سفارش تبلیغ
صبا ویژن
ادب حضرت ابوالفضل علیهالسلام

با عرض سلام به تمامی شیعیان ومحبین و دوست داران خاندان عصمت و طهارت علیه السلام اینجانب مدیر و بلاگ پیروان14 معصوم فرارسیدن میلاد حضرت ابا عبدالله حسین علیه السلام و امام زین العابدین و حضرت ابوالفضل عباس علیه السلام را تبریک عرض می نمایم .در این مطلب می خواستم به بحث ادب علمدار کربلا حضرت ابوالفضل عباس علیه السلام بپردازم 

یکی از فضایل والای انسانی و اسلامی، رعایت ادب است. ادب در برابر بزرگان و مقدسات و در همه موارد زندگی، زینت اخلاق بوده و از عوامل و ارکان مهم شخصیت معنوی انسان است. 
امیرمومنان علی علیه‌السلام ضمن سفارش به فرزندش امام حسن علیه‌السلام در فراگیری ادب ، فرمود: یا بنی ! الادب لقاح العقل ، و ذکا القلب و عنوان الفضل ؛ پسرم ادب ، مایه بارور شدن عقل و بیداری قلب و سرلوحه فضل و بزرگواری است. 
نیز فرمود: من اخر عدم ادبه ، لم یقدمه کثافه حسبه؛ کسی که بی ادبی ، او را عقب انداخت ، عظمت و کثرت فامیل، او را به جلو نخواهد انداخت(1)   نیز فرمود:لا میراث کالادب؛ هیچ ارثی ارزشمندتر از ادب نیست(2) 
بر همین اساس حضرت علی علیه‌السلام فرزندانش را بخوبی تربیت کرد، و آنها از باادبترین افراد جامعه خود بودند. حضرت ابوالفضل العباس علیه‌السلام از همین مکتب درخشان، درس ادب آموخته بود، که از ویژگی‌های زندگی سراسر درخشان وی ادب او در همه دوران‌های زندگیش از کودکی تا آخر عمر بود. در این زمینه نظر شما را به چند نمونه زیر جلب می کنیم :
1. روایت شده: حضرت ابوالفضل العباس علیه‌السلام بدون اجازه در کنار امام حسین علیه‌السلام نمی نشست، و اگر پس از اجازه می نشست، مانند عبد خاضع دو زانو در برابر مولایش می نشست.(3)
2. روایت شده: در طول 34 سال عمر حضرت ابوالفضل العباس ‍ علیه‌السلام آن بزرگوار هرگز به برادرش امام حسین علیه‌السلام برادر خطاب نکرد، بلکه با تعبیراتی مانند سیدی، مولای، یابن رسول الله، آقای من ، سرور من ، ای پسر رسول خدا، آن حضرت را صدا می زد، جز در آخرین ساعت عمر، در آستانه شهادت ، که صدا زد: (برادر، برادرت را دریاب !) این تعبیر نیز یک نوع ادب بود، زیرا بیانگر آن بود که برادرت رسم برادری را با بهترین وجه ادا کرد، اکنون تو نیز ای برادر، با مهر برادری به من بنگر! در کتاب مستطرف الاحادیث آمده است : روزی امام حسین علیه‌السلام در مسجد آب خواست. حضرت ابوالفضل العباس علیه‌السلام که در آن هنگام کودک بود، بی آنکه به کسی بگوید باشتاب از مسجد بیرون آمد. پس از چند لحظه دیدند، ظرفی را پر از آب کرده و با احترام خاصی ظرف آب را به برادرش امام حسین علیه‌السلام تقدیم می کند. روز دیگر، خوشه انگوری را به او دادند. او با اینکه کودک بود، با شتاب از خانه بیرون آمد، پرسیدند: کجا می روی ؟ فرمود:(می خواهم این انگور را برای مولایم حسین علیه‌السلام ببرم )(4)
در همان خردسالی حضرت ابوالفضل العباس علیه‌السلام حضرت امام علی علیه‌السلام توجه خاصی به ادب وی داشت و او را به تلاش‌ها و کارهای مهم و سخت مانند کشاورزی، تقویت روح و جسم، تیراندازی و شمشیر زنی و سایر فضایل اخلاقی، تعلیم و عادت داده بود. حضرت ابوالفضل العباس علیه‌السلام گاهی در کنار پدر مشغول کشاورزی و باغداری و نخلستان‌ها بود و زمانی احادیث و برنامه های اسلام را در مسجد به دیگران می آموخت و به تهیدستان و بینوایان کمک می کرد. او به برادران و خواهرانش احترام شایان می نمود و دوش به دوش آنان در بالا بردن سطح فرهنگ مردم می کوشید و در یک کلام، بازوی پرتوان پدر و چشم نافذ اسلام و مطیع برادرانش امام حسن و امام حسین علیهماالسلام بود. سخن حضرت علی علیه‌السلام در زبان، سیمای حضرت امام حسن علیه‌السلام در چهره، و خون حضرت امام حسین علیه‌السلام را در رگ‌ها داشت .(5)


