سفارش تبلیغ
صبا ویژن
اهداف فراماسونرها

 1 – نابودی تمام مظاهر توحید و یکتاپرستی در جهان.
2 – به دست گرفتن حکومت و قدرت در تمام کشورهای جهان از طریق  شبکه ی گسترده ی ماسونی در تمام ممالک دنیا.
3 – تخریب  مسجد الاقصی  و  کشف  معبد سلیمان  و  بازسازی  آن  در  ابتدای  قرن 21.(44)

عکس یادگاری ماسون ها در کنار ماکت سومین معبد کذایی سلیمان. ماسون ها آرزوی ساختن چنین معبدی را در سر می پرورانند و برای تحقق آن , گام های بلندی برداشته اند.

4 – پرکردن معبد سلیمان از بت ها  و  نمادهای ماسونی  به  عنوان  اصلی ترین پرستشگاه ماسونی.
5 – برقراری حکومت جهانی  شیطانی  به  پایتختی  معبد سلیمان  در  اورشلیم (بیت المقدس).
6 – به حکومت  رساندن  قدرتمندترین  فراماسون  با  عنوان  نمادیین  ضد مسیح (Antichrist= دجال) در ابتدای قرن 21.
 


*** مارابانظرات خوددرنشرمعارف اهلبیت(ع)یاری دهید***  

نوشته شده توسط شیعه مولا علی (ع)اگر خداتوفیق دهد در دوشنبه 92/5/21 ساعت 12:13 عصر موضوع | ***استفاده از مطالب باذکرمنبع وفرستادن صلوان باعجل فرجهم مانعی ندارد*** .التماس دعا***لینک ثابت


نماد های فراماسونرها

علاوه بر علاماتی که در قسمت های قبلی ذکر شد، علامات دیگر و اعداد خاصی مورد توجه فراماسون ها و دیگر گروه های شیطان پرست هستند که اکثر آنها نیز منشاء مصری دارند، هرچند علامت هایی نیز از دیگر عقاید الحادی  ملل  باستان از جمله آریایی های قدیم (نه دین زرتشت) ، شرق دور و... اقتباس شده اند.

  مهمترین آنها عبارتند از:

1)  پرگار و گونیا (یکی از مهمترین و معروفترین علامات).

در وسط این دو علامت، حرف G  قرار گرفته  است.(30)  (به  اعتقاد  فراماسونها،  « Goat = بز »  نماد  شیطان است.
نکته ی جالب دیگر، این که در برخی از لژ ها بر روی علامت پرگار و گونیا، علامت چشم جهان بین نیز حک شده است که  نشان دهنده ی  اهمیت  فوق العاده ی  علامت  چشم جهان بین  در  نزد ماسون ها می باشد.

نماد پرگار و گونیای ماسونی (به چشم جهان بین روی پرگار دقت کنید )

 

2) ستاره ی  5 گوشه ی  معکوس یا Baphomet.
 
نشان دهنده ی  بز یا  Goat می باشد. در بین  شیطان پرستان،  بز نماد شیطان است.(31)  در قسمت  پایین تصاویر زیر، عیناً عباراتی از یک سایت فعال در زمینه ی شیطان پرستی نقل شده است تا مستندات در اختیار شما قرار گیرد.(32)

 


بز ( Goat ( نماد شیطان در گروه های شیطان پرست                                 عکس روی جلد کتاب انجیل شیطانی (کتاب مرجع شیطان پرستان)




3) دست شیطان  یا  دست شاخدار.

 در  تفکر  ماسون ها  و   شیطان پرستان، شیطان شاخدار  Cornuto  است  و  با  حرکت  دست  خود، شیطان  را  نمایش می دهند.(33)  مستندات عیناً نقل شده است.(34)








نکته ی مهم: علامت   Cornuto  علامتی  است  که  باید  در  تفسیر  آن  بسیار محتاطانه عمل کرد. زیرا علاوه بر معنای دست شیطان که در غرب شناخته شده است، معانی دیگری نیز دارد. برای مثال در بین ناشنوایان این علامت  به  معنای  I love you می باشد. در مناطق آذری زبان ایران  و  ترکیه  و ...  نیز  این علامت  نماد  بوزقورت (گرگ خاکستری) می باشد که این نماد ، در بین آذری ها شناخته شده است . بنابراین Cornuto  هنگامی به معنای دست شیطان  است  که  یک فرد شنوای اروپایی یا  آمریکایی  در  مکان های  متعدد  از  این  علامت  استفاده می کند و از  سوی  دیگر  این  شخص  با  گروه های  مخفی  و  مشکوک  مرتبط است.(35) به عبارت دیگر، هر گردی گردو نیست! برای اطلاق لفظ  دست شیطان به علامت  Cornuto، باید هم به محل  زندگی  فرد،  موقعیت،  وضعیت جسمی، ارتباط وی با گروه های مشکوک و دلیل وی در  استفاده  از  این  علامت  بررسی شود. در ضمن، استفاده از Cornuto در کنار علایم دیگر شیطانی اهمیت دارد. در واقع این علامت تایید کننده است نه اثبات کننده.

4) چلیپای شکسته (صلیب شکسته)  یا  Swastika:   علامت  شناخته شده ی هیتلر و نازی ها.

 نکته ی جالب اینکه این علامت در گروه های  ماسونی  هم  کاربرد  دارد.(36)   در  شکل سمت چپ که مربوط به ماسونهاست، طرحی دیده می شود که در  بالای  آن  علامت  صلیب شکسته،   و  در  وسط  آن  ستاره ی  شش گوش  مشاهده  می گردد که این مطلب ارتباط  نازیسم و صهیونیزم  را نشان  می دهد.  (برخلاف  ادعای جهان غرب). زیرا  هم  ستاره ی شش گوش و هم  صلیب شکسته  مورد  تقدیس  ماسون ها هستند. در واقع  ریشه های  نازیسم و یهودیت صهیونیستی یکی است و نه تنها این دو  حرکت  شوم  هیچ  تضادی  با  هم  ندارند،  بلکه  در  خدمت یکدیگر نیز قرار دارند. این مسأله خود شاهدی بر رد هولوکاست است.

 البته لازم به ذکر است که بعد از جنایات هیتلر اکثر گروه های ماسونی به منظور پرهیز از بدنامی، استفاده از چلیپای شکسته را کنار گذاشتند؛ این در حالی است که قبل از جنگ جهانی دوم، علامت چلیپای شکسته یک علامت کلیدی در فراماسونری بوده است.(37) (ذکر این نکته ضروری به نظر می رسد که هیتلر نیز ماسون بوده است،(38) اما تحرکات نظامی اش برخلاف مصالح فراماسونری بوده و منجر به مقابله ی بقیه ی ماسون ها با وی شده است).





5) جمجمه و استخوان  Bones)  &Skull ).(39)



علامت و رمز گروه مخفی(ماسونی) (Skull & Bones )                       (Skull & Bones)


6) عدد 666 نماد دجال یا ضد مسیح (Antichrist) یا شیطان.(40)

گاهی به صورت FFF  هم این عدد را نشان  می دهند.  چون  حرف F،  ششمین حرف انگلیسی است.






7) عدد 13.(41)

 عدد مقدس ماسون ها و یهودیان است.(42)  در حالی که مسیحیان آن  را  نحس می دانند. فراماسون ها  در بسیاری از  نماد های  خود،  تعداد  اجزاء  را  13 قرار می دهند.  به  عنوان  مثال  در  تصویر  راست،  ستاره ی  شش گوش  را  با  13 ستاره ی کوچک کشیده اند. در شکل وسط، 13 دست گوشه های یک شکل 13 دندانه را گرفته اند. در  تصویر  سمت  چپ  هم  که مربوط  به  چنگ  یک  الهه ی باستانی، است و متعلق به یک گروه ماسونی می باشد،  تعداد  تارها  13  عدد می باشد.



