کودکی که آماده تولد بود نزد خدا رفت و از او پرسید:
می گویند فردا شما مرا به زمین می فرستید، اما من به این کوچکی وبدون هیچ کمکی
چگونه می توانم برای زندگی به آنجا بروم؟
خداوند پاسخ داد: در میان تعداد بسیاری از فرشتگان،من یکی را برای تو در نظر
گرفته ام، او از تو نگهداری خواهد کرد
اما کودک هنوزاطمینان نداشت که می خواهد برود یا نه،گفت : اما اینجا در بهشت،
من هیچ کاری جز خندیدن و آواز خواندن ندارم و این ها برای شادی من کافی هستند.
خداوند لبخند زد: فرشته تو برایت آواز خواهد خواند و هر روز به تو لبخند خواهد
زد تو عشق او را احساس خواهی کرد و شاد خواهی بود
کودک ادامه داد: من چگونه می توانم بفهمم مردم چه میگویند وقتی زبان آنها را
نمی دانم؟...
خداوند او را نوازش کرد و گفت: فرشتهّ تو، زیباترین و شیرینترین واژه هایی را
که ممکن است بشنوی در گوش تو زمزمه خواهد کرد و با دقت و صبوری به تو یاد
خواهد داد که چگونه صحبت کنی.
کودک با ناراحتی گفت: وقتی می خواهم با شما صحبت کنم ،چه کنم؟
اما خدا برای این سوال هم پاسخی داشت: فرشته ات دست هایت را در کنار هم قرار
خواهد داد و به تو یاد می دهد که چگونه دعا کنی.
کودک سرش را برگرداند و پرسید: شنیده ام که در زمین انسان های بدی هم زندگی می
کنند،چه کسی از من محافظت خواهد کرد؟
فرشته ات از تو مواظبت خواهد کرد ،حتی اگر به قیمت جانش تمام شود .
کودک با نگرانی ادامه داد: اما من همیشه به این دلیل که دیگر نمی توانم شما را
ببینم ناراحت خواهم بود.
خداوند لبخند زد و گفت: فرشته ات همیشه دربارهّ من با تو صحبت خواهد کرد و به
تو راه بازگشت نزد من را خواهد آموخت،گر چه من همیشه در کنار تو خواهم بود
در آن هنگام بهشت آرام بود اما صداهایی از زمین شنیده می شد.
کودک فهمید که به زودی باید سفرش را آغاز کند.
او به آرامی یک سوال دیگر از خداوند پرسید:
خدایا !اگر من باید همین حالا بروم پس لطفآ نام فرشته ام را به من بگویید..
خداوند شانهّ او را نوازش کرد و پاسخ داد:
نام فرشته ات اهمیتی ندارد، می توانی او را ...
*** مـادر***
صدا کنی
*** مارابانظرات خوددرنشرمعارف اهلبیت(ع)یاری دهید***
نوشته شده توسط شیعه مولا علی (ع)اگر خداتوفیق دهد در جمعه 91/11/27 ساعت 3:38 عصر موضوع | ***استفاده از مطالب باذکرمنبع وفرستادن صلوان باعجل فرجهم مانعی ندارد*** .التماس دعا***لینک ثابت
درجاده انقلاب روی یکی از تابلوها نوشته شده بود،جاده لغزنده است،دشمنان مشغول کارند با احتیاط برانید، سبقت ممنوع،دیر رسیدن به پست و مقام وثروت بهتر از هرگز نرسیدن به امام است ، حداکثر سرعت بیشتر از سرعت ولایت فقیه نباشد، اگر پشتیبان ولی فقیه نیستید؛ لااقل کمربند دشمن را نبندید ،با دنده لج حرکت نکنید، با وضو وارد شوید این جاده مطهر به خون شهدا است.
