سفارش تبلیغ
صبا ویژن
منم آن امام مبین

عمار بن یاسر گوید: در یکی از جنگها با امیرالمؤمنین علیه‏السلام بودم که به سرزمین مورچگان رسیدیم، آن زمین پر از مورچه بود، گفتم: یا امیرالمؤمنین فکر می‏ کنی از خلق خداوند کسی هست که تعداد این مورچه‏ها را بداند؟

حضرت فرمود: آری ای عمار، من مردی را می‏شناسم که تعداد آنها را می‏داند، و می‏داند چند عدد از آنها نر و چند عدد از آنها ماده است!

گفتم: کیست؟فرمود:

ای عمار آیا در سوره یس نخوانده‏ای: «و کل شی ء احصیناه فی امام مبین؛ ما همه چیز را در امام مبین جمع کرده‏ایم.»

عرض کردم: آری ای مولای من، خوانده‏ام.فرمود:

منم آن امام مبین. [1]

-------------------------------

[1].بحارالانوار، ج40،  ص 176-  ینابیع المودة، ص 77



*** مارابانظرات خوددرنشرمعارف اهلبیت(ع)یاری دهید***  

نوشته شده توسط شیعه مولا علی (ع)اگر خداتوفیق دهد در یکشنبه 89/11/3 ساعت 10:6 صبح موضوع فضایل امیرالمونین علی بن ابیطالب(ع) | ***استفاده از مطالب باذکرمنبع وفرستادن صلوان باعجل فرجهم مانعی ندارد*** .التماس دعا***لینک ثابت


مژده حضرت عیسی علیه السلام

ملاقات راهب با امیر المؤمنین علیه السّلام در راه صفّین‏

 

ابان از سلیم نقل مى‏کند که گفت: با امیر المؤمنین علیه السّلام از صفّین مى‏آمدیم. لشکر نزدیک صومعه یک راهب پیاده شدند. از صومعه پیرمرد سالخورده زیبا و خوش رو و خوش سیما و خوش چهره‏اى بیرون آمد در حالى که کتابى در دستش بود. نزد امیر المؤمنین علیه السّلام که رسید[1]  بعنوان خلافت بر آن حضرت سلام کرد.[2]

حضرت فرمود: مرحبا اى برادرم شمعون فرزند حمون، حالت چطور است؟ خدا ترا رحمت کند.

او پاسخ داد: بخیر است اى امیر المؤمنین و اى آقاى مسلمین و اى وصىّ رسول رب العالمین. من از نسل مردى از حواریّین «3» برادرت عیسى بن مریم هستم. من از نسل شمعون بن یوحنّا وصىّ حضرت عیسى بن مریم هستم که از بهترین دوازده نفر حواریّین‏[3] آن حضرت و محبوبترین آنان نزد او و مقدم آنها در پیشگاه او بود و عیسى بن مریم علیه السّلام به او وصیت کرد و کتابها و علم و حکمتش را به او سپرد. و خاندانش همچنان بر دین او ثابت ماندند و به آئین او پایدار بودند و کافر نشدند و تبدیل و تغییرى ندادند.

 

کتابهاى حضرت عیسى علیه السّلام بخطّ شمعون‏

 

آن کتابها که املاء عیسى بن مریم علیه السّلام و دستخط پدرمان است نزد من است. در آنها هر کارى که مردم بعد از او انجام مى‏دهند با ذکر یک یک پادشاهان و اینکه هر یک چقدر پادشاهى مى‏کند و در زمان هر کدام چه وقایعى اتّفاق مى‏افتد آمده است.

