بخشى از آیاتى که در شأن حضرت على علیه السّلام نازل شده است
(2) مؤلف گوید: پیش از این، در باب «کثرت فضائل حضرت على علیه السّلام» که نخستین باب فضائل آن حضرت است که ما در این مجلد به مناسبت فضائل ایشان تشکیل دادهایم، از تاریخ «خطیب بغدادى» (6/ 221) به سند او، از «ابن عباس» نقل کردیم که سیصد آیه در قرآن کریم، در شأن آن حضرت علیه السّلام نقل شده است و «ابن حجر» در [صواعق ص 76] و «شبلنجى» در [نور الابصار ص 73] از «ابن عساکر» از «ابن عباس» روایت کردهاند، آیاتى که در قرآن کریم در شأن حضرت على علیه السّلام نازل شده، درباره هیچیک از صحابه، نازل نشده است. و از «ابن عباس» روایت شده که سیصد آیه در قرآن کریم در شأن حضرت على علیه السّلام نازل شده است .
مؤلف گوید: نظر ما از تشکیل این باب، آن نیست که تمام آیاتى که در قرآن کریم در شأن حضرت على علیه السّلام نازل شده است، اینجا بیاوریم؛ زیرا بطوریکه پس از این در محل خود خواهید دید، آیه شریفه یا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ
إِلَیْکَ
(1) و آیه شریفه الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ و آیه شریفه سَأَلَ سائِلٌ بِعَذابٍ واقِعٍ درباره اعتراض «حارث بن نعمان» نازل شده است. زمانى که او به نصب على علیه السّلام بوسیله پیامبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله به جانشینى خود، اعتراض کرد و آنرا انکار نمود و همچنین آیه إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا و آیه وَ کَفَى اللَّهُ الْمُؤْمِنِینَ الْقِتالَ و امثال اینها از آیات دیگر که هر یک از آنها بطور مستقل در جاى خود، یادآورى شده است و همچنین آیه شریفه فَتَلَقَّى آدَمُ مِنْ رَبِّهِ کَلِماتٍ ویژه سؤالى است که حضرت آدم علیه السّلام از پروردگارش داشت و خدا را به جاه و مقام محمد و على و فاطمه و حسن و حسین علیهم السّلام سوگند داد و همچنین «آیه تطهیر» در شأن پیغمبر صلّى اللّه علیه و آله على، فاطمه و حسنین علیهم السّلام نازل شده است و «آیه مباهله» هم ویژه مباهله با اهل نجران است که در شأن پیغمبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله، حضرت على، حضرت زهرا و حسنین علیهم السّلام نازل شده است و «آیه مودّت» در شأن نزدیکان رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله نازل شد که حضرت على، حضرت فاطمه و حسنین علیهم السّلام باشند و چنانکه از ظاهر قسمت بندى ما بدست مىآید، هر یک از آیات مذکور را در بابهاى مستقل به خودشان یادآورى کردهایم. بلکه غرض ما از انعقاد این باب، یادآورى بخشى از آیاتى است که در فضیلت شخص على بن ابیطالب علیه السّلام نازل شده است و باب على حدّهاى براى آنها منعقد نساختیم .
با توجه به مقدمهاى که ایراد کردیم در این باب، بیست و پنج آیه از آیاتى که در شأن حضرت على علیه السّلام نازل شده است و ویژه آن حضرت است، متذکر مىشویم .
آیه اوّل إِنَّما أَنْتَ مُنْذِرٌ وَ لِکُلِّ قَوْمٍ هادٍ
؛ به راستى که مردم را از شکنجه الهى بیم مىدهى و همگان را هدایت مىکنى .
(سوره رعد، آیه 7 )
(2) [مستدرک الصحیحین 3/ 129] به سند خود، از «عباد بن عبد الله اسدى» از حضرت على علیه السّلام روایت کرده است که رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله منذر (انذار کننده) است و من هادى (هدایتکننده ).
[إِنَّما أَنْتَ مُنْذِرٌ لعباد و علىّ لِکُلِّ قَوْمٍ هادٍ ]
«حاکم» گفته است: حدیث مزبور از سندهاى صحیحى برخوردار است .
مؤلف گوید: «متّقى» این حدیث را در [کنز العمال 1/ 251] نقل کرده و گفته است: این حدیث را «ابن ابى حاتم» روایت کرده و «هیثمى» در [مجمع 7/ 41] نقل کرده و گفته است: مراد از «هادى»، مردى است از بنى هاشم. «هیثمى» گوید: این حدیث را «عبد الله بن احمد» روایت کرده است و «طبرانى» در کتاب «الصغیر» و «الاوسط» آنرا آورده و رجال «المسند» افراد ثقاتى هستند .
مؤلف گوید: مراد امام علیه السّلام که فرموده است: «هادى»، مردى است از بنى هاشم. شخص خود را در نظر گرفته است و پیداست که نخواسته بنام خود تصریح نماید. «سیوطى» در «الدّر المنثور» در ذیل تفسیر آیه در سوره رعد، گوید :
این حدیث را «ابن مردویه» و «ابن عساکر» نقل کردهاند و اشاره نموده که «هادى»، مردى است از بنى هاشم. و از این جمله، امام علیه السّلام شخص خود را در نظر گرفته است .
