ای مردم ...گول شبکه کلمه را نخورید.... بروید خودتان تحقیق کنید
اینه مزخرفاتی است که خود عایشه و اهل سنّت بافده اند. بنای این قوم آن است که هر فضیلتی برای علی(ع) و فرزندانش موجود است، اینها مشابهش را برای افراد مورد احترام خودشان بتراشند. مثلاً رسول خدا(ص) فرمودند: « الحسن و الحسین، سیدا شباب اهل الجنّة ــ حسن و حسین، سرور جوانان بهشت هستند.» و اینها ساختند که : « ابوبکر و عمر، سیدا کهول اهل الجنّة ــ ابوبکر و عمر، سرور پیران بهشت هستند.» در حالی که در بهشت، اصلاً پیری وجود ندارد.
یکی از فضائل علی(ع) این است که از کودکی در آغوش رسول الله(ص) بزرگ شد و به دست آن حضرت تربیت یافت. عایشه و پیروانش هم کوشیده اند چنین فضیلتی را برای عایشه ثابت کنند و وانمود کنند که او از کودکی توسّط رسول خدا(ص) تربیت یافته است؛ لذا چنین اراجیفی را بافته اند. البته بافندگان بدی بوده اند. چون اوّلاً تمام روایات را از خود عایشه نقل نموده اند. ثانیاً در بیان تاریخها، اشتباهات فاحشی کرده و خود را رسوا نموده اند.
پس این یکی از دروغ های روزگار است که عایشه در هنگام ازدواج، بچّه ی کم سن و سال بوده است. در این مورد برخی علمای اهل سنّت گفته اند: پیامبر (ص) عایشه را در شش یا هفت سالگی به عقد خود درآورد و در نه سالگی با او عروسی کرد ؛ حال آنکه شواهد فراوانی بر کذب بودن این ادّعا وجود دارد.
در مورد سن عایشه به هنگام اجرای صیغه عقد ، می گوییم:
اوّلاً : داده های تاریخی می گوید: سن عایشه در هنگام عقد، خیلی بیش از مقدار مذکور بوده؛ به چند دلیل:
1ـ برخی از مورخان اهل سنّت مانند ابن قتیبه دینوری نوشته اند: عایشه در سال 57 ، یا 58هجری و در هفتاد سالگی درگذشت(ابن قتیبه دینوری، المعارف، ص134)؛ پس وی در سال اوّل یا دوم بعثت متولد شده است. تاریخ اجرای صیغه عقد را نیز یک ماه پس از درگذشت حضرت خدیجه و بعد از عقد سوده بیان کرده اند(طبقات الکبری، ج 8،ص79). حضرت خدیجه در رمضان سال دهم بعثت از دنیا رفت و در شوال همین سال عایشه به عقد پیامبر درآمد(طبقات الکبری، ج 8،ص58). بنا بر این با این محاسبه ، عایشه در هنگام عقد حدوداً نه ساله بود؛ نه شش ساله یا هفت ساله. این یک فقره از تاریخ سازی ناشیانه ی اینها.
2ـ عالمان اهل سنت از پیامبر دو روایت نقل کرده اند: یکی این که فرمود: دخترش فاطمه سرور تمام بانوان جهان است و دیگر این که درمورد عایشه فضیلتی را بیان داشت که دیگر زنان آن فضیلت را ندارند. چگونه می شود وقتی حضرت فاطمه سرور تمام بانوان جهان باشد، عایشه فضیلتی داشته باشد که دیگر زنان حتی حضرت فاطمه از آن محروم باشد؟! بین دو جمله ای که عالمان اهل سنت نقل کرده اند ، ناسازگاری وجود دارد. برخی از آنان همانند «طحاوی» که ناقل آن حدیث هستند، برای رفع ناسازگاری چاره اندیشی کرده و گفته اند: جمله ی دوم که دربارة عایشه فضیلتی را برشمرده است که دیگر زنان حتی فاطمه از آن محروم است، مربوط به زمانی است که فاطمه کوچک و نابالغ بود؛ یعنی در هنگامی از فضیلت عایشه یاد شد که حضرت فاطمه خردسال بود و آن فضیلت مربوط به افراد بالغ بود. همو می گوید : فاطمه در بیست و پنج سالگی درگذشت(مشکل الآثار، ج 1، ص 47و52؛ سیره صحیح پیامبر بزرگ اسلام، ج ،ص264)
از این دو جمله استفاده می شود که حضرت فاطمه دو سال پیش از بعثت ولادت یافت و عایشه چند سال از حضرت فاطمه بزرگ تر بود. با این وجود اگر عایشه را دست کم سه سال از فاطمه (س) بزرگتر فرض کنیم، می توان فهمید ولادت عایشه پنج سال پیش از بعثت بوده، که در این صورت زمانی که به عقد پیامبر درآمد، حدوداً پانزده ساله بوده. پس طبق این محاسبه بازهم سنّ عقد او بالاتر می رود. این هم یک فقره از تاریخ سازی ناشیانه ی اینها. راست گفته اند که دروغگو کم حافظه است.
3ـ برخی از سیره نویسان همانند «ابن اسحاق» و «ابن هشام» ، که پیشگامان سیره نویسی هستند ، می نویسند: عایشه بیستمین فردی بود که به پیامبر (ص) ایمان آورد. اینان می افزایند : پیش از عایشه خواهرش اسماء و پس از عایشه «خبّات بن اَرَّت» مسلمان شدند. این امر در حدود سال چهارم بعثت و بعد از علنی شدن دعوت پیامبر رخ داد ، چنان که می افزایند: عایشه در این هنگام به سن تکلیف نرسیده و صغیره بود(سیره ابن هشام، ج1،ص234)
صغیره بودن به چه معناست؟ قطعاً به این معنا نیست که دوره ی شیرخواری را طی می کرده، چرا که در این دوره معقول نیست گفته شود اسلام آورد؛ باید در این هنگام سن عایشه در حدّی باشد که بتوان نسبت ایمان آوردن را به او داد ؛ یعنی باید در حدّی بوده باشد که معنی نبوّت و ایمان و امثال این امور را بفهمد.
سن حضرت علی (ع) را در هنگامی که اسلام آورد، ده تا سیزده سال گفته و یادآور شده اند حضرت در این هنگام صغیر بود (رجل نبود). حال درباره ی عایشه هم می بایست طوری سخن گفت که معقول باشد؛ یعنی سنّش به اندازه ای باشد که بتواند اسلام بیاورد تا بگویند بیستمین مسلمان است ؛ اگرچه کم تر از سن بلوغ باشد. اگر بلوغ دختران نه سال است، ایشان در هنگام پذیرش اسلام مثلاً هشت ساله باشد ؛ که البته بعید است در این سنّ دختری عادی مثل عایشه معنی ایمان آوردن را بفهمد. در این صورت هنگامی که به عقد پیامبر درآمد، حدوداً پانزده ، یا شانزده ساله بود، نه شش ، یا هفت ساله.
اما در مورد سن عایشه در هنگام عروسی ـ که بعد از عقد بوده ـ می گوییم:
به نوشته ی همه مورخان و سیره نویسان ، عایشه در سال دوم هجری و پس از جنگ بدر به خانه پیامبر راه پیدا کرد و مراسم عروسی برگزار شد. نیز نوشته اند: عقد عایشه در ماه شوال سال دهم بعثت، سه سال پیش از هجرت و عروسی او در ماه شوال در سال دوم هجری رخ داد(طبقات الکبری، ج 8، ص 58)؛ یعنی بین عقد عایشه با عروسی اش پنج سال فاصله بود. بنابراین اگر عقد عایشه در نه سالگی جاری شد، عروسی اش در چهارده سالگی صورت گرفت اما اگر عقدش در چهارده یا پانزده سالگی بوده ، ازدواجش در نوزده یا بیست سالگی رخ داده است. بنابراین به هیچ وجه نمی توان پذیرفت در نه سالگی همسر پیامبر شد!
آیا دختر پانزده ساله یا بیست ساله، از سر و کول شوهرش بالا می رود؛ آن هم دختر آن زمان که در نه سالگی اخلاق زنانه پیدا می کرد؟!
دو نکته ی روانشناختی:
1ـ روایاتی که مربوط است به کم بودن سن عایشه در زمان ازدواج ، عمدتاً از خود عایشه نقل شده است ؛ و می دانیم که زنان تمایل دارند سنّ خودشان را کمتر از آن چه هست نشان دهند. لذا بعید نیست که خود وی این روایات را سر هم کرده باشد. البته برادران اهل سنّت ما ـ که برخی گناهان بزرگ را به انبیاء (ع) نسبت می دهند ـ این احتمال را هیچگاه قبول نخواهند کرد ؛ چون اینها به عایشه که می رسند ، به گونه ای درباره اش سخن می گویند که گویی معصوم بوده است ؛ تا آنجا که حتّی جنگ او با علی (ع) را نیز توجیه می کنند.
