با سلام به تمام شیعیان به خصوص شیعیان ایرانی و تبریک فرارسیدن میلاد مولی الموحدین ، امیرالمومنین ،وصی مظلوم نبی اسلام حضرت محمد صل الله علیه وآله علی بن ابیطالب علیه السلام
احساس کردم سخنی باشما ها داشته باشم بد نیست ،طبق آمار نسل ایرانی در خطره و در چند دهه بعد تعداد مرگ میر از تعداد متولدین بیشتر می شود و بیشتر جمعیت هم از میانسال به بالا می شود ، طرف صحبتم بیشتر به جوان هایی هست که ازدواج نکردند یا اینکه ازدواج کردند ولی بچه نمی خواهند یا حداکثر دو تا می حواهند شما که عاشق خدا و چهارده معصومین هستین ،شما دیگه چرا ،بابا نترسین ،خدا وعده دروغ که نمی دهه (هر بچه ای که بیاید روزی خود را هم میاورد وهرکس ازدواج کند فقیر نمی شود بلکه برعکس انشا الله غنی می شود به شرط اینکه تا آخر عمر خدا را ول نکنی و به واجبات اهمیت و گناهان را ترک کنید) . انشا الله باقناعت ورزیدن و راضی بودن به دارایی خود و دعا وتوسل می توان زندگی خوب داشت.
شما که منتظر امام زمانید و تنها جکومت شیعی نیزفقط ایران است ،شما باید یار برای امام زمان تربیت کنید . درست هست که گرانی بیداد می کند
به خود بیایید... حیف نیست بدون ورثه باشید... بابا بعد از مرگ هم دنیایی هست...گور بابای دنیا
حال به جواب قرآن به کسانی که بهانه برای بچه دار نشدن دارند می پردازیم:
تعریف ما از زندگی و پدیده های آن، قطعاً مسیر زندگی مان را عوض می کند. امروزه تعریف ما مثلاً از پدر بودن یا مادر بودن عوض شده است. یعنی به خاطر فضای زندگی تکنولوژیک، به خاطر فرهنگ های القایی، به خاطر تهاجم فرهنگی و بسیاری مسائل دیگر، تعاریف ما تغییر کرده است. ما در موضوع فرزند دچار استحاله در تعریف شده ایم. مثلاً فرزند در بعضی موارد به ابزار پیونددهنده زن و شوهری تبدیل می شود که در آستانه جدا شدن هستند یا برخی افراد برای این فرزند می آورند که زندگی شان را گرم کند انگار که این فرزند چسب دوقلو است! در یک نگاه دیگر، فرزند عصای پیری است. در نگاهی دیگر، فرزند برای لذت بچه داشتن است. در نگاهی، اگر فرزند نیاوریم، چه کنیم؟
«هانی چیت چیان» پژوهشگر علوم قرآنی با این مقدمه در پایگاه اطلاع رسانی khamenei.ir» می نویسد: اسلام دیدگاهی درباره فرزند و رزق و روزی او دارد و صراحتاً می گوید: ولا تَقْتُلُوا أَوْلَادَکمْ خَشْیة إِمْلَاقٍ.../ بچه هایتان را از ترس گرسنه ماندن و فقیرشدن نکُشید. (اسراء- 31) این دستور اسلام و یک منظومه ای از معارف است. البته در آن زمان بلد نبودند جلوی تشکیل نطفه را بگیرند و بچه را می کشتند، اما الان بلد هستند و کلاً بچه دار نمی شوند! اگرچه این یک بحث فقهی است و می گویند این دقیقا آن نیست، ولی طرح موضوعش همان است. بالاخره اگر کسی [صرفا به دلیل مباحث اقتصادی از بچه دار شدن] پیشگیری کند، باز هم همان وجه «خشیة املاق» مهم است؛ یعنی نیت «خشیة املاق» نیت الهی نیست.
اگر خداوند چنین دستوری می دهد، فرزند را نیز یک طور خاصی تعریف می کند. خداوند یک منظومه احکام ایجاد می کند. ما نفقه را نمی دهیم، مهریه هم واقعاً صداق و صداقت نیست، هیچ چیز را درست انجام نمی دهیم، بعد می گوییم چرا باید مثلاً ارث زن نصف باشد؟ خب این یک بسته مالی بوده که امروزه 9 قسمت آن را اجرا نمی کنند و بعد می گویند دهمین قسمتش اجرایی نیست و اگر می شود، قانونش را عوض کنید. اگر درباره هر چیزی در عالم این طوری عمل کنیم، نتیجه اش همین گونه می شود. قوانین اسلام یک بسته کامل است ولذا با حذف بخشی از آن ها قطعاً بخش های دیگر آسیب می بیند.
