عوامل بى توجهى بانوان به پوشش اسلامى

در گفتار پیش، پدیده کم حجابى زنان را مورد بررسى قرار دادیم و یادآور شدیم که مهم ترین عامل این امر نداشتن آگاهى لازم دینى است. زمانى که فرد از فواید حجاب و پیامدهاى بى حجابى چیزى نداند، بدان پایبند نمى شود.

نخستین موضوعى را که مبلغ مورد توجه قرار مى دهد، این است که پیوسته عامل بى توجهى زنان و دختران به حجاب را انحراف اخلاقى و اعتقادى نمى داند و مطمئن است که براى معتقد کردن دختران و زنان به حجاب، تنها دانش افزایى آنان نیز چاره کار نیست و باید به امورى دیگر هم توجه داشت. در این گفتار به عوامل این پدیده اشاره مى کنیم:

1 - سستى و تزلزل ایمان

اولین قدم در راه هدایت این گروه از بانوان، پس از آگاه کردن ایشان، معتقد ساختن آنان به مبانى اخلاقى و دینى است. تا زمانى که فرد به خداوند و حکیم بودن او و نیز به وجود روز واپسین اعتقاد نداشته باشد، بسیار دشوار است که بتوان در وى اعتقاد و رفتارى پایدار نسبت به حجاب پدید آورد. اگر ایمان زن استوار نباشد، در پى سیراب ساختن حس محبت خواهى، به شیوه هاى ناروا رو مى کند و خود و دیگران را به رنج مى افکند. بنابراین باید کوشید که اول والدین از محبت به فرزندان خود دریغ نورزند تا آن هادر محیط خانه احساس شکوه و ارج کنند و به جلوه گرى هاى خیابانى نپردازند.

براى این کار باید احادیثى که در گرامى داشت مقام آن ها است، به ایشان یادآورى کرد. یک ضرب المثل ایرلندى مى گوید: زن را با شمشیر بزنى بهتر از آن است که به او بى اعتنایى کنى.

دوم آن که: از تبعیض میان فرزندان و مقایسه آن ها با یکدیگر بپرهیزند. زیرا پیوسته در این مقایسه کردن ها فرد شکست خورده که احساس حقارت مى کند، مى کوشد تا به هر وسیله به خودنمایى و جلب توجه بپردازد و همین امر زمینه هاى انحراف او و دیگران را فراهم مى سازد.

سستى ایمان در مردان نیز گاه سبب دور شدن ایشان از غیرت مى گردد. بنابراین سزاوار است که به موازات هدایت بانوان، در طریق تقویت ایمان و اعتقادات مردان نیز کوشید تا ناخواسته عامل کم توجهى خانواده شان به حجاب نشوند.

زمانى که مرد در جنبه هاى مختلف زندگى احساس ناکامى کند، ناخواسته با توسل به توانایى هاى آماده اش در پى جبران کست بر مى آید. در چنین موقعیتى، براى مردانى که ایمان کاملى ندارند، یکى از راه ها، وادار ساختن همسر و اعضاى خانه به کم حجابى است. فرد ممکن است بدین وسیله بخواهد با نمایش گذاشتن زیبایى هاى همسرش، احساس توانمندى و مباهات کند.

از این رو باید نیمى از مسؤولیت زنان را در پایبندى به حجاب بر عهده مردان دانست. هرگاه او به هر علت نتواند حضور تاثیرگذارى در خانواده داشته باشد، فرزندان تربیت و پرورش صحیحى نمى یابند، نیز باید حدود روابط فامیلى را براى اعضاى خانواده مشخص کرد و از آمیختگى جلسات زن و مرد بپرهیزیم.

2 - انحراف اخلاقى و اعتقادى

وراثت و محیط دو عامل تاثیرگذار با اهمیت در تربیت افراد است. مربى و مبلغ بدون در نظر گرفتن این دو عامل نه مى تواند موقعیت افراد را دریابد و نه با تبلیغ خود تاثیر دلخواهى بر رفتار ایشان داشته باشد. چگونه مى توان از دخترى که در دامن مادرى ناآشنا به اصول اخلاقى تربیت شده و در محیط مدرسه و اجتماعش به این اصول بهایى داده نشده، انتظار داشت که به پوشش اسلامى معتقد باشد. از این رو مربى ناچار است در آموزش هاى خود، نسبت به رعایت اصول اخلاقى، انگیزه آفرینى کند و برخى از زیان هاى اختلاط زن و مرد و بى توجهى به اصول اخلاقى را یادآور شود. گاه لازم است بعضى حوادث و خاطرات تلخ که در اثر انحراف اعتقادى براى خانواده ها پیش آمده است، بیان گردد و از آن بهره بردارى تبلیغى شود.

3 - راهى براى ستیز با جامعه

این واقعیت تلخ را نمى توان از نظر دور داشت که یکى از عوامل بى توجهى دختران و زنان به حجاب، ستیز با جامعه و گریز از تحقیر است. ارائه تصویر ناصحیح از حجاب و انتظار گوشه نشینى از زنان مسلمان، گویا سبب شده است که برخى پوشش اسلامى را براى خود نوعى عامل تحقیر و مانع پیشرفت بپندارند. آموزه هاى ناصحیح نیز سبب شده است که زن در بسیارى از مواقع، خود را مقهور مرد بشناسد و بپندارد که او مى خواهد زن را به خدمت خویش محدود سازد. گویا در نگاه مردان، زن موجودى است که فقط براى خدمت به مرد آفریده شده است و خود در آفرینش سهمى ندارد.

با چنین پندار و توهم ناصواب، زن هر گونه اصول انضباطى و اخلاقى را که از سوى مرد سفارش شود، براى خود نوعى عامل محدودیت زا قلمداد مى کند و مى خواهد از آن بگریزد. در این حالت، زن با بى توجهى خود به حجاب قصد فسادانگیزى ندارد و تنها مى خواهد نشان دهد که وى نیز داراى امتیازاتى است که در صورت لزوم مى تواند در جلب توجه مردان از آن استفاده کند. در این مرحله زنان چند کوشش را سر لوحه کار خود قرار مى دهند:

 

1 - 3 - همدوش شدن با مردان

هنگامى که زن خود را در نظام آفرینش و درنگاه مرد کم مقدار بپندارد، در پى اثبات استعداد و توانایى خود به تکاپو مى افتد و یکى از راه هاى موفقیت خود را در هم دوش شدن با مردان جست وجو مى کند. به گمان او هر چه به حوزه فعالیت مردان نزدیک شود و در قلمرو مرد گام نهد بهتر و زودتر مى تواند به نقش حقیقى خود دست یابد و نیرو و استعدادش را شکوفا سازد. در آن صورت، مرد نمى تواند به دارا بودن امتیازى خود را بر زن برتر بنمایاند و او را از چیزى محروم کند.