ستاره 6 گوش متشکل از 13 ستاره کوچک           13 دست و 13 دندانه                 13 تار چنگ الهه باستانی


8) عدد 33.(43)

 همان طور که  گفتیم  در  فراماسونری،  صاحب  درجه ی  33   بالاترین  قدرت  را داراست. در سمبل بسیاری از گروههای ماسونی از جمله در  علامت  مربوط  به یک  گروه ماسونی شهر (Memphis)  آمریکا  (که  نام  شهر باستانی Memphis  مصر را برخود نهاده اند)، عدد 33 بکار رفته است.




سمبل گروه ماسونی شهر Memphis آمریکا (به عدد 33 در بالای تاج توجه فرمایید.) _عدد 33 در نماد های ماسونی مختلف


ذکر یک نکته ی مهم:  بعد از ذکر علامات و اعداد مورد استفاده در فراماسونری، ذکر این نکته ضروری به  نظر  می رسد  که  برای  تطبیق علامت های  مذکور بر گروه ها و افراد، باید همواره با احتیاط برخورد کرد. زیرا در بعضی از مواقع،  علامت ها و لوگو های بعضی از  شرکت ها  و  سازمان ها  در  نقاط مختلف  جهان،  شبیه  به علامت های فراماسونری هستند، اما همواره نمی توان به این سازمان ها برچسب ماسونی بودن زد.  برای مثال بسیاری از شرکت ها و کانال های  تلویزیونی و ماهواره ای از نماد چشم در لوگوی خود استفاده  می کنند که این چشم،  نماد بیننده و مخاطب تلویزیونی است و این مطلب کاملاً  منطقی و  قابل  فهم است. بنابراین در این حالت، چشم موجود در لوگو های مذکور،  نشان دهنده ی  ماسونی بودن این کانال ها نیست. همچنین چشم پزشکی ها و  عینک سازی هایی  که  در تبلیغات خود از  علامت  چشم  استفاده  می کنند  نیز  ماسونی  نیستند،  چرا  که حرفه ی آن ها در ارتباط با چشم می باشد. از سوی دیگر در بعضی از تصاویر  هنری و معماری، ممکن است در اثر روی هم افتادن  خطوط،  تصاویر  متعددی  شبیه  به ستاره ی شش گوش و ستاره ی پنج گوشه ی معکوس پدید آید که  این  تصاویر  نیز غیرعمدی بوده و نشان دهنده ی فراماسون بودن معماران  این  بناها  نیست. برای درک بهتر این مطلب، به تصاویر زیر توجه فرمایید:


دو تصویر هنری که به صورت اتفاقی و به دلیل روی هم افتادن خطوط , دارای علامت های ستاره ی 6 گوش و ستاره ی 5 گوشه ی معکوس هستند. حصور اتفاقی این علامات در تصاویر فوق , به معنای ماسون بودن طراحان آنها نیست.

بدین ترتیب همان گونه که ملاحظه فرمودید، صرفاً با مشاهده ی یک علامت  مشابه علامات  ماسونی، نمی توان  به  افراد  و  شرکت های  مرتبط  با  آن  علامت،  فوراً برچسب ماسون بودن زد. بلکه باید در این زمینه تحقیق نمود و از شواهد محکم تری در تأیید یا رد ماسونی بودن گروه های مذکور بهره گرفت.
البته در این بین بعضی علامت ها هستند که  اختصاصاً  و  عمدتاً  ماسونی  هستند  و  تا  حدود  زیادی می توانند ماسونی بودن افراد و شرکت ها و سازمان های مرتبط با خود را نشان دهند. برای مثال علامت پرگار و گونیای ماسونی (نه پرگار تنها و یا گونیای تنها)، علامت بسیار  اختصاصی  ماسون ها  است. همچنین  علامت  هرم و چشم (نه هرم تنها یا چشم تنها)  نیز  یک  علامت  بسیار  اختصاصی برای گروه های ماسونی است.
از سوی دیگر اگر گروهی از علامت های فراوان و متعدد فراماسونری  استفاده  بکند نیز به احتمال قوی یک گروه ماسونی می باشد. به همین صورت، گروهی که  علایم ماسونی را بدون هیچگونه قرینه ی منطقی به کار می برد  نیز  به  احتمال  زیاد  یک گروه ماسونی است. برای مثال،  نماد چشم جهان بین که  در  لژ ها   استفاده می شود نیز یک نماد  کاملاً  ماسونی  می باشد؛  چرا  که  در  لژها  هیچ  عملیات چشم پزشکی و تصویربرداری انجام نمی شود که بتوان نماد چشم جهان بین  را  به آن ربط داد.
در هر حال باید این مطلب را همواره به یاد داشت که صرف دیدن یک  علامت  شبیه به علایم ماسونی، نباید سریعاً به افراد و سازمان های  مرتبط  با  علامت،  برچسب ماسون بودن زد و برای رد یا تأیید این مسأله، باید تحقیقات بیشتری انجام داد.
 
منابع:

 

 

 

 
 


*** مارابانظرات خوددرنشرمعارف اهلبیت(ع)یاری دهید***  

نوشته شده توسط شیعه مولا علی (ع)اگر خداتوفیق دهد در دوشنبه 92/5/21 ساعت 12:7 عصر موضوع | ***استفاده از مطالب باذکرمنبع وفرستادن صلوان باعجل فرجهم مانعی ندارد*** .التماس دعا***لینک ثابت


عقاید فراماسونری

گروه های مختلف ماسونی بعضاً فلسفه ی عقیدتی متفاوتی دارند؛ اما  با  این حال در لا به لای عقایدشان، می توان مشترکات فراوانی نیز  یافت.  نکته ی  مهمی که وجود دارد این است که فلسفه ی وجودی  بسیاری  از  عقاید  ماسونی  به  طور  کامل شناخته نشده است، اما این به معنای عدم وجود این اعتقادات  نیست.  برای  مثال  شواهد  فراوانی  وجود  دارد  که  نشان  می دهد  اکثر  گروه های ماسونی،  شیطان  را تقدیس می کنند. از جمله: اذعان خود آن ها به تقدیس لوسیفر (یکی از نام های شیطان)  و یا استفاده از علایم بی شماری که اکثر آن ها توسط گروه های شیطان پرست نیز استفاده  می شوند؛  با  این  اوصاف  ما  می توانیم  بفهمیم  که ماسون ها شیطان پرست نیز هستند. اما هنوز نمی دانیم که چه عاملی آنان را  به این تفکر سوق داده است. (البته این نکته تقریباً اثبات شده است  که  ماسون ها  و شیطان پرستان به موجودی به  نام  ابلیس  یا  شیطان  اعتقاد  ندارند،  بلکه آن ها بزرگداشت شیطان را به عنوان نمادی برای مخالفت با ادیان انجام می دهند. در  هر صورت، علت لجاجت بیش از حد آن ها با دین و اصرار  افراطی  آن ها  بر  بزرگداشت شیطان به عنوان نماد ضد دینی، کاملاً روشن نشده  است.)  نکته ی  دیگر  این  که بسیاری از گروه های ماسونی شیطان پرست،  الهه های  ملل  باستان  را  نیز  ارج می نهند. از جمله: Isis و   Osirisو... که این مطلب کاملاً اثبات شده  است.  اما  ما نمی دانیم که چرا آنان خداوند یکتا را کنار گذاشته و  هم  شیطان  و  هم  الهه های متعدد را بزرگ می دارند؟!
 
با این حال بخشی از عقاید ماسون ها که کاملاً اثبات شده اند، عبارتند از:

    * ادعای روشنی بخش (Giver of light) بودن شیطان (Lucifer)
    * بزرگداشت شیطان و نمادهای شیطانی (Satanism)
    * اعتقاد به اینکه زن و مرد اولیه، که مقام نیمه خدایی دارند، خالق نسل کره ی زمین هستند نه خداوند یکتا.
    * بزرگداشت الهه های ملل باستان، مانند ایزس، لات و ... و  احترام  به  عقاید جاهلی ملل باستان (Paganism).
    * اعتقاد قوی به آداب و رسوم مصر باستان که این مطلب کفرآمیز  و  شرک آمیز بودن عقاید آنها را توأماً نشان می دهد.
    * اعتقاد فراوان به اومانیسم.
    * اعتقاد فراوان به ماتریالیسم (ماده گرایی)  و  عدم  اعتقاد  به  روح  و  مسایل فرامادی.
    * اعتقاد راسخ به سلیمان (Solomon) نه به  عنوان نبی بلکه به عنوان پادشاه، جادوگر و ماسون اعظم. نکته ی جالب این که  اکثر یهودیان نیز چنین اعتقادی دارند. آیه ی 102 سوره ی بقره نیز اشاره به  همین  مطلب دارد.

