1ـ نه امام به معنی خاصّ آن، بلکه وجود حجّت خدا بر روی زمین، شرط بقای بشر بر روی زمین است؛ یعنی اگر حجّت خدا در میان بشر نباشد، یک نفر از بشر هم بر روی زمین باقی نمی ماند؛ و زمین همه را در خود فرو می برد. دقّت شود که این حکم ثابت برای حجّت خداست؛ و اختصاص به امام اصطلاحی متکلّمین ندارد. حجّت خدا بر روی زمین، گاه پیغمبر است و گاه امام اصطلاحی متکلّمین. و در هر دو حال، گاه آشکار است و گاه پنهان. البته برای لفظ امام معنای عامّی نیز مطرح است که به معنی عامّ کلمه شامل انبیاء نیز می شود. لذا می توان گفت: اگر امامی بین بشر نباشد، نسل بشر نابود می شود؛ که در این عبارت، لفظ امام، در معنی عامّش به کار رفته است.
طبق روایات اهل بیت(ع) وجود امام عامّ و معصوم در بین بشر، شرط بقای بشر است. لذا اوّلین بشر مخلوق باید امام باشد، و تا بشر هست باید امامی بین آنها باشد، و آخرین بشری هم که از زمین برگرفته می شود، باید امام باشد. پس اگر یک لحظه امام از زمین برگرفته شود، زمین به لرزه در می آید و افراد بشر را در خود فرو می برد. لذا تا امام بعدی نصب نشده، امام قبلی از زمین برگرفته نمی شود. در این باره نظر شریف شما را جلب می کنیم به ملاحظه ی پاره ای از احادیث اهل بیت(ع).
امام صادق(ع) فرمودند: « الْحُجَّةُ قَبْلَ الْخَلْقِ وَ مَعَ الْخَلْقِ وَ بَعْدَ الْخَلْق ــــ حجّت خدا پیش از خلق، با خلق، و بعد از خلق است» (الکافی، ج1،ص177)
یعنی اوّلین انسانی که خلق می شود باید حجّت خدا باشد، و تا خلق هستند حجّت خدا با آنهاست؛ و آخرین انسانی هم که از زمین برداشته می شود، حجّت خداست.
« عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ أَبِی الْعَلَاءِ قَالَ قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع تَکُونُ الْأَرْضُ لَیْسَ فِیهَا إِمَامٌ قَالَ لَا قُلْتُ یَکُونُ إِمَامَانِ قَالَ لَا إِلَّا وَ أَحَدُهُمَا صَامِت ــــــ حسین بن ابى العلاء گوید: به امام صادق عرض کردم، آیا ممکن است زمین باشد و امامى در آن نباشد؟ فرمودند: نه . گفتم: دو امام در یک زمان مىشود؟ فرمودند: نه، مگر اینکه یکى از آنها خاموش باشد.» (الکافی، ج1،ص178)
امام صادق علیه السلام فرمودند: « إِنَّ اللَّهَ أَجَلُّ وَ أَعْظَمُ مِنْ أَنْ یَتْرُکَ الْأَرْضَ بِغَیْرِ إِمَامٍ عَادِل ــــ خدا برتر و بزرگتر از آن است که زمین را بدون امام عادل واگذارد.» (الکافی، ج1،ص178)
امام باقر علیه السلام فرمودند: « وَ اللَّهِ مَا تَرَکَ اللَّهُ أَرْضاً مُنْذُ قَبَضَ آدَمَ ع إِلَّا وَ فِیهَا إِمَامٌ یُهْتَدَى بِهِ إِلَى اللَّهِ وَ هُوَ حُجَّتُهُ عَلَى عِبَادِهِ وَ لَا تَبْقَى الْأَرْضُ بِغَیْرِ إِمَامٍ حُجَّةٍ لِلَّهِ عَلَى عِبَادِه ــــــ به خدا سوگند از زمانى که خدا آدم را قبض نمود زمینى را بدون امامى که به وسیله ی او بسوى خدا رهبرى شوند وانگذارد و او حجّت خداست بر بندگانش و زمین باقی نمی ماند بدون امامى که حجت خدا باشد بر بندگانش. » (الکافی، ج1،ص179)
دقّت شود! منظور از اینکه فرمود: « زمین باقی نمی ماند ... » این نیست که زمین نابود می شود؛ بلکه منظور این است که زمین دارای انسان، همواره دارای حجّت خدا هم هست و لحظه ی بدون حجّت باقی نمی ماند.