(3) [تفسیر ابن جریر طبرى 13/ 72] به سند خود، از «ابن عباس» روایت کرده است، هنگامى که آیه انذار نازل شد، رسول گرامى صلّى اللّه علیه و آله دست مبارک خود را
روى سینهاش گذاشت و فرمود :
«انا المنذر وَ لِکُلِّ قَوْمٍ هادٍ »
؛ «من بیم دهندهام و هدایت مردم در دست اختیار من است». پس از آن دست مبارکش بر شانه حضرت على علیه السّلام گذاشت و فرمود :
«انت الهادى یا علىّ، بک یهتدى المهتدون بعدى »
؛ «یا على! تو آن بزرگوارى هستى که مردم را به راه راست مىخوانى و پس از من، آنانکه قابلیت هدایت دارند، از برکت وجود تو، به نعمت هدایت نایل مىگردند».
مؤلف گوید: این حدیث را «سیوطى» در «الدّر المنثور» در ذیل تفسیر آیه انذار سوره رعد روایت کرده است. و اظهار داشته: «ابن مردویه» و همچنین «ابو نعیم» در کتاب «المعرفة» و «دیلمى»، «ابن عساکر» و «ابن نجّار» این حدیث را روایت کردهاند.
(1) [فخر رازى در تفسیر کبیر] در ذیل تفسیر آیه انذار در سوره رعد، اظهار داشته است: اهل ظاهر از مفسران در ذیل آیه مزبور گفتارى را متعرض شدهاند (تا آنجا که گفته است) گفتار سوّم: «منذر» پیغمبر صلّى اللّه علیه و آله است و «هادى»، على علیه السّلام است پس از آن، از «ابن عباس» نقل کرده است که رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله دست مبارک را روى سینه خویش گذاشت و فرمود: من منذر و بیم دهنده مىباشم سپس دست خود روى شانه حضرت على علیه السّلام گذاشت و خطاب به آن حضرت، فرمود: تو آنکسى هستى که مردم را هدایت مىکنى و مردمى که خواهان هدایت باشند، پس از رحلت من، بدست تو هدایت خواهند شد.
(2) [سیوطى در الدّر المنثور] در ذیل تفسیر آیه انذار سوره رعد، گفته است: «ابن مردویه» از «أبو برزه اسلمى» روایت کرده است که رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله در حالى که دست مبارکش را روى سینه حضرت على علیه السّلام گذاشته بود، خطاب به آن حضرت، فرمود: به راستى تو آنکسى هستى که مردم را از شکنجه خداى تعالى بیمناک مىسازى و همگان را از نعمت هدایت خود، برخوردار خواهى نمود. پس
از این، اظهار داشته: این حدیث را «ابن مردویه» و همچنین «ضیاء» در کتاب «المختارة» از «ابن عباس» در ذیل آیه انذار روایت کرده است که پیغمبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله فرمود: منذر و هادى، على بن ابیطالب علیه السّلام است.
(1) [کنز العمال 6/ 157] از رسول اکرم صلّى اللّه علیه و آله نقل کرده است: من بیم دهنده و على هدایت کننده است و خطاب به آن حضرت فرمود: یا على! پس از رحلت من، آنها که لایق هدایت مىباشند، از نعمت هدایت تو برخوردار خواهند شد.
و اشاره کرده که این حدیث را «دیلمى» از «ابن عباس» روایت کرده است.
مؤلف گوید: «شبلنجى» در [نور الابصار ص 70] و «مناوى» در [کنوز الحقایق ص 42] به نقل این حدیث پرداختهاند.
(2)
آیه دوّم أَ فَمَنْ کانَ مُؤْمِناً کَمَنْ کانَ فاسِقاً لا یَسْتَوُونَ
بدیهى است مؤمن و فاسق برابر نمىباشند.
(سوره سجده، آیه 18)
(3) [تفسیر ابن جریر طبرى 21/ 68] در ذیل تفسیر آیه مؤمن و فاسق در سوره سجده، به سند خود، از «عطاء بن یسار» روایت کرده است که آیه مزبور در مدینه، درباره على و «ولید بن عقبة بن ابى معیط» نازل شده است و جریان از این قرار بود که «ولید» به حضرت على علیه السّلام، گفت: زبان من از تو، گویاتر و نیزه من از نیزه تو، تیزتر است و بهتر از تو مىتوانم دلاوران لشکر را از پاى درآورم [!] حضرت على علیه السّلام در پاسخ او، فرمود: ساکت باش که تو موجود پلید و فاسقى هستى و خداى تعالى آیه مزبور را درباره آنان نازل فرمود أَ فَمَنْ کانَ مُؤْمِناً کَمَنْ کانَ فاسِقاً لا یَسْتَوُونَ ...؛ آیا آنکس که بخدا ایمان آورده، مانند کسى است که
فاسق بوده است؟ هرگز مؤمن و فاسق یکسان نخواهند بود. امّا آنان که ایمان آورده و نیکوکارند، از بهشت خدا بهرهمند مىگردند و امّا آنان که فاسق و بدکارند، جایگاه آنان دوزخ است و هر گاه تصمیم مىگیرند از دوزخ بیرون آیند، آنان را بدوزخ برمىگردانند و در پاسخ اعتراض آنان مىگویند: عذاب آتش را که (در دنیا) تکذیب کردید، اینک بچشید.
مؤلف گوید: این حدیث را «زمخشرى» در «تفسیر کشّاف» در تفسیر آیه سوره سجده، نقل کرده است و «سیوطى» هم، در «تفسیر الدر المنثور» ذیل آیه مزبور حدیث فوق را از «ابن اسحاق» و او هم از «عطاء بن یسار» نقل کرده است و گفته: «ابن ابى حاتم» هم مثل آن حدیث را یادآورى کرده است.
ادامه مطلب ...