« خداوند نیز در آیه ی 102 سوره ی بقره درباره ی بنی اسراییل می فرماید:

وَاتَّبَعُواْ مَا تَتْلُواْ الشَّیَاطِینُ عَلَى مُلْکِ سُلَیْمَانَ وَمَا کَفَرَ  سُلَیْمَانُ  وَلَـکِنَّ  الشَّیْاطِینَ کَفَرُواْ یُعَلِّمُونَ النَّاسَ السِّحْرَ....... و پیروی کردند از سخنانی که شیاطین در قلمرو سلیمان می خواندند وهرگز سلیمان به خدا  کافر  نگشت  ولیکن  شیاطین  کافر شدند و سحر به مردم می آموختند ......»

کتاب تفسیر نمونه درباره ی آیه ی 102 سوره ی بقره می نویسد:
 
از احـادیـث چـنـیـن بـر مـى آید که در زمان سلیمان پیامبر، گروهى  در  کشور  او  به عمل سحر و جـادوگـرى پرداختند, سلیمان دستور داد تمام  نوشته ها  و  اوراق  آنها را جمع آورى کرده، در محل مخصوصى نگهدارى کنند.
پـس از وفات سلیمان، گروهى آنها را بیرون آورده و شروع به اشاعه  و  تعلیم  سحر کردند؛ بعضى از این  موقعیت  استفاده  کرده  و  گفتند:  سلیمان  اصلاً  پیامبر  نبود، گروهى از بنى اسرائیل هم از آنها تبعیت کردند و  سخت  به  جادوگرى  دل  بستند، تا آنجا که دست از تورات نیز برداشتند.
هـنـگـامى که پیامبراسلام (ص ) ظهور کرد و ضمن آیات قرآن اعلام نمود سلیمان  از پیامبران خدا بوده  است،  بعضى  از  احبار  و  علماى  یهود  گفتند:  از  محمد تعجب نمى کنید که مى گوید سلیمان پیامبر است؟
این گفتار یهود، علاوه بر این که تهمت و افتراى بزرگى  نسبت  به  این  پیامبر  الهى محسوب مى شد، لازمه اش تکفیر سلیمان (ع ) بود.
به هر حال این آیه فصل دیگرى از زشتکاریهاى  یهود  را  معرفى  مى کند  که  پیامبر بزرگ خدا، سلیمان را به سحر و جادوگرى متهم ساختند، مى گوید:  « آنها  از  آنچه شیاطین  در  عصر  سلیمان  بر  مردم  مـى خواندند،  پیروى  کردند : واتبعوا ما  تتلوا الشیاطین  على  ملک  سلیـمان ».  سپس   قرآن   به   دنبال   این   سخن   اضافه مى کند: « سلیمان هرگز کافر نشد : و ماکفر سلیـمان ». او هـرگـز بـه سحر توسل نجست ، و از جادوگرى براى پیشبرد اهداف خود استفاده نکرد، « ولى شیاطین کافر شدند،  و  به مردم  تعلیم  سحر  دادند  :  ولکن  الشیاطین  کفروا  یعلمون   الناس  السحر ».(25)

     * علاقه ی افراطی به علوم طبیعی. تعداد زیادی از برندگان جوایز نوبل و دانشمندان علوم طبیعی، ماسون بوده اند. مانند: الکساندر فلمینگ کاشف پنی سیلین، و ادوارد جنر کاشف  واکسن  آبله.(26)   در  این  میان  به  نظر می رسد که علاقه و توجه  افراطی ماسون ها  به  علم، برای پر کردن خلاء ناشی از کنار گذاشتن معنویت انجام می گیرد. البته لازم به ذکر است که در  دین  اسلام هم تأکید زیادی  بر  فراگیری  علم  و  دانش شده  است،  اما  از  مسلمانان خواسته شده  تا  به   صورت  معتدل (نه افراط، نه تفریط)  به  علم بپردازند و از آن به عنوان ابزاری برای رسیدن به خدا استفاده  نمایند. بنابراین در اسلام، علم هدف نیست بلکه یک وسیله است، اما  در  فراماسونری  علم خود یک هدف است.
    * اعتقاد به قدرت برتر در ماسون صاحب درجه 33. گروه های ماسونی 33 مرتبه و 33 درجه دارند. شخصی که به درجه ی 33 می رسد ، قدرت  زیادی  داشته و ماسون اعظم نامیده می شود. این شخص بالاترین مقام لژ را در اختیار دارد.
    * اعتقاد به ساخت معبد سلیمان به عنوان  پایتخت  عقیدتی  در  بیت المقدس (Jerusalem) قبل از ظهور ضد مسیح (Antichrist) یا فرعون جدید (New Pharaoh) که منجی شیطانی ماسونهاست.(27)
    * اعتقاد به ظهور ضد مسیح (Artichrist  = دجال) یا فرعون جدید (New Pharaoh) در ابتدای  (دهه ی اول)   قرن 21  و  شروع  حکومت جهانی شیطانی  توسط  او.(28) (البته  ممکن  است که  Antichrist  مورد  نظر   خود ماسون ها، لزوماً شخص خاصی نباشد؛ بلکه  ممکن  است  Antichrist  مورد نظر ماسون ها، خود تشکیلات فراماسونری باشد.)

 در هر حال جا دارد که در این قسمت به این نکته اشاره کنیم  که  گروه هایی  مانند فراماسونر ها و شیطان پرستان، از شیطان پرستی به عنوان یک نماد برای مبارزه  با ادیان استفاده می کنند . اعضای این گروه ها در واقع هیچ اعتقاد  قلبی  به  مسایل فرازمینی مانند خدا، فرشتگان،   شیطان  و ...  ندارند  و معتقدند که تنها ماده  وجود  خارجی دارد. (اعتقاد به ماتریالیسم)  اعضای این گروه ها برای نشان دادن دشمنی  خود  با مذاهب، از نماد  (Baphomet) که مربوط  به  شیطان پرستان باستان  است، استفاده نموده و  از  آن  برای  نشان دادن  بی اعتقادی  خود  به  عالم  آخرت  بهره می جویند. البته لازم به ذکر است که فراماسون ها و شیطان پرستان، خودشان  نیز به این مسأله اعتراف کرده اند؛ تا  آن  جا  که  در  بعضی  از  کتب  شیطان پرستان، مطالب  زیر  به  چشم می خورد:(29)


اعتراف سایت کلیسای شیطان (Church Of Satan) به عدم اعتقاد واقعی به شیطان. ترجمه مطلب چنین است: شیطان پرستی یک مذهب لا مذهبی همچون بودیسم است! مذهبی که در آن نیازی به توضیح هیچ کدام از کارهایمان به هیچ کس نداریم. شیان پرستی اعتقادی به وجود خدا , فرشتگان , بهشت و جهنم , ابلیس , اهریمن , ارواح شیطانی , ارواح خوب , جن, دیو و ... ندارند.


اعتراف سایت کلیسای شیطان (Church Of Satan) به عدم اعتقاد واقعی به شیطان. ترجمه مطلب چنین است: شیطان پرستی لامذهبی است ... خود پرستی است - ما خودمان را می پرستیم ... شیطان پرستی ماده گرایی است ... شیطان پرستی بی دینی است.
Vexen Crabtree
" توصیف شیطان پرستی "


بدین ترتیب   نتیجه   می شود   که    اعتقاد   و   مسلک   واقعی    ماسون ها    و  شیطان پرستان،  بی دینی  است  و  آن ها  از  الهه های  ملل باستان،   بت ها   و شیطان، به عنوان نمادی برای دشمنی با مذاهب و ادیان استفاده می کنند.

