رسول خدا صلى الله علیه و آله خبر داده است که ، امامانى که بعد از او مى آیند، دوازده نفرند. این موضوعى است که صاحبان کتب صحیح و مسند که نامشان در زیر مى آید، از آن حضرت روایت کرده اند:
الف : مسلم در صحیح خود از جابر بن سمره روایت کند که گفت : شنیدم رسول خدا صلى الله علیه و آله مى فرمود: این دین همیشه ، تا قیام قیامت و تا هنگامى که دوازده نفر خلیفه بر سر شما باشند، استوار و بر پاست . این خلفا همگى از قریش اند.
در روایت دیگرى آمده است : همیشه کار مردم روبراه است ...
در دو روایت دیگر آمده است : تا آنکه دوازده خلیفه بیایند...
در سنن ابوداود آمده است : تا آنکه دوازده نفر خلیفه بر سر شما باشند.
در حدیث دیگرى است که فرمودند: تا پایان دوازده نفر.

و در صحیح بخارى گوید: از پیامبر صلى الله علیه و آله شنیدم که مى فرمود: دوازده نفر امیر و فرمانده اند. راوى گوید: پیامبر صلى الله علیه و آله پس از آن سخنانى فرمود: که من نفهمیدم ، پدرم گفت : فرمود: همگى آنان از قریش اند.
در روایت دیگرى مى گوید: سپس رسول خدا صلى الله علیه و آله سخنانى فرمود که بر من پوشیده ماند، از پدرم پرسیدم : رسول خدا صلى الله علیه و آله چه فرمود؟ پدرم گفت : فرمود: همگى آنان از قریش اند.

در روایت دیگرى است که فرمود: دشمنى کسانى که با آنان دشمنى کنند، زیانى به ایشان نمى رساند.
ب - در روایت دیگرى است که رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود:
لا تزال هذه الامه مستقیما امرها، ظاهره على عدوها ، حتى یمضى منهم اثنا عشر خلیفه کلهم من قریش ، ثم یکون او الهرج
کار این امت همیشه به سامان است و پیوسته بر دشمنانشان پیروزند تا آنگاه که دوازده نفر خلیفه ، همگى از قریش ، در گذرند. پس از آن فساد و خرابى یا فتنه و آشوب خواهد بود.

ج - در روایت دیگرى آمده است که فرمود:
این امت دوازده نفر قیم دارد که هر کس آنان را یارى نکند، زیانى به ایشان نرساند، همگى آنان از قریش اند.

د- در روایت دیگرى فرمود:
کار این مردم تا هنگامى که دوازده مرد بر آنان ولایت داشته باشند، همواره در جریان است .

ه - از قول انس روایت کنند که آن حضرت فرمود:
این تا دوازده نفر از قریش باشند، به هیچ روى نابود نگردد؛ و چون از دنیا بروند، زمین ، اهل خود را فرو مى برد.

و - در روایت دیگرى فرمود:
کار این است ، تا هنگامى که همه آن دوازده نفر قیام کنند، همیشه قرین پیروزى است . آنان همگى از قریش اند.

ز - احمد بن حنبل و حاکم و دیگران از مسروق روایت کنند که گفت : شبى نزد عبدالله مسعود نشسته بودیم و او قرآن به ما آموخت که مردى پرسید: اى ابا عبدالرحمان ! آیا از رسول خدا صلى الله علیه و آله پرسیدید چه تعداد از این امت به خلافت مى رسند؟ عبدالله گفت : از هنگامى که به عراق آمده ام هیچ کس پیش از تو، چنین سوالى از من نکرده است . بعد گفت : ما این موضوع را از رسول خدا صلى الله علیه و آله پرسیدیم و آن حضرت فرمود: آنان دوازده نفرند، به تعداد نقباى بنى اسرائیل
ح - در روایت دیگرى ابن مسعود گوید: رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود:
خلفا بعد از من به تعداد اصحاب موسى هستند.