*** مارابانظرات خوددرنشرمعارف اهلبیت(ع)یاری دهید***
نوشته شده توسط شیعه مولا علی (ع)اگر خداتوفیق دهد در دوشنبه 92/7/8 ساعت 4:0 عصر موضوع آیات در شان اهل بیت | ***استفاده از مطالب باذکرمنبع وفرستادن صلوان باعجل فرجهم مانعی ندارد*** .التماس دعا***لینک ثابت
آیه شریفه یا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ در روز غدیر خم و در فضیلت حضرت على علیه السّلام نازل شده است
(2) [واحدى در اسباب النزول ص 150] از «ابو سعید محمد بن على صفّار» از «حسن بن احمد مخلّدى» از «محمد بن حمدون بن خالد» از «محمد بن ابراهیم خلوتى» از «حسن بن حماد سجادة» از «على بن عابس» از «اعمش» و «ابو حجاب» از «عطیّه» از «ابو سعید خدرى» روایت کرده است که آیه شریفه یا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ (سوره مائده، آیه 67)، در روز غدیر خم در شأن حضرت على بن ابیطالب علیه السّلام نازل شده است .
(3) [فخر رازى در تفسیر کبیر] در ذیل تفسیر آیه یا أَیُّهَا الرَّسُولُ ...
اظهار مىدارد: دهمین وجه از وجوهى که مفسّران ویژه نزول آیه شریفه دانستهاند، اینست که آیه تبلیغ در فضیلت حضرت على بن ابیطالب علیه السّلام نازل شده است و همزمان با نزول آن آیه، رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله دست على علیه السّلام را گرفت و فرمود: «کسى که من مولاى اویم، على مولاى اوست. پروردگارا! دوست او را دوست و دشمن او
را دشمن بدار». و هنگامى که «عمر» با حضرت على علیه السّلام ملاقات کرد خطاب به او، گفت: گواراى تو باد، اى پسر ابو طالب! که مولاى من و مولاى همه مردان و زنان مؤمن هستى. «فخر رازى» گفته که این قول «ابن عباس»، «براء بن عازب» و «محمد بن على علیه السّلام» است .
مؤلف گوید: یعنى، اینکه شأن نزول آیه شریفه در فضیلت حضرت على علیه السّلام، قول «ابن عباس»، «براء بن عازب» و «محمد بن على علیه السّلام» است
منبع :
فضائل پنج تن علیهم السلام در صحاح ششگانه اهل سنت، ج2،
*** مارابانظرات خوددرنشرمعارف اهلبیت(ع)یاری دهید***
نوشته شده توسط شیعه مولا علی (ع)اگر خداتوفیق دهد در شنبه 92/7/6 ساعت 4:0 عصر موضوع آیات در شان اهل بیت | ***استفاده از مطالب باذکرمنبع وفرستادن صلوان باعجل فرجهم مانعی ندارد*** .التماس دعا***لینک ثابت
استدلال به آیه إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللَّهُ براى امامت و پیشوائى بلافصل حضرت على علیه السّلام
. (2) مؤلف گوید: با توجه به اخبار پیشین که در باب سابق یاد آورى کردیم و همگى آنها در راستاى این واقعیت بود که آیه إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللَّهُ، در شأن حضرت على علیه السّلام نازل شده است. به این نتیجه مىرسیم که حدیث مزبور در رابطه با امامت بلافصل حضرت على علیه السّلام است و آنچه که از آیه به دست مىآید با انضمام احادیث مذکور، این است که: «خدا و رسول و على بن ابیطالب، ولى شمایند ».
بنا بر این فرموده حق تعالى وَ الَّذِینَ آمَنُوا اگر چه لفظ جمع است، ولى منظور از آن، شخص واحد است و حمل کردن لفظ جمع را بر واحد، هر گاه منظور از آن تعظیم و تکریم آن شخص باشد، درست است. و لفظ «ولىّ» هم اگر چه براى معانى متعددى وضع شده است و پیش از این در باب چهل و ششم معناهاى ولىّ را بطور تفصیل بیان کردیم که از قبیل: محب، صدیق، ناصر، جار، حلیف، مالک امر، یا أولى بتصرف، یا متصرف مىباشد. لیکن آنچه از ظاهر ولىّ در بحث حاضر بدست مىآید
(1) و با توجه به حصرى که از کلمه «انّما» استفاده مىشود، کلمه «ولىّ» به معناى مالک امر، یا أولى بتصرف، یا متصرف است و همین معنى، مناسب با حصر ولىّ در خداى عز و جل، رسول صلّى اللّه علیه و آله او و على بن ابیطالب علیه السّلام است؛ نه معناى محب، یا صدیق، یا ناصر و یا معانى دیگر. و پر واضح است که بعضى از مردان و زنان مؤمن، اولیاى برخى دیگر از مؤمنان مىباشند. چنانکه در قرآن کریم به اینگونه ولایت اشاره شده است و در این راستا، مقام ولایت اختصاصى به خلفاى سه گانه ندارد. و در بعضى از روایات پیش اگر چه «ولىّ» به معناى محب، یا صدیق و یا ناصر دانسته شد، ولى ظهور کلمه «انّما» در حصر و بلکه وضع کلمه «انّما» براى حصر است، به مقتضاى تبادر عرفى و با توجه به اینکه تبادر نشان حقیقت است و در «فن اصول» هم این معنى به اثبات رسیده است؛ به این نتیجه مىرسیم هر گاه «ولىّ» را به معنى مالک أمر، یا أولى بتصرف و یا متصرف بدانیم، اطلاق ولىّ بر خدا و رسول و امیر المؤمنین على بن ابیطالب علیه السّلام، بهتر و مناسبتر است و به راستى و درستى و دور از تعصب بىاساس و عناد، نزدیکتر و به مقام خدا و رسول و حضرت على علیه السّلام شایستهتر است
منبع :
فضائل پنج تن علیهم السلام در صحاح ششگانه اهل سنت، ج2،
*** مارابانظرات خوددرنشرمعارف اهلبیت(ع)یاری دهید***
نوشته شده توسط شیعه مولا علی (ع)اگر خداتوفیق دهد در جمعه 92/7/5 ساعت 4:0 عصر موضوع آیات در شان اهل بیت | ***استفاده از مطالب باذکرمنبع وفرستادن صلوان باعجل فرجهم مانعی ندارد*** .التماس دعا***لینک ثابت
سوره «هل اتى» در شأن حضرت على، حضرت فاطمه، امام حسن و امام حسین علیهم السّلام نازل شده است
(2) [اسد الغابة ابن اثیر جزرى 5/ 530] در ذیل گزارش احوال «فضّه نوبیه» به سند خود، از «مجاهد» از «ابن عباس» روایت کرده است در ذیل آیه شریفه یُوفُونَ بِالنَّذْرِ وَ یَخافُونَ یَوْماً کانَ شَرُّهُ مُسْتَطِیراً وَ یُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلى حُبِّهِ مِسْکِیناً وَ یَتِیماً وَ أَسِیراً؛ به نذر خود وفا مىکنند و از روزى بیمناکند که گزند آن همه جا را فرا گرفته است و از خوراکى که مورد استفاده خود آنهاست، صرف نظر مىکنند و آنرا به بینوا و بىسرپرست و گرفتار مىخورانند .