 

منابع :

درسایت http://www.alvadossadegh.com


 


*** مارابانظرات خوددرنشرمعارف اهلبیت(ع)یاری دهید***  

نوشته شده توسط شیعه مولا علی (ع)اگر خداتوفیق دهد در دوشنبه 92/5/21 ساعت 12:6 عصر موضوع | ***استفاده از مطالب باذکرمنبع وفرستادن صلوان باعجل فرجهم مانعی ندارد*** .التماس دعا***لینک ثابت


تاریخچه پیدایش فراماسونری

همان گونه  که  دیدیم،  منشاء  فراماسونری  به  زمان  مصر  باستان  و  فراعنه   باز می گردد. سؤالی که مطرح می شود این  است  که  چگونه  این  تعالیم  به  آمریکا  و اروپای این دوران راه پیدا کرد و چگونه اوج گرفت؟

با  مرور  در  سیر  فراماسونری  خواهیم  دید   که   عامل   گسترش،   بنی اسرائیل  بوده است. ترتیب وقایعی که به اوج گیری فراماسونری منجر شدند، عبارتند از :

 1 –  افول قدرت مصر  و  نابود شدن فرعون با خواست  خداوند  متعال  و  به  دنبال  رسالت  حضرت موسی (ع).(12)
2 – مهاجرت بنی اسرائیل از مصر  به  فرمان  خدا  به  همراه  حضرت موسی (ع)  و ساکن شدن آنان در صحرای سینا.(13)
3 – گوساله پرستی بنی اسرائیل و سپس بازگشت مجدد  به  دین  خدا:  به  دنبال تأخیر چند روزه ی حضرت موسی (ع) که برای  دریافت  پیام  خدا،  به  کوه  طور رفته بودند، بنی اسرائیل شروع به پرستش گوساله ی سامری کردند و  حضرت موسی پس از  بازگشت،  این  گوساله  را  از بین بردند  و  بنی اسرائیل  دوباره خداپرست شدند.(14)
4 – پس  از  درگذشت  حضرت  موسی(ع)،  پیامبران  دیگری  نیز   به   سمت   قوم بنی اسرائیل فرستاده شدند که هیچکدام قدرت حضرت موسی(ع) را  نداشتند، در نتیجه قوم بنی اسرائیل به تدریج  شروع  به  ترویج  تعالیم  ماسونی  مصری کردند. در واقع عده ای از آنان قبلاً این تعالیم را در مصر فراگرفته بودند.(15)
5 – ترویج تعالیم ماسونی  در  بین  بنی اسرائیل  و  اضافه شدن  تعالیم  شرک آمیز فلسطینیان باستان (نه اعراب فلسطینی) به تعالیم مصری و شکل گیری تعالیم مختلط با نام کابالا (Kabbalah=Cabbalah=Qabalah).(16)
6 – حکومت حضرت داوود (ع) و حضرت سلیمان (ع)  در  اوج  قدرت  بنی اسراییل  و توقیف وسایل جادوگری توسط حضرت سلیمان (ع).(17)
7 – وفات حضرت سلیمان (ع) و بازپس گیری وسایل جادوگری از سوی  جادوگران  و تهمت جادوگری به حضرت سلیمان (ع) از جانب مردم بنی اسراییل.(18)
8 – ادامه ی ترویج کابالا (Qabalah) توسط جادوگران و کاهنان معابد.(19)
9 – تسخیر اورشلیم به دست رومیان: به این ترتیب  بنی اسرائیل  توانائی  حکومت بر خود را از دست دادند و تحت سلطه ی رومیان درآمدند.
 10 – ظهور حضرت عیسی(ع) و آزار رساندن یهودیان به ایشان.
 11 – ظهور حضرت محمد(ص) که ایشان هم از آزار بنی اسرائیل در امان نبودند.
  12 – فتح اورشلیم به دست ایرانیان که در  زمان  رسالت  حضرت محمد (ص)  اتفاق افتاد.
  13 – باز پس گیری اورشیلم توسط رومیان.
  14 – فتح اورشلیم به دست مسلمانان. از آن پس نام آن شهر به  « بیت المقدس » تغییر یافت.
  15 – جنگ های صلیبی و رد و بدل شدن بیت المقدس بین مسلمانان و صلیبیان.
  16 – در پی اشغال قدس توسط صلیبیان، بسیاری از شوالیه ها و سربازان در  قدس ساکن شدند. عده ای از این شوالیه ها، مأمور نگهبانی از معابد مخصوصآً معبد موسوم به معبد سلیمان شدند که اینان شوالیه های معبد نامیده می شدند. در  نتیجه ی  این مجاورت و نزدیکی شوالیه ها با  کاهنان  یهودی  معبد موسوم به معبد سلیمان،  آنان  به  تدریج  تعالیم  ماسونی را از یهود یاد گرفتند.(20)
 17 – بازپس گیری  بیت المقدس  توسط  مسلمانان  و  فرار  صلیبیان و شوالیه های معبد به اروپا.(21)
 18 – با فرار شوالیه های معبد، تعالیم ماسونی کابالا  توسط  همین  شوالیه ها  به اروپا راه یافت.(22)
 19 – به دلیل ماهیت شیطانی تعالیم کابالا و مغایرت آنها با تعالیم کلیسا، واتیکان در صدد مجازات و مقابله با شوالیه های معبد برآمد  و  بسیاری  از  آنها  را  اعدام کرد.(23)
 20 – مهاجرت شوالیه ها به اسکاتلند (در آن زمان پادشاه اسکاتلند از واتیکان تبعیت نمی کرد) و شروع ساخت  اولین  لژ  فراماسونری  مخفی  در  اروپا  با  نام  لژ « وال بیلدرز » یا « لژ کهن اسکاتلند » که امروزه  نیز  به  فعالیت  خود  ادامه می دهد و از جمله قویترین و مهمترین لژها در اروپای امروز نیز می باشد.(24)
 21 – آغاز فعالیت رسمی ماسون ها در اروپا با ساختن لژهای متعدد  در  قرن 18.  با کم رنگ شدن نقش و قدرت مذهب  در  قرن 18،  فراماسونها  فعالیت  رسمی خود  را  آغاز  کردند.  به  تدریج  با  کاهش  سختگیری   واتیکان   و   توسعه ی پروتستانیسم در اروپا، فراماسون ها فعالیت خود را افزایش داده و لژهای زیادی را در سراسر اروپا ساختند؛ البته تمام آداب و رسوم فراماسونها کماکان مخفی و پنهانی صورت می گرفت. زیرا تفکر اکثر مردم اروپا در آن زمان  مذهبی  بود  و در صورت علنی شدن عقاید فراماسونری، حیات این لژها به خطر می افتاد.
 22 – با استقلال آمریکا در سال 1789، اولین دولت با ارکان ماسونی شکل گرفت.
 23 – تأسیس سازمان ملل متحد با آرمانهای ماسونی در سال 1945.
 24 – شکل گیری   اسرائیل   در   سال   1948   به  عنوان   آخرین   بازوی   اجرایی فراماسونری.
 25 – در سیر تاریخی فراماسونری و روند پیشبرد اهداف، به سال 2006  می رسیم.
جنگ با حزب الله در سال 2006 برای رسیدن به  چند  هدف  مهم  انجام  شد: تشکیل حکومت نیل تا فرات سلیمان و استارت  برای  پروژه های (Apocalypse = آخرالزمان،  و  Armageddon = جنگی  که  صهیونیست ها   ادعا   می کنند   جنگ آخرالزمان است.) خوشبختانه این پروژه ها موقتاً ناتمام مانده است.
 26 – و  اقدام  اخیر،  کشمکش  لفظی  با  ایران . چرا  که  ایران   بزرگترین   دشمن فراماسونری در جهان است. در حال حاضر در تمامی کشورهای جهان، یا قدرت در دست ماسون هاست و یا آن کشور تحت تأثیر  کشورهای  ماسونی  است. برای مثال در کشورهای همسایه، کشور ترکیه دارای لژهای ماسونی است  و کشور عربستان هم که عاری از لژ است، تحت تاثیر آمریکا و اسراییل (دولتهای با ارکان ماسونی) می باشد.
 27 – ... و الله العالم.