ابن اثیر گوید: همانند این از عبدالله بن عمر و حذیفه و ابن عباس نیز، روایت شده است .
مولف گوید: نمى دانم مقصود این کثیر از روایت ابن عباس ، همان است که حاکم حسکانى از ابن عباس روایت کرده یا غیر آن است .
روایات گذشته صریحا مى گوید: عدد والیان دوازده نفر و همگى از قریش اند. و امام على - علیه السلام - در سخن خود مقصود از قریش در این روایات را بیان کرده و مى فرماید:
همه امامان از قریش اند و در این تیره از هاشم = اهل البیت علیهم السلام جایگزین شده اند، ولایت براى غیر آنان روا نیست و والیان جز ایشان شایسته ولایت نباشند.
و نیز فرمود:
اللهم بلى لا تخلوا الارض من قائم لله بحجه اما ظاهرا مشهورا او خائفا مغمورا لئلا تبطل حجج الله و بیناته ...
خداوندا! آرى ، زمین هرگز از قیام کننده به حق براى خدا خالى نخواهد شد، این امام قائم ، یا پیروز است و نمایان و یا خائف است و پنهان ، تا حجتهاى خدا و نشانه هاى روشن الهى نابود نگردد.

امامان دوازده در تورات  
ابن کثیر گوید: در توراتى که در دست اهل کتاب است موضوعى آمده که معناى آن چنین است :
خداوند متعال ابراهیم - علیه السلام - را به وجود اسماعیل بشارت داد و فرمود: اسماعیل را زیادتى بخشم و نسل او را گسترده گردانم و در بین آنان دوازده نفر را از بزرگان و فرزانگان قرار دهم
.
و گوید:
ابن تیمیه گوید: اینان که به وجودشان بشارت داده شده ، همان است که در حدیث جابر بن سمره آمده و مقرر گردیده تا در میان امت پراکنده باشند، و اینکه قیامت بر پا نگردد مگر آنکه موجود شده باشند، و بسیارى از یهودیانى که به اسلام مشرف شده اند، اشتباه کرده و پنداشته اند آنان همان کسانى اند که فرقه را فضه = شیعیان دوازده امامى به سوى آنان دعوت کرده و از ایشان پیروى مى کنند.

مولف گوید: بشارت مورد اشاره در سفر پیدایش تورات امروزین ، باب : 17 شماره 18 - 20 اصل عبرى چنین است : OOO
قى لیشماعیل بیرختى اوتو قى هفریتى اوتو قى هربیتى بمئود شنیم عسار نسیئیم یولید قى نتتیف لگوى گدول

ترجمه : اسماعیل را مبارک ساخته و جدا او را بهره مند و پربار و کثیر و گسترده گردانم ، دوازده عدد امام از او پدید آید و او را به امت بزرگ و عظیمى تبدیل خواهم کرد.
این بخش از تورات اشاره به آن دارد که ، مبارکى و پربارى و کثرت افراد تنها در نسل اسماعیل - علیه السلام - است .
واژه شنیم عسار یعنى : دوازده نفر، که لفظ عسار در اعداد ترکیبى که معدود آن مذکر باشد، مى آید 
و معدود در اینجا نسیئیم و مذکر است و با اضافه شدن یم در آخر آن معناى جمع مى دهد. مفرد آن ناسى یعنى : امام و پیشوا و رئیس است .
و اما سخن خداوند به ابراهیم - علیه السلام - در همان بخش نیز، یعنى عبارت فى نتنیف لگوى گدول ، واژه فى نتنیف مرکب است از فى که حرف عطف است ، و ناتن که فعل است و به معناى : قرار مى دهم ، و یف که ضمیر است و در آخر فعل آمده به اسماعیل علیه السلام باز مى گردد، یعنى : او را چنین قرار مى دهم .  و اما لفظ گوى به معناى امت و مردم است ،  و گدول به معناى کبیر و عظیم 
و تمام جمله یعنى : او را امت کبیر و بزرگى گردانم .
از مجموع این فقره روشن مى گردد که مقصود از کثرت و برکت در نسل اسماعیل - علیه السلام - دقیقا رسول خدا محمد صلى الله علیه و آله و اهل بیت آن حضرت علیهم السلام مى باشند، و آنانند که دنباله و امتداد نسل اسماعیل - علیه السلام - هستند. زیرا، خداوند متعال به ابراهیم - علیه السلام - فرمود: از سرزمین نمرود خارج شده و به شام برود. آن حضرت نیز، همراه با همسرش ساره و لوط به فرمان خدا هجرت کردند و در سرزمین فلسطین فرود آمدند.
خداوند متعال ثروت ابراهیم - علیه السلام - را بسیار فزونى بخشید. ابراهیم گفت : خداوند! من با این مال بدون اولاد چه کنم ؟ خداى متعال به او وحى کرد: من فرزندان تو را به قدرى کثیر و بسیار گردانم که به تعداد ستارگان باشند در آن زمان هاجر کنیزک ساره بود و او را به ابراهیم - علیه السلام - بخشید، هاجر از ابراهیم - علیه السلام - باردار شد و اسماعیل - علیه السلام - را براى او به دنیا آورد. سن ابراهیم علیه السلام در آن حال سال بود.