« عَنْ أَبِی حَمْزَةَ قَالَ قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع أَ تَبْقَى الْأَرْضُ بِغَیْرِ إِمَامٍ قَالَ لَوْ بَقِیَتِ الْأَرْضُ بِغَیْرِ إِمَامٍ لَسَاخَت ــــــ ابو حمزة گوید به امام صادق علیه السلام عرض کردم: آیا زمین بدون امام می ماند؟ فرمودند: اگر زمین بدون امام باشد فرو رود.» (الکافی،ج1،ص179)
« عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْفُضَیْلِ عَنْ أَبِی الْحَسَنِ الرِّضَا ع قَالَ قُلْتُ لَهُ أَ تَبْقَى الْأَرْضُ بِغَیْرِ إِمَامٍ قَالَ لَا قُلْتُ فَإِنَّا نُرَوَّى عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع أَنَّهَا لَا تَبْقَى بِغَیْرِ إِمَامٍ إِلَّا أَنْ یَسْخَطَ اللَّهُ تَعَالَى عَلَى أَهْلِ الْأَرْضِ أَوْ عَلَى الْعِبَادِ فَقَالَ لَا لَا تَبْقَى إِذاً لَسَاخَت ـــــــ محمد بن فضیل گوید: به امام رضا علیه السلام عرض کردم: آیا زمین بدون امام باقى می ماند؟ فرمودند: نه، گفتم: براى ما از حضرت صادق علیه السلام روایت شده که زمین بدون امام باقى نباشد مگر اینکه خداى تعالى بر اهل زمین یا بر بندگان خشم گیرد، فرمودند: نه، باقى نماند، در آن صورت فرو رود.» (الکافی، ج1،ص179)
حضرت باقر (ع) فرمودند: « لَوْ أَنَّ الْإِمَامَ رُفِعَ مِنَ الْأَرْضِ سَاعَةً لَمَاجَتْ بِأَهْلِهَا کَمَا یَمُوجُ الْبَحْرُ بِأَهْلِه ــــــ چنانچه امام از زمین بر گرفته شود زمین با اهلش مضطرب گردد چنان که دریا اهلش را با موج تکان می دهد.» (الکافی، ج1،ص179)
امام صادق (ع) می فرمودند: « لَوْ لَمْ یَبْقَ فِی الْأَرْضِ إِلَّا اثْنَانِ لَکَانَ أَحَدُهُمَا الْحُجَّة ــــــ اگر در زمین جز دو نفر باقى نباشند حتماً یکى از آن دو امام است.» (الکافی، ج1،ص179)
نتیجه:
از این رویات استفاده می شود که وجود امام، شرط بقای نوع بشر بر روی زمین است. امّا برخی ها با نظر سطحی به این احادیث، چنین برداشت نموده اند که اگر امام روی زمین نباشد، زمین به کلّی نابود می شود؛ حال آنکه از احادیث چنین برداشتی نمی شود. حتّی برخی ها از این احادیث استفاده نموده اند که اگر امام نباشد، کلّ جهان به هم می ریزد؛ که ابداً چنین معنایی از این احادیث قابل برداشت نیست.
2ـ حقیقت حجّت الهی، شرط وجود و بقاء عالم هستی.
