آنچه که تحت عنوان حقوق بشر در اسلام مطرح می شود از احکام تاسیسی اسلام نیست , بلکه بخشی از این مفاهیم جزء احکام امضائی اسلام است که به دلیل منطقی ومتناسب بودن با فطرت انسان مورد تایید قرار گرفته و از دیدگاه اسلام به عنوان حقوق الزامی بشر شناخته شده است 1.
6 ـ براساس دو اصل فقهی " اباحه " 2 و " برائت " اصولا انسان در هر نوع عملی که حکم صریحی در آن زمینه درنصوص اسلامی یافت نشود آزاد است و قلمرو این آزادی شامل صحنه های وسیعی از زندگی فردی و اجتماعی می گردد که در مقوله های مختلف حقوق بشر می تواند تاثیر مثبتی داشته باشد .
7 ـ در فقه اسلامی , احکام به دو دسته الزامی و غیر الزامی تقسیم می شود که دستورات الزامی شامل واجبات ( بایدها ) و محرمات ( نبایدها ) می گردد.
احکام غیرالهی که درسه نوع مستحبات و مکروهات و مباحات مطرح می شود و در حقیقت قلمرو آزاد زندگی بشر می باشد و انسان می تواند براساس این تقسیم بندی در خارج از قلمرو احکام الزامی ( واجبات و محرمات ) در انتخاب راه و شیوه زندگی آزاد باشد و در این قلمرو وسیع اباحه به قانون گذاری در زمینه های مخلتف زندگی از آن جمله حقوق بشر بپردازد و این قوانین را براساس اصل احترام به قراردادها به صورت قراردادی برخود و دیگران الزام آور سازد .
در سلام توصیه شده است که دراین قلمرو آزاد زندگی بشر که بسی فراختر از بخش مربوط به احکام الزامی است از محدود ساختن خود و حتی از تکلیف در بدست آوردن حکم الزامی شرعی خودداری نماید .
علی علیه السلام در این زمینه می فرماید : " ان الله .... و سکت عن اشیاء ولم یدعها نسیانا" فلاتتکلفوها " .
8 ـ یکی از منابع و ادله فقهی عقل است , عقل به مفهوم نظری و هم به معنی عملی کاربردی وسیع در استنباط احکام اسلامی دارد . این خود دلیل واضحی برکرامت و قداست و احترام انسان دردیدگاه اسلامی است که خداوند به انسان اجازه داده است که از این حق الهی بهره مند گردد و دست به قانونگذار بزند " .
9 ـ اسلام این حق و امتیاز بزرگ را برای بشر قائل است که اصولا قبول دین و تسلیم به شریعت وقتی معتبر است که این امر براساس عقل و استدلال منطقی باشد و تبیین دین و شریعت برای انسان به مرحله قابل قبولی رسیده باشد . عقلایی بودن دین و مبانی و مفاهیم و تعالیم آن بالاترین حق و امتیاز و کرامتی است که اسلام ویژگی اعطای آن را به انسان دارد 2 .
10 ـ عنصر حقوقی و سیاسی " مصلحت جامعه " در تفکر اسلامی گرچه به تئوری احکام حکومتی دولت اعتبار و مشروعیت بخشیده و بدینوسیله در موازنه حقوق و آزادیهای فردی و اقتدارات دولت موجب افزایش اختیارات دولت گردیده است , ولی اگر دقت بیشتری در همین مساله اصولی مبذول شود روشن می گردد که احکام حکومتی خود ابزار قابل اطمینانی است که دولت می تواند با استفاده از آن نقطه نظرهای کور حقوق بشر را بپوشاند , از سوی دیگر باید توجه داشت که مشروعیت حکومت و دولت از دیدگاه اسلام با آراء آزاد مردم تامین می گردد . 3
تاریخچه حقوق بشر را در اسلام باید از دو بعد مورد مطالعه قرارداد : از بعد نظری در لابلای نصوص اسلامی و سپس از نقطه نظر تاریخی در لابلای تحولات سیاسی و اجتماعی جوامع اسلامی گذشته و کنونی .
تئوری حقوق بشر در اسلام
برای شناخت تاریخ تئوری حقوق بشر در اسلام ناگزیر باید آن را به دو بخش زیر تقسیم و هرکدام را بطور جداگانه مورد بررسی قرارداد :
الف ـ تاریخ تکوین حقوق بشر در اسلام
ب ـ تاریخ تدوین حقوق بشر در اسلام
در مورد بخش اول باید توجه داشت که تاریخ تکوین مجموعه حقوقی اسلام با نزول آیات قرآن و گفتار پیامبر و سیره عملی و تقریرهای آن حضرت ترسیم شده است . لذا در این بحث کافی است ما به بخشی از آیات و احادیث مربوطه اشاره نمائیم و آز آنجا که محققین شرکت کننده در سمینار در هر مورد که بحث خواهند کرد به نصوص اسلامی مربوطه اشاره خواهند نمود , لهذا ما دراین بحث نیازی به استقصای همه نصوص وارد شده را نداریم و تنها به برخی از آنها اکتفا می نمائیم :
1 ـ حدیث " مثل المومنین فی توادهم وترا حمهم وتعاطفهم مثل الجسد الواحد اذا اشتکی منه عضو تداعی له سایر الجسد بالسهر والحمی 1 اشاره به این نکته دارد که : اعضای جامعه با ایمان در ابراز مهر , دلسوزی و عواطف مانند یک تنند که هر گاه عضوی از بدرد آید دگر عضوها را نماند قرار . مفاد این حدیث موازنه ارزش فرد و جامعه است در دیدگاه اسلام ارزشها و نقشها و خلاقیتهای اجتماعی از وجود افراد متجلی می گردد و بهمین دلیل رشد آن از هدفهای اصیل و قابل توجه زندگی محسوب می شود ولی در عین حال ارزش و اصالت جامعه هرگز نادیده گرفته نمی شود .
همان قدر که فدا کردن جامعه وحدت برای فرد و واحد به دور از عقل و منطق و در جهت تخریب ارزشهاست فدا کردن فرد در برابر جامعه و واحد در برابر وحدت نیز غیر منطقی و موجب پایمال شدن ارزشها و توقف قافله رشد انسانی است .
2 ـ حدیث : انما یجمع الناس الرضا و السخط 1 روشنگر بنیان اصیل وحدت و انسجام براساس رضایت عمومی است که پایه اساسی دموکراسی را در تفکر سیاسی اسلام تبیین می کند و بدون آن ( رضایت عمومی ) نظام سیاسی مشروعیت خود را از دست می دهد .
