سفارش تبلیغ
صبا ویژن
غدیر در اشعار أبوتمام طآئی و عَبْدِی کوفی

 

و شاعر معروف عرب و عربیت ابو تمام: ادیب قرن دوم و سوم در این موضوع چنین گوید:

و یوم الغدیر استوضح الحق اهله                بضحیآء لا فیها حجاب و لا ستر

اقام رسول الله یدعوهم بها                    لیقربهم عرف و یناهم نکر

یمد بضبعیه و یعلم انه                    ولى و مولاکم فهل لکم خبر

یروح و یغدو بالبیان لمعشر                           یروح بهم غمر و یغدو بهم غمر

فکان لهم جهر باثبات حقه                             و کان لهم فى بزهم حقه جهر

1- «و در روز غدیر حق مى‏خواست‏براى اهلش واضح شود در روز روشن آفتاب برآمده که در آن هیچ حجاب و پرده‏اى نبود.

2- رسول خدا على را بر پا داشت، و مردم را در آن روشنائى فراخواند، تا اینکه شایستگى و پسندیدگى به آنها نزدیک شود، و زشتى و بدى از آنها دور گردد.

3- دو بازوى على را به بالا مى‏کشید، و مردم را اعلام مى‏نمود که اوست ولى خدا و مولاى شما! پس آیا شما چنین علم و اطلاع حاصل از مشاهده را دارید؟!

4- پیامبر با بیان و وضوح، شب و صبحگاه به جماعتى رفت و آمد داشت که شبانگاه آنها در ظلمت‏شدید فرو مى‏رفتند، و صبحگاه نیز در ظلمت‏شدید فرو مى‏رفتند.

5- و آن جماعت چنان بودند که براى اثبات حق على و اعتراف به آن، سخن خود را بلند و آشکارا کردند، همچنانکه براى گرفتن و ستردن حق على نیز سخن بلند کرده و آشکارا نمودند».

و عبدى کوفى از شعراء اهل بیت و معاصر حضرت صادق علیه السلام در ضمن قصیده‏اى طولانى چنین گوید:

و کان عنها لهم فى خم مزدجر                   لما رقى احمد الهادى على قتب

و قال و الناس من دان الیه و من                       ثاو لدیه و من مصغ و مرتقب

: قم یا على فانى قد امرت بان                   ابلغ الناس و التبلیغ اجدربى

انى نصبت علیا هادیا علما                        بعدى و ان علیا خیر منتصب

فبایعوک و کل باسط یده                         الیک من فوق قلب عنک منقلب

عافوک لا مانع طولا و لا حصر                          قولا و لا لهج‏بالغش و الریب

و کنت قطب رحى الاسلام دونهم                          و لا تدور رحى الا على قطب

و لا تماثلهم فى الفضل مرتبة                        و لا تشابههم فى البیت و النسب 

1- «و چون حضرت احمد که هادى امت است در خم بر روى کوهان‏هاى شتر بالا رفت، افرادى از آن جماعت‏بودند که پیوسته مى‏خواستند خلافت را از على منع و طرد کنند و به دور افکنند.

2- و در حالى که بعضى از آن جماعت‏به پیامبر نزدیک بودند، و بعضى در کنار آنحضرت سکنى گزیده بودند، و بعضى گوش فرا مى‏دادند، و بعضى انتظار وقوع حادثه‏اى را داشتند، پیغمبر صلى الله علیه و آله گفت:

3- بپاخیز اى على! زیرا که من مامور شده‏ام به اینکه تبلیغ کنم و به مردم برسانم، و تبلیغ براى من سزاوارتر است.

4- من على را به عنوان هدایت و علم رهبرى بعد از خودم نصب کردم و بدرستى که على بن ابیطالب بهترین فرد پسندیده و انتخاب شده و گزیده شده براى منصب امامت است.

5- پس آن جماعت‏با تو (اى على) بیعت کردند و هر یک از آنها دست‏خود را براى بیعت‏به سوى تو دراز کرد، و لیکن این بیعت از فراز دل و قلب بود نه از درون آن، و خواسته آنان از تو منقلب و به سوى غیر تو منعطف و متوجه بود.