برای حجج الهی ـ از آدم(ع) گرفته تا امام زمان(عج) ـ حقیقت واحدی است در صدر عالم خلقت که او را حقیقت محمّدیه یا وجود نوری رسول الله(ص) یا وجود نوری اهل بیت(ع) یا روح القدس یا روح کلّی حجج الهی می گویند. پس دقّت شود که آن حقیقت قدسی، از سنخ بشر نیست؛ بلکه حقیقتی است فوق مادّی و بلکه فوق ملائک که از یک جهت واسطه ی فیض است برای تمام موجودات عالم، و از جهت دیگر، غایت نهایی تمام موجودات عالم است. لذا فرض عدم او مساوی است با فرض عدم تمام موجودات عالم. چون بدون آن نور قدسی، فیض وجود به هیچ موجودی نمی رسد. او در اصل خلقت موجودات، واسطه ی فیض است؛ و در بقاء آنها نیز واسطه ی فیض می باشد. لذا بدون او، نه عالم مادّه وجود خواهد داشت، نه عالم ملکوت و نه عالم جبروت و نه ملائک. این حقیقت واحد، همان روحی است که در سوره ی قدر از او یاد شده؛ و همان است که بر مریم (س) نازل گشت و عیسی روح الله را در وجودش دمید؛ و همان است که در آدم(ع) دمیده شد؛ و جز در خلیفة الله دمیده نمی شود؛ و همان است که خداوند متعال در موردش فرمود:« وَ یَسْئَلُونَکَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّی وَ ما أُوتیتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلاَّ قَلیلاً ـــــ و از تو درباره ی روح سؤال مىکنند، بگو: روح از امر پروردگار من است؛ و جز اندکى از دانش، به شما داده نشده است» (الإسراء:85) و فرمود: « یَوْمَ یَقُومُ الرُّوحُ وَ الْمَلائِکَةُ صَفًّا لا یَتَکَلَّمُونَ إِلاَّ مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمنُ وَ قالَ صَواباً ـــــ روزى که روح و ملائکه در یک صف مىایستند و هیچ یک، جز به اذن خداوند رحمان، سخن نمىگویند، و او درست مىگوید» (النبأ:38) و فرمود: « رَفیعُ الدَّرَجاتِ ذُو الْعَرْشِ یُلْقِی الرُّوحَ مِنْ أَمْرِهِ عَلى مَنْ یَشاءُ مِنْ عِبادِهِ لِیُنْذِرَ یَوْمَ التَّلاقِ. ـــــ بلند مراتب ، صاحب عرش ، می افکند روح را از امرش بر آنکه می خواهد از بندگانش ، تا بیم کند روز ملاقات را.»(غافر:15)
توضیح:
مراد از « امر » عالم امر است که در مقابل عالم خلق می باشد. یعنی روح، از عالم امر است نه از عالم خلق؛ یعنی از سنخ اسماء الله می باشد.
و اینکه فرمود: « من امر ربّی» یعنی آن روح از امر ربّ من است نه از امر ربّ شما. در این مطلب اشارت عرفانی بسیار عمیقی است که بی مقدّمات عرفانی نمی توان بازش کرد.
نتیجه:
این روح القدس همان حقیقت واحدی است که عرفا او را جان هستی و یا روح عالم یا جان جانان می نامند. پس تک تک حجج الهی با حقیقتی قدسی در ارتباطند که روح کلّی آنها محسوب می شود؛ و روح جزئی آنها را تدبیر می نماید؛ و فرض نبود همین روح کلّی است که مساوی است با فرض نبود کلّ عالم. امّا اکثر آنها که می گویند: امام روح عالم است، و بدون او عالم نابود می شود، فهمی از این حقیقت ندارند؛ و خیال کرده اند که نبود وجود جسمانی امام، مساوی است با نبود عالم.
شواهد روایی بر این مطالب.
