اسامی 14 معصوم درلوح حضرت فاطمه سلام الله علیه:

أبو بصیر از حضرت صادق علیه السّلام نقل نموده که آن حضرت فرمود: پدرم امام باقر به جابر بن عبد اللَّه انصارى فرمود: با تو کارى دارم، چه وقت برایت راحت‏تر است که تنها نزد من آیى تا مطلبى را از تو بپرسم؟ جابر گفت: هر وقت که شما بخواهى. پس یک روز با جابر خلوت نموده و فرمودند: در باره لوحى که در دست مادرم حضرت فاطمه علیها السّلام دخت گرامى رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله دیده‏اى، و مطالبى که در باره آن برایت فرموده برایم بگو.

جابر عرض کرد: خدا را گواه مى‏گیرم [روزى‏] در زمان رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله جهت‏ تبریک و تهنیت تولّد امام حسین به خدمت مادرت حضرت زهرا علیها السّلام رسیده بودم که در دست آن حضرت لوح سبز رنگى دیدم، که گمان کردم از زمرّد است، و در آن لوح نوشته‏اى سفید به درخشش نور خورشید بود،

عرض نمودم: پدر و مادرم بفدایت اى دخت پیامبر این لوح چیست؟ فرمود: این لوح را خداوند به رسولش اهدا فرموده است و در آن اسامى پدر و شوهر و نیز دو پسرم و اسم اوصیاى از فرزندانم نوشته شده است، و پدرم آن را بعنوان مژدگانى به من عطا فرموده، جابر افزود: سپس مادرت آن را به من داد، من آن را خواندم و از آن نسخه‏اى برداشت نمودم.  امام صادق علیه السّلام فرمود: پدرم به جابر گفت: آن را بمن نشان مى‏دهى؟ عرض کرد:

آرى. آنگاه پدرم با جابر به منزل او رفت. سپس پدرم صحیفه‏اى از پوست را در آورده و گفت: اى جابر تو در نوشته‏ات نگاه کن تا برایت بخوانم، جابر نیز در نسخه‏اش نگریست و پدرم خواند، و هیچ حرفى با حرفى اختلاف نداشت، آنگاه جابر گفت: خدا را شاهد مى‏گیرم که من به همین ترتیب در آن لوح، نوشته‏اى دیدم:

 «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ؛ این نامه‏اى از خداوند عزیز حکیم، براى محمّد رسول و نور و سفیر و حاجب و دلیل او است، که روح الأمین (جبرئیل) آن را از نزد ربّ العالمین نازل نمود، اى محمّد اسامى مرا بزرگ بدار و نعمتهایم را شکر کن، و آنها را انکار مکن، همانا منم اللَّه، که جز من معبودى نیست، منم درهم کوبنده جبّاران، خوارکننده ستمگران‏

و پاداش‏دهنده روز جزا، هیچ معبودى جز من نیست، هر که امید به غیر فضل من بندد یا از غیر عدالت من بترسد، او را عذابى نمایم که هیچ کس را عذاب نکرده باشم، پس تنها مرا بپرست و فقط بر من توکّل کن.  و این را بدان که من هیچ پیامبرى را مبعوث نکردم جز آنکه در پایان مأموریّتش براى او وصى و جانشینى قرار دادم، من تو را بر تمام انبیاء؛ و وصىّ تو را بر تمام اوصیاء فضیلت و برترى دادم، و تو را به دو نوه شیرزاده‏ات گرامى داشتم. پس حسن را پس از پایان روزگار پدرش کانون علم خود قرار دادم. و حسین را گنجینه‏دار وحى خود نمودم، و او را به شهادت گرامى داشتم، او از همه شهدا برتر و مقامش از همه آنان بالاتر است.

و کلمه تامّه‏ام را همراه او و حجّت رسا و بالغه‏ام را نزد او گذاردم، به واسطه عترت او ثواب دهم و مجازات کنم.