6- ایشان تو را از هر بدى و علت و ناپاکى مبرا و منزه مى‏دانستند، نه ازجهت‏سعه و قدرت تو منعى بود، و نه از جهت گفتار و سخن تو کوتاهى و ضعفى بود، و نه از جهت تحریض و اصرار به غش و خیانت و شک و تهمت متهم بودى!

7- تو اى على قطب آسیاى اسلام و محور گردش آن بودى نه ایشان، و هیچگاه چرخ آسیا بدون قطب نمى‏گردد.

8- نه در فضیلت و شرف هم رتبه ایشان بودى! و نه در اصالت‏خاندان و نسب شبیه آنان بودى‏»!

بارى اینها همه شواهدى است که معناى مولى، امام و پیشوا و حاکم بر مقدرات مردم و صاحب اختیار امور دنیوى و اخروى آنان از جانب حضرت حق تعالى است.یعنى آن که به مقام فناء فى الله رسیده و بین او و حضرت حق در سیر مراتب تقرب، هیچ بعد و فاصله‏اى نمانده است، تمام حجاب‏ها و فاصله‏هاى ظلمانى و نورانى برداشته شده است، و اینست‏حقیقت ولایت که همان مقام عبودیت‏حقه حقیقیه و آخرین درجه سیر از کمالات بشر است.

 

منابع:

     «دیوان‌ أبی‌ تمام‌ طائی‌» ص‌ 143. و شرح‌ حال‌ أبو تمام‌ را خطیب‌ در «تاریخ‌ بغداد»، ج‌ 8، از سص‌ 248 تا ص‌ 253، تحت‌ عنوان‌  حبیب‌ بن‌ أوس‌ أبو تمام‌ طائی‌  شاعر آورده‌ است‌.

و در «مناقب‌» ابن‌ شهرآشوب‌ ج‌ 1، ص‌ 539 این‌ پنج‌ بیت‌ را با یک‌ بیت‌ دیگر آورده‌ است‌؛ و آن‌ بیت‌ اینست‌:

 أحجَّةُ ربّ العالمین‌ و وارثُ النَّبیِّ ألا عهدٌ و فیّ و لا اصر

از أبو محمّد سفیان‌ بن‌ مصعب‌ عَبدی‌ کوفی‌ است‌ (الغدیر، ج‌ 2، ص‌ 292).

 



*** مارابانظرات خوددرنشرمعارف اهلبیت(ع)یاری دهید***  

نوشته شده توسط شیعه مولا علی (ع)اگر خداتوفیق دهد در شنبه 92/7/6 ساعت 10:44 صبح موضوع | ***استفاده از مطالب باذکرمنبع وفرستادن صلوان باعجل فرجهم مانعی ندارد*** .التماس دعا***لینک ثابت


منظور از عمامه بستن پیامبر بر سر امام(ع) چه بود؟

و نیز حموئى با سند متصل دیگر، از ابو راشد حرانى، از على بن ابیطالب علیه السلام روایت کرده است که او گفت: عممنى رسول الله صلى الله علیه و آله یوم غدیر خم بعمامة فسدل طرفها على منکبى، و قال: ان الله ایدنى یوم بدر و حنین بملائکة معتمین بهذه العمامة.

«رسول خدا صلى الله علیه و آله در روز غدیر خم بر سر من عمامه‏اى بست، و کنار آن را بر دوش من انداخت و گفت: خداوند مرا در روز جنگ بدر و حنین به ملائکه‏اى که بدین شکل از عمامه معمم شده بودند، تایید کرد و نصرت نمود» .

و علامه امینى گوید که: حافظ عبد الله بن ابى شیبه، و ابو داود طیالسى، وابن منیع بغوى، و ابو بکر بیهقى، همانطور که در «کنز العمال‏» آمده است از على علیه السلام آورده‏اند که:

عممنى رسول الله صلى الله علیه و آله یوم غدیر خم بعمامة فسدلها خلفى (و فى لفظ: فسدل طرفها على منکبى) ثم قال: ان الله امدنى یوم بدر و حنین بملائکة یعتمون هذه العمة.و قال: ان العمامة حاجزة بین الکفر و الایمان.