در چنین حال باید به زنان امنیت داد و در عمل به آن ها ثابت کرد که مرد خود را برتر از او نمى داند و زن را در درک، هوش، هنر و فرهنگ، خردتر از خود نمى شناسد و او را مکمل خود مى داند، نه رقیب.

 

2 - 3 - سلطه بر مرد

چون کسى نسبت به فرد یا گروهى احساس ستم کند و در خود توان مقابله و مبارزه نبیند، کینه ستمگر را در دل جاى مى دهد تا در فرصت مناسب بر او بتازد و حق خود را از او بستاند.

هیچ تردیدى نیست که یکى از علل بدخلقى و بهانه جویى زنان در محیط خانه و بى توجهى به حجاب در بیرون خانه، احساس ستمدیدگى است. وقتى زن در نگاه مرد، بى لیاقت و کم خرد و سست همت شناخته شود، شک نیست که زن در صدد تلافى بر مى آید و مى کوشد تا با ارائه امتیازات ظاهرى و جسمى، مرد را اسیر هوس هاى خود و به داشتن توان زن معترف سازد.

 

3 - 3 - آزار رسانى

زن در نیروى عاطفى برتر از مرد است و از این که مشاهده کند مرد با قدرت جسمانى سعى دارد در همه چیز، خود را برتر از زن بشناساند، ناخرسند است. از طرفى زن به خوبى ضعف مرد را در نیاز غریزى به زن، حس مى کند و مى داند که آفریدگار، مرد را در این طلب و نیاز بسیار ضعیف و سست آفریده و زن را در غریزه جلوه گرى و ناز، قدرت بخشیده تا بدین وسیله ضعف جسمى زن در برابر قدرت بدنى مرد جبران شده باشد.

در این حال، اگر زن از ایمان، کم بهره باشد، با نشان دادن زیبایى هاى خود و سود جستن از ضعف مرد، قدرت خود را به رخ مى کشد تا مرد را به شیفتگى وادارد و خود از این حالت وى لذت ببرد.

مربى آشنا در مقابله با چنین نگرش هاى نسنجیده مى کوشد تا زن را از این تفکر اشتباه بیرون آورد و به او بفهماند که با توسل بدین شیوه نه فقط مرد به وظایف خود در قبال زن آشنا نمى شود، بلکه راه هاى آسیب به زنان فراهم تر مى گردد. جامعه در موقعیت نابسامان اخلاقى، نه براى زن امنیت آور است نه براى مرد. تا فرهنگ اجتماعى و تفکر بشرى، زن را آنچنان که آفریدگارش خواسته است، نشناسد، با خود نمایى هاى خیابانى به حقى دست نمى یابد. آنچه زن با توسل به خودنمایى به دست مى آورد، نماى آزادى است نه خود آزادى.

هنگامى که زن شخصیت خویش را باور کرد و خود را والاتر از یک شى ء گران بها شناخت، بدون کمترین سفارشى آنچه را لازمه محافظت از خویشتن است، به کار خواهد بست و طورى رفتار مى کند که مرد هم او را یک انسان تمام عیار بداند. باید مربى به بانوان و مردان بیاموزد که حجاب حق مرد نیست که زن ناچار از مراعاتش باشد. زن براى حفظ پاکى از برهنگى مى پرهیزد، هرچند از پاک ماندن او، مرد (همسر) نیز بهره مند مى شود. اگر مراعات حجاب براى حفظ حق شوهر و پدر بود مى بایست با رخصت آن ها و بى تفاوتى شان نسبت به حجاب، زن بتواند ناپوشیده در مجامع حاضر شود، حال آن که چنین حقى به ایشان داده نشده است.

4- احساس محدودیت، خشونت و سخت گیرى

از مهم ترین وظایف مبلغ و رموز موفقیت وى شناخت بهترین راه تفهیم موضوعات به مخاطبان است. بدین وسیله مى توان دشوارترین وظایف را در نگاه آنان آسان جلوه داد و به عکس، تکالیف آسان را سخت و تلخ نشان داد. اینکه برخى زنان و دختران از رعایت پوشش کامل مى پرهیزند یکى بدین علت است که مى پندارند این پوشش فقط براى محدود ساختن فعالیت هاى ایشان و سلب نیروى اختیار و انتخاب آنان است.

در تفهیم ضرورت حجاب براى بانوان، حقیقت جز این نیست که گاه تعریف و ترسیم نامناسب حجاب خود مهم ترین سبب نپذیرفتن حجاب از سوى بانوان است. بدین منظور باید به نکات زیر توجه داشت:

 

الف: روان شناسان رفتارهاى نابخردانه جوان را ناشى از دگرگونى ترشح غدد و مسمومیت روانى مى دانند. (6) بدین سبب مراعات بیشتر اصول مصونیت آور و ضوابط اخلاقى را به اشتباه عامل محدود کننده اختیارات خود مى پندارند و امر و نهى دیگران در این باره را نوعى تجاوز به حریم خود مى شناسند و پیوسته در بروز هر رفتار به شیوه اى بیمار گونه در پى اثبات هویت و نشان دادن شخصیت مستقل خویش اند و مهم ترین معیار نزد آنان حفظ استقلال فکرى و بلوغ شخصیتى است.

بنابراین اگر در انتخاب نوعى لباس کم پوشش، پافشارى مى کنند معمولا براى فسادآفرینى یا آزرده سازى والدین نیست. گویا مى خواهند به خود و دیگران بباورانند که بزرگ شده اند و مى توانند خود درباره طرز پوشیدن لباسشان تصمیم بگیرند.

در این مرحله مهم ترین وظیفه مربى درک موقعیت فرد و تشخیص انگیزه او است. وى نباید در نخستین قدم این رفتارها را برگرفته از خوى فسادآفرینى فرد بشناسد و او را به داشتن چنین انگیزه متهم سازد، که این شیوه جوان را ناخواسته به همین انگیزه وادار خواهد ساخت.