 

متن نوشته‏هاى کتاب حضرت عیسى علیه السّلام‏

 

بسم اللَّه الرحمن الرحیم. احمد پیامبر خداست، و نام او محمد و یاسین و طه و نون و فاتح و خاتم و حاشر و عاقب و ماحى است. او پیامبر خدا و دوست خدا و حبیب خدا و برگزیده او و امین او و منتخب اوست. خداوند انتقال او را در سجده‏کنندگان مى‏دیده است- یعنى در صلب پیامبران- و با او به رحمت خویش تکلم کرده است. هر گاه خدا یاد شود او هم یاد مى‏شود. او بزرگوارترین خلق خدا در پیشگاه او و محبوبترین آنها نزد اوست. خداوند هیچ خلقى را خلق نکرده- چه ملائکه مقرّب و چه پیامبر مرسل از آدم تا دیگران- که نزد او بالاتر و محبوبتر از او باشند. خداوند در روز قیامت او را بر عرش خود مى‏نشاند و در باره هر کس که شفاعت کند مى‏پذیرد. به نام او و به یاد او قلم در لوح محفوظ در امّ الکتاب جارى گشته است. او مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ است.

سپس برادرش صاحب پرچم در روز قیامت و روز محشر کبرى است. او برادر پیامبر و وصىّ او و وزیرش و خلیفه او در امتش است. محبوبترین خلق خداوند نزد او بعد از پیامبر، على بن ابى طالب صاحب اختیار هر مؤمنى بعد از اوست.

سپس یازده امام از فرزندان اوّل نفر از دوازده نفر (یعنى على علیه السّلام)، که دو نفر از آنان همنام دو پسر هارون یعنى شبر و شبیر هستند و نه نفر از اولاد کوچکتر این دو برادر که حسین است، یکى پس از دیگرى خواهند بود. آخرین آنها کسى است که عیسى بن مریم پشت سر او نماز مى‏گذارد.

در این کتاب نام هر کدام از این امامان که به حکومت مى‏رسند، و آنان که دین خود را پنهان یا ظاهر مى‏کنند آمده است. اوّل کسى که دین خود را ظاهر مى‏کند کسى است که همه شهرهاى خداوند را از عدل و داد پر مى‏کند و بر ما بین مشرق و مغرب حکومت مى‏کند تا آنجا که خداوند او را بر همه ادیان غالب کند.

 

پیشگوئى پدر راهب در باره پیامبر و امیر المؤمنین علیهما السّلام‏

 

(آن راهب اینگونه صحبت های خود را ادامه داد:)

وقتى پیامبر مبعوث شد پدرم زنده بود و او را تصدیق کرد و به او ایمان آورد و شهادت داد که او پیامبر خداست. پدرم پیرمرد سالخورده‏اى بود که قدرت برخاستن نداشت. او وقتى از دنیا مى‏رفت به من گفت:« وصىّ محمد و جانشین او- که نام و صفت او در این کتاب است- بزودى از کنار (صومعه) تو عبور مى‏کند، آن هنگام که سه نفر از امامان ضلالت و دعوت‏کنندگان به آتش- که با نامشان و نام قبائلشان و صفتشان و اینکه هر یک از آنان چقدر حکومت مى‏کنند در این کتاب ذکر شده‏اند- یعنى فلان و فلان و فلان[4] در گذشته باشند. هر گاه عبورش بر تو افتاد نزد او برو و با او بیعت کن و همراه‏ او با دشمنش جنگ کن، چرا که جهاد همراه او همچون جهاد همراه محمد صلى اللَّه علیه و آله است و دوستدار او همچون دوستدار محمد و دشمن او همچون دشمن محمد است»[5] و [6]

 

[1].در کتاب فضائل عبارت چنین است: چهره‏هاى مردم را با دقت نگاه مى‏کرد تا به امیر المؤمنین علیه السّلام رسید.

[2]. یعنى گفت: السلام علیک یا خلیفه رسول اللَّه.

[3].« حواریّین» اصحاب خاصّ حضرت عیسى علیه السّلام را مى‏گویند.

[4]. راهب از روى تقیه، نام ابو بکر و عمر و عثمان را تصریح نکرده است.

[5]. در کتاب فضائل عبارت چنین است: دوستدار او همچون دوستدار خدا و محمد است و دشمن او همچون دشمن خدا و محمد است.