*** مارابانظرات خوددرنشرمعارف اهلبیت(ع)یاری دهید***
نوشته شده توسط شیعه مولا علی (ع)اگر خداتوفیق دهد در جمعه 91/11/27 ساعت 2:47 عصر موضوع | ***استفاده از مطالب باذکرمنبع وفرستادن صلوان باعجل فرجهم مانعی ندارد*** .التماس دعا***لینک ثابت
بارها من به دوستان و رفقا عرض کردهام که : این حکومت که شما میگوئید فلان ضعف و فلان ضعف را دارد مسلّماً بدانید که : آیة الله خمینی که حالا حکومت را بدست گرفته است نمیتواند یک مُشت فرشتة آسمانی بیاورد و مردم را اداره کنند . آخر این حکومت بدست خود ما باید اداره شود . ما که خودمان را میشناسیم که چه آدمهای شارلاتانی هستیم . شما که از زید تنقید میکنید ، از فلان و فلان بد میگوئید ، این خود ما هستیم . و این حکومت بدست خود ماست ؛ و این خیانتهائی است که خودمان داریم بدست خودمان انجام میدهیم .
بنابراین در این حکومت ما دو وظیفه داریم : یکی اینکه کارهای خوب را تقویت کنیم تعریف کنیم و بگوئیم بَه بَه چه نماز جمعههایی بر پا میشود ؟ چه خطبهها خوانده میشود ؟ الا´ن در تمام مملکت یک دکان شراب فروشی پیدا نمیشود ، ما از بین منزلمان تا مسجد قائم که هفت هشت دقیقه بیشتر راه نبود ، چند تا شراب فروشی بود ، ظهر که میخواستیم برویم برای مسجد ، این دخترها و پسرها در یک ساعت با هم مرخّص میشدند . پسرهائی که قدشان به اندازة یک درخت میرسید و دخترها هم از آنها کوتاهتر نبودند ، اینها در وسط خیابان چه شلنگ تختههائی میانداختند . دخترها با دامنهای کوتاه و پسرها هم با همان شلوارهای کذائی اینها همه جلو چشم ما بود . دیگر اینها هیچکدام بحمدالله دیده نمیشود . آیا اینها از مزایای حکومت اسلام نیست ؟ و علاوه بر این شما چه میخواهید ؟ آیا دوست دارید دو مرتبه جلوی محمّد رضا تا کمر خم بشوید ؟ یا جلوی همان اشرف خانم که اوّل قاچاقچی دنیا بود ؛ و صندوقهای هروئین را خودش از مرز وارد میکرد تا کمر خم بشوید و دستبوسی کنید ؟ این است ؟ اگر این را میخواهید ، مبارکتان باشد . إِنَّ اللَهَ لاَ یُغَیِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّی یُغَیِّرُو مَا بِأَنفُسِهِمْ .
امّا اگر آنرا نمیپسندید ؛ باید با این مشکلات بسازید ، و شکّی نیست که عزّت با راحتی و خوش خوراکی و تنّعم نمیسازد ؛ بلکه عزّت با تحمّل مشکلات و صبر و قناعت توأم است . أئمّة ما ، پیغمبر عظیم الشأن ما اینطور بودهاند و راه همین است .
پس ما باید همیشه کارهای خوب و مثبت را تقویت کنیم .
امّا وظیفة دیگر ما اینست که : کارهای منفی و خرابیها را هم اصلاح کنیم ؛ اگر دیدیم یک جای این دیوار یک آجرش کم شده است نباید بگوئیم حالا که اینطور است ما هم بزنیم یک آجر دیگرش را بشکنیم ! نخیر این آجر را بر میداری و با این ملات میچسبانی ! اگر دیدید مثلاً یکی از مصادر امور یک کار خلافی کرد ، اگر ما بیائیم و در مجلس خودمان بنشینیم و از او بدگوئی کنیم ، این چه فایده دارد ؟ بدگوئی از او در نزد شما چه فایده دارد ؟ اگر او کار زشتی کرده ما باید به خود او متّصل بشویم ، بهر قسمی که میتوانیم ، و به او بفهمانیم ، و بگوئیم که : این کار شما غلط است ، این کار را نکنید . بدون اینکه کسی مطّلع بشود .