 

ب: سزاوار است با درک موقعیت جوان به وى تفهیم کرد که براى کسب استقلال فکرى و خودآزمایى شخصیت، شیوه هاى پسندیده ترى نیز وجود دارد که هیچ آسیبى را براى وى و دیگرى در برندارد. چه بهتر که از آن شیوه ها استفاده کند. از طرفى، هیچ گاه مراعات ضوابط صحیح اجتماعى در روابط زن و مرد به معناى محرومیت و محدودیت و سلب آزادى و انتخاب نیست.

سلامت زندگى ما آدمیان در هر زمینه نیازمند رعایت ضوابط اخلاقى و اصول اجتماعى است، بى اعتنایى به این ضوابط نه نشان رشد فرهنگى است و نه علامت استقلال و شخصیت فرد.

 

ج: تفهیم این نکته به والدین ضرورى است که مراقبت از جوان به معناى اظهار خشونت و سخت گیرى بى مورد نیست. خشونت و سخت گیرى والدین هرگاه بدون توجیه منطقى و تنها برگرفته از سلیقه پدر و مادر باشد، یکى از عواملى است که بر خلاف انتظار، روح تسلیم وسازش را در فرد به سرکشى و گستاخى مبدل مى کند و کار تربیتى را بر والدین دشوارتر مى سازد.

در طریق توجیه ایشان توجه دادن بدین نکته ضرورى است که نباید از خردسالى به دختران تفهیم کرد که «دختر موجودى مقید، محدود و تحت سلطه است و پسر به عکس، موجودى آزاد، قدرتمند و سلطه گر.»! این تفکر و تعریف متضاد از دختر و پسر، دختران را به کوشش تلافى جویانه و سرکشى وا مى دارد. به حقیقت یکى از دشوارترین وظایف والدین و مربیان، ارائه تصویر و تفسیر صحیح از وجود زن و مرد است.

فرزندان ما باید زن و مرد را مکمل یکدیگر بشناسند نه ضد هم. از طرفى، انتظار رعایت پاره اى اصول انضباطى از دختران، به معناى «آزادتر بودن پسران و محدود بودن دختران نیست.» آسیب پذیرى دختر است که سبب مى شود از او انتظار داشته باشند که اصول انضباطى را بیشتر مراعات کند.

 

د: یادآورى این نکته به والدین ضرورى است که تفاوت گذاشتن میان آزادى پسر و دختر در خانه و بیرون آن - در آن جا که رواست - باید با توجیه منطقى صورت گیرد. تفاوت غیرمنطقى و توجیه ناپذیر میان این دو سبب مى شود دختر در جایى که میدان را براى آزادى خود گشاده تر مى بیند شتابان به آن رو کند و گاه مصالح خود و خانوده اش را در نظر نگیرد و تنها بدین بیندیشد که هر روز بیشتر از قبل، مثل مرد شود.

5- انگیزه هاى سیاسى

تاثیرپذیرى افراد از پدیده ها و کنش هاى سیاسى، امرى انکارناپذیر است. به موجب این امر، فرد زمانى که به هر علت - بجا یا نابجا - با موجودیت سیاسى حاکم مخالف شود یا بخشى از عملکرد آن را نپسندد و از سویى نتواند واکنشى ستیزه جویانه پیش گیرد، مخالفت خود را در رفتارهاى اجتماعى اش ظاهر مى سازد و اگر حاکمیت سیاسى و اجتماعى با مذهب گرایان است، او سعى مى کند هر چه نشان مذهب دارد از خود دور سازد و بر ضد آن، موضع گیرى کند.

امروزه این پدیده، پوشش بانوان را نیز در برگرفته است و گروهى از کم حجابان سعى دارند با بى توجهى به حجاب، به ارزش هاى موجود در نزد مذهب گرایان حاکم بى اعتنایى کنند. مردان نیز گاه به همین انگیزه سعى در کم حجابى همسران خود دارند، تا بدین وسیله به نوعى، رنجش خود را از طرز تفکرى خاص، التیام بخشند.

حقیقت آن است که به هیچ شیوه نمى توان از تاثیرپذیرى این پدیده جلوگیرى کرد، جز آن که به شیوه هایى مى توان از فراگیر شدن آن کاست.

نخستین گام ثمربخش این است که به افراد تفهیم شود که آدمى نباید در ستیز با نوعى طرز تفکر، همه خوبى هاى آن را نادیده انگارد. لجاجت و مخالفت نباید سبب شود که فرد سود وزیان خود را در نظر نیاورد و پیوسته به راهى گام بردارد که براى وى و جامعه اش آسیب آفرین است.

دوم: گروهى که حاکمیت سیاسى را بر عهده دارد و نیز هواداران ایشان، پیوسته باید جوانب رفتارهاى خود را در نظر گیرند تا مبادا کردارى از ایشان مشاهده شود که افراد را از پذیرش عقاید صحیح نیز دور سازد و ناخواسته به پیمودن راه باطل سوق دهد.

سوم: همواره نباید میان تمامى «سیاست هاى جارى » و «دین » پیوندى قطعى برقرار دانست، به طورى که افراد بپندارند که مخالفت با هر شیوه جارى سیاسى در حقیقت نوعى مخالفت با دین است و آنگاه که با پدیده اى سیاسى مخالف شوند گمان کنند که براى نپذیرفتن آن پدیده، چاره اى جز مخالفت با فرامین دین ندارند و همین امر سبب شود که رفته رفته اعتقاد ایشان به اصول مذهبى سست گردد و راهى براى بازگشت خود نیابند.

6- عوامل و انگیزه هاى روانى

در گفتارهاى پیشین پیرامون پدیده کم حجابى بانوان نکاتى یاد شد. در آنچه گفته شد این نکته مورد تاکید قرار گرفت که چنین نیست که دختران و زنان پیوسته کم پوشیدگى را به منظور فسادآفرینى برگزیده باشند. درک این واقعیت سبب مى شود که مربى در هدایت افراد سنجیده تر گام بردارد و به عوامل و انگیزه هاى روانى رفتار اشخاص بیشتر توجه کند و از فرو افتادن در چاره جویى هاى انحرافى و بى نتیجه در امان ماند و بى سبب افراد را به لجاجت در رفتار خود وا ندارد.

تشخیص صحیح انگیزه افراد مهم ترین قدم در راه بر طرف کردن نابهنجارى ایشان است. مربى بدین وسیله مى داند که هدایت فرد را از کجا آغاز کند و به کجا پایان ببرد، با دلجویى از او وى را با خود همراه سازد و خیراندیشى اش را به او ثابت کند.