[6]. اسرار آل محمد؛ترجمه کتاب سلیم بن قیس هلالی، صفحه366

 سایت :http://www.aboutorab.com



*** مارابانظرات خوددرنشرمعارف اهلبیت(ع)یاری دهید***  

نوشته شده توسط شیعه مولا علی (ع)اگر خداتوفیق دهد در یکشنبه 89/11/3 ساعت 10:5 صبح موضوع فضایل امیرالمونین علی بن ابیطالب(ع) | ***استفاده از مطالب باذکرمنبع وفرستادن صلوان باعجل فرجهم مانعی ندارد*** .التماس دعا***لینک ثابت


سب علی سب خداست

کسى که حضرت على علیه السّلام را سبّ کند و ناسزا بگوید خدا را سبّ کرده است‏

 (2) [مستدرک حاکم 1/ 121] به سند خود، از «ابو عبد اللّه جدلى» روایت مى‏کند که بحضور «امّ سلمه» رسیدم، گفت: آیا در میان شما و در جرگه شما کسى هست که به حضرت رسول اکرم صلّى اللّه علیه و آله ناسزا بگوید و آن حضرت را، سبّ کند؟! گفتم: معاذ اللّه- یا گفته است سبحان اللّه، و یا کلمه دیگر که ناظر به همان معنى است- «امّ سلمة» گفت: چگونه پیغمبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله را ناسزا نمى‏گویند، حال آنکه از رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله شنیدم، فرمود: کسى که به على علیه السّلام ناسزا بگوید، به من ناسزا گفته است!! «حاکم» گوید: این حدیث صحیح است  .

 (3) مؤلف گوید: در احادیث آینده مى‏آید که پیغمبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله فرموده است  :

کسى که مرا سبّ کند، خدا را سب کرده است. و نتیجه این دو مقدمه آنست، کسى که على علیه السّلام را سب کند، خدا را سبّ کرده است. «امام احمد» روایت مزبور را در [مسند 6/ 323] و «نسائى» در [خصائص ص 24] نقل کرده‏اند  .

 (1) [همان کتاب 3/ 121] به سند خود، از «ابو عبد اللّه جدلى» روایت مى‏کند، خردسال بودم که عازم حج بیت الله گردیدم. در مدینه به گروهى از مردم برخورد کردم و همراه آنان حرکت کردم تا اینکه به خانه «امّ سلمه»، همسر پیغمبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله وارد شدیم. پس از آنکه حضّار نشستند، از «امّ سلمه» شنیدم که صدا زد  :

اى شیب بن ربعى! مردى که آثار خشکى و خشمگینى از وى ظاهر بود، پاسخ داد  :

چه مى‏فرمائى، اى مادر! فرمود: آیا معمول شماست که هرگاه مجلسى منعقد مى‏سازید، پیغمبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله را سب مى‏کنید و به آن حضرت ناسزا مى‏گوئید؟! وى پاسخ داد: هرگز چنان نیست! «ام سلمه» گفت: آیا در مجالستان، از على علیه السّلام نکوهش مى‏کنید؟ در پاسخ گفت: در پاره‏اى از امور دنیوى از وى بدگوئى مى‏نمائیم. «ام سلمه» گفت: این سؤال بدان جهت بود که از رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله شنیدم، مى‏فرمود: کسى که به على علیه السّلام ناسزا بگوید، به من ناسزا گفته است. و کسى که مرا سب کند، خدا را سب کرده است  .

مؤلف گوید: «متّقى» این حدیث را در [کنز العمال 6/ 401] نقل کرده و مى‏گوید: «ابن ابى شیبه» حدیث فوق را نقل کرده است  .

 (2) [ذخائر العقبى ص 66] از «ابن عباس» روایت مى‏کند که خدا گواه است از پیغمبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله شنیدم، مى‏فرمود: کسى که از على علیه السّلام نکوهش کند، مرا سبّ کرده است. و کسى که مرا، سب کند، خدا را سبّ کرده است. و کسى که خدا را سبّ کند، خداى تعالى او را به روى به آتش دوزخ مى‏افکند  .