قرآن کریم در ضمن دعاى ابراهیم و در خواست او از خداى متعال ، به این حقیقت روشن اشاره کرده و مى فرماید: ابراهیم گفت :
ربنا انى اسکنت من ذریتى بواد غیر ذى زرع عند بیتک المحرم ربنا لیقیموا الصلاه فاجعل افئده من الناس تهوى الیهم و ارزقهم من الثمرات لعلهم یشکرون O
پروردگارا من برخى از ذریه خود را در بیابانى خشک ، در کنار خانه محترم تو جاى دادم تا نماز را به پاى دارند. پروردگارا دلهاى از مردمان را به سوى آنان بگردان و آنان را از ثمرات روزى ده باشد که سپاس گویند
ابراهیم / 37
این آیه کریمه تاکید مى کند که ابراهیم - علیه السلام - برخى از ذریه و نسل خود را که اسماعیل و فرزندان متولد او در مکه بودند، در کنار خانه خدا جاى داد و از خداى متعال درخواست کرد تا رحمت و هدایت بشر در طول تاریخ را بر عهده ذریه و فرزندان او قرار دهد، خداوند نیز دعوتش را پذیرفته و آن را در نسل او، محمد صلى الله علیه و آله و دوازده امام علیهم السلام قرار داده است .
امام باقر - علیه السلام - در این باره فرموده است :
نحن بقیه تلک العتره و کانت دعوه ابراهیم لنا
مائیم بقیه آن ذریه و عترت و دعاى ابراهیم - علیه السلام - براى ما بود.

فشرده احادیث گذشته 
خلاصه آنچه که گذشت و نتیجه آن این مى شود که : تعداد امامان در این امت دوازده نفر پى در پى هستند، و پس از دوازده امام ، عمر این دنیا پایان مى گیرد.
در حدیث اول آمده بود:
این دین تا قیام قیامت و تا هنگامى که دوازده خلیفه بر سر شما باشند، استوار و برپا خواهد بود...
این حدیث ، مدت برپا بودن این دین را تعیین ، و آن را بر برپایى قیامت محدود ساخته و تعداد امامان این امت را دوازده نفر دانسته است .
در حدیث پنجم آمده بود:
این دین پیوسته تا زمانى که دوازده نفر از قریش موجود باشند استوار و برپاست ، و هنگامى که درگذرند، زمین اهل خود را فرو مى برد.
این حدیث نیز، وجود و بقاى دین را تا پایان عمر امامان دوازده گانه تایید کرده و پایان عمر آنان را پایان دنیا مى داند.
در حدیث هشتم نیز، عدد امامان - علیه السلام - را تنها دوازده نفر دانسته و فرموده :
خلفاى پس از من به تعداد اصحاب موسى هستند.
این حدیث دلالت بر آن دارد که بعد از رسول خدا صلى الله علیه و آله به جز خلفاى دوازده گانه ، خلیفه دیگرى نخواهد بود.
الفاظ این روایات که با صراحت مى گویند: عدد خلفا تنها دوازده نفر است و بعد از آنان هرج و مرج و نابودى زمین و برپائى قیامت است دیگر الفاظى را که چنین صراحتى از آنها دانسته نمى شود، بیان و تبیین مى کند.
بنابراین ، لازم است عمر یکى از امامان دوازده گانه ، بر خلاف عمر عادى انسانها، طولانى و خارق العاده باشد.
چنانکه اکنون واقع شده و دوازدهمین امام از ائمه اثنى عشر و اوصیاى رسول خدا صلى الله علیه و آله بدین گونه است .
حیرت علما در تفسیر این حدیث
دانشمندان مکتب خلفا در بیان مقصود از امامان دوازده گانه که در این روایت آمده است ، دچار حیرت و زحمت شده و دیدگاههاى متفاوتى ارائه داده اند.
ابن عربى شارح سنن ترمذى گوید:
ما امیران بعد از رسول خدا صلى الله علیه و آله را که بر شمردیم دیدیم : ابوبکر، عمر، عثمان ، على ، حسن ، معاویه ، یزید، معاویه بن یزید، مروان ، عبدالملک مروان ، ولید، سلیمان ، عمر بن عبدالعزیز، یزید بن عبدالملک ، مروان بن محمد بن مروان ، سفاح و... هستند.
او پس از آن بیست و هفت نفر از خلفاى عباسى تا عصر خود را بر شمرده و گوید:
اگر از مجموع آنها دوازده نفر را به صورت ظاهر شماره کنیم آخرین آنها سلیمان بن عبدالملک است ، و اگر به معناى واقعى خلیفه نظر داشته باشیم ، تنها پنج نفر براى ما باقى مى ماند: خلفاى چهار گانه و عمر بن عبدالعزیز. بنابراین ، من معنایى براى این حدیث نمى یابم .