2ـ اگر بپذیریم عایشه در هنگام اجرای صیغه عقد هفت ساله بود، در هنگام عروسی می بایست دوازده ساله باشد، نه نُه ساله ؛ چون بیان شد که تاریخ اجرای صیغه عقد، شوال سال دهم، سه سال پیش از هجرت و تاریخ عروسی سال دوم هجری در ماه شوال واقع شد. بنابراین دلیلی ندارد برخی از نویسندگان تفاوت بین تاریخ عقد و عروسی را دوسال قرار دهند.
اظهار شگفتی :
جای بسی تعجب و شگفتی است که سیره نویسانی همانند ابن اسحاق و ابن هشام ، عایشه را در زمره ی مسلمانان نخستین قرار دهند و او را بیستمین مسلمان برشمارند امّا در جای دیگر بیان دارند که عایشه هفت ساله بود که به عقد پیامبر درآمد و در نه سالگی در مدینه به خانه ی ایشان رفت. (سیرة ابن هشام، ج4، ص 214) ؛ اینها یا ریاضیّات بلد نبوده اند یا سوادشان نم کشیده بوده است.
عموم سیره نویسانی هم که بعد از ابن اسحاق و ابن هشام آمده اند ، با استناد به سخن ایشان مطالب ضد و نقیضی بیان داشته اند که باعث خرده گیری دشمنان می شود ؛ از جمله « ابن قتیبه دینوری» در المعارف می نویسد : عایشه شش ساله بود که به عقد پیامبر درآمد و در سال دوم هجری ، هفده ماه پس از هجرت، در حالی که نه ساله بود وارد خانة پیامبر شد! بعد می نویسد: او در سال پنجاه و هشتم هجری و در هفتاد سالگی درگذشت(المعارف ، ص134)
با تأمل در چند جمله ی مذکور، دو تناقض و ناسازگاری را می توان به وضوح مشاهده نمود:
یکی ناسازگاری بین سال عقد و سال عروسی که می بایست پنج سال تفاوت داشته باشد، در حالی که در این متن به سه سال کاهش پیدا کرده است.
دیگری ناسازگاری بین سن ازدواج با هفتاد ساله بودنش در سال پنجاه و هشت هجری.
اگر در سال پنجاه و هشتم هجری ، هفتاد ساله بود، معنایش این است که عایشه در سال دوازدهم پیش از هجرت متولد شده باشد ، حال اگر ولادتش در سال دوازدهم پیش از هجرت باشد و در سال دوم هجری وارد خانه پیامبر شد، نتیجه می گیریم عایشه در هنگامی که وارد خانه پیامبر شد و عروسی کرد، چهارده ساله بود، در حالی که در آغاز به جای چهارده سال، نه سال را ذکر کرده است.
راستی چرا تاریخ نویسان اهل سنّت، این ماجرا را این گونه ناهمگون و متناقض نوشته اند؟
شاید حُبّ و بُغض مذهبی و فضیلت تراشی برای این بانوی نامدار و تأثیرگذار در تاریخ اسلام یکی از عواملی باشد که برخی از نویسندگان را به این لغزش روشن گرفتار گرده است ؛ چرا که از سویی می خواهند به عایشه فضیلت مسلمانان اولیه را عنایت کنند و از سوی دیگر برسانند که پیامبر از آغاز ، محبت ویژه ای به عایشه داشته و عایشه را خود پیامبر تربیت نموده است. پس اگر علی (ع) را پیامبر بزرگ نموده ، عایشه را هم او بزرگ کرده است. لذا این در به آن در.
*** مارابانظرات خوددرنشرمعارف اهلبیت(ع)یاری دهید***
نوشته شده توسط شیعه مولا علی (ع)اگر خداتوفیق دهد در یکشنبه 91/7/16
ساعت 4:0 عصر موضوع |
***استفاده از مطالب باذکرمنبع وفرستادن صلوان باعجل فرجهم مانعی ندارد*** .التماس دعا***لینک ثابت
مظلوم و مظلومه عالم حضرت امیرالمومنین (ع)و همسر بزرگوارش حضرت زهرا (س) نمونهای بسیار ناب از فرهنگ خانواده در طول تاریخ میباشد، در دوران آخرالزمان که فتنهها بیداد میکنند که جمعی از این فتن خانواده ها را تهدید میکند راهی جز پناه بردن به خداوند عزوجل نیست، در این زمان الگو گرفتن از زندگی امیر المومنین علیه الاسلام و حضرت زهرا در سایه خداوند میتواند راه ایمنی باشد برای رسیدن به کمال حقیقی ....
در این مطلب چهارده ویژگی این زندگی مشترک را برای شما بیان میکنیم
1 - اصل خدامحوری و عبادت خانوادگی
در زندگانی مشترک امیرالمؤمنین و حضرت فاطمه سلام الله علیها ، تمام اعضای خانواده عاشق و شیفتة پروردگار بودند. به فرمودة امیرالمؤمنین علیه السلام:
عشق به خداوند، آتشی است که بر چیزی نمیگذرد جز آنکه آن را به آتش میکشاند و نوری خدایی است که بر چیزی پرتو نمیافکند جز آنکه آن را غرق نور میکند. پس کسی که به خداوند عشق بورزد، همه چیز مُلک و ملکوت خویش را به او میدهد.[1]
هرگاه خداوند بخواهد بنده را گرامی بدارد، او را گرفتار عشق و محبت خویش میگرداند.[2]
باری، آتش عشق پروردگار آن خانه را غرق نور الهی و اعضای آن خانواده را شیفته و حیران پروردگار ساخته بود. در آن خانة ملکوتی اتاقی ویژة نماز و مناجات با پروردگار بود که نه کوچک بود و نه بزرگ.[3] در آن اتاق تنها قرآن، شمشیر و فرش بود.[4]
ابن ابیالحدید، دانشمند بزرگ اهل سنت، دربارة عبادتهای امیرالمؤمنین علی علیه السلام مینویسد:
…و اما عبادت، پس علی عابدترین و پُرنمازترین مردمان بود. از همه بیشتر روزه میگرفت و نمازهای مستحبی را بر پامیداشت و همواره ذکر میگفت… و چه گمان میبری دربارة مردی که پیشانیاش از بسیاری سجده همانند زانوی شتر شده بود.[5]
حسن بصری دربارة عبادتمحوری حضرت فاطمه سلام الله علیها میگوید:
در تمام دنیا عابدتر از فاطمه یافت نمیشود. او به حدی برای نماز و عبادت بر پامیایستاد که پاهایش ورم میکرد.[6]
حضرت زهرا سلام الله علیها حتی در شیرینترین و خاطرهانگیزترین لحظههای زندگی نیز دل در گرو عشق خدا نهاد و در شب ازدواج خطاب به یگانه کُفو و همتایش علی علیه السلام فرمود:
انتقال از خانة پدرم به خانة خودم، مرا به یاد انتقال به خانة قبرم انداخت. تو را به خدا سوگند میدهم تا در این ساعات به نماز برخیزی تا امشب را با هم به عبادت پروردگارمان بگذرانیم.[7]
پیامبر اکرم صلی الله علیه آله وسلم فردای آن شب از علی علیه السلام پرسید: همسرت را چگونه یافتی؟! حضرت علی علیه السلام بیدرنگ فرمود:
نِعمَ العَونُ عَلی طاعَةِ اللهِ؛[8] بهترین یار برای اطاعت و عبودیت پروردگار.
حضرت فاطمه سلام الله علیها هر شب پس از فراغت از وظایف خانهداری چنان خائفافه و خالصانه بر سجاده به نماز میآیستاد که پروردگار بدان بر ملائکة خویش مباهات میفرمود:
ملائکة من، اینک بر سرور کنیزانم فاطمه نظر کنید. بر درگاه من ایستاده، در حالی که بند بند وجودش از خوف من مرتعش و لرزان است. او با تمام وجودش به عبادت من روی نهاده است. اینک شما را گواه میگیرم که پیروان و شیعیان او را از آتش ایمنی بخشیدم.[9]
2 - قرآنگرایی
روح و جان اعضای این خانواده با قرآن عجین گشته و تمام اخلاق و مرام اعضای خانوادة فاطمی، قرآنی گشته بود. تلاوت قرآن پدر خانواده، چنان در اوج بود که دربارة او گفتهاند: «به خدا هیچ قریشی را ندیدهایم که بیش از امام علی علیه السلام قرآن بخواند».[10]
حضرت زهرا سلام الله علیها به طور شبانهروز با قرآن انس و رفاقت داشتند و به تلاوت آن عشق میورزیدند.[11] آن حضرت بر تلاوت سورههای واقعه، الرّحمن و حدید تأکید میورزیدند و میفرمودند:
قرائتکنندة سورههای حدید و الرّحمن و واقعه در آسمانها ساکن فردوس خوانده میشود.[12]
3- اصل سادهزیستی و زهد خانوادگی
فاطمة زهرا سلام الله علیها ، این اسوة بیمثال الهی، در طول زندگانی خویش هماره دعوتکننده به سوی «وارستگی از دنیا و دلسپاری به خدا» بود؛ اما نه دعوتی با زبان، که دعوت با تمام وجود و در عمل؛ دعوتی که ارزش و تأثیرش در هدایت و تربیت پیروان از هزاران دعوت زبانی بیشتر و مؤثرتر است.