این است راه اصلاح ، نه بدگویی در غیاب او . این بدگویی جز خرابی و فساد کاری نمیکند . و خلاصه این مطالبی که عرض کردم اصاس حکومت شرعیّة ما و اساس دین و قانون ما ، و ما بر همین نهج باید حرکت کنیم . مثلاً اگر حاکم دستور داد که بروید برای جنگ بر همه واجب است به جنگ بروند و به نحو وجوب کفائی یعنی باندازة مَن بِهِ الکِفَایَه باید به جنگ بروند تا آنجائی که اعلام کنند دیگر محتاج نیستیم ؛ کما اینکه ملاحظه میکردید که میگفتند ما دیگر محتاج نیستیم ؛ حالا نیائید تا اطّلاع ثانوی .
و بنده در همین مدّت حیات آیة الله خمینی بارها به رفقا گفتم که : اگر ایشان بر خود من هم بعنوان وجوب تعیینی امر کنند که برو بجنگ ! من میروم چرا؟ چون اینجا نظر شخصی نبایستی اعمال بشود ؛ نظر شخصی در اینکه آیا این جنگ صلاح هست یا نیست ؟ کِی شروع شده ؟ کِی باید تمام شود ! کجا خوب بود صلح میشد ؟ و امثال آن ؛ اینها مسائل و نظرهائی است که برای انسان هست ؛ و چه اشکالی دارد که برای همه هم باشد . امّا در تصمیم گیریها و موارد تقاطعِ انظار انسان باید تابع باشد ؛ عملاً اگر تخلّف کند ، مجرم است و گناهکار .
همچنین بعد از رحلت آیة الله خمینی که عنوان رهبری را به جناب آقای حاج سیّد علی خامنهای سپردهاند ؛ در اینجا هم بایستی ما وظیفة خودمان را بدانیم ، چون بدون اشکال از این ببعد عنوان تقلید از عنوان حکومت جدا شد یعنی دیگر جناب آقای خامنهای مرجع تقلید مردم نیستند ؛ زیرا بدون شک در تقلید عنوان أعلمیّت لازم است ، اما در حکومت هم گر چه أعلمیّت لازم است؛ ولی چون به حسب جهاتی نتوانستند اعلمیّت فقهی را با قدرت رهبری در یک فرد جمع کنند و شخصی از نقطة نظر استنباط مدارک فقهیّه و دینیّه أعلم از همه ؛ و از جهت قدرت رهبری هم بهترین مردم و با کفایتترین و بصیرتدارترین مردم امروز باشد پیدا کنند لذا این تفکیک پیدا شد .
از نقطه نظر اینکه عنوان بیعت با ایشان هم بر اساس رهبری بعد از آیة الله خمینی بوده است ؛ اطاعت از ایشان هم در امور اجتماعی و سیاسی که لازمة رهبری است واجب میباشد ؛ و ایشان هم بحمدالله فردی است مجاهد و عامل و مدبّر و متدیّن و بنده گرچه تا بحالایشان را ملاقات نکردهام ؛ ولی یک روز که مرحوم شهید مطهّری آمده بودند به منزل ما ، از ایشان سؤال کردم : چه افرادی در شورای انقلاب شرکت دارند ؟ ایشان چند نفر را اسم بردند که یکی از آنها آقای خامنهای بودند که در آن هنگام چندان هم بین مردم معروف نبودند بعد هم از ایشان پرسیدم : آقای خامنهای چطور آدمی است ؟ گفتند آدم خوب و وزین و عاقل و مدبّر و آدم مجاهدی است و خلاصه آقای مطهّری از ایشان تعریف کرد . و در این هفت هشت ساله که زمام امور بدست ایشان بوده است آنچه به گوش ما خورده خدمات خوبی بوده است چه از نظر خطبههایی که در نماز جمعه ایراد کردهاند ؛ و چه مسافرتهایی که به برای اعلاء اسلام و مسلمین انجام دادهاند خلاصه من حیث المجموع یک آدم جا افتاده و عاقل و دلسوزیست برای دین ؛ و در این کوران انقلاب امتحانات زیادی دادهاند که نتایج خوبی داشته است ؛ و شاید هم بر همین اساس نمایندگان خبرگان ایشان را انتخاب کردهاند .
