حضرت على علیه السّلام مانند پیغمبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله نماز مىگزارد
(2) [صحیح بخارى] در کتاب «صلوة» در باب اتمام تکبیر در رکوع، به سند خود، از «مطرّف» از «عمران بن حصین» روایت کرده است که گفت: در بصره با على علیه السّلام نماز گزاردیم و همانجا متذکر شدیم که این مرد، به گونهاى نماز گزارد که ما آنگونه نماز را از رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله دیده بودیم. آرى، او مانند رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله به رکوع مىرفت و تکبیرى مىگفت و چون سر از رکوع برمىداشت باز، تکبیر مىگفت .
(3) [همان کتاب] در کتاب «صلوة» در باب اتمام تکبیر در سجود، به سند خود، از «مطرف بن عبد الله» روایت کرده است که گفت: من و «عمران بن حصین» پشت سر على بن ابیطالب علیه السّلام نماز مىگزاردیم که متوجه بودیم هر گاه به سجده مىرود، تکبیر مىگوید و هر گاه سر از سجده بر مىدارد باز، تکبیر مىگوید و پس از انجام هر دو رکعت، تکبیر مىگوید پس از اتمام نماز، «مطرّف» دست «عمران بن حصین» را گرفت و گفت: امروز نمازى که على علیه السّلام بجاى آورد، مرا بیاد نماز
رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله انداخت و یا گفت: امروز على علیه السّلام بگونهاى نماز گزارد که پیغمبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله نماز مىگزارد .
(1) [صحیح ابن ماجه] در کتاب «صلوة» در باب تسلیم، به سند خودش، از «ابو موسى» روایت کرده است که گفت: در روز جنگ جمل، حضرت على علیه السّلام بگونهاى نماز خواند که ما را بیاد نماز رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله انداخت و یاد آورى ما، یا از آنجهت بود که کیفیت نماز آن حضرت را از خاطر برده بودیم، و یا به آن کیفیت نماز مىخواندیم! بارى پس از آنکه نماز را سلام گفت، على علیه السّلام به راست و چپ خود سلام داد .
مؤلف گوید: این روایت را «احمد حنبل» در [مسند خود 4/ 393 و 400 و 415] به دو طریق، روایت کرده است و اندک اختلاف لفظى در کار برده است .
کنیهها و بخشى از لقبهاى حضرت على علیه السّلام
(2) [صحیح بخارى] در کتاب «آغاز آفرینش» در باب مناقب حضرت على علیه السّلام، به سند خود، از «ابو حازم» روایت کرده است که مردى پیش «سهل بن سعد» آمد و گفت: امیر مدینه در روى منبر على علیه السّلام را بنامى که شایسته مقام او نبود، یاد کرد، «سهل» گفت: به چه اسمى از آن حضرت یاد کرد؟ در پاسخ گفت: او را به عنوان «ابو تراب» نام برد! «سهل» از شگفتى او خندید و گفت: کسى بغیر از پیغمبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله او را به این عنوان، نخوانده است و هیچ اسمى براى آن حضرت، محبوبتر از این اسم نبوده است. براى اینکه هر چه بیشتر به حقیقت این موضوع پى ببرم، گفتم: اى ابا عبّاس، چگونه رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله او را به این اسم نامیده است؟
در پاسخ گفت: در یکى از روزها، حضرت على علیه السّلام بخانه فاطمه علیها السّلام وارد شد و بیرون آمد و بلافاصله عازم مسجد شد و در آنجا به پهلو خوابید، طولى نکشید که رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله به خانه فاطمه علیها السّلام آمد و پرسید: پسرعمویت کجاست؟ فاطمه علیها السّلام در پاسخ گفت: على علیه السّلام به مسجد رفته است. پیغمبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله وارد مسجد شد،
توجه کرد که عبا از روى حضرت امیر المؤمنین علیه السّلام افتاده و پشت على که روى زمین قرار گرفته و خاک آلود است، رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله خاک را از پشت على علیه السّلام پاک کرد و دوبار خطاب به او، گفت :
یا ابا تراب
! از خواب برخیز و بنشین .