3 ـ آیه : ان هذه امتکم امه: واحده : وانا ربکم فاعبدون 2 مبین این حقیقت است که در تئوری امت در دیدگاه اسلامی , فرد برحسب ادراک وارده و اختیار خود و ایمانی که به ارزشهای والا دارد جزئیت کل ( جامعه ـ ملت ـ امت ) را می پذیرد و خود را وقف آن و گاه فدای آن می سازد و این , عالیترین مرحله آزادی بشر محسوب می شود3 .
4 ـ در جهان بینی اسلام حق آزادی و اختیار در همه حال برای فرد به عنوان حق غیر قابل سلب ثابت و محفوظ است می توان از آیه : انا هدیناه السبیل اما شاکرا" او کفورا" 4 و آیه من شاء فلیومن شاء فلیکفر 5 دلیل واضحی براین تفکر استنباط نمود .
5 ـ حقوق و اصالت فرد در کنار حقوق و اصالت جامعه حتی در بازگشت نهائی انسان که در عقیده معاد متجلی است نیز ظاهر می گردد : لقد جئتمونا فرادی کما خلقنا کم اول مره :6 .
6 ـ گرچه مرزبندی حدود حاکمیت دولت و تعیین قلمرو دقیق حقوق و آزادیهای فرد در جامعه از چنان پیچیدگی برخوردار است که در بسیاری از موارد ـ علیرغم صراحت قانون ـ در عمل تشخیص آن بسیار دشوار است ولی باید توجه داشت که مشکل تصادم و تضاد تنها اختصاص به برخورد حقوق فردی با حق حاکمیت دولتها نیست بلکه در این ماجرا فرد در برابر فرد یا افراد نیز مطرح است .
در اسلام , در تمامی این مراحل دقیق و دشوار , به انسان به چشم : انی جاعلک فی الارض خلیفه 1 و نیز یا ایها الانسان انک کادح الی ریک کدحا" قملاقیه 2 نگریسته شده و حقوق فردی در تمامی تنگناها محترم شمرده شده است .
7 ـ در اندیشه سیاسی اسلام تنها واکنش قهری فرد یا جامعه در برابر بی نظمی و پدیده ظلم و اختلاف نیست که احترام به حقوق آدمی را ایجاب می کند بلکه این تحمیل از آنجا نشاءت می گیرد که او به نیاز خود و دیگران به تکامل اعتقاد دارد و سرنوشت متعالی انسان و کرامت ذاتی او در حد : و نفخت فیه من روحی 3 شناخته شده است .
8 ـ در تفکر اسلامی جهالت نسبت به موضع و جایگاه اصیل انسان وارزش والای آن مایه اصلی همه بی عدالتیها و ستمها و عدم شناخت صحیح انسان از خویشتن بوده و تا انسان به شناخت صحیح از خود و دیگران نرسد نسبت به مسئولیتهایش جاهل خواهد بود .
کفی بالمرء جهلا ان لایعرف قدره 4 .
9 ـ در نصوص اسلامی بر ارزش و احترام به انسان علیرغم پیرایه ها و طبقه بندیهای عارضی تاکید شده است : فانهم صنفان اما اخ لک فی الدین او نظیر لک فی الخلق 5 .
10 ـ آفرینش انسان یکسان و از طبیعت برابر برخوردار است : الذی خلقکم من نفس واحده : و خلق منها زوجها وبث منهما رجالا کثیرا" ونساء 1 .
11 ـ آیه : ماکان الناس الاامه : واحده : فاختلفوا 2 بیانگر نفی فاصله و تبعیضهای ناروا است .
12 ـ در دیدگاه قرآن تفاوتها جنبه ارزشی ندارد بلکه صرفا" مربوط به پیچیدگی های نظام آفرینش و عامل معرفت رشد فکری انسان می باشد :
یا ایها الناس انا خلقنا کم من ذکر وانثی وجعلنا کم شعوبا" و قبائل لتعارفوا 3 .
13 ـ برای نفی هر گونه تبعیض ناروا در میان انسانها : پیامبر اکرم فرمود : ایها الناس ان ربکم واحد وان اباکم واحد کلکم لادم و اَدم من تراب ... 4
14 ـ ارزش و جایگاه هر انسان در جامعه و در نهایت بسته به عمل اوست ( قیمه : کل امرء مایحسنه و کل نفس بما کسبت رهینه : 5 .
15 ـ اسلام امتیاز طلبی ها براساس زر وزور وسایر معیارهای مادی مطرود شمرده و آنرا مورد نکوهش قرارداده است و قالوا نحن اکثر اموالا و اولاد 5 و مانحن بمعذبین 6 .
16 ـ در قضاوت عادلانه اسلامی حتی در نگاه کردن هم باید مساوات را مراعات کرد : واَس بینهم فی اللحظه : و النظره : 7 .
17 ـ میزان مساوات در اسلام حق و عدالت است : ( ولیکن امر الناس عندک فی الحق سواء 8 . و اعلمو ان الناس عنانا فی الحق سواء 9 در یک کلام : خذسواء واعظ سواء ( وسائل 12 ص ) .
18 ـ قرآن امنیت را از نتایج رشد و تکامل بشر می داند : ولیبدلنهم من خوفهم امنا" 2 و شهرا من را الگوی مدینه فاضله معرفی می کند : ضرب الله مثلا قریه : کانت اَمنه : 3 .
19 ـ قدرت سیاسی در تفکر اسلامی صرفا" وسیله ای برای هموار کردن راه رشد انسانها است نه هدف و یا وسیله سرکوب : اللهم انک تعلم انه لم یکن الذی 4 .
20 ـ مصونیت هر انسان آگاه و متعهد به راه انسانی از هر نوع تعرض حقی است مسلم که اسلام برآن تاکید می ورزد : لاتروعوا المسلم فان روعه : المسلم ظلم عظیم و من نظر الی مومن لیخیفه بها اَخذه الله عزوجل یوم لاظل الاظله 5 .
21 ـ رسول گرامی اسلام بخش عظیمی از حقوق فردی را در این خطاب تاریخی مشخص نمود : آنجا که فرمود :
من اهان مومنا" فقد بارزنی بالحرب وسباب المومن فسوق و قتاله کفروا کل لحمه معصیه : و حرمه : ماله کحرمه : دمه 6 .
22 ـ در فلسفه سیاسی اسلام هدف بعثت انبیا باز گرداندن انسانها به آزادی است . فان الله بعث محمدا" لیخرج عباده من عباده : عباده الی عبادته 1 . و نه انسانهائی که کرامت خود را بخاطر نیاز از کف می دهند می گوید : لاتکن عبد غیرک و قد جعلک الله حرا" 2 .
23 ـ شعار لاتظلمون و لاتظلمون از اصیلترین شعارهای انسان دوستانه ایست که قرآن برای ریشه کن نمودن مایه های تجاوز مطرح کرده است 3 .