گفته است: امام حسن و امام حسین علیهما السّلام بیمار شدند، رسول اکرم صلّى اللّه علیه و آله و گروهى از عرب به عیادت آنان رفتند و پیشنهاد کردند که براى بهبودى حسنین علیهما السّلام نذر کند. حضرت على علیه السّلام در پاسخ فرمود: هر گاه خداى تعالى این دو فرزند را بهبودى عطا فرماید، سه روز به شکرانه بهبودى آنان، روزه خواهم گرفت و حضرت فاطمه زهرا علیها السّلام هم، چنین نذر کرد و «فضّه نوبیه» هم گفت: هر گاه این دو
سیّد و سرور من، از بیمارى بهبودى پیدا کنند، به شکرانه بهبودى آنان، روزه خواهم گرفت .
(1) خداى تعالى نذر آنان را پذیرفت و لباس بهبودى بر اندام آنان راست آورد و این در حالى بود که در خانه آل محمد صلّى اللّه علیه و آله هیچ چیزى حتّى اندک غذائى هم وجود نداشت. حضرت على علیه السّلام براى تهیّه افطارى به نزد «شمعون خیبرى» رفت و سه صاع جو قرض گرفت و آنها را به خانه آورد. حضرت فاطمه زهرا علیها السّلام یک صاع از آنها را دستاس کرد و چند گرده نان پخت. حضرت على علیه السّلام به مسجد رفته بود پس از آنکه نماز مغرب و عشا را با پیغمبر صلّى اللّه علیه و آله بجاى آورد، به خانه بازگشت. سفره افطارى گسترده شد و نان جوین در برابر حضرت على علیه السّلام گذاشته شد، هنوز اندکى از آن تناول نفرموده بود که مسکین بینوائى در پشت در خانه توقف کرد و گفت :
«السّلام علیکم اهل بیت محمّد »
بینوائى از مسلمان زادگانم، غذائى بدست نیاوردهام، طعامى به من ارزانى دارید تا خداى تعالى از مائدههاى بهشت به شما ارزانى فرماید. حضرت صداى بینوا را شنید، خود و حاضران، نانهاى خویش را به آن بینوا دادند و آن شب را با آشامیدن آب افطار کردند. فرداى آن شب را بنا به نذرى که داشتند، روزه گرفتند. حضرت زهرا علیها السّلام یک صاع دیگر از آن جو را آرد کرد و نان پخت حضرت على علیه السّلام نماز مغرب و عشاء را با پیغمبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله بجاى آورد و به منزل بازگشت. سفره افطارى گسترده شد، چند گرده نان جوین روى سفره گذاشتند، هنوز اندکى از آنها تناول نشده بود که یتیم بىسرپرستى پشت در خانه توقف کرد و صدا زد :
«السّلام علیکم اهل بیت محمّد »
یتیم بىسرپرستى هستم از فرزندان مهاجران، پدرم در جنگ به شهادت رسیده است، غذائى نخوردهام از آنچه حاضر دارید به من کمک کنید. مانند شب گذشته حضرت و دیگران نانهاى خود را به آن یتیم ارزانى داشتند و خود با آب افطار کردند. روز سوم، سومین صاع جو را حضرت زهراى مرضیه علیها السّلام آرد کرد و نان پخت. حضرت از مسجد بازگشت، نانهائى که به کف با کرامت حضرت
زهرا علیها السّلام پخته شده بود، در روى سفره گسترده براى افطار در برابر هر یک از حاضران قرار گرفت، هنوز مقدارى از آنها تناول نشده بود که اسیرى پشت در خانه توقف کرد
(1) و گفت :
«السّلام علیکم اهل بیت النبوّة »
و اضافه کرد: ما را اسیر مىکنید و بر ما از هر جهت سخت مىگیرید و در عین حال هزینه زندگى و خوراک ما را تأمین نمىکنید! اینک گرسنهام، غذائى به من بدهید. حضرت و دیگران، غذاى خود را هم به اسیر اعطا کردند و سرانجام سه شبانهروز بر آنها گذشت که چیزى جز آب نیاشامیدند؛ روز چهارم که پیغمبر صلّى اللّه علیه و آله به ملاقات آنان آمد مشاهده کرد از گرسنگى تاب و توان ظاهرى را از دست دادهاند، همان لحظه آیه شریفه هَلْ أَتى عَلَى الْإِنْسانِ حِینٌ مِنَ الدَّهْرِ تا لا نُرِیدُ مِنْکُمْ جَزاءً وَ لا شُکُوراً نازل شد. «ابن اثیر» پس از نقل جریان مزبور، اظهار داشته: «ابو موسى» هم این حدیث را نقل کرده است .