مؤلف گوید: همین حدیث را «بخارى» با اختلاف اندکى در کتاب «صلوة» در باب خوابیدن مردها در مسجد، و در کتاب «ادب» در باب کنیه نهادن به «ابو تراب»، و در کتاب «استیذان» در باب خواب قیلوله در مسجد، متذکر شده است. و همچنین «بخارى» در کتاب «الادب الفرد» در باب کسى که دیگرى را به کنیه بنامد که اثرى از آن چیز در آن باشد، آورده است .
«مسلم» هم، در صحیحش در کتاب «فضائل الصحابه» در باب فضائل على بن ابیطالب علیه السّلام و «ابن جریر طبرى» هم، در [تاریخ 2/ 124] متذکر شدهاند .
(1) [خصائص نسائى ص 39] به سند خود، از «عمّار بن یاسر» روایت کرده است که من و على بن ابیطالب علیه السّلام در غزوه عشیره که در بطن ینبع اتفاق افتاد به مرافقت یکدیگر به انجام وظیفه مىپرداختیم. هنگامى که رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله به آنجا وارد شد، مدت یکماه در آنجا اقامت گزید. و با «بنى مدلج» و هم سوگندان آنان از مردم «ضمره» مصالحه کرد و از آنان وداع نمود، در این رابطه، حضرت على علیه السّلام به من، فرمود: اى ابا الیقظان آیا حاضرى با گروهى از بنى مدلج که به کار چشمه خود پرداختهاند ملاقات کرده تا ببینیم آنان چه مىکنند و رفتارشان چگونه است؟
بعرض رسانیدم: در صورتى که مایل باشید، حاضرم همراه شما بدیدارشان بروم. بنا به پیشنهاد حضرت على علیه السّلام بسوى آنها رفتیم و ساعتى به طرز رفتارشان نظارهگر بودیم، طولى نکشید که احساس خستگى کرده و تمایل بخواب پیدا کردیم در این هنگام از کنار آنها دور شده و در سایه درخت خرما در روى خاک آرمیدیم. بخدا سوگند! کسى مانع از خواب ما نشد مگر اینکه پیغمبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله کنار ما تشریففرما گشته و ما را که خاک آلود شده بودیم، از خواب بیدار کرد
و خطاب به على علیه السّلام، فرمود :
یا ابا تراب
! چگونه است تو را خاک آلود مشاهده مىکنم. پس از این فرمود: آیا مىخواهید به شما اطلاع دهم از دو مردى که شقىترین و بدبختترین مردمانند؟ در پاسخ گفتیم: آرى! فرمود: یکى از آن دو تن، «احیمر ثمود» است که ناقه صالح را پى کرد و دیگرى کسى است که ضربتى بر سر تو وارد مىآورد آن چنانکه محاسنت را از خون سرت آلوده مىسازد! مؤلف گوید: این حدیث را «احمد حنبل» در [مسند 4/ 262] و «حاکم» در [مستدرک الصحیحین 3/ 140] و «طحاوى» در [مشکل الاثار 1/ 351] و «متّقى» در [کنز العمال 6/ 399] متذکر شدهاند و اظهار داشته است این حدیث را «بغوى» و «طبرانى» و «ابن مردویه» و «ابو نعیم» و «ابن عساکر» و «ابن النجّار» هم، متعرض شدهاند .
(1) [کنز العمال 4/ 390] روایت کرده است که در یکى از روزها، رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله وارد مسجد شد، مشاهده کرد که حضرت على علیه السّلام خوابیده در حالى که عبا از روى بدنش یک طرف افتاده و پشتش از خاک زمین، خاک آلود شده است .
رسول اکرم صلّى اللّه علیه و آله با دست مبارکش خاک را از پشت حضرت على علیه السّلام پاک کرد و فرمود :
اى أبا تراب
! از خواب برخیز. از آن به بعد، هیچ اسمى را حضرت على علیه السّلام بهتر از آن اسم که رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله براى او نهاده بود، نمىدانست. این حدیث را «ابو نعیم» در باب «معرفت» از «سهل بن سعد ساعدى» روایت کرده است .