 «محب طبرى» گوید: «ابو عبد الله جدلى» این حدیث را آورده است. «على بن سلطان» هم در [شرح مرقات 5/ 538] به نقل آن پرداخته و مى‏گوید: «ابو عبد الله جدلى» هم آنرا روایت کرده است  .

 (3) [الریاض النضرة 2/ 166] از «ابن عباس» روایت مى‏کند زمانیکه او نابینا شده بود، روزى وارد مجلسى از مجالس قریش شد. در آن مجلس، از

حضرت على علیه السّلام بدگوئى مى‏شد و حضرتش را سبّ مى‏کردند  !

 (1) «ابن عباس» به کسى که دستش را گرفته بود، گفت: آیا نمى‏شنوى که اینان به سبّ خداى تعالى اقدام کرده‏اند! وى که از سخن او به شگفت آمده بود، گفت: سبحان الله! کسى که از خدا بدگوئى بکند، مشرک است. «ابن عباس» روى به حضّار کرد و گفت: کدامیک از شما به سبّ رسول اللّه صلّى اللّه علیه و آله پرداختید؟ در پاسخ گفتند: این چه سؤالى است؟

کسى که از پیغمبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله نکوهش نماید، کافر است. پرسید: آیا هیچیک از شما از على علیه السّلام نکوهش مى‏کند؟ گفتند: این عمل اتفاق مى‏افتد و از نکوهش و سبّ على علیه السّلام دریغ نمى‏داریم! «ابن عباس» گفت: خدا گواه است که از رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله شنیدم، مى‏فرمود: کسى که على علیه السّلام را سبّ کند، مرا سبّ کرده است. و کسى که مرا سبّ کند، خدا را سب کرده است. و کسى که خدا را سب کند، خدا او را به روى به آتش دوزخ مى‏افکند  .

 «ابن عباس» بازگشت و به آن شخص که دستش را گرفته بود و عصاى دست او بود، گفت: آیا آنچه را که اظهار کردند شنیدى؟ گفتم: آرى. مقدارى از آن را شنیدم. «ابن عباس» گفت: هنگامى که از نتیجه ناسزا گفتن به على علیه السّلام اطلاع یافتند، رخسارشان را چگونه یافتى؟ گفتم  :

         نظروا الیک بأعین محمّدة             نظر التیوس الى شفار الجازر

  ؛ هنگامى که آن سخنان را بیان مى‏کردى، با چشمهاى خون فرا گرفته به تو مى‏نگریستند؛ آنچنان که بزها به مژگان شتران، نگاه مى‏کنند! «ابن عباس» گفت: پدر و مادرم فداى تو! بیش از این بگو، گفتم  :

         جزر الحواجب ناکسى أذقانهم             نظر الذّلیل الى العزیز القاهر

 ؛ چشم‏هایشان مژه مى‏زد، و چانه‏هایشان بزیر افتاده بود؛ طورى به تو نگاه مى‏کردند که انسان بیچاره به عزیز با شوکتى مى‏نگرد! گفت: پدر و مادرم فداى تو! باز هم بیشتر بگو، گفتم: به غیر از آن دو بیت،

بیت دیگرى حاضر ندارم، لیکن این شعر را در برابر تقاضاى تو مى‏گویم:

         أحیائهم حزنى على أمواتهم             و المیّتون مسبّة للغابر

؛ زندگان آنها بر مردگانشان محزونند و مردگان آنها مورد نکوهش آیندگان مى‏باشند.

 «محب طبرى» گوید: «ابو عبد اللّه ملّا» این حدیث را روایت کرده است.

مؤلف گوید: «شبلنجى» هم حدیث مزبور را در [نور الابصار ص 99] نقل کرده و مى‏گوید: «ابن عباس» در مسیر خود به صفه زمزم رسید و در آنجا با جمعى از شامى‏ها روبرو شد که از حضرت على علیه السّلام نکوهش مى‏کردند! در اینجا به بخشى از اخبار مى‏رسیم که مناسب است آنها را در پایان این باب ذکر کنیم.