منابع

سایتhttp://www.alvadossadegh.com



*** مارابانظرات خوددرنشرمعارف اهلبیت(ع)یاری دهید***  

نوشته شده توسط شیعه مولا علی (ع)اگر خداتوفیق دهد در دوشنبه 92/5/21 ساعت 12:4 عصر موضوع | ***استفاده از مطالب باذکرمنبع وفرستادن صلوان باعجل فرجهم مانعی ندارد*** .التماس دعا***لینک ثابت


صهیونیسم؛ مولود استکبار واستعمار جهانی

صهیونیسم

 
واژه صهیونیسم Zionism جنبش یهودى براى به وجود آوردن جامعه و کشور خودمختار یهودى در فلسطین. نام این جنبش از «کوه صهیون» (آرامگاه داود نبى) گرفته شده که در اورشلیم قرار دارد. صهیونیسم صورت دنیاپرستانه، ملت پرستانه و نژادپرستى از یهودیت است و خود را برتر از سایر ادیان و ملت‏ها مى‏دانند و انسان‏هاى دیگر را داراى حقوق انسانى نمى‏داند و چنانچه کمترین فرصتى در اختیارش قرار گیرد از هیچ عهدشکنى و تجاوز و نفوذ و استثمار کشورهاى منطقه خوددارى نخواهد کرد و داعیه مالکیت از نیل تا فرات را دارد.
توضیحات بیشتر:
}چیستى صهیونیسم {T
صهیون، در زبان عبرى، به معناى پُر آفتاب و نیز نام کوهى در جنوب غربى بیت المقدس است. کوه صهیون، زادگاه و آرامگاه داود پیامبر- علیه ‏السلام - و جایگاه سلیمان - علیه ‏السلام - بود. گاه این واژه نزد یهودیان، به معناى شهر قدس، شهر برگزیده و شهر مقدس آسمانى به کار مى ‏رود؛ ولى در متون دینى یهود، صهیون، اشاره به آرمان و آرزوى ملت یهود براى بازگشت به سرزمین داود - علیه ‏السلام - و سلیمان - علیه ‏السلام - و تجدید دولت یهود دارد. به دیگر سخن، صهیون براى یهود، سمبل رهایى از ظلم، تشکیل حکومت مستقل و فرمان‏روایى بر جهان است و از این رو، یهودیان خود را فرزندان صهیون مى ‏دانند.
صهیونیسم، به جنبشى گفته مى ‏شود که خواهان مهاجرت و بازگشت یهودیان به سرزمین فلسطین و تشکیل دولت یهود است. صهیونیسم، همانند شووینیسم (ناسیونالیسم افراطى) است که با خوار شمردن ملت‏ها و نژادهاى دیگر و با غلوّ در برترى خود، در پى دست‏یابى به قدرت سیاسى است. این جنبش، در نیمه اوّل قرن 13 شمسى/نیمه دوم قرن 19 میلادى در اروپا، پا به عرصه حیات گذاشت؛ ولى واژه صهیونیسم، نخستین بار توسط تئودور هرتصل‏ به کار رفت و سپس ناحوم ساکولو - مورّخ صهیونیست - در کتاب «تاریخ صهیونیست» از آن سخن گفت . (عبد الوهاب المسیرى، صهیونیسم ،ترجمه لواء رودبارى، ص 7 /حمید احمدى، ریشه ‏هاى بحران در خاورمیانه، ص 3 / على آقا بخشى، پیشین، ص 423 / ب. پراهى، فریب خوردگان صهیونیسم، ترجمه ابوالقاسم سرّى، ص 27.)
صهیونیسم، تنها داراى ابعاد و معانى سیاسى (صهیونیسم سیاسى) نیست؛ بلکه ابعاد و معانى دیگرى همچون صهیونیسم کارگرى، فرهنگى، دمکراتیک، رادیکال و توسعه طلب را نیز در بر مى ‏گیرد. مشهورترین تقسیم صهیونیسم، طبقه بندى آن به دو بخش سیاسى و فرهنگى (دینى) است. صهیونیسم سیاسى، خواهان بازگشت یهودیان به فلسطین است که با تدوین کتاب «دولت یهود» توسط هرتصل در 1263ش./1894م. زاده شد. امّا صهیونیسم فرهنگى، مخالف مهاجرت یهودیان در قرن 14 شمسى/20 میلادى به فلسطین است؛ زیرا در انتظار انسان رهایى ‏بخش‏ در آخرالزمان نشسته که یهودیان و تمام ادیان را به سرزمین ابراهیم - علیه‏السلام - و موسى - علیه‏السلام - یا سرزمین نجات بازگرداند.( حمید احمدى، پیشین ص 3 / روژه گارودى، پرونده اسرائیل و صهیونیسم سیاسى، ترجمه نسرین حکمى، ص 5 / عبدالوهاب المسیرى، پیشین، ص 8.)در مقابل، در صهیونیسم غیر دینى و غیر یهودى، کسانى جاى دارند که با تکیه بر استدلال‏هاى تاریخى، سیاسى و علمى به اسکان یهودیان در فلسطین مشروعیت مى ‏بخشند. این همان صهیونیسم لائیک (غیر دینى) است که تنها مفاهیم سیاسى خویش را به زبان دین بیان مى ‏کند. بنابراین، صهیونیسم همواره به معناى یهودیت نیست؛ بلکه گاه به مفهوم حرکتى براى غیر یهودى کردن یهودیت نیز به کار مى ‏رود.
یهودآزارى
صهیونیست‏ها مدعى ‏اند که صهیونیسم، پاسخى به یهودآزارى است. به عقیده آنان، دولت‏ها و ملت‏ها به بیمارى علاج ‏ناپذیر یهودستیزى دچار شده ‏اند. بنابراین، یهودیان را، در هر کجا باشند، عنصر بیگانه به حساب مى ‏آورند و آنان را در آشکار و پنهان آزار مى ‏دهند. حیم وایزمن‏9 (متوفاى 1331ش./1952م.) در این باره مى ‏گوید: «ضدیت با یهود، میکروبى است که هر غیر یهودى هر کجا باشد و هر چند که خود منکر باشد، بدان آلوده است» و به بیان دیگر، آنان یهودستیزى را بلایى ازلى و ابدى مى ‏دانند که تنها در پناه یک دولت یهودى مى ‏توان از آن رهایى یافت.( یورى ایوانف، صهیونیسم، ترجمه‏ ى ابراهیم یونسى، ص 74 - 71 / عبدالوهاب المسیرى، پیشین ،ص 36.) البته این ادعاهاى صهیونیسم، به هیچ وجه قابل اثبات نیست؛ زیرا برخى از نمونه ‏هاى تاریخى یهودآزارى، مانند آن چه صهیونیست‏ها درباره یهودسوزى در آلمان مطرح مى ‏کنند، بیش از حد بزرگ شده ‏اند. صهیونیست‏ها در این مورد، با سلطه ‏اى که بر ابزارهاى تبلیغى جهان و به ‏کارگیرى آن دارند، به مظلوم ‏نمایى پرداخته‏ اند. و نیز برخى قصه‏ هاى یهود آزارى، ساخته و پرداخته یهودیان و صهیونیست‏هاست. هدف از این دروغ‏ پردازى ‏ها این بود که به روند مهاجرت یهودیان به فلسطین و تأسیس یک دولت یهودى شتاب بخشند. دیوید بن‏گوریون‏ (متوفاى 1352 ش./1972م.) مى ‏نویسد: «اگر قدرت داشتم، عده ‏اى یهودى را به کشورهاى مختلف مى ‏فرستادم تا یهودآزارى را تعمّداً به وجود آورند».( پراهى، فریب خوردگان صهیونیسم، ص 6 / گالینا نیکیتینا، دولت اسرائیل، ترجمه ‏ى ایرج مهدویان، ص 32.)
سرمایه ‏دارى غرب و پیدایش صهیونیسم
صهیونیسم، مولد دوران تحول و انتقال سرمایه ‏دارى غرب به مرحله امپریالیسم نیز به شمار مى ‏رود. در این دوره، همه قدرت‏هاى بزرگ، براى تأمین منافع استعمارى، فعالانه در پى یافتن جاى پایى محکم، در خاورمیانه شدند. براى دست‏یابى به این هدف، نخستین بار ناپلئون بناپارت (امپراتور فرانسه)، به جلب همکارى یهودیان علیه امپراتورى عثمانى دست زد که البته در این کار توفیقى به دست نیاورد؛ سپس بیسمارک (صدر اعظم سابق آلمان) براى پاسدارى از خط راه آهنى که قرار بود از برن - شهرى در آلمان - به بغداد کشیده شود، اقدام به جذب و به ‏کارگیرى یهودیان کرد امّا سرانجام، این انگلیس بود که به آرزوى دیرینه‏ اش، یعنى خلق اندیشه صهیونیسم و ترغیب یهودیان اروپاى شرقى، روسیه و غرب، براى مهاجرت به فلسطین و تشکیل یک دولت یهودى که حافظ منافع آن کشور باشد، دست یافت.