مؤلف گوید: حدیث مزبور را «زمخشرى» در کتاب «کشّاف» در تفسیر آیه وَ جَزاهُمْ بِما صَبَرُوا جَنَّةً وَ حَرِیراً در سوره «هل اتى» آورده است و متذکر شده که «واحدى» هم، بنقل آن پرداخته است. «فخر رازى» در «تفسیر کبیر» حدیث مزبور را نقل کرده و اشاره نموده: «واحدى» که از اصحاب ما، یعنى از «اشاعره» مىباشد، در کتاب «البسیط» مىنویسد: آیه «جَزاهُمْ» در شأن على علیه السّلام نازل شده است و مؤلف «کشّاف» که از «معتزله» است، این واقعه را ذکر کرده و از «ابن عباس» نقل نموده است .
(2) [واحدى در اسباب النزول ص 331] در بیان نزول آیه وَ یُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلى حُبِّهِ مِسْکِیناً وَ یَتِیماً وَ أَسِیراً در سوره «هل اتى» از «عطا» از «ابن عباس» نقل کرده است که در یکى از اوقات، حضرت على بن ابیطالب علیه السّلام اجیر شد تا نخلى را از اوّل شب تا صبح در برابر مقدارى جو، آبیارى کند. پس از انجام قرار داد و آبیارى نخل، مقدارى جو که مزد آبیارى حضرتش بود گرفت و به خانه
آمد. یک سوم از آن جو را آرد کرده از آرد آن، حریره ساختند، به مجردى که پخته شد و در سفره گذاشتند تا تناول نمایند، بینوائى بر در منزل حضرت على علیه السّلام توقف نموده و تقاضا کرد تا کمکى به وى نمایند. تمام آن حریره را به وى دادند .
سپس یک سوم دیگر را حریره ساختند، به مجردیکه خواستند تناول کنند، یتیمى بر در سراى ایشان قرار گرفت و تقاضاى کمک کرد. همگى، آن حریره را به وى دادند. پس از آن، یک سوم باقیمانده را حریره ساختند، هنوز تناول نکرده بودند که اسیرى از مشرکان بر در ولایت سراى آن حضرت قرار گرفت و تمنّاى کمک کرد. همگى، حریره باقیمانده را به وى دادند و بدین ترتیب، تمام روز را به گرسنگى بسر بردند و آیه وَ یُطْعِمُونَ الطَّعامَ در شأن آنان نازل شد .
مؤلف گوید: «محب طبرى» این حدیث را در [الریاض النضره 2/ 227] نقل کرده و گوید: «حریره»، غذائى است که با آرد تهیه مىشود و روغنى در آن بکار نمىبرند و اشاره کرده که «حسن» و «قتاده» گفتهاند: اسیر مزبور از مشرکان بوده است. «سعید بن جبیر» اظهار داشته: اسیر مذکور از محبوسى از مسلمان بوده است و در کتاب [ذخائر ص 102] به این حدیث اشاره شده است.
(1) [سیوطى در الدّر المنثور] در ذیل تفسیر آیه وَ یُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلى حُبِّهِ مِسْکِیناً وَ یَتِیماً وَ أَسِیراً در سوره «هل اتى» گفته است: «ابن مردویه» از «ابن عباس» روایت کرده است که آیه وَ یُطْعِمُونَ ... در شأن حضرت على بن ابیطالب علیه السّلام و حضرت فاطمه علیها السّلام، دختر رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله، نازل شده است.
(2) [نور الابصار شبلنجى ص 102] گفته است: در «المسامرات» شیخ اکبر آمده است، «عبد الله بن عباس» در ذیل آیه شریفه یُوفُونَ بِالنَّذْرِ وَ یَخافُونَ یَوْماً کانَ شَرُّهُ مُسْتَطِیراً گفته است امام حسن و امام حسین علیهما السّلام در حالیکه کودک بودند بیمار شدند، رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله باتفاق «ابو بکر» و «عمر» به عیادت آنان رفت. «عمر خطاب» به حضرت على علیه السّلام گفت: اى ابا الحسن! اگر براى بهبودى
فرزندانت نذر کنى، امید است خداى تعالى آن دو را عافیت و سلامتى دهد.