در میان عوامل و انگیزه هاى روانى کم حجابى بانوان چند عامل از اهمیت بیشترى برخوردار است، که در این نگاشته به آن خواهیم پرداخت:

 

1-6 - در جست و جوى شخصیت اجتماعى

در نهان آدمى یک مرکز سنجش و جست و جو وجود دارد که «خویشتن » فرد یعنى تفکرات، رفتارها و آرزوهاى او را ارزیابى و قیمت سنجى مى کند. آن مرکز در درون هر فردى که شخصیت او دچار اختلال و فطرت وى دستخوش تغییر نشده باشد، به انجام وظیفه مى پردازد.

از ابعاد دقت آن مرکز ارزیابى، یکى آن است که میان شخصیت حقیقى فرد و آنچه به وسیله آن ها موقعیت و نفوذ اجتماعى یافته است، تمایز و تفاوت مى نهد. ارزش فرد را که به فضایل درونى و صفات انسانى اوست با نمودار بیرونى او که خانه و پوشاک و شغل و ماشین و... است، از یکدیگر جدا مى سازد و هر دو را متمایز از یکدیگر به شخص تفهیم مى کند.

آنگاه که فرد در اندیشه فرو مى رود تا ارزش خویشتن را که به تفکرات، رفتارهاى انسانى و آرزوهاى بهادار است بسنجد و چیزى در درون نمى یابد، به بخش دیگر وجود خود، یعنى امکانات رفاهى زندگى، شغل، امتیازات جسمى و ظاهرى و... رو مى کند تا به کمک آن ها منزلت نایافته اش را به شکل مجسمه اى توخالى، تصویرسازى و ترسیم کند و از هیچ، چیزى بسازد و از رنج پوچى برهد. هر چه آدمى از باطن تهى تر مى شود توجه او به ظاهر، بیشتر مى گردد. نماى ظاهر (شامل وضع لباس، خانه، ماشین و...) بهترین ابزار براى پوشش «ضعف هاى ناپیداى شخصیتى » است.

در اصلاح این رفتار، بهترین تذکر، بیان این فرموده حضرت صادق علیه السلام است. یکى از یاران امام صادق علیه السلام مى گوید: نزد آن حضرت از برخى گفتارهاى مردم گله کردم. حضرت فرمود: «بدان که تو شیعه راستین ما نیستى مگر آنگاه که اگر در دستت مرواریدى باشد و همگان بگویند پاره سنگى در دست اوست، اندوهگین نشوى. و اگر گردویى در دستت باشد و همه بگویند قطعه اى مروارید در دست اوست، اندوهگین نگردى.» (7)

وظیفه مربى و مبلغ آن است که مخاطبان خود را با ارزش هاى حقیقى و پوشالى آشنا کند. منزلت فضایل اخلاقى و صفات انسانى و نیز بى مقدارى امور ناپایدار دنیوى را براى وى آشکار سازد. مبلغى که نتواند در افکار و اعتقادات مخاطبانش نفوذ کند فرد موفقى نیست. وى باید بتواند با نفوذ در ناخودآگاه افراد به زودى پى ببرد که علت و انگیزه رفتارهاى ایشان چیست؟ فرد از چه هراس دارد و به دنبال چیست؟ مسائل معنوى و اخلاقى براى وى تا چه میزان بها دارد و چرا مى کوشد که با حفظ ظاهر، آنچه ندارد بپوشاند.

نیز باید وى را بیدار ساخت تا معیارهاى صحیح داشتن شخصیت را بشناسد و از طرفى مطمئن شود که هستند افراد بسیارى که توجه به ظواهر، آن ها را از توجه به باطن غافل نمى کند و به خوبى مى توانند دریابند که بسا جلوه هاى ظاهر که حکایت از پوچى باطن مى کند. هرگاه کسى از ارزش حقیقى دیگرى پرسش مى کند، وى نمى تواند بهاى پوشاک و فرش و ماشین و خانه اش را قیمت خود بداند. این ها همه امکانات پیرامون اوست نه ترجمه ارزش او.

 

2-6 - اثبات لیاقت

همه ما به منظور ارضاى حس شایستگى مى کوشیم تا لیاقت خود را با فعالیت هایمان به اثبات برسانیم. اما گاه این حس دچار انحراف مى گردد و شخص نمى داند که به چه وسیله لیاقت خود را به دیگران ثابت کند. دختران و زنان کم پوشش، هر چند کم دانش و سست ایمان باشند، خود را به داشتن دو امتیاز، شایسته والاترین احترامات مى شناسند:

- جنبه هاى معنوى که هدف آفرینش زن بوده است.

- برخوردارى از ظرافت هاى زنانه که نزد مرد بسى داراى اهمیت است.

اگر دختر یا زنى با کم حجابى خود مى کوشد تا نظر دیگران را به امتیازات ظاهرى خود جلب کند، تلاشش سراسر به منظور به رخ کشیدن ظرافت هاى زنانه نیست. این هدف، دام هدف والاتر است. او مى خواهد بدین وسیله تماشاگر خود را بدین حقیقت معترف سازد که زن شایسته احترام و بزرگداشت است و نزد او چیزى است که باید شناخته و مورد توجه قرار گیرد. زن در وجود خود نیروى متراکم آزاد نشده اى سراغ دارد که نمى داند باید از چه راهى آن را آزاد کند و دیگران را از وجود آن با خبر سازد.

بنابراین از بخشى از نیروهاى آماده و آشکار خود استفاده مى کند تا شاید بتواند راهى براى نفوذ در دل ها بیابد و قدرت و استعداد خود را به اثبات رساند.

در این مرحله ضرورى ترین طرح، جلب اعتماد بانوان است. هرگاه آنان مطمئن شوند که جامعه ارزش هاى معنوى ایشان را مى شناسد و به آن ارج مى نهد شتاب زده براى اثبات آن ارزش ها، به جلوه نمایى رو نمى کنند. وقتى ارزش حقیقى و راستین زن به خود وى و جامعه اش شناسانده نشود، از آنجا که جلوه ظاهر اندام او براى مرد بسیار فریبنده و جاذبه آفرین است، پیش از آنکه آن جلوه ظاهر، پرده از قدرت معنوى او بردارد، مرد را گرفتار خود مى کند و زن نیز از هدف اصلى اش دور مى ماند و به تدریج گویا فراموش مى کند که از آن همه جلوه نمایى ها، هدفى دیگر داشته است که خود و تماشاگرانش از آن دور شده اند.

