کلمه امامت از ماده «امّ» گرفته شده و در اصل لغت عربى به معناى جلو و پیش است. معادل آن در زبان فارسى «پیشوایى» است. «امام» یعنى چیزى یا کسى که جلوى انسان قرار مى گیرد. به جهتِ پیش رو نیز «اَمام» گفته مى شود. «اَمام» در مقابل «خَلْف» است که به جهت پشت سر اطلاق مى گردد. به موجودى که پیش رو قرار مى گیرد «اِمام» گفته مى شود.

در عرف خودمان نیز این کلمه را در مورد امام جماعت، امام جمعه و رهبر به کار مى بریم. همه اینها از همان معناى «پیش» است. «پیشوا» یعنى کسى که جلوى ما است و ما پشت سر او حرکت مى کنیم. معناى «مقتدا» هم مى دهد؛ یعنى او پیش روى ما است و هر کارى که او انجام مى دهد ما هم همان کار را انجام مى دهیم؛ مثل امام جماعت که هر حرکتى انجام مى دهد، مأموم هم همان کار را مى کند.

پس کلمه «امام» در اصل لغت به معناى «پیش» و «پیشوا» است، و «امامت» یعنى «پیشوایى». البته پیشوایى اختصاص به راه صحیح ندارد، و پیشوایى در مسیر گمراهى و فساد نیز ممکن است. در قرآن این گونه پیشوایان «أَئِمَّةً یَدْعُونَ إِلَى النّارِ»و «أَئِمَّةَ الْکُفْرِ»نامیده شده اند.

     پس کلمه امام هنگامى که در مورد شخصى اطلاق مى شود، یعنى کسى که در جلو قرار دارد و دیگران پشت سر او حرکت کرده، از عمل او پیروى مى کنند و او را مقتداى خودشان قرار مى دهند.

اما «امامت» که در اصطلاح شیعه به عنوان اصلى از اصول اعتقادى تلقى مى شود، معنایى خاص و اضافه بر معناى لغوى این کلمه دارد. این که آن معناى زاید و بیش از معناى لغوى این کلمه چیست که باعث شده حیثیت دیگرى در امامت مورد نظر شیعه لحاظ شود، احتیاج به کمى توضیح دارد که ذیلا به آن اشاره مى کنیم:

   درباره بعضى از پیامبران(علیهم السلام) در قرآن آمده است که خدا آنها را امام قرار داده است: وَ جَعَلْنا مِنْهُمْ أَئِمَّةً یَهْدُونَ بِأَمْرِنا لَمّا صَبَرُوا وَ کانُوا بِآیاتِنا یُوقِنُونَ.در این آیه، از بین انبیا به حضرت ابراهیم(علیه السلام) و تعدادى از انبیاى بنى اسرائیل(علیهم السلام)اشاره شده است و مى فرماید که اینها امامان هستند و ویژگى آنها این است که به حق هدایت مى کنند. علت این امر را که داراى این مقام شده اند دو چیز معرفى مى کند؛ یکى: «لَمّا صَبَرُوا». صبر در ارتباط با عمل است؛ یعنى آن هدفى را که در نظر گرفتند در راه آن هدف استقامت

شکیبایى نمودند و مشکلات را تحمل کردند. عامل دوم را «یقین» ذکر مى کند: وَ کانُوا بِآیاتِنا یُوقِنُونَ. البته همه مؤمنان باید یقین داشته باشند، ولى از تعبیرات قرآنى و روایات استفاده مى شود که یقین مراتبى دارد. این گروه از پیامبران مرتبه عالى یقین را داشتند. در مورد حضرت ابراهیم(علیه السلام)که از جمله این پیامبران است، مى خوانیم:

   

وَ إِذِ ابْتَلى إِبْراهِیمَ رَبُّهُ بِکَلِمات فَأَتَمَّهُنَّ قالَ إِنِّی جاعِلُکَ لِلنّاسِ إِماماً؛ و چون ابراهیم را پروردگارش با کلماتى بیازمود، و وى آن همه را به انجام رسانید، [خدا به او ] فرمود: «من تو را پیشواى مردم قرار دادم.»