قاضى عیاش در جواب این سخن که مى گوید: بیش از این تعداد = دوازده نفر به ولایت رسیدند، گفته است :
این اعتراض نادرست است . زیرا، پیامبر نفرموده است تنها دوازده نفر به ولایت مى رسند. البته این تعداد به ولایت رسیده اند و این مطلب از اضافه شدن بر تعداد آنها منع نمى کند.
سیوطى در جواب آن سخنى را نقل کرده که گوید:
مراد حدیث ، وجود دوازده نفر خلیفه در طول دوران اسلام تا قیامت است که عامل بر حق باشند، اگر چه پى در پى نباشند.

در فتح البارى گوید:
یقینا از این تعداد = دوازده نفر خلفاى چهارگانه در گذشته اند، و بقیه نیز، بناچار باید تا پیش از برپایى قیامت ، تکمیل گردد.

ابن جوزى گوید:
بنابراین ، آنجا که فرموده : سپس فتنه و آشوب خواهد بود، مراد فتنه هاى پیش از برپایى قیامت مانند: خروج دجال و بعد آن مى باشد
.

سیوطى گوید: از این دوازده نفر خلفاى چهارگانه و حسن و معاویه و عبدالله بن زبیر و عمر بن عبدالعزیز، این هشت نفر، روى کار آمده اند و احتمال اینکه مهدى عباسى را هم به آنان اضافه کنیم - که او در بین عباسیان همانند عمر بن عبدالعزیز در میان امویان است - و نیز، طاهر عباسى را به خاطر عدالت خواهى اش ، باز هم دو نفر باقى و مورد انتظار است که یکى از آنان مهدى آل محمد صلى الله علیه و آله از اهل البیت خواهد بود.
و نیز، گفته شده :
مراد حدیث آن است که ، آن دوازده نفر در دوران عزت خلافت و قوت اسلام و استوارى امور آن باشند، از کسانى که در زمان وى ، اسلام عزیز گشته و همه مسلمانان پیرامون او گرد آیند.