افزون بر این، باید زن را بدین فرموده حضرت سید الشهداء علیه السلام آگاه ساخت که: «من حاول امرا بمعصیة الله تعالى کان افوت لما یرجوا و اسرع لمجیى ء ما یحذر؛ (8) آن که بخواهد از راه نافرمانى خدا به هدفى دست یابد، هر دم آنچه بدان امید داشته بیشتر از دست مى دهد و در آنچه هراس داشته است سریع تر وارد مى گردد.»

زمانى که زن به وسیله جلوه نمایى خود در پى اثبات توانایى خویش برآید از این امر غافل است که این شیوه رفته رفته روزنه هاى انحرافات تازه ترى را بر وى مى گشاید و زمینه سودجویى هوسرانان را بهتر و بیشتر فراهم مى سازد و آنگاه جامعه چنان از معنویات دور مى گردد که نه فقط ارزش معنوى زن را که حقایق ارجمندتر از آن را هم نه مى شناسد و نه پاس مى دارد.

 

3-6- اشتیاق به پسندیدگى و تحسین برانگیزى

تمایل به برانگیختن احساسات دیگران و اشتیاق به پسندیدگى و پذیرفتگى، نیرومندترین محرک زندگى زن است. او از ارائه زیبایى و دلربایى و حتى افتخارات تحصیلى و امتیازات اجتماعى بیشتر بدین مى اندیشد که وجودش مورد تحسین و تمجید و مایه شگفتى قرار گیرد. پذیرفته شدن نزد مردم و مورد پسند آنان قرار گرفتن، زن را آرامش و امنیت مى بخشد و به زندگى دلگرم مى کند و اندوه آرزوهاى برباد رفته و ناکامى ها را از او دور مى سازد. شاید به همین سبب است که گروه بیشمارى از زنان و دختران کم پوشش، آن هایند که در زندگى با شکست روبه رو شده اند یا نتوانسته اند محبت فردى را به خود جلب کنند یا امتیازات خود را نزد آشنایان به اثبات رسانند.

نخستین وظیفه مربى آن است که احساس (پسندیدگى و تحسین برانگیزى) را هدیه خدا و جزو سرشت زن بشناسد نه پدیده اى به منظور ایجاد انحراف. بنابراین، زنان پاکدامن و تربیت یافته نیز از آن گزیرى ندارند؛ جز آن که با نداشتن اعتقادات صحیح دینى، ضوابط آن در نظر گرفته نمى شود و آنچه هدیه خداست عامل لغزش و انحراف مى شود.

در پى هدفمند کردن این تمایل ذاتى و به منظور بهره بردارى هر چه بهتر از آن و در امان ماندن اجتماع از آثار زیانبار انحراف آن، این اصول را باید از نظر دور نداشت:

1 - چنان که خداى متعال میل به دلربایى را در زن شدت بخشیده است، دوست داشتن پاکى و شرم را نیز تا حد بالا به وى ارزانى نموده تا وى این تمایل سرکش را در یک نقطه متمرکز سازد و آنچه مى تواند در جلب توجه و حمایت همسر بکوشد و وى را بدین وسیله از گناه حفظ کند و نیروى او را در تامین نیازمندى هاى زندگى و چرخ اقتصاد به حرکت درآورد.

مربى وظیفه دارد میدان فعالیت هاى مباح زنان را که زن مى تواند بدین وسیله استعدادهاى خود را شکوفا سازد و از تحسین و تمجید دیگران بهره مند شود، به وى نشان دهد.

2 - تربیت دینى دختران و زنان سبب مى شود که مرز تمایل آنان به جلوه گرى و تحسین برانگیزى به حوزه هاى ناجایز گسترش نیابد. در غیر این صورت او پیوسته براى نیل بدان خواسته، مى کوشد تا محیط بهره ورى خود را گسترش دهد و دایره مشتاقانش را توسعه بخشد و هر عامل بازدارنده مانند حجاب را براى خود و آرزوهایش عنصر ناکامى بشناسد.

والدین و مربیان وظیفه دارند ضمن آشنا ساختن این فرد با ضوابط اسلامى، به او تفهیم کنند که رها کردن این تمایل نه تنها به وى آرامش نمى دهد و حس پسند آمدن او را ارضاء نمى کند، به زودى او را در جلب نظر بیگانگان، بى قرار مى گرداند.

3 - برگزینى راه صحیح ارشاد دختران و زنانى که از زیبایى برخوردار نیستند یا اندام موزونى ندارند و بسا به نقص بدنى گرفتارند، اندکى دشوارتر است. این افراد به دلجویى و توجه بیشترى نیازمندند. نیز باید ایشان را به نیروهاى درونى و استعدادهاى پنهانشان زودتر آگاه ساخت تا مبادا براى اثبات شخصیت و ارضاى حس پذیرفتگى به روش هاى انحرافى مانند کم حجابى رو کنند.

7. تاثیرپذیرى از محیط

این عامل به قدرى در طرز رفتار اشخاص تاثیرگذار است که ادعا مى شود همه رفتارها و معتقدات اشخاص تابع عوامل تربیت (وراثت، محیط خانوادگى، اجتماعى و...) است. چه افراد غیرمسلمانى که اگر در محیط اسلامى یا خانواده مذهبى پرورش مى یافتند، مسلمان بودند و برعکس، چه فراوان دختران و زنان ناپوشیده اى را مى توان یافت که با کمترین راهنمایى، بانوان پاک و معتقد مى گردند.

مهمترین رمز موفقیت مربى در اصلاح رفتار اشخاص، درک موقعیت آن ها است. او باید بنگرد که اگر خودش در خانواده یا محیط اجتماعى ناسالم زندگى مى کرد تا چه میزان مى توانست خویش را از رفتارهاى نامناسب دور بدارد و به اصول اخلاقى پایبند باشد. با خود بیندیشد که به واقع زنان و دختران کم حجاب مخاطب وى، تا چه میزان از آموزش هاى لازم درباره رفتارهاى صحیح و فواید پاکدامنى بهره مند بوده اند که به جلوه گرى خیابانى مى پردازند!

هیچ گاه نمى توان بدون در نظر گرفتن موقعیت خانوادگى و اجتماعى افراد، رفتار و اعتقادات ایشان را مورد نکوهش جدى قرار داد. آدمى موجودى است که هر چه را به نفع خود بداند مى پذیرد و در راه دستیابى به فواید آن، دشوارى ها را به آسانى تحمل مى کند و در این راه به اندرز کسى نیازمند نیست.