(1) حضرت على علیه السّلام در پاسخ پیشنهاد او، فرمود: به شکرانه اینکه خداى تعالى آن دو را شفا کرم کند، سه روز روزه خواهم گرفت. حضرت فاطمه زهرا علیها السّلام فرمود: من هم به شکرانه عافیت آنان روزه مىگیرم و حسنین علیهما السّلام فرمودند: ما هم براى صحت و عافیت خودمان روزه مىگیریم. «فضّه»، خادمه درگاه حضرت على علیه السّلام، گفت: من هم به همین مناسبت روزه مىگیرم. حضرت پروردگار نذر آنان را پذیرفت و لباس عافیت بر اندام آندو بزرگوار پوشانید. فرداى روزیکه حسنین علیهما السّلام به برکت نذرى که کرده بودند عافیت یافتند، همگى روزه گرفتند و این در حالى بود که در خانه آنان طعامى وجود نداشت. حضرت براى تهیه افطارى روزهداران، به خانه همسایهاش «شمعون یهودى» که به شغل ریسندگى اشتغال داشت، تشریففرما شد و فرمود: آیا حاضرى مقدارى پشم در اختیار من بگذارى تا آنها را دختر محمّد، در برابر سه صاع جو، بریسد؟ در پاسخ گفت: آرى. یهودى مقدارى پشم و سه صاع جو به حضرت على علیه السّلام داد. حضرت پشمها و سه صاع جو را به خانه آورد و جریان را به اطلاع حضرت زهرا علیها السّلام رسانید. حضرت زهرا علیها السّلام پیشنهاد حضرت على علیه السّلام را پذیرفت و اطاعت کرد، و یک سوم از آن پشمها را رشت و یک صاع از جو را آرد کرد و پنج گرده نان جوین به عدد افراد تهیه نمود. پس از آنکه حضرت على علیه السّلام فریضه مغرب و عشاء را با رسول اکرم صلّى اللّه علیه و آله بجاى آورد، به منزل آمد. سفره افطار گسترده شد و دور سفره نشستند، به مجردیکه حضرت على علیه السّلام خواست نخستین لقمه را تناول فرماید، بینوائى پشت در خانه ایستاد و گفت: «السّلام علیکم یا اهل بیت محمد» من بینوائى از بینوایان مسلمان هستم، از آنچه تناول مىکنید به من ارزانى دارید تا به جبران آن، خداى تعالى از مائدههاى بهشتى به شما اعطاء فرماید. حضرت على علیه السّلام لقمهاى را که براى تناول آماده کرده بود، به زمین گذاشت و خطاب به حضرت زهرا علیها السّلام، فرمود:
ادامه مطلب ...
*** مارابانظرات خوددرنشرمعارف اهلبیت(ع)یاری دهید***
نوشته شده توسط شیعه مولا علی (ع)اگر خداتوفیق دهد در دوشنبه 89/10/20 ساعت 8:18 صبح موضوع آیات در شان اهل بیت | ***استفاده از مطالب باذکرمنبع وفرستادن صلوان باعجل فرجهم مانعی ندارد*** .التماس دعا***لینک ثابت
پیغمبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله باتفاق حضرت على علیه السّلام، حضرت فاطمه، امام حسن و امام حسین علیهم السّلام مباهله فرمود
(2) [صحیح مسلم] در کتاب «فضائل صحابه» در باب فضائل حضرت على علیه السّلام، به سند خود، از «عامر بن سعد بن ابى وقّاص» از پدرش روایت کرده است که در یکى از روزها، «معاویة بن ابى سفیان» به «سعد» دستور داد تا به حضرت على بن ابیطالب علیه السّلام ناسزا بگوید! «سعد» از دستور او سرپیچى کرد .
«معاویه» از وى پرسید: به چه سبب است که على را آماج ناسزا و دشنام نمىسازى؟ «سعد» گفت: بخاطر آنست که سه خصلت از رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله در شأن على علیه السّلام شنیدم که با توجه به آنها، هیچگاه به سبّ و دشنام آن حضرت، اقدام نمىکنم و هر گاه یکى از آنها براى من بود، بهتر و ارزندهتر از شتران سرخ مو که در اختیار من باشد، بشمار مىآوردم .
1- کارزارى که به جهتى رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله حضرت على علیه السّلام را به جانشینى خود، در مدینه باقى گذاشت و حضرت على علیه السّلام به عرض رسانید: یا رسول الله !
مرا به خلافت بر زنان و کودکان موظّف مىدارى! رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله در پاسخ او، فرمود: آیا خرسند نیستى از اینکه منزلت تو نسبت به من، همانند نسبت و منزلت هارون علیه السّلام، به حضرت موسى علیه السّلام باشد؛ با این تفاوت که پس از من پیغمبرى مبعوث نمىشود .
(1) 2- در روز جنگ خیبر، از رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله شنیدم، مىفرمود: پرچم اسلام را به دست کسى به اهتزاز مىآورم که خدا و رسول را دوست مىدارد و خدا و رسول هم، او را دوست مىدارند! از شنیدن این سخن همه ما در انتظار چنان عطیّهاى بودیم و دستها از آستین بیرون آورده تا پرچم اسلام را در اختیار بگیریم، همان زمان رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله فرمود: على را بحضورم بیاورید. على علیه السّلام را در حالى بحضور حضرت رسول اکرم صلّى اللّه علیه و آله دعوت کردند که حضرتش به درد چشم دچار بود، رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله آب دهان مبارک را در چشم حضرت على علیه السّلام چکانید، دیدگانش شفا یافت و پرچم اسلام را که یادبود نصرت الهى بود، به دست او سپرد و از برکت وجود حضرت على علیه السّلام، فتح و پیروزى نصیب اسلام شد .
3- هنگامى که آیه مباهله فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَکُمْ (سوره آل عمران، آیه 61) نازل شد، رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله، حضرت على علیه السّلام و حضرت فاطمه و امام حسن و امام حسین علیهم السّلام را بحضور طلبید و فرمود: بار پروردگارا! اینان اهل بیت من هستند .
مؤلف گوید: این روایت را «ترمذى» در [صحیح 2/ 300]، «احمد حنبل» در [مسند 1/ 185] و «سیوطى» در «الدّر المنثور»، در ذیل تفسیر آیه مباهله در سوره آل عمران، روایت کردهاند. «سیوطى» اظهار داشته است: این حدیث را «ابن منذر» و «حاکم نیشابورى» و «بیهقى» در «سنن»، از «سعد بن ابى وقاص» نقل کردهاند .