به عقیده لرد ارل شافتسبُرى هفتم، که از رجال سیاسى بریتانیا و نیز یک صهیونیست مسیحى بود، اسکان یهودیان در فلسطین نه تنها براى انگلستان که براى سراسر دنیاى متمدن ( غرب) سودمند خواهد بود. هرتصل نیز معتقد بود که یهودیان مى ‏توانند حلّال مشکل غرب در خاورمیانه باشند.ماکس نوردو، از صهیونیست‏هاى معروف، معتقد بود که ما فرهنگ اروپایى را... همچنان حفظ خواهیم کرد... ما به این فکر که باید آسیایى شویم، مى ‏خندیم». پیش‏تر نیز یک کشیش مسیحى پیشنهاد کرده بود، که براى حفاظت از هندوستان زیر سلطه انگلیس، لازم است یهودیان در فلسطین ساکن شوند. به هر حال، صهیونیست‏ها خود را مشعل‏دار تمدن غرب مى‏ دانند؛ تمدنى که در تلاش است تا دموکراسى را در خاورمیانه و قلب آن حاکم کند.( عبدالوهاب المسیرى، پیشین، ص 54، 12، 8 و 5 / یورى ایوانف، پیشین، ص 69)
نتیجه این که نیازهاى فرهنگى، سیاسى، اقتصادى و نظامى غرب، به ویژه انگلیس، موجب پدید آمدن جریان فکرى صهیونیسم و اسکان یهودیان در فلسطین گردید؛ جریانى که با غیر دینى (سیاسى) کردن یهودیت، در پى تحقق و حفظ منافع استعمارى در خاورمیانه برآمد؛ در حالى که یهودیت دین‏دار ممکن بود براى غرب خطرآفرین باشد.
اما مساله تنها به سکنا گزیده صهیونیست ها در سرزمین فلسطین منجر نشد و صهیونیستها در کنار تشکیل حکومت یهودی در این منطقه سوداهای دیگری نیز در سطح جهانی داشتند که باعث شد تا طرح همکاری و پشتیبانی غربی ها از صهیونیست ها و استفاده ابزاری از صهیونیست ها برای پیشبرد غربی ها تبدیل به شرایطی شود که طی آن خود غرب تبدیل به ابزار رسیدن صهیونیست ها به مطامع شان گردد در نتیجه جریان معادله حالت معکوس یافته و بر خلاف دوران قبلی که دولتهای غربی طراح نقشه هایی بودند که در ضمن آنها از اسرائیل به عنوان حافظ منافع خودشان استفاده می کردند این بار خود صهیونیست ها تبدیل به طراحان نقشه هایی شدند که در ضمن آن ها از غرب به عنوان تضمین کننده منافعشان بهره برداری می کردند . در واقع این تبدیل معادله به دنبال آن صورت گرفت که برنامه های دراز مدت صهیونیست ها برای نفوذ در بخشهای مختلف جهان به ویژه مراکز تصمیم سازی قدرتهای جهانی نتیجه داده و این گروه اگر چه گروه اندکی در بخش کوچکی از جهان بود اما در عمل به قدرتمندترین تصمیم ساز جهانی تبدیل شد و حتی قدرتهای جهانی در معادلات خویش همواره منافع این گروه کوچک را بر همه چیز از جمله منافع ملی خویش مقدم نمودند و در واقع رمز اینکه بسیاری از اتفاقاتی که در سطح جهان اتفاق می افتد به صهیونیست ها نسبت داده می شود اولا به خاطر منافعی است که این گروه از این اقدامات حاصل می کند و ثانیا به خاطر شواهدی است که امروزه مستندات فراوانی هم دارد و به همین خاطر نیز گفته می شد که صهیونیست ها در صدد تسلط بر جهان هستند و در این مسیر حرکت می کنند اما مسلما دست یافتن به این آرزوی بزرگ و دیرینه به سادگی امکان پذیر نبوده و امروزه با موانع فراوانی در راه تحقق این آرزو مواجه هستند که پیروزی انقلاب اسلامی و بیداری اسلامی ناشی از آن در جهان اسلام و نیز بیداری عمومی در سطح جهان یکی از مهمترین موانع تحقق این برنامه ها می باشد . به عبارتی صهیونیسم که خود از قرنها قبل تلاش می کرد تا از موقعیت انزوا گونه ای که در اروپا در اثر سوء سابقه برخی یهودیان از جمله مساله رباخواری و خیانت به وجود آمده بود خلاصی یابد به دنبال جلب نظر دولتمردان غربی دست به اقدامات فراوانی برای تاثیر گذاری بر کل جهان زد تا از این طریق بتواند به سلطه خویش بر جهان دست یابد و جهان را با سیاستهایی که از سوی مغز متفکرهای وابسته به تفکر صهیونیسم ارائه می شد اداره نمایند که همین اقدامات نیز مهمترین دلیل بر این است که آنها در صدد سلطه بر جهان هستند. از جمله این اقدامات می توان به موارد ذیر اشاره نمود :
1 – تلاش برای به دست گرفتن نبض اقتصاد جهان ؛ به ویژه که یهودیان سابقه دیرینه ای در برنامه های اقتصادی داشته و حضور یهودی در هر منطقه ای ملازم بود با اجرای برنامه های اقتصادی که در راس آنها برنامه های مرتبط با رباخواری و نیز طرحهای شبه ربا قرار داشت . سابقه دخالت یهودیان در اقتصاد به ویژه در غرب به اندازی می باشد که در 3 قرن پیش وقتی مردم می خواستند بهشت را توصیف و قدرت و ثروت بی نهایتی را مثال بزنند میگفتند ثروتی نزدیک روچیلدها این مقطع همان مقطعی بود که برای نخستین بار زرسالاری یهودی به طور رسمی وارد میدان شده و برای اجرای برنامه ها و نقشه های خویش در راه زمینه چینی برای دولت جهانی یهود نخستین گامها را برداشته و در اثر همین نفوذ اقتصادی که به مرور به نفوذ سیاسی منجر شده بود ناپلئون بناپارت تلاش کرد تا نظر خلیفه عثمانی را برای مهاجرت یهودی ها به سرزمین فلسطین جلب نماید که البته در این راه ناکام ماند . در آن مقطع تاریخی روچیلد ها به عنوان رهبران کل یهود جهان با اعطای وام‏های کلان، در مقام بانکدار اصلی دولت‏های اروپایی جای گرفتند و طی 4 سال پس از سقوط ناپلئون، روچیلدها ، نوک قلة ثروت در اروپا بودند.
به نوشتة مورخان دانشگاه عِبری اورشلیم ، برای یک مدت طولانی، تقریباً هیچ وام مهم دولتی در اروپا نبود که روچیلدها در آن مشارکت نداشته باشند. تنها ناتان روچیلد (رئیس بنیاد روچیلد لندن و رأس خاندان روچیلد) طی سال‏های پس از سقوط ناپلئون تا زمان مرگ خود به سال 1836، چند نوبت به دولت‌های پروس، ناپل، روسیه، پرتغال، اتریش، فرانسه، برزیل و حتی پاپ ، وام‏های کلان و مهمی پرداخت کرد. این موقعیت به یهودیان هواخواه تفکرات صهیونیستی این فرصت را می داد تا تحولات اقتصادی و سیاسی جهان را به گونه ای پیش ببرند که در نهایت منافع گروه کوچک یهودی با تفکرات صهیونیستی تامین گردد . روش سیطره اقتصادی بر جهان روشی است که از آن موقع همچنان دنبال می شود و امروزه نیز از یک سو سازمانهای جهانی همچون سازمان جهانی تجارت و صندوق بین المللی پول تحت سیطره صهیونیست ها قرار دارند و از سویی سازمانهای صهیونیستی با سیطره اقتصادی بر دولتهای مختلف به عملی کردن سیاستهای خود مشغول هستند به عنوان مثال دولت ایالات متحده آمریکا یکی از دولتهایی است که متاثر از نفوذ اقتصادی زرمداران یهودی طرفدار صهیونیسم قرار دارد که برای مطالعه بیشتر شما را به مقاله « نقش صهیونیست ها در ساختار اقتصادی آمریکا » نوشته فتح الله پریشان به نقل از خبرگزاری فارس و سایت آفتاب ارجاع می دهیم .
