مسند احمد حنبل 1/ 330] به سند خود، از «عمرو بن میمون» روایت کرده است. گفت در کنار «ابن عباس» نشسته بودم در آن حال، نه تن فرا رسیدند و خطاب به «ابن عباس» گفتند: سخنى داریم که باید به اطلاع تو برسانیم. اینک یا از جا حرکت کن و با ما بیا تا مطالب را با تو در میان گذاریم و یا از کسانى که در کنار تو مىباشند درخواست کن تا ما را با تو تنها بگذارند! «ابن عباس» گفت: من با شما همراه مىشوم- «عمرو بن میمون» به این معنى اشاره کرده که این واقعه در
هنگامى بود که «ابن عباس» هنوز نابینا نشده بود- «عمرو» گوید :
(1) «ابن عباس» از جا برخاست و با آنها همراه شد. در فاصلهاى که از ما کناره گرفتند مطالبى را به اطلاع وى رسانیدند که ما از چگونگى آن بىخبر بودیم. پس از اتمام گفتگو، «ابن عباس» در حالى که گوشه عبایش به زمین کشیده مىشد، برگشت و با کمال ناراحتى و اظهار تأسف گفت: اینان از مردى نکوهش مىکردند که ده خصلت ویژه، خدا به وى عنایت فرموده است. از بزرگوارى نکوهش مىکردند که رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله درباره او فرمود: دلاورى را به کارزار مىفرستم که خدا او را خوار نمىسازد و خدا و رسول را دوست مىدارد و گفته است در هنگامه نبردى بود که رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله در محل رفیعى قرار گرفت و به اطراف نظاره کرد و فرمود: على کجاست؟ در پاسخ گفتند: در آمادهگاه مشغول آسیا کردن است! فرمود: مگر دیگرى نیست که عهدهدار کار او باشد. (گفته است) حضرت على علیه السّلام دچار درد چشم بود و در حالى که از درد چشم، جائى را مشاهده نمىکرد بحضور رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله شرفیاب شد، پیغمبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله آب دهان مبارکش را در دیدگان او ریخت، بلافاصله بهبودى یافت سپس رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله پرچم اسلام را سه بار به اهتزاز در آورد و آن پرچم را در اختیار حضرت على علیه السّلام در آورد (گفته است) به فلان کس سوره توبه را داد تا بر مشرکان تلاوت کند! طولى نکشید على را گسیل داشت تا سوره را، تلاوت کند و فرمود: کسى شایسته است این سوره را بر مشرکان تلاوت کند که از من است و من از او مىباشم (گفته است) پیغمبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله به عموزادگان خود گفت: کدامیک از شما با پیشنهادهاى من موافقت مىکنید تا در دنیا و آخرت دوست من بشمار آیید؟ این سخن را پیغمبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله در حالى ایراد کرد که حضرت على علیه السّلام در کنار آن حضرت جلوس فرموده بود. هیچیک از حاضران پاسخى ندادند بلکه از پاسخگوئى امتناع ورزیدند. حضرت على علیه السّلام پاسخ داد :
من دوستدار دنیا و آخرت تو مىباشم و ولایت شما را در هر دو سرا مىپذیرم .
(1) حضرت رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله خطاب به وى فرمود: آرى، تو در دنیا و آخرت دوست من مىباشى. رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله بار دیگر همان جمله را به زبان آورد لیکن پاسخى نشنید و حاضران از پاسخ آن حضرت، امتناع ورزیدند. حضرت على علیه السّلام پاسخ داد: من در دنیا و آخرت دوستدار شما مىباشم و ولایت شما را در هر دو سرا مىپذیرم. رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله پاسخ آن حضرت را پذیرفت و فرمود: آرى، تو در دنیا و آخرت دوست من مىباشى. (گفته است) على علیه السّلام پس از حضرت خدیجه، نخستین مردى بود که اسلام اختیار کرد (گفته است) در یکى از اوقات، رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله دامن عبا را بالا زد و آنرا روى سر على و فاطمه و حسن و حسین علیهم السّلام افکند و آیه تطهیر را تلاوت نمود. (گفته است) حضرت على علیه السّلام خود را فداى رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله نمود و جامه آن حضرت را پوشید و بجاى آن جناب، خوابید. (گفته است) مشرکان در انتظار دستگیرى رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله بودند و چشم از خانه آن حضرت برنمىداشتند تا در فرصت مناسبى آن حضرت را دستگیر کنند. در آن موقع که حضرت على علیه السّلام در جاى رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله خوابیده بود، «ابو بکر» به گمان آنکه رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله است که بخواب رفته است، نزدیک آمده و گفت: یا نبىّ الله! حضرت على علیه السّلام پاسخ داد: همانا پیغمبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله به جانب بئر میمون عزیمت کرده است، آن حضرت را دریاب! (گفته است) «ابو بکر» به سوى بئر میمون عزیمت کرد و به اتفاق آن حضرت به غار ثور