پی نوشت ها:

1.غرر الحکم : کلمه 513
2.نهج البلاغه : حکمت 51
3.معالی السبطین : ج 1، ص 443
4. شخصیت ابوالفضل العباس علیه السلام از: عطایی خراسانی ، ص 116 - 117
5.اقتباس از پرچمدار نینوا، تحلیلی از زندگانی حضرت عباس علیه‌السلام ، اثر دانشمند محترم نویسنده درد آشنا و دلسوز، مروج مکتب قرآن و اهل بیت علیهم السلام آقای حاج شیخ محمد محمدی اشتهاردی .



*** مارابانظرات خوددرنشرمعارف اهلبیت(ع)یاری دهید***  

نوشته شده توسط شیعه مولا علی (ع)اگر خداتوفیق دهد در یکشنبه 93/3/11 ساعت 10:55 عصر موضوع | ***استفاده از مطالب باذکرمنبع وفرستادن صلوان باعجل فرجهم مانعی ندارد*** .التماس دعا***لینک ثابت


ایها الناس !؟ نسل شیعه در خطره ؟امام زمان (عج) یار می خواهد

با سلام به تمام شیعیان به خصوص شیعیان ایرانی و تبریک فرارسیدن میلاد مولی الموحدین ، امیرالمومنین ،وصی مظلوم نبی اسلام حضرت محمد صل الله علیه وآله علی بن ابیطالب علیه السلام

احساس کردم سخنی باشما ها داشته باشم بد نیست ،طبق آمار نسل ایرانی در خطره و در چند دهه بعد تعداد مرگ میر از تعداد متولدین بیشتر می شود و بیشتر جمعیت هم از میانسال به بالا می شود ، طرف صحبتم بیشتر به جوان هایی هست که ازدواج نکردند یا اینکه ازدواج کردند ولی بچه نمی خواهند یا حداکثر دو تا می حواهند شما که عاشق خدا و چهارده معصومین هستین ،شما دیگه چرا ،بابا نترسین ،خدا وعده دروغ که نمی دهه (هر بچه ای که بیاید روزی خود را هم میاورد وهرکس ازدواج کند فقیر نمی شود بلکه برعکس انشا الله غنی می شود به شرط اینکه تا آخر عمر خدا را ول نکنی و به واجبات اهمیت و گناهان را ترک کنید) . انشا الله باقناعت ورزیدن و راضی بودن به دارایی خود و دعا وتوسل می توان زندگی خوب داشت.

شما که منتظر امام زمانید و تنها جکومت شیعی  نیزفقط ایران است ،شما باید یار برای امام زمان تربیت کنید . درست هست که گرانی بیداد می کند


به خود بیایید... حیف نیست بدون ورثه باشید... بابا بعد از مرگ هم دنیایی هست...گور بابای دنیا


حال به جواب قرآن به کسانی که بهانه برای بچه دار نشدن دارند می پردازیم:


تعریف ما از زندگی و پدیده های آن، قطعاً مسیر زندگی مان را عوض می کند. امروزه تعریف ما مثلاً از پدر بودن یا مادر بودن عوض شده است. یعنی به خاطر فضای زندگی تکنولوژیک، به خاطر فرهنگ های القایی، به خاطر تهاجم فرهنگی و بسیاری مسائل دیگر، تعاریف  ما تغییر کرده است. ما در موضوع فرزند دچار استحاله  در تعریف شده ایم. مثلاً فرزند در بعضی موارد به ابزار پیونددهنده زن و شوهری تبدیل می شود که در آستانه  جدا شدن هستند یا برخی افراد برای این فرزند می آورند که زندگی شان را گرم کند انگار که این فرزند چسب دوقلو است! در یک نگاه دیگر، فرزند عصای پیری است. در نگاهی دیگر، فرزند برای لذت بچه داشتن است. در نگاهی، اگر فرزند نیاوریم، چه کنیم؟

احکام الهی یک سلسله  واحد است

«هانی چیت چیان» پژوهشگر علوم قرآنی با این مقدمه در پایگاه اطلاع رسانی khamenei.ir» می نویسد: اسلام دیدگاهی درباره فرزند و رزق و روزی او دارد و صراحتاً می گوید: ولا تَقْتُلُوا أَوْلَادَکمْ خَشْیة إِمْلَاقٍ.../ بچه هایتان را از ترس گرسنه ماندن و فقیرشدن نکُشید. (اسراء- 31) این دستور اسلام و یک منظومه ای از معارف است. البته در آن زمان بلد نبودند جلوی تشکیل نطفه را بگیرند و بچه را می کشتند، اما الان بلد هستند و کلاً بچه دار نمی شوند! اگرچه این یک بحث فقهی است و می گویند این دقیقا آن نیست، ولی طرح موضوعش همان است. بالاخره اگر کسی [صرفا به دلیل مباحث اقتصادی از بچه دار شدن] پیشگیری کند، باز هم همان وجه «خشیة  املاق» مهم است؛ یعنی نیت «خشیة املاق» نیت الهی نیست.