بیهقى گوید: این تعداد = دوازده نفر تا زمان ولید بن یزید بن عبدالملک روى کار آمدند، سپس فتنه و آشوب بزرگ برپا شد و پس از آن حکومت عباسیان غالب آمد، و اینکه بر عدد مذکور مى افزایند بدان خاطر است که صفت مورد اشاره در حدیث را رها کرده یا کسانى را که بعد از فتنه مذکور آمده اند از آنان شمرده اند.
و نیز گفته اند:
کسانى که امت بر آنان اجتماع کرده اند: خلفاى ثلاثه و سپس على تا زمان حکمیت در صفین که معاویه را در آن روز خلیفه نامیدند. سپس با صلح حسن بر معاویه اجتماع کردند و پس از او بر پسرش یزید. حسین هم که پیش از رسیدن به خلافت کشته شد. با مرگ یزید اختلاف کردند تا آنکه پس ‍ از کشته شدن ابن زبیر، بر عبدالملک مروان اجتماع نمودند و سپس بر فرزندان چهارگانه او: ولید و سلیمان و یزید فاصله شد و دوازدهمین آنان ولید بن یزید بن عبدالملک بود که مردم پس از هشام بر او اجتماع کردند و او چهار سال حکومت کرد.
بنابراین ، خلافت این دوازده نفر به خاطر اجتماع مسلمانان بر آنها صحیح است ، و پیامبر صلى الله علیه و آله مسلمانان را به خلافت و جانشینى اینان از خودش - در حمل و انتقال اسلام به مردم - بشارت داده است !
ابن حجر درباره این توجیه گوید: این بهترین توجیه است .
و ابن کثیر گوید:
راهى را که بیهقى پیموده و عده اى با وى موافقت کرده اند، یعنى اینکه ، مراد حدیث خلفاى پى در پى تا زمان ولید بن یزید بن عبدالملک فاسق مى باشد، ولیدى که در گذشته در مذمت او سخن گفتیم ، راهى غیر مقبول است . زیرا، خلفاى مورد اشاره تا زمان این ولید، بیش از دوازده نفرند، دلیل آن این است که : خلافت ابوبکر و عمر و عثمان و على مسلم است ... پس از آنان حسن بن على است چنانکه واقع شد و على او را وصى خود قرار داد و مردم عراق با او بیعت کردند... تا آنکه او و معاویه صلح کردند.
سپس پسر معاویه یزید و بعد، پسر یزید معاویه بن یزید و سپس مروان بن حکم و بعد پسرش عبدالملک مروان و ولید بن عبدالملک ، سپس سلیمان بن عبدالملک ، و بعد عمر بن عبدالعزیز و پس از وى یزید بن عبدالملک و بعد هشام بن عبدالملک ، که جمع آنها پانزده نفر مى شود و سپس ولید بن یزید بن عبدالملک ، و اگر حکومت ابن زبیر پیش از عبدالملک را نیز به حساب آوریم ، مى شوند شانزده نفر، و با این حساب ، یزید بن معاویه جزء آن دوازده نفر شده و عمر بن عبدالعزیز که همه پیشوایان بر مدح و سپاس او متفق القولند، و او را خلفاى راشدین به شمار آورده و همه مردم بر عدالت او اتفاق نظر دارند، و دوران او از بهترین دوره ها بوده و حتى شیعیان نیز بدان اعتراف دارند، از جمع دوازده نفر خارج مى گردد.
و اگر بگوید: من تنها کسانى را به حساب مى آورم که امت بر آنان اجتماع کرده باشند، لازمه اش آن است که على بن ابى طالب و فرزندش به حساب نیایند، زیرا همه مردم بر آن دو اجتماع نکردند، دلیلش آن که مردم شام ، همگى ، از بیعت با او سر باز زدند.
و نیز گوید:برخى توجیه کنندگان ، معاویه و پسرش یزید و نوه اش معاویه بن یزید را به شمار آورده ، و زمان مروان و ابن زبیر را قید نکرده اند، زیرا امت بر هیچ یک از آنها اجتماع نکرده اند.
بنابراین دیدگاه نیز، مى گوئیم : در این مسلک خلفاى سه گانه سپس معاویه و بعد یزید و سپس عبدالملک و بعد ولید بن سلیمان و سپس عمر بن عبدالعزیز و بعد هشام به شمار آیند که جمعا ده نفرند و بعد از آنها ولید بن یزید بن عبدالملک فاسق است که لازمه این دیدگاه نیز، اخراج على و پسرش حسن خواهد بود، و این دقیقا بر خلاف آنى است که امامان اهل سنت و بلکه شیعه بر آن تصریح کرده اند.