مهم تر این که تاثیر پدیده محیط به گونه اى است که در زمان طولانى، اعتقادات اشخاص را دستخوش دگرگونى و آلودگى خود مى سازد و رفتارها را ثبات مى بخشد، به طورى که پس از ترک آن محیط نیز همچنان تاثیرات زیانبار گذشته باقى است. از این رو هرگاه بانویى به هر علت براى مدتى نتواند یا نخواهد پوشش خود را رعایت کند، پس از تغییر شرایط محیطى اش نیز، بازگرداندن وى به شرایط پوشیدگى بسیار دشوار است. زیرا گذشت زمان گناه را نزد وى آسان و عادى مى سازد و رفته رفته اعتقاد جدیدى در وى پدید مى آورد که بدان خو مى کند و چه بسا رفتار خود را ناپسند نمى شمرد تا بخواهد از آن باز ایستد.

در این موقعیت، مربیان و مبلغان کارآزموده خوب مى دانند که براى راهنمایى این افراد باید سنجیده تر گام برداشت و باید مدت زمانى طولانى آن ها را در شرایط بهتر قرار داد تا رفته رفته تاثیر محیط گذشته در آن ها خنثى شود و از محیط سالم تاثیر بپذیرند.

8. خودباختگى (کم پندارى خویشتن)

از آنجا که خودباختگى فرهنگى، پیش درآمد وابستگى فرهنگى و سیاسى است، سال ها است که جامعه شناسى صنعتى غرب براى گسترش آن در جوامع شرق کوشش مى کند. هدف آن است که ارزش هاى معنوى فرهنگ ها نزد ملت ها بى مقدار جلوه کند تا به سادگى خود را وابسته فرهنگى و سیاسى بیگانه بشناسند و از این طریق احساس بزرگى و عظمت کنند.

از آن زمان که غرب اصول اخلاقى و معنوى را دور افکند، ناچار به علم و رفاه و صنعت، بیشتر بها داد، تا بدین وسیله خلا فرهنگى خویش را جبران کند و مردمان دیگر فرهنگ ها را بفریبد و به فرهنگ پوشالى خود جذب کند. از این پس، شرق نشینان مجذوب رفاه و علم و صنعت و اختراعات غرب شدند و آنچه خود داشتند همه خرد پنداشتند و غرب در نگاهشان عظمت و شکوه صد چندان یافت و گمان کردند که آن ها با دارا بودن نبوغ و دانش و تخصص، همه چیزشان ستودنى است و آنچه ما داریم سراسر نکوهیده است. در آنجا زنانى یافت مى شوند که بى پوشش مناسب، به مدارج علمى و سیاسى و اقتصادى دست یافته اند، و در اینجا بانوانى با بهترین پوشش، در پایین ترین مرتبه اجتماعى، علمى و اقتصادى!

با گذشت زمان، این خودباختگى براى انسان شرقى معیارى کلى استخراج کرد که: آنچه او (انسان شرقى) معتقد است و انجام مى دهد با عقب افتادگى پیوند دارد، چنان که آنچه آن ها (انسان غربى) معتقدند و در پیش گرفته اند، با «پیشرفت » رابطه اى ناگسستنى دارد.

این خودباختگى، به تدریج تبلیغات و برنامه هاى فرهنگى ما را هم در بر گرفت و تاکنون، در فیلم ها، زنان باعفت و حجاب بیشتر به صورت خدمتکار خانه یا مدرسه، فالگیر، جادوگر، عناصر ژولیده و بى ادب و بى سواد نمایش داده مى شوند و بى حجابان، نظیف و مؤدب و بافرهنگ! (9)

سزاوارترین وظایف مبلغان که در زدودن چنین افکار انحرافى، بدان توجه دارند، تبیین این حقیقت است که: آنچه آنان را به پیش مى برد کنار نهادن اصول اخلاقى و معیارهاى دینى مانند حجاب نیست؛ چنان که مانع پیشرفت ما نیز در نظر گرفتن معیارهاى دینى مانند حجاب نیست. سلسله اى مسایل است که مردمان هر کشورى بدان ها بها دهند کشورشان توسعه مى یابد، هر چند به معیارهاى اخلاقى و دینى پایبند نباشند. و آن که به آن ها بها ندهد عقب مى ماند، هرچند به اخلاق و دین پایبند باشد؛ از آن نمونه: رعایت بهداشت، نظم ادارى و اجتماعى، مدیریت صنعتى و بهره جویى از فن آورى پیشرفته است.

زمانى که مربى اندرزهاى خود را بدون تحلیل هاى علمى مناسب ارائه کند به نتیجه دلخواه دست نخواهد یافت و نه فقط جوانان که بزرگسالان نیز به اشتباه مى پندارند «دور افکندن اصول اخلاقى و دینى، مایه رشد و توسعه اجتماعى است و پایبندى به اصول اعتقادى عامل عقب گرد و رکود.» سال ها پیش بى خردانى مانند رضا شاه نیز به همین گونه مى اندیشیدند. وى در نامه به محمود جم - که کشف حجاب در کابینه او انجام گرفت - مى نویسد: این چادر چاقچورها را چطور مى شود از بین برد! دو سال است که این موضوع فکر من را به خود مشغول داشته. از وقتى به ترکیه رفتم و زن هاى آن ها را دیدم که پیچه و حجاب را دور انداخته و دوش به دوش مردها کار مى کنند، دیگر از هر چه زن چادرى بود بدم آمده است. (10)

9. الگوهاى ناپذیرفته

با همه آنچه گفتیم، نمى توان از این نکته غفلت ورزید که گاه وجود برخى الگوهاى ناپذیرفته سبب گریز دختران و زنان از حجاب مى گردد. الگوى نامناسب نقش تخریبى دارد و ارزش هاى معنوى را نیز در نگاه افراد تیره و نامناسب جلوه مى دهد.

مبلغان اندیشمند به گروه مخاطب خود مى آموزند که: وقتى بانویى پوشش اسلامى به تن مى کند باید بداند که مسؤولیتش بسى افزون شده است. اخلاق و رفتار ناشایست، دور از شان زن مسلمان است و بدخلقى، شرارت، حسادت، رقابت ناسالم، تقلیدگرى، فزون خواهى و تجمل دوستى زیبنده بانوى باحجاب نیست. حجاب زن مسلمان زمانى جاذبه آفرین است که دیگر دافعه ها در وجود او یافت نشود. هرگاه بانویى از میان همه صفات خوب تنها به داشتن پوشش اسلامى بسنده کند هرگز نخواهد توانست دیگر زنان را به حجاب و اسلام دعوت کند و به رعایت اصول اخلاقى خوشبین سازد.

