حضرت آدم علیه السّلام حق تعالى را به حقیقت محمد و على و فاطمه و حسن و حسین علیهم السّلام سوگند داد و توبهاش پذیرفته شد
(2) [سیوطى در الدّر المنثور] ذیل تفسیر آیه شریفه فَتَلَقَّى آدَمُ مِنْ رَبِّهِ کَلِماتٍ در سوره بقره (آیه 37) اظهار داشته است، «ابن نجّار» از «ابن عباس» روایت کرده است که از رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله پرسیدم: کلماتى را که حضرت پروردگار، به حضرت آدم علیه السّلام تلقین کرد و در نتیجه آنها، توبه حضرت آدم علیه السّلام را پذیرفت، چگونه کلماتى بوده است؟ رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله در پاسخ فرمود: حضرت آدم علیه السّلام در ضمن درخواست توبه، خدا را به حقیقت محمد و على و فاطمه و حسن و حسین علیهم السّلام سوگند داد و در این هنگام خداى تعالى توبه او را پذیرفت؛ بنابر این اسامى پنج تن، کلماتى بوده است که خداى تعالى به حضرت آدم تلقین فرموده و توبهاش را پذیرفته است .
(3) [کنز العمال 1/ 234] حضرت على علیه السّلام گفت: از رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله پرسیدم :
مقصود این آیه چیست؟ که خدا مىفرماید: فَتَلَقَّى آدَمُ مِنْ رَبِّهِ کَلِماتٍ
رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله در پاسخ فرمود :
(1) خداى تعالى آدم را در هند، و «حوّا» را در جدّه، و «ابلیس» را در میسان «1» و مار را، در اصفهان فرود آورد و در آن هنگام، مار، داراى چهار پا مانند پاهاى شتر بود، در تعقیب آن، حضرت آدم علیه السّلام مدت صد سال، بمناسبت خطائى که از وى سرزده بود، گریست. خداى بخشنده، «جبرئیل» را بر او نازل کرد. و پیام خداوند متعال را به این شرح، به حضرت آدم علیه السّلام ابلاغ کرد :
مگر نه اینست که تو را به دست لطف و قهر خویش آفریدهام؟ مگر نه اینست که از روح خود در تو دمیدم؟ مگر نه اینست که فرشتگانم را به سجده کردن بر تو، دستور دادم؟ مگر نه اینست، «حوّا» را که کنیز من بود، به همسرى تو در آوردم؟
حضرت آدم علیه السّلام همگى آنها را تصدیق کرد. «جبرئیل» گفت: پس گریه تو از چیست؟ در پاسخ گفت: چگونه مرا از گریستن باز مىدارى و بلکه سرزنش مىکنى؟ حال آنکه از جوار خداى رحمان دور افتادهام. «جبرئیل» گفت: هر گاه بخواهى مشمول عنایت حق تعالى قرار بگیرى، و توبهات پذیرفته شود، به خواندن کلماتى که اینک بر تو، تلقین مىکنم، بپرداز، تا خداى بخشنده و مهربان، توبه تو را بپذیرد و از گناه (ترک اولى) تو در گذرد و آن کلمات اینست :
اللّهمّ انّى اسئلک بحقّ محمّد، سبحانک لا اله الّا انت، عملت سوء و ظلمت نفسى فتب علىّ؛ انّک انت التوّاب الرّحیم. اللّهمّ انّى اسئلک بحقّ محمّد و آل محمّد، عملت سوء و ظلمت نفسى فتب علىّ؛ انّک انت التوّاب الّرحیم
جملههاى مزبور، همان کلماتى است که براى پذیرش توبه به حضرت آدم علیه السّلام تلقین شد .
«دیلمى» هم این حدیث را روایت کرده است .
مؤلف گوید: سیوطى در «الدرّ المنثور» ذیل تفسیر آیه شریفه فَتَلَقَّى
آدَمُ مِنْ رَبِّهِ کَلِماتٍ حدیث مزبور را نقل کرده و گفته است: این حدیث را «دیلمى» در کتاب «الفردوس» به سند خود، از حضرت على علیه السّلام نقل کرده است و تفاوت مختصرى با حدیثى که ما نقل کردیم، دارد
(1)
پیغمبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله و على مرتضى علیه السّلام از یک درختاند
(2) [مستدرک الصحیحین 2/ 241] از «جابر بن عبد الله» روایت کرده است که از پیغمبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله شنیدم که خطاب به حضرت على علیه السّلام، فرمود: یا على! مردم از درختهاى مختلف آفریده شدهاند و من و تو، از یک درختیم. سپس این آیه را در تأیید بیان خویش، تلاوت فرمود: وَ جَنَّاتٌ مِنْ أَعْنابٍ وَ زَرْعٌ وَ نَخِیلٌ، صِنْوانٌ وَ غَیْرُ صِنْوانٍ یُسْقى بِماءٍ واحِدٍ (سوره رعد، آیه 4) «حاکم» گفته است :
حدیث مزبور از سندهاى صحیحى برخوردار است .