ابن جوزى در کتاب کشف المشکل در جواب از این توجیهات دو وجه دیگر را نقل کرده که گویند:
اول - پیامبر صلى الله علیه و آله در حدیث خویش اشاره به حوادث بعد از خود و اصحاب خود ندارد، و چون حکم اصحاب با حکم آن حضرت پیوسته و مرتبط است ، نتیجه مى گیریم که خبر از حکومتهاى واقع شده پس از صحابه است . و چنان مى نماید که با بیان خود اشاره به عدد خلفاى بنى امیه دارد، و گویا سخن آن حضرت : لایزال الدین یعنى : ولایت تا آنجا که دوازده خلیفه به حکومت رسند، سپس اوضاع به حالت دیگرى ، بدتر از حال اول ، بر مى گردد. با این حساب ، اولین خلیفه بنى امیه یزید بن معاویه و آخرینشان مروان حمار است که تعدادشان سیزده نفر مى باشد، و عثمان و معاویه و ابن اثیر به شمار نیایند، زیرا آنها از صحابه اند. و اگر مروان بن حکم را نیز - به دلیل اختلاف در صحابى بودن با مغلوبیتش ‍ در برابر عبدالله بن زبیر و اجتماع مردم بر عبدالله - از جمع مذکور خارج کنیم ، عدد دوازده راست مى آید. و پس از خروج خلافت از دست بنى امیه نیز، فتنه هاى عظیم و خونریزیهاى بسیار واقع شد تا آنکه دولت بنى عباس مستقر گردید و اوضاع از آنچه بر آن بود، کاملا متغیر و دگرگون شد.

ابن حجر در فتح البارى این استدلال را مردود دانسته است .
دوم - ابن جوزى وجه دوم را از جزوه اى که ابوالحسین بن منادى درباره مهدى گرد آورده نقل کرده که گوید:
ممکن است این موضوع مربوط به بعد از مهدى اى باشد که در آخرالزمان خروج مى کند. زیرا، من در کتاب دانیال دیده ام که : هنگامى که مهدى وفات کند، پنج تن از نوادگان سبط اکبر به حکومت مى رسند، سپس ‍ پنج تن از نوادگان سبط اصغر، پس از آن آخرینشان مردى از سبط اکبر را وصى خود مى کند، بعد از او پسرش به حکومت مى رسد و بدین ترتیب دوازده نفر حاکم مى شوند که هر یک از آنان امام و مهدى هستند. گوید: در روایت دیگرى است ... پس از او دوازده نفر مرد: شش تن از اولاد حسن ، و پنج تن از اولاد حسین ، و یک نفر از غیر ایشان به حکومت مى رسند و چون فرد اخیر مى میرد فساد عالم گیر مى شود.
ابن حجر در صواعق خود بر این حدیث حاشیه زده و گوید:
این روایت ، یقینا روایتى واهى است و اعتمادى بر آن نیست !

گروه دیگرى گویند:
ظن غالب آن است که آن حضرت علیه الصلاه و السلام ، در این حدیث ، از عجایب بعد از خود خبر داده ، فتنه هایى که مردم را در یک زمان متفرق کرده و تحت فرمان دوازده امیر مى کشاند. و اگر غیر این را اراده کرده بود مى فرمود: دوازده امیرند که چنین مى کنند و چون چنین وصفى براى آنها بیان نکرده اینگونه مى فهمیم که اینان در زمان واحد خواهند بود...