چون همین جامعیّت مسألة مهمّی است برای عطف نظر و توجّه نمایندگان خبره . خبرگان افرادی هستند متخصّص و زحمت کشیده و بعضی از آنها را که من میشناسم آیة الله حاج شیخ احمد آذری قمی ، و آیة الله حاج سیّد مهدی روحانی ، و آیة الله حاج شیخ عباس ایزدی نجف آبادی اینها همه خودشان مجتهدند ، و افراد پاکیزهای هستند به تمام معنی . اینها مردمی هستند سابقهدار که چندین دوره درسهای آیة الله بروجردی را دیدهاند ، و از شاگردان ممتاز آیة الله حاج سیّد محمّد داماد بودهاند .
خبرگان بعنوان نمایندگان هستند از جماعت کثیری که ایشان را انتخاب کردهاند ؛ یعنی انتخاب هر خبره بعنوان بیعت جماعت کثیری است که این شخص خبره بلندگو و وکیل و نمایندة آنهاست . پس انتهاب این خبره و بیعت او در واقع بیعت آن جماعتی است از مردم که این خبره را معیّن کردهاند . بنابراین اکثریّت آراء خبرگان که همان اکثریّت آراء اهل حلّ و عقد است اگر بیعت همة مردم نباشد ، لااقلّ بیعت اکثریّت مردم با ایشان بعنوان حکومت خواهد بود .
و وقتی این بیعت انجام گرفت ، آنوقت ایشان از طرف اسلام منصوب میشود برای حکومت ؛ و مردم باید در امر حکومت و سیاست و تصمیم گیریهائی که راجع به اصل اجتماع اسلامی است ـ جز امر تقلید که اختصاص بهمان أعلم امّت دارد ـ از ایشان اطاعت کنند بهمان کیفیّتی که عرض شد و در اینجا لازم است أعلم امّت این رهبری را نتفیذ و تأیید کند ؛ و برایشان لازم است که امور واقعه را طبق نظر و رأی اعلم امّت به جریان اندازند .
در این صورت مردم دیگر نگویند ایشان که در فلان مسأله به ما امر نکرده است . بلکه همینکه ایشان وزیری را برای امری میگمارد ، و آن وزیر برای خودش مدیر کل و معاون معیّن میکند ؛ و آنها هم برای خودشان افراد زیر دستی تا برسد به آن خادم و پاسبان تمام اینها تحت رهبری و حکومت ایشان حساب میشوند .
فلهذا الا´ن که مثلاً میخواهیم از خیابان عبور کنیم باید متوجّه باشیم که از خط کشی عابر پیاده بگذریم ، زیرا که حاکم اینطور گفته ؛ و باید رانندهها متوجّه باشند که وقتی میخواهند ماشین را سر چهار راه متوقف کنند خط عابر را نگیرند و ماشین دارهای مشهد بخصوص نبایستی مارپیچ حرکت کنند بلکه راه را برای عابر پیاده باز بگذارند و او را مقدّم بدارند. اینها همه امور شرعی است ، و واقعاً اگر ما در همة این امور دقّت کنیم و وجدان خودمان را با آنها سازش بدهیم ، میبینیم که چقدر اسلام در روح ما أثرات مثبت میگذارد ؛ و زندگانی دنیائی ما را رو به سعادت و رشد و کمال میبرد ، و عاقبتمان هم که بجای خودش محفوظ است .