رسول خدا(ص) فرمود:« أَوَلُّ مَا خَلَقَ اللَّهُ رُوحِی ــ اوّل چیزی که خدا خلق نمود، روح من بود»(بحار الأنوار، ج54 ،ص309 )
« عن أَبِی عَبْدِ اللَّهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ (ع): قَالَ فِی الْأَنْبِیَاءِ وَ الْأَوْصِیَاءِ خَمْسَةُ أَرْوَاحٍ رُوحُ الْبَدَنِ وَ رُوحُ الْقُدُسِ وَ رُوحُ الْقُوَّةِ وَ رُوحُ الشَّهْوَةِ وَ رُوحُ الْإِیمَانِ وَ فِی الْمُؤْمِنِینَ أَرْبَعَةُ أَرْوَاحٍ أَفْقَدَهَا رُوحَ الْقُدُسِ رُوحُ الْبَدَنِ وَ رُوحُ الْقُوَّةِ وَ رُوحُ الشَّهْوَةِ وَ رُوحُ الْإِیمَانِ وَ فِی الْکُفَّارِ ثَلَاثَةُ أَرْوَاحٍ رُوحُ الْبَدَنِ رُوحُ الْقُوَّةِ وَ رُوحُ الشَّهْوَةِ ثُمَّ قَالَ رُوحُ الْإِیمَانِ یُلَازِمُ الْجَسَدَ مَا لَمْ یَعْمَلْ بِکَبِیرَةٍ فَإِذَا عَمِلَ بِکَبِیرَة فَارَقَهُ الرُّوحُ وَ رُوحُ الْقُدُسِ مَنْ سَکَنَ فِیهِ فَإِنَّهُ لَا یَعْمَلُ بِکَبِیرَةٍ أَبَدا ــــــــــــ حضرت صادق علیه السّلام فرمودند: در انبیاء و اوصیاء پنج روح است ؛ روح بدن و روح القُدُس و روح القوّة و روح الشهوة و روح الایمان. و در مؤمنین چهار روح است که روح القدس را ندارند ، ولى داراى روح بدن و روح قوت و روح شهوت و روح ایمانند ؛ و در کفّار سه روح است روح بدن و روح قوت و روح شهوت. سپس فرمودند: روح ایمان با بدن هست تا وقتى که شخص ، مرتکب گناه کبیرهاى نشده وقتى کبیرهاى انجام داد روح ایمان از او جدا مىشود ولى روح القُدُس در هر کس بود هرگز گناه کبیره انجام نمی دهد.»( بحار الأنوار ،ج25 ،ص54)
« عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ (ع) قَالَ :سَأَلْتُهُ عَنْ عِلْمِ الْعَالِمِ فَقَالَ یَا جَابِرُ إِنَّ فِی الْأَنْبِیَاءِ وَ الْأَوْصِیَاءِ خَمْسَةَ أَرْوَاحٍ رُوحَ الْقُدُسِ وَ رُوحَ الْإِیمَانِ وَ رُوحَ الْحَیَاةِ وَ رُوحَ الْقُوَّةِ وَ رُوحَ الشَّهْوَةِ فَبِرُوحِ الْقُدُسِ یَا جَابِرُ عَرَفُوا مَا تَحْتَ الْعَرْشِ إِلَى مَا تَحْتَ الثَّرَى ثُمَّ قَالَ یَا جَابِرُ إِنَّ هَذِهِ الْأَرْوَاحَ یُصِیبُهَا الْحَدَثَانُ إِلَّا أَنَّ رُوحَ الْقُدُسِ لَا یَلْهُو وَ لَا یَلْعَبُ. ــــــــ جابر از حضرت باقر علیه السلام نقل کرد که فرمودند: در انبیاء و اوصیاء پنج روح است روح القدس و روح الایمان و روح الحیاة و روح القوة و روح الشهوة به وسیله روح القدس ، از زیر عرش تا زیر زمین هر آنچه هست را می دانند. سپس فرمود: ای جابر! این ارواح دستخوش تغییر می شوند ولى روح القدس اهل لهو و لعب نیست.»( بحار الأنوار، ج25، ص: 55)