 (1) از جمله: «متّقى» در [کنز العمال 6/ 405] از «ابو صادق» روایت مى‏کند که حضرت على علیه السّلام فرمود: در حسب من همین بس که پیوند من، به رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله منتهى مى‏شود و در دین من همین بس که آئین آن حضرت را برگزیده‏ام؛ بنابراین کسى که حقیقتى از من فرا بگیرد، از رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله فرا گرفته است. «خطیب» این حدیث را در «المتفق» و «ابن عساکر» نقل کرده‏اند.

 (2) از جمله: «هیثمى» در [مجمع 9/ 129] از «ابو بکر بن خالد بن عرفطه» نقل مى‏نماید که گفت: در ملاقاتى که با «سعد بن مالک» داشتم به او گفتم: بطورى که اطلاع یافته‏ام، شما در کوفه، در مجامعى که گرد مى‏آورید، از حضرت على علیه السّلام نکوهش مى‏کنید و به سبّ او مى‏پردازید! «سعد» گفت: چنین نیست، به خدائى که جان «سعد» در دست تواناى اوست، حقیقتى را از رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله درباره على علیه السّلام شنیده‏ام که اگر ارّه بر سرم گذارند، هرگز از على علیه السّلام نکوهش نخواهم کرد! «هیثمى» گفته است: «ابو یعلى» این حدیث را نقل کرده و سندش حسن است.

 (1) مؤلف گوید: «نسائى» این حدیث را در [خصائص ص 24] نقل کرده است، جز اینکه متن حدیثش مضطرب است. «1»

 (2) از جمله: «ابن حجر» در [صواعق ص 117] گفته است که «بارزى» از «منصور» نقل کرده است که مردى را در شام دید که صورتش، مانند صورت خوک بود! از او پرسید: چرا به این حالت گرفتار شده‏اى؟ در پاسخ گفت: علتش آنست که هر روز هزار مرتبه، و هر جمعه چهار هزار مرتبه، على و فرزندانش را سب مى‏کردم! شبى رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله را در خواب دیدم- و خوابش را که طولانى بود برایم نقل کرد و از آن، به این مقدار اکتفا مى‏نمائیم که- امام حسن علیه السّلام از آن مرد بحضور رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله شکایت نمود. رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله او را لعنت کرد و آب دهان به روى او انداخت و محلى که آب دهان پیغمبر صلّى اللّه علیه و آله به آنجا رسیده بود، به صورت خوک بر چهره‏اش نقش بست! و نشانى براى شناسائى این ملعون شد و مردم از این نشانه به ذات پلید او پى مى‏بردند.

منبع :

 فضائل پنج تن علیهم السلام در صحاح ششگانه اهل سنت‏ -  آیة اللّه فى العالمین حاج سید مرتضى‏ فیروزآبادى یزدى‏



*** مارابانظرات خوددرنشرمعارف اهلبیت(ع)یاری دهید***  

نوشته شده توسط شیعه مولا علی (ع)اگر خداتوفیق دهد در شنبه 89/11/2 ساعت 10:2 صبح موضوع فضایل امیرالمونین علی بن ابیطالب(ع) | ***استفاده از مطالب باذکرمنبع وفرستادن صلوان باعجل فرجهم مانعی ندارد*** .التماس دعا***لینک ثابت


احادیث درباب شدت محبت پیامبربه علی(ع)

   بیان احادیثى که از شدت محبت و علاقه رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله نسبت به على علیه السّلام حکایت مى‏کند

 (2) مؤلف گوید: پیش از این در باب «على و فاطمه و حسن و حسین علیهم السّلام آل پیغمبرند» در جلد اول، آوردیم که «امّ سلمه» روایت مى‏کند: در یکى از روزها، على و فاطمه و حسن و حسین علیهم السّلام بحضور رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله شرفیاب شدند، بلافاصله رسول اکرم صلّى اللّه علیه و آله حسنین را در میان دامان خود گذاشت و چهره ایشان را بوسید. و آنگاه دستى به گردن على علیه السّلام و دست دیگرش را به گردن حضرت فاطمه علیها السّلام گذاشت و آنها را مى‏بوسید. و در باب نود و پنجم ترجمه حاضر آمده است: نسل همه پیغمبران در صلب خود آنهاست و نسل من در صلب على علیه السّلام است. حدیثى از «ابن عباس» نقل شده که گفت، در یکى از اوقات، بحضور پیغمبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله شرفیاب شد و عرض سلام کرد. رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله با کمال خوشروئى پاسخ او را داد. و از جا برخاست و على علیه السّلام را در آغوش گرفت و میان دو دیدگانش را بوسید و او را در طرف راست خود نشانید (تا آخر حدیث) از مضمون این دو