فاطمه سلام الله علیها در انتخاب بین دنیا و آخرت، سرای باقی را برگزیده و سیرة زندگانی خویش را بر بیاعتنایی به زخارف دنیایی و قناعت به حداقل نیازهای ضروری بنا ساخته بود. زندگانی او به دور از تشریفات و تجملات و در عین سادگی، لبریز از صفا، نشاط و زیباییهای معنوی بود. سادهزیستی فاطمه نه از روی فقر و ناداری که برخاسته از اوج معرفت و غنای روحی آن حضرت بود. بهترین شاهد این مدعا، آن دوران از زندگانی فاطمه سلام الله علیها است که فدک در اختیار ایشان بود. فدک، سرزمین حاصلخیزی بود که میتوانست تمام گندم مورد نیاز مدینه را تأمین کند. بعد از آنکه پیامبر، به فرمان خداوند، فدک را به دخترش بخشید، تمام درآمد آن[13] در اختیار فاطمه قرار میگرفت؛ اما این درآمد بسیار نتوانست صفا و سادگی زندگی ایشان را دگرگون سازد؛ چراکه فاطمة از دنیا رهیده، تمام حاصل فدک را فدای رضایت و خشنودی خداوند میکرد.[14] باری، سادهزیستی فاطمه نه پیامد جبر و تحمیل روزگار، که رهاورد وارستگی او از دنیا و انتخاب عارفانة وی بود.
او وارستگی از دنیا را از پدری آموخته بود که در مقام تهذیب و تزکیة دخترش میفرمود:
دخترم! پدر و شوهر تو فقیر نیستند. خداوند، گنجینههای طلا و نقرة زمین را به من عرضه کرد؛ ولی من آنچه را نزد پروردگارم باقی میماند، برگزیدم. دخترم! اگر از آنچه که پدرت (از حقیقت دنیا) میداند، آگاه شوی، دنیا از چشمت فرو میافتد.[15]
آری فاطمه، پرورشیافتة رسول بود و درس سادهزیستی و وارستگی از مظاهر دنیا را از آن اسوة حسنه فراگرفته بود. این گزارش تاریخی گواه این مدعاست:
عادت پیامبر چنان بود که سفرهایش را با دیدار فاطمه شروع و ختم میکرد. در یکی از این سفرها، فاطمه به یمن قُدوم پدر و همسر، برای خود دستبندی از نقره، دو گوشواره و یک گردنبند فراهم آورد و پردهای رنگین بر خانه آویخت. پیامبر بنابر عادت همیشگیشان ابتدا به خانة فاطمه وارد شد؛ اما پس از توقف کوتاهی در حالی که آثار گرفتگی و ناراحتی در چهرهاش هویدا بود، از منزل فاطمه خارج و روانة مسجد شد. فاطمه که با کیاست خویش، علت ناراحتی پدر را دریافته بود، بلافاصله پرده را باز کرد و به همراه زیورآلات نزد پیامبر فرستاد و پیغام داد که دخترت، سلام میرساند و میگوید: اینها را در راه خداوند به مصرف برسان! پیامبر، آنها را تحویل گرفت و فرمود:
پدرش به فدایش باد! پدرش به فدایش باد! پدرش به فدایش باد! آل محمد را به دنیا چه کار؟! ایشان نه برای دنیا، که برای آخرت آفریده شدهاند؛ هرچند تمام دنیا به خاطر ایشان آفریده شده است. اگر دنیا به اندازة بال پشهای نزد خداوند ارزش میداشت، جرعهای از آب آن را به هیچ کافری نمینوشانید.[16]
و آنگاه برخاست و به سوی فاطمه شتافت.
4 -اصل ایثار و انفاق خانوادگی
کاوش و نگرشی کوتاه در شأن نزول سورة انسان که دربارة اعضای خانوادة حضرت زهراست، سریان اصل «ایثار و انفاق خانوادگی» را در خانوادة فاطمی به نمایش میگذارد:
و به عشق خدا مسکین و یتیم و اسیر را طعام میدهند (و میگویند:) فقط برای رضای خداوند شما را اطعام میکنیم و در مقابل شما انتظار هیچ شکرگزاری و پاداشی را نداریم(.[17]
در ایامی که فدک در اختیار حضرت زهرا سلام الله علیها بود، تمام درآمد آن که سالیانه بین 70000 تا 120000 دینار طلا بود،[18] تقدیم آن حضرت میشد، اما آن حضرت تنها به اندازة کفاف و ضرورت خانواده از آن برمیداشت و بقیه را بین نیازمندان مدینه تقسیم میفرمود. بدینسان روزی که درآمد فدک به طور ماهیانه تسلیم حضرت زهرا سلام الله علیها میشد، روز جشن و سرور فقیران مدینه بود.[19]
5 -اصل پاک نگهداری محیط خانه و خانواده از گناه
بالاترین هنر بانوی یک خانه، حفظ محیط خانه و اعضای خانواده از حرام الهی است تا همیشه و در همه حال ارتباط خانواده و اعضای آن با عالم ملکوت برقرار باشد. و این هنری است که حضرت فاطمه آن را به اوج تجلی رسانده است.
آنحضرت در آخرین وصیتهایش به امیرمؤمنان علی علیه السلام بر این معنا تأکید ورزیده است:
پسر عمو جان، تا در خانة تو بودم، دروغی نگفتم، خیانتی نکردم و ازدستورات (الهی) تو هیچگاه گامی فراتر ننهادم.[20]
6 -اصل جهادی و فدایی بودن تمام اعضای خانواده
فاطمه سلام الله علیها به همراهی همسرش علی علیه السلام ، تمام وجود و زندگانی خویش را وقف خداوند و رضایت او کرده بود. یگانه خانوادهای که تمام اعضای آن فداییان راه خدا بودند و در این راه تمام آبرو، دارایی و جان خویش را تقدیم داشتند، خانوادة «علویـ فاطمی» بوده است.
7 -اصل دفاع همهجانبه از حریم ولایت و امامت
فاطمه سلام الله علیها شیداترین پروانة شمع امامت بود؛ پروانة عاشقی که با سوختن و فداسازی خویش، به همگان آموخت که امام بر حق چونان کعبه است؛ کعبهای که مردم بایستی بر گِردش طواف نمایند؛ نه او بر گِرد مردم.[21] این، فاطمه بود که عاشقانهترین پاسداشت را از حریم امامت روا داشت. این، فاطمه بود که یگانهترین اسوهدهی را در همرهی با ولایت ادا ساخت، هموکه پهلویش شکست و در خون نشست؛ اما لحظهای از یاوری ولی امر خویش از پای ننشست؛ هموکه با فریادهای جگرسوز خویش، زیباترین شعار ولایتمداری را در گوش جان پیروان خویش طنینانداز ساخت:
ای أباالحسن! روحم به فدای روح تو و جانم سپر بلای تو! هماره همراه تو خواهم بود؛ چه در خیر و نیکی به سر بری و چه در سختی و بلا گرفتار شوی![22]
باری، پیشتازترین، خالصترین و کاریترین حمایتگر ولایت و امامت، فاطمه سلام الله علیها بود و هموست که بایستی مقتدا و اسوة ما در عرصة «ولایتمحوری»، «محبتشناسی» و «حجتمداری» در این برهه از زمان واقع شود.
8- اصل دانشپژوهی خانوادگی
حضرت زهرا سلام الله علیها محیط خانه را به دانشگاهی بینظیر در عرصة تعلیم معارف اسلامی مبدل ساخته بود؛ از تعلیم فرزندان گرفته تا تعلیم مردمان و تشکیل کلاسهای دینی ـ علمی در خانه. او همچون پدرش، مربی اخلاق بود و معلم قرآن؛ مقامی که تنها از آنِ پیامبر و اهلبیت پاکنهاد اوست. او عمری را با تلاشی بیامان، در نهایت مهربانی و دلسوزی به تعلیم و تبلیغ معارف دین و تربیت دینباوران پرداخت.
این روایت تاریخی که گزارشگر آن مولای متقیان علی علیه السلام است، نمایانگر جلوهای از رحمت بیکرانه و تلاش خستگیناپذیر فاطمه سلام الله علیها در مقام تعلیم و تربیت میباشد:
روزی یکی از زنان مدینه خدمت حضرت زهرا سلام الله علیها رسید و گفت: «مادر پیری دارم که در مسایل نماز، سؤالات فراوانی دارد و مرا فرستاده است تا آن مسایل شرعی را از شما بپرسم».
حضرت زهرا سلام الله علیها فرمود: «بپرس!»