قَالَ النبی (ص): « خَلَقَنِیَ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى وَ أَهْلَ بَیْتِی مِنْ نُورٍ وَاحِد ... . ـــــــــ خداوند تبارک و تعاری مرا و اهل بیتم را از یک نور آفریده است.»(إرشاد القلوب إلى الصواب،ج2 ،ص415)
قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص): «خُلِقْتُ أَنَا وَ عَلِیٌّ مِنْ نُورٍ وَاحِد. ــــــ من و علی از یک نور آفریده شده ایم.» (أمالی الصدوق ،ص 236 ،المجلس الحادی و الأربعون)
قال رسول الله(ص): «اول ما خلق الله نوری ففتق منه نور عَلی ثم خلق العرش و اللوح و الشمس و ضوء النهار و نور الابصار و العقل و المعرفه ــــ اوّل چیزی که خدا خلق نمود نور من بود. پس نور علی از نور من منشعب گشت؛ سپس عرش و لوح و خورشید و روشنایی روز و نور چشمها و عقل و معرفت خلق شدند.». (بحار، ج 54، ص 170)
قال الباقر(ع): « یا جابر ان اول ما خلق الله محمداً و عترته الهداه المهتدین ... ـــ ای جابر! اوّل چیزی که خدا خلق نمود محمّد(ص) و عترت هدایت کننده و هدایت شده ی او بودند ... ». (بحار، ج 54، ص 197)
قال علی (ع): « أنا محمدٌ و محمدٌ أنا و أنا مِن محمدٍ و محمدٌ مِنّی ــــ منم محمد و محمد من است ومن از محمدم و محمد از من است »(بحار، ج 26، ص 6) و فرمود: « کلّنا واحد اوّ لنا محمد آخرنا محمد و اوسطنا محمد و کلّنا محمد... ــــ همه ی ما یکی هستیم، اوّل ما محمّد است، آخر ما محمّد است؛ وسط ما محمّد است؛ و همه ی ما محمّد هستیم ... ». (بحار، ج 26، ص 6)
در برخی روایات نیز آمده: «اوّل ما خلق الله القلم فقال له اُکتب فکتب ما کان و ما هو کائن الی یوم القیامة ــــ اول چیزی که خدا خلق کرد قلم بود پس به او گفت بنویس! پس نوشت آنچه هست و آنچه خواهد بود تا روز قیامت». (بحار، ج 54، ص 366) . از مقایسه ی این دو گونه روایات استنباط می شود که وجود انسان کامل ، قلم خلقت است. همان قلمی که کلمات وجودی با او نگاشته شده اند. علی (ع) فرمودند:« و صار محمدٌ یس و القرآن الکریم و صار محمد ن و القلم و... ــــ و محمّد(ص) گشت یس و القرآن الحکیم و گشت محمّد(ص) والقلم و ما یسطرون ... »(بحارالانوار ج26 ص 3 )