2 – نفوذ در سازمانهای بین المللی تاثیر گذار در سطح جهان از جمله سازمان ملل متحد و بخشهای تابع آن ، شورای امنیت، کمیسیون حقوق بشر، بانک جهانی، یونسکو، سازمان بهداشت جهانی و صندوق بین‌المللی پول و ... این نفوذ به گونه ای است که امروزه سیاستهای اتخاذ شده توسط این سازمانها به گونه ای کاملا آشکار در راستای منافع صهیونیستها بوده و در مواردی که خلاف خواست صهیونیست ها باشد امکان ندارد اقدامی عملی صورت گیرد به عنوان مثال تحت تاثیر همین نفوذ است که کمیسیون حقوق بشر اخیرا در اقدامی سوال برانگیز جمهوری اسلامی ایران را به دلیل صدور حکم اعدام زنی که مرتکب زنای محصنه شده و شوهرش را به قتل رسانده محکوم نمود اما علاوه بر اینکه در برابر اعدام زنی در آمریکا که جرم مشابهی داشته و در عین حال به لحاظ فکری عقب مانده محسوب می شد و نیز در برابر جنایات ضد بشری رژیم صهیونیستی و حتی قتل عام مردم فلسطین توسط سلاحهای ممنوعه ای همچون بمبهای فسفری سکوت اختیار نموده است و نمونه های فراوان دیگر . (برای آشنایی بیشتر با نفوذ صهیونیست ها در سازمانهای بین المللی رک: مثلث شوم ، نوشته عطاء الله باباپور به نقل از سایت تبیان)
3 – نفوذ ذر دولت های جهان به منظور اتخاذ سیاست هایی که در راستای اهداف جهانی یهود می باشد . این نفوذ در برخی کشور ها همچون کشورهای اروپایی و یا آمریکا واضحتر از آن است که نیازی به ذکر شواهد خاص باشد و امروزه به جایی رسیده است که منافع صهیونیست ها از منافع ملی آمریکایی ها مقدم می باشد . همچنین نفوذ صهیونیستها در آمریکا به اندازه ای است که هر کسی که در این کشور خواهان رسیدن به پست و منصبی است بایستی از فیلتر گروههای فشار صهیونیستی همچون آیپک عبور نموده و در این مجامع تعهد دهد که از منافع رژیم صهیونیستی پاسداری نماید به همین دلیل نیز می باشد که به دنبال برخی سخنانی که اوباما در انتقاد از اسرائیل مطرح کرد بلافاصله موج نارضایتی از او از سوی مجامع صهیونیستی بالا گرفت و وی بلافاصله ضمن حمایت صریح از رژیم صهیونیستی حتی جمهوری اسلامی ایران را تهدید به حمله اتمی نمود .
4 – تلاش برای تاثیر گذاری بر افکار عمومی جهان از طریق ایجاد و مدیریت بنگاههای خبری در سطح جهان و جهت دادن افکار عمومی از طریق آنها و در راستایی که خود می خواهند . این مساله نیز بسیار واضحتر از آن است که نیازی به استدلال اضافی باشد اما به منظور آشنایی هر چه بیشتر تنها به نمونه ای از آمارهایی که در باره نفوذ صهیونیستها در این شبکه های خبری در دست می باشد اشاره می کنیم تا میزان تلاش این گروه برای اعمال حاکمیت خویش از این طریق بر افکار عمومی جهان مشخص شود . به عنوان مثال در حال حاضر مشهورترین خبرگزاری جهان یعنی خبرگزاری رویتر که توسط ژولیوس رویتر یهودی بنیانگذاری شده است توسط یهودی ها و در خدمت منافع صهیونیست ها اداره می شود و یا در ایالات متحده آمریکا در سال 1848 میلادی 5 روزنامه به تاسیس خبرگزاری آسوشیتدپرس اقدام نمودند که در سال 1900 به شرکت عظیمی تبدیل شد که اکثر روزنامه ها و مجلات آمریکایی را که قسمت اعظم آنها واقعا تحت سیطره صهیونیسم بودند را زیر پوشش قرار داد . در سال 1907 نیز اسکریپس و هوارد یهودی خبرگزاریی را تاسیس کردند که یونایتدپرس نام گرفت در مطبوعات جهانی نیز روزنامه تایمز لندن با سردمداری افرادی همچون روچیلد یهودی در سال 1788 آغاز به کار کرد که همانگونه که گفته شد این فرد از رهبران یهودی طرفدار تفکرات صهیونیستی به شمار می رود که وعده مشهور بالفور مبنی بر تاسیس رژیم صهیونیستی نیز به یکی از اعقاب همین فرد داده شد . در حال حاضر نیز این روزنامه توسط رابرت مردوخ صهیونیست مشهور و دارنده دهها رسانه جهانی خریداری و اداره می شود . در آمریکا نیز روزنامه نیویورک تایمز ، واشنگتن پست ، مجله تایم ، نیویورک پست و دهها مجله و روزنامه مشهور جهانی دیگر تحت نفوذ صهیونیست ها قرار دارد که در این میان رابرت مرداخ سهم عظیمی را به خود اختصاص داده است وی در حال حاضر مالک صدها رسانه ، انتشاراتی و ... می باشد .
در عصر ما که یهودیان صهیونیست خود بر پاى خاسته وبا اشغال فلسطین درصدد برآمد ه اند حقارت همیشگى قوم یهود را برافکنند، چیزى از تب وتاب انتظار موعود کاسته نشده است ویهودیان در انتظار مسیحا لحظه شمارى می کنند. حدود صد سال پیش متفکران یهود گفتند قوم ما این همه سال در انتظار مسیحا خوارى ها را بر خود هموارکرد، ولى از وی خبرى نیامد. دیگر انتظارمان به سر آمد وکاسه صبرمان لبریز شد. جا دارد که خود براى پایان دادن به وضع موجود برخیزیم آنان مکتب صهیونیسم را تأسیس کردند وگفتند باید خودمان فلسطین را بگیریم عموم یهودیان می گفتند این کار درست نیست، زیرا طبق باورهاى دینى، تنها مسیحا مى تواند به چنین کارى اقدام کند صهیونیست ها گفتند ما براى قیا م مسیحا پایگاهى در فلسطین درست می کنیم. قانع نمودن قومى که قرن ها در خیالات واهى به سر برده بود، کارى مشکل بود. اما آنان با صبر وحوصله فراوان، براى این کار تبلیغ کردند و مهاجرانى را به فلسطین بردند وپنجاه سال پیش دولت غاصب اسرائیل را در اراضى اشغالى بنیاد نهادند. البته هنوز هم اقلیتى ناچیز از یهودیان بر اثر دلبستگى شدید به امیدهاى قدیم، تشکیل دولت صهیونیستى را مخالف آرمان مسیحاى مى دانند وپیوسته با آن مخالفت کرده، می گویند باید به سنت انتظار ادامه داد. سرانجام، سواد اعظم یهودیت صهیونیسم را از جان ودل پذیرفتند و آن را رهگشاى عصر مسیحا دانستند. از این رو، صهیونیست هاى غاصب فلسطین، علاوه بر دعاهاى مسیحایى موسوم، در پایان مراسم سالگرد بنیانگذارى رژیم غاصب پنجم ماه )اِیار عبرى( پس از دمیدن در شیپور عبادت، این گونه دعا می کنند: اراده خداوند ما چنین بادکه به لطف او شاهد سپیده دم آزادى باشیم ونفخ صور مسیحا، گوش ما را نوازش دهد.