24 ـ نفی اکراه از مقوله های حقوقی روشنی است که ضمن تحریم سلب آزادی انسان بصورت یک اصل حقوقی در محاکمات بکار گرفته می شود : حدیث رفع 4 و آیه لااکره فی الدین 5 .
تاریخ تدوین حقوق بشر در اسلام
با گردآوری آیات قرآن کریم در همان نخستین سالهای نزول قرآن , اولین مرحله تدوین حقوق بشر در اسلام انجام گرفت و تبیین مسائل مربوط به حقوق بشر در مجموعه آیات الهی در ذکر حکیم گردآوری و تدوین گردید و از این رو می توان تاریخ تدوین حقوق بشر را در اسلام به دهه دوم قرن اول هجری و دهه های آخر قرن هفتم میلادی نسبت داد و قرآن را در مقایسه با آنچه که در غرب تحت عنوان حقوق بشر تدوین شده یکی از کهنترین اسناد مدون در حقوق بشر شمرد .
با جمع آوری گفته ها و عملکردها و تفریرهای پیامبر اسلام ( ص ) و تدوین احادیث وسیره و تالیف جوامع حدیث و سیره نبوی گام دیگری بصورت وسیعتر در زمینه تدوین حقوق بشر در اسلام برداشته شد و مبانی وریشه های حقوق بشر در لابلای کتب حدیث وسیره مطرح گردید و مانند دیگر بخشهای علوم اسلامی زمینه را برای بررسی و تحقیق و تحلیل اندیشمندان اسلامی فراهم آورد . قرن سوم هجری شاهد صدها کتاب و جامع و سیره نگاری بوده است که با نامهای مختلف اصول و مبانی تفکر جامع اسلام را در زمینه فرهنگ و تمدن بشری و از آن جمله حقوق بشر مطرح نموده است .
خوشبختانه اکثر این کتب و جوامع حدیث که شامل گفته ها و عملکرد های پیامبر درکل مسائل اسلامی است از گزند حوادث تلخ و ویرانگر تاریخ مصون مانده اند و ما امروز به طور مستقیم به بخش عظیمی از این میراث گرانبهای فرهنگی وعلمی تاریخ صدر اسلام وبه طور غیر مستقیم به اکثر آنها دست رسی داریم .
تتقیح کتب , اصول و جوامع اولیه حدیث توسط محدثین و محققین اسلامی مرحله جدیدی را در زمینه مسائل اسلامی و از آن جمله مسائل مربوط به حقوق بشر در سیر تاریخی تدوین حقوق بشر در اسلام آغاز نمود . دراین مرحله کار تقسیم بندی موضوعی احادیث و تبیین وطبقه بندی سندی روایات و در نتیجه مشکل تعارض احادیث آشکارتر ومنقح گردید .
با آغاز تدوین فقه و اخلاق ( دو رشته بسیار مهم از علوم اسلامی ) که شکل جامعتر آن در قرون سوم و چهارم تجلی نمود مباحث حقوق بشر در اسلام در کتاب های فقهی و اخلاقی این عصر همچون مبسوط شیخ طوسی بطور استدلالی مطرح و مورد نقد و تحلیل قرار گرفت .
تحولات بعدی فقه را بویژه در قرنهای هفتم و هشتم هجری می توان در کتب فقهی چون مولفات محقق و علامه حلی جستجو نمود و نیز در دوران شکوفائی فقه اسلامی در قرنهای سیزده و چهارده هجری مسائل حقوق بشر در اسلام بصورت عمیقتر و روشنتری در لابلای طبقه بندی و موضوعبندی سنتی فقه در مباحث سیاسی فقه عنوان گردید 1 .
در عصر ما فقهائی بزرگ چون حضرت امام خمینی گامهای بلندی در گشودن راههای جدید در بینش فقهی برداشتند که ضمن وارد کردن مقوله های عرفانی در شخصیت و ارزش انسان به قلمرو مباحث فقهی حقوق بشر اصولا باتکیه به دو عنصر زمان و مکان در اجتهاد افقهای جدیدی را برای صاحب نظران در برداشت از نصوص اسلامی متناسب با انسان معاصر بازنمودند . 2 .
تحول حقوق بشر در تاریخ اسلام
مطالعه تحولات حقوق بشر در صدر اسلام , در دوران حیات پیامبر اسلام , در حقیقت نشانگر یک انقلاب سیاسی و ارزشی در زمینه مسائل حقوق بشر می باشد ( 46 )
احترامی که پیامبر به عنوان شخصیت برتر الهی و مقام رسمی سیاسی برای انسانها از هر عقیده و رنگ وطبقه اجتماعی قائل بود و شخصیتی که به زنان داد واعمال جاهلیت را در زمینه های تحقیر و تبعیض و ستم نسبت به انسانهای محروم تقبیح نمود در تاریخ بشر کم نظیر است .
وقتی پیامبر در برابر جنازه یک یهودی از جا بلند می شود و با یهودیان و مسیحیان متحد و با قبول پیوستن آنها به جامعه اسلامی وحدت ملی را پایه ریزی می کند و زنده به گور کردن دختران را به عنوان یکی از زشت ترین صورت های تحقیر بشر مورد تقبیح قرار می دهد و یاران خود را به آزادگی و اظهار نظر حتی در برابر نقطه نظرات خود تشویق می کند و نشستن ساده وبدون نشانه در حلقه یارانش را برتکیه بر مقام و اریکه قدرت ترجیح می دهد , تصویری از تعالی حقوق بشر را در تاریخ تاریک و سراسر ستم عصر خود ترسیم می کند .
یاران پیامبر که تربیت شده این مکتب بودند هر کدام الگوئی از این تصور و تصویر بودند . در این میان علی علیه السلام بیش از هر شخصیت اسلامی دیگر در این زمینه سختگیر و روشنگر بود .
از آنجا که جز اختصار در کلام راه دیگری وجود ندارد کافی است به فرازهائی از رفتار سیاسی امام در برخورد قضائی باخصم خود در دادگاه عدل اسلامی و نفی تبعیضهای ناشی از انتساب به پیامبر و قریش ونیز به دستور اکیدی که آن حضرت برای نصرانی پیرمرد سائل صادر فرمود که از بیت المال برایش جیره تعیین کنند توجه شود .
علی علیه السلام حتی امتیازاتی چون حضور در جبهه های بدر و حنین را در تقسیم مزایای اجتماعی مردود شمرد و از شکل گیری عوامل فشار که به دنبال کسب امیتازات بودند ممانعت نمود و رضایت مصلحت عمومی را اساس حکومت و مظهر اراده الهی برشمرد وتا لحظه آخرین عصر پربرکت خود از حقوق انسانها و آزادگی ایشان دفاع و حمایت نمود . سخنان آن حضرت را در بحث گذشته در این زمینه از نظر گذارندیم .