رسول خدا صلّی الله علیه وآله وسلّم فرمودند :
ثلاث لا یغلّ علیهن قلبُ امرءٍ مسلمٍ : اخلاص العمل لله ، والنصیحَةُ لائمّة المسلمین ، و اللّزوم بجماعتهم سه چیز است که لازم و واجب است تمام مردمان مسلمان آن را بگیرند و از دست ندهند یعنی هیچ مسلمی نمیتواند آن را بپذیرد ، و در مقابل این سه امر ، هیچ قلب مسلمی نیست که کدر و ناراحت و آلوده باشد ؛ بلکه در برابر این سه امر پاک و صاف و خالص است . یکی اینکه انسان عملش را برای خدا انجام بدهد . حساب تو ومنی از بین برود، و انسان خودش را یکی از افراد جامعه بداند و به اندازهای که قدرت دارد برای برقرار محور اسلام و حکومت اسلام و مصالح مسلمین تشریک مساعی کند ؛ دوّم نصیحت به أئمّة مسلمین و زمامداران و امامان و حاکمان آنها ، سوّم التزام به شرکت کردن در اجتماعات مسلمانان.
برگرفته شده از کتاب وظیفه فرد مسلمان در احیای حکومت اسلام؛ آیت الله محمد حسین حسینی طهرانی
*** مارابانظرات خوددرنشرمعارف اهلبیت(ع)یاری دهید***
نوشته شده توسط شیعه مولا علی (ع)اگر خداتوفیق دهد در جمعه 91/11/27 ساعت 2:35 عصر موضوع | ***استفاده از مطالب باذکرمنبع وفرستادن صلوان باعجل فرجهم مانعی ندارد*** .التماس دعا***لینک ثابت
جامعهاى مىتواند قیام به حق داشته باشد که زیربناى آن، اعتقاد عمیق به معارف الهى باشد نه اقتصاد یا دیگر شؤون مادى; زیرا در این صورت، هدف قیام مردم، ارضاء هواى نفس یا رفاه مادى خواهد بود نه برقرارى قسط و عدل و قانون الهى. قیامى حق است که تنها براى خداى حق محض و اعتلاء کلمة الله باشد: «کلمة الله هى العلیا» ; چون فقط خداوند حق است و حق، تنها از اوست و هر چه جز او باطل است: «الحق من ربک».
همان گونه که مکتب حق، به صورت قرآن کریم و سنت معصومین(علیهمالسلام) تبلوریافته و بر تمام مکاتب و قوانین جهان پیروز خواهد شد و حکومتش جهانى خواهد گشت، ملتى پیروز مىگردد که اولا در شناختحق، «محقق» باشد و ثانیا در مقام عمل به حق، «متحقق» گردد و جامه حق بر تن بپوشد و ثالثا همانند خود دین، داراى انسجام و اتحاد و هماهنگى بوده، از اختلاف و نزاع و درگیرى مصون باشد; چنانکه خداى سبحان درباره معجزه ختمیه قرآن مىفرماید: «ولو کان من عند غیر الله لوجدوا فیه اختلافا کثیرا» ; اگر این قرآن از غیر خداوند باشد، لازمه قطعىاش اختلاف و تناقض درونى است; در حالى که اکنون هیچگونه اختلاف و ناهمگونى درونى ندارد; زیرا بر محور حق، و نازل شده از سوى خداوند است.
بنابراین، «اتحاد» از مهمترین علل پیروزى است و مقصود از آن، صرف گردهمایى صورى و حضور در صحنه نیست، بلکه گذشته از اجتماعات صورى و ظاهرى، لازم است دلها به هم مرتبط و جانها با یکدیگر منسجم باشند(متحد جانهاى مردان خدا) و این اتحاد، وقتى دائمى و بىنقص خواهد بود که بر محور مادیات نباشد، بلکه براى رضاى خدا و بر محور حق قرار گیرد.