اگر خداوند چنین دستوری می دهد، فرزند را نیز یک طور خاصی تعریف می کند. خداوند یک منظومه  احکام ایجاد می کند. ما نفقه را نمی دهیم، مهریه هم واقعاً صداق و صداقت نیست، هیچ چیز را درست انجام نمی دهیم، بعد می گوییم چرا باید مثلاً ارث زن نصف باشد؟ خب این یک بسته  مالی بوده که امروزه 9 قسمت آن را اجرا نمی کنند و بعد می گویند دهمین قسمتش اجرایی نیست و اگر می شود، قانونش را عوض کنید. اگر درباره  هر چیزی در عالم این طوری عمل کنیم، نتیجه اش همین گونه می شود. قوانین اسلام یک بسته  کامل است ولذا با حذف بخشی از آن ها قطعاً بخش های دیگر آسیب می بیند.

فرزند جایگاه والایی در منظومه  توحیدی دارد

یک بحث استثنایی  قرآن درباره  فرزند، در آیات ابتدایی سوره   مبارکه  «مریم» و درباره حضرت زکریا علیه السلام است. جناب زکریا این گونه به پروردگارش می گوید که: قالَ رَبِّ إِنِّی وَهَنَ الْعَظْمُ مِنِّی وَاشْتَعَلَ الرَّأْسُ شَیباً وَلَمْ أَکُن بِدُعَائِک رَبِّ شَقِیاً/ ای پروردگار من به راستی استخوانم سست شده و [موی] سرم سپید شده و ای پروردگارم هیچ گاه درباره دعا به پیشگاهت [از اجابت] بی بهره نبودم. (مریم-4) وَإِنِّی خِفْتُ الْمَوَالِی مِن وَرَائِی/ من یک مَوالی دارم و نگران شان هستم. (مریم- 5) منظورش از موالی چیست؟ آیا یعنی خانواده ای دارد؟  نخیر؛ می گوید: «وَ إِنِّی خِفْتُ الْمَوَالِی مِن وَرَائِی» و ضمناً هم می دانم که «فَهَبْ لِی مِن لَّدُنک وَلِیّاً»

نمی گوید من از جانب تو غلام می خواهم. نمی گوید: فَهَبْ لِی مِن لَّدُنک وَلداً، بلکه می گوید: «فَهَبْ لِی مِن لَّدُنک وَلیّاً». می گوید «ولیّ» می خواهم. یعنی یک مسیری را آمده و یک حرکت توحیدی را شروع کرده است و حالا نگران است که در آینده برای این حرکت چه اتفاقی خواهد افتاد؛ یعنی می خواهد یک کسی این حرکت توحیدی را ادامه دهد. بعد توضیح می دهد و می گوید: «یرِثُنِی وَیرِثُ مِنْ آلِ یعْقُوب». ارث نبوت برایش مهم است، نه این که من دچار کهولت سن هستم و می ترسم این پول هایی که جمع کرده ام، چه خواهد شد! او «ولیّ» می خواهد. می گوید من پرچم توحید را برافراشته ام و بعد از رفتنم نگران این پرچم توحید هستم. به خاطر این که موسی وقتی از میان قومش رفت، همه  تلاش های او را به هم ریختند. پس حالا من یک کسی را می خواهم که ولیّ باشد تا این پرچم توحید را به دست او بسپارم. فرزندش را برای ادامه  ولایتش می خواهد و این همان نگاهی است که همه  انبیاء به فرزندان شان دارند. ابراهیم نبی علیه السلام فرزندش اسماعیل را ادامه  آن حرکت توحید در نظر می گیرد. بعد از انبیا هم ما در وصیتنامه  امیرالمؤمنین علیه السلام همین دغدغه  توحیدی را می بینیم یا همچنین در وصیتنامه  امام خمینی رضوان الله علیه. آن ها فرزند را در این منظومه می خواستند. در این منظومه فرزند از اول نذر توحید شده است و ما این را در قرآن داریم. در سوره  مبارکه  آل عمران برمی خوریم به خانمی که از آن تعبیر می شود به «امْرَأَةُ عِمْرَانَ». این همسر عمران، همان مادر حضرت مریم است که «نَذَرْتُ لَک مَا فِی بَطْنِی مُحَرَّرًا»/ فرزند درون رحمش را نذر خداوند کرد (آل عمران/35) این یعنی همان بسته  «نگران رزق نباش»، زیرا این فرزند افق بلندی پیش رو دارد.