یک بحث استثنایی قرآن درباره فرزند، در آیات ابتدایی سوره مبارکه «مریم» و درباره حضرت زکریا علیه السلام است. جناب زکریا این گونه به پروردگارش می گوید که: قالَ رَبِّ إِنِّی وَهَنَ الْعَظْمُ مِنِّی وَاشْتَعَلَ الرَّأْسُ شَیباً وَلَمْ أَکُن بِدُعَائِک رَبِّ شَقِیاً/ ای پروردگار من به راستی استخوانم سست شده و [موی] سرم سپید شده و ای پروردگارم هیچ گاه درباره دعا به پیشگاهت [از اجابت] بی بهره نبودم. (مریم-4) وَإِنِّی خِفْتُ الْمَوَالِی مِن وَرَائِی/ من یک مَوالی دارم و نگران شان هستم. (مریم- 5) منظورش از موالی چیست؟ آیا یعنی خانواده ای دارد؟ نخیر؛ می گوید: «وَ إِنِّی خِفْتُ الْمَوَالِی مِن وَرَائِی» و ضمناً هم می دانم که «فَهَبْ لِی مِن لَّدُنک وَلِیّاً»
نمی گوید من از جانب تو غلام می خواهم. نمی گوید: فَهَبْ لِی مِن لَّدُنک وَلداً، بلکه می گوید: «فَهَبْ لِی مِن لَّدُنک وَلیّاً». می گوید «ولیّ» می خواهم. یعنی یک مسیری را آمده و یک حرکت توحیدی را شروع کرده است و حالا نگران است که در آینده برای این حرکت چه اتفاقی خواهد افتاد؛ یعنی می خواهد یک کسی این حرکت توحیدی را ادامه دهد. بعد توضیح می دهد و می گوید: «یرِثُنِی وَیرِثُ مِنْ آلِ یعْقُوب». ارث نبوت برایش مهم است، نه این که من دچار کهولت سن هستم و می ترسم این پول هایی که جمع کرده ام، چه خواهد شد! او «ولیّ» می خواهد. می گوید من پرچم توحید را برافراشته ام و بعد از رفتنم نگران این پرچم توحید هستم. به خاطر این که موسی وقتی از میان قومش رفت، همه تلاش های او را به هم ریختند. پس حالا من یک کسی را می خواهم که ولیّ باشد تا این پرچم توحید را به دست او بسپارم. فرزندش را برای ادامه ولایتش می خواهد و این همان نگاهی است که همه انبیاء به فرزندان شان دارند. ابراهیم نبی علیه السلام فرزندش اسماعیل را ادامه آن حرکت توحید در نظر می گیرد. بعد از انبیا هم ما در وصیتنامه امیرالمؤمنین علیه السلام همین دغدغه توحیدی را می بینیم یا همچنین در وصیتنامه امام خمینی رضوان الله علیه. آن ها فرزند را در این منظومه می خواستند. در این منظومه فرزند از اول نذر توحید شده است و ما این را در قرآن داریم. در سوره مبارکه آل عمران برمی خوریم به خانمی که از آن تعبیر می شود به «امْرَأَةُ عِمْرَانَ». این همسر عمران، همان مادر حضرت مریم است که «نَذَرْتُ لَک مَا فِی بَطْنِی مُحَرَّرًا»/ فرزند درون رحمش را نذر خداوند کرد (آل عمران/35) این یعنی همان بسته «نگران رزق نباش»، زیرا این فرزند افق بلندی پیش رو دارد.
مادرش می گوید من این بچه را به دنیا می آورم، ولی این بچه برای من نیست؛ این بچه تو است که یک مدتی به من امانتش می دهی تا بزرگش کنم. این کودک من، آزاد در راه توست و در بند من نیست، بچه نذرشده است. خداوند متعال هم متقابلاً می فرماید: فَتَقَبَّلَهَا رَبُّهَا بِقَبُولٍ حَسَنٍ وَأَنبَتَهَا یعنی قبولش کرد و رشدش را بر عهده گرفت. (آل عمران- 37) خداوند کفالت فرزند ما را بر عهده می گیرد، ولی به شرطی که او را سپرده باشیم به خدا.