متاسفانه در دوران خلافت امویان نظام طبقاتی و اندیشه امتیاز طلبی و انحصار جوئی ابتدا از طریق تحریف ارزشهای اسلامی و سپس به اتکاء قدرت مالی , نظامی و سیاسی در مناطق , به دور از معارف اصیل اسلامی , جایگزین مساوات وآزادگی و احترام به حقوق انسانها گردید و خلاف از این خط اصیل اسلامی منحرف شد و بسیاری از ارزشهای اسلامی در زمینه حقوق بشر مورد تحریف قرار گرفت .
بنی العباس که ابتدا برای مبارزه با انحصار طلبی و رفتار ضد بشری امویان برخاسته بودند سرانجام بدلیل ماهیت عوامل موثر در انتقال قدرت به گروه اجتماعی جدید , عباسیان نیز به همان راه اسلاف خود کشانده شدند و این بار با شیوه ای دیگر ارزشهای اسلامی تحریف شد و تبعیض و بی احترامی و تحقیر به انسانها به صورتی شدیدتر از گذشته اعمال گردید .
اگر بنی امیه بنابر اصل خرافاتی برتری نژادی دست به نقض حقوق بشر زدند , بنی العباس براین تصور که چون از خاندان پیامبرند خود را گروه ممتاز و برتر صاحب امتیاز شمردند و از این رهگذر برای توجیه رفتار غیر انسانی و ضد اسلامی خود به نوعی دیگر از تحریف ارزشهای اسلامی دست یازیدند 1 .
بررسی جنبشها و قیامهای سیاسی و مسلحانه ای که در این دو دوره از تاریخ اسلامی رخ داده است نشان می دهد که انگیزه بسیاری از این تحولات ریشه در تبعیض و تحقیر و تضییع حقوق اساسی افراد و ارزش های اسلامی مربوط به این حقوق دارد 2 .
در دوران امپراتوری عثمانی گرچه زیر پا گذاردن حقوق و آزادیهای اساسی ملتهای مسلمان و نیز غیر مسلمان به امیتاز نژادی و امتیاز مذهبی کمتر ارتباط پیدا می کند , ولی اینان نیز مانند اسلاف اموی و عباسی خود تبعیضها و تحقیرها و ستمها و تضییع حقوق انسانهای تحت حکومت خود را زیر پوشش برخی از ارزشهای اسلامی مانند جهاد و ایجاد پان اسلامیسم انجام دادند و با ملتها و قبائل غیر ترک و ملتهای غیر مسلمان رفتاری تحقیر آمیز و مبتنی برتبعیض داشتند .
تصویر خشن و غیر عادلانه و نقض حقوق بشری که ترکهای عثمانی از اسلام در دوران حکومت مستبدانه خود ارائه دادند سالهای متمادی موجب گردید که اسلام در اندیشه غریبان در شکل یک تهاجم نظامی بیرحمانه و رفتار خشونت آمیز و تحقیر بشری تصور شود و تز " اسلام با شمشیر پیشرفت کرده است " در اذهان آنها رسوخ نماید .
تا آنجا که بسیاری از روشنفکران و نویسندگاه مسلمان برای شستشوی ذهنی غریبان و ازمیان بردن این ذهنیت غلط ناگزیر شدند راه افراط پیموده , دیگر اصول سیاسی اسلامی چون جهاد ونفی رکون و نفی سبیل و نظائر آن را مردود شمرده و اسلام در پوششی از تسلیم وسازش ارائه دهند .
در دو قرن اخیر با کمال تاسف نفوذ استعمار غربی اکثر مسلمانان را از هویت اسلامی بیگانه و آنان را به گرایشهای تجدد طلبانه و معنی نادرست روشنفکری و رفتار و تفکر غیر مسئولانه لائیک سوق داد و در حقیقت در قرن اخیر مسلمانان نه به درستی راه و رسم اسلامی را در زمینه احترام به حقوق بشر داشته اند و نه رفتار کاملا غربی را اعمال کرده اند 1 .
هنگامیکه امروز قوانین اساسی کشورهای اسلامی را در زمینه حقوق بشر و رفتارهای سیاسی را در این کشورها در زمینه حقوق اساسی و آزادی های فردی مورد مطالعه قرار می دهیم , آثاری از گرایشهای شعاری به اندیشه غرب در زمینه حقوق بشر را می یابیم ولی بیگانگی از هویت اسلامی و دوری از ارزشهای والای اسلامی در زمینه حقوق بشر آنها را به بی مایگی و تضاد گفته و عمل کشانیده است .
تنها حادثه ای که در این عصر , قابل ذکر است تدوین حقوق بشر اسلامی است که اعضاء سازمان کنفرانس اسلامی در سال جاری به آن دست یافته و تصویری نه چندان دور از واقعیتهای اسلامی از حقوق بشر را در یک میثاق بین المللی اسلامی ارائه داده است .
به اعتقاد ما قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران بلندترین گام را در تصویر حقوق بشر در اسلام برداشته و در یک فصل جداگانه تحت عنوان حقوق ملت و ملی بیش از 24 اصل مسائل حقوق و آزادیهای اساسی را برشمرده است .
جمهوری اسلامی ایران براساس چنین قانون اساسی بویژه اصل های 13 و 14 رفتار انسان دوستانه و مبتنی براحترام به حقوق بشر را نسبت به همه اقشار ملت اعم از اقلیتهای دینی و سیاسی در پیش گرفته است که در مقایسه با دیگر دولتها بویژه کشورهای اسلامی , از امیتازات چشم گیری برخوردار بوده است . جهان برخی از این حقایق را علیرغم تبلیغات سهمگین رسانه های گروهی صهیونیستی بین المللی درگزارش گالیندوپل نمایند ویژه سازمان ملل متحد مشاهده نمود 1 .
در پایان این بحث فشرده لازم به تذکر است که بحث داغ حقوق بشر را درمحافق سیاسی جهان نباید جدی گرفت , همانطور که شعار صلح برای شرق کمونیست یک حربه سیاسی است , شعار حقوق بشر نیز برای امریکا و غرب چیزی جز یک چماق برای سرکوب مخالفین بویژه دولتهائی که منافع استعماری آنها را به خطر می اندازند نیست و بهمین دلیل است که لیست کشورهای ناقض حقوق بشر همواره درحال محو و اثبات است و چنان کش دار است که گاه میش بجای گرگ وگرگ بجای میش در این لیست ارائه می گردد.

