ضرار در نزد معاویه از اوصاف على (ع) سخن مى‏گوید

 (5) آیا به تعریف ضرار بن حمزه لیثى نگاه نمى‏کنى: که به هنگام دخول بر معاویه (لع) در وصف مقامات سید الاوصیاء چه گفت: معاویه از او پرسید؟ على (ع) را براى من وصف کن! گفت: آیا مى‏شود مرا از آن معذور دارى؟ معاویه گفت: خیر، گفت: به خدا قسم دور اندیش بود و نیرویى عظیم و گفتارى روشن داشت که بین حق و باطل جدا مى‏کرد و به عدالت حکم مى‏کرد و اطرافش علم مى‏جوشید از تمام وجودش حکمت فوران مى‏کرد، از دنیا و زینت آن فرار مى‏کرد و با شب و وحشت آن مانوس بود. به خدا قسم زیاد اشک مى‏ریخت و بسیار فکر مى‏کرد و دستانش را به هم مى‏گرداند و به خود خطاب مى‏کرد و با پروردگارش نجوا مى‏نمود از لباسهاى زمخت خوشش مى‏آمد و از غذاهاى سخت لذت مى‏برد. به خدا قسم در بین ما مثل یکى از ما بود وقتى به پیشش مى‏رفتیم به ما نزدیک مى‏شد وقتى سؤال مى‏کردیم جوابمان مى‏داد با آنکه خیلى به ما نزدیک بود و ما با او نزدیک بودیم از هیبتش با او سخن نمى‏گفتیم و از عظمتش نگاه را بالا نمى‏گرفتیم، اگر تبسم مى‏کرد دندانش مثل لؤلؤ مرتب مى‏نمود. اهل دین را بزرگ مى‏شمرد و فقیران را دوست مى‏داشت قوى را در باطلش به طمع نمى‏انداخت و ضعیف از عدالتش مایوس نمى‏شد و خدا را شاهد مى‏گیرم که یک وقت او را در جایگاهش به هنگام شب دیدم که شب پرده آویخته و ستارگان شب در عمق آسمان فرو رفته بودند او در محراب عبادت ایستاده بود دست بر ریشش گرفته بسان مارگزیده به خود مى‏پیچید و با صداى حزین مى‏گریست مثل‏ اینکه الان صداى ایشان را مى‏شنویم که مى‏فرماید (1) اى دنیا اى دنیا آیا متعرض من مى‏شوى یا به من علاقه دارى هرگز! از من دور شو، هرگز! زمانت نرسیده است، دیگران را بفریب، من نیازى به تو ندارم، سه طلاقه‏ات کردم که بازگشتى در آن نیست، مدتت کوتاه است و اهمیتى اندک دارى، آرزوى تو کوتاه است، آه! آه! از کمى توشه و دورى سفر و وحشت راه و بزرگى آخرت، اشکهاى معاویه (لع) بر ریشش فرو ریخت و با آستینش آن را پاک کرد و قوم نیز از گریه گلوگیر شدند. و سپس گفت: به خدا قسم ابو الحسن (ص) چنین بود چه مقدار او را دوست مى‏دارى؟ گفت: به مقدار علاقه مادر موسى به موسى (ع) و از تقصیرم در محبت، از خداى عذر خواهم. معاویه گفت اى ضرار صبر تو از فراغش چگونه است؟ ضرار گفت: صبر مادرى که فرزندش بر سینه آن مادر کشته شده باشد که گریه‏اش آرام نمى‏شود و آه و حرارتش به خمودى نمى‏گراید آنگاه ضرار بلند شد در حالى که هراسناک بود. معاویه رو به اطرافیان خود آورد و گفت: اگر روزى من از بین شما بروم در بین شما کسى نیست که به همانند این ثنا، بر من ثنا گوید. کسى از حاضرین گفت :

همنشین به مقدار همنشین است.



*** مارابانظرات خوددرنشرمعارف اهلبیت(ع)یاری دهید***  

نوشته شده توسط شیعه مولا علی (ع)اگر خداتوفیق دهد در یکشنبه 89/11/10 ساعت 12:17 عصر موضوع فضایل امیرالمونین علی بن ابیطالب(ع) | ***استفاده از مطالب باذکرمنبع وفرستادن صلوان باعجل فرجهم مانعی ندارد*** .التماس دعا***لینک ثابت