مسائل مادى، نه تنها آرامش و انسجام نمىآورند، بلکه دیر یا زود، مایه تشتت و پراکندگى و نابرابرى خواهند بود. از این رهگذر، قرآن کریم، پیوند و انسجام دلها را در اختیار خداوند دلآفرین دانسته، درباره اتحاد و الفت مؤمنین خطاب به پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم مىفرماید: «والف بین قلوبهم لو انفقت ما فى الارض جمیعا ما الفتبین قلوبهم ولکن الله الف بینهم انه عزیز حکیم» (23) ; یعنى پروردگار متعال، میان دلهاى آنان الفتبرقرار کرد; تو اگر تمام ذخایر زمین را هزینه مىکردى تا میان دلهاى آنان انس و الفت ایجاد کنى، نمىتوانستى; ولیکن خداوند میان آنان الفتبرقرار نمود; تحقیقا خداى متعال، عزیز و حکیم است. منافع مادى و ذخائر و هر چند به دستبابرکت رسول اکرمصلى الله علیه و آله و سلم تقسیم گردد و هر چند توسط تقواى مجسم و عدل ممثل، عادلانه توزیع شود، باز هم زمینه شقاق فراهم است و الفت معهود در آیه حاصل نمىشود.
حاکمیت دین حق و نظام اسلامى، همانند هر نظام دیگرى، با آرزوها تحقق نمىپذیرد، بلکه حضور مردم و اتحاد آنان بر محور حق را مىطلبد. مردم، با پذیرش دین اولا و پذیرش ولایتحاکم اسلامى ثانیا، دین خدا را در جامعه متحقق مىسازند و چنین مردمى اگر چه اندک باشند، خداوند نصر خود را به آنان مىرساند و در جنگ با بیگانگان، همه معادلات ریاضى و سیاسى و نظامى را برهم مىزند: «کم من فئه قلیلة غلبت فئة کثیرة باذن الله»انبیاء الهى که با عدهاى خاص قیام کردند، با اینکه فاقد همه امکانات مادى بودند و دشمنان آنان از همه امکانات مادى برخوردار بودند، چون مؤمنین به قدر میسور، به دستور خدا عمل مىکردند، خداوند سلاطین ستم و باطل را نابود مىساخت; عدهاى از آنان را به صورت: «فاخذناه وجنوده فنبذناهم فى الیم» (25) گروهى را: «فخسفنا به وبداره الارض» و برخى را: «سخرها علیهم سبع لیال وثمانیة ایاما حسوما» و جمعى دیگر را با سایر جنود الهى از میان برد. پیامبر اکرمصلى الله علیه و آله و سلم و مسلمانان، از کمترین امکانات جنگى و مادى برخوردار بودند، ولى در همان جنگهاى نابرابر، خداوند آنان را یارى کرد و اکنون نیز که انقلاب اسلامى حکومتى دینى برپا کرده است، اگر مردم در صحنه نباشند و حضور جدى نداشته باشند، حتى اگر رهبر آنان در حد وجود مبارک حضرت امیرالمؤمنین(سلاماللهعلیه) باشد، نظام اسلامى سقوط مىکند.
رهبرى مانند على بن ابىطالب(علیهالسلام) که جز شخص پیامبرصلى الله علیه و آله و سلم، هیچ کس در روى زمین به عظمت علمى و عملى آن حضرت نمىرسد و از نظر شجاعت و سلحشورى و سیاست نظامى نیز بىهمانند است و پیروزى بیشتر جبههها به عهده آن حضرت بود، وقتى که مردم با او هماهنگ نباشند و او را نپذیرند، هرگز پیروز نمىشود. در سوره مبارکه «نور»، درباره حضور مردم آمده است: «انما المؤمنون الذین امنوا بالله ورسوله واذا کانوا معه على امر جامع لم یذهبوا حتى یستاذنوه ان الذین یستاذنوک اؤلئک الذین یؤمنون بالله ورسوله» ; یعنى مؤمنان واقعى کسانى هستند که گذشته از ایمان به خدا و پیامبر، در مسائل اجتماعى نیز رهبران الهى خود را رها نکنند و در این زمینه، از جهت ملاک حکم، تفاوتى میان آنکه رهبر، پیامبر باشد یا امام معصوم یا جانشینان آنان در عصر غیبت، وجود ندارد.
