جد تمام سادات به پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) و امیرالمومنین علی (علیه السلام) و فاطمه زهرا (سلام الله علیها) برمی گردد و از این بزرگواران به ائمه اطهار و فرزندانشان نسل سادات ادامه یافته است و تاکنون نیز نسلهایی که از آنان باقی مانده و ادامه یافته است سید می گویند. لذا طبیعی است که در طول زمان و با مهاجرت یا انتقال بعضی از اجداد سادات به مناطق مختلف دنیا و نیز مناطق مختلف ایران این سادات با استقرار در آن مناطق و در گذر زمان به زبان و اصلیتی از همان منطقه در آمده و نسلهای بعد آنان نیز چون در همان منطقه بزرگ شده اند به زبان و اصلیتی از همان منطقه در آمده اند. پس اگر در جایی ما ساداتی لر زبان یا ساداتی ترک زبان یا ساداتی دیگر به زبانهای مختلف می بینیم دلیل اصلی آن انتقال جدی از اجداد آنان به آن منطقه و استقرار در آن محل بوده و نسلهای بعد وی نیز چون در همان منطقه زندگی کرده اند به همان اصلیت و زبان درآمده اند.
به هر حال ما برای روشن شدن موضوع به بررسی کامل علت و چگونگی مهاجرت سادات به ایران می پردازیم:
مهاجرت سادات به ایران و گسترش تشیع
یکى از دلائل عمده نفوذ تشیع در ایران، ورود«سادات علوى» به این منطقه است. این افراد، عمدتا «شیعه»بودهاند. البته شیعیان آنها نیز، همگى اثنى عشرى نبوده، بلکه بسیارى از آنها، «شیعه زیدى» بودهاند . معمولا کسانى از آنها که محور قیامهاى ضد عباسى بودهاند، شیعه زیدى شمرده میشوند. این به دلیل این بود که آنها به تقیه اعتقادى نداشته و «قیام با سیف» را دلیل تشخص امامت زید مىدانستند.
دلیل ورود آنها به ایران، چند نکته بوده است. امنیتى که در مناطق ایران بوده، یکى از عمدهترین دلایل این مهاجرتهاست. ایران، دور از دسترس حکومتهایى بود که مرکز آنها در شام و یا عراق قرار داشت. فشارهاى عباسیان و قبل از آنها امویان، باعث شد تا آنها، بدین مناطق مهاجرت کنند. از میان علویین، کسانى که در قیامهائى چون قیام «زید»، «محمد بن عبد الله»، «ابراهیم بن عبد الله» و «حسین بن على» (شهید فخ) شرکت کرده بودند، احساس خطر بیشترى مىکردند. آنها، یا همچون «ادریس بن عبد الله» به شمال آفریقا و یا مانند« یحیى بن زید» و«یحیى بن عبد الله»، به مناطق شرقى یعنى ایران، متوارى مىشدند.
دلیل دیگر مهاجرت آنها، همان دلیلى بود که سایر اعراب را به این مناطق، جذب مى کرد. رفاهى که این شهرها، مىتوانست در بر داشته باشد براى عدهاى از آنها، قابل توجه بود . اضافه بر این، آنها خود را محبوب مردم این سامان مىدیدند. مردم نیز به دلیل اینکه آنها فرزندان رسول الله بودند، بدانها احترام مىگذاشتند. این مسئله آنها را به این سمت، جلب مىکرد(بحار الانوار، ج 50 ص 295 )در این میان شهرهاى شیعه نشین، اهمیت بیشترى داشته است. گر چه اهل سنت نیز نسبت به علویین احترام خاصى داشتند(نور الابصار، ص 115)
این مهاجرتها، بیشتر از قرن دوم به بعد بوده است.