(2) [صحیح ترمذى 2/ 166] به سند خود، از «عامر بن سعد بن وقاص» از
پدرش روایت کرده است که گفت: هنگامى که آیه نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَکُمْ نازل شد، رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله، على و فاطمه و حسن و حسین علیهم السّلام را بحضور طلبید و فرمود :
بار خدایا! اینان اهل بیت من هستند .
(1) مؤلف گوید: «حاکم» این حدیث را در [مستدرک 3/ 150] روایت کرده و اظهار داشته است: این حدیث به نظر «بخارى» و «مسلم»، از احادیث صحیح است و «بیهقى» هم، در کتاب [سنن 7/ 63] روایت کرده است. «زمخشرى» در «کشّاف» و «فخر رازى» در «تفسیر کبیر» در ذیل تفسیر آیه مباهله در سوره آل عمران و «شبلنجى» در [نور الابصار ص 100] روایت کردهاند و مطالب ذیل به نقل از «نور الابصار» چنین است: مفسّران گفتهاند: هنگامى که رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله آیه مباهله را بر نجرانىها تلاوت فرمود و آنان را به مباهله فرا خواند، اظهار داشتند: به ما اجازه بدهید تا باز گردیم و تصمیم لازمى اتخاذ کنیم و فردا به ملاقات شما بیائیم و تصمیم خود را به اطلاع شما برسانیم. در مراجعت، برخى با برخى دیگر، راجع به مباهله به گفتگو پرداختند و همان زمان از «عاقب» که بزرگ آنان بود و نجرانىها او را صاحب رأى و دانشمند خود مىدانستند، پرسیدند: اى عبد المسیح! نظر تو درباره مباهله کردن با محمد صلّى اللّه علیه و آله چیست؟ «عاقب» در پاسخ آنها گفت: اى گروه ترسایان، مىدانید که محمّد صلّى اللّه علیه و آله پیغمبر برگزیدهاى است و هر گاه شما با او به مباهله پردازید، همگى ما به هلاکت خواهیم رسید. در روایت دیگر آمده است که خطاب به آنان گفت: بخدا سوگند! هیچ قومى در صدد مباهله با پیغمبرى برنیامد مگر آنکه همگى آنها به آتش هلاکت سوختند و نابود گردیدند .
بهتر آنست از تصمیمى که گرفتهاید روى برتابید و با او وداع کنید و به دیار خود بازگردید .
فرداى آن روز، رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله در حالیکه امام حسن علیه السّلام را در کنار خود قرار داده و دست امام حسین علیه السّلام را بدست گرفته بود و حضرت زهرا علیها السّلام و حضرت
على علیه السّلام در پشت سر پیغمبر صلّى اللّه علیه و آله حرکت مىکردند، در محل مباهله حضور یافتند .
(1) رسولخدا صلّى اللّه علیه و آله خطاب به آنان فرمود: هر گاه من نفرین کردم، شما «آمین» بگویید. به محض اینکه اسقف ترسایان، پیغمبر و همراهان او را به چنان وضعى مشاهده کرد، خطاب به ترسایان گفت: اى گروه نصارى! رخسارهائى را مشاهده مىکنم که اگر از خدا بخواهند که کوه را از جاى خود برکند، دعاى آنان را مىپذیرد و کوه را از جاى مىکند. اینک با وى مباهله نکنید که همگى شما هلاک مىشوید و تا روز قیامت ترسائى بر جاى نمىماند. ترسایان که از چنان حالى با خبر شدند، خطاب به رسول اکرم صلّى اللّه علیه و آله گفتند: اى ابا القاسم! رأى ما بر آن قرار گرفت که با تو مباهله ننمائیم و تو را به دین خود واگذاریم و ما به دین خود پایدار باشیم .
رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله فرمود: حال که براى مباهله اقدام نمىکنید، اسلام اختیار نمائید تا به نفع شما همان گونه رفتار شود که به نفع مسلمانان رفتار مىشود و (در مسائل حقوقى و غیره) آنطور با شما رفتار خواهد شد که با مسلمانان رفتار مىشود. ترسایان اظهار داشتند: ما حاضر نیستیم از دین خود دست برداریم و به آئین شما بگراییم. حضرت فرمود: پس حال که شما اسلام اختیار نمىکنید، چارهاى نیست جز اینکه با شما نبرد کنیم. ترسایان گفتند: ما تاب نبرد با عرب را نداریم. لیکن حاضریم با شما مصالحه کنیم که با ما جنگ نکنید و ما را به هراس نیندازید و از دین ما ممانعت به عمل نیاورید و مقرر مىداریم، در هر سال دو هزار حلّه تقدیم نمائیم که یک هزار از آنرا در ماه صفر و یک هزار دیگر را در ماه رجب تحویل گیرید. در روایت دیگر آمده است که اظهار داشتند: علاوه بر آنها، سى و سه زره عادى و سى و سه شتر و سى و چهار اسب جنگى، به شما اعطاء نمائیم. رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله با پرداخت آنچه گفته شد، حاضر به مصالحه با ترسایان نجران گردید .
رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله به دنبال این جریان فرمود: بخدائى که جان من در دست
تواناى اوست، عذاب بالاى سر ترسایان قرار گرفته بود و هر گاه به مباهله اقدام مىکردند، همگى آنها به شکل بوزینه و خوک، مسخ مىشدند و آتشى، بیابان را فرا مىگرفت و همه آنها مىسوختند و خداى تعالى سرزمین نجران و مردم آن و حتى پرندگان روى درختان را مستأصل مىساخت و سالى بر آنها سپرى نمىشد مگر آنکه همگى آنها به هلاکت مىرسیدند.
«خازن» و دیگران این خبر روایت کردهاند.