مادرش می گوید من این بچه را به دنیا می آورم، ولی این بچه برای من نیست؛ این بچه  تو است که یک مدتی به من امانتش می دهی تا بزرگش کنم. این کودک من، آزاد در راه توست و در بند من نیست، بچه  نذرشده است. خداوند متعال هم متقابلاً می فرماید: فَتَقَبَّلَهَا رَبُّهَا بِقَبُولٍ حَسَنٍ وَأَنبَتَهَا یعنی قبولش کرد و رشدش را بر عهده گرفت. (آل عمران- 37) خداوند کفالت فرزند ما را بر عهده می گیرد، ولی به شرطی که او را سپرده باشیم به خدا.

بهانه مدرن

در منظومه  توحیدی می توان گفت که خیال آدم ها باید کاملاً بابت رزق و روزی راحت باشد. حتی بهتر است بگویم که خیال آدم ها باید بابت رشد و تربیت فرزندشان هم راحت باشد. الان یکی از دغدغه های مذهبی های ما رزق نیست، بلکه تربیت صحیح فرزندان است. این یکی از فتنه های شیطانی برای جلوگیری از فرزندآوری است که: آیا اگر بچه هایی به دنیا بیاورم، می رسم تربیتشان کنم یا نه؟ یعنی همان «خَشیَةَ إملاقٍ» را به اسم تربیت مطرح و وسوسه می کند. قرآن صریحاً گفته است که اگر پدران و مادران توانستند فرزندانشان را نذر خداوندشان کنند، خداوند خودش تربیت آنان را کفایت می کند. در قرآن، آن جا که می گوید شیطان از چپ و راست و جلو و عقب می آید، مرحوم علامه  طباطبایی توضیح می دهد که یعنی به اسم کار خوب، مانع کار خوب می شود.

الان یکی از دغدغه های مذهبی های ما رزق نیست، بلکه تربیت صحیح فرزندان است. این یکی از فتنه های شیطانی برای جلوگیری از فرزندآوری است. من نمی خواهم بگویم که اگر چنین کاری کردیم، دیگر لازم نیست به رشد و تربیت بچه ها اقدام کنیم؛ بلکه می گویم آدم برای رشد و رزقش تلاش کند و خیالش هم راحت باشد که کسی پشتش ایستاده است. مگر شده است کسی به خدا اعتماد کند و جواب نگیرد؟ مشکل این جاست که ما به شکل «بگیر و نگیر» اعتماد می کنیم؛ یکی دو روز اعتماد می کنیم، اما شک می کنیم و دیگر ادامه نمی دهیم. چقدر آدم ها در تاریخ از ترس ذلیل نشدن، ذلیلانه زندگی می کنند. این روایت را امیرالمؤمنین علیه السلام  فرموده اند که: از ترس ذلیل شدن، ذلیل زندگی نکنید. اگر در "منظومه  اعتماد به خدا" همه چیز درست و کامل چیده شود و  این زنجیره قطع و وصل نداشته باشد و اتصالی نکند، این سیستم قطعاً درست کار خواهد کرد.

برای بچه نخواستن باید جواب داشته باشیم

حضرت علامه طباطبایی در تفسیر المیزان  نوشته اند: بشری که الان به وجود آمده، ماحصل توالد  نسل  قبلی خودش است. بشر آینده ای که الان نیست نیز حاصل توالد نسل امروز است. شما تصور کن اگر مردمان ده نسل پیش به این جمع بندی می رسیدند که هیچ احتیاجی به فرزندآوری نیست و چرا زحمت بچه داری را به خودشان بدهند؛ یعنی اگر ده نسل پیش تصمیم می گرفتند که این ماجرا را قطع کنند، نسل امروز اصلاً وجود نداشت؛ یعنی بودن من و شما روی زمین حاصل یک توالدی است که از قبل اتفاق افتاده است. اگر با یک دید بشردوستانه هم به این مسئله نگاه کنیم، باید برای توالد ارزش قائل باشیم.