بعضى، اولین دسته از سادات علوى مهاجر را کسانى دانستهاند که از ظلم و جور امویان و بویژه سفاکیهاى حجاج به این حدود پناه آوردهاند(کریمان، قصران، ج 1 ص 171، .172 انتشارات انجمن آثار ملى. همچنین در زینة المجالس، ص 810 اشاره به مهاجرت گروهى از سادات به چین شده است). بعد از آن که «یحیى بن زید» به ایران آمد، راه این مهاجرت گشوده شد. و لذا کسانى که از ترس «منصور عباسى» و به جرم حمایت از «محمد بن عبد الله» و برادرش «ابراهیم» تحت تعقیب بودند، به سرعت روى بدین منطقه آوردند. پس از آن، این مهاجرتها رو به گستردگى نهاد.
نیز «یحیى بن عبد الله بن الحسن بن الحسن علیه السلام» از جمله کسانى بود که در قیام حسین بن على (شهید فخ)، شرکت کرد او پس از شکست این قیام به سوى مشرق گریخت. و همراه با عدهاى از کوفیان به مناطق شمالى ایران(دیلم) رفت. رشید که به شدت از این حرکتها، هراس داشت به«فضل بن یحیى برمکى» دستور داد تا به هر صورتى شده او را دستگیر کند.
به نظر مىرسد حرکت یحیى، اولین «قیام شیعى» در«دیلم» بوده است.
منطقه دیلم، یکى از مناطقى است که در مقابل مسلمین، به شدت مقاومت کرد. و تا مدتها، اسفهبدان که از قبل بر آن حاکم بودند، تسلط خود را بر آن منطقه حفظ کردند.در این فاصله، گاهى بین آنها و خلفا، صلح مىشد.و گاهى نیز درگیریها و تهاجمها از دو طرف، ادامه داشت .
منطقه دیلم از نظر جغرافیایى و سیاسى، مىتوانسته براى یک نهضت شیعى، آمادگى داشته باشد. کما اینکه بعدها در همین منطقه، اولین حکومت شیعى بوجود آمد. حرکت «یحیى بن عبد الله»، زمینه سازى براى حرکات بعدى بود. گر چه از قبل نیز این منطقه، چنین زمینهاى را، هر چند به طور مختصر، داشته است. وقتى از یحیى پرسیدند که چرا«دیلم» را انتخاب کرده است؟ او عنوان کرد که: «ان للدیلم معنا خرجة فطعمت ان تکون معى»( مقاتل الطالبیین، ص 313)
یعنى:« من شنیده بودم» که در دیلم یک جو انقلابى به سود ما وجود دارد. لذا به فکر افتادم از جو موجود در جهت قیام خود، بهره بردارى کنم. و این خود، نشانه وجود چنین زمینهاى است. شاید هم منظور او شنیدن یک خبر غیب گونه در مورد آینده این منطقه بوده است.
پس از این ماجرا با آمدن حضرت على بن موسى علیه السلام به ایران، گروههایى از «سادات»، راهى ایران شدند تسامح مأمون در مقابل سخت گیرى پدرش رشید، نسبت به سادات، در رشد و سربلندى علویان، تأثیر بسزایى داشت. او گر چه با قیامهاى آنها به شدت برخورد کرد، اما در حالت عادى به علت اعتقادى که به برترى على بر سایر خلفا داشت، نسبت به علویین نیز احترام زیادى گذاشت. با این حال در اواخر، سیاست او، کاملا نسبت به این افراد که در هر حال حکومت عباسیان را تهدید مىکردند، عوض شده بود. آمدن حضرت فاطمه معصومه (ع) به ایران از جمله، مهاجرتهایى بوده که در رابطه با آمدن على بن موسى (ع) به ایران صورت گرفته است(کریمان، قصران، ج 1 ص 172).