بنابراین، حکومت اسلامى هیچگاه بدون خواست و اراده مردم متحقق نمىشود و تفاوت اساسى حکومت اسلامى با حکومتهاى جابر در همین است که حکومت اسلامى، حکومتى مردمى است و بر پایه زور و جبر نیست، بلکه بر اساس عشق و علاقه مردم به دین و حاکم اسلامى صورت مىپذیرد و هر چه مردم از اخلاق و معارف دینى بهرهمندتر باشند و هر چه احکام دینى را بیشتر عمل کنند و هر چه از اتحاد و همبستگى و الفت الهى برخوردارى بیشترى داشته باشند، حکومت اسلامى نیز استوارتر و در رسیدن به اهدافش موفقتر است و هیچگاه نباید تصور نمود که اگر مردم با حکومت اسلامى نباشند و اگر مؤمنان راستین کمر همت نبندند، خداوند حکومت اسلامى را برپا مىدارد. باید دانست که نعمت الهى و فیض و نصرت خداوند، وقتى به ملتى مىرسد که خود آنان خواهان سعادت خویش باشند و به یارى دین خدا بشتابند: «ان الله لا یغیر ما بقوم حتى یغیروا ما بانفسهم»و نیز خداوند، نعمتحکومتشایسته اسلامى را از ملتى بىجهت نمىگیرد، مگر آنکه خود آنان در حفظ و حراستش کوتاهى کنند: «بان الله لم یک مغیرا نعمة انعمها على قوم حتى یغیروا ما بانفسهم»
1. سوره توبه، آیه 40.
2. سوره هود (ع)، آیه 17.
3. سوره نساء، آیه 82.
4. سوره انفال، آیه 63.
5. سوره بقره، آیه 249.
6. سوره قصص، آیه 40.
7. همان، آیه 81.
8. سوره حاقه، آیه 7.
9. سوره نور، آیه 62.
10. سوره رعد، آیه 11.
11. سوره انفال، آیه 53.
*** مارابانظرات خوددرنشرمعارف اهلبیت(ع)یاری دهید***
نوشته شده توسط شیعه مولا علی (ع)اگر خداتوفیق دهد در جمعه 91/11/27 ساعت 2:26 عصر موضوع | ***استفاده از مطالب باذکرمنبع وفرستادن صلوان باعجل فرجهم مانعی ندارد*** .التماس دعا***لینک ثابت
آینده جهان از نظر مکتبهاى مختلف که رشد سلاحهاى هستهاى و اتمى را مىبینند، جز ویرانهاى نیست; اما اسلام، آینده جهان را قسط و عدل، آرامش و تمدن، و حکومت صالحان مىداند: «ولقد کتبنا فى الزبور من بعد الذکر ان الارض یرثها عبادى الصالحون» .
هدف رسالت انبیاء الهى، تربیت انسانها و در نتیجه، قیام آنان براى اقامه قسط و عدل است; چنانکه فرمود: «ولقد ارسلنا رسلنا بالبینات وانزلنا معهم الکتاب والمیزان لیقوم الناس بالقسط» ; و خداوند مؤمنان راستین را وعده قطعى داده است که خلافت در زمین را نصیب آنان سازد: «وعد الله الذین امنوا منکم وعملوا الصالحات لیستخلفنهم فى الارض»و دین پسندیده و مرضى خود را مستقر سازد و در سایه هدایتهاى آن، پس از خوف و ترس، امن و آرامش تحقق یابد: «ولیمکنن لهم دینهم الذى ارتضى لهم ولیبدلنهم من بعد خوفهم امنا یعبدوننى لا یشرکون بى شیئا».