گفته اند: در قرن پنجم هجرى تنها در اندلس واقعه اى رخ داد که شش ‍ نفر همگى خود را خلیفه مى نامیدند، اضافه بر آنها، حاکم مصر، خلیفه عباسى بغداد و دیگر مدعیان خلافت ، از علویان و خوارج نیز، مدعى خلافت بودند.
ابن حجر درباره این توجیه گوید:
این سخن کسى است که به چیزى از طرق حدیث - جز آنچه که به نحو فشرده در بخارى آمده - آگاهى نداشته است
و نیز گوید:
وجود آنان در زمان واحد، عین پراکندگى و افتراق است و نمى تواند مراد حدیث باشد.
مولف گوید:
بدینگونه ، علماى مکتب خلفا در تفسیر روایات گذشته ، به دیدگاه واحدى نرسیدند. علاوه بر آن ، از آوردن روایاتى که رسول خدا صلى الله علیه و آله اسامى آن دوازده نفر را بیان فرموده نیز، اغماض و اهمال کرده اند. زیرا، با سیاست حاکم بر مکتب خلفا در طى قرون متمادى در تخالف و تضاد بوده است . و این روایات را محدثان مکتب اهل البیت علیهم السلام در تالیفات خود با اسنادى که به نیکان صحابه مى رسد، از رسول خدا صلى الله علیه و آله روایت کرده اند. و ما در بخش آینده به آوردن اندکى از آنها که هر دو گروه در کتب خود آورده اند بسنده مى کنیم .
اسامى دوازده نفر در مکتب خلفا 
الف - امام جوینى  از عبدالله بن عباس روایت کند که گفت : رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود:
انا سید النبیین و على بن ابى طالب سید الوصیین ، و ان اوصیائى بعدى اثنا عشر، اولهم على بن ابى طالب و آخرهم المهدى
من آقاى پیامبران و على بن ابى طالب آقاى اوصیاست ، همانا اوصیاى پس از من دوازده نفرند، اولینشان على بن ابى طالب و آخرینشان مهدى است .
ب - امام جوینى باز هم به سند خود از ابن عباس روایت کند که گفت : رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود:
همانا خلفاى من و اوصیایم و حجتهاى خدا بر مردم پس از من دوازده نفرند، اولینشان برادرم و آخرینشان و فرزندم خواهد بود. گفته شد: اى رسول خدا! برادر شما کیست ؟ فرمود:
على بن ابى طالب گفته شد: فرزند شما کیست ؟ فرمود: آن مهدى است . کسى که زمین را پر از عدل و داد مى کند همان گونه که از ظلم و ستم انباشته شده است . قسم به آن که مرا بشارتگر و بیم دهنده بر حق فرستاده و اگر از دنیا باقى نماند مگر یک روز، خداوند این روز را آنقدر طولانى کند تا فرزند من مهدى در آن خروج کند و روح خدا عیسى بن مریم فرود آید و در پس او نماز بگزارد و زمین از نور پروردگارش روشن گردد، و فرمانروائى اش ‍ مشرق و مغرب را فرا گیرد.
ج - جوینى باز هم به سند خود روایت کند که راوى گفت : شنیدم رسول خدا صلى الله علیه و آله مى فرمود:
انا و على و الحسن و الحسین و تسعه من ولد الحسین مطهرون معصومون .
من و على و حسن و حسین و به نفر از فرزندان حسین پاکیزگان و معصومانیم .

* * *
سیاست حاکم بر مکتب خلفا در طى قرون بر آن بود که امثال اینگونه احادیث را از دسترس ابناى امت اسلامى بدور داشته و بر آنها پرده پوشاند. و راستى را که بخش عظیم پیروان این مکتب در این راه ، جهاد شایانى کردند، و ما نمونه هائى از آن را در بحث و بررسى از اقدامات مکتب خلفا با نصوص سنت رسول خدا صلى الله علیه و آله که مخالف دیدگاهشان بود در معالم المدرستین آوردیم . و چون در این بحث مجالى براى آوردن آن احادیث نداریم ، تنها روایاتى را مى آوریم که به معرفى امامان دوازده گانه پرداخته است . روایاتى از رسول خدا صلى الله علیه و آله که در آنها متواترا به اسامى ایشان اشاره و تصریح شده است .

 

برگفته شده از سایت:

http://www.ghadeer.org

 



*** مارابانظرات خوددرنشرمعارف اهلبیت(ع)یاری دهید***  

نوشته شده توسط شیعه مولا علی (ع)اگر خداتوفیق دهد در جمعه 90/11/14 ساعت 8:46 عصر موضوع | ***استفاده از مطالب باذکرمنبع وفرستادن صلوان باعجل فرجهم مانعی ندارد*** .التماس دعا***لینک ثابت