حالا حرف سر همین است و قرآن صراحتاً می فرماید: «هَلْ أَتَی عَلَی الْإِنسَانِ حِینٌ مِّنَ الدَّهْرِ لَمْ یکن شَیئاً مَّذْکورًا (انسان-یک) شیء بوده، اما مذکور نبوده است؛ یعنی الان هم انسان های نسل آینده هستند، اما مذکور نیستند و شما باید بگویید به چه حقی او را غیر مذکورش کرده ای؟ ما احساس می کنیم چیزی به گردن ما نیست و همین است که هست، دلم نخواست! حال آن که در آن دنیا باید در قبال چنین نخواستن هایی پاسخگو باشیم. از سوی دیگر درباره ارتقای شخصیت خود انسان هم تجربه  عینی نشان می دهد که هیچ بستری مانند فرزند و فرزندآوری، برای فضای عملکرد یک انسان مفید نیست و آن را به چالش  نمی کشد.

متأسفانه بعضی ها آن قدر در زندگی دچار افسردگی های متعدد هستند که می گویند اگر به خودم بود، ترجیح می دادم به دنیا نیایم و اصلاً چه بهتر که به دنیا نمی آمدم؛ این برمی گردد به یک معضل دیگر. ما در زندگی متأسفانه بعضی  جاها از حداقل های زندگی بشری فاصله گرفته ایم. هیچ چیز به اندازه  امید در جریان بشریت مهم نیست. لذا هر کسی و در هر حکومتی، اگر امید را از بین ببرد، این از هر خیانتی بدتر است. بشریت به امید زنده است.



*** مارابانظرات خوددرنشرمعارف اهلبیت(ع)یاری دهید***  

نوشته شده توسط شیعه مولا علی (ع)اگر خداتوفیق دهد در دوشنبه 93/2/22 ساعت 10:0 عصر موضوع | ***استفاده از مطالب باذکرمنبع وفرستادن صلوان باعجل فرجهم مانعی ندارد*** .التماس دعا***لینک ثابت


فرارسیدن ماه رجب برشما شیعیان و عاشقان خدا مبارک باد

جمال السالکین مرحوم حاج میرزا جواد ملکی تبریزی در باب سیر و سلوک عارفانه کتابی به نام "المراقبات فی اعمال السنه" نگاشته اند که سید محمد راستگو آن را به فارسی ترجمه کرده است. فصل هفتم این کتاب مربوط به مراقبات و اعمال ماه رجب است که خلاصه ای از این قسمت کتاب تقدیم خوانندگان عزیز می گردد. قبل از درج مطالب کتاب مذکور بر توصیه علمای اخلاق دوباره تاکید می گردد که انجام عبادات مستحبی مستلزم داشتن حال معنوی بوده و در صورت عدم چنین شرطی باعث زحمت و فرسایش روحی می گردد. همچنین به جا آوردن این قبیل عبادات توفیقاتی می طلبد که در حوصله این مطلب نمی گنجد. امید است آغاز ماه پربرکت رجب همراه با انوار مقدس و نزولات معنوی برای کاربران عصر ایران باشد.

لیله الرغائب(شب آرزوها) اولین شب جمعه ماه رجب است که برای آن اعمال و فضایل بسیاری نقل کرده اند که از آن جمله می توان به روزه پنجشنبه و استغفار زیاد اشاره کرد.

بر پایه برخی روایات ماه رجب ماه امیرالمومنین(ع) است، همانگونه که شعبان ماه حضرت رسول(ص) و رمضان ماه خداست. و نخستین شب آن از شب های چهارگانه ای است که درباره احیا و شب زنده داری آنها سفارش فراوان شده است. خواندن دعاهای ویژه به هنگام دیدن ماه نیز چیزی است که درباره آن سفارش شده است. از نکته های قابل توجه در دعای ویژه دیدن ماه، توجهی است که به دو ماه شعبان و رمضان شده است و بجاست که سالک مراقب هم در این دعا و هم در دیگر دعاهای این ماه، آن دو ماه را به یاد آورد و از خدا بخواهد تا او را آمادگی دهد تا آن دو ماه را به شایستگی پذیرا شود.

بر سالک مراقب است که پیش از فرا رسیدن اینگونه شب های شریف و اوقات عزیز بیش از دیگر شبها و وقتها به بازرسی و بررسی احوال خویش پردازد و برای پاکسازی خویش از گناه و ناروایی کوشش کند، به گونه ای که هنگام ورود به این شبها و اوقات دیگر گناه و آفتی برای او باقی نمانده باشد، تا سبب شود از تجارت عبادتش زیان ببیند و از احیا و شب زنده داریش بی بهره ماند و از روشنایی و نوری که به عبادت کنندگان می رسد، طرفی نبندد. و از این بدتر مبادا مانند بنده ای باشد که سلطان او را گرامی می دارد و به مجلس خاص و خلوت انس خویش دعوت می کند تا هم لطف و کرم و بخشش و دهش خویش بر او ببارد، هم  او را همنشین و همدم خویش و گزیدگان خویش سازد، آن غلام بدان مجلس حاضر می شود اما از سلطان روی می گرداند و در خانه او به دشمن دل می بندد و با این کار خویش را شایسته هر خواری و خذلانی می کند و آن همه کرامت و شرافتی که در انتظارش بود را به خست و خفت می فروشد.