اسلام، تنها دین الهى است: «ان الدین عندالله الاسلام» که خداوند آن را با ولایت اولیائش کامل گردانید و بدان راضى شد: «الیوم اکملت لکم دینکم واتممت علیکم نعمتى ورضیت لکم الاسلام دینا» و خود وعده داده است که اسلام، دین جهانى باشد و حکومت اسلامى، تنها حکومت عدل و قسط در سراسر گسترده خاک گردد: «هو الذى ارسل رسوله بالهدى ودین الحق لیظهره على الدین کله ولو کره المشرکون» .
خداوند نظام آفرینش را بر پایه حق استوار ساخته است; چنانکه فرمود: «وما خلقنا السموات والارض وما بینهما الا بالحق»و هر باطلى در این جهان، محکوم به نابودى است و مانند کف روى آب، زائل خواهد گشت: «فاما الزبد فیذهب جفاء» . قرآن کریم، همه مخاطبان خود را دعوت مىکند که در سرگذشت گذشتگان سیر کنند و عاقبتبد و هلاکت تکذیبکنندگان را ببینند: «قد خلت من قبلکم سنن فسیروا فى الارض فانظروا کیف کان عاقبة المکذبین» ; سنتشکستناپذیر و غیر قابل زوال الهى، پیروزى قیام حق و نابودى باطل است و این سنت، از اصول همیشگى و همگانى نظام آفرینش است که هیچ گاه تغییرپذیر نیست: «فلن تجد لسنت الله تبدیلا ولن تجد لسنت الله تحویلا» .
قرآن کریم درباره پیروزى حق بر باطل مىفرماید: «وقل جاء الحق وزهقالباطل ان الباطل کان زهوقا»; یعنى حق مىآید و باطل مىرود وطبیعتباطل، همان رفتن و نابودى است. در آیه دیگر نیز کیفیت رفتن باطل راچنین بیان فرموده است: «بل نقذف بالحق على الباطل فیدمغه فاذا هوزاهق» ; یعنى حق را بر باطل چیره مىکنیم پس حق، باطل را سرکوب مىکند و باطل سرکوبشده، نابود و محکوم به زوال مىگردد. آنچه از این آیاتاستفاده مىشود این است که حکومتحق، با هیچ باطلى سازش ندارد و نه تنها در برابرباطل تسلیم نمىشود بلکه آن را از بین مىبرد و علاوه بر وجه اثباتى که دارد وخود را تثبیت مىکند، جنبه نفى غیر خود را نیز دارد و باطل را مىزداید; وازاینجا روشن مىشود که اگر چیزى بتواند خود را تثبیت کند، ولى جنبه نفى وباطلزدایى نداشته باشد، حق نیست; بلکه باطلى است در پوشش حق.
1- سوره انبیاء، آیه 105.
2. سوره حدید، آیه 25.
3. سوره نور، آیه 55.
4. همان.
5. سوره آل عمران، آیه 19.
6. سوره مائده، آیه 3.
7. سوره توبه، آیه 33.
8. سوره حجر، آیه 85.
9. سوره رعد، آیه 17.
10. سوره آل عمران، آیه 137.
11. سوره فاطر، آیه 43.
12. سوره اسراء، آیه 81.
13. سوره انبیاء، آیه 18.
*** مارابانظرات خوددرنشرمعارف اهلبیت(ع)یاری دهید***
نوشته شده توسط شیعه مولا علی (ع)اگر خداتوفیق دهد در جمعه 91/11/27 ساعت 2:21 عصر موضوع | ***استفاده از مطالب باذکرمنبع وفرستادن صلوان باعجل فرجهم مانعی ندارد*** .التماس دعا***لینک ثابت