در منظومه توحیدی می توان گفت که خیال آدم ها باید کاملاً بابت رزق و روزی راحت باشد. حتی بهتر است بگویم که خیال آدم ها باید بابت رشد و تربیت فرزندشان هم راحت باشد. الان یکی از دغدغه های مذهبی های ما رزق نیست، بلکه تربیت صحیح فرزندان است. این یکی از فتنه های شیطانی برای جلوگیری از فرزندآوری است که: آیا اگر بچه هایی به دنیا بیاورم، می رسم تربیتشان کنم یا نه؟ یعنی همان «خَشیَةَ إملاقٍ» را به اسم تربیت مطرح و وسوسه می کند. قرآن صریحاً گفته است که اگر پدران و مادران توانستند فرزندانشان را نذر خداوندشان کنند، خداوند خودش تربیت آنان را کفایت می کند. در قرآن، آن جا که می گوید شیطان از چپ و راست و جلو و عقب می آید، مرحوم علامه طباطبایی توضیح می دهد که یعنی به اسم کار خوب، مانع کار خوب می شود.
الان یکی از دغدغه های مذهبی های ما رزق نیست، بلکه تربیت صحیح فرزندان است. این یکی از فتنه های شیطانی برای جلوگیری از فرزندآوری است. من نمی خواهم بگویم که اگر چنین کاری کردیم، دیگر لازم نیست به رشد و تربیت بچه ها اقدام کنیم؛ بلکه می گویم آدم برای رشد و رزقش تلاش کند و خیالش هم راحت باشد که کسی پشتش ایستاده است. مگر شده است کسی به خدا اعتماد کند و جواب نگیرد؟ مشکل این جاست که ما به شکل «بگیر و نگیر» اعتماد می کنیم؛ یکی دو روز اعتماد می کنیم، اما شک می کنیم و دیگر ادامه نمی دهیم. چقدر آدم ها در تاریخ از ترس ذلیل نشدن، ذلیلانه زندگی می کنند. این روایت را امیرالمؤمنین علیه السلام فرموده اند که: از ترس ذلیل شدن، ذلیل زندگی نکنید. اگر در "منظومه اعتماد به خدا" همه چیز درست و کامل چیده شود و این زنجیره قطع و وصل نداشته باشد و اتصالی نکند، این سیستم قطعاً درست کار خواهد کرد.
حضرت علامه طباطبایی در تفسیر المیزان نوشته اند: بشری که الان به وجود آمده، ماحصل توالد نسل قبلی خودش است. بشر آینده ای که الان نیست نیز حاصل توالد نسل امروز است. شما تصور کن اگر مردمان ده نسل پیش به این جمع بندی می رسیدند که هیچ احتیاجی به فرزندآوری نیست و چرا زحمت بچه داری را به خودشان بدهند؛ یعنی اگر ده نسل پیش تصمیم می گرفتند که این ماجرا را قطع کنند، نسل امروز اصلاً وجود نداشت؛ یعنی بودن من و شما روی زمین حاصل یک توالدی است که از قبل اتفاق افتاده است. اگر با یک دید بشردوستانه هم به این مسئله نگاه کنیم، باید برای توالد ارزش قائل باشیم.
حالا حرف سر همین است و قرآن صراحتاً می فرماید: «هَلْ أَتَی عَلَی الْإِنسَانِ حِینٌ مِّنَ الدَّهْرِ لَمْ یکن شَیئاً مَّذْکورًا (انسان-یک) شیء بوده، اما مذکور نبوده است؛ یعنی الان هم انسان های نسل آینده هستند، اما مذکور نیستند و شما باید بگویید به چه حقی او را غیر مذکورش کرده ای؟ ما احساس می کنیم چیزی به گردن ما نیست و همین است که هست، دلم نخواست! حال آن که در آن دنیا باید در قبال چنین نخواستن هایی پاسخگو باشیم. از سوی دیگر درباره ارتقای شخصیت خود انسان هم تجربه عینی نشان می دهد که هیچ بستری مانند فرزند و فرزندآوری، برای فضای عملکرد یک انسان مفید نیست و آن را به چالش نمی کشد.
متأسفانه بعضی ها آن قدر در زندگی دچار افسردگی های متعدد هستند که می گویند اگر به خودم بود، ترجیح می دادم به دنیا نیایم و اصلاً چه بهتر که به دنیا نمی آمدم؛ این برمی گردد به یک معضل دیگر. ما در زندگی متأسفانه بعضی جاها از حداقل های زندگی بشری فاصله گرفته ایم. هیچ چیز به اندازه امید در جریان بشریت مهم نیست. لذا هر کسی و در هر حکومتی، اگر امید را از بین ببرد، این از هر خیانتی بدتر است. بشریت به امید زنده است.
*** مارابانظرات خوددرنشرمعارف اهلبیت(ع)یاری دهید***
نوشته شده توسط شیعه مولا علی (ع)اگر خداتوفیق دهد در دوشنبه 93/2/22 ساعت 10:0 عصر موضوع | ***استفاده از مطالب باذکرمنبع وفرستادن صلوان باعجل فرجهم مانعی ندارد*** .التماس دعا***لینک ثابت