نزد خیلى از زنان، حجاب - در حد چادرى معمولى - آسان ترین علامت مسلمانى شناخته مى شود؛ در حالى که قرآن چون ویژگى هاى زن مسلمان را برمى شمارد، حجاب را در زمره صفاتى دیگر، نشان مسلمانى او مى داند. (11)

مهم ترین وظیفه مبلغ در تحلیل و بررسى این موضوع و تبیین آن براى فراگیران، تفکیک دو مساله از یکدیگر است. نخست آن که به ایشان تفهیم کند که زن به هر مرحله از رشد دست یابد، زمانى کوشش او در پیشگاه خدا و بندگان پاک، ارزشمند و داراى پاداش است که به حجاب پایبند باشد و با ناپوشیدگى اش فساد نیافریده باشد.

از طرفى «تمام دیندارى زن، در حجاب خلاصه نمى شود.» این پندار که «هر زن بى حجاب، بى دین است و هر فرد باحجاب، دیندار کامل، پندارى غلط و ویرانگر است.» دشمنان همواره کوشیده اند که بین حجاب و دین پیوندى ناگسستنى به وجود آوردند تا با دور ساختن زن مسلمان از حجاب، وى را گسسته از دین نشان دهند. با همین دستاویز، تهاجمى بزرگ براى مقابله با حجاب در کشورهاى اسلامى آغاز گردید و چون حجاب را از زن مسلمان گرفتند گویى همه دینش را به یغما بردند. از آن پس، زن مسلمان نمازش، روزه اش و هر چه نماى دین داشت را از دست داد. حال آنکه در خیلى از کشورها زن مسلمان هم بى حجاب بود و هم دیندار شناخته مى شد. بنابراین بى مبالاتى نسبت به حجاب هرگز نباید به بى دینى پایان پذیرد یا به مفهوم آن انگاشته شود. (12)

10 - آموزه هاى اشتباه

برخى از پدران و مادران به منظور هوشیار ساختن دختران خود و در امان نگاه داشتن ایشان از آسیب هاى اخلاقى، مى کوشند تا افراد غیر همجنس ایشان را موجودى مرموز و ناامن جلوه دهند که پیوسته باید از او گریخت. فرد نامحرم وجودى نامطمئن، هراس آور با انگیزه هایى آلوده است که برخورد با او آداب و انضباط ویژه اى دارد که از عهده هر کس برنمى آید.

حقیقت آن است که این گونه ترسیم سازى از شخصیت افراد غیر همجنس، گاه دختران را بیش از آن که در پرهیز از نامحرم قرار دهد، به شناخت دنیاى آنان کنجکاو مى سازد و نما و تفسیر احکام را در نگاه وى پیچیده، موهوم و غیر متعارف جلوه مى دهد.

حس کنجکاوى ویژه دوره نوجوانى و جوانى پیوسته سبب مى شود که افراد، هر پدیده اى را که پیش از این آن ها را به پرهیز از آن هشدار مى داده اند، بیازمایند و از موارد مصرف آن و خطرهاى احتمالى اش اطلاعاتى به دست آورند؛ هر چند این آزمودن اندکى با خطر همراه باشد.

دختران جوان و گاه زنان همواره در جست وجوى شناخت روحیات و تمایلات کسانى اند که با ایشان در ارتباط اند. آنان همیشه مى خواهند بدانند که چه عوامل جاذبه آفرینى در ایشان وجود دارد که چشم ها را خیره مى سازد و دل ها را به شیفتگى وامى دارد.

در این میان یکى از عواملى که ایشان را در این شناخت یارى مى سازد کم پوشیدگى و نیمه برهنگى است. این امر پارسایى و متانت مرد را دستخوش هوس مى گرداند و روحیات و تمایلات مرد را به سهولت عیان مى سازد و دنیاى اسراسرآمیز و پرهیجان او را بهتر مى شناساند.

مربیان کارآزموده بیش از هر کس مى دانند که در امان داشتن دختران، مستلزم پرهیز دادن افراطى آنان از پسران و مردان نیست. آموزه ها در این باره زمانى تاثیر صحیح و دلخواه دارد که با اصول تربیتى و سفارش هاى منطقى آمیخته باشد. بدین منظور باید این نکات را از نظر دور نداشت.

1. در تشریح و بیان هر موضوع و خاطره، نباید از افراط و دورغ سازى پرهیز کرد و رخدادهاى تجربه شده را همان گونه که به وقوع پیوسته اند، براى فرزندان بیان کرد و هرگز براى ایجاد ترس اضافى، باید به تحریف واقعیت رو نمود. اگر از پسرى یا مردى نسبت به زنى رفتارى ناروا صورت پذیرفته است، با درج مطالب غیر واقعى، مساله تشدید نگردد و حادثه بزرگ تر از آنچه بوده نشان داده نشود.

2. در تعلیم اصول دینى پا فراتر از آنچه دین خواسته است ننهیم و نخواهیم پرهیزگارتر از آن باشیم که خداوند خواسته است. بدین منظور بایست چنان که از محرمات گفته مى شود از آنچه حلال است نیز استفاده شود و دختران در انجام آنچه خدا روا دانسته است آزاد باشند، هر چند سزاوار است که این آزادى بانظارت خود فرد، مربى یا والدین او همراه باشد.

شرم و خجالت نسبت به افراد غیر همجنس، زمانى حافظ حدود و شؤون رفتار دختر و پسر با یکدیگر است که درون مایه اى از دلایل منطقى با خود داشته باشد. آن شرم افراطى که در روایات مورد نکوهش قرار گرفته است، عامل زبونى و ترس است نه حافظ پاکدامنى. «شرم افراطى گاه فرد را چنان زبون مى سازد که در مقابل افراد غیر همجنس اراده را از او مى ستاند تا جایى که ناخواسته به دشمن خود پناه مى برد.» (13)

مبلغ هوشمند وظیفه دارد رعایت حدود را به مخاطبان خود بیاموزد. به آن ها یاد دهد که در ارتباط با هر فرد - محرم یا نامحرم - باید اصولى در نظر گرفته شود. این اصول گاه بازدارنده و بیم دهنده است و گاه تعریف کننده روابط انسانى و اسلامى. فرد غیر همجنس، هیولا نیست. موجودى است با طبیعتى متفاوت با جنس ما؛ جز آنکه اصول و آداب اجتماعى و شرعى رابطه با وى باید رعایت شود.

