پیغمبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله فرمود: فاطمه علیها السّلام پاره تن من است کسى که فاطمه علیها السّلام را خشمناک بسازد مرا خشمگین نموده است‏

 

منبع:


  فضائل پنج تن علیهم السلام در صحاح ششگانه اهل سنت، ج‏4

 (2) [صحیح بخارى‏] در کتاب «آغاز آفرینش» در باب مناقب نزدیکان رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله و منقبات حضرت فاطمه علیها السّلام، به سند خود، از «مسور بن مخرمه» روایت مى‏کند که رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله فرمود: فاطمه علیها السّلام پاره تن من است؛ کسى که او را خشمناک بسازد، مرا خشمگین ساخته است.
مؤلف گوید: «متّقى» این حدیث را در [کنز العمال 6/ 220] نقل مى‏کند و مى‏گوید: «ابن ابى شیبه» هم آن را متذکر شده است. و «مناوى» هم در [فیض القدیر 4/ 421] آورده است و مى‏گوید: «سهیلى» با توجه به این حدیث، استدلال مى‏کند که بنابراین هر کسى حضرت فاطمه علیها السّلام را نکوهش کند، کافر است، براى اینکه نکوهش کردن از حضرت زهرا علیها السّلام موجبات خشمگینى او را فراهم مى‏کند و زهرا علیها السّلام افضل از شیخین (ابو بکر و عمر) است!!!
 «نسائى» همین حدیث را در [خصائص ص 35] روایت کرده است.
 (1) [همان کتاب‏] در کتاب «نکاح» در باب دفاع کردن پدر از دخترش، از «مسور بن مخرمه» روایت مى‏کند که رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله فرمود: فاطمه پاره تن من است؛ کسى که او را خرسند بسازد، مرا خرسند ساخته است. و کسى که او را آزار بدهد، مرا آزرده است.
مؤلف گوید: «ابو داود» در [صحیح جلد 12] در باب مکروهات جمع میان زنان، و «احمد بن حنبل» در [مسند 4/ 328] و «ابو نعیم» در [حلیة 2/ 40] نقل کرده‏اند.
 (2) [صحیح مسلم‏] در کتاب «فضائل صحابه» در باب فضائل حضرت فاطمه علیها السّلام، به سند خود، از «مسور بن مخرمه» روایت مى‏کند که رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله فرمود: جز این نیست که فاطمه پاره تن من است؛ آنچه او را آزار دهد، مرا آزار مى‏دهد.
مؤلف گوید: «فخررازى» در تفسیر آیه مودّت در سوره «شورا»، همین حدیث را نقل مى‏کند و در سوره «معارج» در ذیل تفسیر آیه وَ فَصِیلَتِهِ الَّتِی تُؤْوِیهِ حدیث مورد بحث را با آوردن‏
 «فاطمة بضعة منّى»
نقل کرده است.
 (3) [همان کتاب‏] در باب یاد شده، به سند خود، از «مسور بن مخرمه» حدیثى را از پیغمبر صلّى اللّه علیه و آله نقل کرده است و در ضمن آن چنین نقل مى‏کند: جز این نیست که فاطمه پاره تن من است؛ خوشحال مى‏کند مرا آنچه مایه خرسندى او باشد و آزار مى‏دهد مرا آنچه موجبات آزار او را فراهم آورد.
مؤلف گوید: «ترمذى» هم در [صحیح 2/ 319] حدیث مزبور را در باب «فضیلت فاطمه دختر محمد صلّى اللّه علیه و آله» ذکر کرده است.
 (4) [صحیح ترمذى 2/ 319] از «عبد الله بن زبیر» در ضمن حدیثى از رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله نقل مى‏کند که فرمود: جز این نیست که فاطمه پاره وجود من‏
است؛ مرا آزار مى‏دهد آنچه فاطمه علیها السّلام را آزار دهد و مرا نکوهش مى‏کند کسى که از فاطمه علیها السّلام نکوهش نماید.
مؤلف گوید: «حاکم» این حدیث را در [مستدرک 3/ 159] روایت کرده و اظهار داشته که این حدیث بنا به نظر و قواعد حدیث‏شناسى «بخارى» و «مسلم»، از احادیث صحیح است و «احمد حنبل» هم در [مسند 4/ 5] به نقل آن مى‏پردازد.
 (1) [مستدرک حاکم 3/ 158] از «عبید الله بن ابى رافع» از «مسور» روایت مى‏کند که «حسن بن حسن علیه السّلام» شخصى را به خواستگارى دخترش گسیل داشت.
 «مسور» پیغام داد براى این موضوع شب هنگام در نماز عشا با من ملاقات نماید.
 «حسن»، پیغام او را پذیرفت و هنگام نماز عشا با وى ملاقات کرد. «مسور» پس از حمد و ثناى الهى به «حسن»، گفت: به خدا سوگند! هیچ نسب و سبب و دامادى از نظر من، محبوبتر از نسب و سبب و دامادى شما خانواده نمى‏باشد، ولیکن رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله فرموده است که فاطمه علیها السّلام پاره وجود من است، کارى که موجبات خرسندى فاطمه علیها السّلام را فراهم سازد، خرسندى مرا فراهم ساخته است و کارى که سبب ناراحتى او گردد، موجبات ناراحتى مرا فراهم کرده است. گذشته از این، تمام نسبها در روز قیامت از یکدیگر گسیخته مى‏شود و تنها نسب و دامادى خویشاوندان من است که باقى مى‏ماند. و من مى‏دانم نواده حضرت زهرا علیها السّلام در خانه توست و هر گاه من دخترم را به همسرى تو در آوردم، سبب ناراحتى زهرا علیها السّلام مى‏گردم! حسن پس از شنیدن این پاسخ، عذرخواهى کرد و رفت. «1»