امام صادق (ع) فرمودند: « قَالَ نَحْنُ جَنْبُ اللَّهِ وَ نَحْنُ صَفْوَةُ اللَّهِ وَ نَحْنُ خِیَرَةُ اللَّهِ وَ نَحْنُ مُسْتَوْدَعُ مَوَارِیثِ الْأَنْبِیَاءِ وَ نَحْنُ أُمَنَاءُ اللَّهِ وَ نَحْنُ وَجْهُ اللَّهِ وَ نَحْنُ آیَةُ الْهُدَى وَ نَحْنُ الْعُرْوَةُ الْوُثْقَى وَ بِنَا فَتَحَ اللَّهُ وَ بِنَا خَتَمَ اللَّهُ وَ نَحْنُ الْأَوَّلُونَ وَ نَحْنُ الْآخِرُونَ وَ نَحْنُ أَخْیَارُ الدَّهْرِ وَ نَوَامِیسُ الْعَصْرِ وَ نَحْنُ سَادَةُ الْعِبَادِ وَ سَاسَةُ الْبِلَادِ وَ نَحْنُ النَّهْجُ الْقَوِیمُ وَ الصِّرَاطُ الْمُسْتَقِیمُ وَ نَحْنُ عِلَّةُ الْوُجُودِ وَ حُجَّةُ الْمَعْبُودِ لَا یَقْبَلُ اللَّهُ عَمَلَ عَامِلٍ جَهِلَ حَقَّنَا وَ نَحْنُ قَنَادِیلُ النُّبُوَّةِ وَ مَصَابِیحُ الرِّسَالَةِ وَ نَحْنُ نُورُ الْأَنْوَارِ وَ کلِمَةُ الْجَبَّارِ وَ نَحْنُ رَایَةُ الْحَقِّ الَّتِی مَنْ تَبِعَهَا نَجَا وَ مَنْ تَأَخَّرَ عَنْهَا هَوَى وَ نَحْنُ أَئِمَّةُ الدِّینِ وَ قَائِدُ الْغُرِّ الْمُحَجَّلِینَ وَ نَحْنُ مَعْدِنُ النُّبُوَّةِ وَ مَوْضِعُ الرِّسَالَةِ وَ إِلَیْنَا تَخْتَلِفُ الْمَلَائِکةُ وَ نَحْنُ سِرَاجٌ لِمَنِ اسْتَضَاءَ وَ السَّبِیلُ لِمَنِ اهْتَدَى وَ نَحْنُ الْقَادَةُ إِلَى الْجَنَّةِ وَ نَحْنُ الْجُسُورُ وَ الْقَنَاطِرُ وَ نَحْنُ السَّنَامُ الْأَعْظَمُ وَ بِنَا یَنْزِلُ الْغَیْثُ وَ بِنَا یَنْزِلُ الرَّحْمَةُ وَ بِنَا یُدْفَعُ الْعَذَابُ وَ النَّقِمَةُ فَمَنْ سَمِعَ هَذَا الْهُدَى فَلْیَتَفَقَّدْ فِی قَلْبِهِ حُبَّنَا فَإِنْ وَجَدَ فِیهِ الْبُغْضَ لَنَا وَ الْإِنْکارَ لِفَضْلِنَا فَقَدْ ضَلَّ عَنْ سَوَاءِ السَّبِیلِ لِأَنَّا حُجَّةُ الْمَعْبُودِ وَ تَرْجُمَانُ وَحْیِهِ وَ عَیْبَةُ عِلْمِهِ وَ مِیزَانُ قِسْطِهِ وَ نَحْنُ فُرُوعُ الزَّیْتُونَةِ وَ رَبَائِبُ الْکرَامِ الْبَرَرَةِ وَ نَحْنُ مِصْبَاحُ الْمِشْکاةِ الَّتِی فِیهَا نُورُ النُّورِ وَ نَحْنُ صَفْوَةُ الْکلِمَةِ الْبَاقِیَةِ إِلَى یَوْمِ الْحَشْرِ الْمَأْخُوذِ لَهَا الْمِیثَاقُ وَ الْوَلَایَة مِنَ الذَّر ـــــــــ ما جنب اللَّه و برگزیده ی خدا و منتخب پروردگار و نگهبان مواریث انبیاء و امناى خدا و وجه اللَّه و آیت هدى و عروة الوثقى هستیم. بواسطه ما خدا افتتاح نمود و به ما ختم کرد. ماییم اولینها و ماییم آخرینها. ما بهترین عالمیان و نوامیس زمان و سرور بندگان و رهبر دنیا و راه استوار و صراط مستقیم هستیم. ماییم علّت وجود و حجّت معبود. خداوند عمل هر کس که جاهل به حق ما باشد را نمىپذیرد. ما چراغدان نبوّت و چراغهاى رسالت و نور نورها و کلمة اللَّه و پرچم حق هستیم ؛ هر که در زیر آن پرچم باشد نجات یابد و هر که تخلف ورزد گمراه شود. ما پیشوایان دین و رهبران سفید چهرگان و معدن نبوت و پایگاه