در نظر گرفتن این اصول نیز نه تنها ارزش اجتماعى انسان را پایین نمى آورد، موقعیت و منزلت او را نزد سایرین بالا مى برد و نشانگر آشنایى فرد با ضوابط اخلاقى و اجتماعى است.

3. در دوره نوجوانى و جوانى بایست صمیمانه پیرامون شناخت طبیعت زن و مرد با فرزندان به گفت وگو نشست و آنان را راهنمایى کرد. پیش از آنکه آنان بخواهند با کوشش هاى انحرافى و خطرآفرین، با دنیاى افراد غیر همجنس آشنا شوند همان بهتر که ما خود هر آنچه این دانش اندوزى آنان را کامل تر مى کند به ایشان بیاموزیم و در انجام این مهم از چیزى نهراسیم.

 

11 - تظاهر به زیست مترقى اجتماعى

رفتارهاى مردم از نظر مرتبه اجتماعى سه گونه است: غیر اجتماعى، عادى و مترقى. همه افراد دوست دارند نوع روابط اجتماعى خود را با دیگران در سطح عالى حفظ کنند و خود و خانواده شان را مردمانى با فرهنگ و آداب مترقى نشان دهند. اما گاه این کوشش با موانعى روبه رو مى شود که نابهنجارى اجتماعى مى آفریند. از آن نمونه به دو مورد اشاره مى شود.

  1) گاه موقعیت خانواده اى به سبب عوامل جغرافیایى، محدود بودن روابط اجتماعى، وضع درآمد و امورى دیگر، به گونه اى است که زمینه رشد فرهنگ و آداب اجتماعى (Folkways  ) براى ایشان فراهم نیست، اما از طرفى مظاهر فرهنگ و نمونه هاى مترقى رفتارهاى اجتماعى از نگاه آنان دور نیست؛ مانند آن که به وسیله رسانه هایى همچون تلویزیون، شاهد نوعى منش هاى اجتماعى اند که به نظر ایشان مترقى تر از مرحله اى است که خود در آن قرار گرفته اند.

یا فرزندى از خانواده، خود را در سطحى پایین و دور از فرهنگ و رسوم متعالى مشاهده مى کند و مى کوشد تا به هر وسیله ممکن، ضعف خانوادگى اش را با تظاهر به رفتارهاى نوین اجتماعى پنهان کند یا خود را ممتاز از خانواده و در سطحى والاتر نشان دهد.

با تاسف، بعضى از دختران جوان مى پندارند که سنت شکنى و بى اعتنایى به اصول مذهبى علامت رشد فکرى و اجتماعى است و به همین سبب از هر چه نشان دهنده پایبندى آنان به اصول اخلاقى و مذهبى است فاصله مى گیرند و در رفتارهاى خود شیوه بى تفاوتى و آزادمنشانه برمى گزینند.

گاه در چنین خانواده ها نه یک فرد، بلکه همگى سعى مى کنند پایین بودن سطح درآمد یا فرهنگ اجتماعى خود را با رفتارهاى مترقیانه پنهان کنند و خویشتن را از نظر وضع اقتصادى و فرهنگى رشد یافته و امروزى جلوه دهند.

2) خانواده هایى که درآمد ایشان در مدت کوتاه افزایش چشمگیرى مى یابد، مى کوشند تا سطح اجتماعى و فرهنگى خود را نیز رشد دهند یا آن را رشد یافته نشان دهند و خود را در زمره خانواده هاى سطح بالا وانمود کنند. «آن ها بدون کسب مقدمات لازم فرهنگى - با این تصور که رشد اجتماعى نیز ممکن است به سهولت درآمدهاى کاذب، رشد کند - به انجام کارهایى رو مى کنند که براى خود و نظام اجتماعى مشکل آفرین است. توصیه فرزندان به بروز رفتارهاى به اصطلاح اجتماعى، رفتن به مهمانى هاى مجلل، پوشیدن لباس هایى با رنگ ها و مدل هاى عجیب، اختلاط دختران و پسران در مراسم، رقص دختران با پسران و کارهایى از این نمونه، نمایى از همان رفتارهاى مشکل آفرین است.» (14)

این خانواده ها بدین نکته کمتر توجه دارند که هیچ گاه رشد سریع درآمد خانواده به مفهوم رشد سطح فرهنگ و تفکر افراد آن خانواده نیست و گاه میان این دو هیچ توازن و تناسبى وجود ندارد. «خانواده هایى که داراى هویت اجتماعى روشنى هستند و براى روابط اجتماعى خود، حدود مشخص و تعریف شده قائل اند، چنین ناشیانه به افراطگرى گرفتار نمى شوند.» (15)

 

  1) مسائل و مشکلات زناشویى، دکتر احمدبهشتى، ج 2، ص 286. «لایلقى الله سبحانه احد بذنب اعظم من جهالة اهله و اولاده » قرآن کریم نیز مى فرماید: «یا ایها الذین آمنوا قوا انفسکم و اهلیکم نارا...».

2) نحل/125.

3) نهج الفصاحه، ص 1019، مشابه این حدیث در منابع معتبر فراوان است.

4) الکافى، ج 1، حدیث 106، کتاب فضل العلم، باب «من یعمل بغیر علم.»

5) همان، ح 104.

6) دنیاى نوجوانى دختران، على قائمى، ص 117.

7) بحارالانوار، ج 2، ص 66.

8) کافى، ج 2، ص 373، ح 3.

9) براى شناخت نمونه هاى این ترسیم سازى نامناسب، ر.ک: اطلاعات، ش 19236.

10) تاریخ بیست ساله، حسین ملکى، ص 261.

11) نساء / 34: «فالصالحات قانتات حافظات للغیب بما حفظ الله »؛ احزاب / 35: «والحافظات... والذاکرات....»

12) حریم عفاف، ص 11 و 12، با تصرف.

13) تحلیلى بر روابط دختر و پسر در ایران، ص 34، با تصرف.

14) تحلیل تربیتى بر روابط دختران و پسران در ایران، ص 80 و 81.

15) همان.



 

نوشته شده توسط شیعه مولا علی (ع)اگر خداتوفیق دهد در سه شنبه 91/7/11 ساعت 8:56 عصر موضوع | ***استفاده از مطالب باذکرمنبع وفرستادن صلوان باعجل فرجهم مانعی ندارد*** .التماس دعا***لینک ثابت