حدیث بدست مى‏آید که رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله علاقه شدیدى به على علیه السّلام داشته است  .

و احادیث دیگر نیز حکایت مى‏کنند که پیغمبر صلّى اللّه علیه و آله بى‏اندازه به آن حضرت علاقه مند بوده است و ما آن احادیث را- با شتابى که داشتیم- بدست آورده‏ایم که به شرح ذیل مى‏باشد و لازم است دقت کامل را نسبت به آنها به عمل آوریم  .

 (1) [صحیح ترمذى 1/ 58] از حضرت على علیه السّلام روایت مى‏کند که رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله خطاب به من فرمود: یا على! آنچه براى خود دوست مى‏دارم، براى تو هم دوست مى‏دارم و آنچه مکروه طبع من است، براى تو هم مکروه مى‏دارم  .

مؤلف گوید: این حدیث را «ابو داود طیالسى» در [مسند 1/ 25] و «امام احمد» در [مسند 1/ 146] و «دارقطنى» در [سنن ص 44] و «متّقى» در [کنز العمال 4/ 229] آورده‏اند و «متّقى» گوید که «دورقى» این حدیث را نقل کرده است و در [8/ 58] گفته که «ابو اسحاق» در «امالى» و در [8/ 58] مى‏گوید: «قاضى عبد الجبار» هم در «امالى» نقل کرده است و در [8/ 195] گفته است: «عبد الرزاق» و «بیهقى» هم از آن یاد آورى کرده‏اند  .

 (2) [همان کتاب 2/ 301] به سند خود، از «امّ عطیّه» نقل مى‏کند که رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله لشکرى به جنگ با دشمن فرستاد که على علیه السّلام هم شرکت داشت. پس از آنکه لشکر عازم جنگ شد از رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله شنیدم- در حالى که دستهایش را بسوى آسمان بالا برده بود- مى‏فرمود: پروردگارا! عمر مرا به پایان مرسان، مگر آنگاه که على را ببینم  .

 (3) [کنز العمال 5/ 282 و 6/ 158] از على علیه السّلام روایت کرده است که رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله در روز خندق، اظهار داشت: پروردگارا! «عبیدة بن حارث» را در روز بدر از من گرفتى، و «حمزة بن عبد المطّلب» را در روز احد از من گرفتى، اینک این على علیه السّلام است! او را از من مگیر و مرا تنها مگذار که تو بهترین وارثان هستى  .

 «دیلمى» این حدیث را نقل کرده است  .

 (1) [مستدرک حاکم 2/ 620] به سند خود، از حضرت على علیه السّلام روایت کرده است که در یکى از اوقات بیمار شدم، رسول اکرم صلّى اللّه علیه و آله به عیادتم آمد و من در آنحال چنین مناجات مى‏کردم  :

 «اللهمّ ان کان اجلى قد حضر، فارحنى؛ و ان کان متأخّرا، فارفعنى؛ و ان کان للبلاء فصبّرنى »

؛ «پروردگارا! اگر مرگ من فرا رسیده است، مرا آسوده ساز؛ و اگر اجل من به آینده موکول است، ناراحتى‏ها را از من دور کن؛ و اگر بیمارى من به علت آزمایش و امتحان است، به من شکیبائى و صبر مرحمت فرما». رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله پرسید: چه مى‏گوئى؟ آنچه را که به عرض خدا رسانده بودم، بازگو کردم. رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله فرمود:

 «اللهمّ اشفه اللهم عافه»

؛ «پروردگارا! به على علیه السّلام شفا کرم کن و او را عافیت بده». سپس فرمود: یا على! برخیز. به فرمان حضرت از جاى برخاستم، در حالى که هیچگونه احساس درد و ناراحتى نمى‏کردم و پس از آن هم هرگز بیمار نشدم! «حاکم» گفته است که این روایت با قواعد حدیث‏شناسى «بخارى» و «مسلم»، صحیح بشمار مى‏آید.