رسالت هستیم. ملائکه بسوى ما در رفت و آمدند. ما چراغ روشنگر و راه هدایت و رهبر بسوى بهشت و پل بر روى گذرگاهها و کوههای بزرگیم. بواسطه ما باران مىبارد و عذاب و بلا جلوگیرى مىشود. هر که شنید این هدایت را در جستجوى محبت ما در قلب خود باشد! اگر در قلب خود بغض و انکار فضل ما را دید ، بداند که از راه راست منحرف شده زیرا ما حجت معبود و مترجم وحى و خزینه ی علم و میزان دادگرى خداییم. ما شاخههاى درخت زیتون و دست پرورده پاک مردان و چراغ چراغدانى هستیم که در آن است نور نور . ما برگزیده ی کلمه پایدار تا روز قیامت هستیم که براى آن پیمان و ولایت گرفته شده از ذرات در عالم ذرّ. » (بحار الأنوار ، ج26 ،ص259)
در این حدیث شریف توجّه فرمایید به تعابیر:« نَحْنُ جَنْبُ اللَّهِ ـ نَحْنُ وَجْهُ اللَّهِ ـ بنا فَتَحَ اللَّهُ وَ بِنَا خَتَمَ اللَّهُ ـ نَحْنُ الْأَوَّلُونَ وَ نَحْنُ الْآخِرُونَ ـ نَحْنُ عِلَّةُ الْوُجُودِ ـ نَحْنُ نُورُ الْأَنْوَارِ ـ إِلَیْنَا تَخْتَلِفُ الْمَلَائِکةُ ـ بِنَا یَنْزِلُ الْغَیْثُ وَ بِنَا یَنْزِلُ الرَّحْمَةُ وَ بِنَا یُدْفَعُ الْعَذَابُ وَ النَّقِمَةُ ـ نَحْنُ مِصْبَاحُ الْمِشْکاةِ الَّتِی فِیهَا نُورُ النُّورِ.»
در این حدیث، گاه اشاره ی حضرتش به وجود جسمانی اهل بیت(ع) است و گاه وجود نوری آن بزرگواران. مثلاً آنجا که فرمود: « :« نَحْنُ جَنْبُ اللَّهِ»، « نَحْنُ وَجْهُ اللَّهِ»، « بنا فَتَحَ اللَّهُ وَ بِنَا خَتَمَ اللَّهُ» ، « نَحْنُ الْأَوَّلُونَ وَ نَحْنُ الْآخِرُونَ» ، «نَحْنُ عِلَّةُ الْوُجُودِ»، « نَحْنُ نُورُ الْأَنْوَارِ» ، «بِنَا یَنْزِلُ الْغَیْثُ وَ بِنَا یَنْزِلُ الرَّحْمَةُ» مقصود حضرتش، وجود نوری حجّت خداست. امّا آنجا که فرمود: «إِلَیْنَا تَخْتَلِفُ الْمَلَائِکةُ» و « نَحْنُ مِصْبَاحُ الْمِشْکاةِ الَّتِی فِیهَا نُورُ النُّورِ» منظورشان وجود جسمانی حجّت الهی بود که فرشتگان واسطه اند بین وجود نوری او و وجود مادّی اش؛ و در همین بدن ظهور نموده است آن نور قدسی؛ لذا او همچون چراغ و چراغدان است.
و آخرین حدیث از خدای تعالی که خطاب به اشرف مخلوقات و ارشد سفرای الهی فرمود: « لولاک لما خلقت الافلاک ـــ اگر تو نبودی افلاک را نمی آفریدم»
*** مارابانظرات خوددرنشرمعارف اهلبیت(ع)یاری دهید***
نوشته شده توسط شیعه مولا علی (ع)اگر خداتوفیق دهد در چهارشنبه 90/3/18 ساعت 11:51 عصر موضوع | ***استفاده از مطالب باذکرمنبع وفرستادن صلوان باعجل فرجهم مانعی ندارد*** .التماس دعا***لینک ثابت