نیز برسالک مراقب است که بیشتر از " چه اندازه عبادت کردن" به " چگونه عبادت کردن" دل سپارد و بیش از " فزونی کمیت" به  " حسن کیفیت" آن همت بندد. در دعا و مناجات، زبان و بیانی و الفاظی را برگزیند که خواری و خاکساری او و نیاز و زاری او را هر چه بیشتر بنمایاند و بر این نکته تاکید ورزد که خداوند او را تشریفها بخشیده و منتها نهاده که بار تکلیف بندگی و عبادت بر دوشش نهاده است.

بر سالک است هنگام دعا بیشتر بر این صفات خدا که "کریم العفو" است و با بزرگورای از خطای بندگان می گذرد و "مبدل السیئات بالحسنات" است و بدیهای بندگان را با نیکی پاسخ می دهد، تکیه و تاکید کند. و به محمد(ص) و آل او توسل یابد و آن عزیزان را شفیع خویش سازد، باشد که سفیدرویی آن عزیزان عذرخواه سیاهرویی ما گردد و سرانجام شب را با توسل به صاحبان معصوم شب به پایان برد و اصلاح حال خویشن را از آنان بخواهد.

اگر نخستین شب رجب، شب جمعه نیز باشد سزاور است که اعمال لیله الرغائب نیز در آن شب به جا آورده شود. از پیامبر  روایت شده که فرمود: از نخستین شب جمعه رجب غافل نمانید. این شب را فرشتگان لیله الرغائب نامیده اند. در این شب آنگاه که یک سوم شب بگذرد، فرشتگان همه در اطراف کعبه گرد آیند، خداوند بدانها می فرماید: فرشتگانم هرچه از من می خواهید بخواهید! می گویند: خدایا خواسته ما این است که بر روزه داران رجب ببخشایی! خداوند می فرماید: بخشودم.

رغائب جمع رغیبه و به معنی چیزی که مورد رغبت و میل است. این لغت همچنین معنای عطا و بخشش فراوان را نیز داراست. «لیله الرغائب» شبی است که عطاء و بخشش پروردگار بسیار است و بندگان با روی آوردن به بارگاه احدیت و خشوع، شایسته? دریافت و عطا و کرم بی حساب می‌شوند.

پیامبر فرمود: هر کس نخستین نیمه رجب را روزه بدارد و در فاصله آغاز شب تا گذشتن یک سوم آن، دوازده رکعت نماز، دو رکعت دو رکعت به جای آورد و در هر رکعت، یک حمد و سه بار انا انزلنا و دوازده بار قل هوالله را بخواند و در پایان هفتاد بار بر من وآل من درود فرستد، سپس به سجده رود و هفتاد بار بگوید: سبوح القدوس رب الملائکه و الروح. سپس سر از سجده بر دارد و بگوید: رب اغفر و ارحم و تجاوز عما تعلم انک انت العلی الاعظم. و دوباره سجده ای چون سجده نخست به جای آورد، سپس حاجتش را از خدا بخواهد به خواست خدا حاجتش برآورده می شود.

سپس فرمود: سوگند به آنکه جانم در دست اوست، هیچکس این نماز را به جای نمی آورد مگر آن که گناهانش بخشوده می شود، هر چند گناهانش به انبوهی کف های دریاها، ریگ های بیابان ها، هم وزن کوه ها و به شماره برگ های درخت ها باشد، در قیامت شفاعت او درباره هفتصد تن از خویشان و بستگان دوزخی اش پذیرفته می شود ودر شب اول قبر نیز پاداش این نماز در زیباترین چهره و اندام تمثل و تجسم می یابد. خوشروی، خوشگوی و خوش بوی نزد او می رود و او را به رهایی از غم بشارت می دهد. فرد نمازگزار می پرسد: تو کیستی؟ پاسخ می شنود: عزیز من! دوست من! من پاداش آن نمازم که در فلان شب  به جای آوردی. اینک نزد تو آمده ام تا حق تو را بپردازم. ترس تو را فرو ریزم و در این وحشت و تنهایی همدمت باشم. پس از نفخ صور نیز در عرصه سوزان قیامت در سایه ات گیرم، آری با توام و هرگز خیرو خوبی من از تو دور نخواهد شد.