 «حاکم» گوید: این حدیث صحیح است.
مؤلف گوید: «احمد بن حنبل» حدیث مورد بحث را در [مسند 4/ 323 و 332] به دو طریق مختلف و «بیهقى» در [سنن 7/ 64] مختصرى از آن را روایت کرده و «ابو نعیم» هم به مختصرى از آن اکتفا نموده و گفته است که این حدیث به اتفاق محدثان، حدیث «على بن حسین» و «ابن ابى ملیکه» از «مسور بن مخرمه» مى‏باشد.
 (1) [حلیة الاولیا 2/ 40] به سند خود، از «انس» روایت مى‏کند که در یکى از روزها، رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله از اصحاب پرسید: چه چیز براى زنان از همه چیز بهتر است؟ «انس» گوید: نتوانستیم پاسخ آن را بگوییم. على علیه السّلام بلافاصله بسوى حضرت زهرا علیها السّلام رفت و سؤال رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله را براى او مطرح ساخت.
فاطمه علیها السّلام فرمود: چرا پاسخ ندادى که بهترین چیز براى زنان آن است که آنان مردان نامحرم را نبینند، و مردان بیگانه هم آنها را مشاهده نکنند. حضرت على علیه السّلام بازگشت و این پاسخ را به پیغمبر اسلام عرضه داشت. پیغمبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله فرمود: این پاسخ را از چه کسى آموختى؟ عرض کرد: از حضرت فاطمه! رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله فرمود: آرى، او پاره وجود من است.
 «سعید بن مسیّب» این حدیث را از حضرت على علیه السّلام روایت کرده است.
مؤلف گوید: «ابو نعیم» در [2/ 174] مانند حدیث مزبور را از «سعید بن مسیّب» از حضرت على بن ابیطالب علیه السّلام روایت مى‏کند.
 (2) [کنز العمال 6/ 219] از رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله روایت مى‏کند که فاطمه علیها السّلام‏
نسبت به من، مانند ریشه‏هاى درخت به هم پیوسته است؛ هر چیزى که مایه انبساط خاطر او باشد، وسیله انبساط خاطر من است. و هر کارى که موجبات ناراحتى قلبى او را فراهم کند، وسیله رنجش خاطر مرا بوجود آورده است.
 «طبرانى» این حدیث را از «مسور» نقل مى‏کند.
مؤلف گوید: «حاکم» حدیث فوق را در [مستدرک 3/ 154] از «مسور بن مخرمه» از رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله نقل مى‏کند و روایت صحیح است.
 (1) [همان کتاب 8/ 315] از «حسن بصرى» روایت مى‏کند که حضرت على علیه السّلام فرمود: در یکى از روزها، رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله از ما پرسید: چه روشى شایسته زنان است؟ پاسخى نداشتیم. در این هنگام حضور فاطمه علیها السّلام رسیدم. گفتم: اى فاطمه! رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله سؤالى مطرح فرمود و ما ندانستیم چگونه پاسخ آن را به عرض برسانیم. فاطمه علیها السّلام پرسید: پیغمبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله چه پرسشى داشت؟ در پاسخ گفتم: پیغمبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله پرسید که چه چیز براى زنان بهتر از چیزهاى دیگر است؟
فرمود: شگفت است که نتوانستید پاسخ آن حضرت را بدهید. گفتم: آرى چنان است که مى‏فرمایید. فاطمه علیها السّلام فرمود: براى زنان، روشى بهتر از این نیست که زنان مردان نامحرم را نبینند و مردها هم زنان را مشاهده نکنند. همزمان به هنگام رسیدن نماز عشاء که حضور مبارک رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله شرفیاب بودیم، به عرض رسانیدم: یا رسول الله! امروز پرسشى از ما فرمودید که نتوانستیم پاسخ بگوییم، اینک در پاسخ شما معروض مى‏دارم: بهترین روش براى زن آن است که نه او مردها را ببیند و نه مردها او را مشاهده کنند. پیغمبر صلّى اللّه علیه و آله فرمود: این پاسخ را چه کسى بیان کرده است؟ عرض کردم: فاطمه علیها السّلام! فرمود: راست گفته است، او پاره وجود من است.