پایه ریزان اندیشه ی صهیونیستی حکومت و سروری قوم بنی اسرائیل بر نوع بشر که خوی فرعونی خویش را در زیر خرقه ی یهوه پرستی پنهان ساخته بودند نیک می دانستند که محمد(ص) می آید تا بساط حکومت صاحبان زر و زور و تزویر را برچیند و جامعه ای را بنیان نهد که در آن «ان اکرمکم عندالله اتقاکم» ، یعنی حکومت الله به دست اولیاء الله بر عبادالله . و این درست همان چیزی بود که ثمره ی صدها سال توطئه ، فریب و به بردگی کشاندن انسان ها توسط آنان را بر باد می داد و بدیهی است که چنین چیزی غیرقابل قبول می نمود پس تمام توان ، فکر و امکانات فرعونیان یهودی نما بسیج شد تا آنچه را بر سر عیسی(ص) و مسیحیت راستین آورده بودند بر سر دین آخرین نیز بیاورند.
رسول خاتم(ص) رسالت آغاز کرد و طی 23 سال تبیین و تبلیغ اسلام چنان به تحکیم پایه های شریعت توحیدی پرداخت که خیانت و ستیز معاندان یهودی نسب که در پشت دیوارهای ام القراء خیمه زده بودند نتوانست راه را بر جهان شمولی آن سد نماید ، لذا رنگ توطئه تغییر کرد و رسوخ فریبکارانه جای شمشیرهای آخته را گرفت . اسفا که ساده لوحی و عافیت طلبی رایج در میان جامعه ی تازه مسلمان شده ی آن روز به علاوه ی کینه ی به اکراه مسلمان شدگان ، فضا را برای این رخنه فراهم نمود .
این به حیله مسلمان شدگان که آرزویی جز سرنوشت دین نصرانی برای دین نبوی(ص) نداشتند با حضوری آگاهانه و هدفمند در میان امت اسلامی ضمن تلاش برای به انحراف کشاندن فرامین قرآن و سنت پیامبر ، با جد و جهدی فراوان به اخذ و ثبت احکام ، آراء و آینده گوئی های رسول اکرم(ص) و دو گوهر یادگارش ( قرآن و عترت ) پرداختند تا با علم کامل و تسلط بر رموز این دین شایسته به مقابله و جنگ با آن برخیزند . لذا گزافه نیست چنانچه ادعا کنیم آنها اگرنه بیشتر که حداقل به میزان خود ما مسلمانان به پیچ و خم دینمان و سرنوشت وعده داده شده ی آن واقفند.
وارثان قوم رانده شده از سرزمین نیل که بار غم قرن ها آوارگی و قهر خداوند را بر دوش می کشیدند و تسلای این عقده ی جمعی را در استقرار و فراگیری حکومت قوم به اصطلاح یهود می دانستند آموزه های اسلام و تشیع ناب علوی خصوصا فرهنگ انتظار را تنها مانع این آرمان می دیدند . از همین روی حتی از قبل تولد آخرین حجت بر حق خداوند بر روی زمین ، مهدی موعود(عج) ، دست به کار شدند تا ( به زعم خویش ) به هر طریق ممکن جلوی تحقق این وعده ی خلل ناپذیر الهی را بگیرند .
گرچه به نظر می رسد ضعف تاریخ نگاری در سده های اول هجری و همچنین پیچیده بودن توطئه های اسرائیلیان مانع دسترسی کافی به اسناد و دلایل دخالت یهودیان در فتنه ها و انحرافات جامعه ی نوپای اسلامی می باشد اما توجه به تجربه ی تاریخ پیش از اسلام و نیز اتفاقات قرون اخیر ثابت کننده ی این ادعا است که نخبگان یهود طی این چهارده قرن از هیچ کوششی برای ممانعت از شکل گیری تمدن پویای اسلامی فروگذار نکرده اند.
بقاء هویت دین اسلام در برنامه ی آن برای آینده ی بشریت و پایان تاریخ است و بلاشک این برنامه در قالب تولد، غیبت ، ظهور و حکومت جهانی مصلح آخرالزمان ، حضرت قائم(ص) تدارک دیده شده است که این امر در تضاد با آرمان دیرینه ی صهیونیزم یهودی است پس قابل درک است که نوک تهاجم دانشوران صهیون را متوجه مهدویت و فرهنگ انتظار بدانیم.
این مسأله فقط مربوط به سالهای اخیر نیست بلکه از دیرباز شاهد انکار ، نفی ، مذاهب و فرق موازی ، منجی های دروغین ، وارونه جلوه دادن حق و باطل ، شبیه سازی ، جعل پیشگوئیهای مربوط به آخرالزمان ، نظریه سازی و هزاران توطئه ی مزورانه بوده ایم . با جستجویی اندک در اینترنت به هزاران مقاله ی تحقیقی و تحلیلی برمی خوریم که حاکی است بابیت ، بهائیت ، وهابیت ، صوفی گری ، فراماسونری ، بنیادگرائی افراطی ، صهیونیسم مسیحی ، جنبش تدبیری ، فاشیسم نازی ، نئومحافظه کاری انجیلی و ... همگی سر در آبشخور صهیونیزم دارند و هدف تمام آنها یکی است! زمینه سازی برای تشکیل حکومتی جهانی به پایتختی اورشلیم یا همان تپه ی ضیون (صهیون) .
یک روز سخن از هرمجدون ( آرماگدون ) گفته اند و روزی از شهر پاک آرمانی . گاهی مسیحیان را به وعده ی ظهور دوم عیسی فریفته اند و مسلمانان را به لزوم دامنگیری فساد! . یک روز سرنگونی بیرق های سیاه جعلی را دلیل بر کذب مهدی خواندند و روزی جهان شمولی ناگزیر لیبرال دموکراسی را نشانه ی پایان تاریخ و اگر بخواهیم از این دست بشماریم فرصتی می خواهد به درازای عمر آدمی.
اگر خوب بنگریم می بینیم چند دهه ای است که حملات چند وجهی صهیونیزم جهانی علیه خواستگاه و تفکر مهدویت شدت و سرعت فوق العاده ای به خود گرفته است به گونه ای که کمتر در طول تاریخ مشابه آن را دیده یا شنیده ایم.



*** مارابانظرات خوددرنشرمعارف اهلبیت(ع)یاری دهید***  

نوشته شده توسط شیعه مولا علی (ع)اگر خداتوفیق دهد در یکشنبه 92/5/20 ساعت 9:58 عصر موضوع | ***استفاده از مطالب باذکرمنبع وفرستادن صلوان باعجل فرجهم مانعی ندارد*** .التماس دعا***لینک ثابت


<   <<   21   22   23   24   25   >>   >
http://www.games-casino.us/
با کلیک روی +۱ ما را در گوگل محبوب کنید