فضائل ابوبکر در قرآن؟!! |
در قرآن در آیه 40، سورة توبه میخوانیم: « الاّ تَنْصُروُهُ فَقَدْ نَصَرهُ اللّهُ اِذْ اَخْرَجَهُ الَّذینَ کَفَروُا ثانِیَ اثْنَیْنِ اْذْ هُما فی الْغارِ اِذْ یَقُولُ لِصاحِبِهِ لاتَحْزَنْ اِنَّ اللّهَ مَعَنا فَاَنْزَلَ اللّهُ سَکِینَتَهُ عَلَیْهِ وَ اَیَّدَهُ بِجُنُود لَمْ تَرَوْها ...: اگر پیامبرـ صلّی اللّه علیه وآله ـ را یاری نکنید، خداوند او را یاری خواهد کرد (همان گونه که در سختترین ساعات، او را تنها نگذارد) آن هنگام که (در جریان هجرت) کافران او را (از مکّه) بیرون کردند، در حالی که دوّمین نفر بود (و یک نفر همراه او بیش نبود) درآن هنگام که آن دو، در غار بودند، و او به همسفر خود میگفت: غم مخور، خدا با ما است، در این موقع خداوند آرامش خود را بر او (پیامبر) فرستاد، و با لشگرهائی که آنها را نمیدیدند او را تقویت نمود». علمای اهل تسنّن،این آیه را که از دلائل معروف فضائل ابوبکر میدانند،و ابوبکر را به عنوان «یار غار» خوانده، و برای تأیید خلافت او به آن تکیه مینمایند، و شعرای آنها با یادآوری همین عنوان، او را میستایند، مثلاً سعدی میگوید: ای یار غار سیّد و صدّیق و راهبر مجموعة فضائل و گنجینة صفا مردان قدم به صحبت یاران نهادهاند لیکن نه همچنان که تو در کام اژدها[1] اکنون با توجّه به مطلب فوق به مناظرة زیر که از شیخ مفید (ره) نقل شده توجّه کنید: علّامة طبرسی در کتاب احتجاج و کراجکی در کنزالفوائد، از شیخ ابوعلی حسنبنمحمّدرِقّی،نقل میکنند که شیخ مفید (ره) فرمود: شبی در خواب دیدم گویا به راهی میروم، ناگاه چشمم به جمعیّتی افتاد که به گرد مردی حلقه زده بودند، و آن مرد برای آنها قصّه میگفت، پرسیدم آن مرد کیست؟، گفتند: «عمربن خطّاب» است. من نزد عمر رفتم دیدم مردی با او سخن میگوید، ولی من سخن آنها را نمیفهمیدم، سخنانش را قطع کرده و به عمر گفتم: بگو دلیل بر برتری ابوبکر، در آیة غار (ثانی اثنین اذهما فی الغار ...) چیست؟ عمر گفت: شش نکتهای که در این آیه وجود دارد بیانگر فضیلت ابوبکر است. آنگاه آن شش نکته را چنین برشمرد: 1ـ خداوند در قرآن (آیه 40 توبه) از پیامبر ـ صلّی اللّه علیه وآله ـ یاد کرده، و ابوبکر را دوّمین نفر قرار داده است (ثانِیَ اثْنَیْن). 2ـ خداوند در آیة فوق، آن دو (پیامبر و ابوبکر) را در کنار هم، در یک مکان یاد کرده، و این بیانگر پیوند آن دو است (اِذْ هُما فِی الْغارِ). 3ـ خداوند در آیة مذکور، ابوبکر را به عنوان صاحب (رفیق) پیامبر ـ صلّی اللّه علیه وآله ـ یاد نموده که حاکی از درجه بالای ابوبکر است (اِذْ یقول لِصاحِبِهِ) 4ـ خداوند از مهربانی پیامبر ـ صلّی اللّه علیه وآله ـ به ابوبکر خبر داده، آنجا که طبق آیه مذکور، پیامبر به ابوبکر میگوید وَ لا تَحْزَنْ: «غمگین نباش». 5ـ پیامبرـ صلّی اللّه علیه وآله ـ به ابوبکر خبر داده که خداوند یاور هر دو ما به طور مساوی، و مدافع ما است (اِنَّ اللّهَ مَعَنا). 6ـ خداوند در این آیه از نازل شدن سکینه و آرامش به ابوبکر خبر دادهاست، زیرا پیامبرـ صلّی اللّه علیه وآله ـ همیشه دارای آرامش بود و نیازی به فرود آمدن آرامش نداشت (فَاَنْزَلَ اللّهُ سَکِینَتَهُ عَلَیْهِ). این شش نکته از آیة مذکور، بیانگر برتری ابوبکر است، که برای تو و دیگران قدرت بر ردّ آن نیست. شیخ مفید (ره) میگوید: من به او گفتم: براستی حقّ رفاقت با ابوبکر را ادا کردی، ولی من به یاری خدا به همة آن شش نکته پاسخ میدهم، مانند باد تندی که در روز طوفانی، خاکستری را میپراکند، و آن این است: 1ـ دومّین نفر قراردادن ابوبکر دلیل فضیلت او نیست زیرا مؤمن با مؤمن، و همچنین مؤمن با کافر، در یکجا قرار میگیرند، وقتی که انسان بخواهد یکی از آنها را ذکر کند میگوید دوّمین آن دو (ثانی اثنین). 