منابع:


1 ـ به عنوان نمونه می توان مقایسه بین دموکراسی بمفوم غربی و آزادی براساس اندیشه اسلامی را در این مورد درنظر گرفت .
1 ـ آیه 70 سوره اسراء : ولقد کرمنا بنی آدم , به تنهائی می تواند سبقت و قدمت اندیشه حقوق بشر در اسلام را به اثبات برساند .
1ـ رجوع شود به مقدمه کتاب انسان و سرنوشت نوشته استاد شهید مطهری و مقدمه کتاب جبر و اختیار تالیف علامه محمد تقی جعفری .
2 ـ رجوع شود به فقه سیاسی , ج اول از همین قلم صفحه 552 .
1 ـ رجوع شود به بحث فطرت درتفسیر المیزان نوشته استاد علامه طباطبائی ج 16 صفحه 198 .
2 ـ اصل اباحه عبارت است از مباح بودن هر عملی مگر آنچه که شرع به طور معین آن را حرام شمرده است .
3 ـ اصل برائت عبارت است از مبرا از مسئولیت بودن هر انسان مگر آنکه تکلیف ویا جرم وی با دلیل معتبر ثابت گردد .
1 ـ نهج البلاغه : قصارالحکم : شماره 105 :
2 ـ رجوع شود به فقه سیاسی ج 3 از همین قلم صفحه 95 .
3 ـ لااکراه فی الدین قدتبین الرشد من الغی ( سوره بقره آیه 232 ) در دین تحمیل نیست این در حالتی است که راه ردش وراه ضلالت آشکار گردیده است . رجوع شود به تفسیر المیزان ج 2 صفحه 360 .
1 ـ سفینه البحار ج 1 صفحه 13 .
1 ـ سفینه البحار ج 1 ماده رضا .
2 ـ سوره انبیا آیه 92 : اینست امت شما که امت یکپارچه است و من پروردگار شمایم پس همگی خدا را پرستش نمائید .
3 ـ رجوع شود به تفسیر المیزان ج 4 صفحه 123 .
4 ـ سوره انسان , آیه : ما انسان را آفریدیم او در سپاسگزاری و ناسپاسی مختار است .
5 ـ سوره کهف آیه 29 : هر کس خواست ایمان بیاورد و هرکه خواست کفر بورزد .
6 ـ سوره انعام آیه 94 : اکنون که تنها بسوی ما آمدید همچنانکه شما را تنها آفریدیم .
1 ـ سوره بقره آیه 30 رجوع شود به تفسیرالمیزان ج 1 صفحه 115 .
2 ـ سوره انشقاق آیه 6 .
3 ـ سوره ص آیه 72 .
4 ـ نهج البلاغه : خطبه 16 ـ 9 .
5 ـ همان : نامه 53 ـ 9 .
1 ـ سوره نساء آیه 1 .
2 ـ سوره یونس آیه 19 .
3 ـ سوره حجرات آیه 13 .
4 ـ تحف العقول صفحه 29 .
5 ـ سوره مدثر آیه 38 .
6 ـ سوره سبا آیه 36 و 35 .
7 ـ نهج البلاغه نامه 27 و نامه 46 .
8 ـ همان : خطبه 59 .
9 ـ همان : نامه 70 : بدانید مردم درچشم ما یکسانند .
1 ـ وسائل الشیعه ج 12 صفحه 10 : یکسان بگیر و یکسان بده .
2 ـ سوره نور آیه 55 : سرانجام امنیت را جایگزین ترسشان می سازد .
3 ـ سوره نحل آیه 112 : خداوند آبادی امن را مثال می زند .
4 ـ نهج البلاغه خطبه 131 : خدایا تو میدانی که آنچه ما در اختیار گرفته ایم وسیله ای است برای ....
5 ـ اصول کافی ج 2 صفحه 272 : مسلمان رانترسانید زیرا ترساندن او ستمی بس بزرگ است هرکس که به مومنی نگاهی بیافکند که او را بترساند خداوند او را در روزی که جز عنایت پروردگار کارسازی نیست مجازات خواهد.
6 ـ سفینه البحار ج 1 صفحه 41 : هرکس که مومنی را بترساند با من اعلام جنگ نموده است ناسزا گفتن و جنگ نمودن با او کفر است و دست درازی به مال او نافرمانی خدا است واحترام مال او مانند احترام خون او است .
1 ـ وسائل الشیعه ج 3 صفحه 14 ـ نهج البلاغه خطبه 154 : خداوند پیامبر را مبعوث نمود تا بندگانش را از عبودیت دیگران آزاد سازند .
2 ـ وسائل الشیعه ج3 صفحه 43 ـ نهج البلاغه نامه 31 : بنده دیگری مباش ترا خدا آزاد آفریده است .
3 ـ سوره بقره آیه 279 : نه ستم کنید و نه ستم بپذیرید .
4 ـ رفع عن امتی تسعه ... و عما اکرهوا علیه ( از امت من نه مورد از مسئولیتها وتکالیف برداشته شده ویکی از آنها موردی است که فرد مورد اکراه قرار می گیرد .
5 ـ سوره بقره آیه 256 .
1 ـ رجوع شود به فقه سیاسی از همین قلم ج 2 صفحه 5 .
2 ـ همان : صفحه 65 .
1 ـ رجوع شود به انقلاب اسلامی وریشه های آن از همین قلم صفحه 146 چاپ دوم .
2 ـ همان : صفحه 124 .
1 ـ رجوع شود به فقه سیاسی از همین قلم ج 1 صفحه 536 .
1 ـ همان : صفحه 327 .