آن زن، مسایل بسیاری طرح کرد و برای هر یک از آنها، پاسخ شنید.
در ادامة گفت و شنود، آن زن از کثرت پرسشها خجالت کشید و گفت: «ای دختر رسول خدا! از اینکه فراوان خدمت میرسم و با سؤالاتی فراوان شما را به زحمت میاندازم، معذرت میخواهم!»
فاطمه سلام الله علیها فرمود:
باز هم بیا و هر آنچه سؤال برایت پیش میآید، بپرس! آیا اگر کسی اجیر شود که بار سنگینی را به بالای بام ببرد و به پاداش آن، صد هزار دینار طلا مزد بگیرد، چنین کاری برای او دشوار خواهد بود؟
گفت: «خیر».
حضرت ادامه داد:
من در ازای هر مسالهای که پاسخ میدهم، بیش از فاصلة بین زمین و عرش، جواهر و لؤلؤ پاداش میگیرم؛ پس سزاوار است که بر من سنگین نیاید.[23]
9- اصل عفتورزی و عفافمحوری
پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم روزی از جمع مسلمانان حاضر در مسجد سؤال پرسیدند: «چه روش و سیرهای برای زندگانی بانوان بهتر است؟»
هرکس به فراخور معرفت خویش جوابی میداد؛ اما هیچ جوابی پیامبر را قانع نمیساخت. در این هنگام سلمان فارسی که در آن روزگار پیرمردی باوقار و پرذکاوت و در میان آن جمع، به لحاظ ایمان و معرفت بالاتر بود، با خود اندیشید که پاسخ این سؤال دقیق از سطح عمومی اندیشة مردان فراتر است. از این روی، در بحبوحة اظهار نظرهای گوناگون، خود را به خانة زهرا سلام الله علیها که متصل به مسجد پیامبر بود، رسانید و پاسخ پرسش پیامبر را از یگانه دخترش جویا شد. حضرت زهرا سلام الله علیها در پاسخ سؤال پدر فرمودند:
برای زنان بهتر است که مردان نامحرم را نبینند و مردان نامحرم نیز ایشان را نبینند.[24]
سلمان به جمع حاضر در مسجد بازگشت و پاسخ را مطرح نمود. پیامبر دانستند که این پاسخ از خود سلمان نیست؛ از این روی پرسیدند: «این جواب را از که آموختی؟»
سلمان عرضه داشت: پرسش شما را از دخترتان زهرا پرسیدم و چنین پاسخ شنیدم.
پیامبر در این هنگام فرمودند:
پدرش به فدایش باد. …به راستی که فاطمه پارهای از وجود من است.[25]
این روایت معروف با عبارتهای مختلفی، در منابع پرشماری از کتابهای حدیثی، اخلاقی و تاریخی شیعه و سنی موجود است.[26]
استفادة حضرت زهرا سلام الله علیها از کلمة «خیر»، خود گویای این حقیقت است که سیرة مذکور یک رُجحان و مزیت است؛ به دیگر سخن، حضرت فاطمه سلام الله علیها در مقام بیان یک امر ایدهآلی و ترجیحی میباشند؛ امری که رعایت آن رجحان و برتری دارد و مادامی که ضرورتی پیش نیامده است، عمل به آن بهتر و مطلوبتر است.
باری، در شرایطی که نیازی به ارتباط زنان با مردان نیست، بهتر آن است که بانوان خانواده با هیچ مرد نامحرمی تماس نداشته باشند و «خانهمحور» باشند. این امر، رجحانی است و هرگز به معنای ممنوعیت قانونی حضور بانوان در جامعه نیست. از دیدگاه اسلامی زنان میتوانند در صورت نیاز، با رعایت ارزشهای اسلامی و اخلاقی به عرصههای اجتماعی وارد شوند و هیچ منعی از آن نمیباشد؛ به عبارت دیگر، حکم بیان شده در روایت، یک توصیة اخلاقی ترجیحی است؛ نه یک حکم قانونی تکلیفی.
10- اصل حضور در اجتماع به هنگام ضرورت
پارة وجود رسول خدا سلام الله علیها ،کاملترین اسوه و الگوی حیا، عفت، عفاف و حجاب است. سخن از فاطمه است؛ فاطمهای که پدرش کانون همة حوادث سیاسیـ اجتماعی آن روزگار بود و او در کنار پدر، چون مادری مهربان، در همة این صحنهها حضوری مستمر داشت. آری فاطمه سلام الله علیها در تمام عمر در صحنههای گوناگون اجتماعی حضور داشت؛ چه در دوران کودکی در شرایط طاقتفرسای مکه و حصر اقتصادی در شعب ابیطالب؛ چه در دوران بعد از هجرت به مدینه و کشاکش جنگهای پُرشمار و حوادث بیشمار، و چه در خانة علی علیه السلام که محل آمد و شد فراوان اصحاب و یاران خاص رسول بود. حضرت صدیقة طاهره علیه السلام در همة این صحنهها حضور داشت؛ اما با همة این احوال، عفاف و حجاب او در اوج یگانگی و بیمثالی بود.
جلوههایی بسیار زیبا و دیدنی از رفتار و گفتار فاطمة زهرا سلام الله علیها در عرصة حجاب و عفاف گزارش شده است که حقیقت هر یک از این رفتارها و گفتارها میباید سرمشق دختران و زنان ما در زندگی قرار گیرد.
سیرة رفتاری حضرت صدیقة طاهره سلام الله علیها نشاندهندة زیباجلوههایی از حضور فعال آن حضرت در عرصة اجتماع میباشد؛ برای نمونهایشان هر هفته، روزهای شنبه به سوی مزار شهدای اُحُد میشتافت و برای حمزه علیه السلام و دیگر شهدای احد طلب آمرزش و علوّ درجات مینمود.
فاطمة زهرا سلام الله علیها پس از هجران پدر، حمایت از امامت را وظیفة خویش دانست و در این راه از هیچ فداکاری و جانبازی دریغ نکرد و بارها و بارها در عرصة جامعه ظاهر شد و در جمع مردمان، خطبههایی بینظیر ایراد فرمود؛ خطبههایی در اوج فصاحت و بلاغت که فصیحان و بلیغان نامآور عرب را به شگفتی و شیفتگی واداشته است.
همان زهرایی که میفرماید: «برای زن بهتر آن است که نه او هیچ مردی را ببیند و نه هیچ مردی او را»، آنگاه که مصالح کلی جامعة اسلامی را در خطر میبیند، به سوی مسجد میشتابد و در حضور جمع کثیری از مردان مهاجر و انصار، غاصبان خلافت را به محاکمه میکشاند. چنین صحنههایی از سیرة رفتاری آن حضرت، تأییدگر این حقیقت است که فرمودة پیشگفتة ایشان یک امر رجحانی است که در شرایط ایدهآل مصداق مییابد.[27]
11- اصل تقسیم کار در خانه
زندگی مشترک علی و فاطمه سلام الله علیهما کاملترین اسوه در مسایل خانوادگی است.آنچه در خانة زهرا سلام الله علیها صورت میپذیرفت، جملگی از حکمت بیکران الهی الهام گرفته بود. تقسیم کار در این خانة نورانی از علم و حکمت نبوی سرچشمه میگرفت: تدبیر کارهای منزل بر عهدة زهرا سلام الله علیها و تدبیر امور بیرون منزل بر دوش علی علیه السلام
آن هنگام که رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم چنین تقسیم کاری را به علی و زهرا سلام الله علیهما پیشنهاد فرمود، فاطمه خوشحالی و رضایت خویش را اینگونه ابراز نمود:
جز خدا کسی نمیداند که از این تقسیم کار تا چه اندازه مسرور و خوشحال شدم؛ چراکه رسول خدا مرا از انجام کارهایی که مربوط به مردان است، باز داشت.[28]
طرح پیشنهادی رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم بیش از هر چیز ناظر به استعدادهای طبیعی و تکوینی هر یک از مرد و زن است؛ طرحی که در عرصة وظایف خانوادگی، نه زنسالاری را تجویز میکند، نه مردسالاری را؛ بلکه دربردارندة تقسیم کاری عادلانه در سایهسار ایثار و صمیمیت خانوادگی است.
12- اصل برقراری ارتباط خانواده با مسجد
همجواری خانة حضرت زهرا سلام الله علیها با مسجد و انس تمام اعضای خانواده با مسجد و محراب و نمازگزاردی آنها در مسجد؛ جملگی بر اصل «مسجدمحوری خانواده» تأکید میورزد.