مؤلف گوید: حدیث مذکور را «سیوطى» در «الدرّ المنثور» در ذیل تفسیر آیه: وَ فِی الْأَرْضِ قِطَعٌ مُتَجاوِراتٌ وَ جَنَّاتٌ مِنْ أَعْنابٍ وَ زَرْعٌ وَ نَخِیلٌ صِنْوانٌ وَ غَیْرُ صِنْوانٍ در آغاز سوره «رعد» روایت کرده و گفته است: این حدیث را «ابن مردویه» هم، نقل کرده است .
(3) [مستدرک الصحیحین 3/ 160] به سند خود، از آزادشده «عبد الرحمن بن عوف» نقل کرده است که وى خطاب به حضّار گفت: اى مردم! پیش از آنکه
حدیثها به چنگال اختلاط و امتزاج دچار شوند تا آنجا که حق از باطل و باطل از حق، امتیاز پیدا نکند، حدیثى را براى شما بیان مىکنم: از رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله شنیدم که مىفرمود: من درختم و فاطمه شاخه آن درخت و على، لقاح آنست و حسن و حسین، میوه آن و شیعیان ما، برگ آن درختند؛ ریشه این درخت، در بهشت عدن است و درختهاى دیگر، در بهشتهاى دیگر است .
(1) [کنوز الحقائق ص 155] از رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله فرمود: مردم از درختهاى مختلف آفریده شدهاند و من و على علیه السّلام، از یک درختیم .
این حدیث را «طبرانى» نقل نموده است .
(2) [کنز العمّال 6/ 154] از رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله نقل کرده است که فرمود: من و على از یک درخت آفریده شدهایم و مردم، از درختهاى مختلف .
این حدیث را «دیلمى» از «جابر» روایت کرده است.
(3) [ذخائر العقبى ص 16] از «عبد العزیز» به سند متّصل، از رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله روایت کرده است که فرمود: من و خاندانم از درختى در بهشت مىباشیم که شاخههاى آن، در دنیا آویخته شده است. اینک کسى که دست نیاز به دامن ما، دراز کند، راهى بسوى خدا، براى خویشتن، برگزیده است.
این حدیث را «ابو سعد» در کتاب «شرف النبوّة» روایت کرده است
*** مارابانظرات خوددرنشرمعارف اهلبیت(ع)یاری دهید***
نوشته شده توسط شیعه مولا علی (ع)اگر خداتوفیق دهد در شنبه 89/10/18 ساعت 10:54 صبح موضوع قبل از تولد حضرت علی(ع) | ***استفاده از مطالب باذکرمنبع وفرستادن صلوان باعجل فرجهم مانعی ندارد*** .التماس دعا***لینک ثابت
نور حضرت رسول اکرم صلّى اللّه علیه و آله و حضرت على علیه السّلام پیش از آفرینش حضرت آدم علیه السّلام و آفرینش آن دو بزرگوار از یک سرشت است
(2) [الریاض النضرة 2/ 164] از «سلمان فارسى» روایت کرده است که از رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله شنیدم، مىفرمود: من و على، چهارده هزار سال پیش از آفرینش آدم علیه السّلام، نورى بودیم در برابر حضرت پروردگار، هنگامى که حق تعالى، آدم را بیافرید، آن نور را دو بخش فرمود، که یک بخش آن، من بودم و بخش دیگرش، على علیه السّلام. و همین حدیث را «احمد حنبل» در کتاب مناقبش روایت کرده است .
(3) مؤلف گوید: همین حدیث را، «ذهبى» در [میزان الاعتدال 1/ 235] از تاریخ «ابن عساکر» نقل کرده است و سند آن منتهى به جناب «سلمان» مىشود .