رفت. (گفته است) على علیه السّلام مانند پیغمبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله هدف سنگهاى دشمن قرار گرفت (تا آنجا که گفته است) على علیه السّلام باتفاق مردم، به جنگ تبوک رفت (گفته است) على علیه السّلام از رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله تقاضاى آن کرد تا همراه آن حضرت در جنگ با کفار شرکت کند. رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله تقاضاى آن حضرت را نپذیرفت. امیر المؤمنین علیه السّلام از اینکه تقاضایش در محضر مبارک مقبول واقع نشده بود گریست! رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله براى دلدارى آن حضرت، فرمود: آیا خرسند نیستى از اینکه منزلت تو نسبت به من، برابر با منزلت هارون علیه السّلام نسبت به
حضرت موسى علیه السّلام باشد، با این تفاوت که تو پس از من، پیغمبر نمىباشى و اضافه کرد :
(1) شایسته نیست به این سفر عزیمت کنم مگر اینکه تو جانشین من باشى (گفته است) رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله خطاب به على علیه السّلام فرمود: تو پس از من، ولىّ مؤمنان هستى (گفته است) همه درهائى که به مسجد گشاده مىشود، باید بسته شود جز در خانه على علیه السّلام که باید همچنان گشاده بماند (گفته است) على علیه السّلام مىتواند با حال جنابت وارد مسجد شود و این رویّه ویژه على مرتضى است. (گفته است) رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله فرمود: کسى که من مولاى او باشم، على علیه السّلام هم مولاى اوست .
(گفته است) خداى تعالى در قرآن کریم فرموده است که از «اصحاب شجره» خرسند بوده و از نیت قلبى آنها باخبر مىباشد. آیا تا بحال از کسى شنیده شده است که خداى تعالى از آنها اظهار ناخرسندى نماید؟
مؤلف گوید: این حدیث را «نسائى» در [خصائص ص 8] روایت کرده و اظهار داشته است: رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله، «ابو بکر» را موظّف داشت تا سوره توبه را براى مشرکان تلاوت نماید و طولى نکشید رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله، حضرت على علیه السّلام را براى تلاوت سوره توبه گسیل داشت و «محب طبرى» در [الریاض النضره 2/ 203] به نقل این حدیث پرداخته و گفته است: همه حدیث را «احمد» و «حافظ ابو القاسم دمشقى» در «الموافقات» و در «الاربعین الطوال» ایراد نموده و اظهار داشته است «نسائى» بخشى از آنرا متذکر شده است و «هیثمى» هم، در [مجمع 9/ 119] به ذکر آن پرداخته و اشاره نموده که «احمد» و «طبرانى» در «الکبیر» و «الاوسط» مختصرى از آنرا یاد کردهاند
همان کتاب 6/ 292] به سند خود، از «شهر بن حوشب» نقل کرده است، هنگامى که خبر شهادت حضرت سید الشهداء، حسین بن على علیهما السّلام به اطلاع «امّ سلمه»، همسر رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله رسید، گفت: خدا لعنت کند عراقیها را، خدا بکشد آنان را که حسین علیه السّلام را شهید کردند، خدا لعنت کند آنها را که حسین علیه السّلام را فریب دادند و او را با رفتار فریبکارانه خود، ذلیل و ناتوان ساختند؛ خاطر دارم در یکى از روزها که رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله در خانه من بود، حضرت زهرا علیها السّلام با ظرفى از حلوا که آنرا در میان طبقى گذاشته بود، وارد شد و آن حلوا را بحضور مبارک رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله تقدیم کرد. رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله از وى پرسید: پسر عمویت کجاست؟ پاسخ داد: در خانه است. فرمود: هم اکنون برو و او و دو فرزندت حسن و حسین علیهما السّلام را بحضور من دعوت کن. «امّ سلمه» گفت: طولى نکشید در حالى که حضرت زهرا علیها السّلام دستهاى فرزندانش را به دست گرفته و على علیه السّلام هم پشت سر آنها در حرکت بود، بحضور پیغمبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله شرفیاب شدند. رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله، حسنین را در روى زانو قرار داد و على را در جانب راست و فاطمه را در جانب چپ خویش نشانید و کساء خیبرى را که در مدینه زیر انداز ما بود، بر روى آنان کشید و با دست چپش یک طرف از آن کساء را گرفته و دست راستش را به طرف آسمان بالا برده و فرمود: بار پروردگارا! پلیدى را از ایشان بر طرف گردان و آنان را کاملا پاکیزه گردان؛ پروردگارا، اینان اهل بیت مناند! سه بار این جمله را تکرار کرد، «امّ سلمه» گوید، به عرض رسانیدم: یا رسول الله! آیا من از اهل بیت شما نیستم؟
فرمود: آرى، تو از اهل بیت من هستى (بیا و) در زیر کساء وارد شو. ورود من در زیر کساء در هنگامى صورت گرفت که رسولخدا صلّى اللّه علیه و آله از دعا کردن براى على و فاطمه و حسنین علیهم السّلام فارغ شده بود .