 

حضرت ابراهیم(علیه السلام)بعد از نیل به مقام هاى: نبوت، رسالت و خلّت به مقام «امامت» رسید؛ و آن هنگامى بود که امتحان هاى الهى در مورد او به حد کمال رسید و آن حضرت از همه آنها سربلند بیرون آمد. شاید امتحان هاى حضرت ابراهیم(علیه السلام)بى نظیر بوده و کسى را در تاریخ نداشته باشیم که این چنین عجیب مورد آزمایش الهى قرار گرفته باشد. داستان در آتش انداختن حضرت بسیار عجیب است. حضرت ابراهیم(علیه السلام) در این ماجراى بسیار پر مخاطره، به احدى جز خداى متعال تکیه و توجهى نکرد. حضرت را در دریایى از آتش انداخته اند و در شُرف سوختن است. جبرئیل(علیه السلام)به آن حضرت عرض کرد: هَلْ لَکَ حاجَةٌ ؛ آیا حاجتى دارى؟ ابراهیم(علیه السلام)فرمود: اَمّا اِلَیْکَ فَلا وَ اَمّا اِلى رَبِّ العَالَمِینَ فَنَعَمْ؛ اما به تو احتیاجى ندارم، ولى به یارى پروردگار آرى، نیاز دارم! این صحنه، امتحانى بسیار بزرگ بود تا معلوم شود ابراهیم(علیه السلام) در عمل تا چه حد موحّد است و به غیر خدا توجه نمى کند. اما بزرگ تر از این امتحان، داستان ذبح حضرت اسماعیل(علیه السلام)است. داستان بسیار عجیبى است. شبیه آن، داستان حضرت سیدالشهدا(علیه السلام)در کربلا و شهادت حضرت على اکبر(علیه السلام)است که البته از جهاتى نیز مى توان داستان کربلا را بالاتر شمرد؛ اما این که پدرى مأمور شود جوانى رعنا و رشید را با آن همه مقامات عالى، ادب، عرفان و معنویت، به دست خود سر ببرد، هیچ جا چنین چیزى را سراغ نداریم. نسبت به هیچ پیغمبر و امامى، چنین آزمایشى پیش نیامده است. حضرت ابراهیم(علیه السلام)از این امتحان سخت با کمال سربلندى و سرافرازى بیرون آمد. براى بزرگداشت این امتحان نیز خداى متعال تا روز قیامت به همه حاجیان دستور داده که باید در ایام حج در منا قربانى کنند. 

در هر صورت، بعد از همه این امتحانات سخت بود که خداى متعال به حضرت ابراهیم(علیه السلام)فرمود: إِنِّی جاعِلُکَ لِلنّاسِ إِماماً؛ اکنون شایسته شدى که مقام امامت به تو داده شود. امامت مقامى معنوى و بسیار عالى است که از لحاظ درجه بندى، از مقام نبوت و رسالت بالاتر است. حضرت ابراهیم(علیه السلام)این مقام را براى ذریّه اش نیز درخواست کرد، که پاسخ آمد:

لا یَنالُ عَهْدِی الظّالِمِینَ؛پیمان من به ستم کاران نمى رسد.

   یعنى در میان ذریّه ابراهیم(علیه السلام)کسانى به این مقام خواهند رسید، که در زندگى خود مرتکب ظلم نشده باشند. بنابر روایات ما، منظور از این عده، ائمه اهل بیت(علیهم السلام)هستند.

 

پس در این اصطلاح، معناى «امام» غیر از «پیشوایى» است که شامل امام جماعت و امام جمعه و رهبر انقلاب و... هم مى شود؛ این مقامى است که حتى از مقام نبوت و رسالت هم بالاتر است.

 

 

 

 

 



*** مارابانظرات خوددرنشرمعارف اهلبیت(ع)یاری دهید***  

نوشته شده توسط شیعه مولا علی (ع)اگر خداتوفیق دهد در دوشنبه 90/11/10 ساعت 8:21 عصر موضوع | ***استفاده از مطالب باذکرمنبع وفرستادن صلوان باعجل فرجهم مانعی ندارد*** .التماس دعا***لینک ثابت