مؤلف گوید: این حدیث را «امام احمد حنبل» در [مسند 1/ 83 و 84 و 128] با اندک اختلافى و «ابو داود طیالسى» در [مسند 1/ 21]، «ابو نعیم» در [حلیة 5/ 96] و «محب طبرى» در [الریاض النضرة 2/ 216] روایت کرده و افزوده که «ابو حاتم» هم آنرا نقل کرده است.

 (2) [هیثمى در مجمع 6/ 69] از «رفاعة بن رافع بن مالک بن عجلان انصارى» روایت مى‏کند که روز بدر همراه رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله حرکت مى‏کردیم که ناگهان دیدیم پیغمبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله نیستند. ناچار در محل خود توقف نمودیم. طولى نکشید پیغمبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله و على علیه السّلام به ما رسیدند. اصحاب عرض کردند: ما شما را گم کردیم. پیغمبر صلّى اللّه علیه و آله فرمود: آرى، على علیه السّلام پیچشى در دل خود احساس مى‏کرد و من او را همراهى کردم تا اینکه بهبود یافت.

 «طبرانى» این حدیث را روایت کرده است.

مؤلف گوید: «ابن عبد البرّ» هم آنرا در [استیعاب 2/ 461] نقل کرده است‏

منبع:

 فضائل پنج تن علیهم السلام در صحاح ششگانه اهل سنت، ج‏2، آیة اللّه فى العالمین حاج سید مرتضى‏ فیروزآبادى یزدى‏



*** مارابانظرات خوددرنشرمعارف اهلبیت(ع)یاری دهید***  

نوشته شده توسط شیعه مولا علی (ع)اگر خداتوفیق دهد در چهارشنبه 89/10/29 ساعت 10:26 صبح موضوع فضایل امیرالمونین علی بن ابیطالب(ع) | ***استفاده از مطالب باذکرمنبع وفرستادن صلوان باعجل فرجهم مانعی ندارد*** .التماس دعا***لینک ثابت


دوستى على، ملاک پاکى نطفه


ابوبکر مى گوید: پیامبر را در خیمه با على و فاطمه و حسن و حسین(علیهم السلام) دیدم، فرمود: اى جماعت مسلمانان، من در صلح و مسالمت با کسى هستم که با اهل خیمه در صلح باشد و با کسى که با آن ها در جنگ باشد در جنگم.
دوست دارم کسى را که آن ها را دوست داشته باشد.
دوست نمى دارد آن ها را مگر حلال زاده و دشمنى نمى کند با آنان مگر حرامزاده.
احمد بن حنبل و شافعى از مالک بن انس نقل مى کنند: ما اولاد حرامزاده را از راه بغض على مى شناسیم.

منبع :


1- الریاض النضر، حافظ محب الدین طبرى، ج2 ص189 ; الغدیر 4 ص323

2- اسنى المطالب ص8 ; نهایة ابن الاثیر، ج1 ص118 ; الغدیر 4 ص322

 



*** مارابانظرات خوددرنشرمعارف اهلبیت(ع)یاری دهید***  

نوشته شده توسط شیعه مولا علی (ع)اگر خداتوفیق دهد در دوشنبه 89/10/27 ساعت 9:1 عصر موضوع فضایل امیرالمونین علی بن ابیطالب(ع) | ***استفاده از مطالب باذکرمنبع وفرستادن صلوان باعجل فرجهم مانعی ندارد*** .التماس دعا***لینک ثابت


<      1   2   3   4   5   >>   >
http://www.games-casino.us/
با کلیک روی +۱ ما را در گوگل محبوب کنید