(4) [مجمع هیثمى 9/ 128] از «بریدة» روایت کرده است که در یکى از اوقات، حضرت رسول اکرم صلّى اللّه علیه و آله، حضرت على علیه السّلام را به امارت لشکر تعیین کرد و آن حضرت را بسوى یمن، گسیل داشت و «خالد بن ولید» را هم بسوى جبل،
و فرمود: اگر این دو تن با یکدیگر گرد آمدند،
(1) على علیه السّلام امور همه مردم را به عهده بگیرد. لشکر به راه خود ادامه داد و با دشمن روبرو شد و آنها را شکست داد و غنیمتهاى بسیارى نصیب مسلمانان شد که مانند آنرا بدست نیاورده بودند، حضرت على علیه السّلام کنیزکى را از باب خمس به اختیار در آورد. «خالد بن ولید»، «بریدة» را به حضور طلبید، و گفت: این کنیزک را جزء غنائم قرار بده و از کارى که على علیه السّلام انجام داده است، پیغمبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله مطلع ساز. «بریدة» به دستور «خالد» عازم مدینه شد و هنگامى وارد مسجد شد که رسول اکرم صلّى اللّه علیه و آله در منزل تشریف فرما بود و گروهى از اصحاب در بیرون منزل منتظر دیدار رسولخدا صلّى اللّه علیه و آله بودند؛ به مجردى که «بریدة» را دیدند، از وى پرسیدند: از جنگ چه خبر؟ در پاسخ گفت :
جنگ بخوبى برگزار شد و خداى تعالى یمن را بدست مسلمانان فتح کرد .
پرسیدند: اکنون براى چه، به مدینه آمدهاى؟ در پاسخ گفت: على علیه السّلام کنیزکى را از باب خمس در اختیار درآورده است، در این رابطه به مدینه آمدهام، تا گزارشى خدمت پیغمبر صلّى اللّه علیه و آله تقدیم کنم. اصحاب تشویق کردند که هر چه زودتر عملى را که على علیه السّلام انجام داده، به اطلاع پیغمبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله برسان؛ بدیهى است با این گزارش که تو مىدهى، على علیه السّلام از چشم پیغمبر صلّى اللّه علیه و آله افتاده و بىاعتبار مىگردد. و رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله تمام گفتگوها را شنید، در حالى که خشمگین شده بود، از منزل بیرون آمد و فرمود: مگر چه شده است که جمعى از شما از على علیه السّلام انتقاد مىکنید و دم از نکوهش او مىزنید؟ آگاه باشید! هر کس از على علیه السّلام نکوهش کند، از من نکوهش کرده است. و کسى که از او دورى کند، از من دورى کرده است. براستى که من از على هستم، و علىّ از من است. على علیه السّلام از سرشت من آفریده شده است و من از سرشت ابراهیم علیه السّلام هستم و من از ابراهیم علیه السّلام با فضیلتترم. سپس این آیه را تلاوت فرمود: ذُرِّیَّةً بَعْضُها مِنْ بَعْضٍ وَ اللَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ «1» سپس خطاب به «بریدة » ،
فرمود: مگر ندانستهاى که براى على کنیزهائیست بیشتر از آن کنیزى که او را، از باب خمس، در اختیار در آورده است؟ و او پس از من، ولىّ شماست. در این هنگام از فرصت استفاده کرده، عرض کردم: به حق صحبتى که با شما دارم، دست مبارک بگشائید و با من، به اسلام تازهاى که افتخار آنرا پیدا کردهام، بیعت فرمائید .
«بریدة» گوید: از رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله جدا نشدم تا به اسلام تازهاى که عرض داشتم، با من بیعت فرمود.
این حدیث را «طبرانى» در کتاب «الاوسط» روایت کرده است.
(1) [تاریخ بغداد 6/ 58] به سند خود، از حضرت موسى بن جعفر بن محمد علیهم السّلام از پدرش، او هم از جد بزرگوارش، روایت کرده است که رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله فرمود: من و هارون بن عمران و یحیى بن زکریّا و على بن ابیطالب، از یک سرشت آفریده شدهایم.
(2) [حلیة الاولیاء 1/ 84] از «ابن عباس» روایت کرده است، کسى که دوست مىدارد به حیات من زنده بماند و به مردن من، بمیرد و در بهشت عدن که درختان آنرا خداى تعالى با دست با برکت خود کاشته است، آرام گیرد، پس از من، على علیه السّلام را دوست بدارد و دوست او را هم دوست بدارد و به پیشوایان پس از من، اقتدا نماید؛ چرا که آنان عترت مناند، و از سرشت من، آفریده شدهاند و از نعمت فهم و علم برخوردار گردیدهاند. واى بر امّتم که فضیلت ایشان را انکار کند و قطع صله رحم از آنها بنماید، اینان که به چنین کارهائى اقدام مىکنند، به شفاعت من نایل نمىگردند
*** مارابانظرات خوددرنشرمعارف اهلبیت(ع)یاری دهید***
نوشته شده توسط شیعه مولا علی (ع)اگر خداتوفیق دهد در شنبه 89/10/18 ساعت 10:51 صبح موضوع قبل از تولد حضرت علی(ع) | ***استفاده از مطالب باذکرمنبع وفرستادن صلوان باعجل فرجهم مانعی ندارد*** .التماس دعا***لینک ثابت