 «دارقطنى» این حدیث را در «الافراد» متذکر شده است.
مؤلف گوید: «متّقى» در همان صفحه، بار دیگر همان حدیث را از على علیه السّلام‏
روایت مى‏کند و مى‏گوید: «بزّاز» و «ابو نعیم» در «حلیة» آن را ذکر کرده‏اند.
 (1) [خصائص نسائى ص 36] به سند خود، از «مسور بن مخرمه» روایت مى‏کند، آنگاه که تازه به بلوغ رسیده بودم «1» به مسجد رفتم پیغمبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله بر فراز منبر تشریف فرما بود و در ضمن مطالبى که در خطبه‏اى ایراد مى‏کرد، فرمود:
فاطمه پاره وجود من است.
 (2) [صواعق محرقه ابن حجر ص 107] روایت مى‏کند که «عبد الله بن حسن مثنى» فرزند امام حسن علیه السّلام- سبط اکبر رسول اکرم صلّى اللّه علیه و آله- که جوانى تازه سال بود و موهاى سر مبارکش اطراف گوشش را فرا گرفته بود، بر «عمر بن عبد العزیز» وارد شد. به مجرد ورود «عبد الله»، «عمر بن عبد العزیز» از محل خویش برخاست و از وى استقبال نمود. حاضران که چنین توقعى از «عمر» نداشتند که در برابر چنان جوانى از جاى برخیزد و از او استقبال نماید، وى را سرزنش کردند. گفت: از شخص موثقى شنیدم و گویا آنچه را مى‏گفت به اندازه‏اى درست و راست بود که خودم آنها را از پیغمبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله شنیده باشم. او مى‏گفت که رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله مى‏فرمود: به راستى که فاطمه پاره تن من است، آنچه وى را خرسند مى‏سازد، مرا خرسند ساخته است. و من یقین دارم که هر گاه فاطمه علیها السّلام زنده بود و اینگونه برخورد مرا با فرزندش مشاهده مى‏کرد، خوشحال مى‏شد! «2»
                        فضائل پنج تن علیهم السلام در صحاح ششگانه اهل سنت، ج‏4، ص: 53
مؤلف گوید: «ابن حجر» حدیث مذکور را در [صواعق ص 138] با اندک اختلافى متذکر شده و گفته است که «ابو الفرج اصفهانى» هم به نقل آن پرداخته است. «1»
 (1) [امامة و سیاسة ابن قتبه ص 14] در ذیل کیفیت برگزارى بیعت على بن ابیطالب علیه السّلام، مى‏نویسد: در ملاقاتى که «ابو بکر» و «عمر» با حضرت زهراى مرضیه علیها السّلام داشتند، فاطمه علیها السّلام خطاب به آنها گفت: حدیثى را از پیغمبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله به شما گوشزد مى‏کنم و مى‏دانم که هر گاه آن حدیث را از من بشنوید، آن را مى‏شناسید و اگر خواستید، به مضمون آن عمل کنید! گفتند: آرى! فرمود: شما را به خدا سوگند، آیا از پیغمبر صلّى اللّه علیه و آله نشنیدید که فرمود: خشنودى فاطمه، خشنودى من و خشم او، خشم من است؛ کسى که دخترم فاطمه را دوست بدارد، مرا دوست داشته است. و کسى که رضایت خاطر او را برآورد، رضایت خاطر مرا برآورده است و کسى که خاطر او را بیازارد، خاطر مرا آزرده است. گفتند: آرى! چنین است که مى‏فرمایید، ما این حدیث را از رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله شنیده‏ایم! فاطمه علیها السّلام فرمود: خدا و فرشتگان او را گواه مى‏گیرم که مرا آزردید و رضایت خاطر مرا برآورده نساختید و هر گاه پیغمبر صلّى اللّه علیه و آله را ملاقات کنم، شکایت شما را به عرض آن حضرت مى‏رسانم!! «ابو بکر» گفت: از نارضایتى پیغمبر صلّى اللّه علیه و آله و شما به خدا پناه مى‏برم! این سخن را گفت و به سختى گریست چنانکه نزدیک بود از شدت گریه،
روح از بدنش بیرون بیاید؟! حضرت زهرا علیها السّلام خطاب به او، گفت: به خدا سوگند! در تعقیب هر نمازى که مى‏گزارم، تو را نفرین مى‏کنم، سرانجام «ابو بکر» با ناراحتى از حضور حضرت زهرا علیها السّلام بیرون رفت. مردم گرد او را گرفتند و چگونگى ملاقات او را جویا شدند. گفت: هر یک از شما شبها در کنار همسرانتان بر بستر کامیابى و سرور مى‏خوابید و از من غافل هستید اکنون نیازى به بیعت شما ندارم بیعت خود را پس بگیرید و استعفایم را قبول نمائید؟!!



*** مارابانظرات خوددرنشرمعارف اهلبیت(ع)یاری دهید***  

نوشته شده توسط شیعه مولا علی (ع)اگر خداتوفیق دهد در یکشنبه 89/11/3 ساعت 10:58 صبح موضوع فاطمه زهرا(س) | ***استفاده از مطالب باذکرمنبع وفرستادن صلوان باعجل فرجهم مانعی ندارد*** .التماس دعا***لینک ثابت