مؤلف گوید: این حدیث را «ابن جریر طبرى» در [تفسیر 22/ 6]، «طحاوى» در [مشکل الاثار 1/ 335] و «محب طبرى» در [ذخائر ص 22] نقل کردهاند .
(1) [خصائص نسائى/ 4] به سند خود، از «عامر بن سعد بن ابى وقاص» روایت کرده است که در یکى از روزها، «معاویة» به «سعد» دستور داد تا على علیه السّلام را سبّ کند و به حضرت او ناسزا بگوید! «سعد» از فرمان او سرپیچى کرد .
«معاویه» پرسید: چرا از او بدگوئى نمىکنى و به سبّ و دشنام او نمىپردازى؟ در پاسخ گفت: بخاطر سه خصلتى است که رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله در حق او فرموده است که هر گاه یکى از آنها در من وجود مىداشت، دوستتر مىداشتم از شتران سرخ موئى که در دست اختیار و انتفاع من بوده باشد! در یکى از کارزارها که حضرت رسول اکرم صلّى اللّه علیه و آله به على مرتضى اجازه شرکت در جنگ را نداده و او را به جانشینى خود در مدینه موظف داشت، على علیه السّلام ناراحت شد و به عرض رسانید: مرا براى زنان و کودکان به جانشینى خود بر مىگزینى؟ از رسول اکرم صلّى اللّه علیه و آله در برابر ناراحتى على علیه السّلام شنیدم که خطاب به او فرمود: آیا خوشحال نیستى از اینکه منزلت تو نسبت به من، برابر با منزلت هارون علیه السّلام، برادر موسى علیه السّلام، باشد، با توجّه به اینکه پیغمبرى پس از من مبعوث نمىشود و از آن حضرت در روز خیبر شنیدم، مىفرمود: فردا پرچم اسلام را در اختیار بزرگوارى قرار مىدهم که خدا و رسول را دوست مىدارد و خدا و رسول هم، او را دوست مىدارند. در این موقع همگى حاضران خود را براى پرچمدارى اسلام آماده کرده و دستها را از آستین بیرون آوردند، در این حال، رسول اکرم صلّى اللّه علیه و آله فرمود: على را بحضورم فرا خوانید! حضرت على علیه السّلام در هنگامى بحضور رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله شرفیاب شد که به درد چشم دچار بود، رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله آب دهان مبارک را در میان دیدگان على علیه السّلام ریخت و بلافاصله بهبودى یافت و پرچم اسلام را در اختیار آن حضرت در آورد. و نیز هنگامى که «آیه تطهیر» نازل شد، رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله على و فاطمه و حسنین علیهم السّلام را بحضور طلبید و فرمود: بار پروردگارا! اینان اهل بیت من هستند .
همان کتاب 9/ 206] از «أنس» روایت کرده است که «عمر خطّاب» در ملاقاتى که با «ابو بکر» داشت خطاب به وى، گفت: چه مانعى پیش آمده است که با دختر رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله ازدواج نمىکنى؟ وى پاسخ داد: حضرت رسول صلّى اللّه علیه و آله حاضر نمىشود مرا به دامادى خود مفتخر فرماید. حدیث را ادامه داده تا به ازدواج حضرت على علیه السّلام منتهى شده آنجا که رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله خطاب به «امّ ایمن» فرمود:
یا امّ ایمن! قدح آبى حاضر کن. «امّ ایمن»، کاسه چوبینى را آب کرد و حضور مبارک آورد. رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله مقدارى از آنرا آشامید و مقدارى را، از دهان مبارک در آن ریخت و به حضرت زهرا علیها السّلام دستور داد تا از آب آن کاسه بنوشد. رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله مقدارى از آن آب را بر پیشانى و میان دو شانه و سینه حضرت زهرا علیها السّلام پاشید. آنگاه رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله آن کاسه را بدست على علیه السّلام داد و فرمود: یا على! از این آب بیاشام. پس از آن رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله مقدارى از آب ظرف را بر پیشانى و میان دو شانه حضرت امیر المؤمنین علیه السّلام پاشید. پس از آن فرمود: پروردگارا! اینان اهل بیت من هستند، پلیدى را از آنها دور کن و آنان را هر چه بهتر و بیشتر پاکیزه گردان. «بزّاز» این حدیث را نقل کرده است
2) [تاریخ بغداد 10/ 278] به سند خود، از «ابو سعید خدرى» از پیغمبر
ادامه مطلب ...
نوشته شده توسط شیعه مولا علی (ع)اگر خداتوفیق دهد در یکشنبه 89/10/19 ساعت 11:38 صبح موضوع | ***استفاده از مطالب باذکرمنبع وفرستادن صلوان باعجل فرجهم مانعی ندارد*** .التماس دعا***لینک ثابت