13- اصل همسایهمداری
حضرت زهرا سلام الله علیها در دعاهای خویش همسایهها را بر اعضای خانواده مقدم میداشت و میفرمود: «فرزندم، نخست همسایه و سپس خانه».[29]
امیرالمؤمنین علی علیه السلام اهمیت همسایة خوب را تا بدان پایه میدانست که سفارش میکرد پیش از تهیة آذوق? خانه، از همسایهاش پُرسوجو شود.[30] برای پیشگیری از اختلافها و برخوردها، از افراد میخواست با بستگانشان همسایه نشوند.[31] آن حضرت، همسایة بد را بزرگترین خسارتها و سختترین گرفتاری میدانست.[32] رازگویی به همسایه را ممنوع اعلام کرده بود و میفرمود:
کسی که همسایهاش را بر اسرار خود آگاه سازد، پردههای رازش دریده شود.[33]
فایدة خوش همسایگی را «بسیاری همسایگان» و «مددرسانی به همسایگان در دشواریها» میدانست.[34]
همسایه را تنها همسایة دیوار به دیوار نمیدانست؛ بلکه تا چهل خانه از هر سو را همسایه به شمار میآورد.[35]
میفرمود:
بزرگوار، …همسایه را گرامی میدارد.[36]
عزیز نشود کسی که همسایگانش را خوار کند.[37]
14- اصل استفاده از لذتهای روا
استفاده از لذتجوییهای حلال بین همسران، بهره بردن از میوهها و خوراکیهای لذتبخش، همبازی شدن با کودکان، به مسابقه واداشتن فرزندان در عرصههایی مثل کُشتی، شنا، اسب سواری و… مورد تأکید این زوج یگانة تاریخ، علی و فاطمه سلام الله علیهما بود. پدرِ خانوادة فاطمی میفرمود:
دینباور باید شبانهروز خود را به سه بخش تقسیم کند:
مانی برای نیایش با آفریدگارش؛
وقتی برای فعالیت اقتصادیاش؛
فرصتی برای واداشتن نفس به لذتهایی که زیبا و حلال است.[38]
بدانید ای بندگان خدا! پارسایان هم در این دنیای زودگذر و هم در جهان آیندة آخرت سود میبرند. (پارسایان) با اهل دنیا در دنیاشان شریک شدند، در حالی که اهل دنیا در آخرت آنان شریک نشدند… . در دنیا در بهترین مسکنها ساکن شدند و بهترین خوردنیها را خوردند. با اهل دنیا در دنیاشان شریک شدند و با آنان از پاکیزهها خوردند و نوشیدند و از بهترینها پوشیدند و در بهترین مسکنها ساکن شدند و با بهترین [بانوان] ازدواج کردند و بهترین مرکبها را سوار شدند. با اهل دنیا به لذت دنیا دست یافتند و فردا همسایگان خداوندند… . پس به سوی این [مکتب جامع]، ای بندگان خداوند هر خردمند، شیفته است.[39]
-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
[1]. منسوب به امام صادق علیه السلام ، مصباح الشریعة، ص192?
[2]. سید رضی، نهجالبلاغه، حکمت 368?
[3]. شیخ حرّ عاملی، وسائلالشیعه، ج3، ص555?
[4]. علامه مجلسی، بحارالانوار، ج73، ص161?
[5]. ابن ابیالحدید، شرح نهجالبلاغه، ج1، ص27?
[6]. قال الحسن البصری: «ما کانَ فِی الدُّنیا أعبَدُ مِن فاطِمَةَ کانَت تَقُومُ حتّی تَتَوَّرمُ قَدماها». علامه مجلسی، بحارالانوار، ج43، ص75، ح62?
[7]. حضرت زهرا سلام الله علیها : «تَفکرتُ فِی حالی عِندَ ذَهاب عُمری وَ نُزُولی فِی قَبری فَشَبَّهتُ دُخُولِی فِی فِراشی بِمَنزِلی کدُخُولِی إلی لَحدِی وَ قَبرِی فَاُنشِدُک الله إنْ قُمتَ إلَی الصَّلَوةِ فَتَعبُدَ اللهَ تَعالَی هذِهِ اللَّیلَةَ…» شوشتری، احقاق الحق، ج4، ص481?
[8]. علامه مجلسی، بحارالانوار، ج42، ص117?
[9]. رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم : «…مَتی قامَت فِی مِحرابِها بَینَ یدی رَبِّها… یقُولُ اللهُ عَزَّوَجَلَّ:”یا مَلائِکَتی، اُنظُروُا إِلی أمَتِی فاطِمةُ، سَیدَةُ إِمائی، قائِمَةٌ بَینَ یدَی یرتَعِدُ فَرائِصُها مِن خیفَتی وَ قَد أقبَلَت بِقَلبِها عَلی عِبادَتی. اُشهِدُکُم أنّی قَد آمَنتُ شیعَتها مِنَ النّار”…» علامه مجلسی، بحارالانوار، ج28، ص38، ح1?
[10]. سنن امام علی علیه السلام ، ص124?
[11]. حضرت زهرا سلام الله علیها : «حُبِّبَ مِن دُنیاکُم ثَلاثٌ: تَلاوَةُ کتابِ اللهِ… وَ النَّظَرُ فِی وَجهِ رسولاللهِ، وَ الإنفاقُ فِی سَبیلِ اللهِ» قیومی، جواد، صحیفة الزهراء، ص276?
[12]. حضرت زهرا سلام الله علیها : «قارِی الحَدید و إذا وَقَعَت و الرّحمن یُدعی فِی السّماواتِ ساکِنُ الفِردَوسِ» متقی هندی، کنزالعمال، ج1، ص583؛ قیومی، جواد، صحیفة الزهراء، ص276ص278?
[13]. درآمد سالیانة فدک را بین 70000 تا 120000 سکة طلا ثبت کردهاند. علامه مجلسی، بحارالانوار، ج29، ص118?
[14]. تمام درآمد فدک تقدیم حضرت فاطمه سلام الله علیها میشد؛ اما آن حضرت تنها به اندازة نیاز ضروری خود از آن برمیداشت و بقیه را بین نیازمندان تقسیم میفرمود. علامه مجلسی، بحارالانوار، ج29، ص123، ح 25?
[15]. رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم : «یا بُنَیّة! ما اَبُوکِ بِفَقیرٍ وَ لا بَعلُکِ بِفَقیرٍ وَ لَقَد عُرِضَت عَلیَّ خَزَائِنُ الأرضِ مِنَ الذَّهَبِ وَ الفِضَّةِ فَأختَرتُ ما عِندَ رَبِّی عَزَّوَجَلَّ. یا بُنَیّة! لَو تَعلَمِینَ ما عَلِمَ اَبُوکِ لَسَمَجَتِ الدُّنیا فِی عَینَیکِ…» علامه مجلسی، بحارالانوار، ج43، ص133؛ اربلی، علیبنعیسی، کشف الغمه، ج1، ص362?
[16]. قال رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم : «قَد جُعِلَت فِدَاهَا اَبُوهَا (ثَلاثَ مَرَّاتٍ) ما لِآلِ مُحَمَّدٍ وَ لِلدُّنیا فَاِنَّهُم خُلِقُوا لِلآخِرَةِ وَ خُلِقَتِ الدُّنیا لَهُم» و به روایتی دیگر: «جُعِلَت فِداهَا اَبُوهَا (ثَلاثَ مَرَّاتٍ) لَیسَتِ الدُّنیا مِن مُحمَّدٍ وَ لا مِن آلِ مُحمَّدٍ وَلَو کَانَتِ الدُّنیا تَعدِلُ عِندَاللهِ مِن الخَیرِ جَناحَ بَعُوضَةٍ ما أسقَی فِیهَا کَافِراً شَربَةَ مَاءٍ» علامه مجلسی، بحارالانوار، ج43، ص20، ح 7 و نیز ص86?
[17]. )وَ یُطعِمونَ الطَّعامَ عَلی حُبِّه مِسکیناً وَ یَتیماً وَ أسیراً% إنَّما نُطعِمُکم لِوَجهِ اللهِ لا نُریدُ مِنکم جَزاءً وَ لا شُکوراً( انسان (76)، 8ـ9?
[18]. علامه مجلسی، بحارالانوار، ج29، ص118?
[19]. ر.ک: همان، ص123، ح25?
[20]. قَالَتْ: «یَا ابْنَ عَمِّ! مَا عَهِدْتنِی کاذِبَةً وَ لَا خَائِنَةً وَ لَا خَالَفْتُک مُنْذُ عَاشَرْتَنِی» فتال نیشابوری، روضة الواعظین، ص151؛ علامه مجلسی، بحار الأنوار، ج43، ص191?
[21]. قَالَتْ فاطمة سلام الله علیها لقد قال رسولالله?: «مَثَلُ الامامِ مَثَلُ الکَعبَةِ إذ تُؤتی وَ لا تَأتی» علامه مجلسی، بحارالانوار، ج36، ص353، ح224?
[22]. حضرت زهرا سلام الله علیها : «یا اَبَاالحَسَنِ! روُحی لِروُحِکَ الفِداءُ وَ نَفسی لِنَفسِکَ الوِقاءُ. إن کُنتَ فی خَیرٍ کُنتُ مَعَکَ وَ إِن کُنتَ فِی شَرٍّ کُنتُ مَعَکَ» حائری مازندرانی، محمدمهدی، کوکب الدّرّی، ج1، ص196?