«رسول خدا صلى الله علیه و آله در روز غدیر خم مرا به عمامه‏اى معمم نمود که کنارش را بر پشتم آویخت، (و در عبارت دیگرى آمده است که: کنارش را بر دوشم آویخت) و سپس گفت: خداوند مرا در روز بدر و حنین، به فرشتگانى که اینگونه عمامه بر سر بسته بودند تایید کرد» .و پیامبر گفت: «عمامه، حد فاصل و حاجز بین ایمان و بین کفر است‏» .

آنگاه امینى گوید: این روایت را سید احمد قشاشى در کتاب السمط المجید، از طریق سیوطى از اعلام اربعه روایت کرده است.

و در «کنزل العمال‏» از مسند عبد الله بن شخیر، از عبد الرحمن بن عدى بحرانى، از برادرش عبد الاعلى بن عدى روایت کرده است که: ان رسول الله صلى الله علیه و آله دعا على بن ابى طالب فعممه و ارخى عذبة العمامة من خلفه. (الدیلمى)

«رسول خدا صلى الله علیه و آله على بن ابیطالب را فرا خواند، و او را معمم کرد، و کنار عمامه را از پشت‏سرش آویخت‏» .

و از حافظ دیلمى از ابن عباس آمده است که قال: لما عمم رسول الله صلى الله علیه و آله علیا بالسحاب، قال له: یا على! العمائم تیجان العرب.

  «چون رسول الله صلى الله علیه و آله على را به عمامه سحاب عمامه بست، به او گفت: اى على عمامه تاج عرب است‏» .

و از ابن شاذان، در «مشیخه‏» او از على بن ابیطالب آمده است که: ان النبى صلى الله علیه و آله عممه بیده فذنب العمامة من ورآئه و من بین یدیه ثم قال له‏النبى صلى الله علیه و آله: ادبر فادبر.ثم قال له: اقبل فاقبل.

و اقبل على اصحابه فقال النبى صلى الله علیه و آله: هکذا تکون تیجان الملائکة.

«رسول خدا صلى الله علیه و آله با دست‏خود عمامه بر سر على بن ابیطالب بست، و براى آن عمامه، دو دنباله، یکى را از پشت، و دیگرى را از پیش رو قرار داد، و سپس فرمود: پشت کن! على پشت کرد.و پس از آن فرمود: رو کن! على رو کرد.

رسول خدا رو به اصحاب خود نموده و گفت: تاجهاى ملائکه اینگونه است‏» .

و حافظ ابو نعیم در کتاب معرفة الصحابة و محب الدین طبرى در الریاض النضرة از عبد الاعلى بن عدى نهروانى روایت کرده است که: ان رسول الله صلى الله علیه و آله دعا علیا یوم غدیر خم فعممه و ارخى عذبة العمامة من خلفه.

«رسول خدا صلى الله علیه و آله على را در روز غدیر خم فرا خواند، و عمامه بر سرش بست، و کنار عمامه را از پشت‏سرش آویخت‏» .

و این روایت را علامه زرقانى در «شرح المواهب‏» آورده است.

 

 منابع:

 . «فرائد السمطین‏» ، ج 1، باب 12، ص 76 حدیث 43.

   . این حدیث را در «کنز العمال‏» طبع دوم حیدرآباد، ج 19 ص 222، از طیالسى و بیهقى، از على بن ابیطالب علیه السلام روایت کرده است.



*** مارابانظرات خوددرنشرمعارف اهلبیت(ع)یاری دهید***  

نوشته شده توسط شیعه مولا علی (ع)اگر خداتوفیق دهد در شنبه 92/7/6 ساعت 10:34 صبح موضوع | ***استفاده از مطالب باذکرمنبع وفرستادن صلوان باعجل فرجهم مانعی ندارد*** .التماس دعا***لینک ثابت


<      1   2   3   4   5      
http://www.games-casino.us/
با کلیک روی +۱ ما را در گوگل محبوب کنید