نخستین فرد از عترت، نامش «علىّ» است، او سرور عابدان و زینت اولیاى گذشته من است. سپس پسر او- که نامش همچون جدّ محمود خود- «محمّد» است، او شکافنده علم و کانون حکمت من است، و «جعفر» که شک‏کنندگان در باره او به هلاکت رسند، هر که او را نپذیرد، مرا نپذیرفته، وعده حقّ من است که مقام جعفر را گرامى داشته، و بواسطه پیروان و یاران و دوستانش خوشحال و مسرورم سازم. و «موسى» که پس از او برگزیدم، و پس از او فتنه و آشوبى کور و تاریک واقع شود،

    بدانید که رشته فرض و وجوب من پاره نمى‏شود، و حجّت من پنهان نمى‏ماند، و دوستان من به شقاوت نمى‏افتند، بدانید هر کس که یکى از آنان را انکار کند بى‏شکّ نعمت مرا انکار نموده، و هر که آیه‏اى از کتاب مرا تغییر دهد، بر من دروغ بسته است. و واى بر دروغ‏بندان و منکران پس از پایان کار موسى بنده و دوست برگزیده‏ام، بدانید هر که هشتمین را تکذیب کند همه اولیایم را تکذیب نموده، «علىّ» ولى و یاور من است، بارهاى سنگین نبوّت را بر دوش او مى‏گذارم و توسّط آن به او قدرت و توانمندى مى‏دهم «1» و در آخر مرد پلید متکبّرى او را مى‏کشد. و در شهرى که آن را بنده صالح [ذو القرنین‏] بنا نهاده است؛ در کنار بدترین مخلوقم به خاک دفن مى‏شود، فرمان و وعده من محقّق و ثابت است که: او را به وجود پسر و جانشینش «محمّد» خوشحال خواهم ساخت، همو که وارث علم من، و کانون حکمت و محل اسرار من است، و او حجّت من بر خلقم مى‏باشد، هر بنده‏اى که به او ایمان آورد، بهشت را جایگاهش سازم و شفاعت او را در باره هفتاد تن از خانواده‏اش- که همگى مستحقّ عذاب دوزخند قبول نمودم- و عاقبت کار فرزندش «علىّ» را- که دوست و یاور من و گواه در میان خلق است و امین وحى من مى‏باشد- ختم به خیر و سعادت گردانم، از او فرزندى بوجود آورم‏

 به نام «حسن» که مردم را به راه من دعوت مى‏کند و خزانه‏دار گنجینه علم من است.  سپس دینم را توسّط پسر او «محمّد» که مایه رحمت همه جهانیان است کامل کنم، او برخوردار از کمال موسى، نورانیّت عیسى، صبر ایّوب بوده و سیّد و سرور همه اولیاى من است، در ایّام غیبت او دوستانم ذلیل و خوار مى‏شوند، تا آنجا که سرهاى آنان را همچون سرهاى ترک و دیلم (کفّار) براى هم هدیّه مى‏فرستند، آنان را بکشند و بسوزانند، در آن روزگار اولیایم ترسان و وحشت زده‏اند، و پیوسته زمین از خونشان رنگین شود، و ناله و فغان در میان زنانشان بلند گردد، آرى آنان دوستان حقیقى من مى‏باشند، توسّط همانان هر فتنه کورى را دفع کنم، و از برکت ایشان هر شبهه و مصیبت و سختى را مرتفع سازم، آنانند که درودها و بخشایشى از پروردگارشان بر آنها است و ایشانند راه یافتگان.

عبد الرّحمن بن سالم گوید: أبو بصیر به من گفت: اگر در تمام عمرت فقط همین یک حدیث را شنیده بودى برایت کافى بود، بنا بر این آن را از نااهلان پنهان دار! مترجم گوید: از متن حدیث این گونه فهمیده مى‏شود که وجود مبارک حضرت صادق علیه السّلام در حین این گفتگو حاضر بوده‏اند، و با توجّه به منابع دیگر همچون کتاب شریف عیون أخبار الرّضا علیه السّلام و کافى و غیبت نعمانى، و تاریخ درگذشت جابر و وفات حضرت صادق علیه السّلام این گونه بر مى‏آید که جابر امامان پس از حضرت باقر علیه السّلام را درک نکرده، و باید احتمال داد که امام صادق علیه السّلام در زمان وقوع آن گفتگو حاضر نبوده و این مطلب را از پدر خود حضرت باقر علیه السّلام فقط روایت فرموده‏اند.