 

برگرفته شده از سایت تحلیلی عصر ایران 



*** مارابانظرات خوددرنشرمعارف اهلبیت(ع)یاری دهید***  

نوشته شده توسط شیعه مولا علی (ع)اگر خداتوفیق دهد در چهارشنبه 93/2/10 ساعت 10:0 عصر موضوع | ***استفاده از مطالب باذکرمنبع وفرستادن صلوان باعجل فرجهم مانعی ندارد*** .التماس دعا***لینک ثابت


گریه بر اموات و اقامه مجلس عزا

نظر وهابیون:

 

 

 

 

 

 

وهابی ها معتقدند گریه بر اموات و اقامه مجلس عزا، بدعت بوده و لذا حرام می باشد.

 

 

پاسخ:

 

 

 

 

 

 

اولّاً- شواهد بسیاری وجود دارد که اولیاء الهی به این کار اقدام نموده اند از جمله:
*
پیامبر (ص) هنگام زیارت قبر ما در خود گریست. (سنن بیهقی 4/70)

*
پیامبر (ص) پس از فوت پسرش ابراهیم بشدت گریست. عبدالرحمان بن عوف پرسید: تو نیز می گریی ای رسول خدا حضرت پاسخ داد: "انّ العین تدمع و القلب یحزن و لانقول الا ما یرضی ربّنا و انّا بفراقک یا ابراهیم لمحزونون" (الفصول المهّم)

* پیامبر (ص) بر مرگ یکی از نوادگان خود گریست. سعد به ایشان گفت: این چه حالی است ایشان جواب فرمود: "هذه رحمة جعلها الله فی قلوب عباده و انّا یرحم اللّه فی عباده الرحماًء. (الفصول المهّم)
*
احمدبن حنبل می گوید: وقتی پیامبر از جنگ احد برگشت و دید که زنان در فقدان شوهران مقتول خویش گریه می کنند فرمود: "لکن حمزة لابواکی له" که زنان چون این سخن شنیدند بر حمزه گریستند. (الفصول المهّم)
*
وقتی خبر شهادت جعفر (ع) به پیامبر (ص) رسید، همسرش اسماء بنت عمیس پیش ایشان آمد و پیامبر به او تسلیت گفت. بار دیگر فاطمه در حالی که می گریست وارد شد و فریاد یا عموجان سر داد و پیامبر (ص) فرمود: بر همچون جعفری سزاوار است همه بگریند. (الفصول المهّم(
*
پس از مرگ پیامبر (ص) حضرت زهرا)س) بر سر قبر پدر می گریست. (النص و الاجتهاد
(
*
علی (ع) نیز در مرگ فاطمه (س( گریست. (النص و الاجتهاد)‏

‏* وقتی رقیه دختر پیامبر فوت کرد زنان بر او گریستند و عمر کوشید تا با تازیانه آنان را نهی کند.
در این هنگام پیامبر (ص) فرمود: آنان را به حال خود واگذار تا بگریند... (مسنداحمد 1/335
(
*
همچنین یعقوب پیامبر )ص) در فقدان یوسف (ع) چنان گریست که بینایی خود را از دست داد
.
ثانیاً- گریستن و اقامه مراسم عزا و ماتم نه تنها نشانه رحمت و عاطفه می باشد بلکه گرامیداشت فضائل و کمالات و تجلیل از عظمت و بزرگی است.



*** مارابانظرات خوددرنشرمعارف اهلبیت(ع)یاری دهید***  

نوشته شده توسط شیعه مولا علی (ع)اگر خداتوفیق دهد در چهارشنبه 93/1/27 ساعت 12:33 عصر موضوع | ***استفاده از مطالب باذکرمنبع وفرستادن صلوان باعجل فرجهم مانعی ندارد*** .التماس دعا***لینک ثابت


جمع بین نمازها بر خلاف سنت پیامبر است؟

 

پرسش: چرا بر خلاف سنّت پیامبر خدا(صلی الله علیه وآله)، شیعیان نمازهای ظهر و عصر را با هم و نمازهای مغرب و عشا را هم زمان می خوانند؟

پاسخ: نخست آن که نماز جزء فروع دین است و در مسائل فرعی بین علمای همه مذاهب اختلافات زیادی است، همانطور که پیشوایان و علمای اربعه اهل سنت با هم اختلاف زیادی در این مسائل دارند.

ثانیاً جمع خواندن نمازهای ظهر و عصر یا مغرب و عشا، بر خلاف سنّت رسول الله(صلی الله علیه وآله) نمی باشد؛ چون ایشان گاهی این نمازها را جمع و گاهی جداگانه می خوانده اند. مثلا در صحیح مسلم در باب «الجمع بین الصلاتین فی الحضر» از ابن عباس نقل شده که گفت: «بدون خوف و ترس و در غیر سفر، رسول خدا(صلی الله علیه وآله)نمازهای ظهر و عصر را جمع و نمازهای مغرب و عشا را جمع ادا می کردند. مجدّداً در همان صحیح مسلم و نیز امام حنبل در جزء اوّل مسند از ابن عباس نقل کرده اند: «با پیامبر خدا(صلی الله علیه وآله) هشت رکعت نماز ظهر و عصر و هفت رکعت نماز مغرب و عشا را به طور جمع ادا نمودیم.».