(1) مؤلف گوید: پس از آنکه «زمخشرى» قصّه نجران را نقل کرده، اظهار مىدارد: هر گاه کسى بگوید مقصود از «مباهله» آنست که راستگو از دروغگو، و دشمن از دوست، امتیاز داده شود، بنابر اینکه مراد از مباهله، امتیاز دوست از دشمن باشد، مناسب آنست که پیغمبر صلّى اللّه علیه و آله شخصا به مباهله بر مىخاست و فرزندان و زنان را همراه نمىآورد؟ «زمخشرى» در پاسخ این پرسش مىگوید:
بر خلاف انتظار، آوردن زن و فرزند بیشتر از آنچه تصور مىشود، دلیل بر وثاقت آنست و استوارى به خویش است و یقین به صداقت خود دارد و دلیل بر آنست که با جرأت هر چه تمامتر، حاضر شده است عزیزترین افراد و پاره جگر و محبوبترین اشخاص را، در معرض خطر احتمالى قرار دهد و تنها حاضر نشده است خود را، در معرض هلاکت قرار بدهد؛ از سوى دیگر، یقین داشته است دشمنش دروغ مىگوید و هر گاه دستور دهد زن و فرزند را همراه بیاورند، محبوبترین و عزیزترین آنها به هلاکت مىرسند و مباهله به نفع پیغمبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله بانجام مىرسد. و لازم به تذکّر است، از میان بستگان دیگر به این جهت فرزندان و زنان را از طرفین انتخاب کرده است که اینان عزیزترین اهل بیت آنها مىباشند و از سایر بستگان، علقه بیشتر و دلبستگى زیادترى با بزرگ خاندان دارند و به اندازهاى این علاقهمندى در سطح بالا قرار گرفته است که بزرگ خاندان حاضر است جان خود را فداى آنان نماید و در برابر حفاظت از آنها، کشته بشود؛ همین
علاقه قلبى و ایجاد دلبستگى است که هر گاه نبردى آغاز مىشد، از طرف شخص فرمانده اعلام مىشد که جنگجویان، زن و فرزند خود را همراه بیاورند تا وجود اینان در پشت جبهه، وسیلهاى براى فرار جنگجویان و سلحشوران از میدان جنگ نباشد. و اینگونه از خود گذشتگىها را که بزرگ خاندان انجام مىداد «حماة الحقایق» (پشتیبان حقیقتها)، مىنامیدند.
(1) گفتنى است که چرا در «آیه مباهله» فرزندان بر خود و دیگر افراد، مقدّم ذکر شدهاند؟ این بدانجهت است که ثابت کند فرزندان از لطف و مهربانى بیشتر و از منزلت زیادترى برخوردارند. و به این نتیجه مىرسیم که فرزندان، مقدّم بر شخص خانواده و مقدّم بر شخص دیگرى است که همانند بزرگ خانواده مىباشد، و از کسانى هستند که فدائى شخص خانواده قرار مىگیرند.
«زمخشرى» گوید: مباهله و چگونگى آن، استوارترین دلیل بر فضیلت و اهمیت اصحاب کساء است و دلیل روشنى است بر صحّت نبوّت پیغمبر اسلام صلّى اللّه علیه و آله، بدلیل اینکه هیچیک از موافقان و مخالفان، اظهار نداشتهاند که ترسایان با مقام نبوّت، مباهله کردند و اقدام براى این عمل نمودهاند (پایان سخن زمخشرى).
«فخر رازى» در «تفسیر کبیر»، پس از آنکه به نقل قضیه مباهله پرداخته است، اظهار مىدارد: «آیه مباهله» بر این حقیقت دلالت مىکند که امام حسن و امام حسین علیهما السّلام دو فرزند رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله مىباشند؛ بدلیل آنکه در ضمن پیشنهاد پیغمبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله که فرزندان خود را براى مباهله بخوانیم، رسول اکرم صلّى اللّه علیه و آله، حسنین علیهما السّلام را براى مباهله همراه خود برد. با توجه به این رفتار، ثابت مىشود که حسنین، فرزندان آن حضرت مىباشند. گذشته از این، قرآن کریم هم در تأیید و تأکید این موضوع در سوره انعام مىفرماید: وَ مِنْ ذُرِّیَّتِهِ داوُدَ وَ سُلَیْمانَ ... وَ زَکَرِیَّا وَ یَحْیى وَ عِیسى به دنبال آن، اظهار داشته است: بدیهى است حضرت
عیسى علیه السّلام از سوى مادر به ابراهیم علیه السّلام مىپیوندد و اگر فرزند دخترى، فرزند بشمار نیاید، درست نیست که عیسى علیه السّلام فرزند ابراهیم علیه السّلام باشد! بار دیگر در ذیل آیه وَ مِنْ ذُرِّیَّتِهِ داوُدَ وَ سُلَیْمانَ در سوره انعام، اظهار مىکند آیه مزبور، گواه بر اینست که حسنین علیهما السّلام از ذریّه و بازماندگان پیغمبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله مىباشند؛ بدلیل آنکه خداى تعالى، حضرت عیسى علیه السّلام را از ذریّه حضرت ابراهیم علیه السّلام بشمار آورده است با آنکه حضرت عیسى علیه السّلام از سوى مادر، به حضرت ابراهیم علیه السّلام مىپیوندد.
ادامه مطلب ....
*** مارابانظرات خوددرنشرمعارف اهلبیت(ع)یاری دهید***
نوشته شده توسط شیعه مولا علی (ع)اگر خداتوفیق دهد در دوشنبه 89/10/20 ساعت 8:8 صبح موضوع آیات در شان اهل بیت | ***استفاده از مطالب باذکرمنبع وفرستادن صلوان باعجل فرجهم مانعی ندارد*** .التماس دعا***لینک ثابت