 (نقل از زیرنویس استاد غفّارىّ- أیّد اللَّه تعالى- در ترجمه کتاب عیون اخبار الرّضا علیه السّلام)

 [حدیثى قدسى در تعیین اسامى مبارک ائمه- اطهار علیهم السلام-]

از امام صادق علیه السّلام از پدران بزرگوارش علیهم السّلام نقل است که‏

   پیامبر صلّى اللَّه علیه و آله گفت: خداوند با عزّت و جلال توسّط جبرئیل به من فرمود: هر کس که بداند و دریابد که هیچ خدایى جز من نیست (توحید)، و محمد، بنده و رسول من است (نبوّت)، و على، ولى و خلیفه و حجّت من است، و امامان پاکیزه از فرزندان او حجّتهاى من هستند (امامت) او را به موجب رحمت خود داخل بهشت کرده و به مقتضاى عفو و بخششم از آتش دوزخ نجات خواهم داد، و همجوارى خود را برایش اختیار کنم، و کرامت و نعمتم را براى او لازم و تمام خواهم کرد، و از بندگان مخصوص و برگزیده‏ام قرار دهم، و دعایش را اجابت کرده و درخواستش را عطا مى‏کنم، و چون سکوت کند من آغاز کلام نمایم، و اگر بدى کند باز به او ترحّم مى‏کنم، و اگر از نزد من بگریزد او را بسوى خود مى‏خوانم، و چون به سوى من باز گردد او را مى‏پذیرم، و اگر درب مرا بکوبد برایش بگشایم.

و هر کس به وحدانیّت من گواهى ندهد، و یا گواهى به آن دهد ولى به رسالت بنده و رسولم محمد معتقد نباشد، یا آن را قبول کند ولى خلافت على بن أبى طالب را نپذیرد، یا آن را قبول کند ولى امامت امامان پاکیزه از فرزندان على را قبول نکند، این چنین فردى نعمت مرا انکار، و جلالم را کوچک شمرده، و به کتابها و آیات من کافر شده است. و اگر چنین فردى قصد مرا کند در پیش روى او حجاب گذارم، و چون از من درخواست کند او را محروم نمایم، و اگر مرا بخواند ندایش را نمى‏شنوم، و چون دعا کند او را اجابت نمى‏کنم، و چون به من امید بندد ناامیدش سازم، و اینها همه جزاى اعمال اوست که از من به او میرسد، و من کوچکترین ستمى به بندگانم روا نمى‏دارم.

در این هنگام جابر بن عبد اللَّه انصارى برخاسته و گفت: اى رسول خدا! آن امامان از فرزندان على بن أبى طالب کیستند؟ فرمود: اوّل و دم: حسن و حسین دو آقاى جوانان بهشتى هستند، على، که آقاى عابدان در روزگارش مى‏باشد، سپس محمّد بن على، که شکافنده علم است، و تو اى جابر او را درک خواهى کرد، پس سلام مرا به او برسان.

سپس صادق است جعفر بن محمّد، بعد کاظم است موسى بن جعفر، سپس رضا است على ابن موسى، بعد تقى است محمّد بن على، سپس جواد، محمّد بن على، و بعد نقى است على بن- محمّد، سپس زکى حسن بن على، و بعد پسرش مهدى و قائم به حق است، همو که مهدى امّت من، صاحب زمان، محمّد بن الحسن [صلوات اللَّه علیهم أجمعین‏] است که زمین را از عدل و داد پر خواهد کرد، پس از آنکه از بیداد و ستم پر شود.

اى جابر این افراد خلفا و اوصیاء و فرزندان و عترت منند، هر کس از آنان اطاعت کند مرا اطاعت نموده، و هر کس به ایشان عصیان ورزد مرا نافرمانى نموده، و هر کس همه آنان؛ یا یکى از ایشان را انکار نماید مرا انکار نموده است، و خداوند به خاطر وجود ایشان آسمانها را از سقوط حفظ مى‏کند، و زمین را از حرکت و لغزش نگه مى‏دارد.