منبع:http://www.ghavanin.ir




*** مارابانظرات خوددرنشرمعارف اهلبیت(ع)یاری دهید***  

نوشته شده توسط شیعه مولا علی (ع)اگر خداتوفیق دهد در دوشنبه 92/5/14 ساعت 5:0 صبح موضوع | ***استفاده از مطالب باذکرمنبع وفرستادن صلوان باعجل فرجهم مانعی ندارد*** .التماس دعا***لینک ثابت


چرا انقلاب هایی که در کشور های مصر و دیگر کشور ها اتفاق افتاد به

برای تحلیل این موضوع اول باید این انقلاب ها را با دیگر انقلاب هایی که به پیروزی رسیدن و تاکنون استمرار دارند پرداخت:

به این تحلیل دقت کنید.....

----------------------------------------------------------------------------------------------

پیروزی انقلاب اسلامی سرآغاز تحولات گسترده عمیق و فزاینده در ایران و بسیاری از کشورهای جهان شد این حادثه بزرگ قرن بسیاری از معاملات سیاسی جهان و منطقه را به نفع مستضعفان تغییر داد و موج حرکت‌های آزادی‌بخش و استکبارزدایی سراسر جهان را موجب شد پیروزی انقلاب اسلامی موجب درهم شکسته شدن میمنة‌ استکبار جهانی گشته و ثابت کرد چگونه بسیاری از ناممکن‌ها با ارادة جمعی یک ملت و با توکّل به خداوند متعال ممکن شده و یک رژیم تا دندان مسلّح و برخوردار از حمایت‌های همه جانبه قدرت‌های بزرگ با دست خالی مردم به زانو در آمده، انقلاب اسلامی موجب مجد و عظمت اسلام و احیای هویت دینی امت اسلامی و منشأ رشد معنویت‌گرایی شد تأثیرات انقلاب اسلامی ایران با گذشت ربع قرن از حیات پربرکت آن به گونه‌ای است که نیکسون رئیس جمهور آمریکا معتقد بود جهان اسلام در قرن بیست و یکم یکی از مهم‌ترین میدانهای زورآزمایی سیاست خارجی آمریکاست» عواملی که با وجود دشمنی‌ها و کینه‌توزیهای دشمنان انقلاب سبب تداوم پیروزی انقلاب اسلامی شده را باید در ویژگی‌های خاص انقلاب اسلامی ایران جستجو نمود که عمده‌ترین آنها از این قرار است:

 1. اسلامی بودن انقلاب و تکیه بر مذهب: تکیه بر ارزشهای دینی و پی‌اندازی حکومتی برخاسته از متن دین و سازگار با آرمانی‌ترین اهداف و انتظارات بشر از اساسی‌ترین ویژگی‌های انقلاب اسلامی است که عامل اصلی انقلاب اسلامی محسوب می‌شود مرحوم امام فرمودند: «اسلام و حکومت اسلامی پدیدة الهی است که با به کار بستن آن سعادت فرزندان خود را در دنیا و آخرت به بالاترین درجه تأمین می‌کند و قدرت آن دارد که قلم سرخ به ستمگریها و چپاولگریها و فسادها و تجاوزها بکشد و انسانها را به کمال مطلوب خود برساند.» بنابراین انقلاب اسلامی تا وقتی در خط صحیح اسلام ناب با دقت حرکت کند و مردم روحیة دفاع از اسلام و ارزش‌های اسلامی را زنده نگه دارند هیچ قدرتی نمی‌تواند نظام جمهوری اسلامی را از حرکت به سمت هدفهای خود باز دارد.
از جلوه‌های اسلامی بودن انقلاب اسلامی این است که مشروعیت حکومت برخاسته از اراده خداوند است «زیرا اساساً هیچ‌گونه ولایتی جز با انتساب به اذن الهی، مشروعیت نمی‌یابد هر چند همراه با مقبولیت باشد.» و این مشروعیت الهی حکومت، حقانیت حکومت و حاکم اسلامی را در گرو پایبندی به موازین اسلامی قرار می‌دهد و نه خواست مردم هر چند حکومت اسلامی برای تحقق عینی و فعلیت بخشیدن به احکام دینی پذیرش مردم را لازم دارد و باید اسباب و عوامل رضایت مشروع مردم را فراهم کند. بنابراین پیروزی انقلاب اسلامی پابرجاست چون مشروعیت حکومت از ناحیه خداوند است و این مشروعیت تا زمانی که پایبندی به موازین اسلامی و الهی باقی باشد، پابرجاست.
2. مردمی بودن انقلاب: از خصوصیات انقلاب اسلامی ایران این است که با خواست و اراده مردم همراه است «قیام جمعیتی بزرگ و یکدل و یک جان با حرکتی پر تلاش و هدفدار و هماهنگ روی خط رهبری مکتبی در اوج پاکی و صفا و ایثار، ذوب شده در اسلام و رهبر، یکی از خصائص ممتاز انقلاب اسلامی است که تاریخ آن را کمتر بخود دیده است.» مقام معظم رهبری فرمودند: انقلاب اسلامی دو خصوصیت استثنایی داشت یک خصوصیت اینکه مبنای این انقلاب ارزشهای دینی و اخلاقی و معنوی بود و خصوصیت دیگر این بود که انقلاب برپایه اراده و خواست مردم در تشکیل و ادارة حکومت باقی ماند»
3. رهبری صادقانه و حکیمانه: بی‌شک صداقت، صراحت، شجاعت، سازش ناپذیری، از جان گذشتگی صلابت و قاطعیت،‌عشق به اسلام، مقام عرفانی، وارستگی،‌شخصیت والای علمی و فقاهتی و سادگی معنی‌دار زندگی امام در ارائه الگوی رهبری مؤثر بوده است ولی آنچه که مهمتر از این شاخصهای برجسته، امام را به عنوان اسوه قرار داده و به وی نقشی برتر از یک رهبر انقلاب بخشیده این است که به تعبیر شهید مطهری(ره): «ندای امام از قلب فرهنگ و از اعماق تاریخ و از ژرفای روح این ملت برمی‌خاست، مردمی که در طول چهارده قرن حماسه محمد‌ ـ صلی الله علیه و آله ـ، علی ـ علیه السلام ـ زهرا ـ سلام الله علیها ـ،حسن ـ علیه السلام ـ، حسین ـ علیه السلام ـ، زینب ـ سلام الله علیها ـ، سلمان و ابوذر... . و صدها هزار شخصیت اسلامی دیگر را شنیده بود بار دیگر همان ندای آشنا را از حلقوم این مرد شنیدند او را آئینة تمام نمای فرهنگ و هویت اسلامی خود که تحقیر شده بود دیدند.» رهبری انقلاب اسلامی در چارچوب ولایت فقیه که تداوم امامت است از عوامل مهم پیروزی و تدام موفقیت انقلاب اسلامی محسوب می‌شود مقام معظم رهبری فرمودند: اصل ولایت فقیه و پیوستن همه راه‌های اصلی نظام به مرکز ولایت نقطة درخشان نظام اسلامی است این اصل همان ذخیره پایان‌ناپذیری است که باید مشکلات نظام جمهوری اسلامی را در حساس‌ترین لحظات و خطرناک‌ترین گردنه‌های مسیر پر خطر جمهوری اسلامی حل کند و گره‌های ناگشودنی را بگشاید،»
در واقع «یک انقلاب در حد کمال مطلوب سه رکن اساسی دارد که عبارت است از برخورداری از یک ایدئولوژی و مکتب پویا و انقلابی و مشارکت گسترده و فعالانه و ایثارگرانه مردم از همه طبقات و ظهور و نهادینه شدن رهبری مورد قبول عموم مردم با ویژگی‌های شخصی همچون نبوغ، اقتدار، صلابت و جسارت در تصمیم‌گیری و انقلاب اسلامی در هر سه رکن از تمامیت و عظمت بی‌نظیری برخوردار بوده است. حفظ ویژگی‌های این سه رکن اساسی اقتدار نظام و انقلاب می‌تواند هم‌چنان تداوم و توسعه آن گردد و هر نوع آسیبی که به این سه رکن وارد آید موجبات زوال تدریجی و انحطاط انقلاب را فراهم خواهد کرد.»
4. اهداف بلند انقلاب اسلامی و تکیه بر نیازهای واقعی و فطری مردم
انقلاب اسلامی در همه‌ ابعاد فردی و اجتماعی، داخلی و خارجی، سیاسی و اقتصادی و فرهنگی اهداف بسیار بلندی برای حکومت ترسیم نموده است که این اهداف مأخوذ از قرآن و سنت بود و در شعارهای مردم تجلی یافته بود استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی، حاکمیت ارزش‌های الهی و نفی سلطه شرق و غرب، عدالت اجتماعی و... انقلاب اسلامی با تکیه بر نیازهای فطری واقعی مردم اهداف بلند نظام را در اصل سوم قانون اساسی در طی شانزده بند تبیین نموده که براستی هر بیننده‌ای را مجذوب جامعیت خویش می‌سازد که بکار بستن این اهداف تضمین‌کننده سعادت نسل حاضر و تمامی نسل‌های آینده خواهد بود. مقام معظم رهبری فرمودند: «اگر یک حرکت تاریخی همچون انقلاب اسلامی شعارهایش بر نیازهای ذاتی انسان نظیر عدالت‌خواهی، استقلال، آزادی واقعی، مبارزه با فقر و فساد و تبعیض و دفاع از مظلوم مبتنی باشد، به شرط آن که مسئولان و مردم به وظایف خود عمل کنند هیچ‌گاه پیر نخواهد شد و همواره جوان و پویا و پرنشاط خواهد بود.»
5. دستاوردهای بزرگ انقلاب اسلامی و جلوه‌های کارآمدی نظام جمهوری اسلامی.
دستاوردهای عظیم انقلاب اسلامی برای اسلام و مسلمین در داخل کشور و خارج از کشور بی‌نظیر بوده است.
سرنگونی نظام شاهنشاهی و استمرار نظام جمهوری اسلامی، استقلال و تحمّل در اصول و رفتارهای سیاست خارجی، احیای اسلام و آوردن مذهب به متن زندگی مردم و بازگرداندن اسلام به صحنة جهان،‌ دفاع از حقوق همه مسلمانان و بیداری و آگاهی بخشیدن به آنان، آشکار شدن ابعاد سیاسی اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و حکومتی اسلام راستین و توانائی‌ها و جامعیت مذهب شیعه و از بین بردن خودباختگی و ایجاد روحیه خودباوری در ملت ایران و مسلمانان جهان، شکستن هنمنه و ابهت قدرتهای بزرگ و... نمونه‌‌ها و بخشی از سرفصلها و عناوین مهم دستاوردهای انقلاب اسلامی است همچنین مقایسه‌ای اجمالی بین وضعیت اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی، سیاسی قبل از انقلاب با پس از پیروزی انقلاب که گواه کارآمدی نظام جمهوری اسلامی و پیشرفت سریع انقلاب علی‌رغم برخی کاستی‌ها و مشکلات اقتصادی و اجتماعی است. تصوّر درست دستاوردهای انقلاب وکارآمدی انقلاب اسلامی تصدیق ضرورت تداوم انقلاب را در پی دارد، بررسی شناخت و احساس‌ کارآمدی نظام اسلامی اقبال بیشتر به سوی انقلاب، عشق و علاقه، دلبستگی و وابستگی به انقلاب را پدید می‌آورد. درک دستاوردهای انقلاب، درک ارزش و اهمیت انقلاب، تبیین کارآمدی نظام و کارهای بزرگی که انجام شده امیدواری به آیندة روشن آمادگی برای قدردانی و شکر نعمت انقلاب را با کوشش در راه تداوم آن به همراه دارد.
6. وحدت ملی، از عوامل مهم پیروزی انقلاب اسلامی وحدت و یکپارچگی مردم بود که در سایر انقلاب‌ها کمتر دیده می‌شود و اسلام تنها چیزی بود که این یکپارچگی را بوجود آورد و جز این اگر شعار و شعور دیگر حاکم بود بی‌شک به این وحدت لطمه وارد می‌آورد و به اختلاف نظر می‌کشاند به دلیل اسلامی بودن نهضت بود که همه گروه‌ها مختلف در یک مسیر و یک صف قرار گرفتند همین عامل پیروزی، عامل تداوم آن نیز هست یکپارچگی و وحدت مردم در صحنه و تأکید بر پیاده شدن ارزشها و معیارهای اسلامی و تبعیت از رهبری عاملی است که سبب پویائی و کارآمدی نظام و تداوم آن خواهد شد مرحوم امام در وصیت‌نامه الهی سیاسی خویش چنین فرمود: «بی‌تردید رمز بقاء انقلاب اسلامی همان رمز پیروزی است و رمز پیروزی را ملت می‌داند و نسلهای آینده در تاریخ خواهند خواند که دو رکن اصلی آن انگیزه الهی و مقصد عالی حکومت اسلامی و اجتماع ملت در سراسر کشور با وحدت کلمه برای همان انگیزه و مقصد... توصیه اینجانب به مسلمین و خصوص ایرانیان بویژه در عصر حاضر آن است که در مقابل این توطئه‌ها عکس‌العمل‌ نشان داده و به انسجام و وحدت خود به هر راه ممکن افزایش دهند و کفار و منافقان را مأیوس نمایند.».
بنابراین انقلاب اسلامی و پیروزی آن پابرجاست چراکه انقلاب اسلامی نظامی است اسلامی و دینی و مردمی دارای رهبری شایسته که بر تأمین نیازهای واقعی مردم همت گماشته و اهداف بلندی را فراروی خود قرار داده و باوحدت کلمه و انسجام ملی به سمت دستیابی به این اهداف حرکت می‌کند و در این راه دستاوردهای بزرگی در داخل و خارج کشور بدست آورده و به موفقیت‌های چشمگیری دست یافته که البته راه طولانی تا رسیدن به نقطه آرمانی و تحقق کامل اهداف انقلاب اسلامی پیش رو داریم که انشاء الله با مدد الهی و همت مسئولین نظام و مردم غیرتمند کشور مشکلات برطرف شده و وصول به این اهداف ممکن خواهد شد.