2ـ ذکر پیامبرـ صلّی اللّه علیه وآله ـ و ابوبکر در کنار هم، نیز دلالتی بر فضیلت ابوبکر ندارد، زیراـ چنانکه در دلیل نخست گفتیم ـ در یکجا جمع شدن، دلیل بر خوبی نیست، چه بسا مؤمن و کافر در یکجا جمع میشوند، چنانکه در مسجد پیامبرـ صلّی اللّه علیه وآله ـ که شرافتش از غار ثور بیشتر است، مؤمن و منافق و ...میآمدند و در آنجا کنار هم اجتماع میکردند، از این رو در قرآن (آیه 36 و 37 معارج) میخوانیم: «فَمالِ الَّذِینَّ کَفَروُا قِبَلَکَ مُهْطِعِینَ ـ عَنِ الْیَمِینِ وَ عَنِ الشِّمالِ عِزِینَ: این کافران را چه میشود که با سرعت نزد تو میآیند، از راست و چپ، گروه گروه». و همچنین در کشتی نوحـ علیه السّلام ـ، هم پیغمبر بود و هم شیطان و حیوانات، پس اجتماع در یک مکان، دلیل فضیلت نیست. 3ـ امّا در مورد مصاحبت، این نیز دلیل فضیلت نیست، زیرا مصاحب به معنی همراه است، و چه بسا کافر با مؤمنی همراه باشد، چنانکه خداوند در قرآن میفرماید: «قالَ لَهُ صاحِبُهُ وَ هُوَ یُحاوِرُهُ اَکَفَرْتَ بِالَّذِی خَلَقَکَ مِنْ تُرابٍ ...: دوست (باایمان) او (ثروتمند مغرور و بیایمان) که با او به گفتگو پرداخته بود، گفت: آیا به خدائی که تو را از خاک آفریده کافر شدی» (کهف ـ 37)... . 4ـ امّا اینکه پیامبرـ صلّی اللّه علیه وآله ـ فرمود: «لاتَحْزَنْ» (محزون مباش) این دلیل خطای ابوبکر است نه دلیل فضیلت او، زیرا حزن ابوبکر، یا اطاعت بود یا گناه، اگر اطاعت بود، پیامبرـ صلّی اللّه علیه وآله ـ از آن نهی نمیکرد، پس گناه، بود که پیامبرـ صلّی اللّه علیه وآله ـ فرمود: «اِنَّ اللّه مَعَنا» (خدا با ماست) دلیل آن نیست که منظور هر دو باشند، بلکه منظور شخص پیامبرـ صلّی اللّه علیه وآله ـ به تنهائی میباشد، و پیامبر از خودش تعبیر به جمع میکند، چنانکه خداوند در قرآن از خود با لفظ جمع یاد کرده و میفرماید: «اِنّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَ اِنّا لَهُ لَحافِظُونَ»: «ما ذکر (قرآن) را فروفرستادیم، و ما قطعاً آن را نگهبانیم» (حجرـ9). 6ـ امّا اینکه گفتی سکینه و آرامش بر ابوبکر نازل شده، با ظاهر سیاق آیه، مخالف است، زیرا سکینه بر آن کس نازل شد که طبق قسمت آخر آیه، لشکر نامرئی خدا به یاری او شتافت، که پیامبرـ صلّی اللّه علیه وآله ـ باشد، اگر بخواهی بگوئی هر دو (سکینه و یاری لشکر نامرئی) برای ابوبکر بود، باید پیامبرـ صلّی اللّه علیه وآله ـ را در اینجا از نبوّت خارج سازی، پس سکینه بر پیامبرـ صلّی اللّه علیه وآله ـ فرود آمد، زیرا او در این مورد (در غار) تنها کسی بود که شایستگی آرامش داشت، ولی در قرآن در مورد دیگر که هر دو آمده است،چنانکه در قرآن (آیه 26 فتح) میخوانیم: «فَاَنْزَل اللّهُ سَکِینَتَهُ عَلَی رَسُولِهِ وَ عَلَی الْمُؤمِنِینَ»: «خداوند آرامش خود را بر رسولش و بر مؤمنان فرو فرستاد». بنابراین اگر به این جمله (آیة غار) برای رفیقت استدلال نکنی بهتر است. شیخ مفید گوید: او (عمر) دیگر نتوانست، پاسخ مرا بدهد، و مردم از دورش پراکنده شدند، و من از خواب بیدار شدم.[2]
[1]. بوستان سعدی، آغاز قصائد فارسی. [2]. احتجاج طبرسی، ج 2، ص 326 تا 329.
|
|
*** مارابانظرات خوددرنشرمعارف اهلبیت(ع)یاری دهید***
نوشته شده توسط شیعه مولا علی (ع)اگر خداتوفیق دهد در یکشنبه 89/10/19
ساعت 8:31 عصر موضوع مناظرات ورفع شبهات |
***استفاده از مطالب باذکرمنبع وفرستادن صلوان باعجل فرجهم مانعی ندارد*** .التماس دعا***لینک ثابت