[23]. حضرت فاطمه سلام الله علیها : «هَاتِی وَ سَلِی عَمَّا بَدَأ لَک، أرَاَیتَ مَن اکتَری یَوماً یَصعَدُ إِلَی سَطحٍ بِحَملٍ ثَقِیلٍ وَ کَرَاهُ مِأةَ ألفَ دِینارٍ أیثقُلُ عَلَیهِ؟ أکتَرَیتُ أنَا لِکُلِّ مَسألةٍ بِأکثَرَ مِن مِلءِ ما بَینَ الثَّرَی إِلَی العَرشِ لُؤلُؤاً فَأحرَی أن لا یثقُلَ عَلَیَّ» علامه مجلسی، بحارالانوار، ج2، ص3؛ تفسیر امام عسکری?، ص340?
[24]. حضرت فاطمه سلام الله علیها : «خَیرٌ لِلنِّسَاءِ أن لایرِینَ الرِّجَالَ وَ لایرَاهُنَّ الرِّجَالُ» شیخ حرّ عاملی، وسائلالشیعه، ج14، ص43 و172؛ شیخ صدوق، مکارم الاخلاق، ص233؛ مجلسی، بحارالانوار، ج43، ص54?
[25]. رسولالله صلی الله علیه وآله وسلم : «جُعِلَت فِدَاهَا أبُوهَا… إِنَّ فَاطِمَةَ بَضعَةٌ مِنّی» متقی هندی، کنزالعمال، ج8، ص315؛ مجلسی، بحارالانوار، ج37، ص69?
[26]. از آن جمله است: علامه مجلسی، بحارالانوار، ج101، ص36 و ج100، ص238 و ج37، ص69 و ج43، ص84؛ متقی هندی، کنزالعمال، ج8، ص315 و ج16، ص601?
[27]. ر.ک: مصباح یزدی، محمدتقی، جامی از زلال کوثر، ص107ـ111?
[28]. حضرت فاطمه سلام الله علیها : «فَلا یَعلَمُ ما دَخَلَنی مِنَ السُّرُورِ إلّا اللهُ بِاِکفائی رسولالله تَحَمُّلَ رِقابِ الرِّجالِ» حرّ عاملی، وسائل الشیعه، ج20، ص172؛ مجلسی، بحارالانوار، ج103، ص253?
[29]. حضرت زهرا سلام الله علیها : «یا بُنَیَّ، الجارُ ثُمَّ الدّارُ» مجلسی، بحارالانوار، ج43، ص81، ح3?
[30]. آمدی، غررالحکم، حدیث 5598?
[31]. جلوههای حکمت، ص133?
[32]. آمدی، غررالحکم، حدیث 4734?
[33]. جلوههای حکمت، ص134?
[34]. آمدی، غررالحکم، حدیث 7762?
[35]. جلوههای حکمت، ص134?
[36]. آمدی، غررالحکم، ح 1996?
*** مارابانظرات خوددرنشرمعارف اهلبیت(ع)یاری دهید***
نوشته شده توسط شیعه مولا علی (ع)اگر خداتوفیق دهد در چهارشنبه 91/7/12
ساعت 9:30 عصر موضوع |
***استفاده از مطالب باذکرمنبع وفرستادن صلوان باعجل فرجهم مانعی ندارد*** .التماس دعا***لینک ثابت
1. اصل تأسیس خانه و خانوادهای الهی و ملکوتی
پیامبر همواره به تشکیل خانواده با نیّت تقرب به ساحت الهی تشویق میکرد و مردمان را از بیهمسری و تنها زیستن بیم میداد و میفرمود: «بیشتر دوزخیان بیهمسرانند».[1]
آن حضرت خود، خانه و خانوادهای را بنیان نهاد که در نهایت پاکی و نورانیت، به جایگاه نزول وحی و فرودگاه و عروجگاه بلند پایه ترین فرشتگان رحمت تبدیل گشت.
از این رو اصل بنیان نهادن خانه و خانواده ای الهی که در حد توان و ظرفیت خویش در ارتباط مداوم با عالم غیب و ملکوت عالم باشد، نخستین و برترین الگویی است که میتوان از سیرة خانوادگی آن یگانة عالم هستی برگرفت.
2. اصل انتخاب بهترین همسر
پیامبر مهر و رأفت، بر دقت در انتخاب «همسر همدل و شایسته» فراوان تأکید می فرمود و از آن به عنوان «بهترین نعمت پس از ایمان به خداوند» و «بهترین گنجینة مرد» نام میبرد:
آدمی پس از ایمان به خداوند، به چیزی برتر از همسر همدل دست نمی یابد.[2]
آیا شما را از بهترین گنجینة مرد آگاه نسازم؟! زنی پارسا و شایسته... .[3]
مردی نزد پیامبر آمد و گفت: «همسری دارم که هرگاه وارد خانه می شوم، به پیشوازم میآید و چون بیرون می آیم، مرا بدرقه میکند. هرگاه مرا غمگین می یابد، به من می گوید:"از چه رنج می بری؟ اگر به خاطر درآمد است که کسی جز تو عهدهدار آن است و اگر به خاطر آخرت است که پروردگار بر اندوهت بیفزاید"». پیامبر فرمود: خداوند را کارگزارانی است که این زن یکی از آن هاست. او نیمی از پاداش شهید را دارد.[4]
3. اصل خدا محوری و عبادت در خانه و خانواده
رسول خدا (صلی الله علیه و آله) در متن خانه و خانواده، همواره به یاد خدا بود تا جایی که وقت خود را در خانه به 3 قسمت تقسیم میکرد: بخشی ویژة نماز و مناجات با خداوند، بخشی برای خانواده و بخشی برای خود.[5]
پیامبر(صلی الله علیه و آله با ارائة چهرة درستی از صفات خداوند در رفتار و گفتار خویش، او را محبوب دل اعضای خانواده قرار میداد: آفریدگار با مهربانان مهربان است. به آنهایی که در زمینند رحم کنید تا آنکه در آسمان است، به شما رحم کند.[6] خداوند شما خوب است و خوبی را دوست دارد؛ پاکیزه است و پاکیزگی را دوست دارد؛ بزرگوار است و بزرگواری را دوست دارد .[7]
از پروردگار خواستم که حساب امّتم را در رستاخیز به من واگذارد تا پیش امّتهای دیگر رسوا نشوند، اما آفریدگار والا بر من چنین وحی فرستاد:"ای محمد، خودم به حسابشان رسیدگی میکنم تا اگر لغزشی از آنان سرزده است، از تو نیز پوشیده دارم که حتی نزد تو رسوا نشوند".[8]
شیفتة نماز بود و در خانه با اشتیاق تمام، انتظار وقت نماز را میکشید.[9] در سخنی به اباذر، شیفتگی اش به نماز را از شیفتگی انسان گرسنه به غذا و انسان تشنه به آب بیشتر معرفی فرمود: گرسنه هرگاه بخورد، سیر می شود و تشنه هرگاه بنوشد، سیراب می شود، اما من از نماز هیچگاه سیر نمی شوم.[10]
نماز را نور چشم خود می دانست و به هنگام فرارسیدن وقت نماز گویا هیچکس و هیچچیز دیگر را نمی شناخت. عایشه می گوید: «حضرت با ما حرف می زد و ما با او حرف می زدیم، اما چون هنگام نماز فرامی رسید، گویا نه او ما را می شناخت و نه ما وی را».[11]
دو رکعت نماز در دل شب برای او دوست داشتنیتر بود از دنیا و آنچه در آن است.[12] از این رو نمازجماعت آن حضرت کوتاه ترین و نماز فرادایش طولانی ترین نماز بود.[13] دو برابر نمازهای واجب، نماز مستحبی می خواند.[14]
بر سحرخیزی و اقامة نماز شب تأکید می ورزید و همسران را تشویق می فرمود تا یکدیگر را در این امر، یار و مددکار باشند: خداوند بیامرزد مردی را که نیمه شب برمی خیزد و نماز می خواند و همسرش را نیز بیدار می نماید و اگر زنش برنمی خیزد، مهربانانه به صورتش آب می پاشد؛ خداوند بیامرزد زنی را که در دل شب برمی خیزد و نماز می خواند و شوهرش را نیز بیدار میکند و اگر شوهرش برنمیخیزد، مهربانانه به صورت او آب می پاشد.[15]
در خانه همواره به خدا پناه می برد و خاکسارانه از او می خواست که لحظهای او را به خود وانگذارد؛ چنانچه امام صادق(علیه السلام) در اینباره فرمود: پیامبر شبی در خانة «اُمّ سلمه» بود. نیمه شب امّ سلمه دید که حضرت در بستر نیست. به جست وجو برآمد. وی را در گوشه ای از خانه دید که دستانش را به سوی آسمان گشوده است و می گرید و میگوید: «...آفریدگارا، هرگز لحظهای مرا به خود وامگذار!».