مرعشى مىنویسد:...سادات از آوازه ولایت و عهدنامه مأمون که بر حضرت امامت پناهى داده بود، روى بدین طرف نهادند. و او را بیست و یک برادر دیگر بودند.این مجموع برادران و بنو اعمام از سادات حسینى و حسنى به ولایت رى و عراق رسیدند(مرعشى، تاریخ طبرستان و رویان و مازندران، ص 277 ط تهران نشر گستره) او پس از ذکر تغییر سیاست مأمون در به شهادت رساندن امام رضا (ع) در مورد عکس العمل سادات، مىنویسد: چون سادات خبر «غدر» مأمون که با حضرت رضا کرد شنیدند، پناه به کوهستان دیلمستان و طبرستان بردند. و بعضى بدانجا شهید گشتند. و مزار و مرقد ایشان، مشهور و معروف است. و چون اصفهبدان مازندران در اوایل که اسلام قبول کردند، «شیعه» بودند و با اولاد رسول علیهم السلام، حسن اعتقاد داشتند، سادات را در این ملک، مقام آسانتر بود(همان مدرک، 278)
بعدها، خواهیم دید که با پیدایش قیامهاى شیعى در مازندران و گیلان، این مهاجرتها رو به گستردگى نهاد.
در این دوره، عراق و کوفه دیگر منطقه امنى نبود. گر چه شیعیان آن، بسیار بودند. علویان نیز با توجه به سوابق کوفه در اینکه در مواقع حساس همکارى نمى کردند، حاضر نبودند در آن منطقه، دست به تحرکى بزنند.
پس از عراق، ایران یکى از بهترین زمینهها براى قیام بود.
تعیین دقیق مکانهایی که سادات به آن مناطق مهاجرت کرده اند، به صورت قطعى امکان پذیر نیست. چرا که به عنوان نمونه، اصفهان با تمام سنى گرى متعصبانه خود که گاهى معاویه را تا حد پیامبرى بالا مى برده و حتى درگیریهاى مکررى با قمىها به عنوان شیعه داشته ، باز محفلى براى «سادات» بوده است(البدایة و النهایة، ج 11 ص 230 ؛کامل ابن اثیر، ج 8 ص 518). البته همین مهاجرتها، به تدریج بنیه شیعه را در این شهر نیز قوى کرد. به طورى که یکى دو سه قرن بعد از سفر مقدسى مورخ بزرگ در قرن چهارم بدان شهر، مشاهده مىکنیم که این شهر نیز گرفتار درگیریهاى شیعه و سنى است(رحلة ابن بطوطه 24) . و همین، نشانه توسعه تشیع در این شهر است که از جمله زمینههاى آن وجود همین «سادات علوى» است. در سایر شهرها هم قضیه به همین شکل است.
در مورد «تفرش» نوشته شده: از وجود امام زادههاى متعدد در تفرش و نزدیکى آن به قم و رى، برداشت مىشود که مردم تفرش از صدر اسلام، پیرو مذهب تشیع بودهاند .نویسنده دیگرى مىنویسد: آیین حقه تشیع در همان قرن نخستین هجرى به رى و به تبع آن به «قصران خارج» راه یافت.... ظاهرا رواج آیین تشیع در رى و قصران به وسیله آن دسته از سادات و فرزندان على (ع) صورت گرفت که در خلافت جابرانه امویان از جور و ستم ایشان، بدین نواحى پناه آوردند(قصران، ج 2 ص 749)
در جاى دیگر نیز وجود قبر امام زاده حمزه در این شهر به عنوان نشانه وجود تشیع در این شهر ذکر شده است .
مهاجرت سادات به بیهق نیز یکى از همین نمونههاست(تاریخ بیهقى، ص 60، 61، و 63). بنابر این از مقابر سادات و امام زادهها، مىتوان تا حدودى خطوط گسترش تشیع را در ایران ترسیم کرد.