 [تعیین اسامى مبارک ائمه اطهار- علیهم السلام- از طرف پیامبر- صلى الله علیه و آله-]

از رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله نقل است که به حضرت على علیه السّلام فرموده: اى على! تو را فقط کسى دوست دارد که از لحاظ ولادت طاهر باشد، و تنها کسى به تو بغض مى‏ورزد که نقصان و خباثتى در ولادت او باشد. و جز مؤمن دوستدار تو نیست، و جز کافر با تو دشمنى و مخالفت نمى‏کند.       

در این هنگام عبد اللَّه بن مسعود برخاسته و گفت: اى رسول خدا! نشانه پلیدى ولادت و کفر را در زمان حیات شما فهمیدیم، بفرمایید نشانه پلیدى ولادت و کفر در زمان پس از شما چیست؟ زیرا امکان دارد فردى با تظاهر به ایمان، اعتقاد قلبى خود را پنهان نماید.

رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله فرمود: اى ابن مسعود! على بن أبى طالب پس از من امام و پیشواى شما و جانشین من است، و پس از او دو فرزندم حسن و حسین، و به همین ترتیب نه نفر از فرزندان حسین بن على یکى پس از دیگرى امام شما و جانشین من خواهند بود، و نهمین فرزند از اولاد حسین؛ قائم امّت من است، که سراسر زمین را پر از عدل و داد کند پس از آنکه پر از بیداد و ستم شده است. ایشان را جز پاکیزگان در ولادت دوست نمى‏دارند، و جز پلیدان در ولادت دشمن نمى‏دارند، فقط اهل ایمان به آنان علاقمندند، و تنها کافران با ایشان مخالفت مى‏کنند، هر کس یکى از آنان را انکار کند گویى مرا انکار نموده است، و هر کس مرا انکار نماید مانند این است که خدا را انکار کرده است، زیرا اطاعت نمودن از آنان امتثال امر من، و اطاعت من همچون اطاعت پروردگار متعال است، و نافرمانى کردن آنان همچون عصیان من، و نافرمانى از من همچون معصیت خداوند است.

اى ابن مسعود! مبادا در گفته‏هاى من تردید کنى که آن موجب کفر تو گردد. سوگند به عزّت خدایم‏

که من در گفته‏هایم هیچ تکلّفى ندارم، و از سر هوى و هوس در باره على و امامان از فرزندانش سخن نگفتم. سپس دستهاى مبارک خود را به آسمان بلند نموده و عرضه داشت: خداوندا! هر کس را که جانشینان و پیشوایان امّتم را دوست مى‏دارد تو نیز او را دوست بدار، و با دشمنانشان دشمن باش. یارى‏کنندگانشان را یارى فرما، و هر که ایشان را تنها مى‏گذارد مخذول و مقهورش دار، و زمین را از وجود یکى از ایشان- که حجّت و برهان تو در میان مردمند- خالى مگذار، که ایشان در میان مردم یا ظاهرند و مشهور، و یا در پرده‏اند و پنهان، تا دین تو باطل نگردد و عذر و بهانه‏اى براى مردم باقى نماند.

سپس فرمود: اى ابن مسعود! در این مجلس راه‏هاى سعادت را به شما نشان دادم که در صورت پیمودن آنها سعادتمند و پیروزید، و گر نه خود را هلاک نمایید، و سلام و درود بر کسانى که راه هدایت را برگزیدند.

مؤلّف کتاب- رحمه اللَّه- گوید: روایات در این موضوع بسیارند و از شمار خارج، و من تنها به نقل این چند روایت؛ بجهت روشنى قلب و شفاى سینه‏هاى گرفته، و هدایت افراد با انصاف بسنده کردم.

 

برگرفته شده از کتاب الاحتجاج-ترجمه جعفرى، ج‏1



*** مارابانظرات خوددرنشرمعارف اهلبیت(ع)یاری دهید***  

نوشته شده توسط شیعه مولا علی (ع)اگر خداتوفیق دهد در جمعه 90/11/14 ساعت 9:5 عصر موضوع | ***استفاده از مطالب باذکرمنبع وفرستادن صلوان باعجل فرجهم مانعی ندارد*** .التماس دعا***لینک ثابت