امّ سلمه گریان شد و برگشت. پیامبر متوجه گریة او شد و پرسید: «امّ سلمه، چرا میگریی؟!» همسرش پاسخ داد: «پدر و مادرم فدایت باد، چرا نگریم؟ در حالی که تو در جایگاه والایی نزد خداوند هستی... و از وی میخواهی که تو را لحظه ای به خود وامگذارد». حضرت پاسخ داد: «ای اُمّ سلمه، چه کسی آیندة مرا تضمین میکند؟! پروردگار، برادرم "یونسبنمتی" را لحظهای به خود واگذاشت و چنان شد که می دانی».[16]
در طول روز، 70 مرتبه از خداوند طلب آمرزش و مغفرت میکرد و می فرمود: چه خوب است آدمی گاهی با خود خلوت کند، گناهانش را به یاد آورد و از خداوند آمرزش بخواهد.[17]
4. اصل بهترین همسر بودن
آن حضرت با افتخار، خود را بهترین همسر برای خانوادة خویش برمی شمرد و فراوان می فرمود: بهترین شما کسانی هستند که برای زنان خویش بهترین شوهر باشند. و من از همة شما برای خانواده ام بهترم.[18]
در احوال آن حضرت نقل شده است که احدی از آن حضرت نسبت به خانوادة خویش مهربان تر، خوش اخلاق تر، پرمحبت تر و سخاوتمند تر نبود.[19]
5. اصل تربیت بهترین فرزندان
بر تربیت و ادبآموزی فرزندان بر پایة کرامت و عزت تأکید می ورزید و می فرمود: فرزندانتان را عزت و کرامت بخشید و به نیکی ایشان را ادب نمایید تا مورد رحمت و آمرزش الهی قرار گیرید.[20]
خود آن حضرت بر تربیت بهترین فرزند دختر، سرور دختران و زنان عالم، توفیق یافت؛ یگانه دختری که به تعبیر قرآن وجود پاک و نورانیاش سرچشمه خیر و برکت بیپایان (کوثر) برای عالمیان گشته است.
همچنین آن حضرت، در زمان ناداری و ناتوانی حضرت ابوطالب، فرزندش علی را به فرزندی پذیرفت و تحت تربیت و سرپرستی خویش قرار داد. فرزندی که از چشمهسار اخلاق و تربیت نبوی به طور کامل سیراب گشت و امیر اهل ایمان و مولای یگانهپرستان عالم گشت.
6. اصل همسر دادن فرزندان
پدران و مادران را از مجرد ماندن فرزندانشان بر حذر میداشت و بر این آیة نورانی فراوان تأکید می ورزید: (بی همسرانتان و بندگان و کنیزان صالح خود را همسر دهید که اگر فقیر باشند، خداوند ایشان از فضل خویش بی نیازشان میکند).[21]
روزی بر فراز منبر رفت و پس از ستایش خداوند دربارة «ضرورت ازدواج بهنگام دختران» فرمود: ای مردم، جبرئیل از سوی خداوند لطیف آگاه نزدم آمد و گفت: «دختران بسان میوهها بر درختند. اگر میوهای پخته و رسیده شود و آن را نچینند، آفتاب آن را تباه می سازد و باد آن را می پراکند. همچنین اگر دختران به سنّی رسیدند که آنچه را زنان [از مسائل جنسی] می فهمند، دریابند، دارویی جز ازدواج برای آنان نیست. در غیر این صورت، از فاسد شدن آنان در امان نباشید؛ چرا که آن ها انسانند [و در معرض لغزش و تباهی]».[22]
دربارة ارزش و فضیلت شوهر دادن دختران فرمود: کسی که سه دختر داشته باشد، ...آنان را تربیت کند، شوهر دهد و با آنان به نیکی رفتار نماید، پاداش وی بهشت است.[23]
پسران و مردان را از تنها ماندن برحذر می داشت و می فرمود: «بیش تر دوزخیان بی همسرانند».[24]
7. اصل مدیریت زمان در خانه
رسول خدا (صلی الله علیه و آله) چون به خانه میآمد، وقت خود را به سه قسمت تقسیم میکرد: بخشی برای خدا (و راز و نیاز و مناجات با او)، بخشی برای خانواده و بخشی برای خود.
آن ساعت را که به خود اختصاص داده بود، بین خود و مردم تقسیم میکرد. ابتدا اصحاب خاص خویش را به حضور می پذیرفت و بعد هم با عموم مردم ملاقات داشت. در نتیجه آن ساعت هم که ویژة خود آن بزرگوار بود، در اختیار اصحاب و یارانش قرار میگرفت.[25]
8. اصل کمک در کارهای خانه
آن حضرت در خدمت کارهای خانه بود. در تکهتکه کردن گوشت با اهل خانه همکاری میکرد.[26] کارهای خود را در خانه به دیگر اعضای خانواده نمی سپرد و چه بسا خود برای خوردن و آشامیدن بر می خاست.[27]
درِ خانه را خود باز میکرد. گوسفندان را نیز می دوشید.[28] بیش تر دوخت و دوز می کرد.[29]
خدمت در خانه را صدقه به شمار می آورد[30] و فضیلت و ثوابی شگفت برای آن بیان می فرمود: ای علی، کسی که در خدمت خانواده اش در منزل باشد و خود خواهی نورزد، آفریدگار نامش را در دیوان شهیدان می نگارد... و به تعداد موهای اندامش یک سال عبادت برایش محسوب می نماید.[31]
ای علی، خدمت به همسر در خانه، کفارة گناهان بزرگ مرد است و خشم پروردگار را فرو می نشاند.[32]
9. اصل جمعگرایی در خانواده
پیامبر اعظم (صلی الله علیه و آله) در سیرة خانوادگی خویش بر جمعگرایی و همگرایی بین اعضای خانواده تأکید می ورزید: نماز و عبادت به جماعت، صرف غذا به صورت دسته جمعی، مسافرت به صورت خانوادگی، و... .
آن حضرت از تنها سفر کردن خوشش نمیآمد و هرگاه میخواست به سفر رود، میان همسرانش قرعه می زد و نام هر که در میآمد، او را با خود به سفر میبرد.[33] می فرمود: ای علی، تنهایی به مسافرت مرو! همانا شیطان با انسان تنهاست و از دو نفر دورتر.[34]
پیامبر اعظم (صلی الله علیه و آله) تا جایی که امکان داشت، تنها غذا میل نمیکرد[35] و همواره می فرمود: دستهجمعی غذا بخورید، پراکنده نشوید [و تنهاخوری نکنید]؛ چراکه برکت با جماعت است.[36]
در خوردن غذا به صورت دسته جمعی، علاوه بر تغذیة جسمانی، تغذیة عاطفی و تحکیم پیوند های مبارک خانوادگی و دیدارهای صمیمانة مداوم، تمرین و تکرار میشود.
به همین دلیل در «فرآیند تربیت مهدوی» و با «اسوه پذیری از سیرة نبوی» توصیه می شود که تمام اعضای خانواده در طول شبانه روز حداقل یک وعدة غذایی را به صورت دسته جمعی تناول نمایند.
همسر حضرت امام; در خاطرات خود میگوید:«تا من نمیآمدم، امام خوردن غذا را شروع نمیکردند و به بچهها هم سر سفره میفرمودند:"صبر کنید تا خانم بیاید!"»[37]
10. اصل فدا کردن دار و ندار خانواده در راه خدا
آن حضرت به همراه همسر وفادارش خدیجه تمام مکنت و ثروت، آبرو و شهرت، جوانی و سلامت... و تمام دار و ندار خانواده را در راه خدا و اعتلای قرآن و اسلام فدا نمود.
-----------------------------------------
پی نوشت ها:
[1]. رسولالله (ص): «أکثَرُ أهلِ النّارِ العُزّابُ» محدثنوری، مستدرکالوسائل، ج8، ص281.
[2]. محدث نوری، مستدرک الوسائل، ج14، ص162.
[3]. رسول الله (ص) «ألا اُخبِرَکَ بِخَیرِ ما یکنِزُ المَرءُ؟ المَرأةُ الصّالِحَةُ...» همان، ص171.
[4]. حاکم نیشابوری، المستدرک، ج4، ص61.
[5]. شیخ صدوق، عیون اخبار الرّضا، ج2، ص283.
[6]. علامه مجلسی، بحارالانوار، ج74، ص167.
[7]. ترمذی، السنن، ج4، ص369.
[8]. متقی هندی، کنزالعمّال، ج14، ص369.
[9]. علامه طباطبایی، محمدحسین، سنن النبی، ص268.
[10]. همان، ص304.
[11]. عَن عائشَةَ: «کان رَسولُ اللهِ(ص) یُحَدِّثُنا، وَنُحَدِّثُهُ فَإِذا حَضَرَتِ الصَّلاةُ فَکَأنَّهُ لَم یَعرِفنا، وَلَم نَعرِفه» محدث نوری، مستدرک الوسائل، ج4، ص100.