رازى در مورد برخى امکنه که فرزندان بلاواسطه ائمه اطهار (ع) در آنها مدفون بودهاند، مىنویسد: «اهل رى به زیارت حضرت عبد العظیم شوند. و به زیارت ابو عبد الله الابیض و به زیارت السید حمزة الموسوى... و اهل قم به زیارت فاطمه بنت موسى بن جعفر (ع) که ملوک و امراء عالم، حنیفى و شفعوى به زیارت آن تربت، تقرب نمایند. و اهل کاشان به زیارت على بن محمد الباقر (ع) که مدفون است به «یار کرسب» با چندان حجت و برهان که آنجا ظاهر شده است. و اهل آوه به زیارت فضل و سلیمان شوند، فرزندان موسى بن جعفر الکاظم (ع) و به زیارت «اوجان» که عبد الله موسى (ع) مدفون است. اهل قزوین، سنى و شیعه به تقرب زیارت ابو عبد الله الحسین بن الرضا شوند»( نقض، ص 588، 589)
ناگفته نماند که اصولا این افراد که براى آنها، مقبرهاى ساخته شده، جزو شخصیتهاى مهم علوى بودهاند. و لذا محبوبیت آنها به این اندازه بوده که از همان زمان شهادت، چنین احترامى براى آنها قائل شوند. و قبر آنها از دید دیگران مخفى نماند.
در کتاب«منتقلة الطالبیة» که در قرن پنجم هجرى، نگارش یافته است. به فهرست اسامی شهرهایی که امام زادگانی در آن مدفون شده اند با تعداد آنها اشاره ای شده است:
بروجرد، 4 نفر. تستر 2 نفر. تفرش، 2 نفر. جندى شاپور، 2 نفر. جیرفت، 2 نفر گیلان، 4 نفر. جرجان، 32 نفر. خراسان، 15 نفر. دیلم، 6 نفر. رامهرمز، 3 نفر. راوند، 3 نفر. رى، 66 نفر. رویان، 2 نفر. سابور 3 نفر. سیرجان، 2 نفر. سجستان، 3 نفر. سمرقند، 15 نفر. شیراز، 23 نفر. چالوس، 14 نفر. طبرستان، 76 نفر. طالقان، 2 نفر. طبس، 2 نفر. طوس، 6 نفر. فارس، 6 نفر. فسا، 5 نفر. قزوین، 27 نفر. قم، 23 نفر. کازرون، 2 نفر. کرمان، 7 نفر.مرو، 8 نفر. نیشابور، 21 نفر. ورامین، 3 نفر. همدان، 11 نفر. یزد، 2 نفر. آذربایجان، 3 نفر. ابهر، 5 نفر. اردبیل، 2 نفر. اهواز، 35 نفر. ارجان، 8 نفر. اصفهان، 33 نفر.
و اینکه در طبرستان تعداد 76 نفر و در رى 66 نفر و در قم 23 نفر و ... وجود دارد، که نشان دهنده وسعت سادات در ایران بوده است.
البته باید توجه داشت که مؤلف کتاب «منتقلة الطالبیة»، تنها اسامى تعدادى از علویان را نوشته است. و ایشان در نقاط مورد نظر، استقصاء کامل را نکرده است.
به مرور زمان و در قرن چهارم و پنجم، بر شوکت«سادات» افزوده گردید. در مورد قرن پنجم، گزارش دقیقى از بزرگان سادات در شهرها داریم که «عبد الجلیل رازى»، آن را نقل کرده است . از جمله در شهرهاى اصفهان، قزوین، رى، نیشابور و بعضى از شهرهاى دیگر. که دفن این افراد در ایران به تعداد امامزادگان افزوده است.(تاریخ تشیع در ایران ص 159رسول جعفریان )
به هر حال سکونت بسیاری از سادات در ایران و گذر سالها و قرنها از حضور آنان در مناطق مختلف و مدفون شدن در آن مناطق سبب شده که تعداد زیادی مزار امام زاده در ایران وجود داشته باشد که البته بسیاری از آنان امامزادگانی هستند که با واسطه های زیاد به یکی از ائمه می رسند.
*** مارابانظرات خوددرنشرمعارف اهلبیت(ع)یاری دهید***
نوشته شده توسط شیعه مولا علی (ع)اگر خداتوفیق دهد در سه شنبه 90/3/3 ساعت 12:0 عصر موضوع | ***استفاده از مطالب باذکرمنبع وفرستادن صلوان باعجل فرجهم مانعی ندارد*** .التماس دعا***لینک ثابت