بالاخره چندین حدیث از ابن عباس درباره جمع خواندن نماز ظهر و عصر و نیز مغرب و عشا نقل شده است. برای مثال: «پیامبر خدا(صلی الله علیه وآله) در حال اقامت در مدینه، نه در حال مسافرت، هفت رکعت (نماز مغرب و عشا با هم) و هشت رکعت (نماز ظهر و عصر با هم) نماز گزارد.»  احمد حنبل در مسند از سعید بن جبیر از ابن عباس روایت می کند که گفت: «پیامبر خدا(صلی الله علیه وآله) بدون آن که در حالت خوف و ترس، یا در حال سفر باشد نماز ظهر و عصر را جمع خواند.»  در جایی دیگر گفته است: «پیامبر خدا(صلی الله علیه وآله)بدون آن که در حالت خوف و ترس باشد، یا باران ببارد، نماز ظهر و عصر را جمع خواند.»[5] ابو زبیر دلیل جمع خواندن نماز توسط پیامبر را از سعید بن جبیر سؤال نمود، او گفت: من همین سؤال را از ابن عباس پرسیدم و او پاسخ داد: «به این جهت جمع می خواند تا احدی از امتش در سختی و مشقت نباشند.» همچنین در صحیح مسلم از قول عبدالله ابن شفیق می گوید: روزی بعد العصر، ابن عباس برای ما خطبه می خواند و سخنرانی می کرد. سخنش به درازا کشید و همچنان برای ما صحبت می نمود تا این که آفتاب غروب کرد و ستاره ها ظاهر شدند. صدای مردم بلند شد: «الصلاة، الصلاة» ابن عباس اعتنایی نکرد. در همین حال مرد دیگری ندای «الصلاة، الصلاة» سرداد. ابن عباس رو به او نمود و گفت: «مادر مرده، مرا سنت یاد می دهی؟ من خودم دیدم که پیامبر خدا نمازهای ظهر و عصر و نمازهای مغرب و عشا را جمع می خواند.» سپس عبدالله بن شفیق می گوید: چون این حرف برایم غیر قابل قبول بود و گران آمد، نزد ابو هریره رفتم و او نیز گفته های ابن عباس را تأیید کرد.

هر چند اخبار و روایات بسیاری در این باب نقل شده، لیکن همین که بابی به نام «جمع بین الصلاتین» اختصاص یافته و احادیث مربوطه در این باب نقل گردیده، محکم ترین دلیل و برهان بر جواز جمع خواندن نماز است. زیرا اگر غیر از این می بود باید باب مخصوصی به نام «جمع بین الصلاتین فی السفر» یا «جمع بین الصلاتین فی الحضر» اختصاص می دادند تا احادیث مربوطه را تفکیک نمایند.

از طرفی دیگر، بخاری همین احادیث را در صحیح خود آورده، لیکن به دلایل نامعلومی و با زبردستی آن ها را از محل «جمع بین الصلاتین» به محل دیگری مثل «باب تأخیر الظهر إلی العصر من کتاب مواقیت الصلاة» و «باب ذکر العشاء والعتمة» و «باب وقت المغرب» انتقال داده است.

در پایان یاد آوری این نکته مهم می باشد که نمازها را جداگانه و هر یک را در وقت فضیلتش به جا آوردن به نظر بعضی از علمای شیعه بهتر و افضل است. از طرف دیگر، بعضی از علمای اهل تسنن از جمله شیخ الاسلام انصاری در شرح صحیح بخاری قسطلانی در شرح صحیح بخاری و جم غفیری جداگانه نماز خواندن را افضل ندانسته اند و آن را ترجیح بلا مرجح و خلاف ظواهر احادیث خوانده اند

منبع:کتاب شبهایی پیشاور

 

 



*** مارابانظرات خوددرنشرمعارف اهلبیت(ع)یاری دهید***  

نوشته شده توسط شیعه مولا علی (ع)اگر خداتوفیق دهد در چهارشنبه 93/1/27 ساعت 12:33 عصر موضوع | ***استفاده از مطالب باذکرمنبع وفرستادن صلوان باعجل فرجهم مانعی ندارد*** .التماس دعا***لینک ثابت


   1   2      >
http://www.games-casino.us/
با کلیک روی +۱ ما را در گوگل محبوب کنید