[12]. مسند احمد، ج5، ص218.
[13]. شیخ صدوق، معانی الاخبار، ص344.
[14]. شیخ صدوق، علل الشرایع، ج2، ص363.
[15]. ابن ابیجمهور، عوالی اللّئالی، ج1، ص254.
[16]. علامه مجلسی، بحارالانوار، ج16، ص217ـ 218.
[17]. متقی هندی، کنزالعمّال، ج4، ص213.
[18]. شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج3، ص443؛ ابن ماجه، السنن، ج1، ص636.
[19]. مسلم نیشابوری، صحیح مسلم، ج7، ص76.
[20]. محدث نوری، مستدرک الوسائل، ج15، ص168.
[21]. (وَ أنکِحُوا الأیامی مِنکُم وَ الصّالِحینَ مِن عِبادِکُم وَ إِمائِکُم إِن یکُونُوا فُقَراءَ یغنِهُمُ اللهُ مِن فَضلِهِ...) نور (24)، 32.
[22]. شیخ صدوق، علل الشرائع، ج2، ص578؛ مجلسی، بحارالانوار، ج16، ص223.
[23]. «مَن عالَ ثَلاثَ بَناتٍ... وَجَبَتْ له الجنّةُ» کلینی، اصول کافی، ج6، ص6، ح10؛ مجلسی، بحارالانوار، ج101، ص92، ح12.
[24]. رسول الله(ص): «أکثَرُ أهلِ النّارِ العُزّابُ» شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج3، ص384، ح4349؛ شیخ حرّ عاملی، وسائل الشیعه، ج20، ص20، ح24919.
[25]. شیخ صدوق، عیون اخبار الرّضا، ج2، ص283.
[26]. ترمذی، السنن، ج4، ص66.
[27]. علامه طباطبایی، محمدحسین، سنن النبی، ص173.
[28]. کلینی، کافی، ج4، ص90.
[29]. سیوطی،جلال الدین، جامع الصغیر، ج2، ص387.
[30]. متقی هندی، کنزالعمّال، ج16، ص408.
[31]. علامه مجلسی، بحارالانوار، ج101، ص132.
[32]. همان.
[33]. بخاری، صحیح بخاری، ج3، ص135.
[34]. کلینی، اصول کافی، ج8، ص303.
[35]. «کان رسولُالله(ص) لا یأکُلُ وَحدَهُ ما یمکنُهُ» علامه طباطبایی، سنن النّبی، ج1، ص50.
[36]. پیامبر اعظم (ص): «کُلُوا جَمیعاً وَ لا تَفَرَّقُوا فَإِنَّ البَرَکَةَ مَعَ الجَماعَةِ» مجلسی، بحارالانوار، ج59، ص291.
[37]. رحیمیان، پا به پای آفتاب، ج1، ص50.
منبع : خانواده و تربیت مهدوی،ص139،آقاتهرانی وحیدری کاشانی
*** مارابانظرات خوددرنشرمعارف اهلبیت(ع)یاری دهید***
نوشته شده توسط شیعه مولا علی (ع)اگر خداتوفیق دهد در چهارشنبه 91/7/12
ساعت 9:25 عصر موضوع |
***استفاده از مطالب باذکرمنبع وفرستادن صلوان باعجل فرجهم مانعی ندارد*** .التماس دعا***لینک ثابت


بر پایه نظرسنجى و تحقیق هشت ساله اینجانب پیرامون علت کم توجهى دختران و زنان به حجاب، نتایجى به دست آمده که برخى به قرار زیر است:
الف - از میان پانصد نفر بانوى کم حجاب، اظهارات هشتاد درصد آنان نشان داد که بى اطلاعى از فوائد و آثار پوشیدگى و پیامدهاى ناپوشیدگى، اصلى ترین عامل کم حجابى ایشان است؛ هر چند انگیزه هاى دیگرى نیز در رفتار آنان تاثیر داشته است.
ب - در میان بانوان بى تفاوت به حجاب، برخى دخترانى از خانواده هاى مذهبى بودند که مادران ایشان در توجیه و تربیت آنان موفق نبوده اند. در نظر خواهى از مادران، آن ها اظهار کرده اند که با همه اعتقاد خود به خوبى حجاب، نتوانسته اند دلایل قانع کننده اى به فرزندانشان ارائه کنند.
ج - به تصور عده اى پوشش مورد اعتقاد و عمل آنان همان است که خداوند از ایشان خواسته است و بیش از این لازم نیست.
د - به اظهار عده اى دیگر، مراعات پوشش اسلامى دشوار و مانع از فعالیت هاى اجتماعى است. بعضى با اعتقاد به لزوم پوشش بهتر، اعتراف مى کردند که براى چنین کارى باید ایمان زیادى داشت که آن ها از آن بى بهره اند.
ه - گروهى بدین سبب به پوشیدگى خود اهمیت نمى دادند که حجاب را در زندگى شان عامل خوشبختى و موفقیت یا پیشرفت نمى دانستند و نقش آن را خنثى مى پنداشتند. نزد این عده نه فقط حجاب، بلکه بیشتر امور مورد تایید دین عامل خوشبختى یا پیشرفت نیست. پس از تحقیق و نظر سنجى از بانوان با حجاب و معتقد نیز معلوم شد که تعداد فراوانى، هر چند مراعات حریم میان زن و مرد را نوعى وظیفه ضرورى مى دانستند، ولى از آثار شگرف آن در سلامت محیط جامعه و ایجاد امنیت عمومى و استحکام پیوند خانوادگى بى اطلاع بودند.
از دیگر دلایل بى اطلاعى افراد از فلسفه حجاب و پیامدهاى نا پوشیدگى، وجود بهانه هاى واهى است که نسبت به حجاب مطرح مى کنند. از آن نمونه برخى مى گویند:
ما همه آزاد آفریده شده ایم. نباید دختران و زنان را در حجاب زندان کرد. زن و مرد همه باید مثل خواهر و برادر باشند. پوشش ظاهر مهم نیست، قلب باید پاک باشد. وظیفه مردان است که از نگاه دورى کنند.
دخترى دانشجو در نظر سنجى اظهار کرده بود: «حجاب به دوره ما مربوط نمى شود، چون باید با زمانه پیش رفت » اما وى معلوم نکرده بود که درستى یا نادرستى حرکت زمانه را چه کسى معین مى کند. او معنى «با زمانه پیش رفتن » را «زمانه تو را به پیش بردن» دانسته بود.
برخى از ابعاد بى اطلاعى زنان به قرار زیر است:
الف - نشناختن ویژگى هاى جسمى و روحى خود.
ب - نشناختن مرد.
ج - ندانستن هدف آفرینش خود و تفاوت هایش با مرد.
د - بى آلایشى زنان که سبب مى شود به همگان اعتماد داشته باشند.
ه - بى اطلاعى از معارف دین و احکام.
و - وجود همسران کم اطلاعى که در رشد فرهنگى خانواده خود کوشش نمى کنند.
ز - کمبود مجالس پربار براى بانوان.
ح - کمبود کتاب هاى ویژه زنان.
زنان به علت اشتغال به کار خانه کمتر فرصت مطالعه یا حضور در نشست هاى علمى دارند و وظیفه مدیر خانه است که تا مى تواند در رشد فکرى و فرهنگى آن ها بکوشد. «گویند: اولین کسانى که در روز قیامت به انسان مى آویزند همسر و فرزندانند که فرد را در پیشگاه خداوند باز مى دارند و مى گویند: پروردگارا، حق ما را از او بستان، زیرا آنچه نمى دانستیم به ما تعلیم نداد و بى آنکه ما بدانیم از مال حرام ما را تغذیه مى نمود.پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله فرموده است: هیچ کس خداى را به گناهى بزرگتر از جهالت همسر و فرزندان دیدار نمى کند.» (1)
گفت و گوى ما با گروهى از بانوان، آشکار ساخت که بیشتر بانوان بى آلایش، به علت نشناختن طبیعت غرایز مرد، به آن ها بسیار خوشبین اند و اظهار نظرها و نگاه هاى آنان را ناپسند و غرض آلود نمى دانند، عده اى نیز مى پندارند هر گاه مردى همسر داشته باشد نگاه و رفتارش بى غرض و نسبت به زنان بى تفاوت است. غافل از اینکه تا ایمان اشخاص آزموده نشده و نگاه هایشان مهار نگردیده باشد نمى توان به آن ها مطمئن بود.
ادامه مطلب ....
*** مارابانظرات خوددرنشرمعارف اهلبیت(ع)یاری دهید***
نوشته شده توسط شیعه مولا علی (ع)اگر خداتوفیق دهد در سه شنبه 91/7/11
ساعت 9:2 عصر موضوع |
***استفاده از مطالب باذکرمنبع وفرستادن صلوان باعجل فرجهم مانعی ندارد*** .التماس دعا***لینک ثابت