 -----------------------------------------------------------------------------------------------

 ------------------------------------------------------------------------------------------------

به نظر اینجانب  حقیرانقلاب ها بیشتر موارد فوق دارند ولی اصلی ترین چیز ها را ندارند که یکی از آنها رهبری قوی می باشد ندارند ، چون یکی از دلایل مهم پیروزی واستمرار انقلاب ما وجود رهبری و ولایت است که برگرفته شده از رهبری امیر المومنین و دیگر ائمه علیه السلام می باشد که به دلیل عدم شیعه بودن این رهبری وجود ندارد و حضرت امام خمینی (ره) برای استمرار این انقلاب اصل ولایت فقیه که برگرفته از ولایت اهل بیت (ع) بر  جامعه مسلمین است مطرح و تصویب وتثبیت نمود که با انتخاب رهبر آگاه و بصیر چون آیت الله خامنه ای (مظ) تاکنون این انقلاب با این همه فشار های داخلی وخارجی از ناحیه دشمنان باز هم این انقلاب پابرجا وزنده مانده است.و دیگری نبود وحدت است با وجود حاکم بودن سلفی های وهابی هیچوقت در تمام کشور های عربی وحدت صورت نمی گیرد ،و انش الله ریشه این فرقه ضاله که فرزند استکبار جهانی است سوزانده ومحو شود. الهی آمین 



*** مارابانظرات خوددرنشرمعارف اهلبیت(ع)یاری دهید***  

نوشته شده توسط شیعه مولا علی (ع)اگر خداتوفیق دهد در دوشنبه 92/5/7 ساعت 11:17 صبح موضوع | ***استفاده از مطالب باذکرمنبع وفرستادن صلوان باعجل فرجهم مانعی ندارد*** .التماس دعا***لینک ثابت


<   <<   21   22   23   24   25   >>   >
http://www.games-casino.us/
با کلیک روی +۱ ما را در گوگل محبوب کنید