(2) [هیثمى در مجمع 9/ 111] از «ابن عباس» روایت کرده است، گفت :
آنگاه که رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله میان مهاجر و انصار، برادرى برقرار کرد و برادرى از آنان، براى على علیه السّلام معیّن نکرد. حضرت على علیه السّلام از این پیشآمد ناراحت شد و از آن محل بیرون آمد و در کنار جوى آبى دست زیر سر گذاشت و خوابید. در این هنگام باد وزید و بدن حضرتش را خاک آلود ساخت. رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله که على علیه السّلام را
ندید، تصمیم گرفت تا آن حضرت را پیدا کند و در مسیر خود کنار آن جوى رسید مشاهده کرد على علیه السّلام دست زیر سر گذاشته و به خواب رفته است. رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله با پا اشارهاى به حضرت على علیه السّلام نمود و فرمود: یا على! از جا برخیز که تو شایستگى نخواهى داشت مگر اینکه
«أبو تراب »
باشى. سپس فرمود: آنگاه که برادرى، میان مهاجر و انصار، برقرار کردم و تو را با هیچیک از آنان برادرى ندادم و تو به خشم آمدى، آیا خرسند نیستى از اینکه منزلت تو نسبت به من برابر با انتساب و ارتباط هارون با موسى باشد؟ با این تفاوت که پس از من، پیغمبرى نخواهد بود. آگاه باش کسى که تو را دوست داشته باشد، از ایمنى و ایمان کامل برخوردار است و کسى که کینه تو را در دل داشته باشد، خداى تعالى او را به مرگ جاهلیت بمیراند و به حساب او، بر اساس آئین اسلام رسیدگى مىشود. این حدیث را «طبرانى» در «کبیر» و «اوسط» روایت کرده است .
مؤلف گوید: «متّقى» هم، این حدیث را در [کنز العمال 6/ 154] روایت کرده است .
(1) [نور الابصار ص 94] گفته است: لقبهاى امام على علیه السّلام «مرتضى»، «حیدر»، «امیر المؤمنین» و «انزع البطین» (بزرگ شکم) است و کنیه «1» آن حضرت :
«ابو الحسن» «ابو السّبطین» و «ابو تراب» کنیهاى که رسول اکرم صلّى اللّه علیه و آله براى آن حضرت تعیین فرموده است.
(2) [الریاض النضرة 2/ 155] گفته است: حضرت على علیه السّلام ملقّب به این القاب است: «بیضة البلد»، «امین»، «شریف» و «هادى»، «مهتدى» و «ذو الاذن الواعیة» و در حدیث صحیح آمده است آن حضرت فرمود:
«انا الّذى سمّتنى امّى حیدرة»
(تا آنجا که نوشته است) «حیدرة» نام «شیر» است. هنگامى که آن حضرت از «فاطمه بنت اسد» متولد شد، فاطمه او را به نام پدر خود، نامگذارى کرد. و هنگامى که «ابو طالب» بر او وارد شد، از اسمى که مادرش براى او انتخاب کرده بود، اظهار ناراحتى و کراهت نمود و او را بنام «على» نامید.
مؤلف گوید: علاوه بر القابى که یاد شد، حضرت على علیه السّلام لقبهاى دیگرى دارد که- انشاء الله تعالى- در بخشى از ابواب آینده، به آنها اشاره خواهیم کرد.
از آن جمله است: «یعسوب الدین»، «امام المتقین» و «قائد الغرّ الحجّلین» و امثال اینها
*** مارابانظرات خوددرنشرمعارف اهلبیت(ع)یاری دهید***
نوشته شده توسط شیعه مولا علی (ع)اگر خداتوفیق دهد در یکشنبه 89/10/19 ساعت 10:47 صبح موضوع فضایل امیرالمونین علی بن ابیطالب(ع) | ***استفاده از مطالب باذکرمنبع وفرستادن صلوان باعجل فرجهم مانعی ندارد*** .التماس دعا***لینک ثابت